لئون تروتسکی

لئون داویدُویچ تروتسکی (با نام اصلی لیو برنتشتاین) (به روسی: Лев Дави́дович Тро́цкий) (زاده ۷ نوامبر ۱۸۷۹ – درگذشته ۱۲ اوت ۱۹۴۰) فیلسوف، متفکر، انقلابی، تاریخ‌نگار، روزنامه‌نگار، سیاستمدار و نظریه‌پرداز مارکسیست بود.[1]

لئون تروتسکی
به روسی: Лев Троцкий
به اوکراینی:Лев Троцький
در سال ۱۹۲۰
کمیسر خلق برای ارتش و نیروی دریایی
مشغول به کار
۱۳ مارس ۱۹۱۸  ۱۵ ژانویه ۱۹۲۵
اصلیولادیمیر لنین
آلکسی رایکوف
پس ازنیکلای پادویسکی
پیش ازمیخائیل فرونزه
کمیسر خلق برای امور خارجی
مشغول به کار
۸ نوامبر ۱۹۱۷  ۱۳ مارس ۱۹۱۸
اصلیولادیمیر لنین
پس ازمیخائیل ترشچنکو
پیش ازگئورگی چیچرین
رئیس‌جمهور لنین گراد شوروی
مشغول به کار
۸ اکبر  ۸ نوامبر ۱۹۱۷
عضو دائم کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی
مشغول به کار
۱۰ اکتبر ۱۹۱۷  ۲۳ اکتبر ۱۹۲۶
اطلاعات شخصی
زاده
لِو داویدُویچ برونشتین

۷ نوامبر ۱۸۷۹
برسلاکوا، یلیزاوتگراد، استان خرسون، امپراتوری روسیه (اکنون در اوکراین)
درگذشته۱۲ اوت ۱۹۴۰ (۶۰ سال) (ترور شد)
کویوآکان، مکزیکوسیتی
شهروند
ملیت
حزب سیاسیحزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه (RSDLP)
حزب سوسیال دموکراتیک سوئیس (SDPS)
حزب کمونیست اتحاد شوروی (CPSU)
همسر(ان)الکساندرا سوولوتسکیا
ناتالیا سدوا تروتسکی
فرزندانزینیدا ولکوا
نینا نولسون
لو سدوف
سرگی سدوف
امضا

در آغاز تشکیل اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، تروتسکی که چهره‌ای تأثیرگذار و بانفوذ به حساب می‌آمد به عنوان کمیسر خلق برای روابط خارجی برگزیده شد. پس از صلح با آلمان بنا به ضرورت از این مقام استعفا داد و کمی بعد به مقام وزارت جنگ منصوب شد و رهبری گسترش و ارتقای ارتش سرخ نوبنیاد را بدست گرفت. او با اینکه پیشینه نظامی نداشت ولی به خوبی از امور نظامی و سیاست‌های فرماندهی و جنگی آگاهی داشت و نقش پررنگی در پیروزی ارتش سرخ در جنگ داخلی روسیه ایفاکرد. وی همچنین یکی از نخستین اعضای دفتر سیاسی بود.

به‌خاطر کشمکش‌هایی که در دههٔ ۱۹۲۰ میان تروتسکی و ژوزف استالین، بر سر قدرت و شیوه اداره حکومت، وجود داشت، تروتسکی از حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه اخراج و از اتحاد شوروی تبعید شد. وی در دوران تبعید چندین کتاب مهم دربارهٔ فاشیسم و رژیم استالین نوشت. او که در اواخر دهه ۳۰ از دید استالینیست‌ها (مقامات اتحاد جماهیر شوروی)، عنصری خطرناک برای رژیم استالین در شوروی و جریان چپ روسی در جهان شده بود در سال ۱۹۴۰ در مکزیک توسط یکی از مأموران کمیساریای خلق در امور داخلی به قتل رسید.[2] ایده‌های تروتسکی تشکیل‌دهندهٔ پایه و اساس تئوری تروتسکیسم هستند.[3]

