محاصره دمشق (۱۱۴۸)
محاصرهٔ دمشق در تاریخ ۲۴ تا ۲۹ ژوئیه سال ۱۱۴۸ میلادی در پی جنگ دوم صلیبی به وقوع پیوست. این نبرد منجر به شکست صلیبیون و از هم پاشیدن جنگ صلیبی دوم شد. دو نیروی بزرگ و اصلی که با فرمان پاپ اوژن سوم و دعوت برنارد کلروو برای برپایی جنگ صلیبی دوم به سرزمین مقدس اردوکشی کرده بودند توسط لوئی هفتم، پادشاه فرانسه و کنراد سوم، پادشاه آلمان رهبری میشدند. هر دو نیرو در طول راهپیمایشان در آناتولی به سمت سرزمین مقدس دچار وقایع فاجعه آمیزی گشتند که منجر به از بین رفتن قسمت زیادی از نیروهایشان گشت. نخستین هدف صلیبیون بازپسگیری ادسا(اورفا) تعیین شدهبود اما هدف پادشاه بالدوین سوم و شوالیههای معبد در اورشلیم، دمشق بود. در شورای عکا، نجیبزادگان فرانسه، آلمان و پادشاهی اورشلیم تصمیم گرفتند هدف جنگ صلیبی را تصرف دمشق قرار دهند.
محاصره دمشق | |||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
بخشی از جنگ صلیبی دوم | |||||||
محاصره دمشق | |||||||
| |||||||
طرفین درگیر | |||||||
جنگجویان صلیبی |
نیروهای مسلمان: | ||||||
فرماندهان و رهبران | |||||||
بالدوین سوم کنراد سوم لوئی هفتم تیری، کنت فلاندرز |
معینالدین أنر سیف الدین غازی اول نورالدین زنگی | ||||||
قوا | |||||||
۵۰٬۰۰۰ | ناشناخته | ||||||
تلفات | |||||||
ناشناخته | ناشناخته |
جنگجویان صلیبی تصمیم گرفتند تا از غرب، جایی باغهای میوه آذوقه آنها را تأمین میکرد، به دمشق حمله کنند. آنها به محض رسیدن به پشت دیوارهای شهر، محاصره را آغاز کردند و برای از چوب درختان باغات برای تأمین ابزار محاصره استفاده نمودند. جنگجویان صلیبی در ۲۷ ژوئیه تصمیم به حرکت به دشتی که در شرق شهر قرار داشت و از استحکامات کمتری برخوردار بود اما غذا و آب کمتری در آن یافت میشد، را گرفتند. نورالدین زنگی همراه نیروهای کمکی مسلمان رسیدند و راه ارتباطی صلیبیون با موقعیت قبلیشان را قطع کردند. اربابان صلیبی محلی، از ادامه محاصره خودداری کردند و سه پادشاه هیچ گزینهای نداشتند جز اینکه شهر را رها کنند. تمام سپاه صلیبی در ۲۸ ژوئیه به سمت اورشلیم عقبنشینی کرد.
جنگ صلیبی دوم
دو نیرو حرکتشان را در پی فراخوان پاپ اژون سوم و دعوت برنارد کلروو برای برپایی جنگ دوم صلیبی به فرماندهی کنراد سوم و لوئی هفتم به سمت سرزمین مقدس آغاز کردند. نیروهای کنراد شامل بولسلاو چهارم، دوک لهستان، ولادیسلاو دوم، دوک بوهم و فردریش شوابن، برادر زادهاش که بعدها با نام فردریش بارباروسا به امپراتوری رسید.[1] آغاز جنگ صلیبی در پی سقوط ادسا در ۲۴ دسامبر ۱۱۴۴ اعلام شد. جنگجویان صلیبی از میان اروپا راهپیمایشان را آغاز کردند و در سپتامبر و اکتبر ۱۱۴۷ به قسطنطنیه رسیدند.[2]
هر دو سپاه در ماههای پیش رو و در راهپیمایشان در آناتولی با وقایع و نبردهای فاجعه آمیزی مواجه شدند و بیشتر سپاهشان از بین رفت. لوئی سربازانش را رها کرد و بوسیلهٔ کشتی به سمت پرنسنشین انطاکیه به راه افتاد که عموی الینور پرنس رینولد بر آن حکم میراند. ریموند از لوئی انتظار داشت که او را برای دفاع در برابر ترکهای سلجوقی کمک کند و همچنین او را برای اردوکشی علیه حلب که شهر مسلمانان بود و دروازهای به ادسا محسوب میشد، یاری برساند، اما لوئی نپذیرفت و ترجیح داد به جای تمرکز بر جنبه نظامی جنگ صلیبی، زیارت خود را با رفتن به اورشلیم به اتمام برساند.[3] کنراد در پی بیماری به قسطنطنیه بازگشته بود ولی در اوایل آوریل ۱۱۴۸ به اورشلیم وارد شد.[4] نخستین هدف صلیبیون بازپسگیری ادسا(اورفا) تعیین شدهبود اما هدف پادشاه بالدوین سوم و شوالیههای معبد در اورشلیم، دمشق بود.[5]
