علیمردانخان چهارلنگ
علیمردانخان چهارلنگ (شاخه چهارلنگ، باب محمود صالح) از رجال سیاسی دوران صفوی و ابتدای افشاریه و از سران ایل بختیاری بود. وی از سرداران سپاه نادرشاه افشار بود، همچنین دو سال نایبالسلطنه شاه اسماعیل سوم و حدود هفت ماه نیز نایبالسلطنه شاه حسین دوم بود.
علیمردان خان چهارلنگ بختیاری | |
---|---|
زادهٔ | اواخر صفویان منطقه بختیاری |
درگذشت | ۱۱۶۷ ه.ق ازنا |
ملیت | ایرانی |
پیشه | سردار نادرشاه |
سالهای فعالیت | اواخر دوره صفویه |
کارهای برجسته | نایبالسطنه شاه اسماعیل سوم نایبالسطنه شاه حسین دوم |
فرزندان | حیدر خان چهارلنگ بختیاری |
والدین |
|
فتح اصفهان
علیمردان خان بعد از جدا شدن از عادلشاه افشار و استقرار در سرزمین بختیاری، به تهیهٔ نیرو و قوا برای نبرد با حکومت افشاریان مشغول شد. وی ابتدا گلپایگان و خوانسار را متصرف و آماده حمله به اصفهان شد. علیمردانخان پس از تهیه سپاه به سمت اصفهان روانه شد و شهر گز را نیز در نزدیکی اصفهان تصرف کرد، ولی در مقابله با ابوالفتحخان بختیاری به علت کمبود تجهیزات و نیرو سپاه خان چهارلنگ ناتوان از فتح اصفهان بود، بنابراین علیمردانخان دست به حیلهای سیاسی زد و پیام صلح به ابوالفتحخان داد. حاکم اصفهان هم این پیشنهاد را پذیرفت و مکان عقد قرارداد صلح را مشخص کرد. علیمردانخان پس از دریافت جواب حاکم اصفهان چون میدانست سپاهیان افشار دیگر مراقب حرکات نظامی او نیستند و فریب پیشنهاد او را خوردهاند، شبانه و بدون مزاحمت سپاه افشاریه با سپاهیان خود به سمت غرب عقبنشینی کرد.[1] بعد از این عقبنشینی خان بختیاری شروع به جمعآوری سپاه کرده و از کریم خان درخواست نیرو و کمک کرد کریم خان که منتظر چنین پیشنهادی بود روانه گلپایگان شد، پس از پیوستن کریم خان زند به علیمردان خان، او درصدد حمله به اصفهان برآمد، بنابراین در سال ۱۱۶۳ هجری قمری، با سپاهی ۲۰ هزار نفری به سمت اصفهان حرکت کرد. ابوالفتحخان به اتفاق تعدادی از سرداران نادرشاه از جمله موسیخان افشار، سلیمخان قرقلوی افشار، صالح خان دربندی، میرمحمدخان عرب میشمست خراسانی و دیگر سرکردگان آذربایجان، عراق عجم و فارس با لشکری قریب به ۵۰ هزار نفر و توپخانه مکمل، از اصفهان برای پیکار، به استقبال علیمردان خان و کریمخان رفتند،[2][3] که بعد از یک نبرد خونین در منطقه کهیز، علیمردانخان بر سپاه افشاریه فایق آمد و اصفهان در جمادیالاول ۱۱۶۳ هـ.ق به تصرف قوای بختیاری درآمد. پس از فتح شهر ابوالفتح خان و دیگر سرداران و سران شهر که در اَرگ تبرک اصفهان پناه برده بودند، با شرایطی تسلیم شدند.[4] علیمردان خان با وساطت برخی بزرگان از قتل ابوالفتحخان و دیگر سرداران افشاریه درگذشت. بعد از این پیروزی خان چهارلنگ آرامش را در شهر اصفهان برقرار کرد و مجلسی از بزرگان و نجبا اصفهان برای تعیین تکلیف سرنوشت کشور تشکیل داد. در آن مجلس نُجبا و بزرگان شهر به علیمردان خان بختیاری پیشنهاد پادشاهی دادند، که وی بر خلاف نظر آنها نپذیرفت.[5]
جنگ کوهرنگ