آغاز زندگی

لئون تروتسکی در سال ۱۸۷۹ در یک خانواده یهودی و ثروتمند در روستایی در اوکراین با نام لف داویدُویچ برونشتاین زاده شد.[4] پدر او از زمین‌داران بزرگ اوکراین بود و خود لئون همیشه از بیان آن خودداری می‌کرد. او چنان به دوری از زندگی مرفه باور داشت که پس از مرگ پدر، سهم‌الارث خود را مطالبه نکرد. در نُه سالگی (1888) به همراه یکی از اقوام خود به اودسا رفت تا تحصیل در مدرسه ابتدایی را آغاز کند. ‌در آن جا در خانه اسپنتسر (18) پانسیون شد. در محیط این خانه، انضباط سختی حکمفرما بود و همین امر باعث تقویت روحیه نظم و انضباط در لئوی کوچولو شد؛ صفتی که بعدها مخالفان تروتسکی، آن را نوعی «خشونت نظامی‌گیری» توصیف می کردند. چون اسپنتسر به کار ترجمه و نشر آثار ادبی و کلاسیک یونان سرگرم بود، از این رو لئو نیز با اصول صنعت چاپ و ادبیات کلاسیک آشنا شد.

دوره ی مدرسه ابتدایی به سر آمد و لئو عازمِ رفتن به دبیرستان شد، اما مشکل بزرگی در برابر او وجود داشت. یک یهودی به سختی می توانست به دبیرستان راه یابد زیرا سهمیه مشخّصی برای دانش آموزان یهودی وجود داشت. اما با کمک دوستان متنفّذ،‌ به دبیرستان «سنت پالوس» راه یافت. دوران تحصیل در دبیرستان،‌ افق های تازه ای را در برابر او گشود: در پاییز که به دبیرستان رفت، استعداد درخشان خود را در ریاضیات و تاریخ نشان داد. زبان های آلمانی و فرانسه را یاد گرفت. عادت به مطالعه در او پدید آمد و به مطالعه آثار نویسندگان انسان‌دوست روسیه (نظیر تولستوی) و نویسندگان روشنفکر اروپایی پرداخت. در سال دوم دبیرستان بود که فعالیت مطبوعاتی اش را آغاز کرد و در مجلّه «قطره» (که به وسیله دبیرستان منتشر می شد) مقالات ادبی می نوشت و اشعارش را به چاپ می رساند. کارنامه تحصیلی او نشان می دهد که دانش آموزان جدّی و ممتاز بود.

تروتسکی در ۱۷ سالگی و در مدرسه با نوشته‌های سازمان‌های پنهانی و مارکسیسم آشنا شد.[5] او به همراه عده‌ای از دوستانش «تشکیلات کارگری جنوب» را برپا نمود که در طی چند ماه هزاران نفر جذب آن شدند. در سال ۱۸۹۸ این تشکیلات توسط پلیس مخفی منحل شد و برونشتین و دیگر رهبران آن به زندان افتادند. همهٔ آن‌ها به چهار سال تبعید به سیبری محکوم شدند. در این مدت لئون و الکساندرا با حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه (POSDR) که زیر نظر ولادیمیر لنین و گئورگی پلخانف بود ارتباط برقرار کردند. در دوران زندان، تروتسکی به نویسندگی و نظریه‌پردازی با نام مستعار پرداخت. مدتی بعد برونشتاین موفق شد فرار کند و روی گذرنامه جعلی خود نام نگهبان زندانش "تروتسکی" در اودسا را نوشت.[5]

دیدار با لنین

تروتسکی همکاری خود را با ایسکرا، نشریهٔ حزب سوسیال دمکرات روسی آغاز کرد. حزب او را برای جمع‌آوری کمک به اروپا فرستاد. در سال ۱۹۰۲، در سن ۲۳ سالگی در خانه دوستی در لندن با ولادیمیر لنین دیدار نمود. این دیدار به پیوند سیاسی نزدیک و طولانی بین تروتسکی و لنین انجامید. با وجود اختلاف نظر بین آن‌ها، لنین همواره تروتسکی را فردی با ارزش برای اهداف خود می‌دید.[5]

در ۱۹۰۳ و در طی دومین کنگرهٔ حزب اختلافات میان بلشویک‌ها و منشویک باعث جدایی‌شان می‌شود. علت این جدایی حول مسئلهٔ ماهیت حزب می‌چرخید. لنین، رهبر بلشویک‌ها (اکثریت) به دنبال سازماندهی متمرکز نیروهای تعلیم دیده‌ای بود که قادر به کار پنهانی در جهت سرنگونی تزاریسم باشند. در حالی که ژولیوس مارتوف رهبر منشویک‌ها (اقلیت) معتقد بود که باید درهای حزب را به روی همهٔ آن‌هایی که کم یا بیش با اهداف حزب موافقند باز کرد.

