لئوناردو داوینچی
لئوناردو دی سر پیرو داوینچی (به ایتالیایی: Leonardo di ser Piero da Vinci) (۱۴/۱۵ آوریل ۱۴۵۲ – ۲ مه ۱۵۱۹) یک دانشمند، نقاش، مجسمهساز، معمار، موسیقیدان، ریاضیدان، مهندس، مخترع، آناتومیست، زمینشناس، نقشهکش معماری، گیاهشناس و نویسنده ایتالیایی در دوره رنسانس بود. شاید بتوان گفت نبوغی که او در کارهایش از خود نشان داده بیش از هر چیز دیگری مورد توجه نسلهای مختلف قرار گرفتهاست. لئوناردو معمولاً به عنوان نمونهٔ بارز یک مرد رنسانس شناخته میشود.[3] با وجود اینکه بیش از ۲۵ نقاشی از او باقی نمانده، بهطور گسترده او را یکی از بزرگترین نقاشان تاریخ دانستهاند.
لئوناردو داوینچی | |
---|---|
نام در زمان تولد | لئوناردو دی سر پیرو دا وینچی |
زادهٔ | ۱۵ آوریل ۱۴۵۲ (آنچیانو?) وینچی، جمهوری فلورانس (ایتالیای امروزی) |
درگذشت | ۲ مهٔ ۱۵۱۹ (۶۷ سال) کلو لوسی، امبواز، پادشاهی فرانسه |
تحصیلات | هنرکده آندرئا دل وروکیو |
شناختهشده برای |
|
کارهای برجسته |
|
جنبش | رنسانس والا |
امضاء | |
دا وینچی را کهنالگوی «فرد رنسانسی» دانستهاند. وی فردی بینهایت کنجکاو و خلاق بود. او نظریات خود را در مجموعه یادداشتهایی که بالغ بر هزاران صفحه میباشند، ثبت کردهاست. او طرحهای مبتکرانهای را برای ساخت سلاحهایی مانند توپهای بخار، ماشینهای پرنده و ادوات زرهی ارائه کرده بود، هرچند که بسیاری از آنها هرگز ساخته نشدند.
داوینچی اولین طراح هواپیما و صدها اثر معماری دیگر بهشمار میرود. یکی از طرحهای ابتکاری او لباس غواصی و زیر دریایی جنگی است. او همچنین مسلسل، تانک نظامی، ساعتی که به ساعت دا وینچی معروف است، کیلومترشمار و چیزهای دیگر را طراحی یا اختراع کرد و با استفاده از خط معکوس برای طراحیهای خود یادداشتهایی را نوشتهاست، که آنها را فقط در مقابل آینه میتوان خواند. اونقاشیهای زیادی از جمله نقاشی یحیی تعمید دهنده، نقاشی بانویی با قاقم، نقاشی بانوی صخرهها و … کشیدهاست اما بیشتر دلیل شهرت جهانی دا وینچی بهخاطر نقاشیهای شام آخر و مونالیزا است. مارکو روسکی دربارهٔ او میگوید: در حالی که تصورات زیادی در مورد لئوناردو وجود دارد، دیدگاه او از جهان اساساً منطقی است و نه اسرار آمیز، و همچنین روشهای تجربی مورد استفاده اش برای زمان خودش غیرعادی بودهاست.[4] رمز و راز نهفته در آثار داوینچی باعث شده تا دن براون نویسنده معاصر آمریکایی، کتابی با نام راز داوینچی را در سال ۲۰۰۳ منتشر کند.
زندگی
دوران کودکی
لئوناردو در ۱۴ یا ۱۵ آوریل ۱۴۵۲ م در شهر تپهای وینچی در توسکانی، در قلمرو جمهوری فلورانس که در آن زمان تحت سلطه خاندان مدیچی بود، متولد شد.[5] او پسر غیرشرعی مسر پیرو فروزینو دی آنتونیو دا وینچی، یک دفتردار ثروتمند فلورانسی، و زنی دهقان به نام کاترینا[persian-alpha 1] که نام کاملش را کاترینا بوتی دل واچا یا کاترینا دی میو لیپی نوشتهاند، بود. نظریههای بسیاری در مورد هویت مادر لئوناردو وجود داشته و دارد، از جمله اینکه او بردهای خارجی یا جوانی فقیر اهل همان منطقه بودهاست.[9][10][11][12] به گفته الساندرو وتزوزی، شواهد نشان میدهد که پیرو بردهای بدین نام داشتهاست.[13] لئوناردو هیچ نام خانوادگی، به معنای امروزی کلمه، نداشت و دا وینچی تنها به معنای «اهل وینچی» است. نام کاملش در زمان تولد لئوناردو دی سر پیرو داوینچی بود[14][15] که از نظر لغوی به معنای «لئوناردو، [پسر] سر پیرو اهل وینچی» است.[5]
