محاصره انطاکیه (۱۰۹۸)
محاصره انطاکیه، رویدادی است که در پی نخستین جنگ صلیبی به خاورمیانه و در تاریخ ۳ ژوئن ۱۰۹۸ میلادی و با تصرف انطاکیه بدست صلیبیون به وقوع پیوست. تصرف انطاکیه در سر راه لشکرکشی صلیبیها به فلسطین و اورشلیم روی داد. پس از تشکیل کُنتنشین اِدسا، صلیبیون مسیر خود را به سمت سرزمین مقدس ادامه دادند. سپاهیان صلیبی، نخستشهر اَرتاح، در قلمرو حاکم سلجوقی انطاکیه، را تصرف کرده و سپس عازم انطاکیه شدند. شهر مهم انطاکیه در ۱۸ یا ۲۰ اکتبر ۱۰۹۷ محاصره گشت، زیرا بدون تصرف آن پیشروی به سوی اورشلیم ناممکن بود. حاکم شهر از امیران منطقه شام و حتی فرمانروایان ایران و خلیفه بغداد درخواست کمک فوری نمود، که به جز رضوان بن تُتُش، امیر حلب که از حاکم انطاکیه، کینهای در دل داشت، سایرین قول کمک دادند. بر اثر طولانی شدن محاصره، گروهی بیست هزار نفره و به روایتی سی هزار، از اردوگاه خارج شدند و به دنبال آذوقه تا اطراف شهر حلب پیش رفتند. حاکمانطاکیه، یاغیسیان، از این فرصت استفاده کرد و روز بعد به صلیبیون حملهکرد، ولی ناکام ماند. از طرفی، نیروهایی که به درخواست حاکم سلجوقی برای کمک به او حرکت کرده بودند، با سپاه بیست یا سیهزار نفره صلیبی که به سوی حلب رفته بود، مواجه شد و بین آنان نبرد درگرفت. در این نبرد، پس از کشته شدن عده زیادی از دو طرف، صلیبیون به سوی انطاکیه بازگشتند و سپاه سلجوقی تا حما عقبنشینی کرد.
محاصرهٔ انطاکیه | |||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
بخشی از نخستین جنگ صلیبی | |||||||
محاصرهٔ انطاکیه، در مینیاتوری مربوط به قرن پانزدهم | |||||||
| |||||||
طرفین درگیر | |||||||
صلیبیون امپراتوری روم شرقی | |||||||
فرماندهان و رهبران | |||||||
بوهموند یکم ریموند چهارم، کنت تولوز آدهمار لپوی گادفری بوین رابرت دوم، کنت نرماندی رابرت دوم، کنت فلاندرز استفان بلوا هیو ورماندو اوستاس سوم، کنت بوین تانکرد تاتیسوس |
یاغیسیان † دقاق طغتکین جناح الدوله فخرالملوک رضوان شمس الدوله کربغا سکمان ارتقی احمد بن مروان | ||||||
قوا | |||||||
صلیبیون:
|
پادگان انطاکیه: نیروی کمکی کربغا: ~۳۵٬۰۰۰–۴۰٬۰۰۰[5] | ||||||
تلفات | |||||||
سنگین
|
سنگین
| ||||||
طولانی شدن محاصره انطاکیه، کمبود غذا، سرمای شدید و شیوع بیماریهای مختلف موجب نارضایتی عمومی صلیبیون شد. در نتیجه، بسیاری از آنان از محاصره گریختند، از جمله پیر منزوی و ویلیام کارپنتر دیگر داعیهدار جنگهای صلیبی (آنها بعداً برگشتند) در این هنگام و در پی تهدید و توطئه بوهموند که میخواست زمینه را برای حکومت آینده خود مهیا سازد، نماینده و فرستاده امپراتور و فرمانده لشکر بیزانس، ناگهان اردوگاه را ترک کرد و شایع شد که او به قسطنطنیه بازگشته است. از این رو، صلیبیون امپراتور بیزانس را خائن به آرمانهای صلیبی قلمداد کردند و تصمیم گرفتند کهاز این پس شهرهای آسیایصغیر، از جمله انطاکیه، را بهامپراتور تحویل ندهند. پس از ناکامی سپاهیان شام در یاری رساندن به مردم انطاکیه، اینبار با اقدام رضوان سپاه دیگری تجهیز شد و به سوی انطاکیه حرکت کرد، اما، سواران صلیبی این سپاه را غافلگیر کردند و شکست دادند. همزمان با این حوادث، افضل، پسر بدر جمالی و وزیر خلیفه خردسال فاطمی مُستعَلی باللّه، فرستادگانی را نزد صلیبیون گسیل داشت و آنها را به همکاری و هم پیمانی ضد سلجوقیان و تقسیم قلمرو دولت سلجوقی دعوت کرد، که پذیرفته نشد.
در اوایل مه ۱۰۹۸، کِربُغا، اتابک موصل با سپاهی صد هزار نفره، برای شکستن محاصره و نجات مردم انطاکیه، از موصل حرکت کرد. چون صلیبیون از حرکت این سپاه عظیم آگاهی یافتند، بهوحشت افتاده و حدود چهار هزار نفر از آنانگریختند. اما سپاه مذکور سه هفته را با محاصره اِدسا و نبردهای بیهوده و بدون یاریرسانی به انطاکیه، سپری نموند. سرانجام انطاکیه پس از هفت، و به روایتی دیگر نُه، ماه پایداری، در ۳ ژوئن ۱۰۹۸ بر اثر خیانت نگهبان یکی از برجهای شهر، بر روی مهاجمان صلیبی گشوده شد، مردم مسلمان شهر به طرز فجیعی کشتار شده و امکان پیشروی به سوی شام و اورشلیم برای صلیبیون فراهم آمد. حاکم شهر نیز همراه با گروهی از افرادش گریخت، ولی به فاصله اندکی کشته شد. پس از چند روز سپاه کِربُغا، اتابک موصل به انطاکیه رسید و اینبار نوبت صلیبیها بود که در محاصره نیروهای مسلمان قرار بگیرند. در نتیجه چندین روز زد و خورد، روحیهٔ سپاه صلیبی به شدت کم شده و آنان خود را در آستانهٔ نابودی و شکست میدیدند ولی با پیدایش سنان مقدس و افزایش روحیهای که ناشی از آن بود تصمیم گرفتند که از شهر خارج شده و مستقیم با سپاه کِربُغا روبرو گردند. در نبردی که در روز ۲۸ ژوئن ۱۰۹۸ روی داد، سپاه کِربُغا به شدت شکست خورده و صلیبیها پیروز شدند. پس از چند ماه کشمکش و مناقشه میان سران سپاه صلیبی، بوهموند توانست با تمهیداتی که به کار ببندد، بهعنوان نخستین شاهزاده انطاکیه تعیین گردد و دومین دولت صلیبی را در انطاکیه برپا نماید.
پیشزمینه
نخستین جنگصلیبی
پس از جنگ ملازگرد، سلجوقیان در سال ۱۰۷۱ م به اوج قدرت خود رسیدند، اما پس از مرگ آلبارسلان و ملکشاه در سال ۱۰۹۲ م اوضاع رو به آشفتگی رفت و ترکان سلجوقی درگیر جنگی داخلی شدند که منجر به تقسیم حکومت و امپراتوری سلجوقی شد.[6][7][8] در این زمان عراق صحنه آشوبها و انقلابهایی بود که به وسیلهٔ اعراب و ترکها رهبری میشد. اما در شام، تُتُش[9] در سال ۱۰۹۵ م درگذشت و پسرانش رضوان، حاکم حلب،[10] و دُقاق، حاکم دمشق، پس از کوششهای فراوان بر اوضاع مسلط شدند. اورشلیم به حکومت اَرتُقیان انتقال یافت. طرابلس زیر سلطه شیعیان بنی عمار بود. فاطمیان مصر با استفاده از این آشفتگی به گسترش اراضی خویش در فلسطین پرداختند و اورشلیم را تسخیر کردند و موصل در زیر فرمان کِربُغا قرار داشت.[11]
امپراتور بیزانس، اَلکسیوس یکم، که نگران پیشروی سلجوقیان به سمت غرب تا نیقیه در پی شکست در نبرد ملازگرد بود، در مارس ۱۰۹۵ م فرستادگانی را به شورای پیاچِنزا فرستاد، تا علیه ترکان از پاپ درخواست یاری نماید. پاپ اوربان دوم شاید به امیدِ از بین رفتن جدایی چهلساله بین کلیسای ارتدوکس و کاتولیک و برقرار شدن دوبارهٔ وحدت دینی در سراسر اروپا، به این درخواست پاسخ مثبت داد.[12] اَلکسیوس و اوربان، پیش از این و در سال ۱۰۸۹ م تماسهای نزدیکی با یکدیگر برقرار کرده بودند و آشکارا در مورد موضوع یکپارچگی کلیسای مسیحی به گفتگو پرداخته بودند که نشانههای قابل توجهی از همکاری میان قسطنطنیه و رُم در سالهای پیش از آغاز جنگ صلیبی وجود داشتهاست.[13] در ژوئیهٔ ۱۰۹۵ م، پاپ به زادگاه خود در فرانسه رفته تا به جمعآوری نیرو برای این اردوکشی مشغول شود. اوج سفر او در شورای کِلِرمونت و در ماه نوامبر رخ داد؛ جایی که او موعظهای شورانگیز را برای تعداد زیادی شنونده از طبقهٔ اشراف و روحانیون ایراد کرد.[14] جمعیت مشتاق حاضر پس از سخنرانی و در پاسخ به پاپ، فریاد دئوس وولت (خدا [این را] میخواهد) سردادند.[15] پاپ تاریخ ۱۵ اوت ۱۰۹۶ م، مصادف با روز عروج مریم را برای عزیمت بسوی نخستین جنگ صلیبی قرار داد.[16]
چهار سپاه اصلی از صلیبیها در زمان مشخص شده بهوسیلهٔ پاپ در اوت ۱۰۹۶ م، اروپا را ترک کردند. آنها مسیرهای مختلفی را به سوی قسطنطنیه برگزیدند و در بیرون از دیوارهای شهر و در میان نوامبر ۱۰۹۶ تا آوریل ۱۰۹۷ م گرد همآمدند؛ اوگ ورماندو نخستین کسی بود که به آنجا رسید و پس از او گادفری، ریموند و بوهموند نیز از راه رسیدند.[17]
سپاه صلیبیها در طول نیمه نخست سال ۱۰۹۷ م، به آسیای کوچک منتقل شده و اَلکسیوس نیز دو تن از ژنرالهایش به نامهای مانوئل بوتومیتس و تاتِیسیوس را نیز برای یاری صلیبیها فرستاد. نخستین هدف لشکرکشی آنان نیقیه بود. نیقیه که در گذشته شهری مهم در قلمرو فرمانروایی امپراتوری بیزانس محسوب میشد، در آن هنگام بدل به پایتخت سلطنت سلجوقی روم و فرمانروایی قِلِج ارسلان یکم گشته بود. او که قدرت این سپاه تازهٔ صلیبی را دستکم گرفتهبود در آن هنگام با رها کردن خانواده و خزانهاش در شهر، برای جنگ با دانشمندیان به آناتولی مرکزی لشکرکشی کردهبود.[18]
پیرو این رویداد و به محض ورود صلیبیها به پشت دیوارهای شهر، این شهر در محاصرهای نسبتاً طولانی قرار گرفت.[19] در نهایت پادگان تُرکهای شهر در ۱۸ ژوئن تسلیم شده[20] و شهر در دست نیروهای بیزانسی قرار گرفت، و این رویداد سرچشمهٔ آغاز درگیریهای صلیبیها و امپراتوری بیزانس گردید. پرچمهای امپراتوری بیزانس بر دیوارها و برجهای شهر برافراشته شدند و صلیبیها از غارت شهر و حتی ورود به آن، جز در دستههای کوچک و همراه با محافظ منع شدند. گرچه این اتفاق مطابق با سیاست سوگند وفاداری صلیبیها به الکسیوس و امپراتوری روی دادهبود اما امپراتور با بخشش هدایای خوراکی به سپاه صلیبیها و نیز هدایایی گرانبها از گنجینهٔ قِلِج ارسلان به سران صلیبی، آنان را از خود خشنود کرد.[21]
در پایان ماه ژوئن، صلیبیها از میان آناتولی به حرکتشان ادامه دادند. آنان توسط تعدادی از سربازان بیزانسی به فرماندهی تاتِیسیوس همراهی میشدند، و همچنان به این امید دل بسته بودند که امپراتور الکسیوس، تمام سپاه بیزانس را پس از آنان بهسویشان خواهد فرستاد. صلیبیها سپاهشان را برای کنترل راحتتر به دو دسته تقسیم کردند؛ یک گروه به فرماندهی نورمنها، و دیگری به فرماندهی فرانسویها.[22] دو گروه از پیش تعیین کرده بودند که در دورلیوم به یکدیگر ملحق شوند، اما در یکم ژوئیه و در نزدیکی دورلیوم با سپاه ارسلان روبرو شدند و در نبردی که روی داد، توانستند نیروهای او را از میان بردارند.[23][24]
حرکت صلیبیها از میان آناتولی گریزناپذیر بود، اما از آنجایی که ارسلان هر آنچه در پشت سر حرکت سپاهش قرار داشت را سوزانده و نابود کرده بود، این سفر بسیار سخت و طاقتفرسا مینمود. این رویداد در میانهٔ تابستان بود و در نتیجه تعداد زیادی از افراد و اسبهای صلیبیها که آب و غذای کمی بههمراه داشتند، کشته شدند.[25] مسیحیان محلی نیز در بین راه برخی مواقع به آنان غذا و پول، هدیه میکردند. صلیبیها نیز هر زمانی که فرصتی بهدست میآوردند، دست به چپاول و غارت میزدند. هریک از فرماندهان، درگیری و بحث را پیرامون رهبری کل گروه شروع کردهبود، گرچه هیچیک از آنان از قدرت کافی برای این کار بهرهمند نبود، و تنها آدهمار به عنوان رهبری معنوی سپاه به رسمیت شناخته شدهبود. پس از گذشتن از میان دروازههای کیلیکیه، بالدوین بوین بر سرزمین ارمنیها در پیرامون فرات متمرکز شد. او تصمیم گرفت ملکی را برای خود در سرزمین مقدس تصرف کند و در ابتدای سال ۱۰۹۸ م، او به عنوان جانشین توروس حاکم اِدسا برگزیده شد. توروس در میان رعایای ارمنی بهخاطر داشتن مذهب ارتدوکس یونانی محبوبیتی نداشت. پس از چندی توروس، در پی شورشی که احتمالاً با تحریک بالدوین روی داده بود، کشتهشد. در مارس ۱۰۹۸ م، بالدوین به عنوان حاکم جدید انتخاب شد و کنتنشین ادسا را به عنوان نخستین دولت صلیبی ایجاد نمود.[26][27]
