مانوئل کاستلز
مانوئل کاستِلز یا مانوئل کاستِلس (به اسپانیایی: Manuel Castells) (زادهٔ ۱۹۴۲، بارسلون) جامعهشناس اسپانیایی و نویسندهٔ سهگانهٔ مهم عصر اطلاعات است. در بین نظریهپردازان علم ارتباطات، کاستلز نویسندهای متمایز است. کاستلز حوزههای جامعهشناسی شهری، مطالعات سازمانی، مطالعات فضای مجازی، جنبشهای اجتماعی، جامعهشناسی فرهنگ و اقتصاد سیاسی را در کنار هم مطالعه میکند تا یک تحلیل بینرشتهای از جهان پیچیدهٔ رسانهایشدهٔ امروز به دست دهد.[1]
مانوئل کاستلز | |
---|---|
زادهٔ | ۹ فوریهٔ ۱۹۴۲ (۷۹ سال) هیین، استان آلباسته، اسپانیا |
محل تحصیل | دانشگاه پاریس |
شناختهشده برای | Research on the جامعه اطلاعاتی، ارتباط و جهانیشدن Organization theory |
همسر(ها) | Emma Kiselyova |
وبگاه | |
پیشینه علمی | |
رشته(های) فعالیت | جامعهشناسی، برنامهریزی شهری، مطالعات ارتباطات |
محل کار | دانشگاه کمبریج; دانشگاه کالیفرنیای جنوبی; Universitat Oberta de Catalunya (Open University of Catalonia); مدرسه عالی مطالعات علوم اجتماعی; دانشگاه نانتر پاریس |
دانشجویان دکتری | Ananya Roy Sasha Costanza-Chock |
دیگر دانشجویان برجسته | دانیل کوهن بندیت |
تأثیر گرفته از | Alain Touraine |
زندگی
در یک خانواده هوادار فرانکو متولد شد ولی در سن بیست سالگی به عنوان یک دانشجوی چپگرای تندرو، از سوی حکومت دیکتاتوری فرانکو تبعید شد. او به پاریس رفت و به دشواری در دانشکده نانت وابسته به دانشگاه پاریس، به تحصیل پرداخته و مدرک دکتری خود را دریافت کرد. جایی که او را مجذوب جریان انقلابی ۱۹۶۸ کرد و در سال ۱۹۷۲ متنی اثرگذار و مبتکرانه را تحت عنوان یک پرسش شهری: رهیافتی مارکسیستی، به رشته تحریر درآورد که به واسطه کسی که بعدها به عنوان یک مارکسیست ساختارگرا، لوئی آلتوسر شهرت یافت، شکل و قواره گرفته بود.
نگرهها
کستلز در سال ۱۹۷۹ به دانشگاه برکلی کالیفرنیا، جایی که او به مدت دو دهه به سمت استاد جامعهشناسی و همچنین برنامهریزی شهری و منطقهای مشغول بود، نقل مکان کرد. اخیراً او به بارسلونا جایی که او به سمت استادی در دانشگاه باز کاتالونیا گماشته شده، بازگشته است، با این وجود، او همچنان موقعیت خود را در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در ساحل غربی و نیز ام آی تی (انستیتو تکنولوژی ماساچوست) در ساحل شرقی حفظ کردهاست. او همچنین یک استاد و مسافر دائمی به حساب میآید که مدام، در بیست دانشگاه سراسر جهان از مسکو گرفته تا سنگاپور، تایوان و شیلی، در رفتوآمد است. شهرت مانوئل کستلز، از سالهای بسیار دور به تحلیلهای او از شهرنشینی بازمیگردد (عنوان او در برکلی گواهی است بر دلمشغولیهای وی). پرسش شهری تأثیر بسیاری بر طراحی شهری گذاشت و اعتبار او با تهیه و تدوین رشتهای از کارهای علمی- پژوهشی که نقطه اوج آن شهر اطلاعاتی (۱۹۸۹) است، ارتقاء یافت. او هرگز علاقهاش را به موضوعات شهری از دست نداده و علاوه براین، کوشیدهاست تا در درک ما از موضوعاتی مانند بازپیدایی و تقسیمات درونشهری سهمی به عهده بگیرد.[2]
به هرحال، عصر اطلاعات کار اولیه او را نسبت به موضوعات شهری با دیگر مطالب مرتبط درهم آمیخته و گسترش میدهد تا نشان دهد که چه چیزی بر ویژگی عمده تمدن معاصر تأثیر میگذارد. همزمان، دیدگاههای او، جنبههایی از جنبشهای درازمدت از مارکسیسم جوان گرفته تا چیزی را که میتوان علوم اجتماعی فرامارکسیست نامید، آشکار میکند. این به معنای دستکشیدن کستلز از اصلاحات بنیادی نیست. او همچنان به مسائل سیاسی اشتیاق داشته و یک دموکرات متعهد اجتماعی است.[3]
