پولادغندی
پولادغُندی از دیوهای مازندران در وقایع شاهنامه است. از دیوان مازندران دوازده هزار نگهبان کیکاووس و ایرانیان در چاهی بزرگ بودند. بید و سنجه سالار دیوان بوده و پولادغندی سپهدار ایشان بود. [1]. رستم در سفر هفتخوان خود پولاد غندی را کشت.[2]
پولادغندی | |
---|---|
اطلاعات کلی | |
نام | پولاد |
نام کامل | پولادغندی |
منصب | سپهبد |
لقب | دیـــو |
ملیت | ایران، (مازندران) |
پولادغندی در شاهنامه
زمانیکه کیکاووس بر تخت پادشاهی نشست روزی رامشگری از شهر مازندران به دربار او آمد و به سالار بار گفت هم نوازنده و هم آشپز قابلی هستم اگر لایق باشم آمدم خدمت شاه ایران کنم. سالار بار موضوع را به کیکاووس گفت و کاووس رامشگر را پذیرفت. روزی رامشگر پرده از راز شهر مازندران بر او برگشود، کاووس را دل زجای برآمد و آرزوی فتح کشور مازندران کرد. کیکاووس علیرغم مخالفت همه بزرگان و متحدان آهنگ جنگ مازندران نمود [3] رفت خود و لشکر را گرفتار نمود آنگاه قاصدی برای زال و رستم فرستاد تا او و سپاهش را آزاد نمایند.
در سفر هفت خوان رستم جهت رهایی کیکاووس و لشکریانش، رستم تنها با رخش عازم شد و او باید از راه میانبری پر خطر عبور میکرد تا به شهر مازندران میرسید. رستم در خوان پنجم توانست مرد مازنی بنام اولاد را اسیر و بلد خود گرداند تا به دیوان مازندران و همچنین محل حبس کیکاووس و ایرانیان دست یابد. اولاد به تشریح مسافت سفر و خطرات راه با رستم به بحث نشست:
پانویس
منابع
- حسین، الهی قمشهای (۱۳۸۶). شاهنامه فردوسی. ترجمهٔ ناهید فرشادمهر. تهران: نشر محمد. شابک ۹۶۴-۵۵۶۶-۳۵-۵.
پیوند به بیرون