نخستین جنگ صلیبی
نخستین جنگ صلیبی (۱۰۹۶–۱۰۹۹ میلادی)، نخستین جنگ از مجموعه جنگهای صلیبی بود که در جریان شورای کلرمونت در سال ۱۰۹۵ م، توسط پاپ اوربان دوم برای بازپسگیری سرزمین مقدس اعلان گشته بود. پس از آنکه بسیاری از مناطق تحت کنترل امپراتوری بیزانس در آناتولی بدست ترکان سلجوقی تسخیر گردید، پاپ خواستار گسیل گشتن اردویی نظامی، برای یاری امپراتوری بیزانس گردید. نتیجهٔ اردوکشیِ مردم و سپس اشرافِ بلندپایهٔ فرانسوی، منجر به تسخیر دوبارهٔ نواحی زیادی از آناتولی و سرانجام سرزمین مقدس گردید. این سرزمین در ابتدای سدهٔ هفتم میلادی و در هنگام گسترش اسلام به دست مسلمانان افتاده بود.
این اردوکشی در پاسخ به درخواست کمک نظامی از طرف آلکسیوس یکم، امپراتور بیزانس به وقوع پیوست. پاپ اوربان، سخنرانیاش را در شورای کلرمونت به تصمیمگیری در مورد این موضوع خاص اختصاص داد و پیشنهاد محاصرهٔ شهرهای نیقیه و انطاکیه، که به تازگی اشغال شده بودند را مطرح کرد؛ اگرچه، طبق اظهارات شاهدان عینی که پس از سال ۱۱۰۰ م بهنگارش درآمدهاست، پاپ در سخنرانیاش در کلرمونت از اورشلیم و سرزمین مقدس به عنوان هدفی فرعی یاد کردهبود.
جنگ صلیبی موفقیتآمیز شاهزادگان پس از جنگ صلیبی عوامالناس به وقوع پیوست. جنگ صلیبی عوامالناس یکی از جنگهای صلیبی مشهور بهشمار میرود که به دعوت پیتر راهب در بهار سال ۱۰۹۶ م به پا شدهبود. او علیه ترکان در آناتولی حرکت کرد ولی در مسیرش در راینلند به یهودیان حمله نمود. او و مردم صلیبی پیروش، سرانجام در ماه اکتبر از ترکان به سختی شکست خوردند.
جنگ صلیبی شاهزادگان که در مقایسه از سازماندهی نظامی و جنگی بسیار بهتری برخوردار بود، در اواخر تابستان ۱۰۹۶ م آغاز گشت. این سپاه در میانهٔ نوامبر ۱۰۹۶ تا آوریل ۱۰۹۷ به قسطنطنیه رسید. آنها به آناتولی یورش برده و نیقیه را در ژوئن ۱۰۹۶ و انطاکیه را در ۱۰۹۷ تسخیر کردند. صلیبیون در ژوئن ۱۰۹۹ به اورشلیم رسیدند و در جریان حملهای در ۷ ژوئیهٔ ۱۰۹۹، شهر را به کنترل خود درآورده و مدافعان را قتلعام کردند. تلاش کوچک فاطمیان برای بازپسگیری اورشلیم، توسط صلیبیون در نبرد اشکلون دفع گردید.
آنها همزمان با فتوحاتشان، دولتهایی لاتین و صلیبی مانند پادشاهی اورشلیم، کنتنشین طرابلس، شاهزادهنشین انطاکیه و کنتنشین ادسا را پایهریزی کردند که باعث به تیرگی گراییدن روابطشان با امپراتوری بیزانس گردید. پس از تصرف اورشلیم، بیشتر صلیبیون به خانههایشان بازگشتند که باعث آسیبپذیری پادشاهی صلیبی در مقابل مسلمانان در طول جنگهای صلیبی دوم و سوم شد.
پیشزمینهٔ تاریخی
دلایل وقوع جنگهای صلیبی و بهطور ویژه نخستین جنگ صلیبی، به صورت گستردهای میان مورخان مورد گفتگو قرار گرفتهاست. در حالی که ممکن است در مورد کم و کیف وقوع این جنگها بین مورخین اختلاف باشد اما آنچه روشن است این است که وقوع نخستین جنگ صلیبی ناشی از ترکیبی از عوامل مؤثر در اروپا و غرب آسیا است که منشأ آن وضعیت سیاسی دنیای مسیحی کاتولیک از جمله وضعیت سیاسی و اجتماعی در اروپای سدهٔ یازدهم میلادی، پیدایش جنبش اصلاحی در نهاد پاپ و کلیسا،[2] و نیز رودررویی نظامی و مذهبی مسیحیت و اسلام در شرق (نبرد ملازگرد) است.
مسیحیت در طول دورهٔ باستان متأخر در سراسر امپراتوری روم پذیرفته و رسمیت یافت، اما در سدهٔ هفتم تا هشتم میلادی با ظهور و قدرتیابی خلافت راشدین و خلافت اموی که منجر به فتح سوریه، مصر و شمال آفریقا — که قسمت بزرگی از امپراتوری مسیحی بیزانس بود — و همچنین تسخیر اسپانیا که تحت فرمانروایی پادشاهی ویزیگوت بود، زمینههای برخورد اولیه با حکومتهای مسیحی فراهم آمد.[3] اما با ضعف دولت اسلامی، سرانجام امپراتوری اموی در شمال آفریقا فروریخت و تعدادی پادشاهی کوچک مسلمان پدیدار شدند، مانند حکومت اغلبیان که در سدهٔ نهم میلادی به تحرکات خود علیه دول اروپایی–مسیحی ادامه دادند. دُوَلِ پیزا، جنوا و شاهزادهنشین کاتالونیا در جواب تهاجمات نیروهای مسلمان، نبردهایی را برای کنترل حوضهٔ مدیترانه علیه این پادشاهیهای مسلمان، آغاز کردند، که برای نمونه میتوان از لشکرکشی به مهدیه و نبرد در مایورکا و ساردینیا نام برد.[4]
وضعیت اروپا
در جنوب غربی اروپا که مناطق تحت نفوذ اسلام و دولت اسلامی مستقر در آنجا بودند، بازپسگیری اندلس در شبه جزیره ایبری آغاز شده بود. طبق گفته کودکس وگیلانوس[یادداشت 1]، که مطالبی را دربارهٔ آغاز جنگها در اندلس جمع کرده بود، این جنگ، جنگی متناوب و عقیدتی بود که از سال ۸۸۱ م آغاز شده بود.[یادداشت 2][5] با روندی فزاینده در سدهٔ یازدهم، شوالیههایی که اکثراً فرانسوی بودند، برای یاری مسیحیان به شبه جزیره ایبری میرفتند.[6] اندکی پیش از آغاز نخستین جنگ صلیبی، پاپ اوربان دوم، با استفاده از همان خطابه و سخنرانیها که بعدها برای موعظهٔ مردم اروپا و برپایی جنگ صلیبی از آنها استفاده کرد، مسیحیان ایبری را برای بازپسگیری تاراگونا تشویق نمود.[7]
مرکز اروپای غربی پس از گسترش مسیحیت در بین مردم ساکسون، وایکینگ و مجار در اواخر سدهٔ دهم میلادی؛ ثبات یافتهبود. به هر حال سقوط ناگهانی امپراتوری کارولنژی فرصت پیدایش و پا به عرصهٔ وجود نهادن را به همهٔ فئودالها فراهم کرد.[8] اما خشونتطلبی فئودالها و شوالیههایشان که در اروپای مرکزی فراگیر شده بود، مدام توسط کلیسا محکوم شد و برای حل آن، طرح سازش و توقف جنگ خداوندی در بین مسیحیان برقرار شد تا در روزهای معینی از سال جنگیدن ممنوع شود. در همین زمان، نهادِ کلیسا و پاپ برای اصلاحات در ساختار انتخاب پاپها، با امپراتوران مقدس روم درگیر شد که منجر به مناقشهٔ اعطای مقام امپراتوری شد. پاپهایی نظیر گریگوری هفتم، جنگ فئودالها علیه امپراتوری مقدس روم را براساس قدرت دینی خود، توجیه و آن را تصدیق میکردند. اینچنین پاپ علاوه بر دفع دشمنان سیاسی داخلی خود با بهرهگیری از فئودالها و شوالیهها؛ توانست از آنها علیه دشمنان خارجی کلیسا و مسیحیت — مسلمانان اندلس و سلاجقه در شرق — نیز استفاده کند.[9]
در شرق اروپا، امپراتوری بیزانس واقع شده بود که از مسیحیانی تشکیل میشد که مدت زمان زیادی از کلیسای ارتدکس پیروی میکردند. کلیسای ارتدوکس شرقی و کاتولیک رومی از ۱۰۵۴ م و در رویداد جدایی کلیسای شرق و غرب از یکدیگر جدا گشته بودند. مورخان استدلال میکنند که یکی از اهداف جنگ صلیبی ممکناست تمایل به تحمیل کردن قدرت کلیسای روم از سوی پاپ به کلیسای شرقی بوده باشد،[10] هرچند طبق نامهها و نوشتههای اوربان دوم، وی هرگز هدف و تمایلی برای جنگ صلیبی نداشت. ترکان سلجوقی پس از شکست دادن بیزانس در نبرد ملازگرد در ۱۰۷۱ م بخش اعظمی از آناتولی را تسخیر کردند که این مناطق توسط فرماندهان کنترل میشد. این شکست سبب سقوط جایگاه قدرتمند بیزانس در شرق اروپا شد.[11] در میانهٔ دههٔ ۱۰۹۰ م، امپراتوری بیزانس بهطور گستردهای به بالکان در اروپا و شمال غربی آناتولی محدود شدهبود؛ و رویارویی با دشمنان نورمن در غرب و ترکان در شرق اهمیت داشت.[12] در پاسخ به شکست در ملازگرد و شکستهای بعدی بیزانسیها در آناتولی در ۱۰۷۴ م، پاپ گریگوری هفتم طی فراخوانی، شوالیهها و سربازان مسیحی[یادداشت 3] را برای کمک و یاری به بیزانس، فراخواند که این درخواست نادیده گرفته شد و حتی توسط فئودالها رد شد.[13] علت اینکار این بود که با اینکه شکست در ملازگرد هولناک بود ولی اهمیت زیادی نداشت و مشکلات بزرگی، حداقل در کوتاه مدت برای امپراتوری بیزانس به وجود نمیآورد.[14]
وضعیت شرق
پس از جنگ ملازگرد، سلجوقیان در سال ۱۰۷۱ م به اوج قدرت خود رسیدند و امپراتوری بیزانس نیز تا هنگامی که صلیبیها برسند به نبرد با سلجوقیها و دیگر امارتهای ترک برای کنترل آناتولی و سوریه ادامه داد. اما درست پس از مرگ آلبارسلان و ملکشاه در سال ۱۰۹۲ م اوضاع در میان ترکان سلجوقی که مسلمانانی سنی مذهب و متعصب بودند، رو به آشفتگی نهاد و ترکان سلجوقی درگیر جنگی داخلی گرداند که منجر به تقسیم حکومت و امپراتوری سلجوقی شد.[15][16][17] در این زمان عراق صحنه آشوبها و انقلابهایی بود که به وسیلهٔ اعراب و ترکها رهبری میشد. اما در شام، تتش[18] در سال ۱۰۹۵ م درگذشت و پسرانش رضوان، حاکم حلب،[19] و دقاق، حاکم دمشق، پس از کوششهای فراوان بر اوضاع مسلط شدند. اورشلیم به حکومت ارتقیان انتقال یافت. طرابلس زیر سلطه شیعیان بنی عمار بود. فاطمیان مصر با استفاده از این آشفتگی به گسترش اراضی خویش در فلسطین پرداختند و اورشلیم را تسخیر کردند و موصل نیز در زیر فرمان کربغا قرارگرفت.[20][21]
مصر و بیشتر فلسطین توسط خلافت شیعی و عربی فاطمیان کنترل میشد، که در پی از راه رسیدن سلجوقیان قلمروشان کوچکتر نیز گردید. دلیل بزرگ قطع دسترسی مسیحیان محلی و زائران غربی با یکدیگر و سرزمین مقدس، جنگ بین فاطمیان و سلجوقیان محسوب میگردید. فاطمیان، تحت حکومت اسمی خلیفه احمد مستعلی قرار داشتند، اما در واقع حکومت حقیقی در دستان وزیر افضل شاهنشاه قرار داشت؛ آنان در ۱۰۷۳ م اورشلیم را به سلجوقیان باختند (اگرچه بعضی از گزارشها ۱۰۷۶ م گفتهاند)؛[22] ولی آنها توانستند مجدداً اورشلیم را در سال ۱۰۹۸ م از آل ارتق که قبیلهٔ ترک کوچکی بود و کمی پیش از رسیدن صلیبیها به سلجوقیان پیوسته بود؛ بازپس گیرند.[23]
شورای کلرمونت
امپراتور بیزانس، الکسیوس یکم، که نگران پیشروی سلجوقیان به سمت غرب تا نیقیه در پی شکست در نبرد ملازگرد بود، در مارس ۱۰۹۵ م فرستادگانی را به شورای پیاچنزا فرستاد، تا علیه ترکان از پاپ درخواست یاری نماید. اوربان به این درخواست پاسخ مثبت داد؛ شاید امید داشت، انشقاقی که چهل سال بین کلیسای شرق و غرب به وجود آمده بود، از بین ببرد و بار دیگر وحدت دینی را در سراسر اروپا برقرار کند.[24] الکسیوس و اوربان، پیش از این و در سال ۱۰۸۹ م تماسهای نزدیکی با یکدیگر برقرار کرده بودند و آشکارا در مورد موضوع یکپارچگی کلیسای مسیحی به گفتگو پرداخته بودند که نشانههای قابل توجهی از همکاری میان قسطنطنیه و رم در سالهای پیش از آغاز جنگ صلیبی وجود داشتهاست.[25]