وضعیت شهر
سلوکوس یکم، شهر انطاکیه را در سال ۳۰۰ پیش از میلاد و در ۱۲ مایلی دریای مدیترانه و در کنار رود اُرنتس[یادداشت 1] بنیان گذاشت و نام پدرش[یادداشت 2] را بر آن قرار داد. پس از مدتی این شهر در شمار مهمترین شهرهای آسیا قرار گرفت و سومین شهر بزرگ امپراتوری روم گردید. این شهر یکی از شهرهای مهم و مقدس برای مسیحیان محسوب میشد؛ این مکان نخستین جایی بود که لقب عیسوی بر پیروان عیسی اطلاق گشت و همچنین مکانی بود که در آن پطرس مقدس، نخستین اسقفنشین را ایجاد کرده و جایگاه و نهاد پاپ را بنیان نهاد. این شهر که در اثر زمینلرزههای متعدد و نیز جنگهای ایران و بیزانس رو به ویرانی نهاده بود، در هنگام استیلای اعراب اهمیت ویژهاش را در برابر حلب از دست داده بود.[28][29]
با تسخیر دوبارهٔ شهر بهدست امپراتوری بیزانس در قرن دهم این شهر توانست موقعیت مهم و راهبردی پیشینش را بازیابد و بدل به بزرگترین دژ مرزی در سوریه گردد.[30] مردم این شهر آمیختهای از یونانیها، ارمنیها، سریانیها، یهودیان و عربها بودند.[31]
این شهر در ۱۰۸۵ م به تسخیر سلیمان بن قُتَلمِش درآمد و پس از مرگ او، در شمار ممالک تحت امر ملکشاه یکم، سلطان سلجوقیان بزرگ قرار گرفت. ملکشاه، یاغیسیان را به امارت انطاکیه انتخاب کرده بود. او پس از گذشت ده سال از امارتش و مرگ ملکشاه، مطیع فَخرِالمُلوک رضوان حاکم حلب گشته، ولی با تحریک نمودن دُقاق، امیر دمشق و کِربُغا، اتابک موصل — که رقیبان رضوان بودند — توانسته بود که خودمختاریای نسبی کسب نماید. او در سال ۱۰۹۶ م و در نبرد با دُقاق به رضوان خیانت نمود و از آن پس در شمار امیران دُقاق قرار گرفت. دُقاق با وجود این خیانت نتوانست بر حلب چیره شود.[32][33]
والی شهر، یاغیسیان ترکمان، پنجهزار جنگجوی زبده در اختیار داشت[34] و به استحکامات شهر مطمئن بود ولی به مسیحیان ساکن شهر اعتمادی نداشت و با شنیدن خبر نزدیک شدن صلیبیها، شروع به سختگیری بر آنان نمود؛ او شمار زیادی از مسیحیان را از شهر اخراج کرد و ژان اِکسیت،پاتریارک انطاکیه را نیز زندانی نمود. او همچنین حرمت کلیسای جامع پطرس مقدس را شکست و آنجا را به طویلهٔ اسبهایش بدل کرد.[35]
درخواست یاری
به محض نزدیک شدن صلیبیها، مردم مسیحیِ روستاهای اطراف که از آزار و اذیت یاغیسیان در امان نمانده بودند، شروع به کشتار پادگانهای ترک نمودند.[36] یاغیسیان در پی تلاش برای یافتن متحدانی برآمد. فخرالملوک رضوان، امیر حلب که از وقایع و خیانت سال پیش او، کینه به دل داشت به درخواستش توجهی نکرد. یاغیسیان پسرش، شمسالدوله را برای درخواست یاری به سوی دُقاق، امیر دمشق فرستاد. دُقاق برای نجات او سپاهی گردآورد و اتابکش، طغتکین ترکمان و جناحالدوله، حکمران حُمص نیز هردو از او حمایت کردند. او پیکی نیز به سوی کِربُغا، اتابک موصل و بزرگترین و نیرومندترین امیر شمال بینالنهرین و الجزیره در آن هنگام فرستاد. کِربُغا با طمع دستیابی به حلب، دست به لشکرکشی برای یاری انطاکیه در برابر عیسویان زد و فرمانروایان بغداد و ایران نیز از هیچگونه یاری به او فروگذار نکردند. در همین هنگام یاغیسیان تمام نیروهایش را به داخل شهر فراخواند و آذوقهٔ کافی برای روزهای طولانی محاصره را گردآوردی نمود.[37][38]
نخستین محاصره
صلیبیها با رسیدن به شهر کوچک مراته که نخستین شهر از مناطق زیر فرمانروایی یاغیسیان بود، آن را به راحتی تصرف نمودند، زیرا پیش از رسیدن آنان، پادگان تُرکِ شهر فرار کرده بود.[39] آنان همچنین ۱۰۰۰ سرباز را به فرماندهی رابرت، کنت فلاندرز به سوی شهر ارتاح فرستادند که پیشتر پادگانش بهوسیلهٔ مردمِ عیسوی کشتار و متواری شدهبودند.[40] شهر ارتاح دارای استحکامات نظامی قدرتمندی بود و به سپر انطاکیه شهرت داشت و هیچ سپاهی بدون تسخیر این شهر نمیتوانست بر انطاکیه دست یابد. مردم ارمنی شهر به رابرت خوشامد گفته و او بدون هیچ مشکلی شهر را در اختیار گرفت.[41]
آغاز محاصره
در بیستم اکتبر ۱۰۹۷ م، صلیبیها به پلی که به نام آهنین شناخته میشد و بر روی رود اُرنتس قرار داشت، رسیدند. این پل بر روی دوراهی مرعش–حلب و در ۱۲ کیلومتری شمال شهر انطاکیه قرار گرفتهبود و بهوسیلهٔ دیوارهایی مستحکم و دو برج در دو سوی پل از آن نگهبانی میگردید. سپاه صلیبیها به فرماندهی آدهمار، اسقف لپوی به سرعت به آن یورش بردند و پس از نبردی آن را تسخیر کردند و از آن گذشتند. در فردای آن روز بوهموند و سپس دیگر صلیبیها به پای دیوارهای شهر رسیده و آن را در محاصره گرفتند.[42]
دیوارهای مستحکم و استوار شهر بهوسیلهٔ امپراتور ژوستینین بنا شده بود و تنها یک قرن پیش از این رویداد بهوسیلهٔ دولت بیزانس به خوبی مرمت گردیده و تمام شهر را دربرمیگرفت و بهوسیلهٔ چهارصد برج بر تمام اطراف شهر اشراف داشت و نقطهای از تیررسشان پنهان نبود. وسعت شهر درون دیوارها به قدری زیاد بود که میتوانست آب و آذوقهٔ مورد نیازش را از باغات شهر تأمین نماید. اگرچه محاصره کامل شهر بهعلت وجود کوهستان در قسمت بزرگی از دیوار شرقی شهر که باعث میشد سپاهی نتواند در آن نواحی اردو بزند، تقریباً غیرممکن بود.[43][44]
ترکان که خود با استفاده از خیانت توانسته بودند در سال ۱۰۸۵ م بر شهر دست پیدا کنند، این موضوع را مهمترین تهدید خود میدانستند. یاغیسیان نفرات کافی را برای سربازگذاریِ تمام دیوارهای شهر در اختیار نداشت و در همان حال صلیبیها نیز نتوانسته بودند به علت کمبود نفرات، شهر را کاملاً در محاصره بگیرند. ازاینرو او تصمیم گرفت تا هنگام رسیدن نیروهای کمکی از درگیری با صلیبیها خودداری کند تا بتواند تا جای ممکن، جان سربازانش را حفظ نماید[45] و در نتیجه پس از رسیدن صلیبیها به اطراف شهر تا دو هفته از هرگونه درگیری با آنها دوری کردند.[46][47]
صلیبیها پس از رسیدن به شهر، در کنار دیوارهای شمالی شهر اردو زده و کنترل ورود و خروج به چندین دروازهٔ شهر را نیز به کنترل درآوردند. بوهموند، مقابل دروازهٔ سنتپُل را گرفته، ریموند، بابالکلب را و گادفری نیز در مقابل دروازهٔ دوک موضع گرفت و دو دروازهٔ پل بارودار و سنت ژرژ را نیز موقتاً رها کردند.[48][49] دروازهٔ آهنین در گذرگاه کوهستانی شرق شهر نیز در دسترس نبود، این دروازه بر کورهراهی کوهستانی واقع شدهبود و درست در نزدیکی ارگ شهر قرار داشت. ارگ شهر در ارتفاع سیصد متری از سطح شهر قرار گرفته بود.[50] آنان همچنین به سرعت با ساخت پلی قایقی از رود عبور کرده و کنترل راه انطاکیه به اِسکَندَرون و بندر سنت سیمون را نیز به تصرف درآوردند. تصرف بندر سنت سیمون توانایی برقراری ارتباط و فرستادن نامه به اروپا را فراهم نمود و همچنین مسیر دریایی برای تأمین تجهیزات پشتیبانی و نیروهای کمکی در اختیارشان قرار داد. اهمیت سفر دریایی از آنجا بود که در حالی که پیمودن مسیر زمینی از اروپا تا انطاکیه ماهها زمان نیاز داشت، سفر دریایی در مدت زمان تنها دو هفته امکانپذیر بود.[51][52][53]
۱۰۷۱ میلادی | شکست امپراتوری در ملازگرد | |
۱۰۷۱-۱۰۸۵ | تسخیر شام و فلسطین بوسیلهٔ سلجوقیان | |
۱۰۸۵-۱۰۹۵ | کشتار ۳۰۰۰ زائر عیسوی و تبدیل کلیساها به اصطبل | |
۱ مارس ۱۰۹۵ | شورای پیاچنزا | |
۱۰۹۵ نوامبر ۲۷ | شورای کلرمونت | |
۱۰۹۵-بهار ۱۰۹۶ | آغاز جنگ عوامالناس | |
اوت ۱۰۹۶ | گذر عوامالناس از بسفر | |
۲۱ اکتبر ۱۰۹۶ | نابودی سپاه عوام بدست تُرکان | |
نوامبر ۱۰۹۶-آوریل ۱۰۹۷ | گرد آمدن سپاه صلیبی در قسطنطنیه | |
۱۴ مه-۱۹ ژوئن ۱۰۹۷ | محاصره نیقیه | |
۱ ژوئیه ۱۰۹۷ | نبرد دورلیوم | |
اکتبر ۱۰۹۷ | تسخیر شهر ارتاح | |
۲۰اکتبر ۱۰۹۷ | تسخیر پل آهنین | |
۲۱اکتبر ۱۰۹۷ | آغاز محاصره انطاکیه | |
۱۷ نوامبر | رسیدن ۱۳ کشتی جنوآیی و تسخیر بندر سنت سیمون | |
۱۷نوامبر | به کمین انداختن پادگان دژ حارم | |
۱۷نوامبر | ساخت برج مالرگارد | |
اواخر دسامبر | تسخیر بندر لاذقیه | |
۳۱دسامبر | نبرد صلیبیون و دقاق در نزدیکی شیزر | |
ابتدای فوریه ۱۰۹۸ | بازگشت فرستاده امپراتور به قسطنطنیه | |
۸فوریه ۱۰۹۸ | ورود سفیران خلافت فاطمی | |
۹فوریه ۱۰۹۸ | نبرد صلیبیها و رضوان و تسخیر دژ حارم | |
۴مارس ۱۰۹۸ | ورود ناوگان انگلیسی به سنت سیمون | |
۱۴ مارس | ساخت برج لامحمری | |
آوریل | ساخت دژ تانکرد | |
اواخر مه | حرکت سپاه کربغا از ادسا بهسوی انطاکیه | |
۲ ژوئن | فرار استفان، کنت بلوآ و عدهای به اسنکدرون | |
۲ژوئن | خیانت نگهبان برج دوخواهر | |
۳ژوئن | تسخیر شهر و کشتار مسلمانان | |
۷ژوئن | محاصره شهر توسط کربغا | |
۱۵ژوئن | پیدایش سنان مقدس | |
۲۸ژوئن | شکست دادن کربغا در بیرون از شهر |
صلیبیها که انتظار ورود تانکرد از سوی اسکندرون را میکشیدند، به امید اینکه سپاهیان امپراتور الکسیوس بههمراه جنگافزارهای محاصره نیز همراه او باشند و همچنین رسیدن اخباری مبنی بر حرکت ناوگانی جِنُوایی به سوی انطاکیه و نیز با در نظر گرفتن وضعیت و خستگی سپاهشان، تصمیم گرفتند تا از حملهٔ مستقیم و بیدرنگ به شهر چشمپوشی کرده و شهر را محاصرهای طولانی مدت نمایند. این درنگِ صلیبیها در حملهٔ مستقیم به شهر باعث قوت قلب و روحیه گرفتن یاغیسیان گردید که از قدرت و حملهٔ صلیبیها بسیار بیمناک بود. در میان سران صلیبی، بوهموند نیز در اندیشهٔ به چنگ آوردن فرمانروایی انطاکیه برای خود بود. او که اخباری از خیانتورزیهای شرقیان شنیده بود، امیدوار بود که با استفاده از این نیرنگ، بتواند به آرزوهای خود دست یابد.[54][55]
