ویلیام صوری
ویلیام صوری (۱۱۳۰ – ۲۹ سپتامبر ۱۱۸۶ میلادی) اسقف اعظم و تاریخنگار قرون وسطایی بود. او در مقام اسقف صور، گاهیاوقات با عنوان ویلیام دوم شناخته میشود تا از ویلیام یکم انگلیسی، اسقف پیشین صور و کلیسای مقبره مقدس، در سالهای ۱۱۲۷ تا ۱۱۳۵، تشخیص دادهشود.[persian-alpha 1] او در اورشلیم و در دروان اوج پادشاهی اورشلیم، که در سال ۱۰۹۹ و پس از نخستین جنگ صلیبی پایهگذاری شدهبود، رشد و پرورش یافت و بیست سال از عمرش را صرف مطالعهٔ علوم مقدماتی و الهیات در دانشگاه قرون وسطایی اروپا کرد.
ویلیام صوری | |
---|---|
اسقفاعظم صور | |
انتخاب | ۶ ژوئن ۱۱۷۵ |
پایان خدمت | ۲۹ سپتامبر ۱۱۸۶ |
پساز | فردریک د لا روش |
پیشاز | جوسیوس، اسقفاعظم صور |
مشخصات فردی | |
تولد | ۱۱۳۰ اورشلیم، پادشاهی اورشلیم |
درگذشت | ۲۹ سپتامبر ۱۱۸۶ (۵۵−۵۶ ساله) صور، پادشاهی اورشلیم |
مذهب | کاتولیک |
اشتغال | تاریخنگار قرون میانه، صدر اعظم، اسقف اعظم، سفیر و نماینده پاتریک اورشلیم |
درپی بازگشت ویلیام به اورشلیم در سال ۱۱۶۵، پادشاه امالریک او را به عنوان سفیر به امپراتوری بیزانس فرستاد. بعدها ویلیام به آموزگاری پسر پادشاه منصوب شد که در آینده با نام بالدوین چهارم به تخت نشست. همچنین او بود که بیماری جذام بالدوین را شناسایی کرد. پس از مرگ امالریک، ویلیام بدل به کنسول و اسقف اعظم صور شد، که جایگاه این دو رتبه از میان بلندرتبهترینهای منصبهای اداری پادشاهی اورشلیم محسوب میشدند. او همچنین در سال ۱۱۷۹ و در سومین شورای لاتران به نمایندگی شرق برگزیده شد. از آنجایی که او از درگیران کشمکشهای سیاسی دوران پادشاهی بالدوین چهارم به حساب میآمد، اهمیت و جایگاهش با قدرت یافتن دستهٔ رقیب در امور سلطنتی، رو به کاهش نهاد. او در جرگهٔ افراد با اعتبار اورشلیم به حساب میآمد و در گمنامی و احتمالاً در سال ۱۱۸۶ درگذشت.
ویلیام آثاری در رابطه با شورای لاتران و همچنین تاریخ دولتهای اسلامی از زمان پیامبر اسلام تألیف کرد اما از این دو اثر هیچ نشانی باقی نماندهاست. او امروزه بهعنوان مورخ پادشاهی اورشلیم شناخته میشود. او وقایعنامه خود را به زبان لاتین برای زمانهٔ خود، با استناد به نقلقولهایی از آثار کلاسیک، به رشته تحریر درآورد. وقایعنامه وی، با عنوانی همچون هیستوریا رِروم اینْ پارتیبوس گِشتاروم،[persian-alpha 2] هیستوریا ایروزولیمیتانا (تاریخ اورشلیم) و عنوان مختصر هیستوریا شناخته میشود. این اثر مشهور ویلیام، پس از مرگ بهسرعت به زبان فرانسوی و پس از آن به زبانهای دیگر ترجمه شد، چرا که اثر وی، تنها منبع کامل و جامع در رابطه با قرن ۱۲ اورشلیم است که توسط یک بومی نوشته شدهاست و از نظر برخی مورخان، گفتههایش را میتوان بهدلیل ارزش این کار پذیرفت و بدان استناد کرد. با این حال مورخان اخیر بیان داشتند که بهدلیل اینکه ویلیام صوری خود یکی از اعضای دولت پادشاهی اورشلیم بودهاست، در اثرهایش سوگیریهایی وجود دارد با این حال او را بهعنوان بزرگترین وقایعنامهنویس جنگهای صلیبی و یکی از بزرگترین وقایعنویسان قرون وسطی دانستهاند.
زمانه
در سال ۱۰۷۱ میلادی، اَلِکسیوس یکم، امپراتور بیزانس، در پی شکست در نبرد مَلازگِرد، نگران پیشروی سلجوقیان در خاک آناتولی به سمت غرب بود. الکسیوس در مارس ۱۰۹۵ فرستادگانی را به شورای پیاچِنزا فرستاد تا علیه ترکان از پاپ درخواست یاری کند.[1] پاپ اوربان دوم، شاید به امیدِ از بین رفتن انشقاق چهلساله بین کلیسای ارتدوکس و کاتولیک و برقرار شدن دوبارهٔ وحدت دینی در سراسر اروپا، به این درخواست پاسخ مثبت داد.[2][3]
سپاههای صلیبی اندکی پس از شورای کِلِرمونت و سخنرانی پاپ اوربان دوم در سال ۱۰۹۵، به سوی شرق رهسپار شدند. آنها از آسیای صغیر عبور کردند، به انطاکیه رسیدند و در سال ۱۰۹۸ آنجا را به تصرف درآوردند. آنگاه در دو محور ساحلی و داخلی (روج – مَعرَةُ النُّعمان – شِیزَر – مَصیاف – اکراد) حرکت کردند تا بار دیگر در طِرابلُس به یکدیگر بپیوندند و از آنجا راهشان را به سوی بیروت و صِیدا تا قیساریه و از آنجا تا اورشلیم ادامه دهند. صلیبیها پس از فتح کرانهٔ مدیترانه، دولتهای خود را سازماندهی کردند و حکومتهایی خودمختار از جمله پادشاهی اورشلیم و شاهزادگی انطاکیه را تشکیل دادند.[4][5]
پادشاهی اورشلیم در سال ۱۰۹۹ بهدنبال پیروزی صلیبیون در نخستین جنگ صلیبی تشکیل شد. این پادشاهی شامل سه چهارم قلمرویی بود که صلیبیون طی جنگ صلیبی نخست تسخیر کرده و در آنجا دولتهای صلیبی (کنتنشین تریپولی، شاهزادهنشین انطاکیه و کنتنشین ادسا) تشکیل داده بودند. سه پادشاه نخست اورشلیم، گادفری بوین (۱۰۹۹–۱۱۰۰)، برادرش بالدوین یکم (۱۱۰۰–۱۱۱۸) و عموزادهٔ آنها، بالدوین دوم (۱۱۱۸–۱۱۳۱)، مرزهای پادشاهی را تثبیت، حفظ و حتی گسترش دادند، قلمرویی که امروزه شامل لبنان، اسرائیل و فلسطین است. در نخستین دهههای شکلگیری این پادشاهی، زائرانی که برای زیارت اورشلیم به شرق آمده بودند، در این قلمرو مستقر شدند و بازرگانان دولتشهرهای ایتالیا و فرانسه نیز برای بهدست گرفتن بازار این قلمرو به شرق آمدند.[6][7][8]
نسب و نیا
ویلیام از اهالی اورشلیم بود و خود در حدود سال ۱۱۳۰ میلادی در آنجا به دنیا آمد.[persian-alpha 3][9] او با وجود سخن گفتنِ فراوان از سرزمین و اصالت دیگران در آثارش، اشارهای به خانواده و اصالت خود نکردهاست؛ با وجود این، دربارهٔ اصلیت و سرزمینی که والدینش از آنجا آمدهاند، حدسیاتی زده شدهاست. ممکن است خانواده ویلیام از اهالی انگلستان، آلمان، فرانسه یا ایتالیا بوده باشند.[10][11]
احتمال انگلیسی یا آلمانی بودن او اندک است. از دید ناصری طاهری، افرادی که معتقدند او انگلیسیالاصل است، میان او و ویلیام اول، از اهالی انگلستان، خلط کردهاند؛ زیرا وی نیز اسقفاعظم شهر صور بودهاست. هرچند ویلیام صوری در آثار خود در باب انگلیسیهای شرکتکننده در جنگ صلیبی سخن گفتهاست، موضعگیری او همانند یک شخص انگلیسیتبار نیست؛ او رابرت نورماندی را تمجید و هنری یکم را تحقیر کردهاست، استفان را مدح و ملکه الینور را سرزنش نمودهاست. همچنین ویلیام در کتابهای خود، تنفرش از هاندریان، پاپ انگلیسیتبار را ابراز کرده و نوشتهاست که او به سبب همشهری بودن با رالف به مقام اسقفی بیتلحم رسید. سخنان و ادعاهای افرادی که او را آلمانی میدانند، ضعیفتر از ادعای انگلیسی بودنش است. سخنان و نوشتههای او در رابطه با آلمان به نسبت اندک و اشتباههاتش در مورد این منطقه بیش از هر مکان دیگری است. افزون بر این، به نظر میرسد که او به عمد شماری از اشراف آلمانی با نفوذ معاصر خود را که در اراضی مقدس بودند، نادیده گرفته و از سخن گفتن در باب آنها سر باز زدهاست.[persian-alpha 4][12]