لئوناردو اولین سالهای زندگی خود را در روستایی به نام آنچیانو در خانه مادرش سپری کرد و احتمالاً از سال ۱۴۵۷ م به بعد راهی خانه پدریاش در شهر کوچک وینچی شد و آنجا در کنار پدر، والدین پدرش و عموی خود زندگی کرد.[16] پدرش با دختری ۱۶ ساله به نام آلبیرا آمادوری ازدواج کرد که آلبیرا لئوناردو را بسیار دوست میداشت اما در سال ۱۴۶۵ م در جوانی و بدون فرزند درگذشت.[17] در سال ۱۴۶۸ م، زمانی که لئوناردو ۱۶ ساله بود، پدرش بار دیگر، این بار با فرانچسکا لانفردینیِ ۲۰ ساله ازدواج کرد. فرانچسکا هم بدون فرزند مرد. وراث قانونی پیرو از همسر سومش، مارگریتا دی گوگلیلمو که شش فرزند زایید و همسر چهارم و آخرش، لوکرتزیا کورتیجیانی که او هم شش بچه زایید، متولد شدند.[18][19] در مجموع، لئوناردو ۱۲ خواهر و برادر ناتنی داشت که از نظر سنی بسیار کوچکتر از او بودند، به گونهای که کوچکترین آنها زمانی متولد شد که لئوناردو ۴۰ ساله بود. او با خواهران و برادرانش ارتباط کمی داشت.[20][19]
لئوناردو تحصیلات تحت تعلیم خصوصی لاتین، هندسه و ریاضیات را فراگرفت. لئوناردو چند اتفاق از دوران کودکیاش را در آثارش روایت کردهاست. یکی از آنها مربوط به زمانی است که یک کورکور به سمت گهوارهاش آمد و دهانش را با دم خود باز کرد. او این را به عنوان نشانهای از نوشتههای خود در آینده مربوط به این موضوع تعبیر کرد.[21][22] مورد دوم در ربط با زمانی است که در حال گردش در کوهستان بود: او غاری را کشف کرد و از اینکه ممکن بود هیولای بزرگی در آنجا کمین کرده باشد میترسید، نیز کنجکاو بود بداند درون غار چه چیزهایی وجود دارد.[17] او در یکی از یادداشتهایش مربوط به شکلگیری رودها نام شهر زادگاهش را نوشته و سپس خط زدهاست و به نظر میرسد برخی از مشاهدات خود از آبها در دوران کودکی را هم به یاد میآورد.[16]
سالهای اولیه زندگی لئوناردو موضوع حدس و گمانهای تاریخی بودهاست.[23] جورجو وازاری، زندگینامهنویس قرن شانزدهمی که سرگذشت نقاشان رنسانس را ثبت کرده، در روایتی از لئوناردو در نوجوانی مینویسد: «دهقانی یک سپر برای خودش ساخته بود و از سر پیرو درخواست کرد که برای او طرحی بر آن نقش کند. لئوناردو، با الهام از داستان مدوسا، هیولایی که از دهانش آتش بیرون میزد را بر آن نقاشی کرد. نقاشی به اندازهای ترسناک بود که پدرش سپر دیگری برای به دهقان خرید و به او داد. سپر منقش به نقاشی لئوناردو را نیز به قیمت ۱۰۰ دوکات به یک دلال آثار هنری داد که او نیز آن را به دوک میلان فروخت.»[24]
هنرکده وروکیو
در اواسط دهه ۱۴۶۰، خانواده لئوناردو به فلورانس نقل مکان که در آن زمان مرکز تفکرات و فرهنگ اومانیستی مسیحی بود، نقل مکان کرد.[25] حدوداً ۱۴ ساله بود[26] که او را به عنوان گارتزونه (شاگرد پسر) به هنرکده آندرئا دل وروکیو که از نقاشان و مجسمهسازان برجسته فلورانس در زمان بود، فرستادند.[25] این همزمان شد با درگذشت مجسمهساز معروف دوناتلو که استاد وروکیو نیز بود.[25] لئوناردو در سن ۱۷ سالگی کارآموز وروکیو شد و به مدت هفت سال از او تعلیم دید.[27][28] دومنیکو گرلاندایو، پیترو پروجینو، ساندرو بوتیچلی و لورنزو دی کردی از جمله دیگر نقاشان مشهوری هستند که در این هنرکده کارآموز بودند یا به طریقی با آن ارتباط داشتند.[17][29] آنجا با رموز فنی ریختهگری و کارهای فلزی آشنا شده و آموختهاست که چگونه با مطالعه و مشاهده دقیق مدلهای برهنه و پوشیده، تابلوها و تندیسهایی را پدیدآورد. شمار زیادی از نقاشان و پیکرتراشان خوب، از هنرآموزان کارگاه موفق «وروکیو» بودند، ولی «لئوناردو» بسیار بهتر از یک نوجوان با استعداد بود، به گونهای که در هفده سالگی در کار پیکر تراشی و سایر امور مربوط به آن به استاد ماهری تبدیل شده بود و قادر بود ابزارهای پیچیده و ماشینهای مورد نیاز را پدیدآورد.[30] او همچنین به پژوهش دربارهٔ گیاهان و جانوران مختلف پرداخت تا بتواند از آنها در تابلوهایش استفاده کند؛ علاوه بر این، دانش گستردهای دربارهٔ نورشناسی، ژرفا نمایی و استفاده از رنگها کسب کرد. چنین آموزشی کافی بود که از هر نوجوان با استعدادی یک هنرمند برجسته بسازد. او پس از اتمام آموزش به شهر میلان رفت.[31]
