ژوزف استالین

یُسِب بِساریُنیس دزِ جوغاشویلی (به گرجی: იოსებ ბესარიონის ძე ჯუღაშვილი) مشهور به ژوزف ویساریونویچ اِستالین (به روسی: Иосиф Сталин) (زاده ۱۸ دسامبر ۱۸۷۸ – درگذشته ۵ مارس ۱۹۵۳) و ملقب به مرد پولادین، رهبر و سیاست‌مدار کمونیست شوروی بود که از اواسط دهه ۲۰ تا مرگش در ۱۹۵۳ رهبر عملی حزب کمونیست اتحاد شوروی و در نتیجه رهبر دو فاکتوی کل این کشور بود. وی از زمان رسیدن به قدرت و جنگ جهانی دوم در نظریه مرد بزرگ جزو تأثیر گذارترین افراد جهان بر تاریخ بشریت به‌شمار می‌آید.

ژوزف استالین
იოსებ ბესარიონის ძე სტალინი
Иосиф Сталин
ژوزف استالین
دومین رهبر اتحاد جماهیر شوروی
هم‌زمان به عنوان دبیرکل
مشغول به کار
۳ آوریل ۱۹۲۲  ۵ مارس ۱۹۵۳
پس ازولادیمیر لنین (صدر شورای کمیسرهای خلق)
پیش ازنیکیتا خروشچف
نخست‌وزیر اتحاد جماهیر شوروی
مشغول به کار
۶ مه ۱۹۴۱  ۵ مارس ۱۹۵۳
پس ازویاچسلاو مولوتف
پیش ازگئورگی مالنکوف
دبیرکل حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی
مشغول به کار
۳ آوریل ۱۹۲۲  ۵ مارس ۱۹۵۳
پس ازویاچسلاو مولوتف
پیش ازگئورگی مالنکوف
وزیر کشور اتحاد جماهیر شوروی
مشغول به کار
۱۹۱۹  ۱۹۲۰
پیش ازکارل ایوانوویچ
وزیر دفاع اتحاد جماهیر شوروی
مشغول به کار
۱۹۴۱  ۱۹۵۳
پس ازسیمیون تیموشنکو
پیش ازنیکلای بولگانین
اطلاعات شخصی
زاده
ژوزف ویسارینویچ جوگاشویلی

۱۸ دسامبر ۱۸۷۸
گوری، گرجستان،  امپراتوری روسیه
درگذشته۵ مارس ۱۹۵۳ (۷۴ سال)
مسکو، روسیه، شوروی
ملیت اتحاد جماهیر شوروی
حزب سیاسیحزب کمونیست شوروی
همسر(ان)اکاترینا سوانیدزه+ (۱۹۰۷–۱۹۰۶)
نادژدا آلیلیوا (۱۹۳۲–۱۹۱۹)
فرزندانیاکوف جوگاشویلی
کنستانتین کوزاکوف
واسیلی استالین
سوتلانا آلیلیوا
والدینبسارین جوغاشویلی (پدر)
ککه گلادزه (مادر)
اقامتگاهمدفون در آرامگاه لنین
پیشهسیاستمدار، تحصیل کرده در مدرسه دینی
دینخداناباور
امضا
خدمات نظامی
لقب(ها)مرد پولادین
سال‌های خدمت۱۹۱۸–۱۹۵۳
درجهمارشال اتحاد جماهیر شوروی
فرماندهارتش سرخ
جنگ‌ها/عملیات‌هاجنگ داخلی روسیه
جنگ جهانی دوم

او در شهر گوری در گرجستان که آن زمان بخشی از امپراتوری روسیه بود به دنیا آمد و در ۱۹۲۲ به مقام دبیرکل حزب کمونیست اتحاد شوروی رسید. پس از مرگ ولادیمیر لنین، استالین موفق شد در مبارزه قدرت در دهه ۲۰ بر لئون تروتسکی پیروز شود و رهبری حزب را در دست گیرد. در دهه ۱۹۳۰ استالین تصفیه کبیر را آغاز کرد که به کمپینی از سرکوب سیاسی، دستگیری و قتل مخالفان معروف است که در ۱۹۳۷ به اوج رسید.

حکومت استالین آثار ماندگار بسیاری داشت که تا پایان دولت شوروی در آن باقی‌ماندند البته مائوئیست‌ها، خوجه ئیست‌ها، ضد تجدیدنظرطلب‌ها و بسیاری دیگر او را آخرین رهبر سوسیالیست واقعی در تاریخ اتحاد شوروی می‌دانند و عروج خروشچف و استالین‌زدایی پس از استالین را «تجدیدنظرطلبی» می‌خوانند. استالین مدعی بود که سیاست‌هایش بر مارکسیسم-لنینیسم بنا شده‌اند اما اکنون نظام اقتصادی و سیاسی او را بیشتر استالینیسم می‌خوانند. (گرچه بعضی از طرفداران استالین با این عنوان مخالفند).

استالین در ۱۹۲۸ سیاست نِپ (Новая экономическая политика, НЭП، سیاست‌های نوین اقتصادی) که در دهه ۲۰ جریان داشت را با «برنامه‌های پنج ساله» و «کشاورزی اشتراکی» تعویض کرد. با این سیاست‌ها و تحت رهبری استالین، اتحاد شوروی تا پایان دهه ۳۰ از کشوری با جمعیت غالب دهقانی به یکی از قدرت‌های صنعتی جهان بدل شد.

مصادره گندم و غذاهای دیگر توسط مقامات شوروی به دستور استالین از عوامل قحطی بین سال‌های ۱۹۳۲ تا ۱۹۳۴ بود (به‌خصوص در اوکراین، قزاقستان و قفقاز شمالی). بسیاری از دهقانانی که با مصادره و اشتراکی کردن کشاورزی مخالفت می‌کردند با برچسب «کولاک» سرکوب و دستگیر می‌شدند.

قحطی مصنوعی که توسط استالین در اوکراین ایجاد شد و به هولودومور مشهور است، باعث مرگ تا ۱۰ میلیون اوکراینی شد.[1] استالین رهبر اتحاد شوروی در زمان جنگ جهانی دوم بود و تحت رهبری او این کشور نقشی حیاتی در شکست آلمان نازی در آن جنگ داشت (این جنگ در شوروی با نام جنگ کبیر میهنی شناخته می‌شود). پس از جنگ، استالین اتحاد شوروی را به عنوان یکی از دو ابرقدرت جهانی مطرح کرد و تقریباً چهار دهه پس از مرگ او در ۱۹۵۳ این موقعیت همچنان برجا بود.

حکومت استالین را بسیاری به «کیش شخصیت پرستی» و شیوه‌های مخفی حذف مخالفین محکوم می‌کنند. نیکیتا خروشچف، جانشین استالین، حکومت و کیش شخصیت استالین را در کنگره معروف حزب کمونیست شوروی در ۱۹۵۶ محکوم کرد و پروسه استالین‌زدایی را آغاز کرد که بعدها به جدایی چین و شوروی انجامید. بسیاری استالین را مسئول مرگ مخالفان حکومت او می‌دانند و قتل لئون تروتسکی دوست انقلابی لنین و از رهبران انقلاب روسیه و جنبش ضد استالینی نیز توسط یکی از عاملان حکومت او انجام شد.[2]

کودکی و ایام آغازین

استالین جوان در ۱۸۹۴

منابع قابل اعتماد راجع به جوانی و کودکی استالین زیاد نیستند. بعضی‌ها نوشته‌های دختر استالین، سوتلانا آلیلویوا را معتبرترین منابع می‌دانند.

او با نام ژوزف ویسارینویچ جوگاشویلی در گوری، گرجستان، امپراتوری روسیه به دنیا آمد. پدر و مادرش به ترتیب ویساریون جوگاشویلی و ککه گلادزه نام داشتند. مادر او هنگام تولد، یک رعیت بود. در کودکی او را «سوسو» می‌خواندند که نام مستعاری گرجی برای «جوزف» است. در ۱۹۱۳ او نام «استالین» (در روسی: مرد پولادین) را برگزید. سه خواهر و برادر استالین در سنین پایین از دنیا رفتند و جوزف عملاً تک فرزند بود. پدرش، ویساریون، خیاط بود و مغازه خود را باز کرد که با ورشکستگی سریع آن مجبور شد به کار کردن در یک کارخانه کفاشی در تفلیس روی آورد.