اشارات در باب فرانسویالاصل بودن ویلیام به نسب دیگر مناطق، بیشتر و در عین حال دقیقتر است. به همین دلیل، بارها گمان شده که او فرانسویتبار بودهاست. پروتز[ن 1] که در مورد زندگی ویلیام صوری پژوهش نموده، معتقد است که با وجود دلایل بسیار، ویلیام، فرانسویالاصل نبودهاست و این احتمال را رد میکند. چرا که اطلاعات ویلیام صوری بهشدت دقیق است. همچنین او هنگام سخن گفتن از تاریخ سیسیل، افزون بر موضوع اصلی، جزئیات مهمی را بیان کردهاست.[13] افزون بر این، او تانکرد را بهعنوان قهرمان میشناسد و با همین عنوان از وی یاد میکند و جایگاهش را همتراز با گادفری میداند. ویلیام، هنگام سخن گفتن از فرانسه و شرایطش، آن را سرزمینی واقع در ورای کوهستان معرفی نمیکند، بلکه انتساب هنری شامپانی را به شامپانی ایتالیا نفی کرده و او را از اهالی «شامپانی آن سوی کوهستان» میخواند. به نظر عبدالله طاهری ناصری، نمیتوان تردید کرد که این سخنان را فردی فرانسوی یا فرانسویزاده گفته باشد. افزون بر آن که حقایق دیگر در زندگیش احتمال فرانسوی نبودن او را تقویت میکنند و و پژوهشگران را وامیدارد تا بپذیرند که او ایتالیایی – نورماندی است.[14][15]
خانواده
در مورد شرایط و شغل پدر ویلیام نیز دیدگاهی قطعی وجود ندارد. پاستورت[ن 2] معتقد است که ویلیام با بیشتر خانوادههای اشراف در اداره امور اورشلیم مسئولیت داشتند، ارتباط نزدیک داشتهاست. او روایتی را که در کتاب مفقودشده ویلیام آمده، اساس نظریه خود میداند. عبدالله طاهری ناصری معتقد است که اگر این روایت را در مقابل سکوتش در ارتباط با نیاکانش قرار دهیم، به این نتیجه خواهیم رسید که ویلیام دلیل موجهی برای کتمان اصل خود داشتهاست. افزون بر این، دلیل دیگری نیز در دسترس است که بر این عقیده مهر تأیید میزند. مشهور است که ویلیام برادری به نام رالف داشته و نام وی در سندی تاریخی به عنوان شاهد انتقال مالکیت در اورشلیم در سال ۱۱۷۵ آمدهاست. از آنجا که که اسم رالف در پایان فهرست آمده و هیچ نشانهای دال بر خویشاوندیش با اسقف اعظم نیامده است، گمان میشود پدرش از طبقه اشراف یا فرماندهان نظامی نباشد.[16] احتمالاً پدرش تاجر یا کاتب عدلیه بودهاست؛ چراکه در آن روزگار، صاحبان دو پیشه یادشده در شهر اورشلیم فراوان بودهاند و این افراد معمولاً از غرب آمده بودند. بدین ترتیب میتوان گفت که ناآگاهی ویلیام و خویشاوندانش از امور نظامی از یک سو و توجه و انعطاف او در برابر فعالیتهای تجاری از سوی دیگر تا حدی این عقیده را تأیید میکند که او دارای اصالتی ایتالیایی بودهاست.[17][18]
زندگانی
ابتدای زندگی
ویلیام در حدود سال ۱۱۳۰ میلادی در اورشلیم به دنیا آمد؛ و به نظر میرسد که او تمام دوره نوجوانی خود را در قلمروی پادشاهی اورشلیم سپری کردهاست و احتمال دارد که بخش اعظم این دوره را در اورشلیم گذارنده باشد؛ چرا که خاطرات نوجوانیش در لابهلای اثرش، هیستوریا، به چشم میخورد.[19] ویلیام تحصیلات ابتدایی خود را در اورشلیم و در مدرسهٔ کلیسای جامع و کلیسای مقبره مقدس آغاز کرد. شولاَستر[ن 3] یا همان استاد مدرسه، جان پیزایی، به ویلیام خواندن و نوشتن را آموخت و او را نخست با زبان لاتین آشنا کرد.[20] با توجه به آنچه که خود ویلیام در هیستوریا بیان داشته، میتوان گفت که او به زبان فرانسوی و همچنین ایتالیایی آشنا بوده اما مدرکی وجود ندارد که نشان بدهد که ویلیام با زبانهایی همچون عربی، یونانی و فارسی آشنا بودهاست.[persian-alpha 5][21]
در حدود سال ۱۱۴۵، ویلیام عازم اروپا شد تا آموزش خود را در مدرسهای در ایتالیا و فرانسه بهخصوص پاریس و بولونیا، دو مرکز برجسته علمی و فکری اروپا در قرون وسطی، ادامه دهد.[22] در آن زمان در این دو شهر هنوز دانشگاهی شکل نگرفته بود[persian-alpha 6] اما دو شهر مزبور از مراکز برجسته علم و هنر در اروپا بودند. ویلیام در پاریس و اورلئان علوم مقدماتی و الهیات را به مدت ۱۰ سال در نزد استادانی فراگرفت که خود از شاگردان گیلبرت د لا پوره[ن 4] و تیری شارتری بودند؛ و همچنین مدتی را برای یادگیری نزد روبرت ملان و آدام د پارو پونته گذارند. ویلیام در اورلئان که یکی از مراکز برجسته مطالعات کلاسیک بهشمار میرفت ادبیات رومی باستان (یا همان تألیف و تصنیف) را با هیلاری اورلئانی و ریاضیات (بهخصوص «اقلیدس») را با ویلیام سوآسونی آموخت. او برای ۶ سال، الهیات را در نزد پیتر لمباردی و مائوریس د سالی مطالعه کرد؛ و پس از آن، او حقوق مدنی و قوانین کلیسایی را در بولونیا نزد «۴ دکتر»[ن 5] (هیو د پورتا راونایی، بولگاروس، مارتینوس گوسیا و جاکوبس د بوراجنه) فرا گرفت. اساتیدی که ویلیام در نزد آنها به مطالعه و فراگیری علوم پرداخت، همگی از افراد برجسته رنسانس قرن ۱۲ میلادی در اروپا بودند که نشان از آن است که ویلیام صوری بهخوبی نزد این اساتید آموزش دیدهاست و جان سالزبوری نیز که همزمان با ویلیام میزیست، از همین اساتید بهره برد.[23][24]
ویلیام در زمان آمالریک یکم
مقامهای بلندمرتبه دینی و سیاسی در پادشاهی اورشلیم معمولاً به اروپاییانی که به شرق آمده بودند، اعطا میشد. ویلیام از آن دسته افراد بومی بود که پس از کسب تحصیلات عالی در اروپا، بهسرعت در دستگاه حکومتی و دینی پادشاهی صاحب مقام و منزلت شد.[25] پس از بازگشت او به سرزمین مقدس در سال ۱۱۶۵، بهعنوان کنانیکوس (کشیش) کلیسای جامع عکا انتخاب شد. در سال ۱۱۶۷، وی توسط فردریک د لا روش، اسقف اعظم صور و با حمایت و تأیید آمالریک یکم، پادشاه اورشلیم، بهعنوان معاون اسقف کلیسای جامع آن شهر انتخاب شد.[26][27]