لئوناردو در سال ۱۴۷۲ به عضویت گروه قدیس لوقا درآمد. مرکز این گروه یا اتحادیه، که عمدتاً از داروفروشان، پزشکان، و هنرمندان تشکیل شده بود، در بیمارستان سانتا ماریانوئووا بود. احتمالاً لئوناردو در آنجا فرصتی برای آموختن کالبدشکافی به دست آورد. در ۱۴۷۸ شورای شهر از او خواست نمازخانه سان برناردو در کاخ وکیو را نقاشی کند ولی بنا به دلایلی، این مأموریت را انجام نداد. لئوناردو در بسیاری آرزوهای مختلف برای لودویکو استخدام شد. از جمله آمادهسازی شناورها برای موقعیتهای خاص، طرحهایی برای یک گنبد برای کلیسای جامع میلان و یک مدل برای یک بنای تاریخی مربوط به ورزش سوارکاری بزرگ فرانچسکو اسفورزا که هفتاد تُن برنز برای ریختهگری آن استفاده شد. این بنا برای چندین سال ناتمام ماند که برای لئوناردو غیرعادی نیست و در سال ۱۴۹۹ به پایان رسید.[32]
دوران کهنسالی و مرگ
دا وینچی اواخر عمر خود را در شهر واتیکان در ایتالیا سپری نمود مکانی که رافائل و میکل آنژ در آنجا فعالیت داشتند.[33] در اکتبر ۱۵۱۵ فرانسوای اول (François premier)، پادشاه فرانسه، میلان را به تسخیر خود درآورد. در دسامبر همان سال لئوناردو به نزد فرانسوای اول و پاپ لئون دهم فراخوانده شد. به لئوناردو سفارش جدیدی برای ساخت یک شیر مکانیکی داده شد، شیری که میتوانست به طرف جلو گام بردارد و قفسه سینهاش را باز کرده و خوشهای از گلهای سوسن را نمایان سازد.[34][35] در سال ۱۵۱۵ به خدمت فرانسوا درآمد و در خانهای ییلاقی در کلوس لوس در نزدیکی اقامتگاه سلطنتی جای گرفت. او سه سال پایانی عمر خویش را به همراه فرانچسکو ملزی شاگردش در آنجا گذرانید و حقوقی معادل هزار اسکودی (واحد پول آن زمان در ایتالیا) دریافت میکرد.[33] دا وینچی در روز دوم ماه مه سال ۱۵۱۹ در حالی که تبدیل به یکی از دوستان صمیمی فرانسوا شده بود در کلوس لوس درگذشت. واساری اینگونه مینویسد که پادشاه سر دا وینچی را در هنگام مرگ در آغوش گرفت هرچند که این داستان عاشقانه و رومانتیک که بسیار باب طبع فرانسویان و بسیاری از هنرمندان است بیشتر به افسانه شبیهاست تا واقعیت.[36][37] واساری همچنین مینویسد که دا وینچی به هنگام مرگ تقاضای حضور یک کشیش برای اعتراف به گناهان میکند.[38] بر طبق خواستهٔ او شصت فقیر تابوت او را حمل میکنند. او در کلیسای سنت هابرت تدفین میشود. ملزی به عنوان وارث او شناخته میشود و تمامی پولها، نقاشیها، وسائل و دیگر آثار او به ملزی تعلق میگیرد. البته لئوناردو شریک قبلی و قدیمیاش، سالای و همچنین خدمتکارش را فراموش نکرد و به هرکدام از آن دو، نصف تاکستان خویش را بخشید.[39]
زندگی شخصی
در طول زندگی لئوناردو، آنگونه که وازاری توصیف کردهاست، تواناییهای خارقالعاده او در اختراع، «زیبایی ظاهری ممتازش»، «الطاف بینهایتش»، «نیرو و سخاوت زیادش»، «روحیه شاهانه و وسعت عظیم ذهنش»[40] در کنار دیگر ابعاد زندگیاش باعث ایجاد کنجکاوی در دیگران میشد. یکی از این ابعاد، علاقهاش به حیوانات بود. او بنا به گفته وازاری پرندگان محبوس در قفسها را میخرید و آزاد میکرد و نیز احتمالاً گیاهخوار بود.[41][42]
داوینچی دوستان زیادی داشت که امروزه در زمینه کاری خود یا به دلیل اهمیت تاریخیشان شناخته شده هستند. از جمله آنها، لوکا پاچیولی بود[43] که در دهه ۱۴۹۰ م با همکاری او کتاب در باب تناسب الهی را تألیف کرد. به نظر میرسد که لئوناردو، جدا از دوستیاش با سیسیلیا گالرانی و خواهران د اِسته (ایزابلا و بئاتریس)، هیچ دوستی نزدیکی با زنان نداشتهاست.[44] از ایزابلا د اِسته به عنوان تنها زنی که شناخت نسبتاً کاملی نسبت به او داشت نامبرده میشود. نقل است داوینچی در سفری به همراه ایزابلا به منتووا، از او پرترهای کشید که به نظر میرسد قرار بود طرح اولیهٔ یک نقاشی باشد اما هماکنون گم شدهاست.[17]
