ریمون چهارم، کنت تولوز

ریموند چهارم، کنت تولوز (انگلیسی: Raymond IV, Count of Toulouse; ح. ۱۰۴۱ – ۲۸ فوریه ۱۱۰۵)، معروف به ریموند سن ژیل، کُنت تولوز و یکی از قدرتمندترین شهریاران فرانسه در قرن یازدهم بود. او همچنین یکی از رهبران نخستین جنگ صلیبی بود و در بیشتر نبردهای این جنگ شرکت داشت. ریموند تولوز آخرین سال‌های عمر خویش را صرف بنیان‌گذاشتن کُنت‌نشین طرابلس کرد اما پیش از نشستن بر تخت حکومت طرابلس درگذشت.

ریموند چهارم، کنت تولوز
کنت تولوز
پیشینویلیام چهارم
جانشینبتراند
زادهح. 1041
تولوز
درگذشته۲۸ فوریه ۱۱۰۵ (سن ۶۴)
قلعه طرابلس
همسر(ان)همسر اول نامعلوم
ماتیلدا سیسیل
الویرا کاستیل
فرزند(ان)بتراند
آلفونسو جوردن
خاندانخاندان تولوز
پدرپونس تولوز
مادرآلمودیس د لا مارش
دین و مذهبکلیسای کاتولیک

پیش از جنگ صلیبی

ریموند دومین فرزند پونس تولوز و آلمودیس د لا مارش بود؛ به همین دلیل پس از مرگ پونس این برادر او، ویلیام چهارم تولوز، بود که کنت تولوز شد. او در حدود سال ۱۰۶۶ با دختر یکی از کنت‌های پروانس ازدواج کرد. ریموند با اولین همسر خود خویشاوندی خونی داشت (احتمالاً دختر/پسرعمو) اما عموم مقامات مذهبی بر این خویشاوندی چشم پوشیدند و این ازدواج به وقوع پیوست. چندین سال بعد و در حدود چهل و پنج سالگی به دلیل فوت پدر همسرش و همین‌طور با پیروزی در مقابل کنت دیگر پروانس (و پاپ) توانست به مقام مارکی پروانس برسد که تا هنگام مرگ این مقام را در کنار دیگر مقام‌های خود حفظ کرد. اختلاف‌های ریموند و پاپ گریگوری هفتم ادامه پیدا کرد. اوج این اختلافات وقتی بود که پاپ ریموند را فراخواند تا در کنار او علیه نورمن‌های جنوب فرانسه بجنگد؛ ریموند اما از پیوستن به پاپ در این جنگ سرباز زد و گرگوری هفتم که از این موضوع بسیار خشمگین شده بود با اتکای بر این امر که ریموند با خویشاوند خونی خود ازدواج کرده‌است او را تکفیر کرد. ریموند تا سال ۱۰۸۰ که همسر نخستش درگذشت زیر این حکم این تکفیر باقی ماند.

ریموند در سال ۱۰۸۷ به اسپانیا رفت تا در مبارزه علیه مسلمانان (که اروپاییان قرون وسطی ساراسن خطابشان می‌کردند) برای بازپس‌گیری اندلس شرکت کند. او همین‌طور در سال ۱۰۹۴ عازم زیارت اورشلیم شد که بنابر بعضی منقولاتِ اثبات ناپذیر در جریان این سفر بابت ممانعت از پرداخت مالیاتی که حاکمان سلجوقی فلسطین بر زائرین مسیحی تحمیل می‌کردند تحت ضرب و شتم قرار گرفت و در نهایت چشم او را کور کردند. شایعهٔ غالب این است که ریموند تا زمان جنگ‌های صلیبی این چشم را در کیسه‌ای همراه خود حمل می‌کرد تا نشانی باشد از نفرتش از مسلمانان.[1] ریموند هنوز در این سفر زیارتی بود که خبر مرگ برادرش و در نتیجه رسیدنش به مقام کنت تولوز به او رسید.