پدر استالین کمتر به خانواده توجه داشت، مدام مست می‌کرد و همسرش و پسر کوچکش را کتک می‌زد. یکی از دوستان کودکی استالین می‌نویسد: «آن کتک زدن‌های بیهوده و ترسناک پسر را به سختی و بی قلبی پدر ساختند.» همین دوست می‌نویسد که هرگز گریه استالین را ندیده‌است.

اکاترینا، مادر استالین، در خانه مردم کار می‌کرد و لباس می‌شست و یکی از مشتریانش یکی از یهودیان گوری به نام دیوید پاپسیمدوف بود. پاپسیمدوف به جوزف (که به همراه مادرش به کمک می‌رفت) پول و کتاب می‌داد و مشوق او بود. (دهه‌ها بعد پاپسیمدوف به کرملین رفت تا ببیند «سوسو» ی کوچولو به کجا رسیده‌است. استالین نه تنها به گرمی از او استقبال کرد که با لبخند در اماکن عمومی به گفتگو با او می‌پرداخت)

عکس استالین جوان و انقلابی که تمام پلیس امپراتوری در تعقیب او هستند در پرونده پلیسی او در ۱۹۰۸

در ۱۸۸۸ پدر استالین به تفلیس مهاجرت کرد و خانواده را بدون حمایت رها کرد. شایعاتی هست که می‌گویند او در دعوایی بین مست‌ها کشته شده‌است و بعضی‌ها می‌گویند تا ۱۹۳۱ هنوز در گرجستان دیده می‌شده‌است.

جوزف در هشت سالگی و در مدرسه کلیسای گوری تحصیلاتش را آغاز کرد. مثل بقیه کودکان گرجی که مجبور بودند در امپراتوری روسیه آن زمان به مدرسه روسی بروند، او نیز به خاطر لهجه گرجی و ملیتش مورد تمسخر قرار می‌گرفت. می‌گویند استالین در این دوره جذب مبارزان کوهستانی گرجستانی که برای استقلال گرجستان می‌جنگیدند بوده‌است. یکی از قهرمانان محبوب او کوهنوردی افسانه‌ای به نام کوبا بود و همین اولین نام انقلابی شد که جوزف بر خود نهاد.

جوزف در کلاس خود، شاگرد اول شد و در ۱۴ سالگی بورسیهٔ مدرسه علوم دینی تفلیس را دریافت کرد و از ۱۸۹۴ مشغول تحصیل در آن جا شد. (یکی از همکلاسی‌هایش در این دوره، کریکور بدروس آغاجاریان بود). گرچه مادرش همیشه (حتی پس از رسیدن او به رهبری شوروی) می‌خواست که او کشیش شود ولی علت رفتن او به مدرسه دینی تنها نبود دانشگاه مناسب بود. استالین در این دوره هم کمک تحصیلی دریافت می‌کرد و هم بابت خواندن در گروه کر، مزد می‌گرفت.

استالین در همین سال‌ها و در همان مدرسه علوم دینی فعالیت‌های چپ خود را آغاز کرد. او به یکی از سازمان‌های سوسیال دموکرات گرجستان پیوست و به تبلیغ مارکسیسم پرداخت. نتیجتاً در ۱۸۹۹ از مدرسه دینی اخراج شد. او سپس یک دهه با سازمان‌های زیرزمینی سیاسی در قفقاز کار می‌کرد و از ۱۹۰۲ تا انقلاب روسیه (۱۹۱۷) بارها دستگیر و به سیبری تبعید شد.

استالین در دعواهای حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه طرفدار بحث‌های لنین بود و در کنگره پنجم این حزب در ۱۹۰۷ در لندن شرکت کرد. در دوره پس از انقلاب ۱۹۰۵ استالین سردسته گروه‌هایی بود که برای تأمین مالی حزب بلشویک، بانک‌ها را سرقت می‌کردند. همین کارهای عملی بود که او را در حزب مطرح کرد و در ژانویه ۱۹۱۲ به کمیته مرکزی انتخاب شد.

تنها اثر تئوریک قابل ذکر او در این دوره مطلب بسیار مهمی بود که در زمان تبعیدش در وین نوشت. این مطلب «مارکسیسم و مسئله ملی» نام دارد و تا امروز به عنوان اثر مهمی در مورد مسئله ملی و برخورد مارکسیسم به آن مطرح است و موافق‌ها و مخالفان زیادی دارد. این جزوه احتمالاً از دلایلی بود که پس از انقلاب او را به عنوان کمیسر خلق برای امور ملیت‌ها گماشتند. استالین در این دوره شعر هم می‌گفت (غالباً به زبان گرجی). بعضی اشعار او در موزه استالین در گوری موجود است.

ازدواج‌ها و خانواده

استالین در حال به آغوش گرفتن دخترش سوتلانا.

همسر اول استالین، اکاترینا سوانیدزه، در ۱۹۰۷ تنها یک سال پس از ازدواج درگذشت. معروف است که استالین در تشیع جنازه او گفته که این موجود قلب سنگی مرا آب کرده بود با مرگ او آخرین احساسات من در مورد انسانیت نیز در وجودم از بین رفت. می‌گویند استالین اکاترینا را بسیار دوست داشت و در زندگی تنها مایه خشنودی اش بود. آن‌ها با هم فرزند پسری به نام یاکوف جوگاشویلی به دنیا آوردند که بعدها رابطه خوبی با استالین پیدا نکرد.

گفته می‌شود که سختگیری های استالین نسبت به فرزندش تا حدی بود که او به خودکشی روی آورد و به خودش شلیک کرد اما جان سالم به در برد. استالین در مورد این واقعه گفت: «او حتی عرضه این را ندارد که به خودش شلیک کند و مثل یک مرد بمیرد.» یاکوف بعدها در ارتش سرخ خدمت کرد و به دست آلمان‌ها افتاد. آلمانی‌ها پیشنهاد دادند که او را با یک ژنرال آلمانی مبادله کنند اما استالین این پیشنهاد را رد کرد. بعضی می‌گویند او در جواب به این پیشنهاد گفته‌است: «هرگز یک ستوان را با یک ژنرال معاوضه نمی‌کنم» و بعضی می‌گویند او گفته «من پسر ندارم.» به هرحال یاکوف در اردوی آلمان‌ها کشته شد. گفته می‌شود یاکوب در حال تلاش برای فرار در سیم‌های برقی گیر کرد و کشته شد. با این حال این بر طبق «گزارش رسمی» است و مرگ یاکوف هنوز در هاله‌ای از ابهام است. بعضی‌ها می‌گویند او دوباره خودکشی کرده‌است.[1]

زن دوم او، نادژدا آلیلیوا بود که در ۱۹۳۲ درگذشت. طبق گزارش‌های رسمی او بر اثر مریضی درگذشت اما بعضی می‌گویند پس از دعوایی با استالین، خودکشی کرده‌است و یادداشتی خودکشی به جا گذاشته که به روایت دخترشان «نیمی شخصی، نیمی سیاسی» بوده‌است. او از استالین دو فرزند داشت. پسری به نام واسیلی استالین و دختری به نام سوتلانا استالین. سوتلانا در سن ۴۱ سالگی در سال ۱۹۶۷ و اوج جنگ سرد به سفارت آمریکا در دهلی پناهنده شد.[3]

واسیلی تا مدارج بالای نیروی هوایی شوروی ترقی کرد و در جنگ جهانی دوم از نیروهای زبده هوایی بود. وی طبق گزارش رسمی در ۱۹۶۲ بر اثر الکلیسم درگذشته است اما این موضوع نیز مورد سؤال و تردید قرار گرفته‌است. سوتلانا در ۱۹۶۷ به ایالات متحده مهاجرت کرد.