در ژوئیهٔ ۱۰۹۵ م، پاپ به زادگاه خود در فرانسه بازگشت، تا به جمعآوری نیرو برای اردوکشی مشغول شود. اوج سفر او در شورای کلرمونت در ماه نوامبر رخ داد؛ جایی که او موعظهای شورانگیز را برای تعداد زیادی شنونده از طبقهٔ اشراف و روحانیون ایراد کرد. پنج نسخه از این موعظه توسط افرادی که احتمالاً در شورا حضور داشتند (بالدریک دُل، گیبرت نوژان، رابرت راهب و فلوچر شارتر)، یا کسانی که به جنگ رفته بودند (نویسندهٔ ناشناس جستا فرانکوروم[یادداشت 4]) و همچنین نسخههایی از رویدادنگاران بعدی (مانند ویلیام مالمزبوری و ویلیام صوری) ثبت شدهاست. همهٔ این نسخهها پس از تسخیر اورشلیم به نگارش درآمدهاند؛ بنابراین دانستن اینکه دقیقاً در شورا چه چیزی گفته شده و چه چیزی پس از نبرد صلیبی اول روی داده، بسیار سخت است. تنها سوابق مربوط به همان دوره، مربوط به چندین نامهٔ نوشتهشده بهوسیلهٔ خود پاپ اوربان در سال ۱۰۹۵ م است.[26]
پنج نسخهٔ مختلفِ نوشتهشده از این سخنرانی، در نگرش به جزئیات رویدادها با یکدیگر تفاوتهایی دارند، اما همهٔ نسخهها بجز جستا فرانکوروم[یادداشت 4] موافق این نکات هستند که پاپ در مورد خشونت اروپاییها و لزوم حمایت از برقرار کردن صلح بین مسیحیان؛ کمک کردن به یونانیها که درخواست کمک کرده بودند؛ جرایم و جنایتها علیه مسیحیان در شرق؛ و دربارهٔ نوع جدیدی از جنگ، زائران مسلح، که پاداش آن در بهشت داده خواهد شد و بخشوده شدن گناهانشان صحبت کردهاست.[27] هیچیک از نسخهها به اورشلیم به عنوان هدف نهایی مدنظر اوربان اشاره نمیکنند. هرچند این نکته که پاپ ممکن است در موعظهٔ دیگری، هدف خود از این اردوکشی را فتح اورشلیم بیان کرده باشد، بین رویدادنگاران مورد اختلاف است.[28] برطبق یکی از نسخهها جمعیت مشتاق حاضر پس از سخنرانی در پاسخ به پاپ، فریاد دئوس وولت (خدا [این را] میخواهد) سردادند.[29]
جنگ صلیبی عوامالناس
اگرچه پاپ اوربان تاریخ ۱۵ اوت ۱۰۹۶ م، مصادف با روز عروج مریم را برای عزیمت بسوی نخستین جنگ صلیبی قرار داده بود اما نجیبزادگان بلندپایهٔ فرانسوی و سپاه شوالیههای آموزشدیدهٔ آنان نخستین گروهی نبودند که به سوی اورشلیم عازم شدند. چندین ماه پیشاز روز موعود، شمار غیرمنتظرهای از عوامالناس و نجیبزادگان دونپایه، با اختیار خودشان عازم اورشلیم شدند. فرماندهی این گروه را راهبی مسیحی به نام پیتر زاهد برعهده گرفته بود. پیتر موفقترین شخص در میان واعظانی بود که پیام پاپ اوربان را به مردم ابلاغ میکرد. او احتمالاً واعظی رسمی نبود و و اختیاراتی از سوی پاپ و در شورای کلرمونت دریافت نکرده بود، ولی دارای قدرت زیادی بود تا مردم را برانگیزاند و در میان پیروانش شور و هیجان افسارگسیختهٔ مذهبی شدیدی را به وجود آورد.[30]
پس از یک سده، او شخصیتی افسانهای یافته بود. ویلیام صوری بر این باور بود که این پیتر بود که نقشه و ایدهٔ جنگ صلیبی را در اندیشهٔ پاپ اوربان ایجاد کرد (که به عنوان واقعیت تاریخی تا سدهٔ نوزدهم میلادی بهوسیلهٔ تاریخنگاران مورد پذیرش قرار گرفته بود).[31][32] باور رایج بر این است که پیروان پیتر، گروه بزرگی از افراد غیرورزیده و تعلیمندیده و روستاییهای عامی و بیسواد بودند که حتی دیدگاهی در مورد اینکه اورشلیم در کجا قرار دارد هم نداشتند؛ اما در واقع تعداد اندکی شوالیه نیز در میان این تودهٔ عوام حضور داشتند که از آنان میتوان به والتر سنآویر نام برد؛ او گوش بهفرمان پیتر بود و سپاهی جداگانه را هدایت میکرد.[33][34]
سپاهِ تازهشکلگرفته و فاقد انضباط نظامیِ پیتر، در سرزمینهای اروپای شرقی که برای آنان بیگانه مینمود به سرعت خودش را در وضعیتی وخیم یافت، باوجود این واقعیت که آنها هنوز در سرزمینهای مسیحی قرار داشتند. سپاهی که بهوسیلهٔ والتر رهبری میشد، مجبور شد در بلگراد با مجارها بر سر آذوقه بجنگد، اما با این وجود آنها بدون آسیب زیادی به قسطنطنیه رسیدند. در همین هنگام، سپاهیانی که بوسیلهٔ پیتر فرماندهی میشدند و از پی سپاه والتر حرکت میکردند نیز با مجارها مبارزه نمودند، تا حدی که میتوان گفت بلگراد را تسخیر کردند. در نیش، فرماندار بیزانسی تلاش کرد که از آنها با رساندن تدارکات پشتیبانی کند، اما کنترل کم پیتر بر همراهانش باعث شد تا آنان با سربازان بیزانسی درگیر شوند و بینشان زدوخوردی روی بدهد. پیتر در اول ماه اوت به قسطنطنیه رسید و در آنجا سپاهش به سپاه والتر که پیش از او به آنجا رسیده بود، و همچنین گروههای دیگری از جنگجویان صلیبی که از فرانسه، آلمان و ایتالیا آمده بودند، ملحق شد. سپاه دیگری از بوهمیها و ساکسونها نیز نتوانستند از مجارستان بگذرند و خود را پیش از حرکت سپاه اصلی به قسطنطنیه برسانند.[35]
این جمعیتِ انبوه و سرکش، شروع به حمله و غارت اطراف شهر، برای یافتن تدارکات و آذوقه نمود و در نتیجه امپراتور الکسیوس وادار گشت که این جماعت را گردآورده و به سرعت و در یک هفته از تنگهٔ بسفر بگذراند.[36] پس از وارد شدن به آسیای کوچک، صلیبیها متفرق شدند و شروع به غارت نواحی اطراف منطقه نمودند و در قلمروی سلجوقیان در اطراف نیقیه سرگردان شدند. کارآزمودگی بزرگ ترکها در یورش سنگین و کشتار و نابود کردن دشمنان بود، در نتیجه بیشتر این گروه از صلیبیها در اثر این رویداد قتلعام شدند. بعضی از صلیبیهای ایتالیایی و آلمانی در اواخر اوت در دژ زیگوردون شکست خوردند و کشتهشدند. در همین حال، پیروان پیتر و والتر که بیشترشان برای نبرد آموزش ندیده بودند و بوسیلهٔ ۵۰ شوالیه فرماندهی میشدند، در نبرد سویتت در ماه اکتبر به جنگ ترکها شتافتند. کمانداران ترک در یک کمین، سپاه صلیبی را غافلگیر و نابود کردند و والتر نیز در نبرد کشته شد. پیتر که در آنزمان در قسطنطنیه بود، پس از چندی به سپاه اصلی صلیبیها که از بازماندگان سویتت شکل یافته بود، ملحق شد.[37]
در سطح محلی، موعظههای نخستین جنگ صلیبی باعث برپایی و ارتکاب کشتار راینلاند علیه یهودیان شد. برخی از مورخان از این واقعه بهعنوان «نخستین هلوکاست» یاد میکنند.[38] در پایان سال ۱۰۹۵ م و آغاز سال ۱۰۹۶ م و ماهها پیش از حرکت و برپایی رسمی جنگ صلیبی، در ماه اوت حملههایی به جوامع یهودی در فرانسه و آلمان روی داد. در مهٔ ۱۰۹۶ م امیچو فلونهایم (گاهی با امیچو لاینینگن اشتباه میشود) همراه با ۱۵ هزار نفر، به یهودیان در اشپیر و ورمس حمله کرد. در اواخر مه ۱۰۹۶ م، صلیبیون غیررسمی دیگری از شوابن، همراه با فرانسویها، انگلیسیها، لوتارنژیها و داوطلبان فلامان و ویلیام نجار، همراه با عدهای از محلیها، به امیچو پیوسته و او را در انهدام جامعهٔ یهودیان ماینتس، یاری رساندند.[39] در ۲۷ مه و در پی گشوده شدن دروازههای شهر ماینتس بر روی امیچو و بینتیجه ماندن درخواست امانخواستن یهودیان از اسقف اعظم و امیچو، نبرد میان نیروهای امیچو و یهودیان شروع شد و کشتار یهودیان تا دو روز ادامه یافت.[40] طبق منابع تاریخی یک زن یهودی با دیدن این کشتار، فرزندانش را به دست خود کشت و همچنین کالونیموس بن مشولام، خاخام اعظم ماینتس هنگامی که کشته شدنش را حتمی دید، دست به خودکشی زد.[41] پس از این، یاران امیچو در کلن و دیگران در ترییر، مس و دیگر شهرها به اقداماتشان علیه یهودیان ادامه دادند.[42] پیتر زاهد ممکن است که در این خشونتها علیه یهودیان شریک بودهباشد. کمی دورتر از آلمان، در شرق بوهم نیز سپاهی ۱۲ هزار نفری که بوسیلهٔ کشیشی به نام فولکمار هدایت میشد در ۳۰ ژوئن به یهودیان پراگ حمله کردند.[43] گوتشالک، از مریدان پیتر نیز با سپاهی پانزدههزار نفری به کشتار یهودیان رگنسبورگ مبادرت ورزید.[44] سپاه امیچو و فولکمار و گوتشالک، هر کدام جداگانه بهسوی مجارستان حرکت نموده و بوسیلهٔ سپاه کالمان، پادشاه مجارستان، درهم شکسته شدند و پیروانشان پراکنده گردیدند. گرچه امیچو خودش به خانه بازگشت اما برخی از آنان برای پیوستن به سپاهیان اصلی صلیبی به راه افتادند.[42] به نظر میرسد هدف بسیاری از مهاجمان، تغییر دین اجباری یهودیان با توسل به زور بود، گرچه کسب پول و ثروت از آنان نیز برایشان انگیزههایی ایجاد کرده بود. خشونت فیزیکی علیه یهودیان هیچگاه در میان سیاستهای رسمی و اعلام شدهٔ مقامات کلیسا و در جهت جنگ صلیبی قرار نداشت؛ و اسقفهای مسیحی مخصوصاً اسقف کلن، بیشترین تلاششان را برای محافظت از یهودیان انجام دادند. یک دهه پیش از این رویداد، اسقف اشپیر گامهایی برای محافظت از یهودیان آن شهر برداشتهبود. او دیواری به دور محلهٔ یهودیان کشید و نیز از ایشان دربرابر خشونت مسیحیان محافظت نمود و همچنین به خاخام اعظم آنها، حق کنترل موضوعات قضایی در آن محله را اعطا کرد. با این وجود، برخی نیز از آنان دربرابر محافظت کردن یهودیان پول دریافت میکردند. این حملات ممکن است در این اعتقاد آنان ریشه داشته باشد که آنان، یهودیان و مسلمانان را به یک اندازه دشمن مسیح میدانستند، و دشمنان مسیح مجبور بودند بجنگند یا به دین مسیحیت درآیند. شایعه شده بود که گادفری بوین، از یهودیان کلن و ماینتس پول اخاذی کردهاست؛ همچنین تعداد زیادی از صلیبیها از این مسئله که چرا آنها باید هزاران مایل سفر کنند تا با بیاعتقادان مبارزه کنند، درحالیکه بیاعتقادان بسیاری در همان هنگام و در نزدیکی خانههایشان وجود داشتند، شگفت زده بودند.[45] اکهارت اورا و آلبرت آیکس شخصاً حملات به یهودیان را نظارهگر بودند همچنین شاهدان همدورهٔ اصلی در میان جوامع یهودی عبارتاند از: فردی ناشناس اهل ماینتس، الیزر بن ناتان و سلومون بارسیمسون.