آمالریک در سال ۱۱۶۴، پس از بالدوین سوم، به قدرت رسید و درصدد بود تا مصر را که در این زمان تحت کنترل فاطمیان رو به زوال بود، تصرف کند. نخستین حمله به مصر، ۵۰ سال قبل از آمالریک، در زمان بالدوین نخست رخ داد که فاطمیان در آخر پذیرفتند که خراج به پادشاهی اورشلیم بپردازند. اما با به قدرترسیدن عاملان نورالدین زنگی در مصر (شیرکوه و صلاحالدین ایوبی) و گرفتن کنترل این منطقه، آمالریک متوجه مصر شد تا این بار مصر را بهطور کامل تسخیر کند. نورالدین زنگی پیش از این توانسته بود کنترل دمشق را در سال ۱۱۵۴ و پس از حمله صلیبیون به این شهر و محاصره آن طی جنگ صلیبی دوم، بهدست گیرد؛ بنابراین قلمروی پادشاهی اورشلیم در این زمان تنها به سمت جنوب غربی و مصر، گسترش یافته بود و در سال ۱۱۵۳ آخرین پایگاه فاطمیان در فلسطین و در شهر اشکلون، بهدست صلیبیون سقوط کرد. با این حال، نورالدین با توجه به اهمیت مصر، درصدد بود تا این منطقه را به قلمروی خود ضمیمه کند، بنابراین ارتش و نیروهای خود را عازم مصر کرد تا در مقابل آمالریک قرار بگیرند؛ و این وضعیت شرق با بازگشت ویلیام از اروپا مصادف شد. آمالریک در سال ۱۱۶۷ با ماریا کومننه از نوادگان امپراتور بیزانس، مانوئل یکم، ازدواج کرد و در سال ۱۱۶۸، پادشاه اورشلیم ویلیام را به قسطنطنیه فرستاد تا معاهده حمله بیزانسی-صلیبی به مصر را نهایی کند.[28] امالریک در گام نخست درصدد این بود تا با حمایت نیروی دریایی بیزانس، حمله خود را آغاز کند. با این حال، او منتظر ناوگان دریایی بیزانس نماند و موفق شد شهر بندری دمیاط را تصرف کند. اما با مقاومت یکی از فرماندهان اعزامی نورالدین به مصر به نام صلاحالدین ایوبی —که بعدها بزرگترین خطر برای پادشاهی اورشلیم شد— از مصر رانده شد.[29][30]
با وجود رخدادن این حوادث، ویلیام به پیشرفت خود در پادشاهی اورشلیم ادامه داد. در سال ۱۱۶۹، او از رم دیدن کرد تا به اتهاماتی که به اسقفاعظم صور، فردریک، زده شده بود، پاسخ دهد. البته امروز محتوای این اتهامها معلوم نیست. احتمال میرود بهدلیل غایببودن فردریک و حضورش در اروپا برای یک مأموریت دیپلماتیک، ویلیام برای کمک به او عازم رم شده باشد.[31]
با بازگشتش از رم در سال ۱۱۷۰، آمالریک به او مأموریت داد که تاریخ پادشاهی اورشلیم را ثبت و مکتوب کند.[32] همچنین آمالریک، ویلیام را بهعنوان معلم پسر و وارثش، بالدوین چهارم، انتخاب کرد. هنگامی که بالدوین ۱۳ ساله بود، روزی مشغول بازی با سایر کودکان بود که سعی داشتند با ضربه و خراشیدن بازوهای یکدیگر باعث ایجاد درد در دوستانشان شوند. طبق گفته ویلیام «همه بچهها با کشیدن فریاد، درد کشیدن خود را نشان دادند … اما بالدوین با وجود بیرحمی همبازیهایش، کاملاً خراشهای آنها را تحمل کرد و خم به ابروی خود نیاورد. انگار که چیزی را احساس نمیکرد. ...»[persian-alpha 7] ویلیام با بررسی بازوی بالدوین، متوجه علائم جذام شاهزاده شد و پس از بررسی نهایی، ابتلای شاهزاده جوان به جذام را تأیید کرد.[33][34]
ویلیام در زمان بالدوین چهارم
سالشمار زندگی ویلیام صوری | |
---|---|
۱۰۹۹ | پایان نخستین جنگ صلیبی |
۱۱۳۰ | تولد |
۱۱۴۵ | سفر به فرانسه و ایتالیا برای ادامه تحصیل |
۱۱۶۵ | انتخاب بهعنوان کشیش کلیسای جامع عکا |
۱۱۶۷ | انتخاب بهعنوان معاون اسقفاعظم کلیسای صور |
۱۱۶۸ | سفر به قسطنطنیه بهعنوان سفیر پادشاهی اورشلیم |
۱۱۶۹ | سفر به رم بهعنوان نماینده اسقفاعظم صور |
۱۱۶۹-۱۱۷۰ | آغاز نگارش هیستوریا به دستور امالریک یکم |
۱۱۷۰ | انتخاب بهعنوان معلم بالدوین چهارم |
۱۱۷۵ | انتخاب بهعنوان صدراعظم اورشلیم و اسقفاعظم ناصره |
۱۱۷۹ | سفر به رم برای شرکت در سومین شورای لاتران |
۱۱۸۰ | شکست از هراکلیوس در انتخابات پاتریک اورشلیم |
۱۱۸۶ | درگذشت |
با مرگ آمالریک یکم در سال ۱۱۷۴، پسرش بالدوین با عنوان بالدوین چهارم به پادشاهی اورشلیم رسید.[35] در همین سال، نورالدین زنگی نیز درگذشت تا فرمانده وی، صلاحالدین که پیش از مرگ نورالدین تنها در مصر قدرت داشت، در سوریه و شام هم به قدرت برسد و بتواند قلمروی اورشلیم را به صورت کامل محاصره کند. به دنبال مرگ آمالریک، پادشاهی اورشلیم شاهد منازعات و اختلافات میان دو گروه «جبهه دربار» و «جبهه اشراف» شد. «جبهه دربار» زیر رهبری مادر بالدوین، آگنس کورتنی، و خاندانش قرار داشت که بهتازگی از اروپا به شرق آمده و در امور پادشاهی لاتین بیتجربه و تازهکار و خواهان جنگ با صلاحالدین ایوبی بودند. «جبهه اشراف» زیر رهبری ریموند سوم تریپولی قرار داشت که از اشراف بومی پادشاهی و خواهان صلح با مسلمانان و برقراری روابط مسالمتآمیز با آنها، بهخصوص با صلاحالدین ایوبی بود. این تفسیری از شرایط ابتدایی دوره زمامداری بالدوین چهارم بود که ویلیام صوری در هیستوریا خود آورده که بعدها بهعنوان یک واقعیت و فکت مورد قبول همگان قرار گرفت. با این حال افرادی همچون پیتر ادبوری معتقدند که ویلیام صوری بهشدت حزبی بودهاست چرا که او با ریموند، رهبر جبهه اشراف که بعدها باعث پیشرفتش در امور سیاسی و مذهبی شد، متحد و همراه بود. همچنین گزارشهای مورخان ادامهدهنده هیستوریای ویلیام صوری در قرن ۱۳ میلادی مورد شک قرار گرفتهاست چرا که آنها مناسباتی با خاندان ابلین که از حامیان ریموند بودند، داشتند.[36] با این حال، اتفاقنظر کلی میان تاریخنگاران بر روی این مسئله است که اگرچه درگیری و منازعات داخلی در این دوره وجود داشت، اما اختلافات و درگیریها میان اشراف و بارونها با تازهواردان از غرب نبود بلکه بیشتر اختلافات میان خویشاوندان مادری و پدری بالدوین چهارم بودهاست.[37][38]
مایلز پلانسی برای مدت کوتاهی بهعنوان نایب بالدوین که هنوز به سن قانونی نرسیده بود، انتخاب شد اما پس از مدتی در اکتبر ۱۱۷۴ به قتل رسید تا ریموند سوم بهعنوان جانشینش انتخاب شود.[39] در ۶ ژوئن ۱۱۷۵، ریموند در نخستین اقدام، ویلیام صوری را بهعنوان صدراعظم اورشلیم و همچنین اسقف اعظم ناصره منصوب کرد.[persian-alpha 8][40] احتمالاً وظایف ویلیام بهعنوان صدراعظم، وقت زیادی را از او نمیگرفت؛ چرا که کاتبان و مسئولان دبیرخانه اسناد را تهیه میکردند و حتی در غیابش کارها را به پیش میبردند. در عوض او بر وظایف خود بهعنوان اسقفاعظم تمرکز کرده بود. او در سال ۱۱۷۷، مراسم تدفین ویلیام مونفروا، همسر سیبلا خواهر بالدوین، را انجام داد چرا که پاتریک اورشلیم، آمالریک نسله، به دلیل بیماری قادر به انجام آن نبود.[41][42]