جنگ صلیبی

شورای کلرمونت

هنوز چیزی از به قدرت رسیدن ریموند نمی‌گذشت که پاپ اوربان دوم تصمیم گرفت تا به شمال کوه‌های آلپ سفر کند تا طی سلسله دیدارهایی نقشهٔ خود برای لشگرکشی به سرزمین‌های مقدس را وارد فاز عملی کند. اوربان در جریان این سفر به کلیساهای جامع و صومعههای بسیاری سر زد و با چندین نفر از اشراف و افراد قدرتمند منطقه دیدار کرد و همه را به شورایی که تصمیم گرفته بود در شهر کلرمونت برگزار کند دعوت کرد. ریموند تولوز احتمالاً بلندپایه‌ترین و قدرتمندترین فرد سیاسی [غیر مذهبی]ای بود که اوربان در این دوره ملاقات کرد. با وجود این‌که ریموند پیش از این توسط پاپ گرگوری هفتم تکفیر شده بود امّا حالا بعد از توبه‌های پیاپی نه‌تنها به دامان سریر مقدس بازگشته بود که به یکی از مدافعین سرسخت اصلاحات گریگوری بدل شده بود.[2] حتی پیش از ورود اوربان دوّم به فرانسه هم ریموند ارتباط خوبی با او داشت تا جایی که حقّ مالکیت خود بر کلیسا و صومعهٔ سن ژیل را به پاپ تقدیم کرده بود. به دلیل این نزدیکی، و همین‌طور به دلیل برتری سیاسی و اقتصادیِ ریموند بر تمام اشراف و فئودال‌های جنوب فرانسه، اوربان این کنت فرانسوی را گزینه‌ای مناسب برای رهبری لشکرکشی احتمالی به فلسطین می‌دید.

نظر به مدارک پراکنده [من جمله شهادت عینی پیش‌نماز مخصوص ریموند تولوز، ریموند اِگیلی اوربان گفتگوهایی مفصل با کنت تولوز داشته و ریموند مدت‌ها پیش از شورای کلرمونت از مقصود پاپ مطلع بوده. با این حال در روز موعود ریموند در میان حاضرین شورای کلرمونت نبود. در روز ۲۷ نوامبر سال ۱۰۹۵ میلادی، یک روز پیش از پایان رسمی شورا، پاپ اوربان دوّم در میان سیصد مقام بلندپایهٔ کلیسایی و صدها مقام سیاسی و نظامی محلّی مسیحیان غرب اروپا را دعوت به مسلّح شدن به هدف کمک به برادران مسیحی‌شان در شرق، و به تبع آن آزادسازی اورشلیم کرد. در پایان سخن‌رانی پاپ نخستین کسی که متعهد به حرکت به سوی شرق به قصد فوق شد ادمار د مونتِیل اسقف لپوی و دوست و هم‌پیمان نزدیک ریموند تولوز بود. صبح روز بعد از سخنرانی پاپ امّا فرستادهٔ ریموند تولوز به کلرمونت رسید و نامهٔ او را تقدیم پاپ کرد که طی آن متعهد می‌شد که او نیز به زیارت اورشلیم در غالب این لشکرکشی خواهد پیوست. این واکنش سریع با وجود غیبت ریموند در شورای کلرمونت خود نشانی دیگر از آگاهی پیشینی او از مقصود پاپ و حتی روز دقیق اعلام عمومی این مقصود است. این‌که چرا ریموند در خود شورای کلرمونت حاضر نبود امّا می‌تواند دلایل مختلفی داشته باشد، من‌جمله این‌که ریموند آگاه بوده که پاپ قصد ندارد بلافاصله او را به عنوان رهبر این لشکرکشی معرفی کند و به همین جهت نمی‌خواسته در مرکزیت توجه قرار بگیرد.[3] دلیل دیگر را امّا می‌توان در انتخاب ادمار به عنوان نمایندهٔ تام‌الاختیار پاپ در لشکرکشی پیش رو دانست که دقیقاً در روز ۲۸ نوامبر اعلام شد. ریموند و ادمار ارتباط نزدیکی داشتند و حالا که ادمار نقشی چنین غالب در پویش به سوی شرق پیدا کرده بود ریموند نسبت به جایگاه احتمالی‌اش مطمئن‌تر شده بود.