جنگ صلیبی شاهزادگان
سپاه شاهزادگان و نجیبزادگان نیز همانند سپاه عوام الناس، فاقد رهبرانی همچون پادشاهان اروپایی بود. تعداد این دو سپاه از صلیبیون روی هم رفته، ۶۰٬۰۰۰ تن تخمین زده میشود.[46][47]
چهار سپاه اصلی از صلیبیها در زمان مشخص شده بوسیلهٔ پاپ در اوت ۱۰۹۶ م، اروپا را ترک کردند. آنها مسیرهای مختلفی را به سوی قسطنطنیه برگزیدند و در بیرون از دیوارهای شهر و در میان نوامبر ۱۰۹۶ م تا آوریل ۱۰۹۷ م گرد همآمدند؛ اوگ ورماندو نخستین کسی بود که به آنجا رسید و پس از او گادفری، ریموند و بوهموند نیز از راه رسیدند. در این هنگام امپراتور الکسیوس نیز از آمادگی بیشتری در مقابل صلیبیها برخوردار بود و همچنین حوادث خشونتبار کمتری در طول مسیر روی داد.[48]
سازماندهی
سخنرانی پاپ اوربان به خوبی برنامهریزی شده بود: او بر سر جنگ صلیبی با آدهمار، اسقف لپوی و ریموند چهارم، کنت تولوز به گفتگو پرداخت و بهسرعت برای این اردوکشی، حمایت و پشتیبانی دو تن از مهمترین رهبران جنوب فرانسه را بدست آورد. آدهمار خودش در شورا حضور داشت و نخستین شخصی بود که «صلیب را دریافت کرد». در طول مدت بین سالهای ۱۰۹۵ تا ۱۰۹۶ م، اوربان پیامش را در سراسر فرانسه گسترش داد و اسقفها و نمایندگان تامالاختیارش را برای موعظه در دیگر مناطق تحت نفوذ خودشان در فرانسه و آلمان و ایتالیا برانگیخت. رفتهرفته آشکار شد که پاسخ به این نداها و سخنرانیها، بسیار بزرگتر و فراتر از انتظار شخص پاپ بود که تنها ماندن الکسیوس را محتمل میدانست. پاپ اوربان در سفرش به فرانسه تلاش کرد تا پیوستن دستهای از مردم مانند زنان، راهبان، و بیماران را برای رفتن به جنگ صلیبی ممنوع کند اما دریافت که اینکار تقریباً غیرممکن است. در پایان، بیشتر کسانی که به این جنبش پیوستند، از طبقهٔ شوالیهها نبودند بلکه روستائیانی کم ثروت و با مهارت جنگی اندکی بودند که در معرض هیجانات تازهٔ مذهبی و تقوایشان قرار گرفته بودند که به راحتی توسط کلیسا و اشراف غیرروحانی هم قابل کنترل نبود.[49] معمولاً موعظهها با دریافت پیمان و عهدی از هر یک از داوطلبان، مبنی بر تکمیل کردن زیارت کلیسای مقبرهٔ مقدس در اورشلیم پایان مییافت و همچنین صلیبی سرخ به نشان این پیمان بر لباسهایشان دوخته میشد.[50]
همانطور که توماس اسبریج نوشتهاست «ما نمیتوانیم کار بیشتری جز تخمین زدن شمار هزاران تنی که به ندای جنگ صلیبی پاسخ دادند، انجام دهیم؛ همچنین با مدارک برجای مانده، ما میتوانیم به فهم محدودی نسبت به انگیزه و هدف آنها دست پیدا کنیم.»[51] نسل پیشین محققان بحث کردهاند که انگیزه اصلی صلیبیون برای عزم جنگ صلیبی، حرص و طمع و امید به پیدا کردن زندگیِ بهتر و به دور از قحطی و جنگ موجود در فرانسه بود، اما طبق یادداشتهای اسبریج «این تصویر، عمیقاً مغلطهآمیز است.»[52] او استدلال میکند که بهدلیل هزینههای بینهایت زیاد مسافرت به نواحی بسیار دور از خانه، و با توجه به این که بیشتر صلیبیها سرانجام پس از به پایان بردن زیارتشان در اورشلیم به جای تلاش برای بهدستآوردن متصرفاتی در سرزمین مقدس به خانه بازگشتند، بعید است حرص و طمع عامل اصلی آنان بوده باشد.[53][54] تعیین انگیزهٔ هزاران فرد فقیری که هیچ نقشی در تاریخ ایفا نکردهاند یا حتی آن شوالیههای مهمی که داستانهایشان توسط راهبان و کشیشان بازگو میگشت، بسیار سخت و حتی غیرممکن است. از آنجایی که دنیای مادیگرای قرون وسطی، چنان ریشههای عمیقی در جهان معنوی کلیسا گسترده بود، تقوای شخصی به احتمال بسیار قوی مهمترین عامل برای بسیاری از صلیبیها محسوب میگشت.[55]
گرچه با وجود اشتیاق مردم عامی برای پیوستن به جنگ صلیبی، پاپ اوربان از وجود سپاهی متشکل از شوالیهها و اشراف فرانسوی مطمئن شده بود. به جز آدهمار و ریموند، پاپ فرماندهان دیگری را در طول سال ۱۰۹۶ م گرد آوردهبود، از جمله: بوهموند تارانتو — یکی از متحدان ایتالیایی جنوبی اصلاحات پاپی — و برادرزادهاش، تنکرد. از دیگر فرماندهان میتوان به گادفری بوین — که در گذشته یکی از متحدان امپراتور مقدس روم بهشمار میرفت — و برادرش بالدوین بوین، اوگ یکم، کنت ورماندو — برادر فیلیپ اول، پادشاه فرانسه —، رابرت کورتز — برادر ویلیام دوم، پادشاه انگلستان — و استفان دوم، کنت بلوآ و رابرت دوم، کنت فلاندرز اشاره کرد. صلیبیون، شمال و جنوب فرانسه، فلاندرز، آلمان و ایتالیای جنوبی را نمایندگی میکردند و به چهار سپاه مجزا تقسیم شدند که گاهی نیز با یکدیگر همکاری نمیکردند، گرچه به واسطهٔ هدف نهایی مشترکشان اتحادشان حفظ میگشت.[56]
سالشمار نخستین جنگ صلیبی | |
---|---|
رویدادهای نخستین جنگ صلیبی | |
۱۰۷۱ میلادی | شکست امپراتوری در ملازگرد |
۱۰۷۱-۱۰۸۵ | تسخیر شام و فلسطین بوسیلهٔ سلجوقیان |
۱۰۸۵-۱۰۹۵ | کشتار ۳۰۰۰ زائر عیسوی و تبدیل کلیساها به اصطبل |
۱ مارس ۱۰۹۵ | شورای پیاچنزا |
۱۰۹۵ نوامبر ۲۷ | شورای کلرمونت |
۱۰۹۵-بهار ۱۰۹۶ | آغاز جنگ عوامالناس |
اوت ۱۰۹۶ | گذر عوامالناس از بسفر |
۲۱ اکتبر ۱۰۹۶ | نابودی سپاه عوام بدست تُرکان |
نوامبر ۱۰۹۶-آوریل ۱۰۹۷ | گرد آمدن سپاه صلیبی در قسطنطنیه |
۱۴ مه-۱۹ ژوئن ۱۰۹۷ | محاصره نیقیه |
۱ ژوئیه ۱۰۹۷ | نبرد دورلیوم |
اکتبر ۱۰۹۷-ژوئن ۱۰۹۸ | محاصره انطاکیه |
۱۰۹۹ فوریه ۱۴-ژوئن | محاصره عرقا |
۱۰۹۹ژوئیه ۱۵ | محاصره و تسخیر اورشلیم |
انگیزهٔ اشراف تا حدودی نسبت به روستائیها روشنتر است؛ حرص و طمع ظاهراً عامل اصلی آنان نبودهاست. رانیسمان (۱۹۵۱) میپندارد که تنها اعضای جوانتر خانوادهها، که هیچ امید و چشماندازی نسبت به رشد و ترقی در سرزمین خود نداشتند به دنبال ثروت و ماجراجویی در جایی دیگر، به جنگ صلیبی رفتند؛ ریلی–اسمیت (۱۹۹۸) نیز نشان دادهاست که طمع علت فراگیری نبودهاست. جنگ صلیبی توسط برخی از قدرتمندترین اشراف فرانسه فرماندهی میشد که همه چیز را در پشت سرشان رها کردهبودند، و برخی خانوادهها حتی تا جایی هزینه کردند که همگی به جنگ صلیبی پیوستند.[57] برای نمونه، رابرت نرماندی جایگاه دوکنشین نرماندی را به برادرش ویلیام دوم، پادشاه انگلستان قرض داد و گادفری بوین نیز داراییاش را به کلیسا فروخت یا به گرو گذاشت.[58] برطبق نوشتههای زندگینامهنویسِ تنکرد، او پیرامون طبیعت گناهآلود جنگاوری شوالیهها نگران بود، و برانگیخته شده بود تا روزنهای مقدس برای خشونتها بیابد.[59] تنکرد و بوهموند و همچنین گادفری، بالدوین و برادر بزرگترشان اوستاس سوم، کنت بوین نمونهای از خانوادههایی هستند که تماماً به جنگ صلیبی رفتند. ریلی–اسمیت استدلال میکند که از آنجایی که بیشتر صلیبیون فرانسوی از خویشاوندان دور یکدیگر بودند، شاید اشتیاق برای جنگ صلیبی مبنی بر روابط خانوادگی بوده باشد.[60] با این وجود، حداقل در برخی موارد، رشد و ترقی شخصی، نقشی را در انگیزش برای جنگ صلیبی ایفا کردهاست. برای نمونه، انگیزه و آرزوی بوهموند، تملک سرزمینی در شرق بود. او پیش از این نیز در نبردهایی علیه بیزانس، تلاش کردهبود تا این آرزو را برآورده کند. جنگ صلیبی به او فرصتی داد تا پس از محاصره انطاکیه، مالکیت این شهر را در اختیار خود درآورد و شاهزادهنشین انطاکیه را برپا نماید و به این ترتیب به خواستهاش دست یابد.[61]
تخمین زدن شمار همهٔ سپاه صلیبی بسیار سخت است؛ شمارههای گوناگونی توسط شاهدان عینی ارائه شدهاند، و برآوردهای مختلفی توسط تاریخنگاران امروزی ارائه شدهاست. تاریخنگار نظامی جنگ صلیبی، دیوید نیکُل مطرح کردهاست سپاهیان از ۳۰٬۰۰۰–۳۵٬۰۰۰ نیروی صلیبی شامل ۵٬۰۰۰ سوارهنظام تشکیل شدهبودند. ریموند فرماندهی بزرگترین گروه که حدوداً شامل ۸٬۵۰۰ پیادهنظام و ۱۲۰۰ سوارهنظام میشد را برعهده داشت.[62]
شاهزادگان که همراه مقدار کمی آذوقه به قسطنطنیه رسیدهبودند، از الکسیوس انتظار تأمین تدارکات و کمک داشتند. الکسیوس پس از تحمل تجربههایش در جنگ صلیبی عوامالناس و همچنین به علت وجود شوالیههایی از دشمنان قدیمی نورمنش در میان صلیبیها، به آنان آشکارا بدگمان بود. از این دست دشمنان بیزانس در میان صلیبیون میتوان به بوهموند اشاره کرد. کسی که در فرصتها و دفعات مختلف به همراه پدرش رابرت گیسکارد، به سرزمین بیزانس تجاوز کرده بود و احتمالاً هنگامی که در خارج شهر چادر زده بودند، نیز تلاش کرده بود تا حملهای به قسطنطنیه را سازماندهی کند.[63]
این امکان وجود دارد که صلیبیون، نسبت به پذیرش رهبریشان از سوی الکسیوس تمایل داشتند، اما او علاقهای برای ملحق شدن به آنان نداشت، و سخت مشغول انتقال آنان به آسیای کوچک در سریعترین زمان ممکن بود.[64] الکسیوس در برابر دادن آذوقه و تدارکات، از رهبران صلیبی درخواست کرد تا سوگند وفاداری به او بخورند و پیمان ببندند تا هر سرزمینی را که از ترکها بازپس میگیرند به امپراتوری بیزانس بسپارند. گادفری نخستین کسی بود که سوگند یاد کرد، و بیشتر رهبران نیز از او پیروی کردند؛ گرچه آنها این کار را زمانی انجام دادند که بین صلیبیون مشتاق غارتگری برای بدست آوردن غذا و شهروندان بیزانسی، درگیریهایی به وجود آمدهبود. تنها ریموند از سوگند خوردن اجتناب کرد و درعوض با امپراتور پیمان دوستی برقرار کرد. پس از اطمینان یافتن از عبور سپاههای گوناگون از بسفر، الکسیوس همچنین رهبران صلیبی را برای بهترین راه مقابله و مبارزه با سپاه ترکهای سلجوقی که به زودی با آنان روبرو میشدند، راهنمایی کرد.[65]
محاصره نیقیه
سپاه صلیبیها در طول نیمه نخست سال ۱۰۹۷ م، به آسیای کوچک منتقل شدند و در آنجا پیتر زاهد نیز به آنان ملحق شد. افزون بر این، الکسیوس نیز دو تن از ژنرالهایش به نامهای مانوئل بوتومیتس و تاتیسیوس را برای یاری صلیبیها فرستاد. نخستین هدف لشکرکشی آنان نیقیه بود. نیقیه که در گذشته شهری مهم در قلمرو فرمانروایی امپراتوری بیزانس محسوب میشد، در آن هنگام بدل به پایتخت سلطنت سلجوقی روم و فرمانروایی قلج ارسلان یکم گشته بود. او که قدرت این سپاه تازهٔ صلیبی را دستکم گرفتهبود در آن هنگام با رها کردن خانواده و خزانهاش در شهر، برای جنگ با دانشمندیان به آناتولی مرکزی لشکرکشی کردهبود.[66]
پیرو این رویداد و به محض ورود صلیبیون به پشت دیوارهای شهر، این شهر در محاصرهای نسبتاً طولانی قرار گرفت؛ و هنگامی که ارسلان این خبر را دریافت کرد به سرعت به سمت شهر عقبنشست؛ و در ۱۶ مهٔ ۱۰۹۷ م به سپاه صلیبیها یورش برد. او بوسیلهٔ نیروی بزرگ و غیرمنتظرهٔ صلیبی و با تلفات سنگینی که به هر دو طرف جنگ وارد گشت، عقب راندهشد.[67] شهر در کنار دریاچه واقع شدهبود، و بهطور کامل در محاصره قرار نداشت و آذوقه کافی از راه دریاچه به شهر رسانده میشد در نتیجه محاصره بدون دست یافتن به نتیجهای ادامه یافت. الکسیوس برای درهم شکستن شهر، کشتیهایی در کنار دریاچه فراهم کرده و برای محاصرهٔ آن اعزام کرد. در نهایت پادگان تُرکهای شهر در ۱۸ ژوئن تسلیم شده[68] و شهر در دست نیروهای بیزانسی قرار گرفت، و این رویداد سرچشمهٔ آغاز درگیریهای صلیبیون و امپراتوری بیزانس گشت. پرچمهای امپراتوری بیزانس بر دیوارها و برجهای شهر برافراشته شدند و صلیبیون از غارت شهر و حتی ورود به آن، جز در دستههای کوچک و همراه با محافظ منع شدند. گرچه این اتفاق مطابق با سیاست سوگند وفاداری صلیبیون به الکسیوس و امپراتوری روی دادهبود اما امپراتور با بخشش هدایای خوراکی به سپاه صلیبیون و نیز هدایایی گرانبها از گنجینهٔ قلج ارسلان به سران صلیبی، آنان را از خود خشنود کرد.[69] همانطور که توماس آسبریج نوشتهاست: «سقوط نیقیه نتیجهٔ سیاست موفقیتآمیز همکاری نزدیکِ بیزانس و صلیبیون بود.»[70] پس از واگذاری کنترل نیقیه به بیزانس، صلیبیون حرکتشان را به سمت اورشلیم از سرگرفتند. استفان بلوآ، در نامهای به همسرش، آدیلا بلوآ نوشته که او معتقد است این سفر تنها پنج هفته به طول خواهد انجامید؛[71] که در حقیقت دو سال زمان برد.
