بازی بزرگ (شرلوک)
«بازی بزرگ» (انگلیسی: The Great Game) سومین قسمت از فصل اول مجموعه تلویزیونی شرلوک میباشد. این قسمت اولین بار توسط شبکه بی بی سی وان و بی بی سی اچ دی در ۸ اوت ۲۰۱۰ منتشر شد و برای اولین بار شخصیت اصلی منفی جیمز موریارتی در آن معرفی شد.
«بازی بزرگ (شرلوک)» | |
---|---|
قسمت شرلوک | |
شمارهٔ قسمت | فصل ۱ قسمت ۳ |
کارگردان | پل مکگوگان |
نویسنده | مارک گیتیس |
تهیهکننده | سو ورچو |
موسیقی | دیوید آرنولد مایکل پرایس |
تدوین | مالی اوانز چارلی فیلیپس |
تاریخ پخش اصلی | ۸ اوت ۲۰۱۰ |
مدت | ۸۹ دقیقه |
بازیگر(های) مهمان | |
| |
در این قسمت از مجموعه، دشمن درجه یک شرلوک معماهای مرگباری را برای محک زدن او طراحی میکند و در نهایت هر دو بعد از مدت ها با هم روبرو میشوند. میتوان گفت این قسمت بیشتر به شرح خصوصیات اخلاقی موریارتی میپردازد که حتی حاضر است برای سرگرمی دست به قتل بزند.
داستان
شرلوک هلمز (بندیکت کامبربچ) از اینکه هیچ پرونده ای ندارد کسل و بی حوصله است. بعد از اینکه با جان واتسون (مارتین فریمن) جر و بحث میکند و جان با عصبانیت از خانه میرود، ناگهان منزل شرلوک منفجر میشود. خبر انفجار در تلویزیون با عنوان انفجار بر اثر نشت گاز در خیابان بیکر پخش شده و جان که بسیار نگران حال شرلوک است با عجله به خانه برمیگردد، ولی شرلوک سالم است و مایکرافت هولمز (مارک گیتیس) یک پروندهی بسیار مهم را به شرلوک محول میکند. ظاهراً یک سری اطلاعات بسیار محرمانه جاسوسی موسوم به بروس پارتینگتون بر روی یک فلش مموری در دست اندرو وست (سان شلا) کارمند دولت بوده و جسد او در کنار راه آهن پیدا شده و فلش مموری ناپدید شده است. این طور که به نظر میرسد یک خودکشی بوده ولی جزئیات آن در دسترس نیست. مایکرافت نمیتواند چنین پروندهی مهمی را به هر کسی بسپارد پس طبق معمول به برادرش در حل این معما نیاز دارد. بلافاصله بعد از رفتن مایکرافت، شرلوک برای حل یک معمای دیگر از طرف لستراد فراخوانده میشود.
بازرس لستراد (روپرت گراوس) به هلمز میگوید که یک پاکت به اسکاتلندیارد فرستاده شده که نام شرلوک هلمز بر روی آن بوده و حاوی یک موبایل صورتی است، درست شبیه به موبایل زن صورتی پوش در پرونده صورتی. یک پیغام به موبایل فرستاده میشود، پنج بوق کوتاه و عکسی از یک اتاق قدیمی و متروک. شرلوک اعلام میکند که این یک هشدار است و یکدفعه متوجه میشود این عکس اتاق بالایی ساختمان خانم هادسون (یونا استابس) صاحب خانه شرلوک و جان است که بدلیل رطوبت هیچ کس در آن زندگی نمیکند. در آن اتاق شرلوک هلمز، جان واتسون و بازرس لستراد با یک جفت کتانی مواجه میشوند که به طرز مشکوکی وسط اتاق قرار گرفته، تلفن صورتی زنگ میخورد و زنی با گریه که ظاهراً گروگان است به شرلوک برای حل معما ۱۲ ساعت وقت میدهد. شرلوک در آزمایشگاه شروع به تحقیق در مورد کتانی ها میکند و در این بین مایکرافت از آنها میخواهد تحقیق در مورد اندرو وست را جلو ببرند ولی شرلوک به این مسئله علاقهای ندارد. در آزمایش ها هلمز متوجه میشود که صاحب این عکس اگزما داشته و خیلی ناگهانی به یاد اولین پروندهاش در مورد کارل پاورز میافتد، یک شناگر نوجوان که در سال ۱۹۸۹ غرق شده بود. در بین تمام وسایل او که توسط پلیس پیدا شد فقط کفشهایش نبود و این کفش ها بی شک متعلق به خود کارل پاورز است. از آن طرف جان برای گرفتن اطلاعات بیشتر در مورد اندرو وست پیش مایکرافت میرود و او اطلاعات زیادی در مورد وی به جان میدهد و خاطر نشان میکند که شرلوک حتما باید ماجرای چگونگی مرگ وست و اینکه چه بلایی سر فلش مموری آمده را حل کند. شرلوک باکتری کلوستریدیوم بوتولینوم را پیدا کرده و معما حل میشود احتمالأ سم بوتولینوم را در بین داروهای اگزما به او خوراندهاند و کسی هم متوجه نشده. معمای اول حل شده و گروگان آزاد میشود.