به احتمال زیاد پاپ اوربان دوّم بی‌میل به انتخاب ریموند به عنوان رهبر جنگ صلیبی نبود امّا اگر او را انتخاب می‌کرد به دلیل خصومت‌های ریشه‌دار در دهه‌های اخیر ممکن بود بسیاری فرمانده‌های نظامی از پیوستن به این پویش خودداری کنند. پس پاپ راهی میانه‌روانه را انتخاب کرد و تصمیم گرفت این لشکرکشی را وابسته به نام یک رهبر نکند. با این‌حال رهبریِ ریموند به یک معنا میان عموم کسانی که به این پویش می‌پیوستند به طریقی ناگفته، پذیرفته بود. ریموند ثروتمندترین فردی بود که به جنگ اوّل صلیبی پیوسته بود و از طرفی هم یکی از قدرتمندترین شهریاران اروپا در سال‌های پایانی قرن یازدهم بود. از سوی دیگر ریموند، که بیش از ۵۵سال سن داشت، از نظر سن و سال هم نسبت به دیگر شهریاران و فرماندگان بزرگ‌تر بود. دوستی و هم‌پیمانی دیرینش با ادمار، نمایندهٔ پاپ، هم دیگر همه چیز را عملاً به نفع او کرده بود. در نتیجه چه در چشم خود صلیبیون چه در چشم دیگران، از هم‌پیمانان بیزانسی تا دشمنان مسلمان، ریموند رهبر بی‌عنوان صلیبیون بود [البته که این رهبری بعدها به چالش کشیده شد].[4]

حرکت به سوی قسطنطنیه

ریموند تولوز، مثل همه‌ی شهریاران دیگر جنگ اوّل صلیبی، برای تأمین مالی لشگرکشی خود به سرزمین‌ مقدس نیازمند فروش مایملک خود بود. قرن‌ها بود که هیچ لشگری از غرب اروپا به خاورنزدیک لشگر نکشیده بود و زمانی هم که چنین لشگرکشی‌هایی اتفاق می‌افتاد منابع مالی حکومت مرکزی امپراتوری رم پشتوانه‌ی آن بود. حالا هر شهریاری باید خودش هزینه‌های لشگرکشی‌اش را تأمین می‌کرد که همین هم مانعی جدّی بر سر راه این کارزار به حساب می‌آمد. با این حال ریموند ثروتی ورای عموم شهریاران اروپا داشت و به جز آن جهاز همسرش الویرای کاستیا هم راحتی خیال بیشتری را برای او به همراه آورده بود. یکی از نکات قابل توجه درباره‌ی تصمیمات مالی و حکومتی ریموند در این برهه‌ی به خصوص این است که تمام کنش‌های او دالّ بر این است که او از بدو تصمیمش در پیوستن به جنگ اوّل صلیبی قصد ترک همیشگی موطنش را داشته و معلوم است که می‌خواسته حکومت سرزمینی را در خاور نزدیک در دست بگیرد و در آن سرزمین مستقر شود.[5] شیوه‌ی حلّ و فصل اختلافات مالی و حقوقی‌‌اش در این برهه یکی از نشانه‌های این امر است. برای مثال ریموند سالیان درازی بوده که بر سر مالکیت یکی از زمین‌هایش با صومعه‌ی سن‌ژیل در اختلاف بوده، اما درست پیش از ترک موطن در حضور پاپ اوربان دوّم از حق خود بر این زمین‌ها می‌گذرد.[6] از طرفی تنفیذ تام و تمام حکومت تولوز و پروانس به فرزندش برتراند نشان از این دارد که ریموند قصد بازگشت به جنوب فرانسه را نداشته (البته ریموند لقب و مقام «کنت تولوز» را برای خویش نگاه داشت و تا هنگام مرگ پسرش صرفاً به عنوان قائم مقام او بر مناطق جنوب و جنوب شرق فرانسه حکم می‌رانده). ریموند همچنین پیش از عزیمت به خاور نزدیک صدقه‌ای قابل توجه به کلیسای جامع لپوی تقدیم می‌کند و در ازای از این کلیسا می‌خواهد برای آمرزش او و والدینش به صورتی مداوم دعا کنند. این طلب آمرزش در قالب شمعی که تا زمانی که ریموند زنده بوده باید پای مجسمه‌ی مریم مقدّس در کلیسای جامع لپوی همواره روشن می‌مانده نمود می‌یابد؛ همچنین این کلیسای جامع و تمام کلیساهای زیرمجموعه‌اش بر این قرار می‌مانند که پس از مرگ ریموند تا پایان جهان سالی یک‌بار مزمور مردگان را برای آمرزش روح او در صحن کلیسا آواز کنند.[7] به این ترتیب ریموند به امور مالی، حکومتی، و روحانی‌اش را در کاشانه‌ی خود سروسامان و داد و آماده‌ی ترک موطن شد.

