رفعت هاشمپور
رفعت هاشمپور (زادهٔ ۷ آبان ۱۳۱۰ خورشیدی در اردبیل)، گوینده و دوبلور پیشکسوت ایرانی است.
رفعت هاشمپور | |
---|---|
زادهٔ | ۷ آبان ۱۳۰۹ (۹۰ سال) اردبیل |
ملیت | ایرانی |
دیگر نامها | رافت هاشمپور |
تحصیلات | لیسانس رشتهٔ بازیگری تئاتر |
پیشه | دوبلور |
سالهای فعالیت | ۱۳۳۷ تا اواسط دههٔ هشتاد |
عنوان | بانوی احساس دوبله |
همسر(ها) | جلال مقامی |
وی از سال ۱۳۳۷ وارد عرصهٔ دوبله شد و طی سالهای متمادی در قبل و بعد از انقلاب ایران (۱۳۵۷) در تعداد بسیار زیادی از فیلمهای سینمایی خارجی و ایرانی گویندگی کردهاست.
زندگینامه
رفعت هاشم پور در سال ۱۳۱۰ در شهرستان اردبیل متولد شد و پس از طی تحصیلات مقدماتی برای تحصیل در رشتهٔ بازیگری تئاتر وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران گردید و در این رشته با درجهٔ لیسانس فارغالتحصیل گردید. با این که وی در رشتهٔ بازیگری تحصیل کرده بود، امّا فعالیت هنری خویش را با دوبله آغاز نمود. وی کار دوبله را از نیمهٔ دهه ۱۳۳۰ و بهطور حرفهای از سال ۱۳۳۷ آغاز نمود و در کنار آن در فاصلهٔ سالهای ۱۳۳۸ تا ۱۳۴۶ به عنوان معلم در آموزش و پرورش نیز مشغول به تدریس شد. ویژگیهای خاص صدای او در کنار توانائی مثال زدنیاش در هنر گویندگی باعث شد که او از همان نخستین سالهای فعالیتش در نقشهای نخست و بهجای بازیگران بزرگی چون آنا مانیانی، مارتا اسکات، ویوین لی، هدی لامار، جین وایمن، اینگرید برگمن، جو وان فلیت، سوزان هیوارد، ریتا هیورث، شلی وینترز، ملینا مرکوری، لانا ترنر، دبورا کار، اوا گاردنر، النور پارکر، ایوون دوکارلو، لورن باکال، اونور بلکمن، ایرنه پاپاس، جینا لولوبریجیدا، کاپوسین، ژان مورو، جوآن وودوارد، ورا مایلز، پالی برگن، آن بنکرافت، آنجی دیکینسون، هایا هاراریت، الن برستین، باربارا لدن، کیم نواک، سوفیا لورن، لوئیز فلچر، اورسولا اندرس، جیل ایرلند، سندی دنیس، جین فوندا، جکی باروز، جیل سنت جان، فی داناوی، دنیلا بیانکی، سوزان ساراندون، جان فرانسیس، و... در فیلمهای ایرانی بهجای بازیگرانی چون آذر شیوا، شهلا ریاحی، فخری خوروش، مهین شهابی، و... گویندگی کند و حتی به صورت گویندهٔ ثابت برخی از این بازیگران درآید.
هاشمپور در دوران فعالیتش در دوبله با دیگر دوبلور معروف ایرانی، یعنی جلال مقامی آشنا شده و با وی ازدواج نمود.
فعالیتهای حرفهای
بدون تردید یکی ازگویندگیهای رفعت هاشمپور، که صدایش را در اذهان بسیاری ماندگار ساختهاست، بهجای ویوین لی در نقش اسکارلت در فیلم «برباد رفته» (ساختهٔ ویکتور فلمینگ) میباشد. نقشگویی هاشمپور به جای این کارکتر به حدی درخشان بود که امروزه کمتر کسی در ایران میتواند اسکارلت اوهارا را بدون صدای گویندۀ فارسی زبانش به یاد بیاورد.