استوارت کاهان، ژورنالیست آمریکایی، در کتاب خود، «گرگ کرملین»، مدعی شده‌است که استالین مخفیانه زن سومی به نام روزا کاگنوویچ هم داشته‌است. روزا خواهر لازار کاگانوویچ، سیاست‌مدار شوروی بود. با این حال این ادعا ثابت نشده و بسیاری آن را تکذیب کرده‌اند. خانواده کاگنوویچ حتی هرگونه ملاقات استالین و رزا را تکذیب کرده‌اند.

مادر استالین در ۱۹۳۷ درگذشت. استالین حتی در تشیع جنازه شرکت نکرد و به فرستادن گلی بسنده کرد.

در مارس ۲۰۰۱، یکی از شبکه‌های تلویزیونی روسیه از کشف یکی از نوه‌های ناشناخته استالین خبر داد که در نووکوزنتسک زندگی می‌کرد. او یوری دایدوف نام داشت و مدعی شد که پدرش به او در مورد پدربزرگ واقعی اش خبر داده اما به علت کمپین علیه شخصیت استالین، ماجرا مسکوت مانده‌است. الکساندر سولژنیتسن قبلاً مدعی شده بود که استالین با زنی به نام لیدا بوده‌است و در ۱۹۱۸ در تبعید در شمال سیبری با او صاحب پسری شده‌است.

رسیدن به قدرت

در ۱۹۱۲ استالین در کنفرانس حزبی پراگ شرکت داشت و به عضویت در کمیته مرکزی بلشویک‌ها انتخاب شد. در ۱۹۱۷ در حالی که لنین و اکثریت رهبری بلشویک‌ها در تبعید بودند، او سردبیر پراودا، روزنامه رسمی حزب، بود. پس از انقلاب فوریه، استالین و هیئت تحریریه به دفاع از دولت موقت کرنسکی برخاستند و می‌گویند این تا جایی بوده‌است که استالین گاه به گاه حاضر به چاپ مقالات لنین در طرفداری از سرنگونی دولت موقت نبوده‌است.

در آوریل ۱۹۱۷ استالین سومین رأی بالا را داشت و به کمیته مرکزی انتخاب شد و بعدها در مه ۱۹۱۷ به عضویت در دفتر سیاسی کمیته مرکزی هم انتخاب شد. این عناوین تا آخر عمر برای او باقی‌ماندند. بنا به گزارش‌های بسیاری نقش استالین در روز انقلاب اکتبر، بسیار محدود بود. بعضی نویسندگان دیگر (همچون آدام اولام) ادعا می‌کنند که هر عضو کمیته مرکزی وظایف مشخصی در آن روز به عهده داشته‌است.

استالین در ۶ نوامبر ۱۹۱۸، سالگرد یک سالگی انقلاب، در پراودا در مورد انقلاب و نقش تروتسکی نوشت: «تمام کار عملی در ارتباط با سازمان دهی قیام زیر فرماندهی مستقیم رفیق تروتسکی، رئیس شورای پتروگراد انجام شد. می‌توان با قاطعیت گفت که حزب اساساً و اصولاً برای کشاندن وسیع سربازان به سمت شوروی و شیوه کارآی سازماندهی کمیته انقلابی نظامی، به رفیق تروتسکی مدیون است.» (این قطعه در کتاب «انقلاب اکتبر» از استالین در ۱۹۳۴ منتشر شد اما در مجموعه آثار استالین در ۱۹۴۹ حذف شده بود).

بعدها در ۱۹۲۴، استالین مدعی شد که در روز انقلاب، «مرکز حزب» بوده که تمام کار عملی شورش را «فرماندهی» می‌کرده‌است و این مرکز متشکل از خود او، اسوردلوف، دژیرنسکی، اوریتسکی و بابنوف بوده‌است. با این حال هیچ مدرکی برای وجود چنین «مرکز» ی ارائه نشده‌است و اگر هم چنین چیزی بوده قاعدتاً باید تحت فرمان شورای انقلابی نظامی، به فرماندهی تروتسکی، می‌بوده‌است.

استالین در جنگ داخلی روسیه و جنگ شوروی و لهستان به عنوان کمیسر سیاسی در جبهه‌های مختلف ارتش سرخ حضور داشت. اولین پست دولتی استالین «کمیسر خلق برای مسائل ملل» بود که از ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۳ در اختیار داشت.

او در ضمن از ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۲ کمیسر خلق برای بازرسی کارگران و دهقانان، از ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۳ عضوی از شورای نظامی انقلابی، و از ۱۹۱۷ به بعد عضو کمیته اجرایی مرکزی کنگره شوراها بود.

کمپین علیه اپوزیسیون راست و چپ

در ۳ آوریل ۱۹۲۲ استالین به دبیر کلی کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه (بلشویک‌ها) رسید، پستی که بعدها به بالاترین پست کشور بدل شد. بعضی می‌گویند که او ابتدا از قبول این سمت سرباز زده و تحت اصرار آن را قبول کرده‌است. در آن زمان دبیر کلی سمت مهمی تلقی نمی‌شد اما پتانسیل خوبی برای استالین فراهم کرد تا حزب را پر از طرفداران خود کند.

محبوبیت استالین در حزب بلشویک به کسب قدرت سیاسی بسیاری توسط او انجامید. این باعث تعجب لنین در حال احتضار شد که در آخرین نوشته‌هایش خواهان برکناری استالین «بی‌نزاکت» شد. اعتبار این سند در کنگره حزب به رأی گذشته شد و کنگره به اتفاق آرا به عدم اعتبار آن رأی داد. پس از مرگ لنین در ژانویه ۱۹۲۴ استالین به همراه کامنف و زینوویف به رهبری عملی حزب پرداختند. آن‌ها از نظر ایدئولوژیکی بین تروتسکی در چپ و بوخارین در راست بودند. در این دوره استالین تأکید سنتی بلشویک‌ها بر انقلاب جهانی را کنار گذاشت و به جای آن به سیاست «سوسیالیسم در یک کشور» روی آورد که در تضاد با تئوری انقلاب مداوم تروتسکی بود.

در نبرد برای رهبری، یک لازمه از پیش مشخص بود. وفاداری به لنین. استالین تشیع جنازه لنین را سازمان داد و در سخنرانی خود تقریباً با عناوین مذهبی از لنین ستایش کرد و وفاداری نامیرایش را به او ابراز کرد. تروتسکی در آن زمان مریض بود و می‌گویند استالین در مورد تاریخ تشیع جنازه به او دروغ گفته تا او نتواند حاضر باشد. نهایتاً با این که تروتسکی در روزهای اول رژیم شوروی، نزدیک‌ترین فرد به لنین بود، مبارزه را به استالین باخت. استالین از این واقعیت که تروتسکی درست قبل از انقلاب به بلشویک‌ها پیوسته بود به نحو احسن استفاده کرد و توجه عموم را به اختلافات پیش از انقلاب بین تروتسکی و لنین جلب کرد. یکی از سایر دلایل قدرت‌گیری استالین این واقعیت بود که تروتسکی با انتشار وصیت‌نامه لنین مخالفت کرد. در این وصیت‌نامه لنین به ضعف‌ها و قدرت‌های استالین و تروتسکی و سایرین پرداخته بود و پیشنهاد کرده بود که پس از او، گروهی کوچک به رهبری حزب گماشته شوند.

یکی از جنبه‌های مهم قدرت‌گیری استالین شیوه‌ای بود که او بین رقبایش اختلاف ایجاد می‌کرد. او ابتدا با زیوونیف و کامنف ترویکاًیی علیه تروتسکی تشکیل داد. وقتی تروتسکی کنار زده شد، استالین با بوخارین و رایکوف علیه زیوونیف و کامنف متحد شد (در این‌جا او بر رأی آن‌ها علیه قیام در ۱۹۱۷ تأکید کرد). زیوونیف و کامنف سپس به بیوه لنین، کروپسکایا، روی آوردند و در ژولای ۱۹۲۶ اپوزیسیون متحد را تشکیل دادند. در ۱۹۲۷، در پانزدهمین کنگره حزب، تروتسکی و زیوونیف از حزب اخراج شدند و کامنف کرسی‌اش در کمیته مرکزی را از دست داد. استالین سپس به حساب «اپوزیسیون راست» و متحدان سابقش، بوخارین و رایکوف رسید.