شورای عکا
شورای عکا توسط دیوان عالی اورشلیم در روز ۲۴ ژوئن در شهر عکا برگزار گردید. . این جلسه دیدنیترین گردهمایی این مجلس در طول موجودیتش بود.[6][7] کنراد، اُتو، هنری دوم، دوک اتریش، امپراتور آینده فردریش بارباروسا، و ویلیام پنجم، مونتفرارت؛ امپراتوری مقدس روم را نمایندگی میکردند. لوئی، ثری آلزاس، و اشخاص مذهبی و غیرمذهبی دیگری، فرانسه را نمایندگی میکردند. پادشاه بالدوین، ملکه ملیساند، پاتریرچ فالک، رابرت دی کراون (فرماندهٔ شوالیههای معبد)، ریموند دو پوی دی پروانس (فرماندهٔ شوالیههای هاسپیتالر)، ماناسز هیرجز (پاسبان اورشلیم)، هامفری دوم تورون، فیلیپ مالی، والتر اول جرنیر و باریسان ایبلین از میان حاضران اورشلیم را نمایندگی میکردند.[8] هیچ نمایندهای از انطاکیه، طرابلس یا کنتنشین سابق ادسا شرکت نداشتند. هردوی لوئی و کنراد متقاعد شدند که به دمشق حمله کنند.[9]
برخی از بارونهای اورشلیم با یادآوری این نکته که بوریان در میان مسلمانان متحد آنان در مقابله با زنگیان محسوب میشدند، حمله به دمشق را غیرهوشمندانه دانستند. عمادالدین زنگی شهر را در ۱۱۴۰ محاصره کرده بود و معینالدین انور، که یک مملوک بود در نقش وزیر برای مجیرالدین ابق جوان خدمت کرد و اتحادی را با مذاکرهٔ اسامه بن منقذ با اورشلیم منعقد کرد. کنراد، لوئی، و بالدیون از آنجایی که دمشق شهری مقدس برای مسیحیت بهشمار میرفت، بر آن پافشاری کردند. این شهر همانند انطاکیه و اورشلیم، غنیمتی درخور توجه در چشم مسیحیان اروپایی جلوه میکرد. در ماه ژوئیه ارتشهای آنها شامل ۵۰٬۰۰۰ جنگجو در طبریه گرد آمدند و از راه بانیاس در نزدیکی دریاچه طبریه به دمشق حمله کردند.[10]
دیدگاه عمومی امروزه بر این دلالت دارد که حمله به دمشق اجتناب ناپذیر بود. تاریخنگارانی، همانند مارتین هوچ، با توجه به نتیجهٔ منطقی سیاست خارجی دمشق که به سمت همراهی زنگیان تغییر پیدا کرده بود و اینکه پادشاه بالدوین سوم سابقاً نبردی را با هدف تصرف شهر آغاز کرده بود کهبه روابط بوریان و پادشاهی اورشلیم آسیب زده بود به این دیدگاه اعتقاد دارند.[11]
شکست سنگین در دمشق
سپاه متحد مسیحیان که بزرگترین سپاهی بود که از اروپا تا به آن روز به میدان آمده بود در ۲۳ ژوئیه، از راه غرب، جایی باغهای میوه آذوقه آنها را تأمین میکرد، به به داریا رسیدند. سپاه اورشلیم در پیشاپیش سپاه و سپس لوئی و کنراد به دنبال آنان حرکت میکردند.[12][13][14] أنر که انتظار حمله سپاه صلیبیون به دمشق را بعد از تلفات سنگینشان در آناتولی نمیدید از امیران تحتامر خودش خواست تا به یاریش بشتابند و همچنین با ارسال پیکی به حلب، از نورالدین زنگی نیز درخواست کمک کرد. صلیبیان در باغات اطراف دمشق اردوگاهی را برپا کردند و تلاش دمشقیان برای بستن راه آنها، نتیجه نداد و مجبور به عقبنشینی به داخل شهر شدند. صلیبیان که باغات اطراف دمشق را به تصرف خود درآورده بودند از چوب درختان برای ساخت حصاری در اطراف اردوگاهشان استفاده کردند. صلیبیون توانستند با جنگجویی و دلاوری کنراد راه عبوری را در زیر حصار شهر در کنار رود برادا بگشایند. دمشقیها که خود را شکست خورده میدیدند برای آخرین مقاومت خود، دست به سنگربندی خیابانهای شهر زدند ولی در روز بعد با ورود نیروهای کمکی که از دروازههای شمالی، و به درخواست أنر به دمشق آمده بودند، رویه جنگ تغییر کرد. أنر توانست صلیبیون را از کنار حصار شهر پس بزند و توانست در دو روز نبرد را به باغات میوه