افزون براین، کیفیتی متعهدانه، کارهای فکری او را به پیش رانده و آنها را غنی میکند، چیزی که او براساس آن، با تحلیلگران ناهمگون اجتماعی نظیر سی رایت میلز، رالف دارندورف و دانیل بل شریک میشود؛ بنابراین کستلز پسامارکسیست است تا به آن اندازه که در عصر اطلاعات از مواضع انتقادی نسبت به مارکسیسم که در کار پیشینش، شهر و اصول اساسی آن (۱۹۸۳)، نمود بارزی داشت، جانبداری و استقبال میکند. به طرق گوناگون میتوان برای موضع پسامارکسیستی او شواهدی را به دست آورد: در متقاعدشدن نسبت به این که تغییر سیاسی بنیادی به احتمال زیاد از طبقه کارگر ناشی نخواهد شد (به نظر میرسد دیگر انتظار از پرولتاریا به عنوان عامل ممتاز تغییر غیرممکن باشد)؛ در شکاکیت و حتی دشمنی با کمونیسم (ص۶۴)؛ در متقاعد شدن در این که سیاستهای هویتی مانند حقوق حیوانات و فمینیسم اکنون اهمیت فوقالعادهای دارند و این که اینها نمیتوانند به حد کافی به زبان طبقه شرح داده شوند؛ و در دریافت و فهم رخنمایانه و آشکار از پیشنهاد سیاسی روشنفکرانه.[4]
شاید مهمترین شاهد از میراث مارکسیستی کستلز، در تعهد او به تبیین کلگرایانهاش از دنیای امروز نهفته باشد. رهیافت او حاوی این پیشنهاد است که برای شرح کافی رویدادهای جهان امروز مهمترین جنبههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی باید به عنوان عناصر مرتبط به هم مورد بررسی و آزمون قرار گیرند. به هرحال، رهیافت او آن گونه است که برتماس و اتصال قسمتها تأکید دارد اگرچه اغلب اینها در روابطی متعارض بایکدیگر قرار داشته باشند و ویژگی بسیار منحصربهفردشان در ایفای نقش به عنوان شریک تغییر از اهمیت برخوردار است. کستلز میان مقولههای گونهگون رابطه برقرار میکند به عنوان مثال او فمینیسم، را با فرایندهای جهانیسازی و همچنین با نوآوریهای اقتصادی و تکنولوژیک و با تغییر در اشکال خانواده و تغییر در طبقهبندی اجتماعی مرتبط میداند. البته مفهومی از تمامیت و انحصار در مارکسیسم نیست ولی با این وجود، بعدی مهم از سنت مارکسیستی به حساب میآید که تداوم نفوذش را بر کستلز آشکار میکند. این همچنین، چیزی است که در دوران پسامدرن خرق عادت تلقی میشود، درهنگامهای که توصیفات کلگرا با شک و تردید رو به رو میشوند و ابراز احساسات نسبت به خاص بودن و تفاوتها افزایش یافتهاست.[5]
آثار
- مسئله شهر (۱۹۷۲)
- شهر و مردم (۱۹۸۲)
- شهر اطلاعاتی (۱۹۸۸)
- سقوط کمونیسم شوروی: نگاهی از منظر جامعهٔ اطلاعاتی (۱۹۹۵)
- سه گانهٔ عصر اطلاعات (۱۹۹۷) این کتاب توسط احمد علیقلیان، افشین خاکباز و حسن چاوشیان به فارسی ترجمه شدهاست.
- کهکشان اینترنت (۲۰۰۱)
- قدرت ارتباطات (۲۰۰۹)؛ این کتاب توسط حسین بصیریان جهرمی به فارسی ترجمه شده و با پیام مانوئل کاستلز در روز جهانی ارتباطات (۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۳) در ایران رونمایی شدهاست کاستلز در این پیام، قدرت ارتباطات را مهمترین اثر پژوهشی خود برشمرده است.
- شبکههای خشم و امید: جنبشهای اجتماعی در عصر اینترنت (۲۰۱۲) (این کتاب را مجتبی قلی پور به فارسی ترجمه کرده و توسط نشر مرکز منتشر شدهاست).
- تئوری شبکه ای قدرت (۱۳۹۷)؛ در این کتاب که در سال ۱۳۹۷ با ترجمهٔ مجتبی قلی پور و از سوی انتشارات آذرخش منتشر شده، سه مقالهٔ مهم کاستلز (تئوری شبکه ای قدرت؛ حوزهٔ عمومی جدید؛ و ارتباطات، قدرت و ضدقدرت در جامعهٔ شبکه ای) آمدهاست.
- گسست: بحران لیبرال دموکراسی (2019)؛ ترجمهٔ مجتبی قلی پور، انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی.
منابع
پانویس
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به مانوئل کاستلز در ویکیگفتاورد موجود است. |
- شاهقاسمی، احسان (۱۳۹۰). قدرت ارتباطات؛ امتداد سهگانهٔ کاستلز. تهران: مرکز آموزش و پژوهشهای رسانهایِ همشهری.http://www.hamshahritraining.ir/news-3390.aspx
- فرانک وبستر، ۱۳۸۳
- وبستر، ۲۰۰۷
- کاستلز، ۱۹۹۸. صفحهٔ ۳۵۹.
- وبستر، ۲۰۰۷. صفحهٔ ۹۹