محمد بن عبدالوهاب
محمد عبدالوهاب (به عربی: محمد بن عبد الوهاب التميمي) (۱۰۸۲–۱۱۷۰ هجری خورشیدی، ۱۱۱۵–۱۲۰۶ هجری قمری، ۱۷۰۳–۱۷۹۲ میلادی) بنیانگذار دیدگاه جدیدی در مذهب سنی حنبلی است؛ که بعدها به نام وهابیت در میان مسلمانان و علمای سنی عربستان سعودی، ریشه گرفت.[1]
محمد بن عبدالوهاب محمد بن عبد الوهّاب بن سلیمان التمیمی | |
---|---|
زادهٔ | ۱۱۱۵هـ. ق ۱۷۰۳م. ۱۰۸۱ هـ. ش عُیَینه در نزدیکی ریاض |
درگذشت | ۲۳ مه ۱۷۹۲ ۳ خرداد ۱۱۷۱ ۱ شوال ۱۲۰۶ درعیه، در نزدیکی ریاض |
نژاد | عرب |
شناختهشده برای | سلفیگری |
کارهای برجسته | جنگ با بدعت - همکاری با خاندان آل سعود |
عنوان | شیخ |
دین | اسلام؛ سنی |
مذهب | حنبلی |
مکتب | سلفیگری |
فرزندان | حسین بن محمد بن عبد الوهّاب، إبراهیم بن محمد بن عبد الوهّاب، عبدالله بن محمد بن عبد الوهّاب، علی بن محمد بن عبد الوهّاب. فاطمة بنت محمد بن عبد الوهّاب، عبد العزیز بن محمد بن عبد الوهّاب |
سلفیگری |
---|
چهرههای اصلی |
نهادها |
جریانها |
|
افراد مرتبط |
ایدئولوژیهای مرتبط |
زندگی
محمدبن عبدالوهاب در سال ۱۱۱۵ ه.ق در روستای عیینه (به عربی: عُیَینه) از توابع نجد متولد گردید. پدر وی، عبدالوهاب از قضات آن شهر بود. محمد، فقه حنبلی را در زادگاه خود آموخت. سپس، برای تکمیل معلومات رهسپار مدینه شد و در آنجا به تحصیل حدیث و فقه پرداخت.
در دوران تحصیل در مدینه، گهگاه مطالبی بر زبانش جاری میشد که از عقایدی خاص حکایت داشت، چندان که اساتید وی نسبت به آیندهاش نگران شده و میگفتند: اگر این فرد به تبلیغ بپردازد گروهی را گمراه خواهد کرد. (۱)[2]
چندی بعد، محمدبن عبدالوهاب، مدینه را به سوی نقاط دیگر ترک کرد و چهار سال در بصره و پنج سال در بغداد و یکسال در کردستان و دو سال در همدان اقامت کرد. مدتی کوتاه نیز، در اصفهان و قم زندگی کرد و آنگاه از طریق بصره به احساء رفت و از آنجا به «حُرَیمله» اقامتگاه پدرش رفت.
تا زمانی که پدرش زنده بود، وی در مورد عقایدش کمتر سخن میگفت گرچه گاهی میان او و پدرش نزاعی درمیگرفت. پس از درگذشت پدر به سال ۱۱۵۳ ق، از روی عقاید خود پرده برداشت. (۲)[3]
تبلیغات محمد بن عبدالوهاب در شهر حریمله افکار عمومی را برآشفت، به گونهای که ناچار شد آنجا را به عزم اقامت در عیینه (زادگاهش) ترک کند. در عیینه با حاکم وقت، عثمان بن معمر، تماس گرفت و دعوت جدید خود را با او در میان نهاد و قرار شد که با پشتیبانی حاکم، آیین خود را تبلیغ کند. طولی نکشید فرمانروای احساء، سلیمان بن محمّد آل حمید، که مقامی برتر از حاکم عیینه داشت، عمل حاکم را ناروا شمرد و دستور داد هرچه زودتر، محمد بن عبدالوهاب را از شهر عیینه بیرون کند.
