دلسوزی
دلسوزی یا ترحم انسانها را برای قدم برداشتن به سمت کمک جسمی، ذهنی یا احساسی به دیگر افراد یا خود تشویق میکند. داشتن احساس دلسوزی معمولاً به معنای داشتن حساسیت، و احساس نسبت به رنج کشیدن دیگران است. گاهی اوقات همانگونه که حسهایی همانند انصاف، عدالت طلبی، و وابستگی، در بطن عمل عقلانی به نظر میرسند، دلسوزی نیز منصفانه و منطقی به نظر میرسد. دلسوزی احساسی است که تنها به انسانهای واقعی دست میدهد و این حس، میل به کمک کردن یا حداقل به فکر چاره ای برای آن بودن است. وجه دیگری از آن وجود دارد که دارای اهمیت یکسانی است، مانند زمانی که فرد دلسوز حسی مانند در قعر بودن یا قدرت و اشتیاق برای انجام کاری را حس میکند. واژه "دلسوزی" (در انگلیسی این واژه " compassion") ریشه در لاتین دارد و به معنی " با هم رنج کشیدن" ("co-suffering") میباشد. دلسوزی به معنی "داشتن احساس برای دیگران" میباشد و پیشرو در همدلی میباشد. کسانی که احساس دلسوزی میکنند، میتوانند احساسات دیگران را به خوبی درک کنند و حتی آن احساسات را حس کنند، و این افراد گاهی قادرند با صحبت کردن رنج و ناراحتی افراد را بکاهند.[1]
فرایض
دیدگاههای نظری دربارهٔ دلسوزی طی سالها بسیار گسترش یافتهاند و سه دیدگاه که در ذیل به آنها اشاره کردهایم، تفاوت میان تکامل و راه رسیدن به احساس دلسوزی را نشان میدهد.
- احساس دلسوزی نوعی از عشق و ناراحتی است و یک احساس جداگانه و متمایز به حساب نمیآید.[2]
از دیدگاه روانشناسی تکاملی احساس دلسوزی میتواند به عنوان یک حس متمایز شناخته شود و این حس از احساساتی همچون اندوه، غم، و عشق متمایز است.[3][4][5]
دلسوزی دارای معنای مشابهی با اندوه تلقینی دارد و این تشابه به علت به وجود آمدن احساس درد و ناراحتی در ارتباط با فردی که در رنج یا ناراحتی است، به شخص دلسوز تلقین میگردد.[6][7][8] این دیدگاه دربارهٔ تلقین بر پایه وجود حس تقلید یا برابری و رقابت کردن با برخی از افراد اطرافمان به وجود میآید.[9]
هر چه فردی بیشتر به اصول انسانیت نزدیک تر باشد و تجربه داشته باشد بیشتر تحت تأثیر این احساس قرار میگیرد.[10] درک احساسات دیگر افراد یک فرایند ضروری برای هر فرد میباشد. ما در زندگی روزمره خود از احساسات، در مورد اکثر چیزها بهرهمند میگردیم مانند استفاده از زبان، خرید، انتخاب لباس و … و حتی اینگونه رفتارهای احساسی در نوزادان نیز مشاهده میگردد، برای مثال زمانی که جلوی آینه رفتارها و حرکات مادرهایشان را تقلید میکنند.[11]
طبق روانشناسی شخصیت مردم ذاتاً متفاوت و متمایز از یکدیگر هستند، که این تمایز باعث میشود که انسانها نتیجه بگیرند که رنج هر شخص فردی و منحصر به فرد میباشد. درد و رنج ممکن است ناشی از آسیب روانی، اجتماعی و جسمی باشد.[12] و اغلب به صورت دوره ای به شکل حاد اتفاق میافتد.[12] با توجه به تفاوتهای ذاتی بین شخصیت افراد، برخی از افراد ممکن است مراحل اولیه رنج را به شرایط خارجی خود نسبت داده و رویدادهای زندگی را مورد بحث قرار نداده و ساکت بمانند. مراحل بعدی ممکن است شامل به زبان آوردن درد و آزار و اذیت توسط فرد باشد و از دیگر افراد تقاضای کمک کنند.[13]
روانشناسی
دلسوزی در رشتههای تحقیقاتی روانشناسی مثبت و روانشناسی اجتماعی مورد تحقیق قرار گرفته میشود.[14] به گفته دالایی لاما «دلسوزی یک ضرورت است، نه یک تجمل»[15] و «سؤالی است برای زندگی انسان»[16] دلسوزی، احساسی است که با پیوند خوردن شناخت یک فرد به وجود میآید، و شناخت دیگران با دلسوزی میتواند باعث افزایش همدردی و همدلی شده و انسان را برای کاستن رنج افراد تشویق میکند.