استالین محبوبیت خود را مدیون معرفی خودش به عنوان «مرد خلق» از طبقات فقیر بود. مردم روسیه از جنگ جهانی و جنگ داخلی خسته بودند و سیاست استالین در تمرکز بر ساختمان «سوسیالیسم در یک کشور» پیغام ضدجنگی مثبتی در خود داشت. وی بعدها با ممنوع کردن ایجاد فراکسیون، نفع بسیاری برد زیرا عملاً دیگر کسی نمی‌توانست با سیاست‌های رهبر حزب مخالفت کند. تا سال ۱۹۲۸ (سال اول از برنامه‌های پنج ساله) استالین بین رهبری، از همه بالاتر بود و سال بعد تروتسکی به جرم مخالفت، تبعید شد. استالین سپس از شر اپوزیسیون راست بوخارین هم خلاص شد و با دفاع از کلکتیویزاسیون و صنعتی سازی، کنترل خود بر حزب و کشور را کامل کرد. با این حال محبوبیت سایر سران شوروی همچون سرگئی کیروف و ماجرای ریوتین ثابت کرد که استالین هنوز قدرت کامل را به دست نیاورده‌است و این تا تصفیه کبیر در سال‌های ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۸ طول کشید.

فعالیت‌های جاسوسی و پلیس مخفی استالین

قدرت نیروهای پلیس مخفی شوروی در زمان استالین به اوج خود رسید. گرچه پلیس مخفی شوروی، چکا (بعدها گپو و اوگپو) در زمان لنین هم از قدرت برخوردار بود اما در زمان استالین به اوج خود رسید.

استالین در ضمن فعالیت‌های بین‌المللی پلیس مخفی و اطلاعات خارجی را افزایش داد. تحت رهبری او بود که شبکه‌های اطلاعات در اکثر کشورهای مهم دنیا تأسیس شدند: آلمان (حلقه جاسوسی معروف روته کاپله)، بریتانیای کبیر، فرانسه، ژاپن و آمریکا. استالین فرقی بین جاسوسی، پروپاگاندای سیاسی کمونیستی، و خشونت دولتی نمی‌دید و تمام این‌ها را به ان.ک.و. د (کمیساریای خلق برای مسائل داخلی) سپرد. استالین در ضمن از جنبش بین‌الملل سوم هم برای این اهداف استفاده می‌کرد و همیشه اطمینان کسب می‌کرد که احزاب کمونیست خارجی پیرو شوروی و استالین باقی بمانند.

یکی از اولین نمونه‌های کار پلیس مخفی استالین در خارج از کشور در ۱۹۴۰ اتفاق افتاد. پلیس مخفی به دستور او در این سال لئون تروتسکی را در مکزیک به قتل رساند.

استالین و تغییرات جامعه شوروی

صنعتی‌سازی

پوستری دربارهٔ صنعتی‌سازی در اتحاد جماهیر شوروی مربوط به جمهوری روسیه: "دود دودکشها نفس روسیه شوروی است"

جنگ داخلی روسیه و «کمونیسم جنگی» تأثیر مخربی بر اقتصاد کشور داشت. بازده صنعتی در ۱۹۲۲ سیزده درصد ۱۹۱۴ بود. طرح نپ (سیاست نوین اقتصادی) وضع را بهتر کرد. تحت رهبری استالین این طرح در اواخر دهه ۲۰ با نظامی از «برنامه‌های پنج ساله» تعویض شد. این برنامه‌ها، برنامه‌هایی بسیار جاه طلبانه برای صنعتی‌سازی دولتی و اشتراکی‌سازی کشاورزی بودند. با تجارت بین‌المللی محدود و عدم وجود هرگونه بنیاد مدرن، دولت استالین هزینه صنعتی‌سازی را با اعمال محدودیت بر شهروندان شوروی و با گرفتن ثروت کولاک‌ها تأمین می‌کرد.

در ۱۹۳۳ درآمد واقعی کارگران به یک دهم سال ۱۹۲۶ رسید. در ضمن کار بدون مزد در اردوگاه‌های کار اجباری و کمپین‌های «بسیج» کار کمونیست‌ها و اعضای کومسومول برای پروژه‌های مختلف ساختمانی برپا بود. اتحاد شوروی در ضمن از متخصصان خارجی هم استفاده می‌کرد برای مثال مهندس بریتانیایی، استفن آدامز، که در توصیه به کارگران و پیشرفت روند ساخت کمک می‌کرد. با وجود شکست‌های اولیه دو برنامه پنج سالهٔ اول از پایه بسیار پایین اقتصادی به صنعتی‌سازی بسیار سریعی رسیدند. گرچه تمام تاریخ دانان موافقند که اتحاد شوروی در زمان استالین به رشد خیره‌کننده اقتصادی رسیده‌است، نرخ دقیق این رشد مورد اختلاف است.

تخمین‌های رسمی شوروی حدود ۱۳٫۹ درصد است، تخمین‌های روسی و غربی حدود ۵٫۸ درصد و حتی ۲٫۹ درصد. حتی یکی از تخمین‌ها می‌گوید که رشد شوروی پس از مرگ استالین بیشتر بوده‌است.

اشتراکی‌سازی (کلکتیویزاسیون)

رژیم استالین به اشتراکی‌سازی اجباری در کشاورزی پرداخت. هدف این امر افزایش بازده کشاورزی از مزارع بزرگ و مکانیزه بود؛ و در ضمن اعمال کنترل سیاسی بیشتر روی دهقانان و کارآ ساختن روند جمع‌آوری مالیات. اشتراکی‌سازی به معنای تغییرات عظیم اجتماعی بود که از لغو نظام سرفی در ۱۸۶۱ به این طرف دیده نشده بود. اشتراکی‌سازی در ضمن به معنای سقوط سطح زندگی بسیاری از دهقانان بود و باعث واکنش خشونت‌آمیز بعضی از آن‌ها شد.

در سال‌های اول کشاورزی تخمین زده شده بود که تولید صنعتی و کشاورزی به ترتیب ۲۰۰ درصد و ۵۰ درصد رشد می‌کند اما تولید کشاورزی در حقیقت سقوط کرد. استالین تقصیر این سقوط را به گردن کولاک‌ها (دهقانان ثروتمند) انداخت که با اشتراکی‌سازی مخالفت می‌کردند. (کولاک‌ها تنها ۴ درصد جمعیت دهقانان را تشکیل می‌دادند) از همین رو هر کسی که با برچسب «کولاک»، «حامی کولاک» یا «کولاک سابق» دستگیر می‌شد یا به قتل می‌رسید یا به اردوگاه‌های کار اجباری گولاگ می‌رفت یا به مناطق دور کشور تبعید می‌شد.

بعضی از تاریخ دانان معتقدند اشتراکی‌سازی از دلایل اصلی قحطی‌های بزرگ پس از آن بوده‌است. (مائو زدونگ در چین هم با سیاست گام بزرگ به جلو باعث به وجود آوردن قحطی مشابهی از ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۱ شد).

در سال‌های قحطی ۱۹۲۲ و ۱۹۲۳ در اکراین و منطقه کوبان، این تنها «کولاک» ها نبودند که به قتل می‌رسیدند و زندانی می‌شدند. کتاب‌های مختلف و از جمله کتاب جنجالی «کتاب سیاه کمونیسم» بر نقش مقامات شوروی در گسترش قحطی و مرگ و میر مردم در این منطقه تأکید داشته‌اند. با این حال قحطی بر بخش‌های دیگر هم اثر داشت و بعضی منابع تلفات آن را بین پنج تا ده میلیون بیان می‌کنند. مقامات شوروی و بعضی تاریخ نویسان مدعی هستند که اقدامات خشن و اشتراکی‌سازی سریع کشاورزی برای صنعتی‌سازی سریع شوروی و نهایتاً پیروزی در جنگ جهانی دوم، ضروری بود. تاریخ نویسان دیگری همچون آلک نووه، مدعی هستند که کشاورزی کلکتیو بیشتر به ضرر صنعتی شدن شوروی بوده تا به نفع آن.