کریم خان پس از تصرف اصفهان و جمعآوری نیرو، با سپاه ۴۰ هزار نفری خود، به سمت غرب روانه شد، که در کنار زاینده رود، در منطقه کوهرنگ، دو سپاه به هم برخوردند و نبرد سنگینی درگرفت، که در کشاکش نبرد، به دلیل ترس از زیاد تر بودن سپاه کریم خان نسبت به سپاه علیمردانخان (سپاه زند ۳۵ تا ۴۰ هزار نفر و سپاه بختیاری ۲۰ تا ۱۵ هزار نفر بود) به صورت پنهانی، شاه اسماعیل سوم صفوی (ابوتراب)، زکریا خان کزازی و دیگر بزرگان همراه شاه اسماعیل سوم و بخشی از سپاه علیمردان خان، از اردوی او جدا و به سپاه کریم خان زند ملحق شد.[6][2] همچنین علی صالح بیگ دورکی هفتلنگ و بختیاریهای همراه او در حین نبرد از سپاه علیمردان خان جدا شدند و به کریم خان پیوستند، که این خبر باعث تحلیل روحیه سپاه علیمردان خان و نهایتاً شکست وی شد. پس از این شکست علیمردان خان همراه با اسماعیلخان فیلی؛ والی لرستان به کوههای بختیاری عقبنشینی کرد به منطقه بنهوار در خوزستان وارد شد.[6]
جنگ حاجیآباد کرمانشاه
علیمردان خان پس از گذشت ۱۸ ماه و جمعآوری ۸ هزار نفر سرباز از خوزستان و عقد پیمان با موالی هویزه و اعراب بنی لام[7] و جمعآوری سپاه از لرهای فیلی توسط اسماعیلخان فیلی والی لرستان و متحد علیمردان خان به دلیل دعوت عبدالعلیخان و میرزا محمدتقی که قعلهٔ کرمانشاه را در تصرف خود داشتند و از قدرتگیری کریم خان و حمله او به کرمانشاه هراس داشتند، به سمت کرمانشاه روانه شد.[8] کریم خان که از این واقعه نگران شده بود، سپاه سی هزار نفری زند را به فرماندهی محمدخان زند روانه کرمانشاه کرد و خود کریم خان در اصفهان ماند، سپاه زندیه در منطقه حاجیآباد کرمانشاه رو در روی پیش قراولان سپاه بختیاری قرار گرفت، محمدخان فرمانده سپاه زند، میخواست قبل از رسیدن خبر ورود سپاه زندیه به حاجیآباد به پیش قراولان سپاه بختیاری به آنها حمله کند، ولی پیش قراولان سپاه علیمردان خان از این موضوع خبر دار شده و قاصدی به سمت علیمردان خان ارسال و او را مطلع کردنند، در این هنگام اسبهای سپاه بختیاری را برای چرا به مکان دوری برده بودند و فقط پانصد اسب در اختیار بختیاریها بود، در همین هنگام محمد خان زند پس از کشتن و فراری دادن عدهای از پیش قراولان سپاه علیمردان خان به سمت سنگر شوشتریهای همراه علیمردان خان رفت و از اسب پیاده شد و شروع به تهدید آنها کرد که اگر تسلیم او نشوند آنها را خواهد کشت در این هنگام شوشتریها به محمد خان فحاشی کردند، که محمد خان خشمگین شد و به سمت آنها حمله برد در این هنگام شوشتریها به سمت او تیراندازی کردند که باعث زخمی شدن و شکستن پای محمدخان شد، ولی خان زند توسط سواری از سپاه خود سوار اسبی شده و از میدان نبرد خارج شد، علیمردان خان که از این واقعه آگاه شد با سیصد سوار به سپاه زند حمله کرد، زندها که فکر میکردند مورد حملهٔ همهٔ ی سپاه بختیاری قرار گرفتند شروع به فرار کردند، در این هنگام بقیهٔ سپاه علیمردان خان که در سنگر بودنند پیاده و سواره در پی لشکر شکست خوردهٔ زند دویدنند، و بار و بنه سپاه سی هزار نفری زند به تصرف بختیاریها درآمد و همچنین نهصد نفر از سپاه زند اسیر گرفته شد.[9]
جنگ نهاوند