در سال ۱۱۷۹، ویلیام صوری بهعنوان یکی از سفیران و نمایندگان اورشلیم و مابقی دولتهای صلیبی برای شرکت در سومین شورای لاتران انتخاب گردید. با این حال او به همراه دیگر نمایندگان دولتهای صلیبی نتوانستند پاپ الکساندر سوم را برای اعلان جنگ جدید صلیبی ترغیب کنند.[43][44] با این حال، پاپ الکساندر ویلیام را به عنوان سفیر به نزد امپراتور مانوئل در قسطنطنیه فرستاد و همچنین مانوئل نیز به او مأموریتی در شاهزادهنشین انطاکیه داد. ویلیام در کتاب خود اشاراتی به آنچه که در حین مأموریت رخداده، نکردهاست اما احتمال میرود او مأمور بوده تا در باب اتحاد قسطنطنیه با اورشلیم مذاکره و گفتگو کند تا امپراتور بیزانس از فشار خود برای بازپسگیری انطاکیه بکاهد و منصرف شود. در نهایت ویلیام پس از ۲ سال دوری از اورشلیم، در سال ۱۱۸۰ به خانه بازگشت.[45][46][47]
حوادث سال ۱۱۸۰
در غیاب ویلیام، اختلافات و بحرانهای پادشاهی شدیدتر شد. بالدوین در این زمان به سن قانونی رسیده بود. در سال ۱۱۷۶، ریموند از مقام خود خلع شد چرا که بالدوین به دلیل بیماریاش نمیتوانست وارث و جانشینی داشته باشد و همچنین نمیتوانست برای مدت زیادی حکمرانی خود را ادامه دهد. بالدوین پس از مرگ ویلیام مونفروا، همسر سیبلا، درصدد بود تا شوهری را برای خواهرش انتخاب کند.[48] در عید پاک سال ۱۱۸۰، زمانی که ریموند و پسرعمویش بوهموند درصدد بودند که سیبلا را به ازدواج بالدوین ابلین درآوردند، اختلافات بیشتر شد چرا که آن دو نزدیکترین افراد به خط پادشاهی بودند و در صورت مرگ بالدوین و نداشتن جانشین، میتوانستند به حکومت برسند، اما قبل از رسیدن ریموند و بوهموند، آگنس و بالدوین ترتیب ازدواج سیبلا با یکی از تازهواردان از پواتیه، به نام گی لوزینیان را دادند که برادر بزرگتر آیمری لوزینیان بود و در دربار پادشاه جایگاه برجستهای داشت.[49][50]
این اختلافات بر روند زندگی سیاسی و مذهبی ویلیام تأثیرگذار بود، چرا که او با حمایت ریموند توانسته بود به این مقام برسد و ممکن بود از پس برکناری ریموند، جایگاه و مقامش متزلزل شود. هنگامی که پاتریک اورشلیم، آمالریک نسله، در اکتبر ۱۱۸۰ درگذشت، دو گزینه بهعنوان جانشین او وجود داشتند: ویلیام صوری و هراکلیوس قیصریهای. آنها از نظر مذهبی و علمی در یک مرتبه و جایگاه بودند اما از نظر سیاسی در دو جبهه مخالف قرار داشتند، چرا که هراکلیوس یکی از حامیان آگنس کورتنی، مادر بالدوین چهارم، بود. طبق منابع، در هنگام انتخاب پاتریک اورشلیم، کنانیکوسها (کشیش) برای انتخاب پاتریک اورشلیم به توافق نرسیدهاند، بنابراین به پادشاه برای گرفتن مشورت رجوع میکنند و با توجه به نفوذ آگنس، هراکلیوس بهعنوان پاتریک اورشلیم انتخاب میشود. شایعاتی مبنی بر رابطه عاشقانه میان آگنس و هراکلیوس وجود داشت که این شایعه بیشتر از جانب جبهه مخالف آگنس بود. در حالی که هیچ شاهد و مدرکی برای اثبات این ادعا وجود ندارد. ویلیام در اثر خود در مورد این اتفاق و هراکلیوس چیزی را بیان نمیکند که احتمالاً نشان از ناامیدی او از نتیجه این انتخاب میباشد.[51][52]
مرگ
پس از این رویدادها، ویلیام همچنان بهعنوان اسقفاعظم صور و صدراعظم پادشاهی باقی ماند اما جزئیات زندگیش در این زمان مبهم و مجهول باقی ماندهاست. در قرن ۱۳، برخی دنبالهروهای ویلیام صوری ادعا کردند که هراکلیوس، ویلیام را در سال ۱۱۸۳ تکفیر کردهاست، که دلیل این کار هراکلیوس نامعلوم است. همچنین آنها ادعا میکنند که ویلیام برای جلب نظر پاپ، به رم سفر کرده و در حین این سفر توسط هراکلیوس مسموم شدهاست. طبق گفتهٔ پیتر ادبری و جان رُو، مبهم و مجهول بودن زندگی ویلیام در این ایام به دلیل این است که او همچون گذشته نقش سیاسی نداشت و بیشتر تمرکز خود را بر امور مذهبی و نوشتن اثر خود گذاشته بود. داستان تکفیر و مسمومیتش در ادامه، احتمالاً ساخته ذهن این دنبالهروها است.[53] ویلیام تا سال ۱۱۸۴ میلادی در اورشلیم ماند و به نوشتن اثر خود ادامه داد تا اینکه پادشاهی اورشلیم به دو جبهه مخالف هم تقسیم شد؛ در حالی که صلاحالدین پادشاهی را محاصره کرده بود.[54]
با پیروزی آگنس و طرفدارانش و انتخاب بالدوین پنجم، فرزند سیبلا و ویلیام مونفروا، بهعنوان جانشین بالدوین چهارم، به مرور از ارزش ویلیام در قلمروی اورشلیم کاسته شد. بالدوین پنجم نیز که همچون داییاش جذام داشت، پس از یک سال در ۱۱۸۶ درگذشت تا سیبلا، گی لوزینیان را به عنوان پادشاه جدید اورشلیم انتخاب کند. احتمال میرود که ویلیام در این زمان از نظر سلامتی در وضعیت بدی قرار داشتهاست. رودلف هیستند معتقد است که تاریخ مرگ ویلیام صوری ۲۹ سپتامبر بوده اما سال آن دقیقاً مشخص نیست؛ به هر حال صدراعظم جدید اورشلیم در مه ۱۱۸۶ و اسقف اعظم صور نیز در ۲۱ اکتبر ۱۱۸۶ انتخاب شدهاند.[55] هانس مایر معتقد است که ویلیام صوری در سال ۱۱۸۶ درگذشته که این نظر او مورد قبول اکثر مورخان قرار گرفتهاست.[56][57]
پیشبینی ویلیام صوری در اثرش در رابطه با پادشاهی، یک سال پس از مرگش بر همگان ثابت شد. صلاحالدین ایوبی توانست گی لوزینیان را در نبرد حطین در سال ۱۱۸۷ شکست دهد و در ادامه توانست اورشلیم و اکثر شهرهای پادشاهی اورشلیم (به جز صور) را تصرف کند. خبر سقوط اورشلیم، اروپا را لرزاند و طرح و نقشههایی برای کمک به دول صلیبی ریخته شد.[58] طبق گفته راجر وندور، در سال ۱۱۸۸، زمانی که هنری دوم پادشاه انگلستان و فیلیپ دوم پادشاه فرانسه برای رفتن به جنگ صلیبی جدید توافق کردند، ویلیام در ژیزور فرانسه حضور داشتهاست. با این حال او در این رابطه اشتباه کردهاست چرا که او اسقف اعظم جدید شهر صور را که جایگزین ویلیام صوری شده بود، نمیشناخت و احتمالاً او را با ویلیام صوری اشتباه گرفتهاست.[59]
تالیفات و آثار
نسخه لاتین
هر انسان خردمند بیتردید میداند که نگارش دربارهٔ اعمال برجسته پادشاهان امری سخت و دشوار و آکنده از تهورات و بیباکیهاست. البته، افزون بر توجهات پیگیر و پیاپی، و احتیاط و هشیاری دائم که لازمه چنین کارهایی با چنین ماهیت و طبیعتی است چرا که ناگریز فضایی باز در مقابل [تاریخنگار] گشوده میشود و وی بهسختی میتواند از پرداختن به این یا آن مسئله خودداری کند، پس در حالی که میکوشد خود را از درد و رنح برهاند، او را میبینی که در چنگالهای اندوه و رنجی مصیبتبار گرفتار میآید …
— ویلیام صوری، مقدمهٔ هیستوریا