در کنگره، تروتسکی با مارتوف موافق بود و علیه تجزیهٔ حزب استدلال می‌کرد، اما در عین حال دلیل اصرار لنین را هم در نمی‌یافت. در طی ده سالی که به دنبال آمد، تروتسکی مواضع شخصی‌اش را به تنهایی دنبال می‌نمود.

تفکرات سیاسی و انقلاب مداوم

تفکر سیاسی تروتسکی یک سیر تدریجی را طی کرد. در ابتدا، تحت تأثیر افکار روشنفکرانه خانواده اسپنتسر، یک گرایش نسبتاً قوی به جنبش «پوپولیسم» پیدا کرد ولی هیچ گونه آگاهی از مارکسیسم نداشت. در دهه 1890، مارکسیسم در روسیه پر و بال می گرفت، زیرا قحطی سال 1891 و پیامد های عمیق آن برای مردم فقیر روسیه، روشنفکران بیش تری را به سوی مارکسیسم جلب کرد. لئو در چهارده سالگی، برای نخستین بار یکی از آثار مارکسیستی (اثری از پِیتراسترووه) را مطالعه کرد. سال 1896، یک سال سرنوشت ساز در زندگی او به شمار می آید زیرا اندیشه های مارکسیستی بر او چیره شد و فعالیت های انقلابی را آغاز کرد. در آن سال، در پی اعتصاب معروف کارگران ریسندگی پترزبورگ و تظاهرات دانشجویان،‌ یک دختر دانشجو به نام وِتروا خود را در زندان پترو پالوفسک آتش زد. تروتسکی در میانه ی سال 1896 «مجمع کارگران روسیه جنوبی» را در «نیکلایوف» بنیان نهاد. این مجمع یک سازمان انقلابی بود که می کوشید کارگران را بیدار کرده و به قیام علیه سرمایه داران وادارد. وجه تسمیه آن نیز به این خاطر بود که به تدریج کارگران سایر شهرها را در این سازمان بگنجاند. سازمان مزبور به تبلیغات وسیع در میان کارگران پرداخت و اعلامیه هایی که به وسیله تروتسکی نوشته می شد، با استقبال کارگران روبرو می شد. این فعالیت ها در زمانی صورت می گرفت که حزب سوسیال دموکرات روسیه نیز به فعالیت گسترده ای در میان کارگران پرداخته بود. چند اعتصاب کارگری در نیکلایوف صورت گرفت. پلیس ابتدا به فعّالان سیاسی تبعید شده به اودسا مشکوک شد ولی بعداً پی برد که کارِ چند نوجوان در «مجمع کارگران روسیه جنوبی» است. در فوریه 1898، نیروهای پلیس توانستند افراد این مجمع و از جمله تروتسکی را بازداشت کنند و مدارک زیادی را از آنان به دست آوردند. تروتسکی ابتدا در زندان قدیمی نیکولایوف،‌ سپس در خِرسون، ‌و آنگاه در اودسا زندانی شد. در همین ایام بود که کتاب رشد سرمایه داری در روسیه (از آثار لنین) را در زندان مطالعه کرد و با افکار او آشنا شد. در دادگاه اودسا رأی به تبعید او به «اوستیکوت» در سیبری داد. تروتسکی در تبعیدگاهش با نام مستعار «آنتی اوتو» شروع به نگارش مقالات ادبی برای یک نشریه مجاز به نام «اخبار شرق» کرد. در همین دوران تبعید بود که تروتسکی به یک مارکسیست واقعی تبدیل شد؛‌ دقیقاً از سال 1897. خود او در اثر معروفش به نام زندگی من می نویسد:

«... از 1897 که فعالیت انقلابی را شروع کردم، ‌ولی همچنان در برابر مارکسیسم ایستادگی می کردم، تاکنون راهی دراز را طی کرده بودم. در ایام تبعید، مارکسیسم مبنای قطعی جهان بینی و شیوه ی تفکر من شد...» (زندگی من، فصل 9)