نبرد دورلیوم
در پایان ماه ژوئن، صلیبیون از میان آناتولی به حرکتشان ادامه دادند. آنان توسط تعدادی از سربازان بیزانسی به فرماندهی تاکیتوس همراهی میشدند، و همچنان به این امید دل بسته بودند که امپراتور الکسیوس، تمام سپاه بیزانس را پس از آنان بسویشان خواهد فرستاد. صلیبیون سپاهشان را برای کنترل راحتتر به دو دسته تقسیم کردند؛ یک گروه به فرماندهی نورمنها، و دیگری به فرماندهی فرانسویها.[72] دو گروه از پیش تعیین کرده بودند که در دورلیوم به یکدیگر ملحق شوند، اما در یکم ژوئیه نورمنها که پیشاپیش فرانسویها در حرکت بودند، توسط قلج ارسلان مورد حمله قرار گرفتند. ارسلان سپاهی بزرگتر از هنگامی که در نیقیه شکست خورده بود را گردآورده؛ و اکنون نورمنها را توسط سواران کماندار بسیار سریعش در محاصره گرفتهبود. نورمنها «در یک ساختار دفاعی مستحکم» استقرار یافتند.[73] آنان چادرها و وسایلشان را همراه با غیرنظامیانی که آنان را در این سفر همراهی میکردند، در وسط آرایششان قرار داده و عدهای را برای درخواست کمک از گروه دوم اعزام نمودند. هنگامی که فرانسویها رسیدند، گادفری صفوف سپاه ترک را شکافت و اسقف آدهمار لپوی نیز از پشت سر به ترکها حمله کرد. ترکها که غافلگیر شدهبودند و انتظار رسیدن سریع فرانسویها را نداشتند، پیش از آنکه با سپاه متحد صلیبیون مواجه شوند، پا به فرار گذاشتند.[74]
حرکت صلیبیون از میان آناتولی گریزناپذیر بود، اما از آنجایی که ارسلان هر آنچه در پشت سر حرکت سپاهش قرار داشت را سوزانده و نابود کرده بود، این سفر بسیار سخت و طاقتفرسا مینمود. این رویداد در میانهٔ تابستان بود و در نتیجه تعداد زیادی از افراد و اسبهای صلیبیون که آب و غذای کمی به همراه داشتند، کشته شدند.[75] مسیحیان محلی نیز در بین راه برخی مواقع به آنان غذا و پول، هدیه میکردند. صلیبیون نیز هر زمانی که فرصتی بدست میآوردند، دست به چپاول و غارت میزدند. هریک از فرماندهان درگیری و بحث را پیرامون رهبری کل گروه شروع کردهبود، گرچه هیچیک از آنان از قدرت کافی برای این کار بهرهمند نبود، و تنها آدهمار به عنوان رهبری معنوی سپاه به رسمیت شناخته شدهبود. پس از گذشتن از میان دروازههای کلیکیه، بالدوین بوین بر سرزمین ارمنیها در پیرامون فرات متمرکز شد. او که همسرش به عنوان تنها وابستگیاش به سرزمینهای غربی و ثروتش را پس از نبرد از دست دادهبود، انگیزهٔ بازگشتی به اروپا نداشت؛ بنابراین تصمیم گرفت ملکی را برای خود در سرزمین مقدس تصرف کند. در ابتدای سال ۱۰۹۸ م، او به عنوان جانشین توروس حاکم ادسا برگزیده شد. توروس در میان رعایای ارمنی بخاطر داشتن مذهب ارتدوکس یونانی محبوبیتی نداشت. پس از چندی توروس، در پی شورشی که احتمالاً با تحریک بالدوین روی داده بود، کشتهشد. در مارس ۱۰۹۸ م، بالدوین به عنوان حاکم جدید انتخاب شد و کنتنشین ادسا را به عنوان نخستین دولت صلیبی ایجاد نمود.[76][77]
محاصره انطاکیه
در همین میان، سپاه صلیبیون به سوی انطاکیه که تقریباً در نیمهٔ راه اورشلیم و قسطنطنیه قرار داشت، حرکت کرد. استفان بلوآ این شهر را «شهری فراتر از باور و بسیار مستحکم و غیرقابل تسخیر» توصیف کردهاست و ایدهٔ گرفتن شهر با حملهٔ مستقیم باعث سستی صلیبیون گردید.[78] به جای آن، آنها به وادار کردن شهر به تسلیم، یا پیدا کردن خیانتکاری درون شهر امید بسته بودند. (تاکتیکی که در گذشته نیز در انطاکیه روی داده بود و منجر به سلطهٔ بیزانسیها و پس از آن ترکان سلجوقی گشته بود) سپاه صلیبی در ۲۰ اکتبر ۱۰۹۷ م، انطاکیه را محاصره کرد.[79] در طول تقریباً هشت ماه محاصره، آنها مجبور شدند دو سپاه بزرگ کمکی به فرماندهی دقاق و فخرالملوک رضوان، امیران حلب و دمشق را شکست دهند.[80] انطاکیه چنان شهر بزرگی بود که صلیبیون نیرو و سرباز کافی برای محاصرهٔ کامل آن در اختیار نداشتند، و در نتیجهٔ این امر، به شهر کمک و پشتیبانی رسانده میشد.[81] در ۴ مه ۱۰۹۸ م، ناوگانی از صلیبیون انگلیسی به آنجا رسید و حامل نیروهای کمکی و بسیاری از تجهیزات و تدارکات مورد نیاز برای آنان بود.[82] به لطف این نیروها و تجهیزات فراهم شده حلقه محاصره شهر کامل گردید.[83]
در اوایل ماه مه ۱۰۹۸ م، کربغا، اتابک موصل به همراه نیروهایی از دیگر مناطق عراق و ایران و جمعی از نیروهای امیر ارتقی شمال سوریه از موصل برای پایان دادن به محاصره به سوی انطاکیه حرکت نمود. در پی رسیدن این اخبار به صلیبیون آنان به سرعت به چارهاندیشی برای مقابله با این تهدید بسیار بزرگ افتادند. بوهموند توانست یک نگهبان ارمنی تازه مسلمان به نام فیروز را بخرد تا برجش را تسلیم نماید. در نتیجه، در ۳ ماه ژوئن صلیبیون وارد شهر شدند و بسیاری از ساکنان مسلمان آن را قتلعام کردند.[84][85] گرچه تنها چند روز بعد در ۷ ژوئن سپاه کربغا از راه رسید و صلیبیون را در انطاکیه محاصره کرد.[86] برطبق گفتهٔ ریموند آگلیرز، در همین هنگام بود که راهبی به نام پیتر بارتولومیو ادعا کرد که نیزه مقدس را در شهر یافتهاست؛ و گرچه برخی افراد دیرباور درمیانشان وجود داشت، ولی این رویداد به عنوان نشانهای برای پیروزی آنها قلمداد شد.[87]
صلیبیون در ۲۸ ژوئن ۱۰۹۸ م، سپاه کربغا را در نبردی تن به تن و خارج از شهر شکست دادند. دلیل این پیروزی صلیبیون، ناتوانی کربغا در سازماندهی گروهها و دستههای مختلف سپاهش بود.[88] هنگامی که صلیبیون به سوی مسلمانان حرکت میکردند، دستهای از سپاه مسلمانان که گمان میکردند با پیروزی کربغا بر صلیبیون قدرتش بسیار بیشتر میگردد به همراه دقاق، امیر دمشق از میدان جنگ گریختند و با فرارشان وحشت را به دل سپاهیان کربغا انداختند و در پی این رویداد امیر ارتقی و امیر حمص نیز از میدان گریختند و سپاه ترکان درهم شکست و همگی گریختند و شمار بسیاری نیز در هنگام تعقیب به دست صلیبیون کشتهشدند.[89]
یکی از فرماندهان صلیبی، در اسکندرون به نام استفان بلوآ با آگاهی از وضعیت ناامید کنندهٔ انطاکیه در پیش از شکست کربغا، شام را ترک کرد و در راه بازگشتش به فرانسه به امپراتور الکسیوس و سپاهش که در راه یاری صلیبیون بودند نیز هشدار داد و امپراتور نیز تصمیم گرفت به قسطنطنیه بازگردد.[90] تصمیم به بازگشت الکسیوس و رها کردن جنگ در نظر صلیبیون خیانتی بزرگ بود و رهبران صلیبی، به ویژه بوهموند، با استفاده از این فرصت ایجادشده، سوگندهای وفاداریشان نسبت به الکسیوس را باطل اعلام کردند. در همانهنگام بوهموند ادعای حکومت انطاکیه را نمود، که با واکنش منفی دیگر رهبران به ویژه ریموند تولوز مواجه گشت. در نتیجه به دلیل سرگرم شدن اشراف در میان خودشان، ادامهٔ جنگ صلیبی و حرکت به سوی سرزمین مقدس برای شش ماه به تأخیر افتاد. هنگام بحث در مورد این دوره، یک دیدگاه تاریخنگاری عام که توسط برخی از محققان مطرح شده این است که فرانکهای شمال فرانسه، پروانسیهای جنوب فرانسه و نورمنهای جنوب ایتالیا خودشان را «ملتهای» جداگانه مینامیدند، و از آنجایی که هریک تلاش داشتند جایگاه خودشان را بهبود دهند، موجب ایجاد درگیری و اغتشاش میشدند. تاریخنگاران دیگری نیز در کنار اختلافات نژادی، مقصر و دلیل اصلی این درگیریها را جاهطلبیهای شخصی بر سر قدرت میان رهبران صلیبی دانستهاند.[91]
در همین حال، یک بیماری همهگیر شیوع یافت و بسیاری از صلیبیون مانند نمایندهٔ تامالاختیار پاپ، آدهمار لپوی، را به کام مرگ کشاند.[92] در این زمان تعداد اسبها حتی کمتر از قبل بود و بدتر از آن، دهقانان مسلمان منطقه از دادن و تأمین آذوقهٔ صلیبیون خودداری میکردند. در ماه دسامبر و پس از محاصره و تسخیر شهر عربنشین معرهنعمان صلیبیون در چنان وضع وخیمی قرارداشتند که برای رهایی از گرسنگی وادار به آدمخواری گردیدند.[93] رالف کان نوشتهاست: «در معرهنعمان، نیروهای ما کافران بالغ را در دیگهای پختوپز، میپختند و بچهها را نیز به سیخ کشیده و بریان شده حریصانه میخوردند».[94] در همین هنگام، شوالیهها و سربازان دونپایهتر بهطور فزایندهای بیقراری میکردند و خواستار ادامهٔ حرکت به سوی اورشلیم بودند و رهبرانشان را مجبور به پذیرش این کار نمودند. سرانجام در آغاز سال ۱۰۹۹ م، صلیبیون با برگزیدن بوهموند به عنوان نخستین شاهزاده انطاکیه، راهپیمایی به سوی اورشلیم را دوباره آغاز کردند.[95]
پیشروی به سمت اورشلیم
در جریان پیشروی به سوی اورشلیم در ساحل مدیترانه، صلیبیون به دلیل صلحجویی حاکمان محلی و آمادگیشان برای تهیه آذوقه و تجهیزات مورد نیاز صلیبیون، با مقاومت کمی روبرو شدند و تنها مجبور به محاصرهٔ عرقا گشتند که آن را نیز نیمه کاره رها کرده و به ادامهٔ مسیر پرداختند.[96]
افتخارالدوله، فرماندار فاطمی اورشلیم، که از رسیدن صلیبیون آگاه شد، همهٔ ساکنان مسیحی اورشلیم را از شهر اخراج کرد تا احتمال سقوط شهر را بهخاطر خیانت داخلی کاهش دهد؛ همچنین او بسیاری از چاههای اطراف بیرون شهر را نیز مسموم نمود.[یادداشت 5] هنگامی که صلیبیون در ۷ ژوئن به اورشلیم رسیدند، تنها چند سال بود که فاطمیان این شهر را از سلجوقیان بازپسگرفته بودند. بسیاری از صلیبیون پس از دیدن شهر و به پایان رسیدن سفر بسیار طولانیشان گریستند.[97]
محاصره اورشلیم
صلیبیون هنگامی که به حومهٔ اورشلیم رسیدند با منطقهای خشک و بدون گیاه و خالی از منابع آب و غذا مواجه شدند. در این مکان، هیچ دورنمایی برای رسیدن نیرویامدادی وجود نداشت و حتی بیم حملهٔ قریبالوقوع حاکمان محلی فاطمی نیز میرفت. هیچ امیدی به تلاش برای محاصره کردن شهر مانند آنچه در انطاکیه روی دادهبود، وجود نداشت و صلیبیون از جنگجویان، پشتیبانی، آذوقه و زمان کافی برخوردار نبودند. در مقابل، آنها تصمیم گرفتند تا مستقیماً به شهر یورش ببرند.[98] صلیبیون دارای انتخابهای محدوی بودند زیرا برطبق تخمینها از نیروی آنان، تنها ۱۲٬۰۰۰ نفر شامل ۱۵۰۰ سوارهنظام باقیمانده بود.[99] گادفری و تنکرد، در شمال شهر اردوگاهی ساخته بودند، ریموند اردوگاه خود را در جنوب شهر برپا کرد. علاوه بر این، نیروهای پروانسی نیز در ۱۳ ژوئن و در نخستین حمله شرکت نکردند. این اختلافات در میان سپاه صلیبیون به وحدت عمل آنان صدمه میزد. در نخستین حمله که احتمالاً بیشتر برای گمانهزنی از میزان توان استحکامات صورت پذیرفت، صلیبیون پس از رخنه کردن به دیوار بیرونی، در نفوذ به دیوار درونی شهر ناکام ماندند.[100]
در جلسهٔ پس از شکست نخستین حمله در بین رهبران مختلف صلیبیون برسر لزوم هماهنگی بیشتر در حملات آینده توافق شد. در ۱۷ ژوئن، گروهی از دریانوردان جنوایی تحت فرمانِ برادران امبریاکو وارد بندر یافا شده و سپاهصلیبی را با مهندسین ماهر و به احتمال زیاد با قطعات الوارهای چوب کشتیهایشان برای ساختن برجها و ابزارآلات محاصره تجهیز کردند.[101] در همین هنگام کشیشی به نام پیتر دزیدریوس مدعی شد که اسقف آدهمار را در خواب دیدهاست. او همگان را به سه روز روزه گرفتن و سپس به طواف دیوارهای اورشلیم با پای برهنه واداشت و گفت که پس از آن، همانند اتفاقی که در داستانی در کتاب مقدس که در مورد محاصره اریحا بوسیلهٔ یوشع روی دادهبود، شهر سقوط خواهد کرد.[102] پس از سه روز روزه در ۸ ژوئیه، صلیبیون مراسم طواف دستهجمعی را به همان صورت که دزیدریوس به آنان آموخته بود، اجرا نموده و مراسم در کوه زیتون و با موعظهٔ پیتر راهب پایان یافت؛[103] و اندکی پس از این ماجرا، گروههای گوناگون صلیبی که با یکدیگر اختلافات شدید داشتند، پیمان به ایجاد روابط حسنه و کنار گذاشتن اختلافات بستند. خبرهای حرکت و خروج سپاه کمکی فاطمیان از مصر، به سپاه صلیبیون نیز انگیزهای بسیار قوی برای حملهای دیگر به شهر داد.[104]