گذشته از دوستی و روابط او با دوستانش، داوینچی زندگی خصوصی خود را پنهان نگه داشته بود. گرایشهای جنسی او موضوعی برای طنز، تجزیه و تحلیل و حدس و گمان بودهاست. این موضوع در اواسط قرن ۱۶ شکل گرفت و در قرون ۱۹ و ۲۰ دوباره احیا شد. مهمترین پژوهش در این باب توسط زیگموند فروید در اثری به نام داوینچی، خاطرهای از کودکی او انجام شدهاست[45] صمیمیترین روابط زندگی لئوناردو، احتمالاً با شاگردانش سِلای و ملتزی بودهاست. ملتزی در نامهای به برادران لئوناردو جهت آگاهکردن آنان از مرگ او، مینویسد که داوینچی رابطهای عاشقانه و پرشور با آن دو شاگردش داشتهاست. از قرن ۱۶ ادعاهایی مبنی بر اینکه روابط دارای ابعادی جنسی و شهوانی نیز بودهاند، وجود داشتهاست. اسناد دادگاهی مربوط به سال ۱۴۷۶، زمانی که لئوناردو ۲۴ ساله بود، وجود دارد که نشان میدهد او به همراه ۳ مرد جوان دیگر به «لواط» با یک مرد تنفروش متهم شدهاست. آنها به دلیل نبود مدارک کافی تبرئه شدند اما از آنجا که یک نفرشان (لیوناردو د تورنابونی) از افراد نزدیک به لورنتزو د مدیچی بود، حدسیاتی وجود دارد که خانواده مدیچی از نفوذ خود در فلورانس برای تبرئه آنان استفاده کردهاست.[46][47] از آن تاریخ به بعد بحثهای زیادی پیرامون همجنسگرا بودن داوینچی و تأثیر گرایش جنسی او بر آثارش که در حالت دوگانهٔ مردانه و زنانه و شهوت مشهود در تابلوی یحیی تعمید دهنده، باکوس و دیگر آثار اروتیک او تجلی یافته، شکل گرفتهاست.[48][49]
جیان جیاکومو کاپورتی د اورنئو یا همان سالای از سال ۱۴۹۰ همراه با دا وینچی زندگی میکرد. تنها پس از گذشت یک سال از پیوستن سالای به دا وینچی، او لیستی از خرابکاریها و تخطیهای سالی فراهم کرد. لئوناردو او را دزد دروغگو کلهشق و دله خطاب کرد. پس از اینکه او دست کم پنج بار با پولهای دا وینچی فرار و آنها را صرف کارهایی همچون خرید لباس کرد.[50] اما با این حال دا وینچی همواره نسبت به سالای رفتاری بسیار محبتآمیز داشت. سالای به مدت سی سال همراه با او زندگی کرد.[51] سالای تعدادی از نقاشیهای خود را به نمایش گذاشت هرچند که جورجو وازاری یکی از نقاشان معروف ایتالیا عقیده داشت که دا وینچی فنون نقاشی را به خوبی به او آموختهاست[34] اما کارهای سالای نسبت به کارهای دیگر شاگردان دا وینچی از خلاقیت هنرمندانهٔ کمتری برخوردار بود. در سال ۱۵۱۵ او مدل کاملاً برهنهای از مونا لیزا را کشید و نام ان را مونا وانا نهاد.[52]
در سال ۱۵۰۵، لئوناردو دا وینچی شاگرد دیگری را به نام کنت فرانسیسکو ملزی اختیار نمود. کسی که ادعا میشود محبوبترین شاگرد در نزد وی بودهاست. او به همراه دا وینچی به فرانسه مسافرت کرد و تا آخر عمر دا وینچی در کنار او باقیماند. پس از مرگ دا وینچی تمامی کارهای او به ملزی رسید و او از آنها به خوبی نگهداری کرد.[53]
نقاشی
لئوناردو یک نقاش پرکار نبود، در حقیقت او پرکارترین نقشهکش و طراح بود. او مقالههای زیادی در مورد کوچکترین مسائل و طرحهایی با کوچکترین جزئیات را در مورد مسائلی که توجهش را جلب میکرد، نگهداری مینمود. علاوه بر این مقالات و طرحها، مطالعات زیادی پیرامون نقاشی انجام دادهاست که از آنان برای کشیدن برخی از تابلوهای معروف خود همچون بانوی صخرهها و «شام آخر» استفاده نمودهاست.[54] قدیمیترین نقاشی دا وینچی، a Landscape of the Arno Valley است که در سال ۱۴۷۳ کشیده شد و رودخانه، کوهها، یک قلعه و مزارع کشاورزی را در جزئیاتی دقیق نشان میدهد.[54][55]
مونالیزا
داوینچی برای کشیدن تابلوی مونالیزا از سال ۱۵۰۳ آغاز به کار کرد و اتمام آن تا ۱۵۰۷ به طول انجامید. شهرت دا وینچی به خاطر اثر ماندگار وی در تاریخ، مونالیزا، بودهاست.