بوهموند توانست کسانی را در میان فراریان و تبعیدیان شهر بیابد تا بتوانند با استفاده از دوستان آنان از اخبار درون شهر آگاه گردد؛ هرچند این خبرچینی دوطرفه بود و مسیحیانی که به حسن نیت و سلطهٔ صلیبیها بدگمان بودند یاغیسیان را از آنچه در اردوی صلیبی میگذشت، آگاه میکردند. در همین حال بود که او دریافت صلیبیها در حمله به شهر تردید دارند و در میان سران صلیبی برای حمله به شهر اختلاف رأی وجود دارد بنابراین او مصمم شد تا خود آغازگر تاخت و تاز بر اردوگاه صلیبیها گردد. افرادِ او گهگاه از دروازههای غربی شهر به بیرون رخنه میکردند و سربازانی صلیبی که در پی یافتن غذا از اردوی خود جدا شدهبودند را قلع و قمع میکردند.[56] او همچنین پادگان دژ حارم در آن سوی پل آهنین را برانگیخت تا حملههایی را از پشت بر اردوی صلیبیها ترتیب دهند. در همین میان خبر رسید که پسرش شمسالدوله مأموریتش در دمشق را با موفقیت به پایان رسانده و سپاهی از سوی دمشق برای کمک به او حرکت کردهاست.[57]
با نزدیک شدن به زمستان روحیهٔ صلیبیها نیز رو به کاهش مینهاد. در ۱۷ نوامبر که سیزده کشتی جنوایی به بندر سنت سیمون رسیده و با کمکشان این بندر به تصرف صلیبیها درآمد و در نتیجه ارتباط دریایی صلیبیها با زادگاهشان برقرار گشت. با تمام این پیروزیها، صلیبیها برای تهیهٔ آذوقه در فشار قرار گرفتهبودند.[58][59] در همین هنگام سربازانی که به جستجوی غذا میرفتند و تا دیرهنگام بازنمیگشتند در دام سربازان ترکی میافتادند که از شهر به بیرون رخنه کرده و در کوهستان کمین کردهبودند. برای مقابله با این تهدید سران صلیبی تصمیم به ساخت برجی مستحکم به نام مالرگارد بر روی آن تپه گرفتند و با سربازگذاری در آن برج، این حملات را بیاثر نمودند؛[60][61] همچنین بخشی از سپاه صلیبیها به فرماندهی بوهموند، توانستند نیروهای پادگان دژ حارم را به کمین انداخته و در بیرون از دژ تماماً منهدم نمایند و این خطر را نیز از میان بردارند.[62][63]
در همین هنگام پادگان شهر، عدهای از مسیحیان و یونانیان شهر را به قتل رسانده و سرهایشان را با منجنیق به میان سپاه صلیبی پرتاب کردند و موجب ترس صلیبیها گردیدند. آنها همچنین پاتریارک انطاکیه را بهطور وارونه از باروهای بیرونی شهر میآویخته و در برابر دیدگان صلیبیها، با ترکههای آهنی شکنجه مینمودند.[64]
زمستان
در اواخر دسامبر صلیبیون توانستند بر بندر لاذقیه در ۶۰ کیلومتری جنوب انطاکیه دست یابند و دسترسی خود به قبرس را آسانتر نمایند. اگرچه این بندر بههمراه بندر سنت سیمون کمک بزرگتری برای تهیه تدارکات بود اما قابلیت اتکای همیشگی بر آنها در روزهای زمستان، هنوز فراهم نگشته بود.[65]
تقریباً در روزهای نزدیک به کریسمس ذخیرهٔ آذوقهٔ صلیبیها در حال تمام شدن بود و در روستاهای اطراف شهر نیز دیگر چیزی یافت نمیشد. در حالی که گادفری در بستر بیماری افتاده بود، در جلسهٔ سران سپاه تصمیم بر آن شد تا بوهموند و رابرت، کنت فلاندرز فرماندهی سپاهی را بر عهده گیرند و به سوی شهر حماه حرکت و هرآنچه یافتند غارت نمایند. فرماندهی محاصره نیز در نبود این دو، برعهدهٔ ریموند و آدهمار قرار گرفت. سپاه بوهموند در ۲۸ دسامبر بههمراه ۴۰۰ شوالیه و تعداد زیادی پیادهنظام[66] حرکتش را آغاز کرد. یاغیسیان که از حرکت دستهای از سپاه صلیبیها اطلاع یافته بود خود را آمادهٔ حمله به اردوگاه صلیبیها نمود و پس از اطمینان از دور شدن کافی آنان در شب ۲۹ دسامبر با همهٔ نیروهایش از پل گذر کرد و بر اردوگاه صلیبیها در شمال رود یورش برد. این حملهٔ ناگهانی، صلیبیها را غافلگیر نمود اما ریموند با هوشیاری به سرعت عدهای از سواران را به خط کرد و در تاریکی شب بر صف ترکان یورش برد و ترکان به سوی پل شهر گریختند و سواران ریموند نیز دست به تعقیب آنان زدند. سرعت سواران ریموند به قدری بود که توانستند پیش از بسته شدن دروازهها خودشان را به آن سوی پل برسانند که ناگهان اسبی که سوارش را از دست داده بود به سوی دسته ریموند تاخت و صفوف سواران را برهم ریخت. سواران وحشت زده به سوی اردوگاه گریختند و این بار ترکان دست به تعقیب آنان زدند. صلیبیها در مقابل اردوگاه به سرعت دوباره به صف شده و خود را آمادهٔ نبرد کردند اما ترکان نیز به شهر بازگشتند. تلفات از دو طرف، مخصوصاً صلیبیها که در وضعیت وخیمی قرار داشتند، بسیار زیاد بود. پرچمدار اسقف آدهمار نیز در میان کشتهشدگان بود و پرچم اسقف به دست مسلمانان افتاد.[67][68][69] افتادن پرچم به دست مسلمانان در نگاه سپاه صلیبی بهنوعی شکست محسوب میشد و باعث کاهش روحیه آنان گردید.[70]
در سوی دیگر، سپاه صلیبیها به فرماندهی بوهموند در حال پیشروی به سوی جنوب بود و از رویدادهای انطاکیه و همچنین از خطری که به آن نزدیک میگشت، بیخبر بود. در میانهٔ ماه دسامبر دقاق، امیر دمشق پس از دو ماه تأخیر به درخواست کمک یاغیسیان پاسخ گفت و با سپاه بزرگی، همراه با طغتکین، اتابکش و شمس الدوله، دمشق را ترک کردهبود و در راهْ امیر حمص نیز به آنان پیوستهبود. در ۳۰ دسامبر نیروی متحد مسلمانان به شیزر رسیده و با اطلاع از وجود سپاه صلیبیها در همان حوالی با سرعت به سوی آنان تاختند. در صبحگاه ۳۱ دسامبر، صلیبیها از حملهٔ سپاه مسلمانان غافلگیر شدند.[71][72] رابرت و سربازانش که جلوتر از بوهموند در حرکت بودند مورد یورش مسلمانان قرار گرفته اما بوهموند اندکی درنگ کرد تا هنگامی که مسلمانان از پیروزی خود اطمینان مییابند، بر سر آنان بتازد. با حملهٔ متقابل بوهموند به مسلمانان، رابرت رهایی پیدا کرد و سپاه مسلمانان با دادن تلفات بسیار زیاد، مجبور گردید تا به سوی حما عقبنشینی کند. سپاه صلیبیها که در حقیقت با مأموریت جمعآوری آذوقه به راه افتاده بود و ظاهراً توانسته بود در برابر مسلمانان پیروز گردد، به علت شرایط وخیم سپاه و تلفات بسیار و در حالی که تمام آذوقهٔ گردآوری شده را در هنگام نبرد از دست داده بودند، مجبور گردید پس از غارتِ چند دهکده کوچک و بدون به انجام رساندن مأموریتش به انطاکیه بازگردد.[73][74]
سپاه بوهموند پس از بازگشت، با وضعیت وخیم دیگر نیروها روبهرو گردید. در فردای همان روز نیز زلزلهای بسیار بزرگ به وقوع پیوست که حتی در ادسا نیز احساس شد. در همین هنگام که هوا رو به سردی میرفت، بارانهایی سیلآسا نیز شروع به باریدن کرد و وضعیت اردوگاه صلیبیها را بیش از پیش دچار وخامت کرد. جستجوی خواربار حتی تا نواحی دوردستِ کوهستانی صورت میپذیرفت اما نیاز اردوگاه را برآورده نمیکرد. از سوی دیگر اردوگاه صلیبیها به هدفی برای سودجویی عیسویان ارمنی و شامی بدل شده و خوراکیهاشان را با قیمتهایی بسیار سنگین که پرداختش تنها از عهدهٔ مجاهدان ثروتمند ساخته بود به آنان میفروختند. در نتیجهٔ این قحطی از هر هفت نفر، یکی به کام مرگ کشیده شد و از تمام اسبهای اردوگاه، تنها هفتصد اسب برای صلیبیها باقیماند.[75][76] وقایع اواخر دسامبر باعث گشت تا سران صلیبی، روشهای نظامیشان را مورد ارزیابی دوباره قرار دهند.[77]
شمعون، پاتریارک اورشلیم که در قبرس اقامت گزیدهبود و پیش از این در ماه اکتبر نیز با آدهمار و کلیسای غرب مکاتباتی صورت دادهبود، حال با آگاهی از وضعیت صلیبیها هرچیز خوردنی و نوشیدنی که مییافت، مرتباً از قبرس برای صلیبیها ارسال میکرد ولی این میزان از خوراکیها کفاف خوراک مورد نیاز سپاه را نمیداد. از همین روی رفتهرفته عدهای از سربازان شروع به تَرک اردوگاه به سوی سرزمینهای ثروتمندتر و حتی زادگاه خود نمودند. جدای از سربازان بیاهمیت، در یکی از روزهای اواخر ماه ژانویه، پیتر زاهد بههمراه ویلیام کارپنتر نیز گریختند که البته توسط تانکرد دستگیر شده و سپس به اردوگاه آوردهشدند. اشتباه پیتر به سکوتی مصلحتی بخشوده شد ولی ویلیام مورد تنبیه بوهموند قرار گرفت.[78][79][80][81] اسقف آدهمار با مشاهده این شرایط اسفبار و با کسب موافقت پاتریارک اورشلیم — که در آن زمان رهبری تمام اسقفهای یونانی و لاتینی شرق را بر عهده داشت — نامهای به نام او و خطاب به همهٔ عیسویان باختر نگارش کرد و از آنان مدد خواست و در مقابل کسانی که از درخواست او سرباز زده و به سوگند جهادشان عمل نکنند را خارج از دین و مطرود قلمداد نمود.[82][83]
بهار
در ابتدای ماه فوریه، فرستادهٔ امپراتور، تاتِیسیوس، که همراه با عدهای از لشکریان بیزانسی، راهنمایان و کارشناسان قلعهگشایی، صلیبیها را از نیقیه تا انطاکیه همراهی نموده بود و همچنین روابط خوبی نیز با سران سپاه صلیبی برقرار نمودهبود به ناگاه اردوگاه را ترک کرد و در بندر سنت سیمون سوار بر کشتی شده و رهسپار قبرس گردید. پیشتر نظریات و طرحهای او برای محاصرهٔ دژهای اطراف انطاکیه از سوی سران صلیبی نادیده گرفته شده بود و او دلیل تَرکَش را تأمین خوارُبار مورد نیز برای سپاه اعلام کرد و برای اطمینان دادن به صلیبیها برای بازگشتش، شمار زیادی از همراهانش را در انطاکیه باقی گذارد. او بعدها در قسطنطنیه به امپراتور گفت که صلیبیهای — که گمان میگردند امپراتور یکی از عوامل تشویق ترکان برای انجام حملات فزاینده به صلیبیها است — در پی قتل او بوده و بوهموند او را از وجود این توطئه آگاه گردانیده بود.[84] بلافاصله پس از اینکه تاتِیسیوس اردوگاه را ترک کرد بوهموند و یارانش شایعهای ایجاد کردند که تاتِیسیوس از بیم جانش یا با انگیزهٔ خیانت فرار نمودهاست و در مقابل، تعهد پیشین صلیبیها و سوگندشان به امپراتور از اعتبار خارج است و بهطور خلاصه دیگر نیازی نیست تا پس از تسخیر انطاکیه آن را به امپراتور واگذار نمایند.[85]