کریم خان پس از شنیدن شکست سپاه زند توسط علیمردان خان از اصفهان روانه همدان شد، علیمردان خان پس از شکست سپاه زند؛ تعقیب لشکر فراری زند را چهل روز به تأخیر انداخت سپس بعد از چهل روز برای مقابله با سپاه زند روانه منطقه نهاوند شد، و در آنجا با سپاه دوباره سامان گرفتهٔ زند روبرو شد، و جنگی درگرفت که در روز اول به سود سپاه علیمردان خان بود در شب همان روز قرار شد سه هزار از بهترین افراد سپاه علیمردان خان به لشکر زند که هنوز کریم خان به آنها نپیوسته بود، شبیخون بزنند ولی علیمردان خان آن شب به دلیل بخت برگشته از او و علیمردان (به گفتهٔ مؤلف کتاب مجمل التواریخ) به خواب سنگینی دچار شد و سرداران علیمردان که منتظر صدور فرمان حمله بودند، پس از مدتی صبر که فرمانی صادر نشده بود، دو دفعه به چادر علیمردان رفتند از او درخواست فرمان حمله کردنند که علیمردان خان به آنها گفت حالا وقت حمله نیست تا اینکه صبح شد و علیمردان موقعیت را از دست دادند، هنگامی علیمردان خان از خواب بیدار شد و قرار شبیخون را به یاد آورد، سرداران علیمردان خان را به حضور طلبید و آن هارا به دلیل اینکه چرا او را بیدار نکردند مورد سر زنش قرار داد در همان هنگام سرداران علیمردان خان را از قضیهٔ شب و خواب سنگین او مطلع کردند که علیمردان خان پس از آگاهی از این وقایع با بخت خفتهٔ خود به جدل پرداخت،[10] در همین هنگام کریم خان به سپاه زند پیوست، وقتی سپاه علیمردان از ورود کریم خان به سپاه زند و خواب غفلت آمیز سردار خود اطلاع یافتند از روحیه و امید شان کاسته شد، بالاخره در همان روز نبردی درگرفت که علیمردان و اعراب بنی لام دلاوری زیادی از خود نشان دادند و تا قلب سپاه زند هم پش رفتند، در کشاکش نبرد کریم خان که دفاع ضعیف از چادر و بنه اردوی علیمردان را مشاهده کرد دستور حمله به آن منطقه را داد، در همزمان با این وقایع عدهای از علیمردان خان برای دفاع از چادر و بنه وکمک به محافظان آن به عقب شتافتند، لشکر پیش تاز علیمردان خان که در نبرد با زندها بودند و از حمله زندها به چادر و بنه اطلاع نداشتند، این عمل را دال بر فرار آنها دانسته و روحیه شان را از دست دادند و شروع به عقبنشینی نمودند در همین هنگام کریم خان که از وقایع مطلع بود دستور حمله داد، علیمردان خان که از عقبنشینی سپاهیان علیمردان آگاه شد هرچه تلاش کرد نتوانست از عقبنشینی سپاه خود جلوگیری کند و خود نیز به ناچار عقبنشینی کرد، علیمردان کوچک که از سرداران نامی علیمردان خان بزرگ (مختارالدوله) و خواهر زادهٔ او بود چون وضع را چنین دید به سمت چادر و بنه علیمردان که توسط زندها در حال غارت بود حرکت کرد و عدهای از زندها را کشت و سپس وارد چادر خود شد و وسایل خود را سوار اسبش کرد از میان سپاهیان زند بیرون زد و به علیمردان خان پیوست.[11]
درگذشت