با درخواست پادشاه اورشلیم، آمالریک یکم، از ویلیام صوری برای نگاشتن اثری برای ثبت تاریخ پادشاهی اورشلیم و اعمال پادشاهان صلیبی و بهویژه تهیه سندی از اقدامات و وقایع زمان خود او، ویلیام صوری تقریباً ۷۰ سال پس از نخستین جنگ صلیبی، آغاز به نگارش تاریخ کمنظیر خود موسوم به هیستوریا رِروم اینْ پارتیبوس گِشتاروم[ن 6] (تاریخ آن سوی دریاها) نمود که با عنوان هیستوریا شناخته میشود. ویلیام ابتدا این اثر را گشتا آمالریکی رِگیس (اعمال آمالریک) نام نهاده بود، ولی پس از آن که تاریخ وقایع صلیبیون از نخستین جنگ صلیبی و روابط آنها با مسلمانان و بیزانسیها را بدان ضمیمه کرد، نام اصلی و نهایی کتاب یعنی هیستوریا رروم را انتخاب کرد. او بخش نخست کتاب خود را تا سال ۱۱۷۳ به پایان رسانید و تاریخ کامل خود را به شهر رم برد و تا لحظه مرگ به نوشتن آن ادامه داد.[60]
این اثر مفصل که مشتمل بر شرح وقایع پادشاهی اورشلیم و وضعیت صلیبیون، مسلمانان و بیزانسیها در فاصله سالهای ۱۰۹۵–۱۱۸۴ است و اطلاعات دقیق و مفصلی دربارهٔ احوال صلیبیون و اروپاییان ساکن شده در شرق و و روابط سیاسی و نظامیشان با مسلمانان و وضعیت دولتهای صلیبی انطاکیه، تریپولی، عکا و شمال شام ارائه میدهد. ویلیام در اثرش، دو فصل را به چگونگی حملهٔ صلیبیون به اورشلیم و پیامدهای آن اختصاص داده و به شرح رویارویی مسلمانان و مسیحیان در جنگ نخست صلیبی میپردازد و تصویرهای واضحی را برای مخاطب خویش ترسیم میکند.[61]
میتوان بیان داشت که هیستوریا ویلیام صوری، یگانه منبع مهم لاتین جنگهای صلیبی از سال ۱۱۲۷، که رویدادهای گشتا فوشیه شارتری خاتمه میپذیرد، تا آخرین دههٔ قبل از فتح اورشلیم به دست صلاحالدین ایوبی است. این اثر تا سال تأسیس دولت صلیبی در اورشلیم فقط مبتنی بر کتاب آلبرت آخنی است. حال آن که از پس از تسخیر اورشلیم، مدارک و اسناد موجود دیگری را مبنای کار خود قرار دادهاست. با این همه، از نظر رانسیمان تنها پس از به پادشاهی رسیدن بالدوین چهارم است که تاریخ او به عنوان یک منبع پراهمیت جلوه میدهد. در واقع، او در نگارش احوال نخستین صلیبیون، بیشتر به نوشتههای آلبرت آخنی متکی بود و تا حدی از گزارشهای ریمون آگیلی و فوشیه شارتری، گشتا و همچنین روایات بالدریک دویلی استفاده کرد. برای تاریخ وقایع صلیبیون در سالهای ۱۱۰–۱۱۲۷ فوشیه شارتری مهمترین مرجع اطلاعات اوست ولی نوشتههای گوتیه والتر، صدراعظم را نیز در نظر داشت. تنها نکتههایی که ویلیام صوری بر مطالب این مورخان افزودهاست، لطیفههایی دربارهٔ شاهان و همچنین خبرهایی از وقایع شهر صور و کلیسای شرق است. ویلیام برای ثبت وقایع از سال ۱۱۲۷ تا زمان بازگشت خود به شرق از «بایگانی شاهی» و ترجمهای از احوال پادشاهان که اکنون در دسترس نیست، استفاده کردهاست و به همین سبب گزارشهای او از وقایع شمال شام گهگاه چندان قابل اطمینان نیست. پس از سال ۱۱۶۰ و همزمان با جنگ صلیبی دوم، خود شاهد عینی رویدادها و مردمانی است که شرح و وصف آنها را در کتابش آوردهاست.[62]
ترجمهها و ذیلها
ترجمهای از هیستوریا ویلیام صوری و ذیلهای آن، وقایعنامهای هستند که از سوی نویسندگانی گمنام به زبان فرانسوی کلاسیک نوشته شدهاند. عنوان اراکلس یا هرقل به نام امپراتور بیزانس هراکلیوس (۶۱۰–۶۴۱) اشاره دارد که هیستوریا ویلیام صوری با فتح مجدد اورشلیم از سوی امپراتور بیزانس در سال ۶۳۰ میلادی، آغاز میشود. به عبارت دیگر، وجه تسمیه کتاب استوریه د اراکلس بدان علت است که ویلیام وقایعنامهاش را با سلطنت او شروع کردهاست. براساس مدارک و شواهد موجود، مترجم این اثر در بین سالهای ۱۲۰۵–۱۲۳۴ در غرب فعالیت داشتهاست؛ ولی از مؤلفان ذیلهایش اطلاع چندانی در دست نیست.[63]
استوریه د اراکلس یکی از مهمترین منابع برای آگاهی از وقایع صلیبیان و لاتینیهای شرق در سالهای ۱۱۸۴–۱۲۷۷ میلادی است. این اثر دربرگیرنده اطلاعاتی مفصل و همراه با جزئیات دربارهٔ سقوط اورشلیم در سال ۱۱۸۷، تاریخ وقایع آن سوی دریا پس از سقوط اورشلیم، جنگ سوم صلیبی (۱۱۸۹–۱۱۹۲)، فتح قبرس در طی جنگ سوم صلیبی، حوادث منجر به جنگ صلیبی چهارم، وضعیت شاهزادهنشین انطاکیه و روابط این شاهزادهنشین با همسایگان مسلمانش، جنگ هفتم صلیبی و لشکرکشی لوئی نهم، پادشاه فرانسه، به مصر است. در واقع، نسخههای مختلف استوریه د اراکلس این ذیل را تا سال ۱۲۷۷ میلادی ادامه میدهد.[64]
استوریه د اراکلس ــ ترجمه فرانسوی تاریخ ویلیام صوری ــ خود مشتمل بر ۴۹ نسخهٔ خطی است که تنها ۲ نسخهٔ آن ویرایش شده و مورد بررسی انتقادی قرار گرفتهاست که عبارتاند از: Colbert, Fontainebleau Eracle. از این اثر ۵ نسخهٔ خطی موجود است و دربرگیرنده برداشتهای متفاوتی از وقایع است که در ذیلهای دیگر آمدهاست. این نسخه از سوی ویراستاران مجموعه مورخان جنگهای صلیبی نیز استفاده شدهاست و دیگری Paulin Paris است. مؤلفان ذیلهای تاریخ ویلیام صوری، ضمیمهها و نظریات مهمی بر متن ویلیام صوری نوشتهاند. از سویی دیگر، میان نسخههای متنوع ذیلهای ویلیام صوری تفاوت چشمگیری وجود دارد.[65]
ذیلها
ذیلهایی که هیستوریا و استوریه د اراکلس را ادامه میدهند بین سالهای ۱۲۲۰ تا ۱۲۷۷ جمعآوری و تألیف شده و به این اثر اضافه گردیده و آن را تکمیل نمودهاند. برخی از این ذیلها عبارتاند از:
- ذیل (۱۱۸۵–۱۲۲۹): این ذیل [بدون نام] از تاریخ ویلیام صوری مشتمل بر وقایع سالهای ۱۱۸۵ تا ۱۲۲۹ میلادی و شبیه به اطلاعاتی است که در وقایعنامه ارنول ثبت شدهاست. از این ذیل ۴۴ نسخهٔ خطی وجود دارد.[66]
- استوریه د اراکلس فلورانس: ذیل مختصری است از استوریه د اراکلس، معروف به استوریه د اراکلس فلورانس و مشتمل بر شرح بینظیر و منحصربهفردی از وقایع میان سالهای ۱۱۹۱ تا ۱۱۹۷ میلادی است. این ذیل نیز تا سال ۱۲۷۷ ادامه مییابد.[67]
- استوریه د اراکلس لیون: مشتمل بر تاریخ وقایع پادشاهی لاتینیها در شرق در سالهای ۱۱۸۴–۱۱۸۷ میلادی است. پیتر ادبری بر این باور است که نسخه خطی آن بنا بر نظر قطعی مارگارت مورگان که اساس مبنای وقایعنامه ارنول است و از بین رفته، در دههٔ ۱۲۴۰ میلادی گردآوری شدهاست. استوریه د اراکلس لیون یکی از مهمترین نسخههایی است که اساس چاپهای جدیدی استوریه د اراکلس نیز بهشمار میآید. این نسخه از سوی مارگارت با عنوان ذیل تاریخ ویلیام صوری به چاپ رسیدهاست. نسخهٔ خطی استوریه د اراکلس لیون به دلیل آنکه در کتابخانه لیون فرانسه نگهداری میشود، به این نام شهرت یافتهاست.[68]