حملهٔ نهایی به اورشلیم در ۱۳ ژوئیه آغاز شد؛ نیروهای ریموند به دروازه جنوبی حمله کرده و در همان هنگام، گروههای دیگر به دیوار شمالی حمله نمودند. در ابتدا پروانسیها در دروازه جنوبی پیشرفت کمی داشتند، اما وضعیت نیروها در دیوار شمالی در حالت بهتری قرار داشت؛ آنان آرام ولی به صورت پیوسته در حال از میان برداشتن مدافعان شدند. در روز ۱۵ ژوئیه، یورش نهایی در هر دو سمت شهر آغاز شد و در نهایت استحکامات لایهٔ درونی دیوار شمالی، تسخیر گشت. هراس به وجود آمده ناشی از این رویداد در مدافعان، آنان را بر آن داشت تا دیوارهای شهر را در هر دو سوی شهر رها کنند و در نهایت به صلیبیون اجازه دهند که وارد شهر شوند.[105][106]
پس از حمله موفقیتآمیز به دیوار شمالی، مدافعان درحالی که توسط تنکرد و مردانش تعقیب میشدند، به سمت حرم شریف فرار کردند. پیش از آنکه مدافعان بتوانند منطقه را تسخیر کنند و سنگر بگیرند، مردان تنکرد به آنجا حمله، و بسیاری از مدافعان را سلاخی کردند و بازماندگان نیز در مسجد الاقصی پناه گرفتند. تنکرد کشتار را متوقف کرد و اعلام کرد، کسانی که در مسجد هستند مورد حمایت او و در امان خواهند بود. هنگامی که مدافعان دیوار جنوبی، دربارهٔ رویداد سقوط دیوار شمالی شنیدند، به سمت ارگ گریخته و اجازه دادند تا ریموند و پروانسیها نیز وارد شهر شوند. افتخارالدوله، فرمانده پادگان شهر، در پی قراردادی با ریموند، ارگ را در قبال حفظ جان خود و محافظانش تسلیم او کرد و در عوض با امنیت و درپناه سپاه ریموند، به اشکلون رفت.[107]
گزارشهای شاهدان عینی در میان سپاه صلیبیون، تأییدکنندهٔ درستی رویداد کشتار فجیع و بسیار بزرگ پس از محاصره است. با این وجود، برخی از مورخان گفتهاند که مقیاس این کشتار در منابع قرون وسطایی، بیش از حد بزرگنمایی شدهاست.[108][109]
کشتار در ادامهٔ روز نیز ادامه یافت. تمام مسلمانان کشته شده و یهودیانی که در کنیسه جامع پناه گرفته بودند، بوسیلهٔ صلیبیون و همراه با کنیسهشان به آتش کشیده شدند. روز بعد، زندانیان تنکرد در مسجد الاقصی نیز کشته شدند. با این وجود، واضح است که برخی از مسلمانان و یهودیان این شهر از این کشتار، جان سالم به در برده یا فرار کردند یا برای دریافت خونبها به اسارت درامدند.[110] جمعیت مسیحی شرقی این شهر، پیش از محاصره توسط فرماندار شهر اخراج شده بودند و بدین ترتیب از این کشتار جان سالم بدر بردند.[111]
برپایی پادشاهی اورشلیم
در ۲۲ ژوئیه شورایی در کلیسای مقبره مقدس برپا شد تا پادشاهی برای پادشاهی تازه ایجاد شدهٔ اورشیلم برگزیند. ریموند تولوز در ابتدا شاید برای نشان دادن تقوایش، پادشاه شدن را نپذیرفت، اما احتمالاً امیدوار بود که دیگر نجیبزادگان بر انتخاب او در هر صورتی پافشاری بورزند.[112] گادفری که پس از اعمال ریموند در محاصرهٔ انطاکیه محبوبیت بیشتری بدست آورده بود، جایگاه پادشاهی اورشلیم را پذیرفت اما عنوان پادشاه را برای خودش نپذیرفت. ریموند که از این ماجرا خشمگین شدهبود، سپاهش را از شهر به مقصد حومه شهر خارج نمود.[113]
ماهیت و معنی دقیق عنوان گادفری مورد بحث و اختلاف دیدگاهها است. اگرچه به صورت گستردهای ادعا شده که وی عنوان آدوکاتوس سانتی سپولکری[یادداشت 6] («حامی» یا «مدافع» مقبره مقدس) را برگزیدهاست، اما این عنوان تنها در نوشتههایی که خود گادفری نویسندهٔ آنها نبوده، موجود است. به جای آن، گادفری خودش را به طرز ابهامبرانگیزی پرینچپس[یادداشت 7] یا به طرز سادهای دوکس[یادداشت 8] از لورن سفلی مینامیدهاست. طبق گفتهٔ ویلیام صوری در اواخر سده دوازدهم میلادی، گادفری در آن هنگام جنگجویی افسانهای در اورشلیم صلیبی محسوب میشد؛ او از برسر گذاشتن «تاج طلایی» در مکانی که مسیح «تاجی از خار» برسر داشت، خودداری کرد.[114] رابرت راهب، تنها رویدادنگار دوره جنگهای صلیبی است که نوشتهاست گادفری عنوان «پادشاه» را برگزیده است.[115][116]
نبرد اشکلون
صلیبیون در هنگام حرکت به سوی اورشلیم، تلاش کردند با فاطمیان مذاکره کنند ولی مفید واقع نشد. صلیبیون پس از تصرف اورشلیم متوجه شدند که فاطمیان در حال تدارک حملهای به آنان هستند. در ۱۰ اوت گادفری بوین، سربازان باقیمانده را در یک راهپیمایی یک روزه از اورشلیم به سمت اشکلون هدایت کرد.[117]
شمار سپاه فاطمیان که بین ۲۰٬۰۰۰ تا ۳۰٬۰۰۰ تن تخمین زدهشده در نبرد شرکت کردند.[118] سربازان آنها شامل ترکان سلجوقی، عربها، پارسها، کردها و اتیوپیاییها میشد که توسط وزیر افضل شاهنشاه فرماندهی میشدند. در مقابل آنها نیروهای صلیبی قرار داشتند، که شمار آنها توسط ریموند آگیولرس پیرامون ۱۲۰۰ شوالیه و ۱۰٬۰۰۰ پیادهنظام تخمین زده شدهاست.[119]
در روز ۱۲ اوت، پیشآهنگان صلیبی، محل برپایی اردوگاه فاطمیان را کشف کردند،[120] سپس سپاه صلیبیها به سرعت به سمت آنان حرکت نمود. براساس گفتههای بیشتر صلیبیون و مسلمانان، فاطمیان غافلگیر شدند. به گفتهٔ آلبرت اکس، به دلیل آماده نبودن کامل سپاه فاطمیان، مدت نبرد نسبتاً کوتاه بود، اگرچه با این وجود، جابجایی نیروها مدت زمان زیادی نیاز داشت. پس از شکست در نبرد، افضل شاهنشاه و باقیماندهٔ سپاه او به شهر مستحکم و دارای استحکامات اشکلون عقبنشینی کردند.[121][122] روز بعد صلیبیون آگاه شدند که افضل شاهنشاه بوسیلهٔ کشتی کوچکی به مصر عقبنشستهاست، بنابراین آنها به غارت اردوگاه فاطمیان و چیزیهای باقیمانده پرداختند. پس از بازگشت به اورشلیم، بیشتر صلیبیون سرزمین مقدس را ترک و به خانههای خود در اروپا بازگشتند.[123]
پیامد
نخستین جنگ صلیبی، موفق گردید تا چندین «دولت صلیبی» به نامهای کنتنشینادسا، پرنسنشینانطاکیه و پادشاهی اورشلیم را در فلسطین و سوریه برپا نماید.
هنگامی که خبر پیروزی جنگ صلیبی به اروپا رسید افرادی که صلیب برگرفته بودند و هیچگاه از اروپا خارج نگردیده بودند یا آن عدهای که در مسیر حرکت، سفر به اورشلیم را نیمه کاره رها کرده و به اروپا بازگشته بودند، مورد تمسخر و اهانت خانوادههایشان و همچنین تهدید به تکفیر شدن از سوی پاپ قرار گرفتند.[124] شمار زیادی از صلیبیون نیز پس از تسخیر اورشلیم، سرزمین مقدس را ترک کرده و به خانه بازگشتند. بر طبق نوشتههای فوچر شارتر، در سال ۱۱۰۰ م تنها چندصد شوالیه در پادشاهی تازه برپاگشتهٔ اورشلیم باقیماندهبود.[125] گادفری تنها برای یکسال حکمرانی نمود، و در ژوئیه ۱۱۰۰ م درگذشت و سپس برادرش، بالدوین جانشین او شد و نخستین کسی بود که رسماً عنوان پادشاه اورشلیم را برای خود برگزید. استفان دوم، کنت بلوآ و اوگ ورماندو نیز در میان سپاهیان جنگ صلیبی سال ۱۱۰۱ م میلادی حضور داشتند؛ هر دوی آنها در شمار کسانی بودند که در جریان نخستین جنگ، سفرشان به اورشلیم را نیمه کاره رها کرده بودند. سپاهیان شرکت کرده در این جنگ صلیبی از سلجوقیان و در آسیای کوچک به شدت شکست خوردند و تقریباً نابود شدند اما بازماندگانشان پس از ورود به اورشلیم، موجب تجدید نیروی پادشاهی شدند.[126][127] در سالهای بعد، کمکهایی نیز از سوی بازرگانان ایتالیایی ساکنشده در بنادر سوریه و همچنین از فرقههای مذهبی و نظامی شوالیههای معبد و شوالیههای هوسپیتالر که در زمان پادشاهی بالدوین یکم پایهریزی شدهبودند، فراهم گشت.[128][129]
با صلیبیونی که پس از تسخیر اورشلیم به خانه در اروپای غربی بازگشته بودند همانند قهرمانان رفتار شد. رابرت فلاندرز به پاس خدماتش لقب «یروزولیمیتانوس»[یادداشت 9] را دریافت نمود و زندگی گادفری بوین تنها چند سال پس از مرگش تبدیل به افسانه شد.[130] در برخی موارد وضعیت سیاسی اروپای غربی به شدت تحت تأثیر عدم حضور صلیبیون قرار داشت. برای نمونه، هنگامی که رابرت کورتوز در جنگ صلیبی حضور داشت تاج و تخت انگلستان به جای او، به برادرش هنری یکم رسید و درگیریهای ناشی از آن منجر به نبرد تینچبری[یادداشت 10] در سال ۱۱۰۶ م گشت.[131]
حضور در این جنگ برای نجبا، نیازمند ساز و برگ رزم همانند اسلحه، زره و اسبی سالم برای خود و همراهانشان بود که همگی گرانقیمت بودند. از این رو، این افراد که در مرحله اول جنگ هیچیک به منفعت یا موفقیتی نرسیده بودند، اگر میتوانستند زنده بازگردند، هنگام مراجعت فقیرتر از گذشته شده بودند و اگر کشته میشدند، املاک خود را فقیرتر کرده بودند. در این شرایط و با توجه به این که فروش زمین برای آنها غیرقابل تصور بود، این نجبا چاره ای جز فروش حقوق ویژه و مزیتهای خاص به برخی اتباع و رعایای خود که گسترش تجارت و کشاوزی موجب افزایش توان مالی آنها شده بود، نداشتند. این امر موجب افزایش آزادی افراد این جوامع میشد.[132]
در همین هنگام، برپایی دولتهای صلیبی در شرق به کاهش فشار سلجوقیان بر امپراتوری بیزانس نیز کمک کرد و بیزانس با کمک صلیبیون توانست سرزمینهایی را در آناتولی بازپس بگیرد و دوران کامیابی و صلحی نسبی را در سدهٔ دوازدهم میلادی تجربه نماید.[133] تأثیر این رویدادها بر دودمانهای مسلمان شرق بسیار آهسته ولی پراهمیت بود. در پی مرگ ملکشاه یکم در ۱۰۹۲ م، بیثباتی سیاسی و نیز تکهتکه شدن امپراتوری سلجوقیان بزرگ، از دفاع یکپارچه در برابر دولتهای لاتین جلوگیری کرد و همکاری میانشان برای دههها، بسیار دشوار و ناممکن باقیماند، اما در همین هنگام فراخوانها و تلاشهایی از مصر تا سوریه و حتی بغداد، برای بیرون راندن صلیبیون آغاز گردید[134] که پس از یک سده و تنها در همان هنگامی که ایوبیان توانستند همهٔ این مناطق را متحد سازند، با بازپسگیری اورشلیم به دست صلاحالدین به اوج خود رسید.[135]
مباحث تاریخی
ویلیام صوری، تاریخنگاریاش را با سقوط اورشلیم در زمان عُمَر آغاز کرد.[136] هرچند فتح شام بهدست مسلمانان، چهار سده پیش از آغاز نخستین جنگ صلیبی روی داده بود اما علت اصلی آغاز جنگ، تسخیر آناتولی بیزانس بوسیلهٔ سلجوقیان در بین دههٔ ۱۰۷۰ تا ۱۰۸۰ م محسوب میشود. در پی شکست ملازگرد در سال ۱۰۷۱، مسلمانان نیمی از سرزمینهای امپراتوری بیزانس را تسخیر کردند، و توانستند شماری از مهمترین شهرهای راهبردی و مذهبی مانند نیقیه و انطاکیه را تا تنها ده سال پیش از شورای پیاچنزا به تصرف خود درآورند.[137] علاوه بر این، گزارشهای خشونتآمیزی از جنایاتی که مهاجمان علیه مردمان آناتولی انجام دادند، توسط تاریخنگاران شرقی و مسیحی همچون جان اسکیلیتز، مایکل آپتلیتا، متیو ادسا، مایکل سوری و دیگران و با انگیزهٔ اصلی کم کردن درد و رنجها و مصائبی که امپراتوری بیزانس متحمل گشته بود، نوشته شدند. علاوه بر این، در اوایل قرن یازدهم میلادی روابط مسلمان و مسیحی عیسویان در شام رو به وخامت گذاشت؛ برای نمونه در سال ۱۰۰۹ م کلیسای مقبره مقدس توسط خلیفه فاطمی حاکم بأمرالله نابود شد و احتمالاً پاپ سرگیوس چهارم در برابر این کار، خواستار برپایی اردوکشی نظامی به سرزمین مقدس گردید[یادداشت 11] و حتی کمی بعدتر و در میان حرکت زیارت بزرگ آلمانیها در سالهای ۱۰۶۴–۱۰۶۵ م به سوی سرزمین مقدس، آزار و اذیتهای زیادی به زائران وارد گردید؛[138][139] بنابراین فتح اورشلیم و کلیسای مقدس به عنوان انگیزه اصلی صلیبیون بیشتر از کمک به نیروهای بیزانسی برای نبرد با سلاجقه، بوسیلهٔ تاریخنگاران آن دوره مورد توجه قرار گرفتهاست.[140]
این وضعیت از علل و انگیزههای متعدد برای جنگ صلیبی به بحثهای گسترده در تاریخنگاری مدرن منجر شد. برای نمونه نظریهای از کارل اردمن (۱۹۳۵)، که به عنوان «پایاننامه ادرمن» شناخته میشود، نخستین جنگ صلیبی را به اصلاحات گرگوری — اصلاحاتی که توسط پاپ گرگوری هفتم در طول سال ۱۰۵۰–۱۰۸۰ م — ارتباط میدهد. این اصلاحات، کلیسای غربی را که در طول قرن دهم میلادی بسیار ضعیف شده بود، به عنوان یک قدرت الهامبخش و هماهنگکنندهٔ جنگهای صلیبی پایهریزی کرد.[141] اردمن در نظریه خود پیشنهاد میکند که اتحاد کلیسای قدرتمند غربی با امپراتوری ضعیف بیزانس، اجازه داد تا انتقال قدرت از غرب به شرق — با فتح اورشلیم به عنوان یک هدف ثانویه — صورت گیرد.[142] با این حال باید انگیزهها و علل نخستین جنگهای صلیبی را هم در شرق و هم در غرب بررسی کرد و هنوز هم در میان تاریخنگاران قرن بیستم در مورد چگونگی تأثیر نسبی چنین عللی بحث میشود.