در حرکت به سوی خاورنزدیک ریموند هدایت یکی از چهار لشگر اصلی صلیبیون را برعهده داشت (سه رهبر دیگر عبارت بودند از هیو، کنت ورمندوا، گادفری بویُن و بوهموند تارانتو)؛ لشگر ریموند شامل نیروهای جنوب فرانسه می‌شد که به زبان لانگداک (یا اکسیتان) سخن می‌گفتند. استخوان‌بندی این لشگر را پروانسی‌ها تشکیل می‌دادند و به همین جهت بسیاری از وقایع‌نامه‌نویسان از لشگر ریموند با عنوان «لشگر پروانس» یاد می‌کنند. با این حال ثروت و نفوذ سیاسی ریموند باعث شده بود که اشراف منطقه‌ی آکیتن هم نیروهای خود را به این لشگر برسانند تا به این ترتیب بزرگ‌ترین لشگر صلیببون تحت فرمان ریموند سن‌ژیل تشکیل شود. این لشگر عظیم (که تخمین اندازه‌ی آن بسیار دشوار است) در نوامبر سال ۱۰۹۶ پروانس را به قصد قسطنطنیه ترک کرد. ریموند برای حرکت به طرف سرزمین‌های بیزانسی دو راه معمول پیش رو داشت: یکی آن‌که از پروانس و از طریق جنوآ وارد ایتالیا شود و لشگرش را تا جنوب شبه‌جزیره‌ی ایتالیا ببرد و از آن‌جا سوار بر کشتی دریای آدریاتیک را رد کند تا به منطقه‌ای که امروزه به آلبانی مشهور است و در آن زمان تحت اختیار امپراتوری بیزانس بود برسد؛ ایراد این راه برای ریموند این بود که با رسیدن به بنادر جنوب شرقی ایتالیا او مجبور می‌شد تا حرکتش را تا بهار به تعویق بیاندازد که چنین تعویقی هم به لحاظ مالی برایش سنگین تمام می‌شد هم احتمال اختلاف میان لشگریان را بالا می‌برد. مسیر دوم، این بود که جاده‌ی باستانی رمی را پی بگیرد که از اروپای مرکزی می گذشت و به اروپای شرقی می‌رسید و از آن‌جا به مسیر زائرین ملحق می‌شد که به سوی قسطنطنیه می‌رفت. ریموند ولی در اقدامی غافل‌گیر کننده راه سوّمی را انتخاب کرد که هرچند یک لشگر صلیبی دیگر (لشگر بوهموند تارانتو) هم در حال طی همان مسیر بود اما برای لشگر ریموند انتخاب این مسیر عجیب می‌نمود. مسیری که ریموند به سمت قسطنطنیه انتخاب کرد از سواحل جنوبی اروپا می‌گذشت و از ایتالیا به کرواسی امروزی و بعد به آلبانی می‌رسید. این مسیر در واقع روی بقایای جاده‌ای رمی بر کرانه‌های دالماسی پیش می‌رفت.[8] ریموند آگیلر، پیش‌نماز شخصی ریموند تولوز، در رویدادنامه‌ای که درباره‌ی جنگ اوّل صلیبی از منظر نیروهای پروانسی نوشته از این بخش راه‌پیمایی به سمت قسطنطیه به تلخی یاد می‌کند:

وقتی [صلیبیون پروانسی] در خاک اسلوونی پیش رفتند رنج‌های فراوان دیدند، خاصه آن‌که فصل زمستان بود. سرزمین اسلوونی چنان برهوت بی‌راهه و کوهستانی‌ای بود که در‌ آن نه حیوانی به چشممان آمد و نه پرنده‌ای. مقیمان آن دیار نیز چنان گستاخ و تندخو بودند که نه حاضر به داد و ستد با ما می‌شدند و نه راهِ گذار به ما نشان می‌دادند.

 ریمند آگیلر،  هیستوریا فرانکوروم

در قسطنطنیه

در جریان ورود فرمانده‌های اصلی جنگ‌های صلیبی به قسطنطنیه امپراتور بیزانس، الکسیوس یکم، از هر کدام از فرماندگان قولی می‌گیرد تا حکمرانی هر شهری که در جریان جنگ مقدس توسط صلیبیون فتح شد به امپراتوری بیزانس منتقل شود. برای راضی کردن این فرمانده‌ها (که همان شهریاران یادشده هستند) هم هدایای فروانی از پول و جواهر و لباس‌های زربفت به آن‌ها داده شد. به جز این هدایا شکوه بی‌اندازهٔ قسطنطنیه و قدرت باورناپذیر امپراتور به خودی خود تأثیر فراوانی بر این شهریاران گذاشته بود. تا جایی که دختر الکسیوس یکم، آنا کومننه، در رویدادنامهٔ مشهورش به تمسخر این فرماندگان صلیبی می‌پردازد و آن‌ها را به صورت افرادی کم‌شعور و بی‌ظرافت تصویر می‌کند. با این حال ریموند، که دیرتر از بقیهٔ شهریاران به قسطنطنیه رسیده بود، زیر بار پیشنهاد الکسیوس قرار نگرفت و در نهایت دو طرف به قرار صلح بین خود بسنده کردند. نکتهٔ جالب آن‌که در اتفاقات بعدی هیچ‌یک از شهریاران دیگر بر سر قول خود با الکسیوس باقی نماندند اما ریموند، با وجود این‌که قول انتقال حاکمیت فتوحات به بیزانس را نداده بود، پای این قرار دیگران با امپراتور ایستاد (البته احتمالاً نه فقط از سر شرافت).