در 1898 به گونه ای شگفت انگیز از سیبری گریخت و به «سامارا» رفت و در آن جا به عضویت هیأت‌های تحریریه شعبه ی روزنامه «ایسکرا» (ارگان حزب سوسیال دموکرات روسیه) درآمد. مقالات سیاسی خود را با نام مستعار «پِرو» (قلم) به رشته تحریر در می آورد. در اکتبر 1902، به دعوت لنین، به لندن رفت و به عضویت هیأت تحریریه دفتر مرکزی «ایسکرا» درآمد. به شهرهای بروکسل، پاریس، ژنو و مونیخ سفر کرد و برای دانشجویان روسی درباره ماتریالیسم تاریخی سخنرانی کرد. در کنگره دوم حزب سوسیال دموکرات روسیه که در بروکسل (و سپس در لندن) در اوت 1903 برگزار شد،‌ تروتسکی به عنوان نماینده ی جامعه سیبری شرکت کرد. این کنگره شاهد اختلاف نظر شدید میان لنین و مارتوف بر سر تعیین شرایط عضویت در حزب بود و زمینه تجزیه حزب به دو جناح بُلشِویک و مِنشِویک را فراهم نمود. تروتسکی که در آن زمان تحت تأثیر قوی مارتوف، زاسلویچ و آکسلرود بود، راه خود را از لنین جدا کرد و به جناح منشویک پیوست. خود تروتسکی در این باره می نویسد:

«... جدایی من از لنین، اساساً ناشی از یک خصلت سیاسی بود که در قلمروی سازمان حزب بروز کرده بود. خود را یک «سانترالیست» به شمار می آوردم؛ ‌اما بی شک قادر نبودم درک کنم که نظر لنین درست است،‌ زیرا یک حزب انقلابی برای بسیج کردن میلیون ها نفر در مبارزه با یک رژیم استبدادی، نیاز به انضباط شدید و متمرکز دارد...»

(زندگی من، فصل 12)

دودِلی ها و سُست رأیی منشویک ها باعث شد که تروتسکی در سپتامبر 1904 از آنان جدا شده و راه مستقلی را برای خود، ‌در پیش گیرد. در سال ۱۹۰۵ اعتصابات گسترده‌ای روسیه را تکان داد. این نخستین‌باری بود که کارگران در کنار خواست‌های اجتماعی، خواست‌های سیاسی را هم پیش می‌کشیدند. در جریان اعتصابات و طغیان‌ها شوراها (سُویِت‌ها) به‌وجود آمدند که از شوراهای نمایندگان کارخانه‌ها و محلات تشکیل می‌شد. در واقع شوراها ساختار قدرت دوگانه‌ای را ایجاد کردند و آغاز تجربهٔ قدرت‌گیری مردم شدند. شورای سن پترزبورگ (پتروگراد) مهم‌ترین آنان بود که به سازماندهی زندگی عمومی، مسلح‌سازی کارگران مبارز و مواد غذایی و … می‌پرداخت.

در ۱۹۰۵ تروتسکی و همسرش ناتالیا پنهانی به پتروگراد بازگشته و تروتسکی در راس قدرت شورا قرار گرفت. او نخستین دبیرکل شورای کارگران روسیه بود. او با سخنوری و کاریزمای خود، طبقه کارگر و حتی طبقه متوسط شهری و خرده بورژواها را نیز با خود همراه کرد.[5] اما پس از شکست انقلاب او به کار اجباری و زندگی در سیبری محکوم شد که در آن هنگام ۲۶ سال داشت.

در مدت زندان، تروتسکی به مطالعه و تعمیق تئوری انقلاب مدام پرداخت. همه مارکسیست‌ها (بلشویکها و منشویک‌ها) اعتقاد داشتند که در کشور عقب‌مانده‌ای مانند روسیه نخست باید انقلابی دموکراتیک و بورژوایی رخ دهد؛ این انقلاب، فئودالیسم را محو و دموکراسی بورژوایی را برقرار خواهد کرد. در نتیجه، تحت سلطهٔ سرمایه‌داری، صنعت نمی‌تواند خود را گسترش دهد و در پی آن، طبقه کارگر گسترش پیدا نمی‌کند و زمان، شرایط رویداد انقلاب سوسیالیستی را مهیا نمی‌کند.