پس از شکست دقاق، یاغیسیان به درخواست کمک از سَرورِ پیشینش، فخرالملوک رضوان، امیر حلب پرداخت.[86] رضوان که از پیشروی صلیبیها تا نزدیکیهای مرزهای قلمروی خود بیمناک بود و از کمک نکردن به یاغیسیان در ابتدای این جنگ پشیمان شدهبود تصمیم گرفت به یاری به انطاکیه بشتابد. او برای این کار عموزادهاش، سُکمان اَرتُقی و پدرزنش، امیر حما را نیز برای یاری خود فراخواند. در اوایل فوریه، نیروی متحد ۱۲ هزار نفری[87] رضوان و امیر حما و سُکمان دژ حارم را به تسخیر خود درآورده و برای یورش به اردوگاه صلیبیها آماده شدند. تصمیم سران صلیبی در جلسهای که برگزار کردهبودند بر آن شد تا بوهموند، استفان، کنت بلوآ و رابرت فلاندرز فرماندهی سواران را بر عهده گرفته و دشمن را غافلگیر و بر سرشان بتازند. در این بین فرماندهی ارشد بر دوش بوهموند قرار داده شد. سواران در ۸ فوریه بههمراه ۷۰۰ سوار و با تاریک شدن هوا از روی پل قایقی عبور و به سوی پل آهنین و برای رویارویی در نبردی نابرابر به حرکت درآمده و در میان دریاچه و رودخانه موضع گرفتند. در سحرگاهان با پدیدار شدن سپاه مسلمانان، دستهای از سواران به آنان یورش برده و با عقبنشینی، آنان را به میدان نبرد مورد نظرشان کشاندند. موقعیت محل استقرار سواران بوهموند در میان دریاچه و رودخانه به او این برتری را میداد که ترکان نتوانند از زیاد بودن تعدادشان سودی برده و سپاه کوچک او را دور زده و محاصره کنند. با شروع نبرد همهٔ سواران مجهز بوهموند به صفوف سواران سبک اسلحهٔ رضوان یورش بردند. با گریختن سواران رضوان از میدان نبرد، صفوف منظم سپاه رضوان درهم ریخت و همگی بهسوی حلب گریختند و حتی پادگاه دژ حارم نیز دژ را رها کردند و به فراریان پیوستند و در نتیجه تعداد زیادی اسب و آذوقه به دست صلیبیها افتاد.[88] در همان هنگام یاغیسیان از فرصت ایجادشده و در نبود سوارهنظام صلیبی با تمام نیروی خود بر اردوگاه صلیبیها یورش بردهبود. در بعد از ظهر آن روز، سواران بوهموند به اردوگاه رسیدند و سپاه صلیبی را در آستانهٔ شکست یافتند. یاغیسیان که با دیدن سواران از شکست نیروهای رضوان آگاه شدهبود بدون درنگ تمام نیروهایش را به درون شهر بازگرداند.[89][90]
سرمای سخت و جانکاه و کمبود مواد غذایی چنان شرایطی را بر سپاه وارد آورده بود که بسیاری جان باختند و از سپاه صد هزارنفری صلیبی که اروپا را ترک کرده بود، تنها ۳۰ هزار نفر باقی مانده بودند.[91]
ادگار آتلینگ مدعی تاج و تخت انگلستان که از آنجا تبعید گشتهبود، در قسطنطنیه به فرمان امپراتور و همراه با ابزارآلات قلعهگیری و چندین کارشناس نظامی به ناوگان زائران جنوایی پیوست و به سوی انطاکیه حرکت کرده بود. این ناوگان از سربازان انگلیسی و به فرماندهی ادگار در ۴ مارس به بندر سنت سیمون وارد شد. با رسیدن این خبر به اردوگاه صلیبیها، بوهموند و ریموند بههمراه ۶۰ شوالیه و ۵۰۰ پیادهنظام به سوی سنت سیمون به حرکت درآمدند[92] تا کارشناسان و ابزارآلات را به اردوگاه منتقل و در صورت امکان از مردان همراه ناوگان نیز سربازانی فراهم نمایند. آنان در ششم[93] و یا ۷ مارس[94] و هنگام بازگشت به اردوگاه در کمین ترکانی که از شهر خارج شدهبودند افتاده و در این درگیری، عدهای از سربازان، بارهاشان را رها کردند و به سوی اردوگاه فراری شدند و با رسیدن به اردوگاه، شایعهٔ مرگ بوهموند و ریموند را ایجاد کردند. گادفری به سرعت سربازانش را آماده کرد تا بهسوی نیروهای شکستخورده به حرکت درآید و تجهیزاتی که به دست ترکان افتاده بود را بازپسگیرد که با دستهای دیگر از سربازان یاغیسیان که از شهر خارج شده بودند درگیر شدند. هدف این دسته از سربازان ترک فراهم کردن فرصت کافی برای انتقال غنائم به شهر بود. در همین هنگام که نبردی سخت در بین گادفری و سربازان ترک جریان داشت، بوهموند و ریموند و بازماندگان سپاهشان به اردوگاه رسیدند و باعث شکست نیروهای امدادی ترک شدند.[95] پس از آن سران صلیبی نیروهاشان را گردآورده و بر سربازان ترکِ حملکنندهٔ غنائم یورش بردند و پیش از آنکه از پل شهر عبور کنند تا آخرین نفرشان را کشته و تمامی مصالح و تجهیزات را دوباره به تصرف خود درآوردند. در این نبرد ۱۵۰۰ تن از نیروهای یاغیسیان بههمراه ۹ تن از امیران ترک یا بهوسیلهٔ صلیبیها کشته یا در هنگام عبور از رودخانه جان باختند. صلیبیها نیز نزدیک به ۱۰۰۰ نفر تلفات متحمل شدند.[96][97]
در پی این پیروزی، صلیبیها توانستند با استفاده از مصالح و کارگران از راه رسیده برجی در روبهروی پل بارودار و در کنار مسجد گورستان مسلمانان بسازند و محاصرهٔ شهر را تکمیل کنند. ساختمان این برج که به نام همان مسجد یعنی لامحمری معروف شد در ۱۴ مارس پایان یافت.[98] در نخستین هفتهٔ آوریل تصمیم صلیبیها برای مسدودسازی رفتوآمد از دروازهٔ سنت ژرژ نیز بر آن شد تا در بالای کوه مشرف به آن دروازه، دژی ساخته بسازند.[99] ساخت این دژ که به دژ تانکرد معروف گشت در ماه آوریل به پایان رسید. محاصرهٔ سخت شهر عمدهٔ عبور و مرور ترکان به خارج از شهر را قطع کرد و مردم شهر را در تنگنای گرسنگی قرار داد. از سوی دیگر با فرارسیدن بهار و بهبودی آبوهوا شرایط برای صلیبیها رو به بهبودی گذاشت. صلیبیها توانستند بدون مزاحمتهای پیشین ترکان و به راحتی از مراتع سرسبز اطراف، آذوقهٔ مورد نیاز چهارپایان را تهیه کنند؛ و از طرفی با محاصره کامل شهر بازرگانانی که تا پیش از این، به شهر آذوقههای مورد نیاز را به قیمتهای بالایی میفروختند حاضر به معامله با صلیبیها شدند. این وضع و پیروزیهای ناشی از غارت کاروانهایی که از شام به انطاکیه در حرکت بودند باعث افزایش روحیهٔ سربازان صلیبی گردید.[100]
سفیر خلافت فاطمی
در ۸ فوریه سال ۱۰۹۸ م سفیران افضل شاهنشاه، صدراعظم خلیفهٔ فاطمی مصر به اردوگاه صلیبیها وارد شدند. افضل که سپاهیان صلیبی را همانند مزدوران امپراتور میپنداشت، اطمینان داشت که صلیبیها که با مشکلات و تهدیدات زیادی روبهرو بودند، پیشنهادش را به گرمی خواهند پذیرفت. او پیشنهاد تقسیم قلمروی سلجوقیان در شام را به صلیبیها ارائه نمود. در این پیشنهاد شمال شام سهم صلیبیها و فلسطین به تسخیر فاطمیان درمیآمد. صلیبیها سفیران را پذیرفتند ولی مذاکراتشان با آنان به سرانجامی نرسید و عاقبت سفیران فاطمی پس از یک ماه همراه با هدایایی که از پیروزی ۶ مارس بهدست آمدهبود، به مصر بازگشتند. درسی که این گفتگوها برای صلیبیها همراه داشت این بود که به آسانی میتوان از امیران و حاکمان اسلامی ضد یکدیگر استفاده کرده و از اختلافاتشان سود بُرد.[101][102] f>
تسخیر شهر
در روزهای آغازین ماه مه خبر حرکت کِربُغا از موصل به اردوگاه صلیبیها رسید.[103] صلیبیها با آگاهی از این اخبار با کنار گذاشتن تعصباتشان و درسی که از ماجرای سفیران فاطمی گرفته بودند، با دقاق، امیر دمشق وارد مذاکره شده و از او درخواست نمودند تا در مقابل عدم تعرض به قلمرواش در جنگ پیشرو اعلان بیطرفی کند ولی او که از موضع عدم دخالت برادر و رقیبش رضوان امیر حلب آگاه شدهبود به این مذاکرات روی خوش نشان نداد.[104] کِربُغا شش ماه را صرف تلاشهای دیپلماتیک و گردآوری سپاهیانی از مناطق مختلف نمود.[105] او علاوه بر سربازان خود، سپاهیانی از امیران سلجوقی ایران، بغداد و امیر ارتقی گردآورده بود و دقاق و امیر حمص نیز در دمشق در انتظار پیوستن به سپاه او بود. تنها رضوان، امیر حلب حاضر نشد تا استقلالش را به خطر انداخته و با او همراه گردد. سپاهیان او نه از سر وظیفهٔ مذهبی برای نبرد با عیسویان، بلکه بیشتر بخاطر ترسی که از کربغا در دل داشتند حاضر شدهبودند تا وی را همراهی نمایند. از طرفی پادگان یاغیسیان نیز همچنان در دفاع از شهر سخت پایداری میکردند. صلیبیها که میدانستند اگر نتوانند تا رسیدن سپاه کربغا، شهر را به تصرف درآورند، میان نیروهای تازهنفس او و پادگان شهر نابود میشوند سخت بیمناک و نگران شدند. صلیبیها پیکی را بهسوی الکسیوس که در آناتولی در حال نبرد بود فرستادند و از او درخواست یاری نمودند. بوهموند که میدانست با رسیدن امپراتور و پیروزی، انطاکیه به تصرف او درخواهد آمد و آرزوهایش را در خطر میدید در مخالفت درآمد ولی سرانجام در بین آدهمار و ریموند و بوهموند قرار بر آن شد تا اگر سپاه امپراتور به یاری آنان نیامد و نخستین کسانی که به شهر راه مییافتند نیروهای بوهموند بودند، انطاکیه به تصرف او دربیاید.[106][107]
کربغا که قصد نداشت نیرویی از صلیبیها و تهدیدی برای سپاهش را در پشت سرش باقی گذارد به سوی ادسا شتافت. او از میزان نیروهای بالدیون در ادسا آگاهی نداشت. بالدوین که نیروی کافی برای حمله به کربغا را نداشت در قلعهٔ مستحکم ادسا که به آسانی قابل گشایش نبود، مستقر شد. کربغا سه هفتهٔ تمام را در ادسا و نبردهایی بینتیجه تلف نمود و این فرصت کافی را برای صلیبیها در انطاکیه مهیا نمود.[108]
در تمام این سه هفته بوهموند تمام تلاشش را بهکار بست و با یکی از امیران پادگان شهر به نام فیروز رابطهای محرمانه و در خفا برقرار ساخته بود. فیروز که یکی از ارمنیهای تازه مسلمانشده بود توانسته بود در حکومت یاغیسیان به مقامی دست یابد. او رابطه با همکیشان پیشینش را قطع نکرده بود و به وسیلهٔ ارمنیان توانسته بود با بوهموند ارتباط برقرار نماید و حاضر به فروش شهر شود. بوهموند که این رویداد را از دیگران مخفی نگه داشته بود یکسره خطر سپاه کربغا را به سپاهیان یادآوری مینمود. سرانجام در اواخر ماه مه کربغا محاصرهٔ ادسا را رها کرد به سوی انطاکیه شتافت. با هرچه نزدیکتر شدن سپاه او، ترس و وحشتی بزرگتر در دل صلیبیها ایجاد میشد. تعداد فراریان روز به روز افزایش مییافت و ۲ ژوئن تعداد زیادی از سپاهیان شمال فرانسه به فرماندهی استفان بلوا بهسوی اسکندرون گریختند. رفتن استفان از اردوگاه که بیش از همهٔ سرداران به ستایش از امپراتور میپرداخت بیشترین سود را برای عملی شدن رویاهای بوهموند رساند.[109][110][111] درست در همان روز فیروز پسر خود را به سوی اردوی بوهموند فرستاد و اعلام کرد تا آمادهٔ خیانت به شهر است. او فرماندهی برج دوخواهر و دیوارهای نزدیک اطرافش را در اختیار داشت. این برج در روبروی دژ تانکرد واقع شده بود. او به بوهموند پیشنهاد داده بود تا در شب هنگام سپاهیان صلیبی اردوگاه را به سوی خاور ترک کرده و چنان وانمود نمایند که در حال حرکت به سوی کربغا هستند و سپس در نیمهٔ شب به کنار دیوارها رفته و با نردبان خود را به بالای باروی شهر برسانند. او در مقابل پذیرش این پیشنهاد از سوی بوهموند پسر خود را به عنوان گروگان به اردوگاه صلیبیها فرستاد.[112][113]
