تاریخ سوریه
نام قدیم سوریه (به یونانی Συρία) به احتمال زیاد از نام امپراتوری «نوآشوری» مشتق شده باشد که در قرن ۱۰ پیش از میلاد در این خطه تأسیس شد. کشور مدرن سوریه امروزی پس از اشغال به دست فرانسویها (۱۹۱۷–۱۹۲۰) و قیمومیت (۱۹۲۰–۱۹۴۶) فرانسویها در سال ۱۹۴۶ مستقل شد. در سال ۱۹۵۸ جمهوری سوریه بخشی از جمهوری متحده عربی شد، اما در سال ۱۹۶۱ از این فدراسیون کنارهگیری کرد. از سال ۱۹۶۳ تا به امروز جمهوری عربی سوریه به دست حزب بعث و از سال ۱۹۷۰ به دست خانواده اسد اداره میشود.
تاریخ سوریه به شرح زیر به دورههایی قابل تقسیم است.
- پیش از تاریخ
- دوران باستان شرق نزدیک: ابلا، میتانی، امپراتوری نوآشوری، ایالات سریانی هیتی
- دوران باستان کلاسیک: امپراتوری نوبابل، سوریه هخامنشی ، سوریه هلنی، سوریه رومی، سوریه اشکانی، سوریه ساسانی
- پس از اسلام: تسخیر به دست مسلمانان ، خلافت اموی، دوران سلجوقی، شهر ادسا، شهر انطاکیه، حملات مغولان، ایلخانیان، سلطنت مملوک (قاهره)
- اوایل دوره مدرن: سوریه عثمانی
- تاریخ مدرن سوریه: قیمومت فرانسه، جمهوری سوریه (۱۹۳۰–۱۹۵۸)، کودتای ۱۹۶۳ سوریه، کودتای حزب بعث، جنگ سوریه[1]
پیش از تاریخ
قدیمیترین یافتههای تاریخ سوریه مربوطه دوران پارینه سنگی (۸۰۰٬۰۰۰ قبل از میلاد) است. در ۲۳ آگوست سال ۱۹۹۳ یک تیم باستانشناسی متشکل از متخصصان اهل ژاپن و سوریه فسیل انسانی را مربوط به دوران پارینه سنگی در غار ددریه در ۴۰۰ کیلومتری شمال دمشق پیدا کردند. استخوانهای پیدا شده در این غار متعلق به یک بچه نئاندرتال بودهاست که تخمین زده میشود حدود دو ساله بوده و در دوران پارینه سنگی میانی (۲۰۰٬۰۰۰ تا ۴۰٬۰۰۰ سال پیش) زندگی میکردهاست. تاکنون استخوانهای بسیاری ازنئاندرتالها کشف شدهاست ولی این عملاً برای اولین بار بود که اسکلت تقریباً کامل یک کودک در حالت دفن شده پیدا شد.[2]
باستان شناسان نشان دادهاند که تمدن سوریه یکی از کهنترین تمدنهای روی زمین بودهاست. سوریه بخشی از هلال خصیب است و از ۱۰٬۰۰۰ سال قبل از میلاد یکی از مراکز تمدن نوسنگی بود ه است که کشاورزی و دامداری را برای اولین بار راه انداختند. ویژگیاصلی دوره نوسنگی خانههای مستطیل شکل مربوط به تمدن موریبت است. در اوایل دوره نوسنگی مردم از سنگ، گچ و آهک سوخته ظرف میساختهاند. یافتههایی از جنس ابزار ابسیدین از آناتولی نشان میدهد روابط تجاری با هم داشتهاند. شهرهای تل حموکار و امار در اواخر دوران نوسنگی و عصر برنز رونق گرفت.[3]
دوران باستان شرق نزدیک