گویندگیهایش بهجای سوزان هیوارد (به نقش باربارا گراهام) در فیلم «میخواهم زنده بمانم»، آن بنکرافت (به نقش معلم هلن کلر) در فیلم «معجزهگر»، لانا ترنر در فیلم «مادام ایکس»، لوئیز فلچر (به نقش پرستار رچد) در «دیوانه از قفس پرید» و جان فرانسیس (به نقش ایوت) در مجموعهٔ «ارتش سری» از دیگر اجراهای شاخص و بهیادماندنی او در تاریخ دوبله است. همچنین بسیاری صدای او را به خاطر گویندگیاش در فیلم «محمد رسولالله» (ساختهٔ مصطفی عقاد)، بهجای ایرنه پاپاس در نقش هند به یاد میآورند.
رفعت هاشمپور، فعالیت به عنوان سرپرست گویندگان را نیز از سال ۱۳۵۳ در تلویزیون آغاز کرد و تا سالهای پس از انقلاب از جمله با فیلم «چوپانان کویر» (ساختۀ حسین محجوب) که نخستین فعالیت سینمائی مستقل او به عنوان سرپرست گویندگان بود، ادامه داد. وی همچنین به عنوان سرپرست گویندگان در برخی مجموعههای تلویزیونی نیز فعال بود که از مهمترین فعالیتهایش در این زمینه، مدیریت دوبلاژ سریال پر بینندۀ «قصههای جزیره» در اواسط دهۀ هفتاد خورشیدی بود. در این سریال خود او ابتدا بهجای نقش دیگری حرف میزد، اما در ادامه ترجیح داد که بهجای شخصیت هتی کینگ (با نقشآفرینی جکی باروس) حرف بزند که این نقشگویی او نیز بسیار مورد توجه قرار گرفت.
دیگر فعالیت او در اواخر دوران کاریش، گویندگی در فیلم «راه رفتن مرد مرده» بهجای سوزان ساراندون بود که در ایران با نام «آخرین گامهای یک محکوم به مرگ» (که نام رمانی میباشد که فیلم از روی آن تهیه شدهاست) نمایش داده شد. گرچه رفعت هاشمپور در این کار اندکی با کارهای خوب و روزهای اوج خود فاصله داشت و یکنواخت بودن شخصیت سوزان ساراندون مجال این را به او نداده بود تا همان رفعت هاشمپور همیشگی باشد، اما با این وجود صدای او بسیار خوب روی چهرۀ سوزان ساراندون نشسته بود. این فیلم شاید بدین علت که این هنرپیشۀ زن، چهرهای شبیه به بازیگرانی مثل ویون لی و سوزان هیوارد (که قبلاً هم هاشمپور بهجای آنان گویندگی کرده بود) داشت، مورد استقبال و توجه زیادی قرار گرفت.
وی در زمینۀ گویندگی فیلمهای مستند هم تسلط خود را به نمایش گذاشتهاست.
رفعت هاشمپور از اواخر دهۀ هفتاد به بعد رفته رفته به ندرت گویندگی میکرد و در عوض بیشتر به آموزش دوبله به هنرجویان جوان پرداخت. وی بعد از اعتصاب گویندگان در سال ۱۳۸۴، به دلایلی در اقدامی خودخواسته از دوبله کنارهگیری کرد و در یک دهۀ اخیر فعالیتی نداشتهاست.
ویژگیهای صدای او
رفعت هاشمپور، بدون تردید یکی از بزرگترین گویندگان زن تاریخ دوبلاژ ایران است و گویندگیهای او در بسیاری از فیلمهای سینمایی داخلی و خارجی، نقش مهمی را در زیبایی و جذابیت این فیلمها ایفا نمودهاست. صدای او گرم و گیرا و پرطنین و سرشار از احساسات شورانگیز زنانه است و وی آنچنان با احساس در قالب هنرپیشه فرو میرود که بعضا شنونده، صدای او را صدای واقعی خود بازیگر میپندارد!...
نوع گویندگی و جنس صدای رفعت هاشمپور به گونهای است که به او امکان گویندگی در نقش شخصیتهای عمیق و چند بعدی را میدهد و بهعلاوه وجود نوعی حزن و اندوه در صدای او سبب شده عمدتا در نقشهای مربوط به زنان غمگین و افسرده بسیار موفق ظاهر شود. گذشته از اینها رفعت هاشمپور توانایی حیرت انگیزی در تطبیق دادن صدایش بر چهرههای جوان یا مسن دارد.