با رو به تاریکی نهادن روز، بوهموند در اردوگاه ندای حرکت برای غارت آبادیهای مسلمانان را داد و سپس سران صلیبی را به خیمهٔ خود آورده و رازش را با آنان در میان گذاشت و به آنان اطمینان داد که در همان شب انطاکیه سقوط خواهد نمود. با غروب آفتاب تمامی سپاه صلیبیها به سوی خاور به حرکت درآمدند. ترکان که این حرکت صلیبیها را دیدند، خیالی آسوده یافتند که شبی آرام را پشت سرخواهند گذاشت. در نیمههای شب به سپاه صلیبیها فرمان بازگشت به سوی دیوارهای غربی شهر داده شد. نیروهای بوهموند درست اندکی پیش از سپیدهدم به مقابل برج دوخواهر رسیدند و نردبانی کنار برج نهاده و ۶۰ تن از شوالیهها به فرماندهی فولک چارترس خود را به اتاقی که فیروز در آن انتظارشان را میکشید، رساندند. شوالیهها از برج دوخواهر توانستند دو برج دیگر را که در کنترل فیروز قرار داشت به کنترل خود درآورده تا سپاهیان نردبانهاشان را در کنار دیوار قرار دهند. در همین میان بوهموند نیز از نردبان به بالای دیوار رفت.[114] در همین هنگام گروهی از سربازان مشغول غافلگیر کردن نگهبانان ترک بر روی دیوارها و برجها بودند و گروهی دیگر نیز به شهر راه یافته و عیسویان شهر را برانگیختند و توانستند دروازهٔ سنت ژرژ و دروازهٔ بزرگ پل را بر روی سپاهیان آمادهٔ صلیبی گشودند. سپاه صلیبی بدون مواجه شدن با مانعی جدی به شهر یورش برده و همراه با یونانیان و ارامنه، هر آنکس از ترکان را میدیدند، میکشتند. یاغیسیان که غافلگیر شده بود و شکستش را حتمی میدید بیدرنگ سوار بر اسبی شده و از راه دروازهٔ آهنین از شهر گریخت. اما شمسالدوله افرادش را جمع کرد و پیش از صلیبیها ارگ شهر را به تصرف خودش درآورد. بوهموند که در تعقیب او بود راهی به درون ارگ پیدا نکرده و مجبور گشت تا درفش ارغوانیاش را در بلندترین نقطه موجود به اهتزاز درآورد. بوهموند پس از گردآوری نیروهایش دوباره به ارگ یورش برد اما درحالی که خودش هم زخمی گشته بود، مجبور گشت تا عقب بنشیند. پس از چندی یک روستایی ارمنی سر یاغیسیان را به بوهموند پیشکش کرد و اندوه ارگ بوهموند را کمی تسکین بخشید. یاغیسیان در راه از اسب افتاده بود و بوسیلهٔ چند روستایی که او را میشناختند، کشته شدهبود.[115][116]
با فرارسیدن شب دیگر هیچ ترکی در همهٔ شهر زنده نمانده بود و حتی در روستاها و آبادیهای اطرافش نیز تمامی ترکان به سوی کربغا گریخته بودند و همهٔ خانههای انطاکیه اعم از مسیحیان و مسلمانان همگی به باد غارت داده شده بودند.[117][118]
محاصرهٔ دوم
با پایان یافتن شور و شادی ناشی از پیروزی، صلیبیها دریافتند که وضعیتشان همچنان خطرناک است. با آنکه باروهای مستحکم شهر از آنان حفاظت میکرد اما برای نگهبانی در سرتاسر آن به سپاهی بزرگ و خارج از نیروی صلیبیها نیاز بود. ارگ شهر نیز هنوز در تصرف ترکان قرار داشت و نیازمند نگهبانی بود. ترکان ارگ، نیرویی برای حمله به صلیبیها در اختیار نداشتند ولی از درون ارگ میتوانستند تمامی حرکات درون شهر را دیده و به اطلاع سپاه کربغا برسانند.[119]
سران صلیبیها که خطر کربغا را جدی میدانستند، هر یک وظیفهٔ دفاع از قسمتی از شهر را بر عهده گرفتند. نخستین کار سربازان پاکسازی شهر از اجساد بود تا شهر گرفتار بیماریهای ناشی از فساد جنازهها نگردد. اسقف آدهمار لپوی نیز به بازسازی کلیساها از جمله کلیسای جامع پطرس مقدس پرداخت که پیشتر مورد تعرض و اهانت ترکان قرار گرفته بودند و همچنین پاتریارک انطاکیه را نیز برخلاف اختلافات موجود اعتقادیشان، از زندان رها کرده و مقامش را احیا نمود.[120]
در پنجم ماه ژوئن سپاه کربغا به پل آهنین رسید و پس از دو روز در همان مکانِ اردوگاهِ پیشینِ صلیبیها جای گرفت. هدف او از درنگ برای حمله، برقراری ارتباط با ارگ شهر و ارزیابی میزان استحکامات و توانایی صلیبیها بود. توجه او بیدرنگ به برج لامحمری جلب گشت، این برج که در برابر پل بارودار برپا شدهبود، تنها راه ارتباطی و انتقال پشتیبانی از سنت سیمون به انطاکیه بود و صلیبیها برای حفظ این برج، دو برج دیگر، یعنی مالرگارد و تانکرد را رها نمودند. کربغا ۲۰۰۰ نفر را مأمور تصرف این برج کرد و رابرت، کنت فلاندرز توانست بههمراه ۵۰۰ نفر سربازانش، ۳ شبانه روز در برابر حملات ترکان مقاومت کند. او در شب ۸ یا ۹ ژوئن با استفاده از تاریکی شب بههمراه تمام سربازانش به سوی شهر عقب نشست و برج را به آتش کشید تا به دست کربغا نیفتد. شمسالدوله پیکی به نزد کربغا فرستاد تا از او درخواست کمک نماید اما کربغا درخواست کرد که کنترل ارگ به فرستادهاش احمد بن مروان واگذار شود و شمسالدوله نیز به ناچار پذیرفت و ارگ و تمامی ذخایر آن را به احمد بن مروان واگذار نمود. نخستین نقشهٔ کربغا حمله به شهر از درون ارگ بود در نتیجه احمد بن مروان در سپیدهدم ۹ ژوئن حملهاش را آغاز کرد. صلیبیها که این رویداد را پیشبینی میکردند در میان شهر و ارگ دیواری ساخته و دوک نرماندی بههمراه هیو، کنت ورماندو و رابرت، کنت فلاندرز را مسئول نگهبانی آن قرار داده بودند. با آنکه شمار نیروی ترکان از مدافعان بیشتر بود اما مدافعان تلفات سنگینی به مروان وارد کرده و او را مجبور به عقبنشینی نمودند.[121][122]
همزمان با نبرد با پادگان ارگ و در ۱۰ ژوئن، کربغا که تصمیم به محاصرهٔ کامل شهر گرفته بود حرکتش را آغاز کرد تا بتواند با این کار و وارد آوردن فشار گرسنگی بر صلیبیها، آنان را از پای درآورد اما صلیبیها برای جلوگیری از این کار بر او یورش بردند ولی شکست خورده و به سوی دیوارهای شهر گریختند. این زدوخورد میان صلیبیها و کربغا تا دو روز به طول انجامید.[123] در شب دهم ژوئن شماری از سواران به فرماندهی ویلیام، شوهر خواهر بوهموند، خود را از حلقه محاصره آزاد کرده و بهسرعت به بندر سنت سیمون رسانده و در آنجا اخبار انطاکیه را پخش نمودند. در نتیجه ناوگانهای مستقر در بندر که احتمالاً متعلق به جمهوری جنوآ بودند بادبان کشیده، برای یافتن بندرگاهی ایمن بههمراه فراریان به طرسوس رفتند. این فراریان در طرسوس به نیروهای استفان بلوآ پیوستند.[124]
تنها کورسوی امید صلیبیها به از راه رسیدن لشکر امپراتور بسته بود. امپراتور در همین روزها تا قلب آسیای کوچک پیشروی کرده و قصد حرکت بهسوی انطاکیه را داشت. در میانهٔ ماه ژوئن اَلکسیوس که به فیلوملیوم رسیده بود با استفان بلوآ و ویلیام روبرو گردید. هنگامی که خبر نزدیک شدن امپراتور به این دو تن در طرسوس رسید، آنان تصمیم گرفته نیروهاشان را رها کرده و به تاخت به نزد امپراتور بروند و او را از شکست نزدیک و زودهنگام انطاکیه باخبر سازند. در همین هنگام از قیصریه خبر رسید که سپاهی از ترکان برای غافلگیر نمودن لشکر امپراتور به راه افتادهاست.[125] الکسیوس که در درستی گفتار اینان شکی نداشت و این خبرها بیمناکش گردانیده بود و با تصمیم شورای بزرگانی که تشکیل داد لشکرش را به سمت شمال عقب نشاند و زمینهای بسیاری را برای محافظت از خود به آتش کشید.[126] با رسیدن خبر بازگشت امپراتور بهسوی قسطنطنیه، خشمی بزرگ بر صلیبیها چیره شد. صلیبیها که خود را سربازان خدا میدانستند این کار الکسیوس را خیانتی بزرگ به دین مسیحیت قلمداد نموده و این خیانت امپراتوری بیزانس را هیچگاه نبخشیدند.[127]
در دوازدهم ماه ژوئن، کربغا ناگهان به یکی از برجهای دیوارهٔ جنوب غربی شهر حمله برد و نزدیک بود که پیروز گردد که با دلاوری چندین شوالیه کاری از پیش نبرد. بوهموند نیز برا جلوگیری از روی دادن دوبارهٔ چنین اتفاقی تمامی خانههای نزدیک به دیوار شهر را به آتش کشید تا کار جابجایی سپاه را آسانتر نماید.[128] کربغا در ۱۴ ژوئن حملاتش را متوقف کرد و راهبرد مهار قدرت صلیبیها را در پیش گرفت؛ در نتیجه صلیبیها تحت فشار گرسنگی و کاهش روحیه قرار گرفته و ناتوانیشان افزون گردید.[129]
در این شرایط، سرنوشت نخستین جنگ صلیبی به این جنگ گره خورده بود. در حالی که هر لحظه، خطر حملهٔ ناگهانی و کوبندهٔ کربغا، صلیبیها را تهدید مینمود وحشت ناشی از خطر ضدحملهٔ گستردهٔ مسلمانان و همچنین تضعیف ناشی از گرسنگی و مرگ و میر روزانه و لحظه به لحظهٔ سربازان، باعث شده بود تا سپاه صلیبی در انطاکیه کاملاً فلج شود.[130]
سنان مقدس
در دهم ژوئن یک روستایی ژندهپوش به نام پطر بارتولومیو به خیمهٔ ریموند آمده و درخواست دیدار با او و اسقف آدهمار را نمود. او که به نفسپرستی و دنیادوستی شهرت داشت، مدعی شد که چندین بار سنت اندریاس در خواب بر او ظاهر شده و او را برای نمایاندن جایگاه سنانی مقدس و نیز سرزنش اسقف آدهمار برای رفتن بهسوی خیمهٔ ریموند و اسقف تشویق میکند. او این رویا را اولین بار در ۳۰ دسامبر دیده بود و ادعا نمود که مخفیگاه سنان در کلیسای جامع پطرس مقدس قرار دارد.[131] پطر به رویاهایش توجهی نکرده راه ادسا پیش میگیرد و سپس به راه قبرس میرود و در تمامی مدت رویاها برایش تکرار میگردد و به بازگشت به انطاکیه فرمانش میدهند.[132] او به انطاکیه بازگشته و این رویا در نبرد ده ژوئن و هنگامی که مرگ را به چشم دیدهبود، دوباره برایش تکرار میگردد. سرانجام دل به دریا زده به خیمهٔ ریموند میرود. سخنان او در اسقف که مؤثر نیفتاد ولی ریموند که شور مذهبی بالایی و ایمانی سادهتر داشت سخنانش را پذیرفت و پس از پنج روز بههمراه هم، جستجوی سنان را آغاز نمودند.[133] در همین میان بود که رویاهای گوناگون دیگری بر افراد رخ میداد. در میان این رویاها کشیشی خوشنام به نام استفان به نزد سران سپاه رفته، مدعی دیدار عیسی مسیح و سنت پطر گردید و نوید همراهی و کمک مسیح در پنج روز آینده را در صورتی که از گناهانشان توبه نمایند، به آنان داد.[134] اسقف که استفان را بهعنوان مردی خوشنام میشناخت و او را به کتاب مقدس سوگند راستگویی داده بود، این ادعا را پذیرفت و سران سپاه را که شدیداً تحت تأثیر این رویاها بودند جمع کرده و از آنان به عشای ربانی برای عدم ترک انطاکیه سوگند گرفت. پیچیدن خبر این سوگند در میان سپاهیان باعث افزایش شور و شجاعتشان گردید و نیز بر ادعای پیشین پطر بارتولومیو نیز درستی نهاد. در شب چهاردهم ژوئن صلیبیها شهابی را مشاهده کردند که گویی در اردوگاه ترکان فروافتاد.[135] در بامداد روز موعود پطر بههمراه دوازده تن دیگر شامل ریموند و اسقف ارانژ و ریموند آگلیرز (از تاریخنگاران مشهور صلیبی) به کلیسای جامع پطرس مقدس رفته و تمامی روز به کاوش پرداختند و درحالی که ناامیدی بر آنان چیره شده بود پطر شخصاً به درون گودال رفته و هنگامی درخواست میکرد تا حاضران به دعا بپردازند قطعهای آهنین را از میان گلولای بیرون کشید. ریموند آگلیرز مدعی است که خود شخصاً آن قطعهٔ آهنین را همان هنگام که به گلآغشته بود در آغوش کشیدهاست. پیچیده شدن خبر پیدایش سنان مقدس در میان صلیبیها، شور و شادی بزرگی برپا نمود.[136]
امکان دارد پطر بارتولومیو پس از بازگشت به انطاکیه و در هنگام آراستن مجدد کلیسا این قطعه آهن را در آنجا پنهان کرده بوده باشد و شاید هم دارای قدرتی بوده که میتوانست فلزی را درون خاک تشخیص بدهد. شایان توجه است که در آن روزگار که معجزه امری عادی شمرده میشد، اسقف آدهمار بیپروا و بدون ترس او را مردی فریبکار و خطاکار معرفی میکرده و هیچگاه از این عقیدهاش عقب ننشست.