خرابههای ابلا یا تل مردیخ، در نزدیکی ادلب در شمال سوریه در سال ۱۹۷۵ مورد کاوشهای باستانشناسی قرار گرفت و به نظر میرسد مردم این شهر که در حدود ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد تأسیس شده بود، به زبان سامی شرقی صحبت میکردند. امپراتوری ابلایی در دوران اوج خود، از حدود ۲۴۰۰ تا ۲۵۰۰ قبل از میلاد، از شمال به آناتولی، از شرق به بینالنهرین و از جنوب به دمشق میرسیدهاست و با دولتهای سومر در بینالنهرین، اکد و آشور و نیز مردم شمال غرب داد و ستد میکردهاست.[4] هدایایی که از فراعنه در حفاریها پیدا شدهاست نشان میدهد این تمدن با مصر در ارتباط بودهاست. محققان بر این باورند که زبان مردم ابلا، زبان سامی شرق اکدی بینالنهرینی بودهاست[5] که از قدیمیترین زبانهای نوشته شده در جهان است.[4]
از هزاره سوم قبل از میلاد سوریه محل اشغال و مبارزه متوالی سومریها، ابلاییان، آکادیها، آشوریها، مصریها، هیتیها، هوریها، میتانیها، اموریها و بابلیها بودهاست.[4]
ابلا احتمالاً (در ۲۳۳۵–۲۱۵۴ قبل از میلاد) توسط سارگون اکد صاحب امپراتوری بینالنهرینی اکد، در اطراف ۲۳۳۰ سال قبل از میلاد فتح شد. چند قرن بعد این منطقه دوباره به عنوان بخشی از سرزمین اموریان که به سامی شمال غربی صحبت میکردند تجدید حیات کرد تا این که در اوایل هزاره دوم قبل از میلاد هیتیهای هند و اروپایی آن را فتح کردند.[6] سومریان، آکادیان و آشوریهای بینالنهرین از عنوان اوایل قرن ۲۴ قبل از میلاد این منطقه را مار تو یا سرزمین آمورو (اموریان) مینامیدند.
بین سدههای ۲۲ تا ۱۸ قبل از میلاد بخشهایی از سوریه تحت امر امپراتوری نوسومری، آشوری قدیمی و بابلی بودهاست.
بین سدههای ۱۵ و ۱۳ قبل از میلاد امپراطوریهای رقیب هیتی، مصری، آشوری و میتانی بر سر این منطقه مبارزه میکردند تا این که امپراتوری آشوری میانه (۱۳۶۵–۱۰۵۰ قبل از میلاد) در نهایت کنترل سوریه را به دست گرفت.
هنگامی که امپراتوری آشوری در اواخر سده ۱۱ قبل از میلاد رو به زوال گذاشت، کنعانیان و فنیقیها سوحل سوریه را اشغال کردند و در چارچوب ناآرامیهای اواخر عصر برنز وهجوم اشوبگران دریانورد، آرامیان و سوتانیان در داخل کشور جای اموریان را گرفتند. در این مدت بخش عمده سوریه به نام آثورا (ابرنهرا، فرارود، ابرناری) و ارامیه (ارم؟) شناخته شد.
از سده دهم قبل از میلاد امپراتوری نوآشوری (۹۳۵–۶۰۵ قبل از میلاد) به وجود آمد و سوریه تا اواخر ۷ قرن قبل از میلاد به مدت سه سده به دست آشوریان اداره شد که نام آن هنوز آثورا و آرامیه بود. از این دوره به بعد برای اولین بار نام سوریه پدیدار شد که البته این نام بر سوریه امورزی اطلاق نمیشد بلکه بر بخش هند و اروپایی امپراتوری آشور، یعنی شمال عراق امروزی، شمال شرق سوریه، جنوب شرق ترکیه و حاشیه شمال غربی ایران اطلاق میشد.
بعد از سقوط این امپراتوری، بینالنهرین برای مدت کوتاهی تحت امر امپراتوری نوبابلی (۶۱۲–۵۳۹ قبل از میلاد) قرار گرفت که شاید ۷۰ سال به حکومت خود ادامه داد.