اطراف شهر ببرد که باعث سختی و مشکلات زیادی برای صلیبیون گردید[15]؛ در پی این اتفاق کنراد و لوئی تصمیم گرفتند به سمت شرق بروند تا موانع و سنگرهایی مانند درختان که مورد استفاده دمشقیان قرار میگرفت در آنجا وجود نداشته باشد. در ۲۷ ژوئیه همهٔ سپاه به قسمت شرقی جابهجا شدند که به علت نبود آب و استوارتر بودن باروی شهر در مقابل آن مکان، اشتباهی بزرگ بهشمار رفت. اعتقاد بسیاری از سربازان بر این قرار داشت که مشاوران با دریافت رشوه از أنر باعث این تغییر مکان توسط پادشاه شدند. أنر که هر روز بر تعداد نیروهایش افزوده میشد و از نزدیک شدند نورالدین آگاه شده بود، یورشهای خود به صلیبیون را شدت بخشید و صلیبیون را مجبور به اتخاذ موضع دفاعی نمود. اختلافاتی که بر سر آیندهٔ دمشق در میان صلیبیون روی داد باعث ایجاد دودستگی در میان آنان شد که به سستی آنان در امر محاصره انجامید. ماجرا از این قرار بود که نجیبزادگان اورشلیم انتظار داشتند که دمشق تحت فرمانروایی اورشلیم درآید و گی بریزبار، حاکم بیروت را با تأیید ملکه و فرمانده مناسس نامزد حاکمی دمشق کرده بودند ولی تیری، کنت فلاندرز نیز به این شهر چشم داشت و میخواست آن را مانند طرابلس به یک امیرنشین نیمه خودمختار بدل کند و موافقت کنراد و لوئی و بالدوین را بدست آورده بود؛ بزرگان اورشلیم که از این تصمیم پادشاه در حمایت از تیری خشمگین شدند و همراه با آن دسته که از ابتدا مخالف حمله به دمشق بودند به برقراری تماسهایی با أنر مبادرت ورزیدند.[16] گفته شده شاید أنر به ایشان قول داده که اگر آنها جنگ را متوقف کنند، او پیمانش با نورالدین را خواهد شکست.[17] نورالدین که به حمص رسیده بود، مشغول انجام گفتگوهایی با أنر دربارهٔ شرایط یاری رساندنش به دمشقیان شده بود. این شرایط باعث شده بود صلیبیون امیدی به یاری نداشته باشند و نابودی خود را به دست نورالدین حتمی ببینند. دو پادشاه از دودلی و سستی و تصمیمات ناپایدار صلیبیون محلی، گلهمند بودند و سرانجام فرمان عقبنشینی داده و در سحرگاه ۲۸ ژوئیه و پس پنج روز محاصره عقبنشینی صلیبیون آغاز شد.[18] أنر اجازه عقبنشینی آسوده را به صلیبیون نداد در چند روز پس از آن، چابک سواران ترکمن، سپاه در حال عقبنشینی صلیبیون را از دو سو تیرباران میکردند. این سپاه در نخستین روزهای ماه اوت به اورشلیم رسیدند. این لشکرکشی صدمات زیادی از جمله از دست دادن تعداد زیادی سرباز و تجهیزات و همچنین سرشکستگی بزرگی را به همراه آورد و به مسیحیان ضربتی مهلک وارد کرد و افسانهٔ شکست ناپذیری صلیبیون را یکسره به باد داد و موجب تقویت روحیهٔ مسلمانان گشت.[19]
پیامد
در جریان این جنگ، هر یک از نیروهای مسیحی، به دیگری خیانت کردند.[20][21]نقشهٔ جدیدی برای حمله به اشکلون طراحی شد و کنراد سربازانش را به سوی آنجا فرستاد، اما به دلیل کمبود اعتماد ناشی از محاصرهٔ شکست خورده پیشین، هیچ نیرویی برای کمک به او نرسید. این بیاعتمادی متقابل به دلیل شکست، برای یک نسل باقی ماند و به ویرانی پادشاهی مسیحی در سرزمین مقدس منجر شد. کنراد پس از ترک کردن اشکلون، به قسطنطنیه بازگشت تا اتحاد خود با مانوئل را ادامه دهد. دمشق که دیگر به پادشاهی صلیبی اعتمادی نداشت، پس محاصره کوتاهی به وسیله نورالدین در سال ۱۱۵۴ گشوده شد.[22] برنارد کلروو با این شکست تحقیر شده بود. هنگامی که او برای فراخوانی جنگصلیبی جدیدی تلاش میکرد، شکست خورد؛ در مجموع او سعی کرد نقش خود را در شکست مفتضحانهٔ جنگ صلیبی دوم از بین ببرد.[23][24]
پانویس
- Runciman (1952) pg. 211.