تسلط وی در میان زنان گوینده سینمای ایران انکار نشدنی است و حتی بسیاری از همکاران او و هنرمندان دوبله به تجلیل و ستایش از صدا و طرز گویندگی او پرداختهاند. به عنوان نمونه خسرو خسروشاهی گویندگی رفعت هاشمپور در فیلم «جنگیر» را، یک اجرای جهانی دانستهاست.
به همین ترتیب علی کسمایی (مدیر دوبلاژ پیشکسوت) در یکی از روزنامهها در مورد رفعت هاشمپور میگوید:
«در فیلم میخواهم زنده بمانم ساخته رابرت وایز رفعت هاشمپور را برای گویندگی در نقشی که سوزان هیوارد، آن را ایفا کرده بود، انتخاب کردم. در این فیلم صحنهای هست که سوزان هیوارد در نقش یک مادر دربند و زندانی، ضمن برده شدن برای اعدام بچهٔ خود را ناز و نوازش میکند و در همین حال که با او خداحافظی مینماید، متاثر شده و به گریه میافتد. امّا رفعت هاشمپور در موقع دوبلهٔ این صحنه به شدت تحت تأثیر قرار گرفت و هرچه سعی کرد تا گویندگی این صحنه را به پایان برساند، موفق نشد!، چراکه گریه امانش نمیداد. وی آنچنان در نقش هیوارد فرو رفته بود، که ما بر پرده به جای سوزان هیوارد، رفعت هاشمپور را میدیدیم که از خودبیخود شده و گریان است. از سر اجبار در آن روز کار را تعطیل کردیم، اما فردای آن روز، هاشمپور با تلاشی مثال زدنی و زحمتی طاقت فرسا، گویندگیِ آن صحنه را، به طرز خارق العادهای به پایان رسانید که این کار او، در تاریخ دوبلاژ ایران مثال زدنی و فراموش ناشدنی است.»
همچنین یکی از گویندگان سریال قصههای جزیره، در مورد نحوهٔ مدیریت دوبلاژ رفعت هاشم پور میگوید: «... ایشان در کار خویش بسیار دقیق بود و برای این سریال بسیار زحمت کشید و با هیچکس در زمینهٔ کار تعارف نداشت. من دوران خوبی را هنگام دوبله این سریال گذراندم و هیچ مشکلی با ایشان نداشتم...»
بسیاری از علاقهمندان به هنر دوبله نیز رفعت هاشمپور را در بین گویندگان بزرگ دوبلهٔ ایران، همچون ژاله کاظمی، فهیمه راستکار، تاجی احمدی، مهین کسمایی و... بهترین دانستهاند.
برخی کارهای به یاد ماندنی او
از نمونه گویندگیهای شاخص رفعت هاشمپور میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- بهجای سوزان هیوارد در فیلمهایی چون «خانهٔ بیگانگان»، «برفهای کلیمانجارو»، «باغ شیطان»، «میخواهم زنده بمانم»، «جایی که عشق نیست»، «ظرف عسل»، «آوایی در قلب من»، و...