معمای بعدی با چهار بوق کوتاه مطرح میشود و گروگان جوانی است که می بایست در ۸ ساعت توسط شرلوک نجات داده شود. یک بانکدار ثروتمند به نام یان مایکفورد ماشینی را کرایه کرده و بعد به قتل رسیده، هنوز جسدی پیدا نشده ولی خون او در ماشین ریخته شده و DNA آن با مایکفورد مطابقت میکند. شرلوک با نیرنگ اطلاعاتی از زیر زبان همسر یان بیرون میکشد که چرا فرد ثروتمندی مثل یان ماشین کرایه کرده و همسرش توضیح میدهد که مالیات ماشین را پرداخت نکرده و اولین بار است که چنین اتفاقاتی میافتد. شرلوک و جان به بنگاه ماشین جینوس کارز میروند جایی که یان از آن ماشین کرایه کرده بود و گروگان که از جانب آدم ربا حرف میزند سرنخی به شرلوک میدهد که نکته داخل اسمشه جینوس کارز. شرلوک با آزمایش هایی که انجام میدهد معما را حل میکند. ظاهراً شرکت جینوس کارز تنها یک شرکت ماشین نبوده، این شرکت فرد را از مشکلات مالی و زناشویی نجات میدهد به عبارتی فرد را ناپدید میکند. مایکفورد به مشکل مالی برخورده بود و به همین دلیل قصد داشت مخفی شود برای همین با جینوس (ژانوس خدای دروازه ها و مسیر ها و در اینجا کنایه از راه فرار) کارز معامله کرد تا اورا ناپدید کنند. یان زنده است و با توجه به پول های پزویی که داخل کیف پول جینوس کارز است احتمالأ یان در کلمبیا است. معمای دوم حل شده و گروگان آزاد میشود.
هنگامی که شرلوک و جان در رستوران هستند معمای سوم به آنها داده میشود و گروگان پیرزنی است که برای نجات او ۱۲ ساعت وقت دارند. کانی پرینس یک مجری برنامه تلویزیونی معروف میمیرد و شرلوک باید معمای مرگ او را حل کند، ظاهراً کانی با یک زخم عمیق مرده و عامل مرگ کزاز است ولی زخم تمیز است و این طور حدس زده میشود که زخم بعد از مرگ بوجود آمده است و عامل مرگ چیز دیگری است. جان واتسون به برادر کانی شک دارد، او معتقد است که برادرش پنجه های گربه را به نوعی سم آلوده کرده و چون کانی پرینس گربه نگه میداشته این احتمال میرود که چنگ کشیدن گربه عامل مرگ بوده ولی شرلوک مخالفت میکند و با کمی تحقیق متوجه میشود که رائول دو سانتوس معشوقه کانی که با او مشکل داشته با افزایش بوتاکس تزریقی به پوست، او را مسموم کرده است. معمای بعدی حل میشود ولی پیرزن گروگان بدلیل توصیف صدای آدم ربا با مواد منفجره کشته میشود.
معمای چهارم بدون صدای گروگان مطرح میشود، عکسی از رودخانه تیمز برای شرلوک ارسال میشود و همانجا جسد مردی به نام الکس وودبریچ را در کنار ساحل رودخانه پیدا میکنند، شرلوک با معاینه جسد میفهمد که مقتول برای یک گالری نقاشی کار میکرده و آنجا نگهبان بوده است، و همچنین در مورد قاتل میگوید که یک آدمکش حرفهای به نام گولم که با دست خالی افراد را میکشته مرتکب این عمل شده است. جان به منزل الکس میرود و همسرش به واتسون توضیح میدهد که الکس علاقه زیادی به ستاره شناسی داشت. شرلوک با کنار هم گذاشتن سرنخ ها به این نتیجه میرسد که نقاشی گمشده یوهانس فرمیر که قرار بود در آن گالری به قیمت بسیار زیاد به مزایده گذاشته شود، جعلی است و احتمالاً الکس قضیه را فهمیده و بعد توسط گولم کشته شده، ولی این کافی نیست و اگر شرلوک نتواند در ده ثانیه جعلی بودن نقاشی را اثبات کند یک کودک کشته میشود، شرلوک سرانجام به سختی در زمان کم این قضیه را اثبات میکند چون ابرنواختر ۱۸۸۵ که در نقاشی کشیده شده است امکان ندارد وجود داشته باشد چون نقاشی در سال ۱۶۴۰ کشیده شده است. معمای چهارم هم حل میشود و رئیس گالری اقرار میکند که از موریارتی دستور میگرفته و تحت فرمان او بوده است.