علوم

علوم در اتحاد شوروی همچون هنر و ادبیات تحت کنترل شدید بود. در علوم «امن از نظر ایدئولوژیک» با توجه به تحصیلات رایگان و تحقیقات دولتی، پیشرفت بسیاری دیده می‌شد اما فشار ایدئولوژیک پیامدهای متأسف‌کننده‌ای هم داشت؛ مثلاً ژنتیک و سایبرنتیک به عنوان «شبه علم بورژوایی» محکوم می‌شدند. در اواخر دهه ۱۹۴۰ تلاش‌هایی برای سرکوب نسبیت خاص و نسبیت عام و مکانیک کوانتوم به جرم «ایدئالیسم» بود. اما دانشمندان شوروی اعلام کردند که بدون استفاده از این تئوری‌ها قادر به ساختن بمب اتم نخواهند بود.

تنها بخش علمی که استالین شخصاً در آن فعالیت داشت، زبان‌شناسی بود. در ابتدای حکومت استالین، چهره اصلی زبان‌شناسی در شوروی، نیکولای یاکوولویچ مار بود که مدعی بود زبان ساختاری طبقاتی دارد و ساختار زبان توسط ساختار اقتصادی جامعه تعیین می‌شود. استالین که قبلاً به عنوان کمیسر خلق برای امور ملل در مورد سیاست زبان نوشته بود، با این فورمالیسم ساده مارکسیستی مخالفت کرد و این پایانی بر نفوذ ایدئولوژیک مار بر زبان‌شناسی در شوروی بود. اثر اصلی استالین در مورد زبان‌شناسی مقاله کوتاهی با عنوان «مارکسیسم و مسائل زبان‌شناسی» است. گرچه استالین درافزوده یا درخشش خاصی در زبان‌شناسی نشان نداد اما ایراد مشخصی هم در فهم مسائل زبان‌شناسی نداشت. حتی می‌توان گفت که نفوذ او عملاً زبان‌شناسی شوروی را از دست ایدئولوژی بازی نجات داد.

تحقیقات علمی با وجود حضور عملی بسیاری از دانشمندان در اردوگاه‌های کار اجباری، کند شده بود. (برای مثال لو لاندائو که در سال‌های ۳۸ و ۳۹ در زندان بود و بعدها برنده جایزه نوبل شد). بعضی از دانشمندان هم اعدام می‌شدند (مانند لو شوبنیکوف در ۱۹۳۷). با این حال علوم و تکنولوژی در زمان استالین در بعضی زمینه‌ها رشد بسیاری داشتند. این پایه‌ای برای دستاوردهای معروف علمی شوروی در دهه ۵۰ بود؛ مثلاً ساخت کامپیوترهای بزرگ ب اٍ اس ام ۱ (БЭСМ) در ۱۹۵۳ یا برپایی اسپوتنیک ۱ در ۱۹۵۷. در واقع بسیاری از سیاست‌مداران در ایالات متحده پس از «بحران اسپوتنیک» نگران بودند که در علم و تحصیلات عمومی از شوروی عقب مانده باشند.

خدمات اجتماعی

مردم شوروی در زمان استالین به درجه‌ای از لیبرالیزاسیون اجتماعی رسیدند که زنان نیز تحصیلات کافی و مساوی و حقوق برابر هنگام کار داشتند. در ضمن پیشرفت‌های پزشکی زمان استالین طول عمر متوسط شهروندان شوروی و کیفیت زندگی آنان را بسیار افزایش داد. سیاست‌های استالین حق تحصیلات و دسترسی به پزشکی رایگان را به‌طور وسیع در اختیار مردم قرار داد و عملاً اولین نسل رها از ترس تیفوس و مالاریا را به وجود آورد. این مریضی‌ها شدیداً کاهش داده شدند و طول عمر متوسط تا چند دهه افزایش یافت.

در زمان استالین در ضمن برای اولین بار زنان می‌توانستند بچه‌ها را در فضای امن بیمارستان به دنیا بیاورند. نسلی که در زمان استالین متولد می‌شد، اولین نسلی بود که تقریباً تماماً باسواد بود. مهندسان برای آموزش تکنولوژی صنعتی به خارج فرستاده می‌شدند و صدها مهندس خارجی با قرارداد به روسیه می‌آمدند. راه‌های حمل و نقل پیشرفت یافت و راه‌آهن‌های جدید بسیاری ساخته شد. کارگرانی که بیشتر از حد مقررشان تولید می‌کردند، استاخانویست‌ها، پاداش‌های ویژهٔ بسیاری دریافت می‌کردند و در نتیجه می‌توانستند کالاهایی را بخرند که اقتصاد در حال رشد شوروی فراهم می‌کرد. با وجود صنعتی‌سازی و تلفات عظیم انسانی در جنگ جهانی دوم و سرکوب‌ها، نسل زمان استالین شاهد رشد موقعیت‌های شغلی، به‌خصوص برای زنان، بود.

مذهب و فرهنگ و هنر

کاریکاتوری از استالین رفیق کبیر مذهب، در زمانی که در طول جنگ جهانی دوم کلیساها اجازه فعالیت پیدا کردند

در زمان استالین سبک هنری «رئالیسم سوسیالیستی» در نقاشی، مجسمه‌سازی، موسیقی، نمایشنامه نویسی و ادبیات تثبیت شد. بسیاری از سبک‌های «انقلابی» پیشین مانند اکسپرسیونیسم، انتزاعی و تجربه گرایی آوانگارد به عنوان «فرمالیسم» طرد شدند. بسیاری از شخصیت‌های مشهور هنری سرکوب و در بعضی مواقع دستگیر، شکنجه و اعدام شدند. کسانی چون ایزاک بابل و وسولد مایرهولد و اسیپ ماندلشتام از این سری هستند.

شخصیت‌های جدیدی چون آرکادی گایدار، نویسنده کودکان، پیشرفت کردند و محبوب شدند و از روسیه پیشا انقلابی کسانی چون کنستانتین استانیسلاوسکی مطرح شدند. بعضی از هنرمندان مهاجر سابق به اتحاد شوروی بازگشتند. از جمله الکسی تولستوی در ۱۹۲۵، الکساندر کوپرین در ۱۹۳۶، و الکساندر ورتینسکی در ۱۹۴۳.

شاعر معروف روس، آنا آخماتووا، زیر فشار و سرکوب بود اما هرگز دستگیر نشد. شوهر اولش، نیکولای گومیلیف (شاعر و نظامی)، در ۱۹۲۱ تیرباران شد و پسرش، لف گومیلیف (تاریخ‌دان)، دو دهه در گولاگی اسیر بود.

این که استالین شخصاً چقدر درگیر مسائل بوده‌است مورد بحث است اما مسلماً او در مسائل فرهنگی هم مثل بقیه چیزها اظهار نظر می‌کرد و در بسیاری از موارد حکم آخر، حرف او بود.

مثل بقیه زندگی استالین موارد عجیب و غریب شخصی نیز موجود هستند؛ مثلاً میخائیل بولگاکوف، نویسنده و نمایشنامه‌نویس معروف، همواره سرکوب شده بود و کارش حتی به فقر کشیده بود اما پس از درخواستی شخصی از استالین به او مجدداً اجازه کار داده شد. نمایشنامه‌اش، روزهای توربین‌ها، که قهرمانانش خانواده‌ای آنتی بلشویک بودند که در جنگ داخلی دستگیرشده بودند، نهایتاً روی صحنه رفت و یک دهه بدون وقفه در تئاتر هنرهای مسکو اجرا شد.

می‌گویند رمان مورد علاقه استالین «فرعون» اثر نویسنده لهستانی، بولسلاو پروس بوده‌است. این رمانی تاریخی در مورد مکانیسم‌های قدرت سیاسی است. بعضی‌ها به شباهت‌های این رمان و فیلمی که آیزنشتاین ساخت (ایوان مخوف) اشاره کرده‌اند.

در معماری، شیوه امپراتوری استالینیستی (که نوعی نئوکلاسیسیسم به روز شده در سطحی بسیاری بزرگ بود که با هفت آسمان خراش مسکو تداعی می‌شود) جای کانستراکتیویسم دهه ۲۰ را گرفت.