- بهجای ایرنه پاپاس در فیلمهایی چون «توپهای ناوارون»، «زوربای یونانی»، «زِد» و «محمد رسولالله»
- بهجای اوا گاردنر در فیلمهایی چون «پنجاه و پنج روز در پکن»، «هفت روز در ماه می»، «کتاب آفرینش» و «مایرلینگ»
- بهجای فی داناوی در فیلمهایی چون «بانی و کلاید»، «آسمان خراش جهنمی»، «سه روز کندور» و «تمساح آلبینو»
- بهجای اورسولا آندرس در فیلمهایی چون «دکتر نو»، «چهار نفر عازم تگزاس» و «تازه چه خبر پوسی کت؟»
- بهجای سوفیا لورن در فیلمهایی چون «سقوط امپراطوری رُم»، «کنتسی از هنگکنگ» و «یک روز بهخصوص»
- بهجای اینگرید برگمن در فیلمهایی چون «رولز رویس زرد» و «قتل در قطار سریعالسیر شرق»
- بهجای جینا لولوبریجیدا در فیلمهایی چون «سلیمان و ملکهٔ سبا» و «بندباز» (دوبلههای نسخهٔ سینمایی)
- بهجای لانا ترنر در فیلمهایی چون «تقلید زندگی» و «مادام ایکس»
- بهجای ایوون دوکارلو در فیلمهایی چون «ده فرمان» و «دستهٔ فرشتگان»
- بهجای کاپوسین در فیلمهایی چون «از شمال به آلاسکا» و «پلنگ صورتی»
- بهجای لورن باکال در فیلمهایی چون «داشتن و نداشتن» و «آخرین تیرانداز»
- بهجای جو وان فلیت در فیلمهایی چون «جدال در اوکی کرال» و «رود وحشی»
- بهجای الن برستین در فیلمهایی چون «جنگیر» و «آلیس دیگر اینجا زندگی نمیکند»
- بهجای آنا مانیانی در فیلمهایی چون «رُم شهر بیدفاع» و «راز سانتاویتوریا»
- بهجای ویوین لی در «بر باد رفته»
- بهجای هدی لامار در «سامسون و دلیله»
- بهجای مارتا اسکات در «ساعات ناامیدی»
- بهجای کیم نوواک در «سرگیجه» (دوبله نسخهٔ سینمایی)
- بهجای هایا هاراریت در «بن هور»
- بهجای آنجی دیکینسون در «ریو براوو»
- بهجای ورا مایلز در «روانی»
- بهجای باربارا لودن در «شکوه علفزار»
- بهجای پالی برگن در «تنگهٔ وحشت»
- بهجای آن بنکرافت در «معجزهگر»
- بهجای دانیلا بیانکی در «از روسیه با عشق»
- بهجای اونور بلکمن در «پنجه طلایی»
- بهجای ملینا مرکوری در «توپكاپی»
- بهجای النور پارکر در «آوای موسیقی» (در ایران: اشکها و لبخندها)
- بهجای شلی وینترز در «شکارچیان پوست سر»
- بهجای جیل ایرلند در «شهر خشن»
- بهجای سندی دنیس در «غریبهها در شهر» (دوبله اول)
- بهجای جیل سنت جان در «الماسها ابدیاند»
- بهجای لوئیز فلچر در «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» (در ایران: دیوانه از قفس پرید)
- بهجای سوزان ساراندون در «راه رفتن مرد مرده» (در ایران: آخرین گامهای یک محکوم به مرگ)
- بهجای شخصیت ناستازیا فیلیپوونا در فیلم روسی «ابله»
- بهجای شخصیت زن دیوانه در فیلم ژاپنی «ریش قرمز»
- بهجای شخصیت همسر استاکر در فیلم روسی «استاکر»
- بهجای شخصیت مادر آمیتاب باچان (وی جی) در فیلم هندی «قانون»
- بهجای جان فرانسیس (لیزا/ایوت) در سریال «ارتش سری»
- بهجای جین فوندا در سریال «عروسک ساز»
- بهجای جکی باروس (هتی کینگ) در سریال «قصههای جزیره»
- بهجای آذر شیوا در اغلب فیلمها از جمله در «سلطان قلبها»
- بهجای شهلا ریاحی در اکثریت فیلمها
- بهجای فخری خوروش در «تاراج»، سریالهای «پهلوانان نمیمیرند» و «امام علی»
- بهجای مهین شهابی در چند فیلم
- بهجای اکرم محمدی در سریال «پدرسالار»
- بهجای شخصیت صفیه (با بازی سلما مصری) در فیلم «بازمانده» ساختهٔ سیف الله داد
- به جای فرزانه تاییدی در فیلم جهنم به اضافه من ساخته محمدعلی فردین
دربارهٔ گویندگی او در بربادرفته
نقش اصلی فیلم برباد رفته، اسکارلت اوهارا، به نوعی در تاریخ ادبیات کمنظیر به نظر میرسد و حتی میتوان گفت که شخصیت اسکارلت یکی از ابهامهای بزرگ تاریخ ادبیات است. خانم مارگارت میچل نویسنده رمانی که فیلم بر مبنای آن ساخته شده، شخصیت اسکارلت را جوری پرورانده که هنوز که هنوز است نمیتوان فهمید انگیزهٔ اسکارلت در رابطه اش با مردان زندگی اش چیست؟ آیا واقعا رت باتلر را دوست دارد؟ یا فقط میخواهد او را اسیر خودش کند؟ آیا ازدواج با رت باتلر یک جور انتقام جویی زنانه از مرد محترمی است که کام دل اش را بر نیاورده یا واقعا رابطهای پیچیده و سرشار از عشق و نفرت او با رت است که اسکارلت را به سوی مردان میکشاند؟
اما گویندگی به جای چنین شخصیت پیچیدهای، همان قدر که برای گوینده اش شانس به همراه دارد، وظیفه بسیار سنگینی را هم پیش پای او میگذارد. رفعت هاشمپور هنگام صحبت به جای ویوین لی، باید این قدرت را در خود پیدا کند تا بتواند پیچیدگیهای نقش را در لحن صدایش بازتاب دهد.