طی قرن بیستم، استیو رانیسمان توانست برداشتی عمومی از صلیبیون را شکل دهد. رانیسمان در دیدگاه خود بیان میکند که انگیزهٔ حملات وحشیانهٔ جنگ صلیبی عمدتاً حرص و طمع و تمایل به کسب ثروت و غنائم و نیز روحیهٔ ماجراجوی اشراف فرانسوی بودهاست.[یادداشت 12] وی در ادامه استدلال میکند که جنگ صلیبی با ترکیبی از توجیهات الهی برای جنگ و بیقراری عمومی و آزمون ماجراجویی، به خصوص در میان نورمنها و پسران جوان اشراف فرانسوی که هیچ فرصت مناسبی همچون این زمان، دیگر برای آنها وجود نداشت،[143] بود و تا آنجا پیش میرود که بیان میکند که تهدیدی فوری از جانب دنیای اسلام وجود ندارد و استدلال میکند که «عیسویان فلسطین کمتر روزگاری را به پر برکتی میانهٔ قرن یازدهم میلادی دیده بودند».[144] مشابه نظر رانیسمان، توماس آسبریج (۲۰۰۴) معتقد است که نخستین جنگ صلیبی، تلاشی استراتژیک برای گسترش قدرت کلیسای غربی و اتحاد مجدد کلیساهای رم و قسطنطنیه بود. بر اساس این دیدگاه، فتوحات اسلامی در این مورد بسیار کماهمیت بود، چرا که اسلام و مسیحیت برای قرنها زندگی مسالمتآمیزی با یکدیگر داشتند.[145]
از سوی دیگر، مورخین نیمه دوم قرن بیستم، همچون اسپروس وریونیس (۱۹۷۱)، بر تهدید نظامی گسترش اسلام و جنایات و حملات علیه مسیحیان در آناتولی و شام را تأکید کردهاند.[146] و موسی گیل (۱۹۹۷) با وجود منابع یهودی در مصر با رانیسمان مخالفت میکند و نتیجهگیری میکند که حمله سلجوقی به آناتولی و اشغال فلسطین (۱۰۷۳–۱۱۰۳ م)، دورهای از کشتار و نابودیها، مشکلات اقتصادی و از بین بردن جمعیت را به وجود آورد.[147] در واقع این سخن وی براساس نوشتههای نویسندگانی همچون مایکل سوری مطرح شدهاست.[148]
توماس مادن (۲۰۰۵) یک دیدگاه تقریباً کاملاً متضاد نسبت به نظریه آسبریج (تلاش برای گسترش کلیسای رم) دارد. وی استدلال میکند که مهمتر از همه این دلایل، جنگ صلیبی نبردی شایسته برای آزاد کردن مسیحیان که به شدت از دست ترکان رنج میبردند، است. کریستوفر تیرمن با استدلال بر علل گوناگون و ترکیبی، تلاش کردهاست تا نخستین جنگ را ناشی از توسعه اصلاحات کلیسای غرب و نظریههای جنگ مقدس، به مثابه یک پاسخ به درگیری با جهان اسلام در سراسر اروپا و غرب آسیا بیان کند.[149]
جاناتان ریلی-اسمیت (۲۰۰۵) علاوه بر دلایل دیگر مورخین، علل دیگری همچون قحطی و کمبود برداشت کشاورزی در اروپا، جمعیت رو به افزایش و تلاش برای استعماری اولیه در مناطق دیگر را بیان میکند که در آغاز این جنگها بی تأثیر نبود. پیتر فرانکوپن (۲۰۱۲) نیز بیان میکند که تاریخ نخستین جنگ صلیبی که بیشتر بر پایه منابع غربی (لاتین) نسبت به منابع ارمنی، سوری، یونانی و عربی است، اساساً تحریف شدهاست و اشاره میکند که فتح اورشلیم در واقع به واسطه زوال امپراتوری بیزانس و تلاش امپراتور آلکسیوس یکم برای احیای قدرت پیشین بیزانس در شام و فلسطین صورت گرفتهاست؛ و توسل امپراتور بیزانس به پاپ در واقع حرکتی ناشی از ترس بود که دست آخر منجر به تضعیف بیزانس شد. فرانکوپن در ادامه بیان میکند که اهداف اصلی نظامی در جنگ نخست در آسیای میانه، نیازمند نیروهایی توانمند و همراه با ابزار محاصره بود که دقیقاً با خواسته پاپ اوربان دوم در رابطه با نیروهای صلیبی مطابقت دارد.[150]
منبعشناسی
منابع اولیه
- ذیل تاریخ دمشق نوشته ابن قلانسی است که به حوادث تاریخی شام و شرح جنگهای فاطمیان و سلجوقیان و همچنین نخستین و دومین جنگصلیبی در طی قرن ۱۰ و تا زمان مرگ نویسنده پرداختهاست. وی این کتاب را براساس منابع و اسنادی که به خاطر ریاست شهر دمشق در دست داشته، تألیف کردهاست.[151][152][153]
- تاریخ حلب از ابن عظیمی ک شامل حوادثی است خود از جنگهای نخستین صلیبی دیده و بیشتر تاریخی عمومی است.[154][155]
- القوت، تألیف حمدان بن عبدالرحیم اثاربی که نویسنده آن معاصر با ابن عظیمیست، در باب تاریخ محلی شهر حلب نوشته شدهاست. وی در این کتاب اهتمام فراوانی به نوشتن جنگهای صلیبی داشته و طبق گفته خود، اولین مورخ شامی است که در باب تاریخ جنگهای صلیبی نوشتهاست. با این حال این کتاب مفقود شده و فقط گزارشهایی از آن در کتبی مانند المعجم حموی ذکر شدهاست.[156][157][158]
- المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم نوشته ابن جوزی که نویسنده آن، این کتاب را به سبک و شیوه ابن اثیر در الکامل نوشتهاست که به شرح حوادث صلیبی و روابط دولتها با صلیبیون پرداختهاست.[159][160][161]
منابع ثانویه
- الکامل فی التاریخ، تألیف عزالدین ابن اثیر که وی در این کتاب به تفصیل، حوادث و جزئیات جنگهای صلیبی را از آغاز تا سال ۶۲۸ هجری قمری بیان کردهاست. ابن اثیر هر آنچه را که درک نکرده از کتبی افرادی همچون عمادالدین کاتب اصفهانی __ البرق الشامی و الفتح القسی فی الفتح القدسی __ و ابن قلانسی __ ذیل تاریخ دمشق __ و نوشتههای ابن جوزی بهره برده و در کتاب خود استفاده کردهاست. همچنین در این کتاب، وی به توضیح مفصل روابط دولت بنیارتق و صلیبیون پرداختهاست.[162]
- زبده الحلب فی تاریخ الحلب، تألیف ابن عدیم که تلخیصی از دیگر اثر این نویسنده به نام بغیه الطلب فی تاریخ حلب است. با وجود تاریخ محلی بودن این کتاب، اطلاعات ارزشمندی در باب حملات صلیبیون به شام و بهخصوص شهرهای حلب و انطاکیه را در خود جای دادهاست.[163]
- الاعتبار نوشته اسامه بن منتقذ که نویسنده آن از خاندان بنی منتقذ بود، سفرهای زیادی به بلاد شام، فلسطین، مصر و جزیره داشت. کتاب وی حاوی همین دستاوردهای وی از سفرهاست که موضوعاتی همچون اخبار جنگهای صلیبی و حیات اجتماعی و فرهنگیم مسلمانان و مسیحیان در خلال جنگ صلیبی در قرن شش و هفت هجری را دربرمیگیرد. او که خود جنگجویی ماهر بود در بسیاری از نبردهای صلیبی شرکت داشت و خاطراتش را در کتابش آوردهاست.[164][165]
- تذکره اللبیت و نزهه الادیب، تألیف محمد بن مکرم که نویسنده آن از نویسندگان دربار منصور قلاوون بود که بسیاری از اسناد سیاسی جنگهای صلیبی رادر این کتاب جمعآوری کردهاست.[166]
- الاعلام و التبیین فی خروج الملاعین الفرنج علی دیار المسلمین از ابن حریری که کتابی است که با فاصله زیادی از جنگهای صلیبی نوشته شدهاست. ابن حریری این کتاب را با استفاده از منابعی همچون مرآت الزمان سبط بن جوزی و مفرج الکروب ابن واصل نوشتهاست.[167]
علاوه بر منابع مذکور، تاریخهای محلی عراق، موصل، جزیره، حلب، و دمشق و نیز تاریخهای عمومی و محلی مصر که سالها بعد از سقوط دولت ایوبیان و در عصر ممالیک نوشته شدهاند. فرهنگنامههای تاریخی همچون وفیاتالاعیان ابن خلکان، وافی بالوفیات صفدی، نیز اطلاعات پراکندهای در این باره شاملاند. اما ویژگیهای منابع اسلامی در این دوره برای شناسایی آن، شامل.
- اختصاصی نبودن تواریخ: بجز الاعلام و التبیین و تا حدودی الفتح القسی فی الفتح القدسی و النوادر السلطانیه __ که بیشتر سیرهٔ صلاحالدین ایوبیست __ و التاریخ الباهر که در مورد اتابکان موصل است، بقیه منابع تا حدود زیادی تاریخ عمومی هستند.
- دسته اول نبودن عموم منابع: بجز کتاب ذیل تاریخ دمشق، نوشته ابن قلانسی و تاریخ عظیمی، سایر منابع که به موضوع جنگهای صلیبی پرداختهاند، با دوران جنگهای صلیبی و هجوم صلیبیون فاصله دارند.[168][169]
- اقتباس منابع از یکدیگر: و اینکه منابع تاریخی اسلامی، مشترکات فراوانی دارند و بسیاری از آنها برگرفته از کتاب دیگری است.[170][171][172]
منابع بیزانسی، ارمنی و یهودی
- الالکسیاد نوشته آنا کومننا که در مورد زندگانی پدرش الکسیس کومنین نوشتهاست.[173][174][175]
- تاریخ گزیده اثری از یوآنس زوناراس؛ راهب، تاریخنویس و وقایعنگار بیزانسی بود. او اقدام به نگارش تاریخ جهان تحت نام تاریخ گزیده نمود که دورانی از زمان خلقت جهان تا سال ۱۱۱۸ همچون جنگ صلیبی اول را در بر میگیرد و اطلاعات ارزشمندی از سدهٔ یازدهم میلادی به خواننده میدهد.[176][177][178]
- وقایعنامه ساموئل آنتسی، اثری از مورخی ارمنی به نام آنتسی که همزمان به جنگ اول و دوم صلیبی، مطالبی در این مورد در کتاب خود آوردهاست.[179][180]
- وقایعنامه الیزر بن ناتان که شرحی از حوادث جنگ صلیبی اول و حرکت توده مردم و حوادث سال ۱۰۹۶ ارائه میکند.[181]
- وقایعنامه سلمون بار سیمسن که همانند وقایعنامه الیزر بن ناتان، شرحی از حرکت توده مردم از ماینز دربرمیگیرد.[182]
- روایت زجر قدیم نوشته یک یهودی ناشناس که به زبان عبری نوشتهاست. این کتاب اطلاعاتی در باب جنگ صلیبی اول و سال ۱۰۹۹ در خود جای دادهاست.[183]
منابع غربی
- گشتا فرانکاروم که با نام کتاب اعمال الفرنجه و حجاج بیتالمقدس به زبان عربی ترجمه شده، از مورخی مجهول است. وی از آغاز جنگهای صلیبی تا فتح اورشلیم توسط صلیبیون در صحنهٔ جنگ حضور داشته و احتمال میرود از افراد نظامی دولت نورماندی سیسیل باشد زیرا وی شرح حملات بوهموند نورماندی را نوشتهاست.[184][185][186]
- هیستوریا فرانکاروم که با نام تاریخ الفرنجه غزاه بیتالمقدس به زبان عربی ترجمه شده؛ از مورخ ریموند آگیلرز است. وی که از نزدیکان کنت تولوز و یکی از رهبران جنگ اول صلیبی بود. داگیل در این کتاب تا حدودی نظام اجتماعی صلیبیون را در شام شرح داده و همچنین وی حوادث جنگ را از زمان حرکت از فرانسه تا تا عسقلان بیان میکند.[187][188][189]
- هیستوریا فرانکاروم (شارتری) از فوچیه شارترز که نام عربی آن، اعمال الفرنجه الحاجین الی بیتالمقدس است. فوچیه که فرانسوی و از اعضای حاضر در مجمع کلرمونت بود، خود به همراه نیروها عازم شرق شد و علاوه بر حوادث جنگ اول صلیبی، وضع طبیعی و سرزمینی مناطق را نیز بیان میکند. این کتاب در سه بخش نوشته شده که از مجلس کلرمونت آغاز و با قدرت رسیدن بالدوین دوم به پایان میرسد.[190][191]
- هیستوریا د هیرزولیمیتانو ایتینره از پیتر تودبود که وی راهبی بود که در جنگ صلیبی اول به همراه نیروهای ریموند گالیله شرکت کرد. کتاب وی، اطلاعات جامعی از محاصره انطاکیه در سال ۱۰۹۸ ارائه میدهد.[192][193][194]
- گشتا تانکردی تحت عنوان اعمال تانکرد در جنگ صلیبی نوشته رالف کن که شرح حالی از حرکت و حمله صلیبیون به سرزمین مقدس طی جنگ صلیبی اول که به زبان لاتین نوشته شدهاست.[195]
- دئی گشتا پر فرانکس نوشته گیلبرت نوگبت، مورخ مسیحی که روایتی از جنگ اول صلیبی ارائه میدهد. وی این کتاب را براساس دادهها و اطلاعات کتاب Gesta Francorum نوشتهاست.[196][197]
- هیستوریا هیروسولیمیتانا از آلبرت آیکس که معاصر با گادفری بود. وی تاریخ جنگهای صلیبی را از ۱۱۰۳ تا ۱۱۲۰ م روایت کردهاست. تنها ویژگی آن نسبت به سایر کتب لاتین، عدم نگاه خصمانه آن به کلیسای شرق است.[198]
- هیستوریه هیروسولیمیتانا تألیف بالدریک دول که این کتاب را براساس گفتههای پیتر میلزایز نوشتهاست که در جنگ صلیبی اول حضور داشتهاست.[199]
- نوشتههای اکهارد آئورا، اسقف آئورا که آنها طی جنگ صلیبی اول نوشتهاست.[200]
- هیستوریا جروسولیمیتانا یا تاریخ اورشلیم نوشته بودری د بورگه که وی این کتاب را براساس شواهد خود از مجمع کلرمونت تا آغاز جنگ صلیبی نوشتهاست. با این حال منابع وی در نوشتن بعضی حوادث، افراد و منابع مجهول بودهاست.[201][202]
- هیستوریا ترسولیمیتانا نوشته رابرت ماین، راهب کلیسای قدیس ریمی در فرانسه، که پس از طرد شدن از کلیسا، این کتاب را در در زمان عزلت خود نوشت. این کتاب اطلاعاتی در باب آغاز جنگ صلیبی و حرکت نیروها از فرانسه به سمت اورشلیم در خود جای دادهاست.[203][204]
- آزادسازی شهرهای مشرق نوشته کافارو اهل جنوا که وی در این کتاب به شرح آزادی سازی شهرهای مشرق توسط صلیبیون میپردازد.[205]
- فرقه شوالیهگری و سلحشوری نوشتهٔ رامون یوی، نویسنده و فیلسوف قرن سیزدهم میلادی که در این کتاب به شرح اعمال شوالیهها در طی جنگهای صلیبی اول تا سوم پرداختهاست.[206]
- تاریخ آنسوی دریاها تألیف ویلیام صوری که او در حدود سال ۱۱۳۰ م در اورشلیم متولد شد. والدین او از فرانسویانی بودند که در نخستین جنگ صلیبی شرکت داشته و در فلسطین ساکن گشته بودند. تحصیلات اولیه را در فلسطین و سپس در پاریس دنبال کرد. او با زبانهای فرانسه، لاتین، عربی، یونانی و عبری و همچنین فارسی آشنایی داشت. سپس به دربار امالریک اول، پادشاه اورشلیم، وارد شد و مناصبی را به عهده گرفت.[207] ویلیام، پس از تصمیم امالریک برای انضمام مصر به فلسطین و در حین درگیریها با نورالدین بر سر مصر، تصمیم به تاریخنگاری وقایع جنگ گرفت. ویلیام صوری از این زمان نگاشتن تاریخ خود را آغاز نمود و در ابتدا آن را اعمال امالریک نام نهاد و پس از اضافه نمودن رویدادهای پیشین صلیبیون و همچنین روابطشان با مسلمانان به آن، نام دیگر و نهایی کتاب را برگزیده و بر آن نهاد. این منبع علاوه بر دربرداشتن تمام ویژگیهای سایر منابع غربی، به علت آشنایی مؤلف آن با زبان عربی، از منابع عربی و اسلامی نیز بهره گرفتهاست که این خود باعث کاهش تعصب نوشتهها نسبت به سایر مورخان عربی شدهاست.[208][209][210]