تابلوی مونالیزا احتمالاً پر آوازهترین شبیهسازی از چهرهٔ فردی در جهان است. از سدهٔ نوزدهم یا حتی پیش از آن به بعد، این چهرهٔ رمز آمیز، بخشی از فرهنگ عامهٔ غربی شدهاست. لاژوکوندا (ژوکوند) همسر زانوبی دل ژوکوندو ی بانکدار، که پس از بازگشت لئوناردو از میلان به فلورانس نقاشی شده، به حال نشسته در میان دو پایهٔ یک ایوان سرپوشیده شبیهسازی شدهاست. این زن با نمای نیم قد و دستهای روی هم نهاده و چشمان خیره شده به تماشاگر، نشان داده شدهاست. ابهام و راز این " خنده " ی پر آوازه، واقعاً نتیجهٔ شیفتگی لئوناردو به سایه روشن جوّ و مهارتش در نمایاندن آن است. شاید در سدهٔ رومانتیک پرور نوزدهم، بیش از حد دربارهٔ این " خنده " ی مرموز بحث شد، ولی کسی به علاقهٔ سراپا علمی لئوناردو به ماهیت نور و سایه اشارهای نکرد. از طرف دیگر، به احتمال زیاد خود لئوناردو نیز از تأثیر شگفتانگیزی که در این تابلو بر تماشاگر میگذارد، لذتها بردهاست؛ این اثر یکی از تابلوهای محبوبش بود و هیچگاه نمیتوانست آن را از خودش جدا کند. طراحی بی نظیری که در زیر سایهٔ گریزان حاضر است، از لحاظ نمایاندن سر و دستها - که استثنائاً فوقالعاده زیبا هستند - یک پیروزی بزرگ بهشمار میرود. این احتمال نیز وجود دارد که نیت هنرمند، سردرگم کردن بیننده یا شیفتن وی و مجاز ساختنش به تفسیر آزادانهٔ این شخصیت نهفته بوده باشد.[56]
نسخهٔ کنونی تابلوی نقاشی مونالیزا دارای ابعاد ۷۷×۵۳ سانتیمتر است. نسخهای که او تهیه کرده بود از نسخه فعلی، بزرگتر بود چرا که در گذر زمان دو ستون از طرفین چپ و راست این تابلو بریده شدهاست. به همین دلیل به هیچ وجه مشخص نیست که مونالیزا در این تابلو نشستهاست. همچنین باید اشاره کرد که بسیاری از قسمتهای این تابلو به مرور زمان خراب یا دوباره نقاشی شدهاست. اما با این وجود شخصیت اصلی نقاشی همچنان محفوظ ماندهاست.[57]
در ۲۱ اوت ۱۹۱۱ تابلوی مونالیزا توسط یک دزد ایتالیایی دزدیده شد و به ایتالیا برده میشود. پس از گذشت دو سال این تابلو در زادگاه خود یعنی فلورانس دیده میشود و پس از انجام برخی فعالیتهای اداری و قانونی تابلو دوباره به موزه لوور بازگردانده میشود.
در سال ۱۹۵۶ شخصی اقدام به پاشیدن اسید به قسمت پایینی تابلو نمود که مرمت آن سالها به طول انجامید. در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی شهرهای نیویورک، توکیو و مسکو میزبان این تابلو بودهاند.
شام آخر
لئوناردو نقاشی دیواری شام آخر را برای سفره خانهٔ کلیسای سانتاماریا یا دله گراتسیه در میلان نقاشی کرد. این نقاشی با آن که تا حدی از میان رفتهاست و این تا حدی نتیجهٔ کم تجربگی هنرمند در گزینش مواد کارش بودهاست، و با آنکه بارها بخشی از ان را ترمیم کردهاند، از لحاظ صوری و عاطفی، گیراترین اثر او بهشمار میرود. این نقاشی، نخستین ترکیب بندی بزرگ پیکرهای در دورهٔ رنسانس و تفسیر قطعی مضمون آن است. این اثر هنری نشانگر صحنههایی از شام آخر روزهای پایانی عمر مسیح است آنطور که انجیل به آن اشاره کردهاست. این نقاشی بر پایهٔ کتاب یوحنا، باب ۱۳ آیهٔ ۲۱ است آنجا که مسیح میگوید که یکی از ۱۲ حواریاش به وی خیانت خواهد کرد. مسیح و دوازده حواریش در اتاقی ساده و جادار، پشت میزی دراز به موازات سطح تصویر نشستهاند. صحنهٔ فوقالعاده نمایشی این نقاشی، با گنجاندن گروه حواریون در محیطی عبوس و آرام، تأکید بیشتری یافتهاست. نقاشی دیواری شام واپسین و بخشی از زندگی لئوناردو که به آفریدن آن انجامید، بر روی هم، آمیزهای از تکامل هنری سدهٔ پانزدهم و نخستین بیان سبک رنسانس پیشرفته در ایتالیای اوائل سدهٔ شانزدهم هستند. این نقاشی پر آوازهترین تابلوی مذهبی بهشمار میرود.[56]
پیکرهتراشیها و معماری
لئوناردو دا وینچی در روزگار خویش، به عنوان یک پیکر تراش و معمار شهرت کاملی داشت، ولی هیچیک از مجسمههای ساخت وی باقی نماندهاست و هیچ ساختمانی وجود ندارد که بتوان ساختش را به وی نسبت داد. از مشاهدهٔ انبوه نقشههای وی برای ساختمانهای متراکم در مرکز، چنین بر میآید که لئوناردو از لحاظ علاقه به این نوع ساختمان با دیگر معماران دورهٔ رنسانس وجه مشترک داشتهاست. در میلان، لئوناردو به احتمال زیاد با دوناتو برامانته ی معمار در تماس بودهاست و وی نیز به هنگام کشیدن طرحهای اولیه اش برای کلیسای بزرگ سان پیترو در رم حتماً یکی از طراحیهای لئوناردو را در نظر داشتهاست.