دوران باستان کلاسیک
در سال ۵۳۹ قبل از میلاد، ایرانیان سوریه را به امپراتوری خود ضمیمه کردند تا این که اسکندر در ۳۳۳–۳۳۲ سال قبل از میلاد به این اشغال پایان داد. سوریه پس از آن بخشی از امپراتوری سلوکی شد و پایتخت این امپراطوری (که در ۳۱۲ قبل از میلادتأسیس ش) در شهر انطاکیه بود که آن زمان بخشی از سوریه بود ولی امروز ترکیه این شهر را در مرزهای خود قرار داده است. پومپه سردار رومی، انطاکیه را در سال ۶۴ قبل از میلاد تسخیر کرد و آرا به امپراتوری روم اضافه نمود.[4]
انطاکیه بعد از رم و اسکندریه سومین شهر بزرگ امپراتوری روم بود. انطاکیه با جمعیتی که در اوج خود به حدود ۵۰۰۰۰۰ نفر میرسی یکی از مراکز عمده تجارت و صنعت در جهان باستان بود و کثرت جمعیت این شهر که به زبان آرامی صحبت میکردند، پس از این دوران تا قرن ۱۹ دوباره به این تعداد نرسید تا این که در قرن نوزدهم پس از دو هزاره دوباره جمعیت آن به بیش از نیم میلیون رسید. سوریه به خاطر جمعیت بزرگ و مرفهی که داشت به ویژه در ۲ و قرن ۳ میلادی یکی از مهمترین شهرهای روم بود.[7]
سوریه در تاریخ مسیحیت اهمیت بسیاری دارد چون پولس رسول در راه دمشق دین خود را به مسیحیت تغییر داد. وی پساز آن به چهره اصلی کلیسای مسیحی در انطاکیه تبدیل شد و از آنجا بود که سفرهای تبلیغی خود را تنظیم کرد و انجام داد.
امپراتور روم هلیوگابال (۲۱۸–۲۲۲) نیمه آرامی بود، و خانواده اش در صنف روحانیت ارشد خدای خورشید الجبل (ال گابال) در اِمِسا (حمص مدرن) در سوریه به صورت موروثی مشارکت میکرد. امپراتور بعدی الکساندر سوروس (۲۲۲ ۲۳۵) نیز اهل سوریه بود. امپراتور رومی دیگری که اهل سوریه بود فیلیپ عرب (مارکوس ژولیوس فیلیپوس) بود که از سال ۲۴۴ تا ۲۴۹ امپراتور روم بود.[7]
پالمیر خود یک دولت آرامی بومی ثروتمند و قدرتمند به وجود آورد که در سدههای ۲ و ۳ میلادی مرکز امپراتوری پالمیر شد که و رقابت کوتاه مدتی با روم داشت.
با سقوط امپراتوری روم غربی، سوریه در ۳۹۵ بخشی از امپراتوری روم شرقی شد.
پس از اسلام
محمد پیامبر اسلام، در مدت حیات خود دو بار مرزهای امپراتوری روم در سرزمین شام را مورد تهاجم نیروهای نظامی خود قرار داد. او در واپسین روزهای زندگی خود (سال یازدهم هجری)، سپاهی به فرماندهی اسامه بن زید و تمامی بزرگان صحابه برای هجوم به سرزمین شام تدارک دیده و اعزام ساخت؛ اما درست در همان روزها فوت نمود. بعدها خلیفه اول، اعزام آن سپاه را دنبال کرد.