ثانویه
- ادوارد گیبون؛ مورخ و نویسنده انگلیسی و عضو پارلمان این کشور بود. بزرگترین اثر او کتاب انحطاط و سقوط امپراتوری روم است. از دیگر آثار وی میتوان به، جنگهای صلیبی اشاره کرد.[211]
- تاریخ جنگ مقدس از توماس فولر نویسنده انگلیسی قرن ۱۷ میلادی که تاریخ جامعی از جنگهای صلیبی را براساس منابع اولیه ارائه میکند.[212]
- ژاک بونگارس؛ مورخ و نویسنده فرانسوی قرن ۱۶ میلاد که مجموعه عظیمی از منابع اولیه در باب جنگهای صلیبی را جمعآوری و تحت یک مجموعه منتشر کرد. وی از منابعی همچون Gesta Dei per Francos استفاده کردهاست.[213]
- آرامید نوشته ژان باپتیست لولی نویسنده قرن ۱۷ میلادی که وی در این کتاب براساس منابع اولیه، شرحی از شوالیهگری و شوالیهها و جنگهای صلیبی ارائه میکند.[214]
- جنگ مسیحیان علیه بربرها برای بازپسگیری مرقد مسیح نوشته بندتو آچولوتی، نویسنده ایتالیایی قرن ۱۵ میلادی که وی در این کتاب به شرح جنگ صلیبی اول و حمله مسیحیان به اورشلیم برای بازپسگیری سرزمین مقدس میپردازد.[215]
- تاریخ جنگهای صلیبی اثر آگوست آرتور نویسنده و مورخ فرانسوی که براساس منابع اولیه، کتابی در موضوع تاریخ عمومی جنگهای صلیبی نوشت.[216]
- بازپسگیری اورشلیم اثر جمعی از نویسندگان همچون تورکواتو تاسو که در قرن ۱۶ نوشته شد. در این کتاب به موضوع بازپسگیری اورشلیم طی جنگ صلیبی اول و رهبری نیروهای صلیبی توسط گادفری بوین پرداخته میشود.[217]
- تاریخ جنگهای صلیبی و بازپسگیری سرزمین مقدس نوشته لوییس مینبورگ، نویسنده و مورخ قرن ۱۷ میلادی که وی در کتاب به شرح نخستین جنگ صلیبی و بازپسگیری سرزمین مقدس طی نبرد اول میپردازد.[218]
- تاریخ جنگهای صلیبی اثر جوزف فرانسیس میشاد، نویسنده و مورخ فرانسوی که تاریخی عمومیست از جنگهای صلیبی که براساس منابع اولیه نوشته شدهاست.[219]
- کتاب موعظهٔ جنگهای صلیبی به سرزمین مقدس نوشتهٔ پنی جی. کول که وی در این کتاب شرح حوادث جنگهای صلیبی در بین سالهای ۱۰۹۵ تا ۱۲۷۰ م را بیان میکند.[220]
- پاپ و جنگ علیه سارازنها اثر جان گیلکِرایست که وی در این کتاب به شرح جنگهای صلیبی و اعمال پاپها در بین دو قرن اولِ جنگهای صلیبی میپردازد.[221]
- فتوحات اورشلیم، ۱۰۹۹ تا ۱۱۸۷؛ خاطرهٔ تاریخی و سنخشناسی مذاهب اثر کاتزیر که تاریخ جنگهای صلیبی و شهر اورشلیم طی قرن یازدهم و دوازدهم میلادی میپردازد.[222]
- معانی سیاسی صلیب مقدس در جنگهای صلیبی و پادشاهی لاتین اورشلیم تألیف گِی. لیگاتو، که در این کتاب به شرح جنگهای صلیبی و صلیب مقدس در اورشلیم میپردازد.[223]
- جنگ مقدس، جنگ صلیبی یا جهاد اثر پیتر پارتنِر که در این کتاب به ذکر تاریخ جنگهای شرحی از آغازِ فکرِ جنگهای صلیبی در کلیسای غرب و اعلان جنگ علیه مسلمانان و واکنش مسلمانان تحت عنوان جهاد در مقابله با جنگ میپردازد.[224]
- ادوارد گیبون مورخ و نویسنده انگلیسی و عضو پارلمان این کشور بود. یکی از آثار وی، جنگهای صلیبی، دربردارندهٔ تاریخی عمومی در باب جنگهای صلیبی است.[225]
- تاریخ جنگهای صلیبی اثر جُوزِف فرانسیس میشاد، نویسنده و مورخ فرانسوی، تاریخی عمومی دربارهٔ جنگهای صلیبی است که براساس منابع اولیه نوشته شدهاست.[226]
جستارهای وابسته
یادداشت
- Codex Vigilanus
- آنها (سارازنها) پادشاهی گوتها را تسخیر کردند، و تا به امروز این نقطه را قاطعانه در تصرف دارند؛ و مسیحیان شب و روز علیه آنان مشغول نبردند، و پیوسته تلاش میکنند؛ تا هنگامی که در زیر سایهٔ الهی، آنان را بیرحمانه از اینجا اخراج کنند. آمین.
- miles Christi
- Gesta Francorum
- Madden, Thomas F. The New Concise History of the Crusades page 33 (Rowman & Littlefield Pub. , Inc. , 2005). The تاریخچهٔ سوری ۱۲۳۴ یکی از منابعی است که ادعا کردهاست که همهٔ مسیحیان اورشلیم پیش از رسیدن سپاه صلیبیون از شهر تبعید شده بودند. «نخستین و دومین جنگ صلیبی از تاریخنگار ناشناس اهل سوریه» Trans. A.S. Tritton. Journal of the Royal Asiatic Society, 1933, p. 73. این امر برای جلوگیری از همکاری آنها با صلیبیون صورت گرفت.
- Advocatus Sancti Sepulchri
- princeps
- dux
- Hierosolymitanus
- Battle of Tinchebray
- اصالت فرمان نسبت دادهشده به سرگیوس بوسیلهٔ Erdmann (۱۹۳۵) سنجیده شدهاست، اما بعدها صحت آن مجدداً به چالش کشیده و زیر سؤال رفت. Aleksander Gieysztor بیان کردهاست که این تنها یک جعل سند است که پس از نخستین جنگ صلیبی انجام شده درحالی که Hans Martin Schaller نیز بر صحت داشت این سند به شدت اصرار دارد.
- رایدل (۲۰۰۸) میگوید که در روزگار او رانیسمان «بزرگترین تاریخنگار جنگ صلیبی» بودهاست. او گزارش کردهاست که «پیش از رانیسمان، در نیمهٔ آغازین قرن بیستم، تاریخنگاران به عنوان تلاشی مطابق آرمانهای مسیحیت برای عقب راندن اسلام، به صلیبیون وابسته بودند.» رانیسمان به جنگ صلیبی «به عنوان یورشی وحشیانه به تمدنهای برتر مسلمان و حتی بیزانسی» مینگریست.John M Riddle (2008). A History of the Middle Ages, 300 – 1500. Rowman & Littlefield Publishing Group, Incorporated. p. 315. Archived from the original on 6 December 2013. Retrieved 2 May 2018.. مادن (۲۰۰۵) با تأکید بر دیدگاهها و نظرات رانیسمان به عنوان «مفهوم عمومی و رایج در مورد جنگ صلیبی و یک جانبه که برایش ایجاد شده» بوسیلهٔ تصور کردن صلیبیون همانند «سادهلوحان و بربرها». Thomas F Madden (2005). The New Concise History Of The Crusades. Rowman & Littlefield. p. 216. Archived from the original on 4 December 2013. Retrieved 2 May 2018.
پانویس
- Asbridge 2012, p. 42.
- France، The Crusades and the expansion of Catholic Christendom، 64.
- Tyerman، ۵۱–۵۴.
- Cowdrey، The Mahdia campaign of 1087، ۱–۲۹.
- Fletcher، Reconquest and Crusade in Spain، 34.
- Nelson، The Foundation of Jaca (1077)، 53.
- Riley-Smith، The Crusades: A History (2nd ed.)، ۷.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۳–۴.
- Riley-Smith، The First Crusade and the Idea of Crusading، ۵–۸.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۱۷.
- Frankopan، The First Crusade: The Call from the East، ۵۷–۷۱.
- Treadgold، A History of the Byzantine State and Society، ۸.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۱۵–۲۰.
- Frankopan، The First Crusade: The Call from the East، ۹۷–۹۹.
- صفوی، جنگهای صلیبی، ۱۳.
- بازورث، سلجوقیان، ۸۴–۸۳.
- لسترنج، جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، ۱۴۹.
- بازورث، سلجوقیان، ۱۱۳–۱۱۲.
- صفوی، جنگهای صلیبی، ۱۰۳.
- Holt، The Age of the Crusades: The Near East from the Eleventh Century to 1517، ۱۱، ۱۴–۱۵.
- صفوی، جنگهای صلیبی، ۵۱.
- Gil، A History of Palestine, 634–1099، ۴۱۰–۴۱۱.
- Holt، The Age of the Crusades: The Near East from the Eleventh Century to 1517، ۱۱–۱۴.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۱۵.
- Frankopan، The First Crusade: The Call from the East، ۱۹–۲۳.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۳۲.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۳۱–۳۹.
- Riley-Smith، The Crusades: A History (2nd ed.)، ۸.
- Tyerman، God's War: A New History of the Crusades، ۶۵.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۷۸–۸۲.
- William of Tyre, pp. 82–85.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۸۰–۸۱.
- Riley-Smith، The Crusades: A History (2nd ed.)، ۲۸.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۸۲.
- Riley-Smith، The Crusades: A History (2nd ed.)، ۲۸.
- Riley-Smith، The Crusades: A History (2nd ed.)، ۲۶–۲۷.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۱۰۱–۱۰۳.
- Riley-Smith، The First Crusade and the Idea of Crusading، ۵۰.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۸۴–۸۵.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۱۸۴–۱۸۳.
- Tyerman، God's War: A New History of the Crusades، ۱۰۲.
- Tyerman، God's War: A New History of the Crusades، ۱۰۳..
- Riley-Smith، The Crusades: A History (2nd ed.)، ۲۴.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۱۸۶.
- Tyerman، God's War: A New History of the Crusades، ۱۰۳–۱۰۶.
- Hindley، The Crusades: Islam and Christianity in the Struggle for World Supremacy.
- Runciman، A History of the Crusades, vol. II، 1100-1187.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۱۰۳–۱۰۵.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۴۶–۴۹.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۶۵–۶۶.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۴۱.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۶۸.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۶۹.
- Riley-Smith، The First Crusaders، ۱۵.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۶۹–۷۱.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۵۵–۶۵.
- Riley-Smith، The First Crusaders، ۲۱.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۷۷.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۷۱.
- Riley-Smith، The First Crusaders، ۹۳–۹۷.
- Neveux، The Normans، ۱۸۶–۱۸۸.
- Nicolle، The First Crusade, 1096–99: Conquest of the Holy Land، ۲۱، ۳۲.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۱۰۶.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۱۱۰.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۱۱۰–۱۱۳.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۱۱۷–۱۲۰.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۱۲۴–۱۲۶.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۱۲۶–۱۳۰.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۳۹–۲۴۰.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۱۳۰.
- Tyerman، God's War: A New History of the Crusades، ۱۲۲.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۱۳۲–۱۳۴.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۱۳۵.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۱۳۵–۱۳۷.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۱۳۸–۱۳۹.
- Hindley، A Brief History of the Crusades: Islam and Christianity in the Struggle for World Supremacy، ۳۷.
- Runciman، The First Crusade، ۱۴۹.
- Hindley، A Brief History of the Crusades: Islam and Christianity in the Struggle for World Supremacy، ۳۸.
- Hindley، A Brief History of the Crusades: Islam and Christianity in the Struggle for World Supremacy، ۳۹.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۱۶۳–۱۸۷.
- Tyerman، God's War: A New History of the Crusades، ۱۳۵.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۹۹.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۰۱.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۰۵–۳۰۹.
- Runciman، The First Crusade، ۲۳۱.
- Tyerman، God's War: A New History of the Crusades، ۱۴۲–۱۴۳.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۱۶۳–۱۸۷.
- Tyerman، God's War: A New History of the Crusades، ۱۳۷.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۲۸.
- Madden، New Concise History of the Crusades، ۲۸.
- Neveux، The Normans، ۱۸۶–۱۸۸.
- Lock، Routledge Companion to the Crusades، ۲۳.
- Runciman، The First Crusade، ۲۶۱.
- Hotaling 2003, p. 114Hotaling، Islam Without Illusions: Its Past, Its Present, and Its Challenge for the Future، ۱۱۴.
- Neveux، The Normans، ۱۸۶–۱۸۸.