اما در عرصهٔ پیکر تراشی، لئوناردو طراحیهای متعددی از پیکرههای عظیم سوار بر اسب از خود برجای گذاشت، که یکی از آنها به مراحل کمال رسید و به صورت مدلی برای یادبود خاندان اسفورتسا درآمد؛ این پیکرهٔ سوار بر اسب که از سوی فرانسویان به هنگام اشغال میلان در ۱۴۹۹ هدفگیری شده بود تکهتکه شد. لئوناردو از این رفتار فرانسویان با کارش، برآشفت و از میلان رفت و مدتی به عنوان مهندس نظامی برای چزاره بورجیا در دورهٔ تلاش وی برای تسلیم شهرهای رومانیا به دستگاه پاپها، کار کرد. سرانجام لئوناردو به میلان بازگشت و به خدمت فرانسویان درآمد. آنگاه به دعوت فرانسوای، شاه فرانسه، راهی آن کشور شد و آنجا به سال ۱۵۱۹ در کاخ کلو، بیآنکه اثری بر هنر آنروز فرانسه گذاشته باشد، چشم از جهان فروبست.[56] دا وینچی مفهوم کامل فضا و سایه روشن را در هنر نقاشی به اوج رساند
پژوهشهای علمی
لئوناردو دا وینچی نقاشیهای بسیار اندکی را تکمیل کرد؛ کمال جویی، تجربه گرایی ناآرام و کنجکاوی بلندپروازانه، سبب پراکندگی کوششهایش شدند. با این حال، پروندهٔ بزرگی از اندیشههایش در طراحیهای موجود در یادداشتهایش برجا ماندهاست؛ و یکی از آنها در سالهای ۱۶۶۰–۶۹ در شهر مادرید کشف شد. علاقهٔ او به علم در آخرین سالهای زندگی اش روز به روز فزونی میگرفت، و خودش نیز شناخت سراسر طبیعت را در مرکز علائقش قرار داده بود. پژوهشهایش در عرصهٔ کالبد شکافی، به کشیده شدن طراحیهای فوقالعاده دقیق و زیبا انجامید که از آن میان میتوان به طراحی مدادی جنین در رحم اشاره کرد، که علیرغم پارهای خطاها، چنان با واقعیت انطباق دارد که امروزه نیز میتوان در آموزش پزشکی مورد استفاده اش قرار داد. گرچه لئوناردو نخستین دانشمند جهان امروزی نبود، مطمئناً مبتکر تصویرگری علمی، مخصوصاً در عرصهٔ نمایش اندرون و تک تک اجزاء و اندامها بودهاست. دربارهٔ اهمیت این جنبه از کار لئوناردو، آروین پانوفسکی چنین گفتهاست :" … کالبد شکافی به عنوان یک علم بدون داشتن روشی برای حفظ مشاهدات در پروندههای نموداری و به صورت کامل و دقیق و سه بعدی، غیرممکن بود ."[56] نخستین بار دا وینچی بود که متوجه شد سالهای عمر هر درخت معادل تعداد حلقههایی است که در مقطع افقی تنهٔ آن پدید آمدهاست. لئوناردو اولین کسی بود که اندامهای بدن انسان را با برش مقطع طراحی کرد. گفتهاند او برای درک بیشتر آناتومی بدن، اتودهای فیگوراتیو بسیاری از بدن مردگان میزد.[58] برخی از مسائلی که لئوناردو بر روی آنها پژوهش انجام داد به شرح زیر میباشد:[59]
- مطالعه پیرامون زمینشناسی و بحثهای آن
- مطالعه بر روی آناتومی بدن انسان اسکلت ارگانهای داخلی و رگها. بیمارستان آن زمان به دا وینچی جسد مردگان را برای کالبدشکافی میداد و او در حدود سی جسد را کالبدشکافی نمود و از بسیاری از اندامها طرحهایی کشید. این طرح بعدها به محققین و هنرمندان کمک بسیاری برای کشیدن و شناخت بهتر بدن انسان نمود.