یکبار دیگر پطر ادعای دیدار آندره قدیس را نمود و گفت تنها راه چاره، درنگ نکردن در نبرد است و خواستار حملهٔ سریع بر سپاه ترکان، پس از پنج روز روزه برای بخشایش گناهانشان گردید و نوید پیروزی صلیبیها را داد و نیز آنان را از غارت اردوگاه ترکان منع کرد.[137]
در همین میان ریموند بیمار شده و بوهموند فرماندهی سپاه را به عهده گرفت. رانیسمان احتمال اینکه بوهموند و پطر با یکدیگر همدست بوده باشند را دور از ذهن نمیداند. در حالی که روحیهٔ صلیبیها به شدت تقویت گردیده بود اوضاع در اردوگاه ترکان رو به وخامت مینهاند. کربغا که خود را نیازمند یاری رضوان میدانست به مذاکره با او پرداخت و اینکار باعث رنجش دقاق امیر دمشق گردید (زیرا با یکدیگر دشمنی داشتند). در همین میان میان امیران حمص و منبج نیز اختلافاتی آشکار شد و حتی کار به جایی رسید که اختلافات میان ترکان و اعراب سپاه شدت یافته بسیار از اعراب و ترکان گریخته و به زادگاهشان بازگشتند.[138]
نبرد انطاکیه
در ۲۴ ژوئن، صلیبیها پیتر زاهد را بههمراه یک فرانسوی مسلط به زبانهای فارسی و عربی برای مذاکره به اردوگاه کربغا فرستادند. این فرصتی بود تا پطر حیثیت آسیب دیدهاش در اثر فرار پنج ماه پیشش را بازگرداند. از مذاکراتی که در میان آنان صورت پذیرفت جز افسانههایی چیزی در دسترس نمانده و این گروه بدون هیچ نتیجهای به شهر بازگشتند.[139]
در این هنگام نبرد گریزناپذیر شده بود و بوهموند تصمیم گرفت راهی جنگ گردد. او در بامداد دوشنبه ۲۸ ژوئن سپاهش را به شش گروه تقسیم کرده و فرماندهی هر دسته را به یکی از فرماندهان سپرد. گروه نخست به فرماندهی هوگ ورماندو، گروه دوم به فرماندهی رابرت فلاندرز، گروه سوم به فرماندهی دوک رابرت، گروه چهارم به فرماندهی آدهمار و دسته پنجم و ششم را به فرماندهی خودش و تانکرد تعیین شدند. ۲۰۰ نفر را هم بههمراه ریموند که در بستر بیماری بود در شهر باقی گذاشت. تاریخنگار مشهور، ریموند آگلیرز خود مفتخر به حمل سنان مقدس در میدان نبرد گردید.[140]
به علت مرگ بسیاری از چهارپایان، شمار زیادی از شوالیهها پیاده بودند و هر گروه نیز پرچم ویژهٔ خود را حمل میکرد. تمامی سپاهیان با روحیهٔ بالایی که از معجزات اخیر سرچشمه میگرفت از روی پل بارودار گذشته و از شهر خارج شدند. با خروج سپاهیان صلیبی از شهر، فرمانده عرب سپاه کربغا (ثاب بن محمود) از او درخواست کرد بر سپاه صلیبی بتازند ولی کربغا نپذیرفت. او میخواست همهٔ سپاه صلیبی از شهر خارج شوند و آنگاه همه را با هم نابود کند ولی با مشاهدهٔ آرایش کامل صلیبیهای روحیهاش کمتر شده و چندین پیک را برای درخواست مذاکره صلح اعزام کرد ولی سپاه صلیبی بدون توجه به آنان پیشروی میکردند. کربغا همانند رسم دیرین ترکان سپاه خود را به زمینهای ناهموار عقب کشید تا بتواند از آنجا سپاه صلیبی را تیرباران کند و دستهای از سپاهش را برای دور زدن جناح چپ سپاه صلیبیها در کنارهٔ رود اعزام کرد. بوهموند بدون درنگ گروه هفتم را تشکیل داد و به سوی آنان فرستاد. نبرد به شدت در جریان بود و حتی پرچمدارِ آدهمار نیز کشته شد اما در نهایت کمانداران ترک نتوانسته جلوی پیشروی صلیبیها را بگیرند و همین باعث کاهش بیش از پیش روحیهٔ آنان گردید.[141]
در همین هنگام روحیه و توان صلیبیها نیز مضاعف گردید و گویی جانی دوباره پیدا کرده بودند.[یادداشت 3] ولی آن دسته از سپاهیان کربغا که تصمیم به ترک میدان نبرد گرفتند بزرگترین کمک برای پیروزی را به سپاه صلیبی نمودند. آنان که از قدرت یافتن کربغا در صورت پیروزی در این جنگ بیمناک بودند بههمراه دقاق، امیر دمشق از میدان نبرد گریختند و با فرارشان ترسی بزرگ به جان سپاه کربغا انداختند. در همین میان که کربغا تلاش میکرد نظم را به سپاه بازگرداند، سُکمان اَرتُقی و امیر حمص نیز گریخته و کربغا که نبرد را شکستخورده یافتهبود خود نیز عقب نشست و تمامی سپاهیانش نیز سراسیمه پا به فرار گذاشتند. صلیبیها نیز که طبق دستور پطر بارتولومیو از غارت اردوگاه خودداری میکردند، دست به تعقیب آنان زده و تا پل آهنین، شمار زیادی از فراریان را کشتند.[142] بسیاری از فراریان نیز به دست مردم شام و ارامنهٔ آبادیها و دهکدههای اطراف انطاکیه کشته شدند. احمد بن مروان که از ارگ در حال نظارهٔ نبرد بود با مشاهدهٔ این شکست تسلیم گشت و در نتیجه نیز پادگان ارگ به سلامت آزاد گردیدند. احمد بن مروان نیز با پذیرش مسیحیت در شمار مردان بوهموند قرار گرفت.[143]
پیامد
تصمیم به بازگشت امپراتور الکسیوس به قسطنطنیه و رها کردن جنگ در نظر صلیبیون خیانتی بزرگ بود و رهبران صلیبی، بهویژه بوهموند، با استفاده از این فرصت ایجادشده، سوگندهای وفاداریشان نسبت به الکسیوس را باطل اعلام کردند. در همان هنگام بوهموند ادعای حکومت انطاکیه را نمود که با واکنش منفی دیگر رهبران بهویژه ریموند تولوز مواجه گشت. در نتیجه به دلیل سرگرم شدن اشراف در میان خودشان، ادامهٔ جنگ صلیبی و حرکت بهسوی سرزمین مقدس برای شش ماه و تا اول نوامبر به تأخیر افتاد.[144][145]
هنگام بحث در مورد این دوره، یک دیدگاه تاریخنگاری عام که توسط برخی از محققان مطرح شده این است که فرانکهای شمال فرانسه، پروانسیهای جنوب فرانسه و نورمنهای جنوب ایتالیا خودشان را «ملتهای» جداگانه مینامیدند، و از آنجایی که هریک تلاش داشتند جایگاه خودشان را بهبود دهند، موجب ایجاد درگیری و اغتشاش میشدند. تاریخنگاران دیگری نیز در کنار اختلافات نژادی، مقصر و دلیل اصلی این درگیریها را جاهطلبیهای شخصی بر سر قدرت میان رهبران صلیبی دانستهاند.[146]
شیوع بیماری همهگیر ناشناختهای در ماه ژوئیه، شماری از صلیبیون از جمله اسقف آدهمار را به کام مرگ کشاند. مرگ او که در یکم ماه اوت روی داده بود یکی از غمانگیزترین رویدادها برای صلیبیون بود. پس از اون تنها ریموند باقیمانده بود که از نیتهای مخفی پاپ آگاهی داشت.[147][148] به دنبال شیوع این بیماری بسیاری از سران صلیبی به آبادیها و شهرهای اطراف رفته و برای یافتن متصرفاتی برای خود و غارت ثروت مردم آن نواحی تلاش نمودند. در ماه سپتامبر و با فروکش کردن بیماری در انطاکیه سران سپاه به شهر بازگشته و در نشستی در ۱۱ سپتامبر تصمیم به ارسال نامهای به پاپ و بازگویی وقایعی که بر آنان رفته، گرفتند و درخواست نمودند که پاپ شخصاً به انطاکیه آمده و رهبریشان را بهدست گیرد.[149]
وضعیت آذوقهٔ صلیبیها هنوز بسیار وخیم بود در نتیجه آنان تصمیم گرفتند تا دوباره بنای تاخت و تاز را در سرزمینهای اطراف بگذارند تا خوراک لازم را به چنگ بیاورند.[150]
در ماه موعود حرکت به اورشلیم، همگی سران مجدداً خود را به انطاکیه رسانده و نشستی را در ۵ نوامبر و در کلیسای جامع پطرس مقدس ترتیب دادند. در این نشست صحبت از واگذاری انطاکیه به بوهموند به میان آمده و ریموند نیز با یادآوری سوگند صلیبیها به امپراتور بهشدت با این امر مخالفت نمود. پس از چند روز گفتگو صبر سربازان و زائران بیرون کلیسا که در انتظار نتایج این شورا بودند به سر آمده بنای تهدید به زیروزبر کردن شهر را گذاشتند.[151] سران صلیبی جلسهای خصوصیتر برپا کرده و در آنجا با میانجیگری چندین تن از فرماندهان سازشی موقتی بهدست آمده و قرار بر آن گردید تا ریموند هرچه این شورا تعیین نمود بپذیرد و بوهموند نیز سوگند یاد کرد تا در راه رسیدن به آرزوهایش، گامی به زیان دیگر صلیبیها برندارد. آنان همچنین تصمیم گرفتند برای سرگرم نمودن سپاهیان به شهر معره نعمان اردو کشیده و آن را که در راه اورشلیم قرار داشت تسخیر نمایند.[152]
ریموند بههمراه کنت فلاندرز در ۲۳ نوامبر به راه افتاده و در ۲۷ نوامبر به مقابل باروهای معره نعمان فرود آمد. در همین هنگام بوهموند نیز رسیده و در پی چند نبرد بینتیجه محاصرهٔ شهر تا دو هفته به درازا کشید. آنها که همچنان از لحاظ آذوقه در تنگنا قرار داشتند، در ۱۱ دسامبر و پس از آنکه پطر بارتومولیو پیروزی آنان را نزدیک دید، به شهر یورش برده و سرانجام موفق شدند وارد شهر گردند. صلیبیون در فردای همان روز دوباره به شهر یورش برده و تمامی ساکنانش را به کام مرگ فرستاده و تمام خانهها را به باد غارت سپردند. به علت اینکه غنائم زیادتری به چنگ نورمنها افتاده بود، اختلافات میان بوهموند و ریموند دوباره بالا گرفت و سپاهیان نیز که خواستار حرکت سریع به سوی اورشلیم بودند دوباره سر به نافرمانی و ناآرامی بلند کردند. پس از چند روز ریموند به راقیه رفته و اعلان کرد که حرکت بهسوی فلسطین به زودی آغاز خواهد شد. او شورایی در راقیه ترتیب داد و تلاش نمود تا خود را سپهسالار سپاه صلیبی گرداند ولی موفق نگردید. در اثر فشار بیش از حد گرسنگی بر سپاه صلیبی آنان ناچار شدند به آدمخواری روی آورده و هنگامی که درنگ ریموند را دیده، باروهای شهر معره نعمان را منهدم نمودند تا ریموند را مجبور به حرکت گردانند. اسقف ارانژ نیز که در میان پروانسیها نفوذ بسیار داشت در این میان درگذشت.[153]
در معرهنعمان، نیروهای ما کافران بالغ را در دیگهای پختوپز، میپختند و بچهها را نیز به سیخ کشیده و بریان شده حریصانه میخوردند
سرانجام در ۱۳ ژانویه ریموند و سپاه صلیبی به سوی اورشلیم به حرکت درآمدند و انطاکیه را در دستان بوهموند رها نمودند.[154] بوهموند به عنوان نخستین شاهزادهٔ انطاکیه حکومت آنجا را بهدست گرفته و دولت شاهزادهنشین انطاکیه را بنیان نهاد.[155]
سرانجام صبر سپاهیانی که در مورد الهامات پیدرپی پطر بارتومولیو شک داشتند به سرآمده حملات لفظی زیادی را علیه او آغاز کردند و پطر که خشمگین گشته بود وعده کرد برای اثبات راستی گفتارش از میان آتش گذر کند آزمایش در ۸ آوریل روی داد و پطر همراه سنان مقدس از میان آتش گذر کرد و بر اثر سوختگیهای زیادش پس از دوازده روز درگذشت. با اینکه سنان بهشدت بیاعتبار شده بود اما ریموند و پروانسی همچنان آن را محترم دانسته و در نزد خود نگه داشتند.[156]
منبعشناسی
منابع اولیه
- ذیل تاریخ دمشق نوشته ابن قلانسی است که به حوادث تاریخی شام و شرح جنگهای فاطمیان و سلجوقیان و همچنین نخستین و دومین جنگصلیبی در طی قرن ۱۰ و تا زمان مرگ نویسنده پرداختهاست. وی این کتاب را براساس منابع و اسنادی که به خاطر ریاست شهر دمشق در دست داشته، تألیف کردهاست.[157][158][159]
- تاریخ حلب از ابن عظیمی ک شامل حوادثی است خود از جنگهای نخستین صلیبی دیده و بیشتر تاریخی عمومی است.[160][161]
- القوت، تألیف حمدان بن عبدالرحیم اثاربی که نویسنده آن معاصر با ابن عظیمیست، در باب تاریخ محلی شهر حلب نوشته شدهاست. وی در این کتاب اهتمام فراوانی به نوشتن جنگهای صلیبی داشته و طبق گفته خود، اولین مورخ شامی است که در باب تاریخ جنگهای صلیبی نوشتهاست. با این حال این کتاب مفقود شده و فقط گزارشهایی از آن در کتبی مانند المعجم حموی ذکر شدهاست.[162][163][164]
- المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم نوشته ابن جوزی که نویسنده آن، این کتاب را به سبک و شیوه ابن اثیر در الکامل نوشتهاست که به شرح حوادث صلیبی و روابط دولتها با صلیبیون پرداختهاست.[165][166][167]
منابع ثانویه
- الکامل فی التاریخ، تألیف عزالدین ابن اثیر که وی در این کتاب به تفصیل، حوادث و جزئیات جنگهای صلیبی را از آغاز تا سال ۶۲۸ هجری قمری بیان کردهاست. ابن اثیر هر آنچه را که درک نکرده از کتبی افرادی همچون عمادالدین کاتب اصفهانی — البرق الشامی و الفتح القسی فی الفتح القدسی — و ابن قلانسی — ذیل تاریخ دمشق — و نوشتههای ابن جوزی بهره برده و در کتاب خود استفاده کردهاست. همچنین در این کتاب، وی به توضیح مفصل روابط دولت بنیارتق و صلیبیون پرداختهاست.[168]
- زبده الحلب فی تاریخ الحلب، تألیف ابن عدیم که تلخیصی از دیگر اثر این نویسنده به نام بغیه الطلب فی تاریخ حلب است. با وجود تاریخ محلی بودن این کتاب، اطلاعات ارزشمندی در باب حملات صلیبیون به شام و بخصوص شهرهای حلب و انطاکیه را در خود جای دادهاست.[169]
- الاعتبار نوشته اسامه بن منتقذ که نویسنده آن از خاندان بنی منتقذ بود، سفرهای زیادی به بلاد شام، فلسطین، مصر و جزیره داشت. کتاب وی حاوی همین دستاوردهای وی از سفرهاست که موضوعاتی همچون اخبار جنگهای صلیبی و حیات اجتماعی و فرهنگیم مسلمانان و مسیحیان در خلال جنگ صلیبی در قرن شش و هفت هجری را دربرمیگیرد. او که خود جنگجویی ماهر بود در بسیاری از نبردهای صلیبی شرکت داشت و خاطراتش را در کتابش آوردهاست.[170][171]
- تذکره اللبیت و نزهه الادیب، تألیف محمد بن مکرم که نویسنده آن از نویسندگان دربار منصور قلاوون بود که بسیاری از اسناد سیاسی جنگهای صلیبی را در این کتاب جمعآوری کردهاست.[172]
- الاعلام و التبیین فی خروج الملاعین الفرنج علی دیار المسلمین از ابن حریری که کتابی است که با فاصله زیادی از جنگهای صلیبی نوشته شدهاست. ابن حریری این کتاب را با استفاده از منابعی همچون مرآت الزمان سبط بن جوزی و مفرج الکروب ابن واصل نوشتهاست.[173]
علاوه بر منابع مذکور، تاریخهای محلی عراق، موصل، جزیره، حلب، و دمشق و نیز تاریخهای عمومی و محلی مصر که سالها بعد از سقوط دولت ایوبیان و در عصر ممالیک نوشته شدهاند. فرهنگنامههای تاریخی همچون وفیاتالاعیان ابن خلکان، وافی بالوفیات صفدی، نیز اطلاعات پراکندهای در این باره شاملاند. اما ویژگیهای منابع اسلامی در این دوره برای شناسایی آن، شامل.