- Riley-Smith (1991) p.50.
- Brundage (1962) pp.115–121.
- Riley-Smith (1991) pp.49–50.
- Brundage
- Riley-Smith 1991, p. 50.
- William of Tyre, Babcock & Krey 1943, vol. 2, bk. 17, ch. 1, pp. 184–185.
- William of Tyre wrote "it seems well worth while and quite in harmony with the present history that the names of the nobles who were present at the council...should be recorded here for the benefit of posterity." He lists these and numerous others; "to name each one individually would take far too long." A History of Deeds Done Beyond the Sea, trans. E.A. Babcock and A.C. Krey (Columbia University Press, 1943), vol. 2, bk. 17, ch. 1, pp. 184–185.
- Riley-Smith (1991) p.50.
- Runciman (1952) pp. 228–229.
- Hoch (2002)
- Riley-Smith (1991) p.50.
- Nicolle, David The Second Crusade, Osprey: London page 57
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۲۷.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۲۷.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۲۸.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۲۹.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۲۹ و ۳۳۰.
- کاشف، تاریخ جنگهای صلیبی، ۳۳۰.
- Riley-Smith 1991, p. ۵۰.
- Riley-Smith (1991) p.50.
- Nicolle 2009, pp. ۷۸.
- Runciman 1952, pp. ۲۳۲–۲۳۴, ۲۷۷.
- Runciman (1952) pp. 232–234 and pg. 277.
منابع
- کاشف، منوچهر (۱۳۸۴). تاریخ جنگهای صلیبی. دوم. تهران: انتشارات علمی فرهنگی. شابک ۹۶۴-۴۴۵-۳۱۷-۴.
- Baldwin, M. W. (1969). The first hundred years. Madison, WI: University of Wisconsin Press.
- Brundage, James (1962). The Crusades: A Documentary History. Milwaukee, WI: Marquette University Press.
- Hoch, Martin & Jonathan Phillips – editors (2002). The Second Crusade: Scope and Consequences. Manchester: Manchester University Press.
- Nicolle, David (2009). The Second Crusade 1148 Disaster outside Damascus. London: Osprey. ISBN 978-1-84603-354-4.
- Riley-Smith, Jonathan (1991). Atlas of the Crusades. New York: Facts on File.
- Runciman, Steven (1952). A History of the Crusades, vol. II: The Kingdom of Jerusalem and the Frankish East, 1100–1187. Cambridge University Press.
- Smail, R. C. (1956). Crusading Warfare 1097–1193. Barnes & Noble Books.
برای مطالعه بیشتر
- The Damascus Chronicle of the Crusaders, extracted and translated from the Chronicle of Ibn al-Qalanisi. Edited and translated by H. A. R. Gibb. London, 1932.
- William of Tyre. A History of Deeds Done Beyond the Sea. Edited and translated by E. A. Babcock and A. C. Krey. Columbia University Press, 1943.
پیوند به بیرون
- Kenneth Setton, ed. – A History of the Crusades, vol. I. University of Pennsylvania Press, 1958. Retrieved on 2۷ مارس ۲۰۰۸
- William of Tyre – The Fiasco at Damascus (1148) at the Internet Medieval Sourcebook. Retrieved on 2۷ مارس ۲۰۰۸