پانویس
- Sherlyn Jimenez, see article on Compassion, The Encyclopedia of Positive Psychology, Volume I, Editor: Shane Lopez, Wiley-Blackwell, شابک ۹۷۸−۱−۴۰۵۱−۶۱۲۵−۱
- Shaver, P; J Schwartz; D Kirson; C O'Connor (June 1987). "Emotion knowledge: further exploration of a prototype approach". Journal of Personality and Social Psychology. 52 (6): 1061–1086. doi:10.1037/0022-3514.52.6.1061. PMID 3598857.
- Bowlby, John (1983). Attachment: Attachment and Loss Volume One. New York, NY: Basic Books.
- Haidt, Jonathan (2003). The Moral Emotions. Oxford: Oxford University Press. pp. 852–870.
- Keltner, Dacher; Jonathan Haidt; Michelle Shiota (2006). Social Functionalism and the Evolution of Emotions. New York: Psychology Press. pp. 115–142.
- Goetz, Jennifer; Dacher Kelter; Emiliana Simon-Thomas (2010). "Compassion: An Evolutionary Analysis and Empirical Review". Psychological Bulletin. 136 (3): 351–374. doi:10.1037/a0018807. PMC 2864937. PMID 20438142.
- Ekman, Paul (2003). Emotions Revealed: Recognizing Faces and Feelings to improve communication and emotional life. New York, NY: Henry Holt & Company.
- Hoffman, Martin (1981). "Is altruism part of human nature?". Journal of Personality and Social Psychology. 40 (1): 121–137. doi:10.1037/0022-3514.40.1.121.
- Hatfield, Elaine; John Cacioppo; Rapson, Richard L. (1993). "Emotional Contagion". Current Directions in Psychological Science. 2 (3): 96–99. doi:10.1111/1467-8721.ep10770953.
- Cassell, Eric (2009). Oxford Handbook of Positive Psychology (2 ed.). New York, New York: Oxford University Press. pp. 393–403. ISBN 978-0-19-518724-3.
- Meltzoff, Andrew (1985). "The Roots of Social and Cognitive Development: Models of Man's Original Nature". Social Perception in Infants: 1–30.
- Cassell, Eric (1995). The Healer's Art. MIT Press. ISBN 978-0-262-53062-0.
- Reich, Warren (1987). Models of Point Suffering: Foundations for an Ethic Compassion. Acta Neurochirugica. Acta Neurochirurgica Supplementum. 38. pp. 117–122. doi:10.1007/978-3-7091-6975-9_20. ISBN 978-3-7091-7457-9.
- Jazaieri, Hooria; Jinpa, Geshe Thupten; McGonigal, Kelly; Rosenberg, Erika L.; Finkelstein, Joel; Simon-Thomas, Emiliana; Cullen, Margaret; Doty, James R.; Gross, James J. (2012-07-25). "Enhancing Compassion: A Randomized Controlled Trial of a Compassion Cultivation Training Program". Journal of Happiness Studies. 14 (4): 1113–1126. CiteSeerX 10.1.1.362.5161. doi:10.1007/s10902-012-9373-z. ISSN 1389-4978.
- Reddy, Nanda Kishore; Ajmera, Santosh. Ethics, Integrity and Aptitude. McGraw-Hill Education. p. 146. ISBN 978-93-5134-236-6.
- H.H. the Fourteenth Dalai Lama (1990). Policy of Kindness: An Anthology of Writings by and about the Dalai Lama. Shambhala. p. 112. ISBN 978-1-55939-769-8.