در سال ۱۹۰۵ تروتسکی بار دیگر از تبعید در سیبری گریخت. این بار او به صورت رسمی به حزب لنین پیوست و از سوی بلشویک‌ها برای ریاست کمیته نظامی انقلابی برگزیده شد. تروتسکی پس از تجربهٔ ناکام ۱۹۰۵ دیدگاه کاملاً دیگری را در پیش گرفت و گفت روسیه کشوری توسعه‌نیافته در عصر ظهور امپریالیسم است و سرمایه‌های خارجی زیادی تحت سلطهٔ تزار قرار دارد. بورژوازی ملی به نسبت ضعیف است. همهٔ این‌ها باعث به‌وجود آمدن همبستگی میان امپریالیسم خارجی، طبقهٔ مالک سنتی و بورژوازی ملی می‌شود. به طوریکه این بورژوازی ملی در صورت رویداد انقلاب، بیشتر تمایل خواهد داشت تا از تزار پشتیبانی کند تا کارگران و دهقانان. دهقانان نخواهند توانست خود را به قدرت سیاسیِ خودانگیخته‌ای بدل کنند. اینچنین، تروتسکی نتیجه گرفت که تنها، طبقهٔ کارگر قادر به رهاییِ روسیه است؛ و اینکه در انقلاب علیه تزاریسم باید وظایف انقلاب بورژوازی با انقلاب سوسیالیستی ترکیب شود. طبقهٔ کارگر باید پشتیبانی دهقانان را بدست آورد ـ که در کشوری مانند روسیه اجتناب ناپذیر است ـ و دموکراسی شوراها را برقرار سازد. او این نظریه خود را «انقلاب مداوم» نامید.[5]

انقلاب روسیه

نگاره گذرنامه لئون تروتسکی در سال ۱۹۱۵

در سال ۱۹۰۷ تروتسکی دوباره موفق شد تا به وین فرار کند و چند سالی در آنجا بماند. جنگ جهانی اول آسیب جبران‌ناپذیری به سوسیال دموکراسی وارد آورد و موجب تجزیهٔ آن شد. اگرچه جنگ بین دولت‌های سرمایه‌داری بود رهبران انترناسیونال دوم به تصویب اعتبار جنگ رأی دادند. به عقیدهٔ تروتسکی و لنین، کارگران نباید در میان خویش، کشتار به راه می‌انداختند بلکه باید سلاح خود را علیه آن طبقه‌ای نشانه می‌رفتند که استثمارشان می‌کند. این گفتهٔ لنین بود که: «ما باید این جنگ را به جنگ شهریِ انقلابی تبدیل کنیم».

فلاکت جنگ در سرتاسر اروپا قحطی و بدبختی را می‌گسترد. در فوریه ۱۹۱۷ انقلاب دیگری در روسیه رخ داد. این بار تزار نیکلای دوم روسیه باید از قدرت برکنار می‌شد و حکومتی موقت تحت ادارهٔ بورژواهای لیبرال تشکیل می‌شد. لنین در ماه آوریل و تروتسکی در ماه مه به مسکو وارد شدند.

با ورود لنین، بلشویک‌ها دوباره با منشویک‌ها همکاری کرده و حکومت موقت را به رسمیت شناختند. لنین جریان حزب را دگرگون نمود. در نظر او، کارگران باید قدرت را از طریق شوراها در دست بگیرند و با پشتوانهٔ انقلاب جهانی که انقلاب روسیه آغازگر آن است، سازندهٔ جامعه‌ای برابر و بی‌طبقه یا «سوسیالیسم» باشند. تروتسکی پس از ورودش به روسیه با تأیید فراموش کردن اختلافات گذشته، تمایل خود را به بلشویک‌ها نشان داد.

در طی ماه‌های بعدی، بلشویک‌ها با خواست‌هایی نظیر توقف جنگ، بازتوزیع زمین‌ها و قدرت گرفتن کامل شوراها، بتدریج توده‌های زیادی را جلب کردند. اما ۲۵ اکتبر انقلاب دیگر و با خون‌ریزی کم در راه بود. چرا که نیروهای نظامی جانب انقلابیون را می‌گرفتند. بدین ترتیب روسیه نخستین کشوری شد که در آن، کارگران و دهقانان قدرت را در دست گرفتند. حکومتی ترکیبی از بلشویک‌ها و سوسیالیست‌های انقلابی بزودی برپا شد. لنین و تروتسکی در نتیجهٔ انقلاب روسیه، امید زیادی به رویداد انقلاب در دیگر کشورهای پیشرفتهٔ سرمایه‌داری داشتند. آن‌ها معتقد بودند روسیه که کشوری توسعه‌نیافته و از نظر فرهنگی عقب‌افتاده‌است به تنهایی نمی‌تواند سوسیالیسم را برآورده کند.

