عبدالسلام خنجی

حاجی شیخ عبدالسلام خُنجی ملقب به «قطب الأولیاء» از سادات هاشمی بوده ونسبش به عبدالله ابن عباس بن عبدالمطلب القرشی می‌رسد که در سال ۶۶۱ هجرة قمری(۶۵۳ گاهشمار اچمی) در زمان سلطنت سلجوق شاه بن سلغر اتابک فارس در خنج لارستان متولد شده‌است.

تحصیل علم

وی تحصیلات خود را در زادگاه خود خنج و سپس در مکه و مدینه دانشگاه الازهر مصر تعقیب نموده وبا احراز اجتهاد واخذ طریقت از مشایخ طریقه قادری و نقشبندی وعلماء شریعت به خنج مراجعت می‌کند.

مفتی اعظم

حاج شیخ عبدالسلام به علت زهد و تقوی، مراد مردم فارس و بنادر می‌شود و پیشوای اهل سنت وجماعت و مفتی اعظم لارستان,اوز و خنج وجهانگیریه وعمانات وعربستان می‌گردد. ایشان شهرت جهانی گرفتند وفوج فوج مردم اعم از طلاب و مریدان به درگاه ایشان رو آوردند. مسجد و مدرسه و مهمانسرای بزرگی ساختند ومردم را به تحصیل علوم دینی وادار نموده و در اندک مدتی تلامیذهای زیاد ومشایخ وطلاب ومریدان طریقت دور او جمع شده خوان اطعام بر روی همه باز کرده لقمه نانی که داشته از کسی دریغ نمی‌کرده، صفاوت وسخاوت ودینداری ایشان شهرت جهانی گرفت. ایشان شافعی مذهب بودند. شیخ عبدالسلام با شیخ رکن الدین دانیال که او هم خنجی و از بزرگان طریقت زمان بود معاصر بوده‌است. می‌گویند در اثر نفوذ کلام وی عده زیادی از پیروان یهودی و زرتشتی لارستان اسلام آوردند، شیخ لباس ساده وتمیز تصوف به تن می‌کرد وعمامه سیاه کوچکی بسر می‌گذاشت، از بینوایان دستگیری زیادی می‌نمود غالباً باحال تجرد در خانقاه می‌گذراند در سال دو مرتبه چهل روز از زاویه خود خارج می‌شد.

دیدار ابن بطوطه با شیخ عبدالسلام

ابن بطوطه مراکشی از علماء معروف حنفی مذهب وتاریخ‌نویس جهانی در سفر خود به سال ۷۳۳ هجری قمری وارد خنج شده شرحی دربارهٔ مقامات وزهد وتقوی وملاقات با زاویه وقت سخن گفته‌است. وی از طریق ظفار وعمان به جزیره هرمز آمده و پادشاه آنجا را سلطان قطب‌الدین تهمتن بن تورانشاه که از شهریاران کریم ومتواضع بود تعریف کرده و در سفرنامه خود که به سفرنامه ابن بطوطه مشهور است چنین می‌نویسد:

از راه هندوستان به لار آمدم و به همراه ابوزید عبدالرحمن بن ابودلف حنفی در سال ۷۳۳ هجری قمری به خنج وارد شدم. شنیدم که در همان خنج زاویه دیگری هست (منظور از زاویه شیخ عبدالسلام بوده برابر باسال حیات شیخ) که جمعی از صلحاء و عباد در آن بسر می‌برند. شب به سراغ آنان رفتم مردی بود بزرگوار که آثار عبادت بروجناتشان هویدا بود، رنگ‌های زرد و بدن‌های ضعیف و چشمان اشکباری داشتند من که وارد زاویه شدم طعام آوردند او به پیران قوم بانگ زد که پسرم محمد (اشاره به شیخ حاجی محمد پسر شیخ عبدالسلام) را بگوئید تا بیاید، محمد در گوشه‌ای نشسته بود وقتی پیش آمد از ضعف عبادت چنان می‌نمود که گوئی از گور برخاسته سلام کرد و نشست، پیر گفت پسر، با این مهمانان در غذا موافقت کن تا از برکات آنان برخوردار گردی، پسر که روزه دار بود با ما بطعام نشست و افطار کرد، این جمع همه شافعی مذهب بودند، پس از طعام مراسم دعا انجام گرفت و ما به منزل خود مراجعت کردیم.

کنفرانس علمی روحانی در شیراز

حاجی شیخ عبدالسلام همه ساله بدعوت علماء مسافرتی به شیراز نموده و در مجلس بحث وحل مسائل علوم معقول ومنقول آنان شرکت می‌جست ومردم از موعظه وتعلیمات دینی ایشان بهره مند می‌شدند.

تبارنامه

شیخ عبدالسلام فرزند شیخ عباس، شیخ اسماعیل ثانی، حمزه، احمد، محمد، هارون، مهدی، مرشد، محمود، احمد، علی، مبارک، عبدالسلام، سعید، عبدالغنی، طلحه، احمد، اسماعیل، سلیمان، محمد علی، عبدالله (حَبر الأُمَة) ابن عباس بن عبدالمطلب القرشی بن هاشم بن عبد مناف.[1][2]

وفات

حاجی شیخ عبدالسلام خنجی جّداعلای مشایخ وخاندان بنی عباسی بستک در سن ۸۵ سالگی در ماه ربیع‌الاول سال ۷۴۶ هجری قمری(چل پسینی ۷۳۵ گاهشمار اچمی) درخنج فوت کرد دارای بقعه وبارگاهی در همان خنج است که هنوز پایدار ومورد زیارت است. فرزندان شیخ یکی پس از دیگری طریقت او را پیروی نموده ومورد توجه عموم قرار گرفتند.

منابع

  1. بنی عباسیان، بستکی، محمد اعظم، «تاریخ جهانگیریه» چاپ تهران، سال ۱۳۳۹ خورشیدی.
  2. مهندس: موحد، جمیل. (بستک و خلیج فارس) چاپ اول، تهران: سال انتشار ۱۳۴۳ خورشیدی.
  • ویکی‌پدیای عربی
  • کتاب: «تاریخ جهانگیریه» نوشته: محمد اعظم خان بنی عباسیان.
  • کتاب: «نادر البیان فی ذکر انساب بنی عباسیان» نوشته: عبدالرحیم بن مصطفی محمد زمان العباسی.
  • کتاب: «عرب فارس» نوشته: محمد دخیل العصیمی (عربی).
  • کحفة النظار فی غرایب ا سجاد

ار وعجائب الأسفار» نوشته: ابن بطوطه ب (عربی).

This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.