زندیق

زندیق، معرّب واژه‌های زندیک یا زندیکیه است (به معنی مفسر زند)؛ این واژه، توسط مسلمانان، در خصوص افرادی که تصور می‌شود نظرات یا عملکردهایی دارند که با نظرات بنیادی اسلام در تعارض است به کار می‌رود. مسلمانان، شروع به خواندن مانویان، زرتشتیان، مرتدان و کفار وبرخی فلاسفه معارضین اسلام با عنوان زندیق نمودند؛ عنوانی که مجازات آن مرگ بود. از اواخر قرن هشتم میلادی (قرن دوم هجری) خلفای عباسی، شروع به شکار و قلع و قمع زندیق‌ها در مقیاس وسیع نموده و هر کس را که ظن زندیق بودن به وی می‌رفت از دم تیغ می‌گذراندند. در دوران جدید گاهی این لغت برای اشاره به پیروان مذاهب و فرقه‌هایی که در جامعه اسلامی ریشه گرفته اما توسط مسلمین سنتی، کفرآمیز یا دگرکیشی، محسوب می‌شود به کار می‌رود.[1]

مانی و زند

علی بن حسین مسعودی که در سال ۳۴۶ خورشیدی درگذشت، در مروج الذهب، در سخن از شاپور یکم از پدید آمدن مانی یادکرده، می‌نویسد، اسم زندقه با مانی پدید آمد و از کلمه زند که تفسیر اوستاست درآمده‌است، پیروان مانی را زندی گفتند برای اینکه دلبخواه خود اوستا را تأویل کنند.[2]

کلمهٔ زند به معنی تفسیر اوستاست. زنتی در خود اوستا به معنی شرح و تفسیر یا گزارش، بسیار بکار رفته و مشتق است از مصدر «زن» که به معنی دانستن و شناخت است. «زنتی» یا «آزنتی» در گزارش پهلوی اوستا، به زند گردانیده شده‌است. بسیاری از نویسندگان زنادقه را از پیروان مانی دانسته و خود مانی را زندیق خوانده‌اند. در تاریخ طبری و ترجمهٔ فارسی آن تاریخ بلعمی چنین آمده‌است «مانی زندیق در زمان شاپور یکم بود و بیرون آمد و زندقه آشکار کرد.» قرن‌ها پیش از این نویسندگان، مورخ ارمنی، ازنیک که از معاصرین ساسانیان است، از زندیک‌ها سخن می‌دارد. ازنیک کتاب خود را در میان سال‌های ۴۴۵ تا ۴۴۸ میلادی تألیف کرده و از عقاید دینی فرق زرتشتی زمان خود بحث می‌کند و از زندیک‌ها یعنی پیروان آیین مانی نام برده‌است، بنابراین کلمه پهلوی زندیک در روزگار خود در ساسانیان به مانویان اطلاق می‌شد.[3] در قرون اولیه اسلام زندیق به مانوی و به همهٔ کسانی که دین‌ناباور و دهری یا مخالف اسلام بودند، اطلاق می‌گردید. روزبه دادویه معروف به ابن مقفع در سال ۱۴۰ هجری خورشیدی به گناه زندقه یعنی پیروی از آیین مانی، در بصره به فرمان ابوجعفر منصور دومین خلیفه عباسی در تنور سوزانیده‌شد.[4]

البته پیروان مکتب خلافت از این عنوان برای مبارزه و سرکوب مخالفین خود بسیار استفاده می‌کردند آن‌ها از مناقشه و نقد حدیث به شدت جلوگیری می‌کردند هرچند مخالف عقل، وجدان و تاریخ قطعی باشد زیرا نقد حدیث به نقد، مناقشه و تشکیک در امور مهم‌تر و حساس تری می‌انجامید. چنان‌که برخی مزدوران و جیره خواران از رسول خدانقل کردندکه بین موسی و آدم محاجه ای روی داد، در این محاجه، آدم، موسی را محکوم کرد. یکی از حاضران پرسید: چه وقت آدم و موسی به هم رسیدند؟ خلیفه شخصاً دخالت کرد و دستور داد بساط چرم و شمشیری حاضر کنند و معترض را که در صدد فهم مطلب بود با این حجت که زندیقی است که حدیث رسول خدا را تکذیب کرده، بکشند.[5]

اتهام به زندیقی گری آسان‌ترین وسیله ممکن برای خلاصی از کسی بود که نماز پشت سر خلیفه ستمگر را جائز نمی‌دانست.[6]

زنادقه سرشناس یا زندیق‌های منتسب در تاریخ اسلام

پانویس

  1. ویکی‌پدیای انگلیسی
  2. آناهیتا، پنجاه گفتار پورداود، ص ۸۱
  3. آناهیتا، پنجاه گفتار پورداود، ص ۸۲
  4. آناهیتا، پنجاه گفتار پورداود، ص ۸۵
  5. تاریخ بغداد 14/ 7-8، البصائر و الذخایر 81/8.
  6. البدایه و النهایه 153/10.
  7. حلاج، علی میرفطروس، صص ۹۸–۱۱۲.

جستارهای وابسته

منابع

  • پورداود، ابراهیم. آناهیتا، پنجاه گفتار پورداود، تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۴۳
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.