علیرغم طغیان‌های انقلابی بسیار به‌خصوص در آلمان، انقلاب در هیچ‌کجا پیروز نشد. نقش ضدانقلابی سوسیال دموکراسی، لنین و تروتسکی را به این نتیجه رساند که انترناسیونالی دیگر ضرورت دارد. انترناسیونال سوم (کمینترن) در ۱۹۱۹ برپا شد. همزمان بلشویک‌ها در روسیه درگیر جنگ شهری طاقت‌فرسایی برای نابودی گروه‌های سلطنت‌طلب و سوسیالیست‌های مخالف حکومت شوروی و جمهوری‌خواهان و بسیاری از گروه‌های دیگر که تنها در مخالفت با بلشویک‌ها با هم متحد شده بودند شدند که تقریباً ۲۰ کشور سرمایه‌داری از آنان پشتیبانی می‌کردند.

تروتسکی مسئولیت تشکیل ارتش سرخ را به عهده گرفت که در نهایت موفق شد گروه‌های مخالف را شکست دهد.[5] اما از طرف دیگر جنگ شهری وضعیتی را ایجاد کرد که به سمت دیوان‌سالاری دولتی شوروی رفت. این موضوع، باعث خشونت‌آمیز شدن مناسبات سیاسی و اجتماعی شد. در این زمینهٔ سیاسی و اجتماعی، سوگیری بلشویک‌ها به سمتی رفت که این تغییرشکل را ـ اگرچه موقت ـ تشدید کرد. در ادامهٔ این روند در ۱۹۲۱ احزاب سیاسی غیرقانونی اعلام شدند و حق تشکیل فراکسیون در احزاب، موقتاً ملغی شد. در نظر ارنست مندل، این، سال‌های سیاهی بود که در آن تروتسکی از سیاست ترس، و سرکوب آنارشیست‌ها (ماخنو، کرونشتات) و نظامی‌سازی سندیکاها دفاع می‌کرد.

مخالفت با استالین

در ۱۹۲۲ ژوزف استالین که تا آن زمان کمتر شناخته شده بود دبیرکل حزب کمونیست اتحاد شوروی شد[5] و این زمانی بود که ولادیمیر لنین هرچه بیشتر خطر دیوان‌سالار شدن دولت شوروی را احساس می‌کرد. او در ۱۹۲۲ در کنگره حزب گفت: «زمانی که به ماشین دیوان‌سالار می‌نگریم باید از خود بپرسیم که چه کسی حکومت می‌کند و چه کسی حکومت می‌شود؟ من بشدت شک دارم که این کمونیست‌ها هستند که حکومت می‌کنند. حقیقت این است که این‌ها حکومت می‌شوند». در همین سال لنین بیمار شده و به این ترتیب، ناتوان و از گود خارج شد. تروتسکی در ابتدا بارها ضرورت بازگشت دموکراسی در حزب را هشدار می‌داد که نتیجه‌ای جز خشم استالین و همدستانش نداشت. زیرا آنها نمایندهٔ منافع قشر تازه سوسیال بوروکرات‌ها بودند. بسیاری از کمیسیون‌ها و اعضای اثر گذار حزب کمونیست، با تطمیع یا ترساندن استالین تغییر موضع دادند.[5]

لنین در ۱۹۲۴ درگذشت. او در وصیت‌نامهٔ سیاسی‌اش از اعضای دیگر رهبری حزب کمونیست خواسته بود تا استالین را از مقام دبیرکلی حزب کمونیست برکنار کنند. تروتسکی نیز تلاش کرد تا مبارزهٔ لنین را ادامه دهد اما تلاش‌های تروتسکی در زمانی بود که توده‌ها در انفعال و خستگیِ پس از انقلاب به‌سر می‌بردند. در نتیجه دیوان‌سالاران حکومتی، تروتسکی را از نظر سیاسی محاصره کرده و او را در ژانویه ۱۹۲۵ از مقام کمیسر عالی امور نظامی و دریایی شوروی برکنار کردند.

پوستر پروپاگاندای ارتش سفید روسیه که در آن تروتسکی به عنوان نماد بلشویسم یهودی و به صورت شیطانی تصویر شده‌است.

اخراج و تبعید

در سال 1925 (یکسال پس از مرگ لنین) درباره آینده شوروی دو دیدگاه وجود داشت: تروتسکی و هوادارانش در داخل حزب و ارگان های سیاسی ارتش، از سیاست صنعتی کردن سریع کشور و تشدید فعالیت های انقلابی در صحنه بین المللی حمایت می کردند (نظریه انقلاب جهانی). از سوی دیگر استالین و هوادارانش نظریه «سوسیالیسم در کشور واحد» را ارائه دادند که به معنای اولویت تحکیم اوضاع داخلی کشور و مماشات با کشورهای غرب بود. از نظر اعضای ساده حزب و اکثریت کارگران، نظریه استالین از جاذبه بیش تری برخوردار بود.