- ذیل روتلین: این ذیل بر وقایعنامه ویلیام صوری به نام Abbe Rothelin صاحب نسخه اصلیاش در قرن ۱۸، روتلین نام گرفتهاست. ذیل روتلین دربرگیرنده وقایع سالهای ۱۲۲۹ تا ۱۲۶۱ میلادی در ۱۲ نسخه خطی باقی ماندهاست که اصل همه به شمال فرانسه یا نزدیکی سوآسون میرسد. این وقایعنامه با رویدادهای سال ۱۲۲۹ و با وصفی از شهر اورشلیم آغاز شده و با استناد به منابع مختلف، شرایط و وضعیت آن شهر از زمان تسخیرش به دست صلاحالدین ایوبی در سال ۱۱۸۷ و پس از آن را شرح دادهاست. ذیل روتلین پس از مجموعه فصلهایی دربارهٔ تاریخ خاندان ایوبی؛ حشاشین و خیانتهای امپراتور فریدریش دوم، به لشکرکشی کنت شامپانی تیبالد در سال ۱۲۳۹ پرداخته و رویاروییهای نظامی او را از هنگام عزیمتش از مارسی تا شکستش در نزدیکی غزه در سال ۱۲۴۰ را بهطور پیدرپی دنبال کردهاست. او سپس به وقایع تا سال ۱۲۴۹ ادامه داده و لشکرکشی لوئی نهم را شرح داد و تا هنگام رویدادهای پیش از پایان سال ۱۲۶۱ و اخراج زائران مسیحی از اورشلیم پیش بردهاست. از سویی دیگر، این ذیل گاهی از موضوع اصلی دور شده و به داستانهای کوتاهی در مورد اسکندر و … پرداختهاست. از آن جایی که ذیل روتلین در غرب تألیف شده، عمدتاً بازتاب دهنده دیدگاههای اروپاییان است.[69]
- ذیل عکا: این ذیل بر وقایعنامه ویلیام صوری در عکا تألیف شده و به وقایع سقوط اورشلیم در سال ۱۱۸۷ تا نیمهٔ دوم قرن ۱۳ میلادی و وقایع سالهای ۱۲۴۸، ۱۲۶۴، ۱۲۷۵ و ۱۲۷۷ اختصاص دارد. نویسندهٔ گمنام ذیل عکا در کنار تمرکز بر رویدادهای پادشاهی اورشلیم، بهطور همزمان وقایع مهمی را که در پادشاهی قبرس رخ داده بود را نیز توصیف کردهاست. او نحوهٔ درگیری بین نیروهای فریدریش دوم با اشراف بومی پادشاهی قبرس که از سوی خاندان ابلین رهبری میشدند و نتیجهٔ آن را که به اخراج طرفداران امپراتوری در قبرس در سال ۱۲۴۳ انجامید را روایت کردهاست. همچنین این ذیل دربرگیرنده گزارشی از جنگ صلیبی هفتم و حمل صلیب از سوی لوئی نهم و لشکرکشیهای صلیبی او به شرق است.[70]
- وقایعنامه ارنول: وقایعنامه منسوب به ارنول، در واقع تعدادی نسخ مجزا، اما شبیه به هم است که از منبعی اصلی و مفقود اقتباس شده و به نظر میرسد به دست خود ارنول نوشته شده باشد. در واقع، اصل وقایعنامه ارنول و همه نسخههای مزبور از ترجمه وقایعنامه لاتین ویلیام صوری به فرانسوی قدیم به نام استوریه د اراکلس است. ارنول در اثرش تاریخ وقایع سرزمینهای آن سوی دریا را از سال ۱۱۰۰ تا ۱۲۲۸ میلادی بیان میکند. برخی نسخ خطی، این وقایعنامه را تا سال ۱۲۳۲ ادامه میدهند که این نسخهها به نام نسخهبردار آن، برنارد، خزانهدار دیر کوربی در فرانسه نیز معروف شدهاند.[71]
دیگر آثار
ویلیام صوری در اثر خود، هیستوریا، به موضوع اشاره کردهاست که در زمان حضور در سومین شورای لاتران، گزارشی از آنچه که دیده و شنیده را به رشته تحریر درآورده است که این گزارش او از بین رفته و مفقود شدهاست. همچنین اثر دیگر ویلیام صوری به نام تاریخ مشرق که براساس تاریخ عربی سعید بن بطریق انطاکی نوشته شده بود، با آن که مورد استفاده وقایعنگاران و تاریخنگار قرنهای بعدی همچون یعقوب ویتری قرار گرفته بود، از بین رفتهاست.[72]
ارزیابی مدرن
بیطرفی کار و گفتههای ویلیام صوری تا اواخر قرن ۲۰ میلادی به عنوان امر مسلم پذیرفته شده بود. برای مثال آگوست، سی. کری معتقد است که «بیطرفی ویلیام صوری کمتر از مهارت انتقادی او تأثیرگذار است».[73] برخلاف این شهرت وی، دی. دبلیو. تی.سی. وِسْسِیْ معتقد است که ویلیام قطعاً مؤلف و شاهد بیطرفی نبودهاست بهخصوص در رابطه با حوادث دهههای ۱۱۷۰ و ۱۱۸۰. وسسی معتقد است که ادعای ویلیام مبنی بر سفارش آمالریک برای نگارش اثر، سنتی ادبی برای دوره باستان و قرون وسطی است که در آن پادشاه خردمند، عاشق تاریخ و ادبیات، درصدد این است که اعمال و کارهای بزرگ خود را برای آیندگان حفظ کند؛[74] و ادعاهای بیطرفی ویلیام صوری نیز نوعی سنت ادبی نوشتههای تاریخی دوره باستان و قرون وسطی است.[75]
همچنین تصویری که او از بالدوین بهعنوان قهرمان نشان میدهد، در واقع اقدامیست برای تأیید دعوی و سیاستهای جبهه خودش و سیاهنمایی جبهه مخالف.[76] همانطور که در بالا ذکر شد، ویلیام با مادر بالدوین، آگنس کورتنی، پاتریک اورشلیم، هراکلیوس، و طرفداران آنها در تضاد بود؛ تفسیر و شرحش از دوره بالدوین تا پیش از این تقریباً جایی را بر حرف و تردید باقی نمیگذاشت. در اواسط قرن ۲۰، مارشال بالدوین،[ن 7][77] استیون رانسیمان،[78] هانس ابرهارد مایر،[79] این دیدگاه را پذیرفته بودند اما ارزیابی و بررسیهای جدید توسط اشخاصی همچون وسسی، پیتر ادبری و برنارد همیلتون، این دیدگاه ویلیام صوری را زیر سؤال بردهاست. دیگر نقدی که اثر ویلیام صوری وارد شدهاست، سالگذاری مشکوک و گهگاه آشکارا اشتباهآمیز است که این مسئله در حتی تاریخهای سلطنت پادشاه اورشلیم نیز دیده میشود.[80] برای مثال ویلیام صوری تاریخ مرگ آمالریک را ۱۱ ژوئیه ۱۱۷۳ مینویسند، در حالی که مرگ آمالریک در سال ۱۱۷۴ اتفاق افتادهاست. با این حال بهزعم رانسیمان بعید نیست که یک تن از نخستین کاتبان، آنها را به نسخه اصلی کتاب ویلیام افزوده باشد.[81]
با این حال بهرغم تعصبات و اشتباهات ویلیام صوری، او همیشه بهعنوان «یکی از بزرگترین تاریخنگاران و نویسندگان قرون وسطی» در نظر گرفته میشود. رانسیمان در اثر خود مینویسد که «او دید وسیعی داشت … و اهمیت وقایع بزرگ زمانه خود و همچنین توالی علت و معلول را در تاریخ درک میکرد.»[82] کریستوفر تایرمن، ویلیام را «تاریخنگار مورخان»[83] و «بزرگترین تاریخنگار جنگهای صلیبی»[84] مینامد، و برنارد هملیتون نیز میگوید که «به حق [ویلیام صوری] یکی از بهترین مورخان قرون وسطی محسوب میشود.»[85] همانطور که فرهنگ لغت قرون وسطی بیان میکند، «دستاوردهای ویلیام صوری در جمعآوری و ارزیابی منابع، و نوشتن به زبان اصیل و فاخر لاتین به صورتی انتقادی و منطقی (حتی از نظر سالشماری اشتباه باشد)، او را مبدل به یک مورخ برجسته و برتر در قرون وسطی تبدیل کردهاست».[86]
واژهنامه
- Hans Prutz
- Pastoret
- Scholaster
- Gilbert de la Porrée
- Quatuor Doctores
- Historia Rerum in Partibus Gestarum (en: History of Deeds Done Beyond the Sea)
- Marshall W. Baldwin
یادداشت