ریموند در محاصرهٔ نیقیه حضور داشت. این محاصره یکی از کم‌دردسرترین وقایع جنگ نخست صلیبی به حساب می‌آید. قلچ ارسلان، حاکم سلجوقی روم، خطر صلیبیون را جدی نگرفته بود و مشغول جنگ با همسایگان شرقی خود بود و به همین جهت کار محاصره و فتح این شهر در عمل چندان سخت نبود. زمانی که قلچ ارسلان متوجه خطر صلیبیون شد دیگر تا حدی دیر بود با این حال او به تاریخ ۲۱ مه سال ۱۰۹۷ به نیکیا بازگشت و بر خلاف نظر مشاورانش تصمیم به مبارزهٔ رودررو با صلیبیون گرفت. مبارزهٔ رودررو با صلیبیون ایدهٔ خوبی نبود چون آن‌ها در این وهله استقرار و احاطهٔ کافی بر منطقه داشتند و قدرت مقابله‌شان به مراتب از لشکر سبک سلطان سلجوقی بالاتر بود. حملهٔ قلچ ارسلان به صورت خاص متوجه دو رسته از لشکر صلیبیون بود: یکی لشکر تحت فرماندهی رابرت فلاندرز و دیگری لشکر پروانسی‌ها تحت فرماندهی ریموند تولوز. این نبرد در تمام روز ادامه داشت و در نهایت منجر به عقب‌نشینی سلطان سلجوقی شد. قلچ ارسلان در عین حال پیغامی به لشکر مدافعین نیقیه فرستاد که شهر را از دست رفته تلقی کنند چرا که او نخواهد توانست بر توان نظامی صلیبیون چیره شود. البته مدافعین شهر نیقیه بدون حمایت سلطان خود همچنان به دفاع از شهر خود ادامه دادند و تا مدتی بعد که نیروهای بیزانسی راه دریا را به نیقیه گشودند و همین‌طور مدافعین این شهر را طی مذاکراتی راضی به تسلیم شهر کردند این محاصره ادامه داشت.

محاصرهٔ انطاکیه

با وجود حضور بارز ریموند در محاصره نیقیه و نبرد دورلیوم، نقش ریموند چهارم تولوز از زمان حصر انطاکیه به‌طور مشخص پررنگ‌تر شد.

نخستین محاصره انطاکیه

نخستین حصر انطاکیه در اوایل پاییز ۱۰۹۷ آغاز شد؛ نیروهای مسیحی به مرور دورتادور انطاکیه مستقر شدند و بیشتر راه‌های ارتباطی و مسیر ورود آذوقه و اسلحه را به این شهر مسدود کردند. هفته‌های اول این محاصره نسبتاً خوب پیش می‌رفت اما به مرور کمبود غذا و گسترش انواع بیماری روحیهٔ صلیبیون را به شدت تخریب کرد. این وضعیت در ژانویه ۱۰۹۸ به اوج خود رسید و به همین جهت آدمار لپوی به عنوان بالاترین مقام مذهبی در میان صلیبیون و نمایندهٔ تام‌الاختیار سریر مقدس این بلایا را نتیجهٔ رواج گناه در میان جنگاوران مسیحی عنوان کرد و اجرای مجموعه‌ای فرایض دینی را بر اردوی صلیبیون واجب کرد؛ سربازان پروانسی ریموند نقش نظارتی بر انجام تمامی این فرایض را بر عهده گرفتند. چند ماه بعد و با آمدن بهار جریان وقایع به مرور تغییر کرد. در این زمان عدد نسبتاً بالایی از کشتی‌های غالباً انگلیسی با مواد خام برای ساخت ابزارهای محاصره به کرانه‌های مدیترانه در نزدیکی انطاکیه رسید. البته مورخان معاصر در ابعاد این رخداد شبهات فراوان وارد کرده‌اند اما در این که چنین محموله‌ای در اوایل بهار ۱۰۹۸ به صلیبیون رسید شکی نیست. ریموند تولوز در کنار بوهموند تارانتو مسئولیت انتقال این محموله از سواحل مدیترانه به دیوارهای انطاکیه را به عهده گرفت. در این جریان این انتقال بسیاری از مواد خام مذکور از بین رفت و نزدیک به صد نفر از سربازان ریموند کشته شدند.