بنابراین وی ناچار شد نقطهٔ سومی را به نام درعیه برای اقامت برگزیند که محمد بن سعود (جد آل سعود) بر آن حکومت میکرد. او دعوت خود را با حاکم درعیه در میان نهاد و هردو پیمان بستند که رشتهٔ دعوت از آنِ محمد بن عبدالوهاب و زمام حکومت در دست محمد بن سعود باشد. برای استحکام این روابط، ازدواجی نیز بین دو خانواده صورت گرفت.
محمد بن عبدالوهاب، تبلیغ خود را در پرتو قدرت حاکم محمد بن سعود آغاز کرد. به زودی هجوم به قبایل اطراف و شهرهای نزدیک شروع شد و سیل غنایم از اطراف و اکناف به شهر درعیه که شهری فقیر بود، سرازیر گشت. این غنایم، چیزی جز اموال مسلمانان منطقهٔ نجد نبود که با متهم شدن به شرک و بتپرستی، اموال و ثروتشان بر سپاه محمد بن عبدالوهاب حلال شده بود تا آنجا که آلوسی که خود تمایلات وهابیگری دارد، از مورخی به نام ابن بُشر نجدی چنین نقل میکند:
«من در آغاز کار، شاهد فقر و تنگدستی مردم درعیه بودم ولی پسانتر این شهر در زمان سعود (نوهٔ محمد بن سعود) به صورت شهری ثروتمند درآمد، تا آنجا که سلاحهای مردم آن، با زر و سیم زینت یافته بود. بر اسبان اصیل و نجیب سوار میشدند و جامههای فاخر در برمیکردند و از تمام لوازم ثروت بهرهمند بودند، به حدی که زبان از شرح آن، قاصر است.»(۳)[4]
دو چیز به انتشار دعوت محمد بن عبدالوهاب در میان اعراب بادیهنشین نجد کمک کرد:
- حمایت سیاسی و نظامی آل سعود.
- دوری مردم نجد از تمدن و معارف و حقایق اسلامی.
جنگهایی که وهابیان در نجد و خارج از نجد (همچون حجاز و یمن و شام و عراق) میکردند، جاذبهای دلفریب داشت: ثروت هر شهری که با قهر و غلبه بر آن دست مییافتند، بر مهاجمین حلال بود، اگر میتوانستند آن را جزو متصرفات و املاک خود قرار میدادند و در غیر این صورت به غنایمی که به دست آورده بودند، اکتفا میکردند. (۴)[5]
روزی که محمد بن عبدالوهاب کار خود را در نقاب دعوت به توحید و مبارزه با شرک آغاز کرد، برخی از شخصیتهای نجد و یمن به سوی وی اقبال کردند. برای نمونه؛ زمانی که موج دعوت او به یمن رسید، امیر محمد بن اسماعیل (۱۰۹۹–۱۱۸۶) مؤلف کتاب «سبل السلام فی شرح بلوغ المرام» قصیدهای بلند بالا در مدح محمد بن عبدالوهاب سرود که مطلع آن چنین بود:
سلامٌ علی نجدٍ و من حلَّ فی نجد و ان کان تسلیمی علی البُعد لایُجدی
یعنی: درود بر نجد و کسی که در آن قرار دارد، هرچند درود من از این راه دور سودمند نیست.
اما هنگامی که خبرهای ناگواری از قتل و غارت وهابیان را دریافت کرد و فهمید که محمد بن عبدالوهاب به تکفیر مسلمانان پرداخته و برای مال و جان آنها بهایی قایل نیست، از سرودهٔ پیشین خود پشیمان گشت و قصیدهای نو سرود که با این بیت آغاز میشد:
رَجَعت عن القول الذی قلت فی النجدی و قد صح لی عنه خلاف الذی عندی (۵)[6]
یعنی: من از گفتار پیشین خود در حق آن مرد نجدی بازگشتم، زیرا خلاف آنچه دربارهٔ وی میپنداشتم برایم ثابت شد.