- ویلیام صوری در اثر خود مینویسد که چهار سال پس از تصرف صور، پادشاه، پاتریک و دیگر افراد بالا مرتبه و صاحب مقام، ویلیام نامی را به عنوان اسقفاعظم صور انتخاب کردهاند که قبل از آن ریاست کلیسای مقدس را برعهده داشت. ویلیام در ادامه اضافه میکند که این ویلیام انگلیسی بودهاست. در چند بخش بعد اثرش، ویلیام گزارش میدهد که وقتی پاتریک استفان درگذشت، ویلیام نامی را جانشین وی کردند که قبلاً ریاست کلیسای مقبره مقدس را برعهده داشتهاست و فلاندری و بومیان مسینز بودهاست. به نظر میرسد دو ویلیام ریاست کلیسای مقبره مقدس را در نخستین سالهای جنگ صلیبی برعهده داشتند که احتمالاً ویلیام فلاندری جانشین ویلیام انگلیسی شدهاست. این بدین معناست که ویلیام فلاندری از سال ۱۱۲۷ تا ۱۱۳۰ ریاست کلیسای مقبره مقدس را برعهده داشتهاست در حالی که ویلیام انگلیسی به عنوان اسقف اعظم صور انتخاب شدهاست. ببینید ویلیام صوری، هیستوریا رِروم اینْ پارتیبوس گِشتاروم، جلد ۱، ترجمهٔ امیلی بابکاک و ای.سی. کری.
- که در فارسی با عنوان تاریخ وقایع آن سوی دریا شناخته میشود.
- نخستین کسی که این نظریه را که ویلیام صوری در اورشلیم متولد شدهاست، هانس پروتز بود و تاکنون هیچدلیلی برای رد این نظر پروتز مطرح نشدهاست.
- مخصوصا هاینریش شیردل، دوک زاکسن و باواریا
- برخی افراد همچون عبدالله ناصری طاهری معتقدند که ویلیام صوری علاوه بر زبان لاتین و فرانسوی، به زبان عربی و یونانی نیز بهطور کامل مسلط بودهاست اما آشنایی با زبان فارسی یا عبری نداشتهاست. ببنید ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی؛ تاریخ آن سوی دریاها. ص ۱۰.
- در قرن ۱۳ میلادی، نخست در بولونیا نخستین دانشگاه شکل گرفت.
- بیشتر در ویلیام صوری، هیستوریا، کتاب ۲۱، بخش نخست، ص ۳۹۸
- وی پیش از رسیدن به این مقام، در سال ۱۱۷۴ جانشین فردریک د لا روش، اسقف اعظم صور، شده بود
پانویس
- Holt، The Age of the Crusades: The Near East from the Eleventh Century to 1517، ۱۱، ۱۴–۱۵.
- Frankopan، The First Crusade: The Call from the East، ۱۹–۲۳.
- Asbridge، The First Crusade: A New History، ۱۵.
- Hindley، The Crusades: Islam and Christianity in the Struggle for World Supremacy.
- Runciman، A History of the Crusades, vol. II، 1100-1187.
- Tyerman، God's War: A New History of the Crusades، ۱۶۱.
- Riley-Smith، The Crusades: A History (2nd ed.)، ۳۵.
- Tyerman، God's War: A New History of the Crusades، ۱۵۹–۱۶۰.
- Prutz، «Studien über Wilhelm von Tyrus»، Neues Archiv der Gesellschaft für ältere deutsche Geschichtskunde.
- Edbury و Rowe، William of Tyre: Historian of the Latin East، ۷.
- ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی؛ تاریخ آن سوی دریاها، ۸.
- ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی؛ تاریخ آن سوی دریاها، ۸.
- Prutz، «Studien über Wilhelm von Tyrus»، Neues Archiv der Gesellschaft für ältere deutsche Geschichtskunde.
- Edbury و Rowe، William of Tyre: Historian of the Latin East، ۷.
- ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی؛ تاریخ آن سوی دریاها، ۹.
- ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی؛ تاریخ آن سوی دریاها، ۹.
- Edbury و Rowe، William of Tyre: Historian of the Latin East، ۷.
- ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی؛ تاریخ آن سوی دریاها، ۱۰.
- ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی؛ تاریخ آن سوی دریاها، ۹.
- Mayer، «Zum Tode Wilhelms von Tyrus»، Archiv für Diplomatik.
- Edbury و Rowe، William of Tyre: Historian of the Latin East، 13.
- Cox و Loud، The Crusades: An Encyclopedia، 1305–1308.
- Edbury و Rowe، William of Tyre: Historian of the Latin East، 13-14.
- Cox و Loud، The Crusades: An Encyclopedia، 1305–1308.
- Murray، The Crusades: An Encyclopedia، ۱۲۸۱.
- Edbury و Rowe، William of Tyre: Historian of the Latin East، 15-16.
- ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی؛ تاریخ آن سوی دریاها، ۱۴.
- Edbury و Rowe، William of Tyre: Historian of the Latin East، 15-16.
- ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی؛ تاریخ آن سوی دریاها، ۱۴–۱۶.
- Mayer، The Crusades، 119–120.
- Edbury و Rowe، William of Tyre: Historian of the Latin East، ۱۶–۱۷.
- ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی؛ تاریخ آن سوی دریاها، ۱۶.
- Edbury و Rowe، William of Tyre: Historian of the Latin East، ۱۷.
- Hamilton، The Leper King and His Heirs، ۲۷–۲۸.
- ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی؛ تاریخ آن سوی دریاها، ۱۹.
- Edbury، Crusaders and Moslems in Twelfth-Century Syria، 174.
- Edbury و Rowe، William of Tyre: Historian of the Latin East، ۱۷–۱۸.
- Hamilton، The Leper King and His Heirs، 44-159.
- ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی؛ تاریخ آن سوی دریاها، ۲۰.
- Edbury و Rowe، William of Tyre: Historian of the Latin East، ۱۸–۱۹.
- Edbury و Rowe، William of Tyre: Historian of the Latin East، ۱۹–۲۰.
- ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی؛ تاریخ آن سوی دریاها، ۲۳.
- Hamilton، The Leper King and His Heirs، 144.
- ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی؛ تاریخ آن سوی دریاها، ۲۳.
- Hamilton، The Leper King and His Heirs، ۱۴۷–۱۴۹.
- Edbury و Rowe، William of Tyre: Historian of the Latin East، ۵۴–۵۵.
- ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی؛ تاریخ آن سوی دریاها، ۲۳–۲۴.
- ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی؛ تاریخ آن سوی دریاها، ۲۱–۲۲.
- Hamilton، The Leper King and His Heirs، ۱۵۰–۱۵۸.
- ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی؛ تاریخ آن سوی دریاها، ۲۴–۲۵.
- Hamilton، The Leper King and His Heirs، ۱۶۲–۱۶۳.
- ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی؛ تاریخ آن سوی دریاها، ۲۶.
- Edbury و Rowe، William of Tyre: Historian of the Latin East، ۲۰–۲۲.
- ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی؛ تاریخ آن سوی دریاها، ۲۵–۲۶.
- Edbury و Rowe، William of Tyre: Historian of the Latin East، ۲۲.
- Mayer، «Zum Tode Wilhelms von Tyrus»، Archiv für Diplomatik.
- ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی؛ تاریخ آن سوی دریاها، ۲۹.