- اختصاصی نبودن تواریخ: بجز الاعلام و التبیین و تا حدودی الفتح القسی فی الفتح القدسی و النوادر السلطانیه — که بیشتر سیرهٔ صلاحالدین ایوبیست — و التاریخ الباهر که در مورد اتابکان موصل است، بقیه منابع تا حدود زیادی تاریخ عمومی هستند.
- دسته اول نبودن عموم منابع: بجز کتاب ذیل تاریخ دمشق، نوشته ابن قلانسی و تاریخ عظیمی، سایر منابع که به موضوع جنگهای صلیبی پرداختهاند، با دوران جنگهای صلیبی و هجوم صلیبیون فاصله دارند.[174][175]
- اقتباس منابع از یکدیگر: و اینکه منابع تاریخی اسلامی، مشترکات فراوانی دارند و بسیاری از آنها برگرفته از کتاب دیگری است.[176][177][178]
منابع بیزانسی، ارمنی و یهودی
- الالکسیاد نوشته آنا کومننا که در مورد زندگانی پدرش الکسیس کومنین نوشتهاست.[179][180][181]
- تاریخ گزیده اثری از یوآنس زوناراس؛ راهب، تاریخنویس و وقایعنگار بیزانسی بود. او اقدام به نگارش تاریخ جهان تحت نام تاریخ گزیده نمود که دورانی از زمان خلقت جهان تا سال ۱۱۱۸ همچون جنگ صلیبی اول را در بر میگیرد و اطلاعات ارزشمندی از سدهٔ یازدهم میلادی به خواننده میدهد.[182][183][184]
- وقایعنامه ساموئل آنتسی، اثری از مورخی ارمنی به نام آنتسی که همزمان به جنگ اول و دوم صلیبی، مطالبی در این مورد در کتاب خود آوردهاست.[185][186]
- وقایعنامه الیزر بن ناتان که شرحی از حوادث جنگ صلیبی اول و حرکت توده مردم و حوادث سال ۱۰۹۶ ارائه میکند.[187]
- وقایعنامه سلمون بار سیمسن که همانند وقایعنامه الیزر بن ناتان، شرحی از حرکت توده مردم از ماینز دربرمیگیرد.[188]
- روایت زجر قدیم نوشته یک یهودی ناشناس که به زبان عبری نوشتهاست. این کتاب اطلاعاتی در باب جنگ صلیبی اول و سال ۱۰۹۹ در خود جای دادهاست.[189]
منابع غربی
- Gesta Francorum et aliorm Heirosoly mitanorum که با نام کتاب اعمال الفرنجه و حجاج بیتالمقدس به زبان عربی ترجمه شده، از مورخی مجهول است. وی از آغاز جنگهای صلیبی تا فتح اورشلیم توسط صلیبیون در صحنهٔ جنگ حضور داشته و احتمال میرود از افراد نظامی دولت نورماندی سیسیل باشد زیرا وی شرح حملات بوهموند نورماندی را نوشتهاست.[190][191][192]
- Historia Francorum dui ceperunt Iherusalem که با نام تاریخ الفرنجه غزاه بیتالمقدس به زبان عربی ترجمه شده؛ از مورخ ریموند آگیلرز است. وی که از نزدیکان کنت تولوز و یکی از رهبران جنگ اول صلیبی بود. داگیل در این کتاب تا حدودی نظام اجتماعی صلیبیون را در شام شرح داده و همچنین وی حوادث جنگ را از زمان حرکت از فرانسه تا تا عسقلان بیان میکند.[193][194][195]
- Historia Francorum Iherusalem Peregrinantiam از فوچیه شارترز که نام عربی آن، اعمال الفرنجه الحاجین الی بیتالمقدس است. فوچیه که فرانسوی و از اعضای حاضر در مجمع کلرمونت بود، خود به همراه نیروها عازم شرق شد و علاوه بر حوادث جنگ اول صلیبی، وضع طبیعی و سرزمینی مناطق را نیز بیان میکند. این کتاب در سه بخش نوشته شده که از مجلس کلرمونت آغاز و با قدرت رسیدن بالدوین دوم به پایان میرسد.[196][197]
- Historia de Hierosolymitano itinere از پیتر تودبود که وی راهبی بود که در جنگ صلیبی اول به همراه نیروهای ریموند گالیله شرکت کرد. کتاب وی، اطلاعات جامعی از محاصره انطاکیه در سال ۱۰۹۸ ارائه میدهد.[198][199][200]
- Gesta Tancredi in expeditione Hierosolymitana تحت عنوان اعمال تانکرد در جنگ صلیبی نوشته رالف کن که شرح حالی از حرکت و حمله صلیبیون به سرزمین مقدس طی جنگ صلیبی اول که به زبان لاتین نوشته شدهاست.[201]
- Dei gesta per Francos نوشته گیلبرت نوگبت، مورخ مسیحی که روایتی از جنگ اول صلیبی ارائه میدهد. وی این کتاب را براساس دادهها و اطلاعات کتاب Gesta Francorum نوشتهاست.[202][203]
- Historia Heirosolymitana از آلبرت آیکس که معاصر با گادفری بود. وی تاریخ جنگهای صلیبی را از ۱۱۰۳ تا ۱۱۲۰ م روایت کردهاست. تنها ویژگی آن نسبت به سایر کتب لاتین، عدم نگاه خصمانه آن به کلیسای شرق است.[204]
- Historiae Hierosolymitanae تألیف بالدریک دول که این کتاب را براساس گفتههای پیتر میلزایز نوشتهاست که در جنگ صلیبی اول حضور داشتهاست.[205]
- نوشتههای اکهارد آئورا، اسقف آئورا که آنها طی جنگ صلیبی اول نوشتهاست.[206]
- Historia Jerosolimitana یا تاریخ اورشلیم نوشته بودری د بورگه که وی این کتاب را براساس شواهد خود از مجمع کلرمونت تا آغاز جنگ صلیبی نوشتهاست. با این حال منابع وی در نوشتن بعضی حوادث، افراد و منابع مجهول بودهاست.[207][208]
- Historia Therosolimitana نوشته رابرت ماین، راهب کلیسای قدیس ریمی در فرانسه، که پس از طرد شدن از کلیسا، این کتاب را در در زمان عزلت خود نوشت. این کتاب اطلاعاتی در باب آغاز جنگ صلیبی و حرکت نیروها از فرانسه به سمت اورشلیم در خود جای دادهاست.[209][210]
- آزادسازی شهرهای مشرق نوشته کافارو اهل جنوا که وی در این کتاب به شرح آزادی سازی شهرهای مشرق توسط صلیبیون میپردازد.[211]
- فرقه شوالیهگری و سلحشوری نوشتهٔ رامون یوی، نویسنده و فیلسوف قرن سیزدهم میلادی که در این کتاب به شرح اعمال شوالیهها در طی جنگهای صلیبی اول تا سوم پرداختهاست.[212]
- تاریخ آنسوی دریاها تألیف ویلیام صوری که او در حدود سال ۱۱۳۰ م در اورشلیم متولد شد. والدین او از فرانسویانی بودند که در نخستین جنگ صلیبی شرکت داشته و در فلسطین ساکن گشته بودند. تحصیلات اولیه را در فلسطین و سپس در پاریس دنبال کرد. او با زبانهای فرانسه، لاتین، عربی، یونانی و عبری و همچنین فارسی آشنایی داشت. سپس به دربار امالریک اول، پادشاه اورشلیم، وارد شد و مناصبی را به عهده گرفت.[213] ویلیام، پس از تصمیم امالریک برای انضمام مصر به فلسطین و در حین درگیریها با نورالدین بر سر مصر، تصمیم به تاریخنگاری وقایع جنگ گرفت. ویلیام صوری از این زمان نگاشتن تاریخ خود را آغاز نمود و در ابتدا آن را اعمال امالریک نام نهاد و پس از اضافه نمودن رویدادهای پیشین صلیبیون و همچنین روابطشان با مسلمانان به آن، نام دیگر و نهایی کتاب را برگزیده و بر آن نهاد. این منبع علاوه بر دربرداشتن تمام ویژگیهای سایر منابع غربی، به علت آشنایی مؤلف آن با زبان عربی، از منابع عربی و اسلامی نیز بهره گرفتهاست که این خود باعث کاهش تعصب نوشتهها نسبت به سایر مورخان عربی شدهاست.[214][215][216]
ثانویه
- ادوارد گیبون؛ مورخ و نویسنده انگلیسی و عضو پارلمان این کشور بود. بزرگترین اثر او کتاب انحطاط و سقوط امپراتوری روم است. از دیگر آثار وی میتوان به، جنگهای صلیبی اشاره کرد.[217]
- تاریخ جنگ مقدس از توماس فولر نویسنده انگلیسی قرن ۱۷ میلادی که تاریخ جامعی از جنگهای صلیبی را براساس منابع اولیه ارائه میکند.[218]
- ژاک بونگارس؛ مورخ و نویسنده فرانسوی قرن ۱۶ میلاد که مجموعه عظیمی از منابع اولیه در باب جنگهای صلیبی را جمعآوری و تحت یک مجموعه منتشر کرد. وی از منابعی همچون Gesta Dei per Francos استفاده کردهاست.[219]
- آرامید نوشته ژان باپتیست لولی نویسنده قرن ۱۷ میلادی که وی در این کتاب براساس منابع اولیه، شرحی از شوالیهگری و شوالیهها و جنگهای صلیبی ارائه میکند.[220]
- جنگ مسیحیان علیه بربرها برای بازپسگیری مرقد مسیح نوشته بندتو آچولوتی، نویسنده ایتالیایی قرن ۱۵ میلادی که وی در این کتاب به شرح جنگ صلیبی اول و حمله مسیحیان به اورشلیم برای بازپسگیری سرزمین مقدس میپردازد.[221]
- تاریخ جنگهای صلیبی اثر آگوست آرتور نویسنده و مورخ فرانسوی که براساس منابع اولیه، کتابی در موضوع تاریخ عمومی جنگهای صلیبی نوشت.[222]
- بازپسگیری اورشلیم اثر جمعی از نویسندگان همچون تورکواتو تاسو که در قرن ۱۶ نوشته شد. در این کتاب به موضوع بازپسگیری اورشلیم طی جنگ صلیبی اول و رهبری نیروهای صلیبی توسط گادفری بوین پرداخته میشود.[223]
- تاریخ جنگهای صلیبی و بازپسگیری سرزمین مقدس نوشته لوییس مینبورگ، نویسنده و مورخ قرن ۱۷ میلادی که وی در کتاب به شرح نخستین جنگ صلیبی و بازپسگیری سرزمین مقدس طی نبرد اول میپردازد.[224]
- تاریخ جنگهای صلیبی اثر جوزف فرانسیس میشاد، نویسنده و مورخ فرانسوی که تاریخی عمومیست از جنگهای صلیبی که براساس منابع اولیه نوشته شدهاست.[225]
- کتاب موعظهٔ جنگهای صلیبی به سرزمین مقدس نوشتهٔ پنی جی. کول که وی در این کتاب شرح حوادث جنگهای صلیبی در بین سالهای ۱۰۹۵ تا ۱۲۷۰ م را بیان میکند.[226]
- پاپ و جنگ علیه سارازنها اثر جان گیلکِرایست که وی در این کتاب به شرح جنگهای صلیبی و اعمال پاپها در بین دو قرن اولِ جنگهای صلیبی میپردازد.[227]
- فتوحات اورشلیم، ۱۰۹۹ تا ۱۱۸۷؛ خاطرهٔ تاریخی و سنخشناسی مذاهب اثر کاتزیر که تاریخ جنگهای صلیبی و شهر اورشلیم طی قرن یازدهم و دوازدهم میلادی میپردازد.[228]
- معانی سیاسی صلیب مقدس در جنگهای صلیبی و پادشاهی لاتین اورشلیم تألیف گِی. لیگاتو، که در این کتاب به شرح جنگهای صلیبی و صلیب مقدس در اورشلیم میپردازد.[229]
- جنگ مقدس، جنگ صلیبی یا جهاد اثر پیتر پارتنِر که در این کتاب به ذکر تاریخ جنگهای شرحی از آغازِ فکرِ جنگهای صلیبی در کلیسای غرب و اعلان جنگ علیه مسلمانان و واکنش مسلمانان تحت عنوان جهاد در مقابله با جنگ میپردازد.[230]
- ادوارد گیبون مورخ و نویسنده انگلیسی و عضو پارلمان این کشور بود. یکی از آثار وی، جنگهای صلیبی، دربردارندهٔ تاریخی عمومی در باب جنگهای صلیبی است.[231]
- تاریخ جنگهای صلیبی اثر جُوزِف فرانسیس میشاد، نویسنده و مورخ فرانسوی، تاریخی عمومی دربارهٔ جنگهای صلیبی است که براساس منابع اولیه نوشته شدهاست.[232]
یادداشت
- امروزه در ترکیه به نام رود عاصی خوانده میشود.