علیمردان خان پس از نبرد نهاوند ناامید نشده و برای رویارویی مجدد، به جمعآوری سپاه و تجهیزات نظامی به بغداد و سپس خوزستان و لرستان و روانه شد، علیمردان خان مختارالدوله در منطقهٔ «دربند» لرستان (دهستانی بزرگ در شهرستان کنونی ازنا و هممرز با دورود)، یکی از سکونتگاههای شاخهٔ چهارلنگ بختیاری مشغول آمادهسازی سپاهیان برای رویارویی دوباره با کریم خان زند بود. در این زمان سپاه کریم خان زند که در «دوابهٔ[دواب]سیلاخور» (در بروجرد) شکست بسیار سنگینی از لشکریان آزادخان غلیجایی افغان (یکی از سرداران نادرشاه) خورده بود، برادرش اسکندر خان زند کشته شده و خود کریم خان هم به سمت خوزستان و سپس شیراز فرار نمود. پس از این شکست، عراق عجم (کرمانشاه، همدان، قزوین، اصفهان، کاشان، قم، گلپایگان، ری و تفرش) بدست آزاد خان افتاد و اَفاغنه دهات پَری و کُمازان به ویژه «قلعهٔ پَری» (مقرِّ طایفهٔ زند) در ملایر را مورد غارت قرار داده و ۱۸تن از خوانین زند و ۱۵ تن از زنانشان بهخصوص مادر کریم خان زند را با خود به ارومیه بردند. عدّهای از زندیان هزیمت شده به فرماندهی محمدخان زند و شیخعلی خان زند (دوتن از خویشان و سرداران کریم خان) از جانب دشت سیلاخور و بروجرد به «چمچال» و از آنجا به «درود» و در نزدیکی دربند، محل اردوی علیمردان خان چهارلنگ د رسیدند؛ و همچنین اسماعیل خان فِیلی والی لرستان را برای دستگیری زندیان فرستاد. وقتی که علیمردان خان متوجه وضعیت اَسف بار طایفهٔ زند، آوارگی زنان و کودکانشان و غارت اَملاک آنها توسط افغانها شد، مُنقلب گردیده و از اینکه هم قومان لُر تبارش مورد غارت و تاراج قرار گرفتند با وجود اینکه آمادهٔ جنگ با کریم خان شده بود از تصمیم خود صرف نظر کرده و آنها را مورد اِکرام و دلجویی قرار داد. علیمردان خان شیخعلی خان زند را به سمت جنوب برای آوردن کریم خان زند به نزد خود روانه کرد تا با همکاری یکدیگر به جنگ آزاد خان افغان رفته و عراق عجم، اسیران و اموال به تاراج رفتهٔ زندیان را بازپس گیرند. خان بختیاری بعد از رفتن شیخعلی خان زند بسوی کریم خان، در یک مهمانی و مجلس مشورتی به نزد محمدخان زند و یارانش رفت، غافل از اینکه محمّدخان دسیسهٔ قتل او را در سر داشت و به محض ورود و آغازِ مجالست و گفتگو، محمّد خان ناگهان با چند ضربهٔ خنجر علیمردان خان را مقتول ساخت. بلا فاصله پس از این ترور غافلگیرانه، زندیان به سرعت لرستان را ترک کرده و به سمت کرمانشاه فرار نمودند.[9] پس از قتل علیمردان خان مختارالدوله در سال ۱۱۶۷ه.ق (برخی مورخین کشته شدن وی را در سال ۱۱۶۸ه.ق میدانند) به عنوان مدّعی تاج و تخت و اوّلین رقیب کریم خان زند، اگرچه بختیاریها به دلیل اختلافات داخلی و سیاستهای تفرقه انگیزِ حکومت زندیه نتوانستند قدرت را از کریم خان زند تصاحب نمایند اما به نقل از محمّد هاشم آصف (رستم الحُکَما) جمعیتی از بختیاریها به فرماندهی حیدرخان بختیاری فرزند علیمردان خان مختار الدوله به جنگهای پراکندهای در کوهستانهای بختیاری بر علیه حکومت زندیه ادامه دادند که سرانجام با وساطَت علی محمد خان زند، سردار سپاه کریم خان و با پیشنهاد صلح و گرفتن تضمین از حیدرخان چهارلنگ به این نبردها پایان دادند.
در واقع کریم خان زند که نسبت به سه رقیب اصلی کسب قدرت یعنی علیمردان خان بختیاری، محمدحسنخان قاجار و آزادخان افغان به لحاظ جایگاه و رتبه شانس کمتری برای تصاحب سلطنت داشت، با سیاست و توانایی که از آن بهرهمند بود، بارها از مَهلکهها به سلامت بیرون آمده و توانست بر سَریر پادشاهیِ ایران بنشیند.[12]
منابع
- نامههای بازن.