نقش استالین در رابطه با کلیسای ارتدوکس روسیه مورد اختلاف و پیچیده‌است. سرکوب مداوم در دهه ۳۰ کار را تقریباً به انحلال کلیسا رسانده بود. تا ۱۹۳۹ تعداد کلیساهای فعال (که در ۱۹۱۷ حدود ۵۴۰۰۰ بود) به چند صد عدد کاهش یافته بود و ده‌ها هزار کشیش و راهبه دستگیرشده بودند. اما در جنگ جهانی دوم از کلیسا به عنوان سازمانی میهن پرستانه احیا شد. کلیساها مجدداً در زمان خروشچف سرکوب شدند. پذیرش دولت شوروی و شخص استالین توسط کلیسای ارتدوکس روسیه باعث اختلاف و انشعاب این کلیسا از کلیسای ارتدوکس خارج از این کشور شد که تا امروز نیز پابرجاست.

مذاهب دیگر در اتحاد شوروی همچون کلیسای کاتولیک رومی، باپتیست‌ها، اسلام، بودیسم، یهودیت و غیره نیز دچار مشکلات و سرکوب‌های مشابهی بودند. هزاران راهب و فرد مذهبی دستگیر شدند و صدها کلیسا، کنیسه، مسجد، معبد، و سایر اماکن مذهبی تخریب شدند.

تصفیه

یکی از سیاست‌های سانسور گرایی که در زمان استالین و در شوروی سابق حاکم بود ایجاد تغییر در تصاویر افرادی بود که توسط استالین به اعدام محکوم شده بودند.

تصویر بالا قبل از دسامبر ۱۹۳۸ (میلادی):از چپ به راست:وروشیلوف ،مولوتوف ،استالین و یژوف هنگام بازدید از آب راه مسکو-ولگا ،تصویر پایین:بعد از سپتامبر ۱۹۳۸ ،یژوف سقوط می‌کند.استالین دستور می‌دهد که یژوف از عکس حذف شود.

استالین به عنوان صدر دفتر سیاسی در اواسط دهه ۳۰ با «تصفیه کبیر» در حزب تقریباً تمام قدرت را در دست خود گرفت. او این کار را به عنوان تلاش برای اخراج اپورتونیست‌ها و ضد انقلابیون توجیه می‌کرد. قربانیان تصفیه معمولاً از حزب اخراج می‌شدند اما مجازات‌های بیشتری از اردوگاه‌های کار اجباری و گولاگ تا محاکمه توسط ان.ک.و. د و اعدام انتظار بسیاری را می‌کشید.

دوره اصلی تصفیه پس از قتل سرگئی کیروف، رهبر محبوب حزب در لنینگراد آغاز شد. کیروف بسیار نزدیک به استالین بود و قتل او حزب بلشویک را تکان داد. استالین، که می‌گویند می‌ترسید خود او قربانی بعدی باشد، شروع به محکم کردن امنیت کرد و مخالفان خود را به «جاسوسی» و «ضدانقلابی» متهم کرد.

محاکمه‌های اصلی که به ریاست آندره ویشینسکی برگزار می‌شد، به «محاکمه‌های مسکو» معروف شدند، اما محاکمه‌های مشابهی در تمام کشور برگزار شد. چهار محاکمه در این مدت از اهمیت خاصی برخوردار است. محاکمه شانزده نفر (اوت ۱۹۳۶)، محاکمه هفده نفر (ژانویه ۱۹۳۷)، محاکمه مارشال توخاچفسکی و سایر ژنرال‌های ارتش سرخ (ژوئن ۱۹۳۷) و نهایتاً محاکمه ۲۱ نفر (من‌جمله بوخارین) در مارس ۱۹۳۸.

یکی از نمونه‌های مهم محاکمه توخاچاوسکی به عنوان همکاری با نازی‌ها بود. بعضی معتقدند محاکمه بسیاری از مهم‌ترین رهبران نظامی بعدها در جنگ جهانی دوم و اشغال روسیه توسط آلمان نقشی منفی داشت.

سرکوب بسیاری از انقلابیون و اعضای برجسته حزب باعث شد که لئون تروتسکی اعلام کند رژیم استالین با «رودخانه‌ای از خون» از رژیم لنین جدا است. کسانی مثل سولژنیتسن معتقدند که استالین عقاید خود را از لنین و اعمالی مثل اعدام مخالفان سیاسی در جنگ داخلی روسیه گرفته‌است. قتل تروتسکی در اوت ۱۹۴۰ در مکزیک (جایی که او از ژانویه ۱۹۳۷ در تبعید زیسته بود) آخرین و مشهورترین مخالف استالین در رهبری قدیمی حزب را نیز از جای برداشت. حالا تنها سه نفر از «بلشویک‌های قدیمی» (دفتر سیاسی زمان لنین) به جا مانده بودند. خود استالین، میخائیل کالینین، و مولوتوف.

دوران تصفیه مختص به مقامات حزبی نبود و بسیاری به جرم «فعالیت ضد شوروی» و به عنوان «دشمن خلق» دستگیر و محاکمه می‌شدند. در اواخر تصفیه. دفتر سیاسی نیکولای یژوف، رئیس وقت ان.ک.و. د را برکنار و بعدها اعدام کرد. بعضی تاریخ دانان همچون امی نایت و رابرت کانکوئست معتقدند که این عمل از سوی استالین و برای پاک کردن جرم از نام خود بوده‌است. ضمن تصفیه تلاش‌های بسیاری برای عوض کردن تاریخ در کتاب‌های درسی شوروی و منابع تبلیغی بود. بسیاری از قربانیان اعدامی از کتاب‌ها و عکس‌ها بیرون گذاشته می‌شدند که گویی هرگز وجود نداشته‌اند. نهایتاً تاریخ انقلاب به گونه‌ای روایت می‌شد که گویی تنها دو شخصیت داشته‌است. لنین و استالین.

تبعیدها

استالین، به‌خصوص در زمان جنگ جهانی دوم، دست به تبعیدهای جمعی بزرگی زد که نقشه قومی اتحاد شوروی را عوض کردند. بیش از یک و نیم میلیون نفر به سیبری و جمهوری‌های آسیای مرکزی تبعید شدند. دلایل رسمی تبعید جدایی طلبی، مقاومت در مقابل دولت شوروی و همکاری با آلمانی‌های اشغال گر عنوان می‌شدند.

گروه‌های قومی ذیل بیشتر از همه قربانی این تبعیدها شدند: اکراینی‌ها، لهستانی‌ها، کره ای‌ها، آلمانی‌های ولگا، تاتارهای کریمه، کالمیک‌ها، چچنی‌ها، بالکارها، کاراچایاها، ترک‌های مشکیتی، فنلاندی‌ها، بلغاری‌ها، یونانی‌ها، ارمنی‌ها، لاتویایی‌ها، لیتوانیایی‌ها، استونیایی‌ها و یهودیها. بسیاری از کولاک‌ها نیز به سیبری و آسیای مرکزی تبعید شدند.

در فوریه ۱۹۵۶ نیکیتا خروشچف به محکومیت این تبعیدها پرداخت و آن‌ها را در مخالفت با اصول لنینیستی خواند و اکثر آن‌ها را به جای خود بازگرداند. اهمیت تاریخی این تبعیدهای دسته جمعی بسیار است و همین امروز نیز اهمیت خاصی برای جنبش‌های جدایی طلب در دولت‌های بالکان، تاتارستان، و چچن دارد.

تعداد قربانیان

تعداد قربانیان رویدادهایی که در بالا توضیح داده شد مورد اختلاف بسیار است. در زمان جنگ سرد بسیاری رقم کشته شدگان را تا حدی خیالی مانند ۶۰ میلیون بالا می‌بردند. با سقوط اتحاد شوروی در ۱۹۹۱ بایگانی اسناد شوروی بالاخره در اختیار عموم قرار گرفت و ارقام متفاوتی انتشار یافت. در این ارقام صحبت از ۸۰۰ هزار اعدامی (سیاسی و غیر سیاسی) در زمان استالین بود که با قربانیان عملی کلکتیویزاسیون و تبعید گولاگ‌ها و غیره به ۳ میلیون نفر می‌رسید.