- مطالعه بر روی آناتومی بدن حیوانات همچون اسبها سگها و خرسها
- شناخت حالات چهرهٔ انسان
- چگونگی پرواز پرندگان
- آب و هوا و پدیدههای آب و هوایی
- چگونگی جاری شدن آب
- مطالعه بر روی گیاهان و ساختار آنها
- نور، سایه، آیینهها و عدسیها
- پرسپکتیو
- هندسه و اجسام جامد
طرحهای مهندسی و اختراعات
دا وینچی علاوه بر نقاشی به عنوان یک مهندس نیز مشهور است. او در نامهای به دوک میلان اظهار داشت که قادر به تهیه و ساخت دستگاههایی برای دفاع از شهر و همچنین محاصرهٔ شهر دشمن است. هنگامی که او به ونیز گریخت، شاگردی را پیدا کرد که با کمک او توانست یک سنگر متحرک را طراحی کند. او حتی طرحی برای منحرف کردن مسیر رودخانهٔ آمو داشت، پروژهای که نیکولو ماکیاولی نیز بر روی آن کار کرد.[60][61] مقالات داوینچی شامل تعداد بسیار زیادی از اختراعات عملی و قابل اجرا و غیر عملی، شامل آلات موسیقی، پمپهای هیدرولیک، توپهای بخار، سپرهایی خاص و… میگشت.[55][62]
تعداد زیادی از دست نوشتههای دا وینچی مربوط به طرحها و نقشههای اختراعات او هستند. برخی از ابداعات او به شرح زیر است:[59]
- طراحی برخی از لباسهای مربوط به کارناوالها و فستیوالها و برخی از لباسهای زرهی
- ماشین آلات جنگی همچون طراحی یک تانک زرهپوش، یک تیرانداز غول پیکر و دستگاه خوفانگیز که با حرکت خود پاهای سربازان را قطع میکند. البته هیچیک از این وسائل در زمان لئوناردو ساخته نشد.
- سدها و کانالها آب
- یک پل چوبی که قابلیت حمل داشت و میشد آن را از هم باز و دوباره سرهم کرد.
- وسایلی که با بالهایی قابلیت پرواز داشتند مانند هلیکوپتر، چتر نجات و گلایدر. چتر نجات ابداع دا وینچی، و اولین طرح دستگاه پرس کار دا وینچی است و در قرن بیستم ساخته شد و کار کرد.
- خط معکوس یکی دیگر از اختراعات دا وینچی است. او برای این که کسی نتواند نوشتههایش را بخواند، نوعی خط را اختراع کرد که برعکس نوشته میشد و برای خواندن آن از آینه باید استفاده میشد. دا وینچی میتوانست بهطور همزمان بایک دستش نقاشی بکشد وبا دست دیگرش متن بنویسد.
نگارخانه
- تعمید مسیح
- ستایش مغان
جستارهای وابسته
یادداشتها
منابع
- "A portrait of Leonardo c.1515–18". کلکسیون سلطنتی. Archived from the original on 23 November 2020. Retrieved 26 September 2020.
- Zöllner 2019, p. ۲۰.
- گاردنر، هلن، کتاب هنر در طول زمان، صفحه ۴۵۰ تا ۴۵۶.
- Rosci, Marco (1977). Leonardo. p. 8
- His birth is recorded in the diary of his paternal grandfather Ser Antonio, as cited by Chiesa 1967, p. 83
- Codex II, 95 r, Victoria and Albert Museum, as cited by della Chiesa p. 85
- Vezzosi, Alessandro (1997). Leonardo da Vinci: Renaissance Man
- His birth is recorded in the diary of his paternal grandfather Ser Antonio, as cited by Angela Ottino della Chiesa in Leonardo da Vinci, p.83
- Vezzosi 1997, p. 83.
- Chiesa 1967, p. 83.
- Paratico, Angelo (2015). Leonardo Da Vinci. A Chinese Scholar Lost in Renaissance Italy (به English). Hong Kong: Lascar Publishing. ISBN 978-988-14198-0-4.
- Kemp, Martin; Pallanti, Giuseppe (2017). Mona Lisa: The People and the Painting (به English). Oxford, England: Oxford University Press. ISBN 978-0-19-874990-5.
- Hooper, John (12 April 2008). "Da Vinci's mother was a slave, Italian study claims". The Guardian. Retrieved 16 August 2015.
- Brown 1998, p. 7.
- The Notebooks of Leonardo Da Vinci, Volume 1, 1967, p. 720, شابک ۱−۱۰۵−۳۱۰۱۶−۷
- Wallace 1972, p. ۱۰.
- Bortolon 1967.
- Rosci 1977, p. 20.
- Magnano 2007, p. ۱۳۸.
- Wallace 1972, p. 11.
- Rosci 1977, p. 21.
- Da Vinci 1971, p. ۲۱۷.
- Brigstoke, Hugh (2001). The Oxford Companion the Western Art. Oxford.
- Vasari 1965, pp. ۲۵۸–۲۵۹.
- Rosci 1977, p. ۱۳.
- Wallace 1972, p. ۱۱.