حالا ارتش صلیبی به مرور آمادهٔ حمله به انطاکیه می‌شدند و هر کدام از شهریاران مسئولیت بخشی از حلقهٔ محاصره را بر عهده داشتند. بنابر قراری که بین صلیبیون بود هر شهریاری که ارگ شهر انطاکیه را فتح کند حکمرانی شهر - دست‌کم به صورت موقت - در اختیار او خواهد بود. تمایل به بنیان‌نهادن کنت‌نشین‌های لاتینی در شام (و متعاقباً فلسطین) هم به مرور در سر این شهریاران ریشه می‌دواند. از این جهت بود که بوهموند تارانتو نیروهای خود را در برابر دروازهٔ سنت پائول شهر انطاکیه مستقر کرده بود که نزدیک‌ترین ورودی برای رسیدن به ارگ انطاکیه بود و در رقابت با او ریموند تولوز نیروهای پروانسی خود را در برابر دروازه‌ای معروف به دروازهٔ پل‌دار مستقر کرد. وقتی که در نهایت در نخستین روزهای ماه ژوئن سال ۱۰۹۸ دروازه‌های شهر انطاکیه، در نتیجهٔ خیانت تنی چند ار شهروندان مسیحی شهر، گشوده شد نیروهای ریموند تولوز بخش عمده‌ای از مناطق جنوبی شهر، من جمله کاخ انطاکیه، را تحت اختیار خود درآوردند و بخش عمده‌ای از ساکنان این مناطق را قتل‌عام کردند. به این ترتیب نیروهای پروانسی ریموند تولوز پایگاهی محکم برای خود در انطاکیه ایجاد کردند. بقیهٔ مناطق شهر هم سرنوشتی بهتر از مناطق تحت کنترل ریموند نداشتند و همه جا مسیحیان در حال ریختن خون مردم مسلمان و یهودی انطاکیه بودند. حاکم شهر، یاغی سیان، هم در حالی که سعی در فرار از شهر را داشت توسط صلیبیون دستگیر و کشته شد. تنها منطقه‌ای از شهر که همچنان در دست مسلمانان باقی مانده بود همان ارگ انطاکیه بود که به لحاظ نظامی و حتی سیاسی از هر نقطهٔ دیگر این شهر مهم‌تر بود. صلیبیون، خصوصاً نیروهای بوهموند، تمام روز سوم ژوئن را سعی در فتح این ارگ کردند اما در کار خود توفیقی نیافتند. روز بعد اما مشکلی به مراتب بزرگ‌تر از فتح ارگ شهر برای صلیبیون، که حالا درون شهر انطاکیه بودند، پیش آمد.

منابع

  1. The Crusades: The War For The Holy Land; p.44. به کوشش Thomas Asbridge.
  2. Asbridge، Thomas (۲۰۰۴). The First Crusade: A New History. Oxford: Oxford University Press. ص. ۴۴.
  3. Dupont، A. (۱۹۷۰). «Raymond IV de Saint-Gilles et son role en Orient pendant la Première Croisade (1096-1099)». Bulletin des séances de l’Académie de Nîmess. ۴۷: ۱۹.
  4. Riley-Smith، Jonathan (۱۹۹۷). The First Crusaders: 1095-1131. Cambridge: Cambridge University Press. ص. ۱۰۶.
  5. Asbridge، Thomas (۲۰۰۴). The First Crusade: A New History. Oxford: Oxford University Press. ص. ۶۹.
  6. Riley-Smith، Jonathan (۱۹۹۳). The First Crusade and the Idea of Crusading. London: Continuum. ص. ۳۶.
  7. Riley-Smith، Jonathan (۱۹۹۳). The First Crusade and the Idea of Crusading. London: Continuum. ص. ۳۷.
  8. Asbridge، Thomas (۲۰۰۴). The First Crusade: A New History. Oxford: Oxford University Press. صص. ۹۴.

پیوند به بیرون

در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ ریمون چهارم، کنت تولوز موجود است.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.