- آنتیوخوس
- توضیح آنکه آنان اسبانی سفید همراه با سوارانشان که پرچمهای سفیدی همراه داشتند به همراه فرماندهانشان ژرژ، مرکوری و دمتریوس قدیس، بر تپهٔ مشرف به میدان نبرد مشاهده نموده بودند.
پانویس
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 233.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 160.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 171.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 181.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 204.
- صفوی، جنگهای صلیبی، ۱۳.
- بازورث، سلجوقیان، ۸۴–۸۳.
- لسترنج، جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، ۱۴۹.
- بازورث، سلجوقیان، ۱۱۳–۱۱۲.
- صفوی، جنگهای صلیبی، ۱۰۳.
- صفوی، جنگهای صلیبی، ۵۱.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 15.
- Frankopan, The First Crusade: The Call from the East, 19–23.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 32.
- Tyerman, God's War: A New History of the Crusades, 65.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 78–82.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 103–105.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 117–120.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 124–126.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 126–130.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۳۹–۲۴۰.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 132–134.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 135.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 135–137.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 138–139.
- Hindley, A Brief History of the Crusades: Islam and Christianity in the Struggle for World Supremacy, 37.
- Runciman, The First Crusade, 149.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۸۱.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 154.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۸۱ و ۲۸۲.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 154.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 154.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۸۲.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 160.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۸۲–۲۸۳.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۸۳.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۸۳.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 156.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۸۳.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 154 و 157.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 158.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 154 و 158.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 154.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۸۵.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۸۵.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۸۶.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 163.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۸۶.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 163.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۸۵.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۸۶.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 166.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 165.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۸۶.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۸۷.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 164.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۸۸.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 166.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۸۸.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 167.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۸۹.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۸۸.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 167.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 168.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 169.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۸۳.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۸۹.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۹۰.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 172 و 173.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 174.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۸۳.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۹۰.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۹۱.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 172.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۹۱.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۹۳.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 174.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۹۳.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 178 و 179.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۹۴.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۹۵.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۹۵.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 180.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۹۶.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۹۷.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۹۷.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 181.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۹۸.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۹۹.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 183–185.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 187.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 189.
- Runciman، The First Crusade، ۲۲۷.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 190.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 188–191.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۲۹۹ تا ۳۰۱.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 192.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 194.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 196.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۰۱ تا ۳۰۲.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۰۳.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 186–187.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۰۴.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۰۳.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 204.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 204.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۰۴–۳۰۵.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۰۵.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 207.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 200.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۰۶.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۰۷.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 205–206.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۰۸.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۰۹.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 207–210.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۱۰.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 210.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۱۱.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۱۲.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۱۴.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 214–215.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 216–217.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۱۴.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۱۵.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۱۶.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۱۷.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۱۸.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 220.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 221.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۱۹.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۲۰.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۲۱.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۲۲.
- Asbridge, The First Crusade: A New History, 218–219.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۲۳.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۲۴.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۲۵.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۲۵.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۲۶.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۲۷.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۲۸.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۲۹.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۲۹ تا ۳۳۲.
- Neveux, The Normans, 186–188.
- Neveux, The Normans, 186–188.
- Lock, Routledge Companion to the Crusades, 23.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۳۳.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۳۶ تا ۳۳۷.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۳۹.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۴۰.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۴۱.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۴۲ تا ۳۴۵.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۴۵.
- Neveux, The Normans, 186–188.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۵۹ تا ۳۶۰.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- حاجتقی، «بررسی و نقد منابع اسلامی جنگهای صلیبی با تکیه بر الکامل ابناثیر»، دانشنامه جهان اسلام.
- Riley-Smith, What Were the Crusades?, 83.
- حاجتقی، «بررسی و نقد منابع اسلامی جنگهای صلیبی با تکیه بر الکامل ابناثیر»، دانشنامه جهان اسلام.
- Riley-Smith, What Were the Crusades?, 83.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- حاجتقی، «بررسی و نقد منابع اسلامی جنگهای صلیبی با تکیه بر الکامل ابناثیر»، دانشنامه جهان اسلام.
- Riley-Smith, What Were the Crusades?, 83.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- حاجتقی، «بررسی و نقد منابع اسلامی جنگهای صلیبی با تکیه بر الکامل ابناثیر»، دانشنامه جهان اسلام.
- Riley-Smith, What Were the Crusades?, 84.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- فاتحی نژاد، «اسامة بن منقذ»، دائرةالمعارف اسلامی، ۸: ۸۷–۹۲.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- حاجتقی، «بررسی و نقد منابع اسلامی جنگهای صلیبی با تکیه بر الکامل ابناثیر»، دانشنامه جهان اسلام.
- Riley-Smith, What Were the Crusades?, 89.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- حاجتقی، «بررسی و نقد منابع اسلامی جنگهای صلیبی با تکیه بر الکامل ابناثیر»، دانشنامه جهان اسلام.
- Riley-Smith, What Were the Crusades?, 90.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- Riley-Smith, What Were the Crusades?, 98.
- Constable, The Historiography of the Crusades, 6.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- Riley-Smith, What Were the Crusades?, 98.
- Constable, The Historiography of the Crusades, 2.
- Constable, The Historiography of the Crusades, 15.
- Constable, The Historiography of the Crusades, 14.
- Constable, The Historiography of the Crusades, 22.
- Constable, The Historiography of the Crusades, 22.
- Constable, The Historiography of the Crusades, 22.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- Riley-Smith, What Were the Crusades?, 90.
- Constable, The Historiography of the Crusades, 4.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- Riley-Smith, What Were the Crusades?, 90.
- Constable, The Historiography of the Crusades, 3.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- Riley-Smith, What Were the Crusades?, 91.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- Riley-Smith, What Were the Crusades?, 91.
- Constable, The Historiography of the Crusades, 17.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- Riley-Smith, What Were the Crusades?, 92.
- Riley-Smith, What Were the Crusades?, 94.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- Constable, The Historiography of the Crusades, 13.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- Riley-Smith, What Were the Crusades?, 94.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- France, Hattin, 194.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- طاهری، «ماخذشناسی جنگهای صلیبی»، آینه پژوهش.
- Riley-Smith, What Were the Crusades?, 95.
- Constable, The Historiography of the Crusades, 10.
- Constable, The Historiography of the Crusades, 25.
- Constable, The Historiography of the Crusades, 25.
- Constable, The Historiography of the Crusades, 23.
- Constable, The Historiography of the Crusades, 20.
- Constable, The Historiography of the Crusades, 25.
- Constable, The Historiography of the Crusades, 23.
- Constable, The Historiography of the Crusades, 21.
- Constable, The Historiography of the Crusades, 20.
- Constable, The Historiography of the Crusades, 19.
- France, Hattin, 204.
- France, Hattin, 204.
- France, Hattin, 204.
- France, Hattin, 204.
- France, Hattin, 205.
- Constable, The Historiography of the Crusades, 25.
- Constable, The Historiography of the Crusades, 19.
منابع
- بازورث، کلیفورد (۱۳۸۰). سلجوقیان. ترجمهٔ یعقوب آژند. موسی.
- حاجتقی، محمد (۱۳۹۱). «بررسی و نقد منابع اسلامی جنگهای صلیبی با تکیه بر الکامل ابناثیر». دانشنامه جهان اسلام. تهران.
- صفوی، رحیم زاده (۱۳۳۴). جنگهای صلیبی. تهران: دفتر آسیای وسطی.
- طاهری، عبدالله (۱۳۷۴). «ماخذشناسی جنگهای صلیبی». آینه پژوهش. تهران.
- فاتحی نژاد، عنایت الله (۱۳۷۷). «اسامة بن منقذ، عنایت الله فاتحی نژاد». در سید محمدکاظم موسوی بجنوردی. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. سوم. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. شابک ۹۶۴-۷۰۲۵-۴۱-۶.
- کاشف، منوچهر (۱۳۸۴). تاریخ جنگهای صلیبی. یک. تهران: انتشارات علمی فرهنگی. شابک ۹۶۴-۴۴۵-۳۱۷-۴.
- لسترنج، گای (۱۳۶۴). جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی. تهران: انتشارات علمی فرهنگی.
- Asbridge, Thomas (2004). The First Crusade: A New History. Oxford University Press. ISBN 0-19-517823-8.
- Constable، Giles (۲۰۰۱). The Historiography of the Crusades. Angeliki E. Laiou.
- France, John (2015). Hattin. Oxford University Press.
- Frankopan, Peter (2012). The First Crusade: The Call from the East. Harvard University Press. ISBN 978-0-674-05994-8.
- Hindley, Geoffrey (2004). A Brief History of the Crusades: Islam and Christianity in the Struggle for World Supremacy. London: Constable & Robinson. ISBN 978-1-84119-766-1.
- Hotaling, Edward (2003). Islam Without Illusions: Its Past, Its Present, and Its Challenge for the Future. Syracuse University Press. ISBN 978-0-8156-0766-3.
- Lock, Peter (2006). Routledge Companion to the Crusades. New York: Routledge. ISBN 0-415-39312-4.
- Neveux, Francois (2008). The Normans. Howard Curtis. Robinson. ISBN 978-1-84529-523-3.
- Riley-Smith، Jonathan (۱۹۹۷). What Were the Crusades?. Palgrave Macmillan.
- Runciman, Steven (1951). A History of the Crusades. I:The First Crusade and the Foundation of the Kingdom of Jerusalem. Cambridge. ISBN 978-0-521-34770-9. (abridged version: The First Crusade, Cambridge (1980), شابک ۰−۵۲۱−۲۳۲۵۵−۴ ).
- Tyerman, Christopher (2006). God's War: A New History of the Crusades. Belknap Press of Harvard University Press. ISBN 0-674-02387-0.
برای مطالعهٔ بیشتر
- Asbridge, Thomas (2000). The Creation of the Principality of Antioch, 1098–1130. The Boydell Press. ISBN 978-0-85115-661-3.
- France, John (1996). Victory in the East: A Military History of the First Crusade. Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-58987-1.
- Kennedy, Hugh (1994). Crusader Castles. Cambridge University Press. ISBN 0-521-42068-7.
- Mayer, Hans E. (1972). The Crusades. Translated by John Gillingham. Oxford University Press. ISBN 978-0-19-873015-6.
- Previté-Orton, Charles William (1975). The Shorter Cambridge Medieval History. ۱ (paperback ed.). Cambridge: Cambridge University. ISBN 0-521-09976-5.
- Riley-Smith, Jonathan (1991). The First Crusade and the Idea of Crusading. University of Pennsylvania. ISBN 0-8122-1363-7.
- Roger, Randall (1997). Latin Siege Warfare in the Twelfth Century. Oxford University Press. ISBN 978-0-19-820689-7.
- Runciman, Steven (1952). A History of the Crusades. II:The Kingdom of Jerusalem and the Frankish East, 1100–1187 (repr. Folio Society, 1994 ed.). Cambridge.
پیوند به بیرون
- The Siege and Capture of Antioch: Collected Accounts
- The Gesta Francorum (see Chapters 10–15)
- The Historia Francorum qui ceperunt Jerusalem of Raymond of Aguilers (see Chapters 4–9)
- The Alexiad (see Chapter 11)
- Peter Tudebode's account at De Re Militari
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ محاصره انطاکیه (۱۰۹۸) موجود است. |