- Hamilton، The Leper King and His Heirs، ۲۲۹–۲۳۲.
- William of Tyre، A History of Deeds Done Beyond the Sea، ۲۵.
- ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی، ۱۵۸–۱۵۹.
- ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی، ۱۵۸–۱۵۹.
- ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی، ۱۵۹.
- ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی، ۱۶۶–۱۶۷.
- ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی، ۱۶۷.
- ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی، ۱۶۷.
- ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی، ۱۶۷.
- ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی، ۱۶۸.
- ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی، ۱۶۸.
- ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی، ۱۶۸–۱۶۹.
- ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی، ۱۶۹.
- ناصری طاهری، تاریخ جامع جنگهای صلیبی، ۱۷۰.
- Edbury و Rowe، William of Tyre: Historian of the Latin East، ۲۳–۲۴.
- William of Tyre، A History of Deeds Done Beyond the Sea، ۳۲.
- Vessey، «William of Tyre and the art of historiography»، Mediaeval Studies.
- Vessey، «William of Tyre and the art of historiography»، Mediaeval Studies.
- Vessey، «William of Tyre and the art of historiography»، Mediaeval Studies.
- Baldwin، A History of the Crusades، ۵۲۹.
- Runciman، A History of the Crusades, vol. 2: The Kingdom of Jerusalem and the Frankish East، ۴۰۴.
- Mayer، The Crusades، ۱۲۷–۱۲۸.
- Edbury و Rowe، William of Tyre: Historian of the Latin East، ۲۶.
- William of Tyre، A History of Deeds Done Beyond the Sea، ۳۹۵.
- Runciman، A History of the Crusades, vol. 2: The Kingdom of Jerusalem and the Frankish East، ۴۷۷.
- Tyerman، God's War، ۳۶۱.
- Tyerman، The Invention of the Crusades، ۱۲۶.
- Hamilton، The Leper King and His Heirs، ۶.
- Babbitt، Dictionary of the Middle Ages، William of Tyre.
منابع
- Asbridge, Thomas (2004). The First Crusade: A New History. Oxford. ISBN 0-19-517823-8.
- Babbitt، Susan M. (۱۹۸۹). «William of Tyre». Dictionary of the Middle Ages. به کوشش Joseph Strayer. New York: Charles Scribner's Sons.
- Baldwin، Marshall W. (۱۹۶۹). «The Decline and Fall of Jerusalem, ۱۱۷۴–۱۱۸۹». در Kenneth M. Setton. A History of the Crusades. ۱. University of Wisconsin Press.
- Edbury, Peter W. (1993). Crusaders and Moslems in Twelfth-Century Syria. Leiden: Brill.
- Edbury, Peter W.; Rowe, John G. (1988). William of Tyre: Historian of the Latin East. Cambridge University Press.
- Frankopan, Peter (2012). The First Crusade: The Call from the East. Harvard University Press. ISBN 978-0-674-05994-8.
- Hamilton, Bernard (2000). The Leper King and his Heirs. Cambridge University Press.
- Hindley, Geoffrey (2004). A Brief History of the Crusades: Islam and Christianity in the Struggle for World Supremacy. London: Constable & Robinson. ISBN 978-1-84119-766-1.
- Holt, Peter M. (1989). The Age of the Crusades: The Near East from the Eleventh Century to 1517. Longman. ISBN 0-582-49302-1.
- Prutz، Hans (۱۸۸۳). «Studien über Wilhelm von Tyrus». Neues Archiv der Gesellschaft für ältere deutsche Geschichtskunde (۸).
- Mayer، Hans E. (۱۹۸۸). The Crusades. ترجمهٔ John Gillingham. Oxford University Press.
- Mayer, Hans E. (1959). "Zum Tode Wilhelms von Tyrus". Archiv für Diplomatik (به gr) (۵).
- Murray، Alan V. (۲۰۰۶). «William of Tyre». در Alan V. Murray. The Crusades: An Encyclopedia. ۴. (ABC-Clio.
- Cox، J. W.؛ Loud، G. A. (۲۰۰۶). «The 'Lost' Autobiographical Chapter of William of Tyre's Chronicle». The Crusades: An Encyclopedia. ۴. ABC-Clio.
- Riley-Smith, Jonathan (2005). The Crusades: A History (دوم ed.). Yale University Press. ISBN 0-8264-7270-2.
- Runciman, Steven (1952). A History of the Crusades. II:The Kingdom of Jerusalem and the Frankish East, 1100–1187 (repr. Folio Society, 1994 ed.). Cambridge.
- Tyerman, Christopher (2006). God's War: A New History of the Crusades. Belknap Press of Harvard University Press. ISBN 0-674-02387-0.
- Tyerman, Christopher (1998). The Invention of the Crusades. University of Toronto Press.
- Vessey، D. W. T. C. (۱۹۷۳). «William of Tyre and the art of historiography». Mediaeval Studies (۳۵) – به واسطهٔ Brepols.
- William of Tyre (1943). A History of Deeds Done Beyond the Sea. Translated by E.A. Babcock and A.C. Krey. Columbia University Press.
- ناصری طاهری، عبدالله (۱۳۹۴). تاریخ جامع جنگهای صلیبی؛ پژوهش و تحلیل (۱). قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- ناصری طاهری، عبدالله (۱۳۹۴). تاریخ جامع جنگهای صلیبی؛ تاریخ آن سوی دریاها. قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
برای مطالعه بیشتر
منابع اولیه
- Willemi Tyrensis Archiepiscopi Chronicon, ed. R. B. C. Huygens. 2 vols. Corpus Christianorum Continuatio Medievalis, vols. 63 & 63a. Turnholt: Brepols, 1986. Latin text with introduction and notes in French.
- L'Estoire d'Eracles empereur et la conqueste de la terre d'Outremer, in Recueil des historiens des croisades, Historiens occidentaux, vols. I-II (1844, 1859). (فرانسوی)
- J. A. Giles, trans. Roger of Wendover's Flowers of History. London, 1849.
- La Chronique d'Ernoul et de Bernard le Trésorier, ed. Louis de Mas Latrie. Paris, 1871. (فرانسوی)
- Guillaume de Tyr et ses continuateurs, ed. Alexis Paulin Paris. Paris, 1879–1880. (فرانسوی)
- Margaret Ruth Morgan, La continuation de Guillaume de Tyr (1184–1197). Paris, 1982. (فرانسوی)
- Helen J. Nicholson, ed. The Chronicle of the Third Crusade: The Itinerarium Peregrinorum and the Gesta Regis Ricardi. Aldershot: Ashgate, 1997.
- Janet Shirley, Crusader Syria in the Thirteenth Century: The Rothelin Continuation of the History of William of Tyre with part of the Eracles or Acre text. Aldershot: Ashgate, 1999.
منابع ثانویه
- Thomas Asbridge, The First Crusade: A New History. Oxford University Press, 2004.
- R. H. C. Davis, "William of Tyre." Relations Between East and West in the Middle Ages, ed. Derek Baker (Edinburgh: Edinburgh University Press, 1973), pp. 64–76.
- Peter W. Edbury, "The French translation of William of Tyre's Historia: the manuscript tradition." Crusades 6 (2007).
- Philip Handyside, The Old French William of Tyre. Brill, 2015.
- Rudolf Hiestand, "Zum Leben und Laufbahn Wilhelms von Tyrus." Deutsches Archiv 34 (1978), pp. 345–380. (آلمانی)
- Conor Kostick, "William of Tyre, Livy and the Vocabulary of Class." Journal of the History of Ideas 65.3 (2004), 352-367.
- Hans E. Mayer, "Guillaume de Tyr à l'école." Mémoires de l'Académie des sciences, arts et belles-lettres de Dijon 117 (1985–86), repr. Kings and Lords in the Latin Kingdom of Jerusalem (Aldershot: Ashgate, Variorum Collected Studies Series, 1994), pp. 257–265. (فرانسوی)
- Hans E. Mayer, "Zum Tode Wilhelms von Tyrus." Archiv für Diplomatik 5–6 (1959–1960), pp. 182–201. (آلمانی)
- Margaret Ruth Morgan, The Chronicle of Ernoul and the Continuations of William of Tyre. Oxford University Press, 1973.
- Hans Prutz, "Studien über Wilhelm von Tyrus." Neues Archiv der Gesellschaft für ältere deutsche Geschichtskunde 8 (1883), pp. 91–132. (آلمانی)
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ ویلیام صوری موجود است. |