استالین در مقابل تئوری انقلاب جهانی تروتسکی، ایده سوسیالیسم در یک کشور را ارائه کرد و تروتسکیسم را مغایر با ارزش‌های انقلاب دانست.[5] تروتسکی در سال‌های ۱۹۲۶ و ۱۹۲۷ گروهی متشکل از ۸ هزار نفر از اعضای حزب کمونیست را گرد آورد و یک اپوزیسیون تشکیل داد. این اپوزیسیونِ چپی در محلات شهرهای بزرگ به صورت پنهانی گرد هم جمع می‌شدند. همه اعضای شناخته شدهٔ این اپوزیسیون در سال ۱۹۲۷ از حزب کمونیست اخراج و تبعید یا زندانی شدند. تروتسکی نیز نخست در اکتبر ۱۹۲۶ از پولت‌بیورو و سپس در اکتبر ۱۹۲۷ از کمیته مرکزی اخراج شد. سرانجام در نوامبر ۱۹۲۷ در پی سخنرانی تروتسکی علیه استالین که در آن استالین را "گورکن انقلاب" نامید، از حزب کمونیست اخراج و ناچار شد روسیه را ترک کند و به تبعید برود.[5] تروتسکی در ژانویه ۱۹۲۸ ابتدا به آلماتی تبعید شد و سرانجام در فوریه ۱۹۲۹ از اتحاد جماهیر شوروی اخراج شد.[3] تروتسکی و ناتالیا همسرش تبعید شدند. سفری دریایی و طولانی آن‌ها را از ترکیه به فرانسه، نروژ و از آنجا به مکزیک رساند؛ ولی تروتسکی دست از فعالیت سیاسی برنداشت. در سال ۱۹۳۵ تروتسکی در مخالفت با استالین، در کتابی به نام به انقلاب خیانت شد نوشت که جریان حاکم بر شوروی در راستای منافع خود، منافع کارگران و پرولتاریا را نادیده می‌گیرد. او با بررسی احزاب سوسیال دموکرات اروپایی و امکانات حاصل از نتیجه جنگ جهانی اول به این نتیجه رسید که باید انترناسیونال چهارم را تشکیل دهد. بنابراین در سال ۱۹۳۸ و در اطراف پاریس، انترناسیونال چهارم را تشکیل داد و برپایی انقلابی تازه را وظیفه خود دانست.[5]

در همین حال در بسیاری از احزاب کمونیست جهان جریان‌های اپوزیسیون سر برآوردند. اما مسکو خواستار اطاعت بود و در هرکجا تروتسکیستی پیدا می‌کرد از حزب کمونیست اخراج می‌نمود. از طرف دیگر تروتسکی سعی کرد تا ارتباطش را با این جریان‌ها حفظ کند. در اتحاد شوروی استالین برنامهٔ صنعتی‌سازی اجباری را پیش گرفت. بهای سنگین این برنامه را کارگران و خانواده‌هایشان پرداختند. او همچنین در روستاها به اشتراکی‌سازی اجباری زمین‌ها دست زد. وضع قانون‌گذاری حتی از زمان تزاریسم هم بدتر بود: از سن ۱۲سالگی برای جرم دزدی مجازات مرگ در نظر گرفته می‌شد. همچنین تبعید و اعدام‌های جمعی گسترده‌ای صورت می‌گرفت.

کارشکنی‌های فراوان تروتسکی در روند پیشرفت‌های اقتصادی و سیاسی شوروی سبب تحقیقات گسترده پلیس ترور شوروی شد که نهایتاً منجر به اعترافات زیادی در زمینه ایجاد مشکلات و خرابکاری‌های پیش آمده در امور شوروی شد که خرابکاران اذعان به همکاری با عامل اصلی آن‌ها یعنی تروتسکی نمودند. همین امر موجب آن شد که استالین دستور اعدام‌های گسترده‌ای را برای این خرابکاران بدهد.

قدرت‌گیری دیوان‌سالاری در اتحاد شوروی با سیاست ترس وسیعی همراه بود. بلشویک‌های قدیمی و مخالفان از آنجایی که بدیلی سیاسی را نمایندگی می‌کردند در جریان فرایند انگیزیسیون حذف فیزیکی شدند. اینچنین بود که هزاران تروتسکیست در گولاگها تیرباران شدند.