طی سالهای ۶۳۴–۶۴۰، سوریه به اشغال ارتش راشدون متشکل از اعراب مسلمان درآمد که خالد بن ولید منجر آن را رهبری میکرد و این منطقه را به بخشی از امپراتوری اسلامی تبدیل کرد. در اواسط قرن ۷، سلسله اموی که آن زمان حاکم بر امپراتوری اسلام بودند پایتخت امپراتوری خود را در دمشق قرار دادند. در این زمان سوریه بزرگ به چهار ناحیه دمشق، حمص، فلسطین و اردن تقسیم شد. امپراتوری اسلامی به سرعت رشد کرد و از اسپانیا تا هند و بخشهایی از آسیای مرکزی گسترش یافت و سوریه به عنوان مرکز امپراتوری رونق اقتصادی بسیاری پیدا کرد. حاکمان اموی نخست مانند عبدالملک و ولید بن عبدالملک (الولید یکم) چندین کاخ و مسجد پر زرق و برق در سراسر سوریه به ویژه در دمشق، حلب و حمص ساختند.
مسیحیان این سرزمین (مشخصا ارامیان و آشوریان شمال شرق) در این دوره به خوبی در کنار مسلمانان زندگی میکردند و حتی پستهای دولتی میگرفتند. در اواسط قرن ۸، مبارزات دودمانها، شورشهای منطقهای و اختلافات مذهبی باعث شد خلافت از بین برود و سلسله اموی جای خود را به سلسله عباسی داد که در ۷۵۰، پایتخت امپراتوری خود را به بغداد بردند. زبان عربی که زبان رسمی حکومت اموی بود در عصر عباسی به جای زبانهای یونانی و آرامی نشست. سوریه مدتها به دست طولونیان (۸۸۷–۹۰۵) و آل اخشید (۹۴۱–۹۶۹) از مصر اداره میشد و پس از یک دوره هرج و مرج، شمال سوریه به کنترل حمدانیان حلب درآمد.[8]
دربار علی سیف الدوله (۹۴۴–۹۶۷) یک مرکز بزرگ فرهنگی بود که ادبیات عربی در آن رشد بسیاری کرد. او تلاشهای بیزانس برای پس گرفتن سوریه را با تاکتیکهای ماهرانه دفاعی و ضد حمله به آناتولی پاسخ داد و توانست سوریه را حفظ کند. پس از مرگ او، بیزانس توانست انطاکیه و حلب (۹۶۹) را بگیرد و سوریه آوردگاه نبرد بین حمدانیان، بیزانسیها و فاطمیان دمشق شد. بیزانس در سال ۹۹۶ تمام سوریه را فتح کرده بود، اما دعوای بین بیزانس، فاطمیان و آل بویه بغداد همچنان تا میانه سده یازدهم ادامه یافتن تا این که ترکان سلجوقی (۱۰۸۴–۱۰۸۶) سوریه را فتح کردند. پس از یک قرن حکومت سلجوقی، صلاح الدین، بنیانگذار سلسله ایوبیان مصر سوریه را فتح نمود (۱۱۷۵–۱۱۸۵).
بخشهایی از سوریه در سدههای دوازده و سیزده تحت کنترل ظفرمندان جنگهای صلیبی قرار میگرفت: شهرهای الرها (ادسا) (۱۰۹۸–۱۱۴۹)، انطاکیه (۱۰۹۸–۱۲۶۸) و طرابلس (۱۱۰۹–۱۲۸۹). خطر حشاشین اسماعیلیه نیز در کار بود و در سال ۱۲۶۰ مغولان تمام سوریه را درنوردیدند. خروج ارتش مغول باعث شد مملوکان مصر برای حمله به سوریه و تسخیر آن آماده شوند. بیبرس رهبر مملوکان علاوه بر ساخت قلعه سلطانی در قاهره، دمشق را به یک شهر مهم تبدیل کرد و با استفاده از اسب و کبوتر نظام مراسلاتی تنظیم کرد که این شهر را به شهرهای دیگر مرتبط مینمود. مملوکان آخرین نشانههای جنگهای صلیبی را از سوریه از بین بردند و چندین حمله از موج اول وحشیان مغول را دفع کردند.
