لوئی آلتوسر
لوئی پیر آلتوسر (به فرانسوی: Louis Pierre Althusser) (زادهٔ ۱۶ اکتبر ۱۹۱۸ در الجزایر - درگذشتهٔ ۲۲ اکتبر ۱۹۹۰) فیلسوف مارکسیست فرانسوی بود. او از بالاترین مقامات آکادمیک حزب کمونیست فرانسه بود و نظریه هایش عمدتاً در پاسخ به خطراتی (همچون مارکسیسم انسانگرایانه مکتب فرانکفورت) بودند که به زعم او بنیانهای نظری مارکسیسم را تهدید میکرد. لویی آلتوسر، «مارکسیست ساختارگرا» است که مفهوم ایدئولوژی در اندیشهٔ مارکس، در دستهای او ورز بیشتری پیدا کردهاست. او با تاسی از مارکس، بر این باور است که هر نظام اجتماعی برای بقا و ماندگاری اش، ناگزیر از بازتولید شرایط و روابط تولید است. به این معنا که هر صورت بندی اجتماعی باید شرایط تولید خودش یا به عبارت دیگر، نیروهای تولید و روابط تولیدی موجود را بازتولید کند. آلتوسر ضمن تفکیک بازتولید روابط تولید از بازتولید نیروهای تولید، نهادها و سازوبرگهای دولت را نیز به دستگاههای ایدئولوژیک دولت و دستگاههای سرکوبگر دولت تقسیم میکند.[1]
لوئی آلتوسر | |
---|---|
نام در زمان تولد | لوئی پیر آلتوسر |
زادهٔ | ۱۶ اکتبر ۱۹۱۸ بیر مراد رایس، الجزایر فرانسه |
درگذشت | ۲۲ اکتبر ۱۹۹۰ پاریس، فرانسه |
ملیت | فرانسوی |
دوره | فلسفه قرن بیستم |
حیطه | فلسفه غربی |
مکتب | مارکسیسم ساختارگرا |
علایق اصلی | سیاست علم اقتصاد ایدئولوژی |
ایدههای چشمگیر | گسست معرفتشناختی تعریفشدگی بیش از حد ایدئولوژی و دستگاههای ایدئولوژیک دولت بازخواست ماتریالیسم تصادفی جبرگرایی اقتصادی تعین چند بعدی |
تأثیرگذار بر
|
بخشی از سلسله مقالات دربارهٔ |
مارکسیسم |
---|
آلتوسر در دیدگاهی ضداومانیستی معتقد بود که انسانها عاملانی صاحب اختیار و آزادی کامل نیستند، بلکه موجوداتی وابسته به نیروهای تاریخی و غیرشخصی مبارزه طبقاتی هستند.
زندگی
لویی آلتوسر در ۱۶ اکتبر ۱۹۱۸ در الجزایر به دنیا آمد. او در سال ۱۹۳۰ به خاطر شغل پدرش همراه با پدر، خواهر و مادرش به مارسی فرانسه و در سال ۱۹۳۶ به لیون فرانسه مهاجرت کرد. مقطع متوسطه را در دبیرستان «لیسه دو پارک» با موفقیت گذراند و در اکول نرمال سوپریور پاریس پذیرفته شد. با آغاز جنگ دوم جهانی به ارتش فرانسه پیوست و با شکست فرانسه، به دست آلمانها اسیر و در اسارت دچار ناخوشیهای روانی و جسمی شد. پس از اسارت به مارکسیسم گرایش یافت. او در سال ۱۹۴۶ با زنی انقلابی و یهودی – لیتوانیایی به نام هلن ریتمن آشنا شد و تا پایان عمر با او به سر برد. آلتوسر در سال ۱۹۴۸ به حزب کمونیست فرانسه پیوست، این در زمانی بود که افرادی چون موریس مرلوپونتی از حزب کمونیست فرانسه جدا میشدند. همان سال وی به تدریس فلسفه در دانشگاه پرداخت. آلتوسر که در اسارت دچار ناخوشیهای روانی گشته بود در ۱۹ نوامبر ۱۹۸۰ با دستان خود همسرش را خفه کرد و بدین ترتیب به بیمارستان روانی «سنت آن» فرستاده شد. سه سال در بیمارستان بود و پس از بهبودی، به شمال پاریس رفت و به کارش ادامه داد. او سرانجام در ۲۲ اکتبر ۱۹۹۰ در اثر حمله قلبی درگذشت.
اندیشه
آلتوسر نماینده عمده نحله ساختارگرایی (اصالت ساخت) در مارکسیسم معاصر بودهاست که در برابر مارکسیسم ارتدکس، مارکسیسم رسمی عصر استالین، و مارکسیسم هگلی و فلسفی مارکسیستهای غرب قرار دارد. اندیشههای او در فرانسه واکنشهای نامساعدی در حزب کمونیست و در بین مارکسیست – لنینیستها ایجاد کرد. آلتوسر تحت تأثیر آرای فیلسوفانی چون گاستون باشلار بود و ادعا میکرد که نظریه مارکسیستی را بر پایه علمی که به نظر او خالی از هرگونه جریان یا عنصر ایدئولوژیک است، برکشیدهاست. آرای او را میتوان زیر عناوین زیر جمعبندی کرد: مسئله گسست معرفت شناختی در اندیشه مارکس، مشاجره با دیگر نحلههای مارکسیستی، ساختگرایی و مباحثی پیرامون دولت و ایدئولوژی. آلتوسر آشکارا از نظام کمونیستی شوروی انتقاد میکرد و استالین را به تحریف کردنهای بسیار اصولی که مارکس سرمایه را بر آنها مبتنی کردهاست متهم میدانست. در سال ۱۹۶۵ کتابهای «دفاع از مارکس» و «قرائت سرمایه» را منتشر کرد. در این کتابها با تلفیق رویکرد تاریخی مارکس با نظریهٔ ساختارگرایی گفتهاست که همهٔ جوامع دارای ساختار بنیادین واحدی هستند و تغییرات آنها بیشتر ناشی از نیروهای اجتماعی گستردهاست تا اعمال فردی. از این نظریهٔ او همچون نظریهای ضدبشری بهشدت انتقاد شدهاست. این منازعه در فلسفهٔ قرن ۲۰ تأثیر بهسزایی نهاد و برخی از منتقدان بعدی با حذف مارکس از مباحثه، مفاهیم آلتوسر را در نقد ادبی و انسانشناسی بهکار بردند.
آثار
منابع
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به لوئی آلتوسر در ویکیگفتاورد موجود است. |
- مهدیزاده، سید محمد (۱۳۸۹). نظریههای رسانه: اندیشههای رایج و دیدگاههای انتقادی. همشهری. از پارامتر ناشناخته
|=
صرفنظر شد (کمک)
- ویکیپدیای انگلیسی
- اندیشههای مارکسیستی، حسین بشیریه، نشر نی
- دانشنامه دانشگستر، مؤسسه علمی- فرهنگی دانشگستر، ۱۳۸۹ ص ۳۹۳.