- ابوالحسن گلستانه، مجمل التواریخ.
- بازن فرانسوی طبیب نادرشاه، نامههای بازن.
- بازن طبیب نادرشاه، نامههای بازن.
- تذکره شوشتر.
- گلستانه، ابوالحسن. مجمل التواریخ. صص. ۱۹۲.
- گلستانه، ابوالحسن. مجمل التواریخ. صص. ۱۹۳.
- گلستانه. مجمل التواریخ.
- گلستانه. مجمل التواریخ. صص. ۱۹۹.
- گلستان. مجمل التواریخ. صص. ۲۰۰۲۰۱.
- پس از روی کار آمدن نادرشاه افشار، علیمردان خان نیز به او پیوست. علیمردان خان بهطور قطع از سال ۱۱۴۳ ه.ق در قشون نادرشاه سمت فرماندهی داشت. سر خیل ایل چهارلنگ، خیلی زود توجه نادر را جلب کرد و در ردیف فرماندهان ارشد ارتش درآمد. همواره ملازم نادر شاه بود. در فتح قندهار توسط بختیاریها، نبرد کرنال و تسخیر هندوستان و در جنگهای آسیای میانه و قفقاز و نبرد با عثمانی از فرماندهان سپاه نادر بود. علیمردان خان در سالهای واپسین حکومت نادرشاه افشار عنوان سرداری عراق عجم و فرماندهی نیروهای بختیاری را به عهده داشت؛ که محدوده آن شامل استانهای امروزی قم، تهران، مرکزی، البرز، اصفهان، همدان و شمال خوزستان میشد. علی مردان خان در این سمت فرماندهی جدود ۵۰ هزار نفر سرباز عراق عجمی را بر عهده داشت. پس از قتل نادرشاه، فرزندان و برادرزادگان او بر سر جانشینی، به نزاع با هم برخاستند که در نتیجه کشور دچار هرج و مرج و بی نظمی شد. در ابتدا علیقلیخان افشار ملقب به عادلشاه (برادر زادهٔ نادر) با حذف برخی از شاهزادگان توانست در خراسان بر تخت بنشیند، در این ایام نزدیک به ۷ هزار خانوار بختیاری که توسط نادرشاه به خراسان تبعید بودند، بعد از مرگ نادرشاه چون چندسالی در فتوحات، در رکاب نادر حضور داشته و از زادگاه و مسکن خود دور بودند، برای بازگشت به موطن خود، چند بار از عادلشاه درخواست میکنند که او به در خواست بختیاریها جواب رد میدهد. همین علت باعث شد که علیمردان خان با مشورت سران بختیاری تصمیم گرفت مخفیانه از خراسان به سرزمین بختیاری کوچ کند. پس از عزیمت آنها، خبر به عادلشاه رسید و او سردارِ سپاه خود، به نام سهرابخان گرجی را جهت سرکوب و تسلیم بختیاریها اعزام کرد. سهرابخان با سپاهش سریعاً حرکت کرده و در منطقهٔ طبس خود را به علیمردانخان رساند و با بختیاریها به پیکار پرداخت، در این جنگ به گفته بازن فرانسوی طبیب مخصوص نادرشاه: «تقریباً کلیه دلاورانی که همراه سهرابخان بودند کشته شدند و تنها او را بخت یاری کرد و جان از مَهلکه به در برد». پس از آن علیمردانخان توانست بختیاریها را از خراسان به سرزمین خود برساند.<ref name="ToolAutoGenRef1">نامههای بازن طبیب نادرشاه.
۱.گلستانه. ابوالحسن بن محمدامین_ مجمل التواریخ
- بازن_ نامههای طبیب نادرشاه
- لکهارت_ نادرشاه، ترجمه و اقتباس مشفق همدانی
- مروی، محمدکاظم_ عالم آرای نادری
- آصف، محمدهاشم_ رستم التواریخ
- قزوینی، ابوالحسن بن ابراهیم_ فواید الصفویه