اما در سال ۱۴۰۰موج دوم وحشیان مغول به رهبری تیمور لنگ به سوریه حمله کردند، ارتش مملوک در حلب شکست خورد و دمشق سقوط کرد. تمام ساکنان شهر به جز صنعتگران قتلعام شدند و صنعتگران به سمرقند تبعید شدند. در این زمان جمعیت مسیحی سوریه آزار و اذیت بسیاری دید.[9][10] دو سده بعد، کشف مسیر دریایی اروپا به شرق دور باعث شد بازرگانان نیازی به مسیر تجاری زمینی که از سوریه میگذشت نداشته باشند. در سال ۱۵۱۶، امپراتوری عثمانی سوریه را فتح کرد.
سوریه عثمانی
سلطان سلیم عثمانی بخش اعظم سوریه را در سال ۱۵۱۶ با شکست دادن مملوکان در نبرد مرج دابق در نزدیکی حلب فتح کرد. سوریه بین سالهای ۱۵۱۶–۱۹۱۸ بخشی از امپراتوری عثمانی بود، اگر چه دو بار صفویان ایران در زمان شاه اسماعیل اول و شاه عباس موفق شدند سوریه را تسخیر کنند. تحمل حکومت عثمانی برای مردم سوریه چندان فاجعه بار نبود چون ترکهای مسلمان، زبان عربی را زبان قرآن دانسته و به آن احترام میگذاشتند، و صنف روحانی بریا آنها فارغ جریان استعمار پذیرفته شده بود. دمشق اصلیترین ترمینال عزیمت مسلمین به مکه شد و به جهت اعتقاد مسلمین به برکت زائران بیشمارحج این شهر شخصیت مقدسی برای خود به دست آورد.
ترکان عثمانی، سوریه را یک ایالت بزرگ شناخته بودند که چند بخش اصلی یا «سنجاق» داشت. در ۱۵۴۹، سوریه به دو ایالت دمشق و حلب تقسیم شد. در ۱۵۷۹، ایالت طرابلس شامل لاذقیه، حماه و حمص تأسیس شد. در سال ۱۵۸۶، ایالت رقه در شرق سوریه تأسیس شد. در حکومت عثمانی بخشهای مختلف جامعه سوریه چهار صد سال همزیستی مسالمت آمیزی داشتند و اقلیتهای مذهبی - شیعه، ارتدوکس یونانی، مارونی، ارمنی و یهودی شخصیت اجتماعی خود را حفظ میکردند و رهبران شان نقشهایی را در رتق و فتق زندگی مدنی مردم خود انجام میدادند.
اصلاحات دولتی ترکان عمانی موسوم به تنظیمات در سال ۱۸۶۴ چنین مقرر میکرد که هر ایالت در سراسر امپراتوری به ولایتهایی که کوچکتر بودند تقسیم شود و هر ولایت یک والی داشته باشد که سلطان وی را تعیین میکرد اما شورایی از سکنه بومی منطقه نیز در اداره آن نقش داشتند. قلمرو سوریه بزرگ در اواخر حکومت عثمانی شامل سوریه امروزی، لبنان، اسرائیل، اردن، فلسطین، غزه و بخشهایی از ترکیه و عراق میشد.
در جنگ جهانی اول، دیپلمات فرانسوی فرانسوا ژرژ پیکو و دیپلمات انگلیسی مارک سایکس مخفیانه تصمیم گرفتند پس از جنگ امپراطوری عثمانی را به مناطقی که در توافقنامه سایکس پیکو در سال ۱۹۱۶ مشخص شدهاست تقسیم کنند. بر همین اساس در اکتبر ۱۹۱۸، نیروهای عرب و انگلیسی به سوریه حمله کرده و دمشق و حلب را تسخیر کردند. بر اساس قرارداد سایکس پیکو، سوریه در سال ۱۹۲۰ به اشغال کامل فرانسه درآمد.