استالین با ادعای دروغین بنای سوسیالیسم در یک کشور، سیاست هم‌زیستی مسالمت‌آمیز را با جهان غرب در پیش گرفت که لازمهٔ آن سرکوب جنبش‌های انقلابی در نقاط دیگر جهان بود (مانند چین در ۱۹۲۷–۱۹۳۶ و اسپانیا در ۱۹۳۶–۱۹۳۷)؛ زیرا انقلاب‌ها برای دیوان‌سالاری اتحاد شوروی خطر فعال‌سازی دوباره کارگران را پدید می‌آوردند.

ترور تروتسکی

تروتسکی در آخرین سال‌های زندگی، کتاب‌ها و مقالات بسیاری علیه خائنان به انقلاب نوشت. او خواستار برپایی دوباره شوراها و دموکراسی چند حزبی بود. ترس استالین از تروتسکی آنچنان زیاد بود که وجود او در تبعید را نیز بر نمی‌تافت. زیرا تروتسکی همچنان تا سال‌های پایانی زندگی، چنان کاریزما و قدرتمند بود که بتواند کودتا یا انقلابی در روسیه را رهبری کند.[5]

به نظر می‌رسید که تروتسکی در مکزیک در امنیت است، اما در ۲۰ اوت ۱۹۴۰ مردی جوان به نام مستعار «آقای جکسون» در مکزیک به دیدار لئون تروتسکی رفت. او خود را از حامیان و دوستداران تروتسکی معرفی کرد که از تروتسکی می‌خواهد تا کتابش را پیش از انتشار بررسی کند. جکسون به نظر مردی متشخص می‌آمد و برای همین کسی به او شک نکرد و او را بازرسی نکردند. جکسون با تروتسکی مشغول گپ زدن بود. گفته می‌شود در حالی که تروتسکی کتاب جکسون را می‌خواند او ناگهان با تیشه کوهنوردی از پشت، به سر تروتسکی ضربه زد.[5]

تروتسکی پیش از مرگ گفت: «او را نکشید، باید همه چیز را اعتراف کند». آشکار شد که جکسون می‌خواسته پس از ترور تروتسکی خودکشی کند. محافظان تروتسکی، جکسون را به مقامات مکزیکی تحویل دادند. هویت واقعی او رامون مرکادر، تبعۀ اسپانیا بود که به ۲۰ سال زندان محکوم شد. در روز خاکسپاری تروتسکی، نزدیک به ۳۰۰ هزار نفر حضور داشتند.[5]

ژوزف استالین گفته بود: «من در ترور تروتسکی هیچ نقشی ندارم»، اما مرکادر پس از آزادی از زندان، به شوروی رفت و نشان لنین که بالاترین نشان شوروی بود را دریافت کرد.[6]

آثار

فیلم‌ها درباره تروتسکی

پانویس

  1. «تولد لئون تروتسکی». Aftabir.com. ۴ آبان ۱۳۸۴. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۰۸-۲۱.
  2. دانش‌نامهٔ سیاسی- داریوش آشوری-نشر مروارید- چاپ شانزدهم ۱۳۸۷- ص۹۷
  3. The murder weapon was a cut-down ice axe, not an ice pick. Many history and reference books have confused the two. See Robert Conquest, The Great Terror: A Reassessment, Oxford University Press, 1991; شابک ۰−۱۹−۵۰۷۱۳۲−۸ , pg. 418 for a detailed account
  4. http://books.google.com.br/books?id=mVqvouA22IkC&pg=PA145&dq=Leon+Trotsky+did+not+speak+yiddish&hl=pt-BR&ei=biaCTdqiAfOy0QH-49ngCA&sa=X&oi=book_result&ct=result&resnum=1&ved=0CDIQ6AEwAA#v=onepage&q=Leon%20Trotsky+did%20not%20speak%20yiddish&f=false
  5. امیر سلطانزاده-روزنامه‌نگار (۳۱ مرداد ۱۳۹۹). «هشتادمین سالمرگ لئون تروتسکی؛ جانشین ناکام و همیشه انقلابی». بی‌بی‌سی فارسی.
  6. انقلاب‌های پرهیاهو اثر تری دیری
مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط به لئون تروتسکی در ویکی‌گفتاورد موجود است.
در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ لئون تروتسکی موجود است.

پیوند به بیرون

This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.