- Bacci, Mina (1978) [1963]. The Great Artists: Da Vinci. Translated by Tanguy, J. New York: Funk & Wagnalls.
- "Leonardo da Vinci – Encarta (cached)". refseek.com. Retrieved 8 November 2015.
- Arasse 1998.
- ظریفیان صنعتکار، بهنام، دنیای مشاهیر، تهران: انتشارات فارابی، ۱۳۸۳، ص۶۰.
- http://en.wikipedia.org/wiki/Leonardo_da_Vinci
- della Chiesa, p.86
- Vasari, p.265
- "Reconstruction of Leonardo's walking lion بایگانیشده در ۲۳ اوت ۲۰۱۱ توسط WebCite به ایتالیایی
- On the day of Leonardo's death, a royal edict was issued by the King at Saint-Germain-en-Laye, a two-day journey from Clos Lucé. This has been taken as evidence that King François cannot have been present at Leonardo's deathbed. However, White in Leonardo: The First Scientist points out that the edict was not signed by the king himself.
- برای مشاهده تصاویر در اینباره نگاه کنید به:Cultural|depictions of Leonardo da Vinci.
- Vasari, p.270
- آرزوی لئوناردو Leonardo-history. Retrieved 2007-09-28.
- Vasari 1965, p. ۲۵۳.
- MacCurdy, Edward, The Mind of Leonardo da Vinci (1928) in Leonardo da Vinci's Ethical Vegetarianism
- Vasari 1965, p. ۲۵۷.
- Bambach, Carmen (2003). "Leonardo, Left-Handed Draftsman and writer". New York: Metropolitan Museum of Art. Archived from the original on 10 November 2009. Retrieved 18 October 2009.
- Cartwright Ady, Julia. Beatrice d'Este, Duchess of Milan, 1475–1497. Publisher: J.M. Dent, 1899; Cartwright Ady, Julia. Isabella D'Este, Marchioness of Mantua, 1474–1539. Publisher; J.M. Dent, 1903.
- Sigmund Freud, Eine Kindheitserinnerung des Leonardo da Vinci, (1910)
- della Chiesa, Angela Ottino (1967). The Complete Paintings of Leonardo da Vinci. p.83.
- Michael Rocke, Forbidden Friendships epigraph, p. 148 & N120 p. 298
- Rossiter, Nick (2003-07-04). Could this be the secret of her smile?. Telegraph.co.UK. Retrieved 2007-10-03.
- Leonardo, Codex C. 15v, Institut of France. Trans. Richter
- della Chiesa, p.84
- Gross, Tom. "Mona Lisa Goes". Paintingsdirect.com. Retrieved 2007-09-27.
- Bortolon, Liana (1967). The Life and Times of Leonardo. London: Paul Hamlyn
- Popham, A.E. (1946). The Drawings of Leonardo da Vinci.
- گاردنر، هلن، هنر در گذر زمان، تهران: انتشارات نگاه، 1391، ص 420
- «سایت علمی دانشجویان ایران». بایگانیشده از اصلی در ۱۸ سپتامبر ۲۰۰۹. دریافتشده در ۱۳ مه ۲۰۱۰.
- زادهٔ خورشید، نوشتهٔ مایکل گلب
- Gardner, Helen (1970), Art through the Ages, Harcourt, Brace and World
- Machiavelli, Leonardo and the Science of Power.
- Fortune is a River: Leonardo Da Vinci and Niccolo Machiavelli's Magnificent Dream to Change the Course of Florentine History
- Arasse, Daniel (1998). Leonardo da Vinci.
- لئوناردو داوینچی، بزرگترین نابغه جهان؟؛ نویسنده: هربی برنان؛ تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، نشر زلال، ۱۳۸۲.
- لئوناردو دا وینچی در شمیمنت
- راز دا وینچی، نویسنده: دان براون؛ ترجمه مریم بهرامی؛ تهران: بهزاد، ۱۳۸۵. شابک: ۹۶۴–۲۵۶۹–۲۶–۴
- راسخون، بازدید: اکتبر ۲۰۰۹.
- Leonardo da Vinci by Diane Stanley, HarperTrophy press, 2000
- Leonardo Da Vinci, ۱۴۵۲–۱۵۱9 (Basic Art) by Frank Zollner, Taschen press, ۲۰۰۰
پیوند به بیرون
منابع کتابخانهای دربارۀ Leonardo da Vinci |
By Leonardo da Vinci |
---|
- عمومی
- Universal Leonardo, a database of Leonardo's life and works maintained by Martin Kemp and Marina Wallace
- Leonardo da Vinci on the نگارخانه ملی لندن website
- آثار
- Biblioteca Leonardiana, online bibliography (in Italian)
- e-Leo: Archivio digitale di storia della tecnica e della scienza, archive of drawings, notes and manuscripts
- آثار لئوناردو داوینچی در پروژهٔ گوتنبرگ
- آثار لئوناردو داوینچی در لیبریواکس (کتابخانهٔ صوتی با مالکیت عمومی)
- Complete text and images of Richter's translation of the Notebooks
- The Notebooks of Leonardo da Vinci