به‌هرحال هنوز اختلافات بسیاری در این زمینه موجود است و خط عمومی این است که «رقم دقیقی نمی‌شود داد». این‌جا به تخمین‌های مختلف اشاره می‌شود.

نویسنده روسی، وادیم ارلیکمان، از کسانی است که کل کشته شدگان را حدود ۹ میلیون نفر می‌داند. ۱٫۵ میلیون نفر اعدام، ۵ میلیون قربانی گولاگ، ۱٫۷ میلیون قربانی تبعید دسته جمعی (از مجموع ۷٫۵ میلیون تبعیدی)، و ۱ میلیون سایر. رابرت کانکوئیست تعداد کل قربانیان را ابتدا ۳۰ میلیون می‌دانست و بعدها ۲۰ میلیون اعلام کرد.

طرفداران استالین نظرات متفاوتی در زمینه تعداد کشته‌ها و همچنین روند عملی محاکمه‌ها و تاریخ تصفیه کبیر دارند.

جنگ جهانی دوم

دیدار استالین و یواخیم فون ریبنتروپ وزیر امور خارجه آلمان نازی برای امضای قرارداد.
استالین در کنار نماینده‌های ژاپنی در حال امضای قرارداد بی‌طرفی شوروی-ژاپن(Soviet–Japanese Neutrality Pact)
نخست‌وزیر بریتانیا، وینستون چرچیل، رئیس‌جمهور آمریکا، فرانکلین روزولت و استالین در کنفرانس یالتا
استالین در سال ۱۹۴۳ در کنفرانس تهران

پس از بی‌نتیجه ماندن مذاکرات شوروی با بریتانیا و فرانسه در مسکو بر سر معاهده‌ای دفاعی، استالین به هیتلر روی آورد و با او پیمانی امضا کرد. او در ۱۹ اوت ۱۹۳۹ در سخنرانی معروفی رفقایش را آماده این چرخش بزرگ در سیاست شوروی کرد و نهایتاً قرارداد مولوتوف-ریبن تروپ با آلمان نازی امضا شد. ویکتور سووروف، نویسنده جنجالی روسی ساکن انگلستان، مدعی است که استالین در این سخنرانی اعلام کرده که جنگ بهترین موقعیت است که هم دولت‌های غربی و هم آلمان نازی تضعیف شوند و آلمان آماده «شورویزه» شدن می‌شود. سندی بر این ادعا در دست نیست.

با این که معاهده مولوتوف-ریبن تروپ رسماً تنها قول عدم اشغال مقابل بود اما بندی مخفی نیز در آن موجود بود که بر طبق آن اروپای مرکزی به دو منطقه کنترل بین دو قدرت تقسیم می‌شد. قرار بود که اتحاد شوروی بخش شرقی لهستان (که عموماً اکراینی‌ها و بلاروسها در آن زندگی می‌کردند) و لیتوانی و لاتویا و استونی و فنلاند را در اختیار گیرد. بند مخفی دیگر در مورد بساربیا، بخشی از رومانی، بود که قرار بود به شوروی اضافه شود.

در ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ آلمان با اشغال لهستان جنگ جهانی دوم را آغاز کرد. بدین ترتیب استالین تصمیم به دخالت گرفت و در ۱۷ سپتامبر ارتش سرخ شرق لهستان و دولت‌های بالتیک را اشغال کرد.

در نوامبر ۱۹۳۹ استالین نیروها را به مرز فنلاند فرستاد تا جنگی راه بیندازد. جنگ زمستانی بین اتحاد شوروی و فنلاند سخت‌تر از آنچه استالین فکر می‌کرد از آب درآمد و شوروی تلفات زیادی داد. شوروی در مارس ۱۹۴۰ نهایتاً پیروز شد اما مشکلات و محدودیت‌های ارتش شوروی به بقیه دنیا و خصوصاً آلمان لو رفته بود.

در ۵ مارس ۱۹۴۰ رهبری شوروی حکم به اعدام بیش از ۲۵٬۷۰۰ فعال «ناسیونالیست و ضدانقلابی» لهستانی در بخش‌هایی از جمهوری‌های اکراین و بلاروس (که از خاک لهستان به شوروی اضافه شده بودند) داد. این به عنوان کشتار کاتین مشهور است.

در ژوئن ۱۹۴۱ هیتلر معاهده مولوتوف-ریبن تروپ را نقض کرد و در عملیات بارباروسا بخشی از خاک اتحاد شوروی را اشغال کرد. استالین گرچه جنگ با آلمان را محتمل می‌دانست اما آماده اشغالی به این سرعت نبود. ویکتور سووروف در این زمینه نیز نظری متفاوت دارد. او مدعی است که استالین از اواخر دهه ۱۹۳۰ آماده شده بود و خود تصمیم داشت در تابستان ۱۹۴۱ آلمان را اشغال کند. از این رو سووروف معتقد است حمله هیتلر به نوعی «اقدام پیشگیرانه» بوده‌است. این تئوری مورد قبول ایگور بونیچ، میخائیل ملتویکوف، و ادوارد رادزینسکی بوده‌است اما اکثر تاریخ دانان غربی با آن مخالفند.

اما هیتلر هیچ‌گاه در نظر نداشت به پیمان عدم تجاوز متعهد بماند، چون روسیه را مکانی برای کشور گشایی آلمان می‌دانست.

همچنین به محصولات کشاورزی و منابع سوخت روسیه نیاز داشت. هیتلر در سرتاسر جنگ منابع را از سرزمین‌هایی به دست می‌آورد که فتح کرده بود.

ژنرال فدر فون بک در خاطراتش می‌گوید که ارتش آلمان (آب ور) کاملاً آماده حمله شوروی علیه نیروهای آلمان در لهستان بوده‌است و این حمله را تا حداکثر ۱۹۴۲ انتظار می‌کشیده‌است. نبرد مرگبار با فاشیسم زندگی ۲۷ میلیون از مردم شوروی را بلعید.

پناهگاه‌های استالین

نزدیک به نیم قرن است که داستان‌ها و افسانه‌هایی دربارهٔ سازه‌ای مرموز با نام " ساختمان ویژه شماره ۱" به گوش می‌خورد. در این رابطه حرف‌هایی از وجود یک کاخ زیرزمینی، چندین آزمایشگاه، تونلها و اتاق‌های مخفی به میان می‌آید. در نهایت راز این بنای مخفی در زیر خاک، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی افشا شد. این ساختمان، پناهگاه رهبر شوروی "ژوزف استالین" بود که در شهر "ساماراً در عمق ۳۷ متری خاک بنا شده بود. اکنون این پناهگاه برای بازدید عموم آزاد است.[4]

مرگ

استالین در روز پنج مارس ۱۹۵۳ از دنیا رفت که منجر به بروز بحران در دفتر حزب سیاسی و در نهایت به قدرت رسیدن نیکیتا خروشچف شد. دلیل مرگ استالین پس از ۶۰ سال در گزارش ۱۱ صفحه‌ای کالبدشکافی استالین اعلام شد که در این گزارش گفته شده، رهبر شوروی سابق به مرگ طبیعی و بر اثر خفگی در اثر سکته مغزی مرده‌است. گزارش مرگ وی تا تاریخ مارس ۲۰۱۳ در صندوقخانه آرشیو دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه نگهداری می‌شده‌است و طبق این گزارش، استالین بر اثر مرگ طبیعی از دنیا رفته‌است. در این گزارش، آمده که سکته‌ای که منجر به مرگ وی شده بود در روز یک مارس ۱۹۵۳ رخ داده بوده‌است و وی در شب قبل از سکته مواد الکلی مصرف کرده‌است. کالبدشکافی بر روی جسد رهبر شوروی سابق، یک روز پس از مرگ وی انجام شد. بر اساس این گزارش، استالین که ۷۴ سال داشت، از فشار خون بسیار و تصلب سرخرگ‌ها در مغز و قلب رنج می‌برد و کبد وی بقدری چرب بود که در مرز سیروز قرار داشت. سکته در سمت چپ مغز استالین به همراه خون‌ریزی معده باعث خفگی وی شده بود.[5] روایت‌هایی متفاوت از کشته شدن استالین به دست پسرش، نیکیتا خروشچف، یا محافظ شخصی اش نیز وجود دارد.[6]