در اوایل قرن ۲۰ پاکسازی قومی ترکان باعث شد ترکیب جمعیتی منطقه دچار تغییرات عمد ای شود. برخی قبایل چرکسی، کرد و چچنی با عثمانیان دست به دست هم دادند و بین سالهای ۱۹۱۴ و ۱۹۲۰ از یک سو این گروه دست به قتلعام مسیحیان ارمنی و آشوری در بینالنهرین علیا میزدند و ازسوی دیگر شبه نظامیان محلی عرب به غیرنظامیان مسیحی فراری و غیر مسلح شبیخون میزدند.
بسیاری از آشوریان در جریان نسلکشی به سوریه فرار کردند و بهطور عمده در منطقه جزیره مستقر شدند. در سال ۱۹۳۶، فرانسویها منطقه عامودا را بمباران کردند و پانصد نیروی کرد از قبایل داکوری، میلان، و کیکی در ۱۳ آگوست سال بعد طی یک حمله انتقام جویانه دوباره به این شهر که عمدتاً مسیحینشین شده بود حمله کردند و شهر را به آتش کشیدند. شهر ویران شد و حدود ۳۰۰ خانواده مسیحی به شهرهای قامشلی و حسکه فرار کردند. کردها در ادامه واکنش به بمباران فرانسویها، به روستاهای منطقه الباغ در شمال کوه حکاری نیز حمله کردند و به گزارش ستوان رونالد سمپیل استافورد، در اثر حملههایی که در واکنش به بمباران فرانسویها رخ داد آشوریان و ارامنه بسیاری کشته شدند.
در سال ۱۹۴۱، حملهای به منطقه آشورینشین مالکیه صورت گرفت که البته شکست خورد اما چنان باعث وحشت آشوریان شد که منطقه را ترک کردند و مهاجرت عظیم کردها از ترکیه به این منطقه باعث شد اکثریت کرد در منطقه عامودا، مالکیه و درباسیه حاکم شود. توافقنامه آنکارا موزخ اکتبر ۱۹۲۱ بین فرانسه و ترکیه نیز فاجعهای به همین ابعاد را بر شهر نصیبین تحمیل کرد که اهمیت تاریخی بسیاری برای مسیحیان دارد اما بر اساس قرارداد آنکارا، این شهر به ترکیه ضمیمه شد. به همین دلیل جمعیت مسیحی مجبور شدند شهر خودرا ترک کنند و وارد شهر قامشلی در خاک سوریه شوند که با خط راهآهن از شهر نصیبین جدا میشود. نصیبین به شهری کردنشین تبدیل شد و قامشلی به یک شهرستان مسیحی سریانی زبان؛ ولی با شکست شورش سعید علی نقشبندی در برابر دولت ترکیه همه چیز به زودی تغییر کرد و کردهای بسیاری از آغاز سال ۱۹۲۶ به این منطقه مهاجرت کردند. در طول دهه ۱۹۲۰، کردهای بسیاری از خانههای خود در ترکیه گریختند، در شمال شرقی سوریه ساکن شدند. فرانسه به آنها امتیاز شهروندی سوریه را اعطا نمود.