کشتار شیعیان در عتبات عالیات، به راستی صفحهای سیاه در تاریخ اسلام است. صلاحالدین مختار که از نویسندگان وهابی است مینویسد: در سال ۱۲۱۶ ق. امیر سعود با قشون بسیار متشکل از مردم نجد و عشایر جنوب و حجاز و تهامه و دیگر نقاط، به قصد عراق حرکت کرد. وی در ماه ذی القعده به شهر کربلا رسید و آنجا را محاصره کرد.
سپاهش برج و باروی شهر را خراب کرده، به زور وارد شهر شدند و بیشتر مردم را که در کوچه و بازار و خانهها بودند به قتل رساندند. سپس، نزدیک چاشت، با اموال و غنایم فراوان از شهر خارج شدند و در نقطهای به نام ابیض گرد آمدند. خمس اموال غارت شده را خود سعود برداشت و بقیه، به نسبت هر پیاده یک سهم و هر سواره دو سهم، بین مهاجمین تقسیم شد. (۶)[7]
ابن بشر، مورخ نجدی، دربارهٔ حملات وهابیان به نجف مینویسد: در سال ۱۲۲۰ سعود با سپاهی انبوه از نجد و اطراف آن، به بیرون مشهد معروف در عراق (مقصود، نجف اشرف است) فرود آمد و سپاه خود را در اطراف شهر پراکندهساخت. وی، دستور داد باروی شهر را خراب کنند ولی سپاه او زمانی که به شهر نزدیک شدند به خندق عریض و عمیقی برخوردند که امکان عبور از روی آن وجود نداشت. در جنگی که بین طرفین رخ داد، بر اثر تیراندازی از باروهای شهر، جمعی از سپاهیان سعود کشته شدند و بقیهٔ آنها از گرد شهر عقب نشسته به غارت روستاهای اطراف پرداختند. (۷)[8]
آثار
- کتاب التوحید
- کشف الشبهات
- اصول الثلاثه
- مسائل الجاهلیه
- اصول الایمان
- قواعد الأربع
اسناد
- جمیل الصدقی الزهاوی، الفجر الصادق، ص ۱۷؛ سید احمد زینی الدحلان، فتنة الوهابیة ص۶۶
- آلوسی، تاریخ نجد، (صص) ۱۱۱–۱۱۳
- تاریخ ابن بشر نجدی: ۱/۲۳
- جزیرة العرب فی القرن العشرین ص ۳۴۱
- کشف الارتیاب، سید محسن امین ص۸
- تاریخ المملکة العربیة السعودیة: ۳/۷۳
- عنوان المجد فی تاریخ نجد: ۱/۳۳۷
- الفجر الصادق ص ۲۲.
- سیف الجبار المسلول علی الاعداء، شاه فضل رسول قادری، استانبول ۱۳۹۵ ق، ص۲ به بعد.
اعتقادات
محمد عبدالوهاب خود را، پیرو و مرید ابن تیمیه میدانست.
پانویس
- تاریخ ابن بشر نجدی
- الفجر الصادق
- تاریخ نجد
- تاریخ ابن بشر نجدید
- جزیرة العرب فی القرن العشرین
- کشف الارتیاب
- تاریخ المملکة العربیة السعودی
- عنوان المجد فی تاریخ نجد
جستارهای وابسته
منابع
- Gold, Dore. Hatred's Kingdom, New York: Regnery Publishing, Inc. , ۲۰۰۳.
- Goldberg, Jeffrey. "Inside Jihad U. : The Education of a Holy Warrior," The New York Times Magazine. June ۲۵، ۲۰۰۰.
- Traboulsi, Samer. Die Welt des Islams, Nov2002, Vol. 42 Issue 3, p373, 43p; (AN ۹۱۱۷۶۸۲)
- Qadhi, Yasir. A Critical Study of Shirk: Being a Translation and Commentary of Muhammad b. Abd al-Wahhab's Kashf al-Shubuhat, al-Hidaayah Publications, Birmingham, UK, ۲۰۰۲.
- Qadhi, Yasir. The Four Principles of Shirk of Muhammad b. Abd al-Wahhab, al-Hidaayah Publications, Birmingham, UK, ۲۰۰۱.