مایکرافت از آن دو میخواهد به سرعت نتیجه را به او گزارش دهند و شرلوک نشان میدهد که نسبت به مسئله اندرو وست بی تفاوت نبوده و آن معما را نیز در کنار بقیه حل میکرده است. جان در محلی که جسد اندرو را پیدا کردهاند متوجه نکته ای میشود، خون بسیار کمی بر روی ریل قطار ریخته و اگر واقعاً او خودش را جلوی قطار انداخته مطمئنا باید خون خیلی زیادی آنجا میریخت و چون در آنجا قطار تغییر خط میداد شرلوک و جان هر دو به این نتیجه میرسند که اندرو را بر روی قطار انداختهاند و در آن مکان بدلیل شیب تند جسد از روی سقف قطار روی زمین افتاده. هر دو نفر به سراغ مکانی میروند که شرلوک قبلاً آن را شناسایی کرده بود. منزل جو هریسون برادر نامزد وست که شرلوک مطمئن است او فلش را دزدیده و او قاتل اندرو است. وقتی هریسون به خانه برمیگردد با هلمز و واتسون مواجه شده و حقیقت را میگوید که همان شب واقعه اندرو مست بوده و در همان حال تمام ماجرای فلش را برای جو تعریف کرد و جو آن فلش گرانبها را دزدید و بعد هم که اندرو بابت این کار به سراغش آمد طی تصادفی او را کشت و جسدش را بر روی قطار انداخت. شرلوک فلش مموری را از جو میگیرد و به نظر میرسد که شرلوک با نهایت درایت و تیزهوشی تمام معماها را حل و از تمام آزمون ها سربلند بیرون آمده است.
ولی موریارتی هنوز معمای پنجم را مطرح نکرده و شرلوک که هنوز فلش را به برادرش تحویل نداده با موریارتی در استخر برای تحویل بروس پارتینگتون قرار میگذارد. وقتی شرلوک به استخر میرسد با جان مواجه میشود که به عنوان گروگان پنجم با یک لباس حاوی مواد منفجره آنجا ایستاده و تک تیرانداز ها او را زیر نظر دارند، و برای اولین بار موریارتی شخصاً با آنها روبرو میشود و فلش مموری را در استخر میاندازد و شرلوک را تهدید میکند که اگر بار دیگر در مسائل مربوط به او دخالت کند خواهد مرد، ولی ظاهراً قصد کشتن آنها را ندارد و بدون دردسر میرود ولی کمی بعد تغییر عقیده میدهد و قصد دارد آنها را بکشد ولی شرلوک با تفنگش را به سمت مواد منفجره میگیرد و فصل اول با نهایت هیجان به پایان میرسد.
طرح
با توجه به اینکه در این قسمت چندین معمای مختلف مطرح میشود میتوان نتیجه گرفت که ترکیبی از چندین داستان آرتور کانن دویل در این داستان به کار گرفته شده است.
- نادانی شرلوک در مورد برخی مسائل مثل نجوم که در وبلاگ جان به آن اشاره شده و همچنین گلایه او از مردم عادی که ذهن خود را پر از مسائل بی ارزش میکنند از روی رمان آرتور کانن دویل به نام اتود در قرمز لاکی اقتباس شده است.
- اندرو وست مأمور امآیسیکس که فلش مموری موسوم به برنامه بروس پارتینگتون را دزدیده بود از داستان کوتاهی موسوم به ماجراهای برنامهی بروس پارتینگتون در سال ۱۹۰۸ اقتباس شده بود ولی در نسخهی اصلی نوشتهی کانن دویل نام او آرتور کادوگان وست بود.
- اینکه مقصر اصلی در بارهی مرگ اندرو وست برادر نامزدش است از روی یک داستان کوتاه به نام ماجرای پیمان دریایی در سال ۱۸۹۳ اقتباس شده است.
- در ابتدای داستان پنج بوق هشدار از موبایل صورتی پخش میشود که میتوان نمونهی این گونه هشدار را در داستان کوتاه پنج دانه نارنجی در سال ۱۸۹۱ مشاهده کرد.
- گفتوگوی شرلوک و موریارتی در انتهای فیلم به ملاقات های آنها در خیابان بیکر در داستان مشکل نهایی اشاره دارد وقتی برای بار اول همدیگر را دیدند.
- پاکت کاغذ بوهمی که حاوی موبایل صورتی بود به رسوایی در بوهم اشاره دارد.
پخش
منابع
- مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «The Great Game (Sherlock)». در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی، بازبینیشده در ۲۲ ژوئیه ۲۰۱۷.