شخصیت

سفیر ایالات متحده آمریکا آورل هریمن[7] دربارهٔ استالین می‌گوید:

برایم سخت است که احترام و حسن نیتی که شخصاً به من نشان می‌داد را با خشونت‌های بی‌رحمانه برنامه‌های تصفیه‌اش تطبیق دهم. آن‌هایی که او را شخصاً نمی‌شناختند او را یک خودکامهٔ ستمگر می‌دیدند. اما من وجه دیگر شخصیتش را هم دیدم - هوش فوق‌العاده‌اش، درک اعجاب آورش از جزئیات، زیرکیش و توانایی‌اش در نشان دادن حساسیت‌های بالای انسانی، حداقل در سال‌های جنگ. او را از روزولت مطلع‌تر یافتم و از چرچیل واقع‌نگرتر و شاید از جهاتی مؤثرترین رهبر جنگی. من باید اعتراف کنم که او یکی از مرموزترین و متناقض‌ترین شخصیت‌هایی باقی ماند که در عمرم دیدم و قضاوت نهایی را به تاریخ می‌سپارم.

آثار و مکتوبات استالین

در زیر جزوات، سخنرانی‌های مکتوب شده و کتاب‌های نگارش یافته توسط جوزف استالین را مشاهده می‌کنید:[8][9][10][11]

  • اشعار استالین : استالین پیش از انقلابی شدن و در زمان نوجوانی اشعاری سروده بود.
    نمونهٔ اشعار
    گرجستانم شکوفه کن
    که صلح در این زادبوم حاکم گردد!
    و شما، ای دوستان بیاموزید
    سرزمین مادری‌تان را بستایید![12]
  • آنارشیسم یا سوسیالیسم؟ (Ananrchism or socialism) سال ۱۹۰۷-استالین در این نوشتار سعی در تبیین مارکسیستیِ آنارشیسم داشته‌است.
  • مارکسیسم و مسئله ملی (Marxism and the National Question). این کتاب در سال ۱۹۱۳ زمانی‌که استالین در وین سکونت داشت نگاشته شده‌است و در زمان حکومت وی به‌عنوان مهمترین منبع دربارهٔ مسئله مارکسیسم و ملیت بود.
جلد کتاب «مارکسیسم و مسئله ملی»
  • مبانی لنینیسم (Foundations of leninism) سال ۱۹۲۴- این نوشتار در واقع مجموعهٔ ۹ سخنرانی مکتوب شدهٔ استالین در دانشگاه سوردلوف روسیه می‌باشد.
  • لنینیسم-دوجلدی (Leninism) سال ۱۹۲۸- این دو اثر در ادامه مباحث جزوه مبانی لنینیسم است. مسائلی که در این دو کتاب بحث می‌شود شامل مبانی ایدئولوژی لنینیسم، مشکلات این ایدئولوژی، تحلیل انقلاب روسیه و چالش‌های پیش‌روی شوروی می‌باشد.
  • مسیر قدرت (The road of Power) سال ۱۹۳۷
  • ماتریالیسم تاریخی و دیالکتیکی (Dialectical and Historical Materialism) سال ۱۹۳۸-این اثر که تحت تأثیر تفکرات لنین نگارش شده سعی در تبیین مسائل فلسفیِ ماتریالیستی دارد.
  • تاریخ حزب کمونیست شوروی (History of the Communist Party of the Soviet Union (Bolsheviks)) سال ۱۹۳۸- این کتاب که به سفارش استالین اما با نام خود او نوشته شده‌است، در پی تشریح و تحلیل تاریخ حزب کمونیست شوروی یا بلشویک‌ها را دارد و در زمان استالین به عنوان منابع درسی در مدارس شوروی تدریس می‌شد.
  • مشکلات اقتصادی سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی (Economic Problems of Socialism in the USSR) سال ۱۹۵۱- این کتاب آخرین اثر استالین پیش از مرگ اوست و در حیطهٔ اقتصاد سیاسی می‌باشد.

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. Shelton, Dinah (2005). Encyclopedia of Genocide and Crimes Against Humanity. Detroit ; Munich: Macmillan Reference, Thomson Gale. pp. ۱۰۵۹. ISBN 0028658507.
  2. Trotsky, Leon. (2010). Encyclopædia Britannica. Ultimate Reference Suite.
  3. «مرگ دختر استالین». بی‌بی‌سی پارسی. دریافت‌شده در ۲۹ نوامبر ۲۰۱۱.
  4. «پناهگاه مخفی استالین». خبرگزاری اسپوتنیک. ۴ مارس ۲۰۱۴. بایگانی‌شده از اصلی در ۵ اوت ۲۰۱۶.
  5. اعلام دلیل مرگ استالین پس از ۶۰ سال در وبگاه بهارنیوز
  6. «Did Khrushchev kill Stalin?».
  7. Leffler 2007, pp. ۵۵–۵۶.
  8. "Economic Problems of Socialism in the U.S.S.R." archive.org.
  9. "Dialectical and Historical Materialism". Marxist.
  10. «آثاری از ژوزف استالین». سوسیالیسم.
  11. "Before the terror". The guardian.
  12. گل سرخ و فولاد: سه شعر از استالین / با مقدمه و ترجمه بهمن زبردست در وبگاه اقلیت
در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ ژوزف استالین موجود است.

کتاب‌شناسی

Leffler, Melvyn P (2007). For the Soul of Mankind: The United States, the Soviet Union, and the Cold War. New York: Macmillan. p. 55–56. ISBN 978-1-4299-6409-8.

پیوند به بیرون

مناصب سیاسی
پیشین:
ولادیمیر لنین
رهبر اتحاد جماهیر شوروی
۱۹۲۲–۱۹۵۳
پسین:
نیکیتا خروشچف
پیشین:
پست ایجاد شد
رئیس شورای وزیران اتحاد جماهیر شوروی
Council of People's Commissars until 1946

۱۹۴۱–۱۹۵۳
پسین:
گئورگی مالنکوف
پیشین:
سیمیون تیموشنکو
وزیر دفاع اتحاد جماهیر شوروی
۱۹۴۱–۱۹۴۷
پسین:
نیکلای بولگانین
پیشین:
؟
کمیسر کنترل ایالتی اتحاد جماهیر شوروی (وزیر کشور اتحاد جماهیر شوروی)
۱۹۱۹–۱۹۲۰
پسین:
کارل ایوانوویچ
پیشین:
؟
رئیس کمیته مردمی بازرسی کارگران اتحاد جماهیر شوروی
۱۹۲۰–۱۹۲۲
پسین:
الکساندر دمیتریویچ
پیشین:
ویاچسلاو مولوتف
رئیس شورای کمیسرهای خلق
۶ مه ۱۹۴۱ –۱۵ مارس ۱۹۴۶
پسین:
انحلال پست
مناصب احزاب سیاسی
پیشین:
Vyacheslav Molotov
as Responsible Secretary
General Secretary of the Central Committee of the Communist Party of the Soviet Union
۱۹۲۲–۱۹۵۲
پسین:
Nikita Khrushchev
as First Secretary
در حال تصدی
مناصب رسانه‌ای
پیشین:
؟
سردبیر روزنامه پراودا
پسین:
؟
مناصب نظامی
پیشین:
؟
فرمانده ارتش سرخ در جبهه جنوبی
۱۹۱۸–۱۹۲۰
پسین:
پیشین:
؟
فرمانده ارتش سرخ در جبهه جنوب غربی
۱۹۲۰–؟
پسین:
؟
عنوان افتخاری
پیشین:
آدولف هیتلر
شخص سال مجله تایم
۱۹۳۹ – ۱۹۴۰
پسین:
وینستون چرچیل
عنوان افتخاری
پیشین:
فرانکلین دلانو روزولت
شخص سال مجله تایم برای دومین بار
۱۹۴۲ – ۱۹۴۳
پسین:
جورج مارشال
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.