- Tyerman، God's War: A New History of the Crusades، ۱۵۰.
- Tyerman، God's War: A New History of the Crusades، ۱۵۳–۱۵۷.
- Tyerman، God's War: A New History of the Crusades، ۱۵۳–۱۵۷.
- Konstam، Historical Atlas of the Crusades، ۱۳۳.
- Tyerman، God's War: A New History of the Crusades، ۱۵۳–۱۵۷.
- Tyerman، God's War: A New History of the Crusades، ۱۵۳–۱۵۷.
- Tyerman، God's War: A New History of the Crusades، ۱۵۳–۱۵۷.
- Runciman، The First Crusade، ۲۸۴.
- Tyerman، God's War: A New History of the Crusades، ۱۵۳–۱۵۷.
- Tyerman، God's War: A New History of the Crusades، ۱۵۷–۱۵۹.
- Harris، Byzantium and the Crusades، 54.
- Tyerman، God's War: A New History of the Crusades، ۱۵۷–۱۵۹.
- Tyerman، God's War: A New History of the Crusades، ۱۵۷–۱۵۹.
- Madden، New Concise History of the Crusades، ۳۴.
- Tyerman، God's War: A New History of the Crusades، ۱۵۷–۱۵۹.
- Tyerman، God's War: A New History of the Crusades، ۱۵۷–۱۵۹.
- Tyerman، God's War: A New History of the Crusades، ۱۵۹–۱۶۰.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۸۴.
- William of Tyre, Book 9, Chapter 9 بایگانیشده در ۲ ژوئن ۲۰۱۸ توسط Wayback Machine.
- Riley-Smith (1979), "The Title of Godfrey of Bouillon", Bulletin of the Institute of Historical Research 52, pp. 83–86.
- Murray, Alan V. (1990), "The Title of Godfrey of Bouillon as Ruler of Jerusalem", Collegium Medievale 3, pp. 163–178.
- Baldwin، A History of the Crusades: The First Hundred Years، ۳۴۰.
- Stevenson, William Barron (1907). The Crusaders in the East. Glasgow.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۴۵۱.
- Baldwin، A History of the Crusades: The First Hundred Years، ۳۴۰.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۸۸.
- Baldwin، A History of the Crusades: The First Hundred Years، ۳۴۱.
- Baldwin، A History of the Crusades: The First Hundred Years، ۳۴۱.
- Riley-Smith، The Crusades: A History (2nd ed.)، ۳۵.
- Tyerman، God's War: A New History of the Crusades، ۱۶۱.
- Lock، Routledge Companion to the Crusades، ۱۴۲–۱۴۴.
- Harris، Byzantium and the Crusades، 53-55.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۸۳.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۱۸۱.
- Baldwin، A History of the Crusades: The First Hundred Years، ۳۷۹–۳۸۰.
- Neveux، The Normans، ۱۷۶–۱۷۷.
- Tuchman، A Distant Mirror، 11.
- Baldwin، A History of the Crusades: The First Hundred Years، ۴۰۴–۴۰۵.
- Baldwin، A History of the Crusades: The First Hundred Years، ۴۴۳–۴۴۷.
- Baldwin، A History of the Crusades: The First Hundred Years، ۶۱۶–۶۲۰.
- William of Tyre, p. 60.
- Treadgold، A History of the Byzantine State and Society، ۸.
- Riley-Smith، The Crusades: A History (2nd ed.)، ۱۰–۱۲.
- William of Tyre, pp. 65–66, where he mentions the destruction of the Holy Sepulchre as a cause of the First Crusade.
- Charles Mills (June 1820). "Mill's History of the Crusades". The Eclectic Review. Archived from the original on 24 June 2016. Retrieved 2014-08-12.
- Erdmann (1935), Die Entstehung des Kreuzzugsgedankens. Translated into English as The Origin of the Idea of Crusade by Marshall W. Baldwin and Walter Goffart in 1977.
- Riley-Smith، The First Crusade and the Idea of Crusading، ۱.
- Runciman، The First Crusade، ۷۶.
- Runciman، The First Crusade، ۳۷.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۱۷، ۱۹–۲۱.
- Vryonis، Decline of Medieval Hellenism in Asia Minor and the Process of Islamization in the Eleventh through Fifteenth Centuries، ۸۵–۱۱۷.
- Gil، A History of Palestine, 634–1099، ۴۱۰–۴۲۰.
- Chronique de Michel le Syrien, pp. 170–171.
- Madden، New Concise History of the Crusades، ۷.
- Frankopan، The First Crusade: The Call from the East، ۸۷–۱۰۱.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- حاجتقی، «بررسی و نقد منابع اسلامی جنگهای صلیبی با تکیه بر الکامل ابناثیر»، دانشنامه جهان اسلام.
- Riley-Smith، What Were the Crusades?، 83.
- حاجتقی، «بررسی و نقد منابع اسلامی جنگهای صلیبی با تکیه بر الکامل ابناثیر»، دانشنامه جهان اسلام.
- Riley-Smith، What Were the Crusades?، 83.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- حاجتقی، «بررسی و نقد منابع اسلامی جنگهای صلیبی با تکیه بر الکامل ابناثیر»، دانشنامه جهان اسلام.
- Riley-Smith، What Were the Crusades?، 83.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- حاجتقی، «بررسی و نقد منابع اسلامی جنگهای صلیبی با تکیه بر الکامل ابناثیر»، دانشنامه جهان اسلام.
- Riley-Smith، What Were the Crusades?، 84.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- فاتحی نژاد، «اسامة بن منقذ»، دائرةالمعارف اسلامی، ۸: ۸۷–۹۲.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- حاجتقی، «بررسی و نقد منابع اسلامی جنگهای صلیبی با تکیه بر الکامل ابناثیر»، دانشنامه جهان اسلام.
- Riley-Smith، What Were the Crusades?، 89.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- حاجتقی، «بررسی و نقد منابع اسلامی جنگهای صلیبی با تکیه بر الکامل ابناثیر»، دانشنامه جهان اسلام.
- Riley-Smith، What Were the Crusades?، 90.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- Riley-Smith، What Were the Crusades?، 98.
- Constable، The Historiography of the Crusades، 6.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- Riley-Smith، What Were the Crusades?، 98.
- Constable، The Historiography of the Crusades، 2.
- Constable، The Historiography of the Crusades، 15.
- Constable، The Historiography of the Crusades، 14.
- Constable، The Historiography of the Crusades، 22.
- Constable، The Historiography of the Crusades، 22.
- Constable، The Historiography of the Crusades، 22.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- Riley-Smith، What Were the Crusades?، 90.
- Constable، The Historiography of the Crusades، 4.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- Riley-Smith، What Were the Crusades?، 90.
- Constable، The Historiography of the Crusades، 3.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- Riley-Smith، What Were the Crusades?، 91.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- Riley-Smith، What Were the Crusades?، 91.
- Constable، The Historiography of the Crusades، 17.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- Riley-Smith، What Were the Crusades?، 92.
- Riley-Smith، What Were the Crusades?، 94.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- Constable، The Historiography of the Crusades، 13.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- Riley-Smith، What Were the Crusades?، 94.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- France, Hattin, 194.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- Riley-Smith، What Were the Crusades?، 95.
- Constable، The Historiography of the Crusades، 10.
- Constable، The Historiography of the Crusades، 25.
- Constable، The Historiography of the Crusades، 25.
- Constable، The Historiography of the Crusades، 23.
- Constable، The Historiography of the Crusades، 20.
- Constable، The Historiography of the Crusades، 25.
- Constable، The Historiography of the Crusades، 23.
- Constable، The Historiography of the Crusades، 21.
- Constable، The Historiography of the Crusades، 20.
- Constable، The Historiography of the Crusades، 19.
- France, Hattin, 204.
- France, Hattin, 204.
- France, Hattin, 204.
- France, Hattin, 204.
- France, Hattin, 205.
- Constable، The Historiography of the Crusades، 25.
- Constable، The Historiography of the Crusades، 19.
منابع
- Asbridge, Thomas (2004). The First Crusade: A New History. Oxford. ISBN 0-19-517823-8.
- Baldwin, Marshall W. (1969). A History of the Crusades: The First Hundred Years. Madison, Wisconsin: University of Wisconsin Press. ISBN 978-0-299-04834-1.
- Bartlett, Robert (1994). The Making of Europe: Conquest, Colonization and Cultural Change 950–1350. Princeton. ISBN 0-691-03780-9.
- Chazan, Robert (1997). In the Year 1096: The First Crusade and the Jews. Jewish Publication Society. ISBN 0-8276-0575-7.
- Constable، Giles (۲۰۰۱). The Historiography of the Crusades. Angeliki E. Laiou.
- Cowdrey, H. E. J. (1977). "The Mahdia campaign of 1087". The English Historical Review. Oxford University Press: 1–29.
- Fletcher, R. A (1987). Reconquest and Crusade in Spain.
- France, John (2005). The Crusades and the expansion of Catholic Christendom.
- France, John (2015). Hattin. Oxford University Press.
- Frankopan, Peter (2012). The First Crusade: The Call from the East. Harvard University Press. ISBN 978-0-674-05994-8.
- Gil, Moshe (1997). A History of Palestine, 634–1099. Cambridge University Press. ISBN 0-521-59984-9.
- Hamilton, Bernard; France, John; Zajac, William G. (1998). The Crusades and their Sources: Essays Presented to Bernard Hamilton. Ashgate. ISBN 0-86078-624-2.
- Harris, Jonathan (2014). Byzantium and the Crusades. Bloomsbury. ISBN 978-1-78093-767-0.
- Hillenbrand, Carole (2000). The Crusades: Islamic Perspectives. Routledge. ISBN 0-415-92914-8.
- Hindley, Geoffrey (2004). A Brief History of the Crusades: Islam and Christianity in the Struggle for World Supremacy. London: Constable & Robinson. ISBN 978-1-84119-766-1.
- Holt, Peter M. (1989). The Age of the Crusades: The Near East from the Eleventh Century to 1517. Longman. ISBN 0-582-49302-1.
- Hotaling, Edward (2003). Islam Without Illusions: Its Past, Its Present, and Its Challenge for the Future. Syracuse University Press. ISBN 978-0-8156-0766-3.
- Housley, Norman (2006). Contesting the Crusades. Malden, MA: Blackwell Publishing. ISBN 1-4051-1189-5.
- Konstam, Angus (2004). Historical Atlas of the Crusades. Mercury Books. ISBN 1-904668-00-3.
- Lock, Peter (2006). Routledge Companion to the Crusades. New York: Routledge. ISBN 0-415-39312-4.
- Madden, Thomas (2005). New Concise History of the Crusades. Rowman & Littlefield. ISBN 0-7425-3822-2.
- Magdalino, Paul (1996). The Byzantine Background to the First Crusade. Canadian Institute of Balkan Studies. Archived from the original on 13 August 2007.
- Mayer, Hans Eberhard (1988). The Crusades. John Gillingham. Oxford. ISBN 0-19-873097-7.
- Nelson (1979). The Foundation of Jaca (1077).
- Neveux, Francois (2008). The Normans. Howard Curtis. Robinson. ISBN 978-1-84529-523-3.
- Nicolle, David (2003). The First Crusade, 1096–99: Conquest of the Holy Land. Osprey Publishing. ISBN 1-84176-515-5.
- Riley-Smith, Jonathan (1991). The First Crusade and the Idea of Crusading. University of Pennsylvania. ISBN 0-8122-1363-7.
- Riley-Smith, Jonathan (2002). The Oxford History of the Crusades. Oxford University Press. ISBN 0-19-280312-3.
- Riley-Smith, Jonathan (2005). The Crusades: A History (دوم ed.). Yale University Press. ISBN 0-8264-7270-2.
- Riley-Smith, Jonathan (1998). The First Crusaders, 1095–1131. Cambridge. ISBN 0-521-64603-0.
- Riley-Smith، Jonathan (۱۹۹۷). What Were the Crusades?. Palgrave Macmillan.
- Runciman, Steven (1951). A History of the Crusades. I:The First Crusade and the Foundation of the Kingdom of Jerusalem. Cambridge. ISBN 978-0-521-34770-9. (abridged version: The First Crusade, Cambridge (1980), شابک ۰−۵۲۱−۲۳۲۵۵−۴ ).
- Runciman, Steven (1952). A History of the Crusades. II:The Kingdom of Jerusalem and the Frankish East, 1100–1187 (repr. Folio Society, 1994 ed.). Cambridge.
- Setton, Kenneth (1969–1989). A History of the Crusades. Madison.
- Treadgold, Warren (1997). A History of the Byzantine State and Society. Cambridge: Stanford University Press. ISBN 0-8047-2630-2.
- Tyerman, Christopher (2006). God's War: A New History of the Crusades. Belknap Press of Harvard University Press. ISBN 0-674-02387-0.
- Vryonis, Speros (1971). Decline of Medieval Hellenism in Asia Minor and the Process of Islamization in the Eleventh through Fifteenth Centuries. University of California Press. ISBN 0-520-01597-5.
- Tuchman, Barbara (1978). A Distant Mirror: The Calamitous 14th Century. New York: Ballantine Books. ISBN 9780307793690.
- بازورث، کلیفورد (۱۳۸۰). سلجوقیان. ترجمهٔ یعقوب آژند. موسی.
- حاجتقی، محمد (۱۳۹۱). «بررسی و نقد منابع اسلامی جنگهای صلیبی با تکیه بر الکامل ابناثیر». دانشنامه جهان اسلام. تهران.
- صفوی، رحیم زاده (۱۳۳۴). جنگهای صلیبی. تهران: دفتر آسیای وسطی.
- طاهری، عبدالله (۱۳۷۴). «ماخذشناسی جنگهای صلیبی». آینه پژوهش. تهران.
- کاشف، منوچهر (۱۳۸۴). تاریخ جنگهای صلیبی. یک. تهران: انتشارات علمی فرهنگی. شابک ۹۶۴-۴۴۵-۳۱۷-۴.
- کاشف، منوچهر (۱۳۸۴). تاریخ جنگهای صلیبی. دو. تهران: انتشارات علمی فرهنگی. شابک ۹۶۴-۴۴۵-۳۱۷-۴.
- کنوش، فضلی (۱۳۹۵). مرجعشناسی تاریخ سلجوقیان. ترجمهٔ حسن حضرتی؛ آسیه رحمانینژاد. تهران: پژوهشکده تاریخ اسلام.
- لسترنج، گای (۱۳۶۴). جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی. تهران: انتشارات علمی فرهنگی.
- فاتحی نژاد، عنایت الله (۱۳۷۷). «اسامة بن منقذ، عنایت الله فاتحی نژاد». در سید محمدکاظم موسوی بجنوردی. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. سوم. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. شابک ۹۶۴-۷۰۲۵-۴۱-۶.
- نامشخص (۱۳۹۳). «جنگهای صلیبی». دانشنامه جهان اسلام. تهران.