دوران معاصر
سوریه در سال ۱۷۹۹ میلادی با فتح مصر توسط ناپلئون بناپارت به اشغال فرانسه درآمد. با استقلال نسبی مصر، سوریه نیز دوباره به عثمانی واگذار گردید. آزار مسیحیان و سرکوبی شورشهای آنان در این شهر، راه مداخله بیش از پیش دولتهای اروپایی را به این کشور باز کرد. سرانجام در سال ۱۸۶۰ میلادی، فرانسه بهعنوان کمک به سلطان عثمانی در اداره سوریه، نیروهای نظامی خود را در بیروت (که آن زمان جزو سوریه بود) پیاده کرد. با ورود دولت عثمانی به جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ م، ملیگرایان عرب، زمینه را برای اجرای اهداف استقلالطلبانه خود مساعد دیده و شروع به فعالیت کردند. در همین زمانها نیز زمینه برای ایجاد یک دولت یهودی در اسرائیل کنونی آغاز شده بود. در پایان جنگ جهانی اول و شکست عثمانی، امیر فیصل بن حسین (که بعدها پادشاه عراق شد) از سوی کنگره مردم سوریه به پادشاهی این کشور انتخاب گردید. در سال ۱۹۱۸ میلادی با حکومت وی، موقعیت و مرکزیت سیاسی دمشق تثبیت گردید. در سال ۱۹۲۰، نیروهای فرانسه و متفقین، این کشور را به تصرف خود درآوردند و سوریه و لبنان با رأی جامعه ملل، تحت قیمومیت فرانسه قرار گرفتند. در سال ۱۹۲۶ لبنان از سوریه تجزیه و کشوری جداگانه شد. پس از مذاکرات طولانی در سالهای ۱۹۳۰ و ۱۹۳۲ توافقهایی برای تأسیس سوریه خودمختار بهعمل آمد. با سقوط فرانسه به دست آلمان در جنگ جهانی دوم سوریه تحت قیمومیت دولت فرانسه آزاد یا ویشی درآمد. در سال ۱۹۴۱م نیروهای انگلیس و فرانسه آزاد، سوریه را اشغال کردند. در همین سال سوریه استقلال خود را اعلام کرد و ژنرال کاترو، فرمانده نیروهای فرانسه آزاد استقلال و سپس تأسیس جمهوری سوریه را در شانزدهم سپتامبر ۱۹۴۱م اعلام کرد و تاجالدین الحسنی رئیس جمهور شد. با این وجود استقلال سوریه تا سال ۱۹۴۴ عملاً محقق نشد.
در سال ۱۹۶۷ پس از جنگ با اسرائیل، بخشی از خاک سوریه که استان قنیطره نام دارد به تصرف اسرائیل درآمد.
در سال ۱۹۷۰ ارتشبد حافظ اسد با کودتایی قدرت را به دست گرفت و به ریاست جمهوری سوریه انتخاب شد.
در سال ۱۹۷۳م سوریه دوباره در جنگ اعراب و اسرائیل شرکت کرد و خسارات زیادی بر اسرائیل وارد آورد. در سال ۱۹۸۲ سوریه بهدنبال هجوم صهیونیستها به جنوب آن تا حدی درگیر نبرد لبنان بود. در حال حاضر (۲۰۱۴) ریاست جمهوری بر عهده بشار اسد فرزند حافظ اسد است. فرزند دیگر وی ملقب به (اباباسل) که همه مقدمات برای جانشینی او به قدرت آماده بود در یک سانحه کشته شد.
منابع
- «ویکیپدیای انگلیسی».
- http://www.kochi-tech.ac.jp/akazawa/english/body.html
- «ویکیپدیای انگلیسی».
- "Syria: A country Study – Ancient Syria". Library of Congress. 2007. Retrieved 5 September 2007.
- "The Aramaic Language and Its Classification" (PDF). Journal of Assyrian Academic Studies. 14 (1). Archived from the original (PDF) on 9 September 2008. Retrieved 4 January 2017.
- Relations between God and Man in the Hurro-Hittite Song of Release, Mary R. Bachvarova, Journal of the American Oriental Society, Jan–Mar SAAD 2005
- Cavendish Corporation, Marshall (2006). World and Its Peoples. Marshall Cavendish. p. 183. ISBN 0-7614-7571-0.
- Syria: History Encyclopædia Britannica. 2008. Encyclopædia Britannica Online. 22 October 2008.
- Battle of Aleppo.
- "The Eastern Mediterranean, 1400–1600 A.D." Metmuseum.org. Retrieved 23 April 2011.
نوشتار: اماکن سیاحتی و زیارتی دمشق، مؤلف: اصغر قائدان