پادشاهی کیخسرو
«پادشاهی کیخسرو» دوازدهمین داستانِ پادشاهان و سومین پادشاهی کیان در شاهنامهٔ فردوسی است که دورانِ شصتسالهٔ پادشاهیِ کیخسرو را داستان میکند.
پادشاهی کیخسرو | |
---|---|
زبان | فارسی |
قالب | مثنوی |
از کتاب | شاهنامه |
پدیدآورنده | فردوسی |
سال آفرینش | سدهٔ چهارم و پنجم هجری قمری |
گونه (ژانر) | حماسه |
موضوع | منجیگرایی |
سبک | خراسانی |
شمار ابیات | برپایهٔ ویرایش خالقی مطلق |
وزن | متقارب مثمن محذوف: فعولن فعولن فعولن فعول |
فضا | ایران کیانی |
در شاهنامه آمده گودرز پهلوان ایرانی، شبی در خواب دید که سیاوش فرزندی به اسم کیخسرو در کشور توران دارد. پس پسرش گیو را که او نیز از پهلوانان ایرانی بود به توران فرستاد. کیخسرو به ایران بازگشت و قرار بر شاه شدنش شد؛ ولی توس، خشمگین شد و اظهار نمود که پسر کاووس[1] فریبرز لایقتر از کیخسرو است. قرار بر رقابتی شد بین دو پهلوان و بهانهٔ این رقابت این شد که هرکس دژ بهمن در اردبیل را که متعلق به دیوها و اهریمنان است بگشاید، شاه خواهد شد. فریبرز نتوانست و کیخسرو، پیروزمندانه دژ را گشود.
جنگهای ایران و توران
در زمان پادشاهی کیخسرو جنگهای بزرگی میان ایران و توران رخ میدهد که در نهایت به پیروزی ایران میانجامد. یکی از این جنگها جنگ دوازده رخ است. در این جنگ، دوازده پهلوان بزرگ ایران مانند گیو و گودرز با دوازده نامدار تورانی به جنگ تن به تن میپردازند.
کنارهگیری از پادشاهی
پس از قریب به ۶۰ سال فرمانروایی ظفرمندانه به همراه پیروزیهای بزرگ برای ایران، کیخسرو از تخت سلطنت کنار میرود و آن را برای جانشینش، لهراسب، باقی میگذارد. گفته میشود او به کوهها برای عبادت رفت و عمر جاودان یافت، در دوران سوشیانس او برای کمک باز خواهد گشت. عدهای از پهلوانان نیز که با او بودند در برف گم میشوند.
بر اساس اشعار شاهنامه او پس از سپردن پادشاهی و وداع با یاران و بزرگان سپاه، خود تن در آب روشن شستشو داد و بر فراز کوهی، در سپیده دم و با طلوع خورشید ناپدید شد. باور عمومی بر این است که آن کوه دماوند است.
پانویس
- عموی کیخسرو
کوه دماوند نیست، کوهی هست در استان مرکزی و اراک، شهرستان شازند، که کوه به اسم کوهِ شاه کیخسرو نامگذاری شده و به روایتی نام شازند هم برگرفته از همین کوه شاه زند بوده هر ساله زرتشتیان برای دعا و نیایش به آن کوه و غار آنجا که در آن غار ناپدید شده شاه، میروند