انیران
انیران یک مفهوم دینی-زبانی-قومی به معنی ناایرانی یا ناآریایی است. در مبنای کلی، به تمامی سرزمینهای غیرایرانی، انیران گفته میشود اما در نوشتههای دینی، این مفهوم برای اشاره به دشمنان زرتشتیان و ایرانیان به کار رفتهاست.
واژه «انیران» از واژه پارسی میانه anērān و از پهلوی ʼnyrʼn آمدهاست. این مفهوم در برابر واژه ایران ērān قرار دارد که برای اشاره به مردم ایرانی یا شاهنشاهی ساسانی به کار میرود. هرچند در نوشتههای دینی و شاید در دید سیاسی خود شاهنشاهان ساسانی این مفهوم با مزداپرستی گره خوردهاست. یک انیرانی (پارسی میانه: anēr) کسی است که ایرانی نیست، یا اینکه ایرانی است اما به دین زرتشت باور ندارد. در نوشتههای زرتشتی پس از سقوط ساسانیان، تمامی مسلمانان صرف نظر از زبان و تبارشان انیرانی خوانده شدهاند.[1]
کرتیر در سنگنگاره خود گفتهاست که او و موبدان و آتشکدههای زیادی را در ایرانشهر برپا داشتهاند که بر طبق گفتهٔ او از این استانها تشکیل شدهاست: پارس، پارت، بابل، میشان، آدیابن، آذربایجان، اصفهان، ری، کرمان، سیستان، گرگان و پیشاور. بر طبق گفتهٔ کرتیر، سوریه، کیلیکیه، ارمنستان، گرجستان، آلبانی و ولاشگان که تحت کنترل ساسانیان بودند، جز انیران محسوب میشدند.[2]
در سنگنبشتهها
نخستین استفاده رسمی از این واژه در سنگ نبشتههای شاپور یکم دیده شدهاست. او خود را «شاهنشاه ایران و انیران» معرفی کردهاست. از آنجایی که این واژه در سنگ نگارههای اردشیر پاپکان دیده نمیشود، اینگونه برداشت شده که منظور او از انیران، در واقع اشاره به سرزمینهایی است که او در اردوکشیهایش به امپراتوری روم و شاهنشاهی کوشان فتح کردهاست. شاپور در سنگ نبشته خود در کعبه زرتشت سوریه، کاپادوکیه و کیلیکیه را جز سرزمینهای انیرانی فتح شده قلمداد کردهاست.
«شاهنشاه ایران و انیران» در عنوان رسمی همه شاهنشاهان پساشاپور دیده میشود. سی سال پس از نخستین استفاده رسمی از این واژه، کرتیر موبدان موبد پرآوازه ساسانی قفقاز و ارمنستان را در میان سرزمینهای انیرانی دستهبندی کردهاست.[3]
در نوشتهها
هرچند قدیمیترین منبعی که واژه انیران در آن دیده شده مربوط به دوران ساسانی است، اما این واژه - همانند خود واژه ایران - بسیار قدیمی تر است. در خرده اوستا، اَنْاَئیریا (anairya) برای اشاره به تورانیان به کار رفتهاست. تورانیان دشمنان اصلی مزداپرستان - که ایرانیاند - هستند و در سرزمینهایی که اهریمن خلق کردهاست زندگی میکنند. این سرزمین آنسوی رود گیتی قرار دارد، رودی که سرزمینهای اورمزد - که نخستینشان ایران ویج است - از سرزمینهای اهریمن جدا میکند.
در نوشتههای زرتشتی مربوط به سدههای نهم تا دوازدهم، پادشاه افسانه ای تورانی، افراسیاب (در کنار ضحاک و اسکندر) منفورترین شخصیتهایی هستند که اهریمن علیه ایرانیان خلق کردهاست. (زند وهمن یسن ۷٫۳۲؛ مینوی خرد ۸٫۲۹)
در حماسه فردوسی، شاهنامه، این حماسه سرا انیران را برابر با توران ترسیم میکند. البته او آنها را به سرزمینهای آنسوی آمودریا محدود میکند و آنها را ترک میخواند. این اتفاق میتواند حاصل این باشد فردوسی انیران و توران را از دید خود در خراسان برداشت کردهاست. زیرا در نوشتههای اوستایی (وندیداد ۷٫۲؛ ۱۹٫۱) آمدهاست که سرزمینهای اهریمن در شمال واقع شدهاند. همچنین باید گفت که در این میان یک استثنا وجود دارد و آن این است که سرزمین ایرانی سغد - که توسط اورمزد خلق شدهاست و نه اهریمن - نیز در شمال واقع شدهاست.
در شاهنامه آمدهاست که فریدون سرزمین خود را - که همه گیتی را شامل میشود - بین پسران خود تقسیم میکند. او سرزمینهای انیرانی را به سلم و تور میدهد و سرزمین ایران را به جوانترین پسرش، ایرج. سرانجام این اتفاق اتحاد میان دو برادر بزرگتر، یعنی فرمانروایان سرزمینهای انیرانی در برابر ایران است. در پایان این داستان ایرانیان به فرماندهی منوچهر، شاهزاده ایرانی، بر انیرانان پیروز میشوند.
برای فردوسی، تورانیان/انیرانان نیروهای اهریمنیای هستند که همیشه مانع از دستیابی ایرانزمین به آرامشند. موضوع اصلی شاهنامه کشمکش آنها با ایرانیان است و بیشتر از نیمی از حماسه فردوسی به این مسئله اختصاص دارد. اتفاقات تراژیک و مرگ شاهان، شاهزادگان و پهلوانان ایرانی اغلب به دست تورانیان رقم میخورد. در این حماسه آمدهاست که یک تورانی به نام توربراتور زرتشت را در سن هفتاد و هفت سالگی در بلخ کشتهاست.
پانویس
- «ĒRĀN, ĒRĀNŠAHR – Encyclopaedia Iranica». www.iranicaonline.org. بایگانیشده از اصلی در ۱۳ مارس ۲۰۱۷. دریافتشده در ۲۰۱۸-۱۲-۱۰.
- Touraj Daryaee (۲۰۰۹)، Sasanian Persia The Rise and Fall of an Empire، ص. ۵
- «ANĒRĀN – Encyclopaedia Iranica». www.iranicaonline.org. دریافتشده در ۲۰۱۸-۱۲-۱۰.
منابع
- اوشیدری، جهانگیر (۱۳۷۶)، دانشنامهٔ مزدیسنا، واژه نامهٔ توضیحی آیین زرتشت، تهران: نشر مرکز، شابک ۹۶۴-۳۰۵-۳۰۷-۵
- ناظم الاطباء، برهان قاطع