در دوبله بر باد رفته، هاشمپور نه تنها موفق میشود پستی و بلندیهای صوتی این شخصیت پر پیج و خم را به خوبی از آب درآورد، بلکه این سیر را هم به خوبی برای تماشاگر به سرانجام میرساند. او موفق میشود تا روند تغییر شخصیت اسکارلت از دختری لوس تا زنی سرد و گرم چشیده را به خوبی به تصویر بکشد، کاری که از هر گویندهای به این سادگی بر نمیآید.
در گویندگی رفعت هاشمپور به جای اسکارلت، حتی سادهترین جملات هم به زیبایی ادا میشوند. مطمئنا اگر بربادرفته از چنین دوبلهٔ زیبایی برخوردار نبود، تا بدین حد در ایران محبوبیت نداشت. در دوبله این فیلم زنگ صدای دوبلور اسکارلت یعنی رفعت هاشمپور و آهنگ خاص و دلانگیز صدای او، در کنار صدای مردانه و باوقار دوبلور رت باتلر، یعنی حسین عرفانی، حقیقتا به جذابیت اثر اصلی افزودهاست. فراموش نکنیم که دوبله خوب به این معناست که حداقل چیزی از کیفیت فیلم اصلی نکاهد. حال اگر چیزی هم به آن بیفزاید که شاهکار کردهاست. ناگفته نماند که سایر دوبلورهای این فیلم نیز در حد عالی ظاهر شدهاند و گویندگان نقشهای اشلی، ملانی، مامی (دایه اسکارلت) و حتی همهٔ نقشهای فرعی به بهترین وجهی انتخاب شدهاند.
نمونهای از دیالوگها
برخی از دیالوگهای به یاد ماندنی که رفعت هاشم پور با زیبائی تمام و با صدای آهنگین در بر باد رفته ادا کردهاست:
اسکارلت: «مادر چقدر من بدبختم که در این سن باید بیوه بشم. اصلا برای چی باید لباس سیاه بپوشم و وانمود کنم که عزادارم؟ در حالی که نیستم.
مادر: عزیزم تو باید به بقیه نشون بدی که از مرگ شوهرت غمگین هستی.
اسکارلت: آخه چرا؟ من که چیزی احساس نمیکنم!...»
اسکارلت: «.... اوه رِت! نمیدونی چقدر برات گریه کردم ...»
و...
دیالوگ بیاد ماندنی اش در فیلم محمد رسولالله (در نقش هند)
هند: «حمزه... حمزه... ! با ناخُنهای خودم حمزه پاره پاره ات می کنم با ناخُنهای خودم. قاتل خون خوار، قصّاب، حیوون آدم کُش. تو پدر منو کشتی حمزه. خودم شکارت می کنم ای شکارچی شیر. حمزه من از تو یه شیر فراری می سازم شکار من و وقتی مُردی حمزه جِگرت رو از سینه در میارم، خونتو می چِشم، تکّه تکّه ات می کنم،...»
سکانس استثنایی در فیلم بازمانده
شمعون (ناصر تهماسب): منم شمعون! منو میشناسی؟
صفیه: «بهتر از مادرت میشناسمت!»