ابراهیم بن محمد
ابراهیم بن محمد بن عبدالله (زاده ذیالحجه ۸ (قمری) - درگذشته ۱۰ (قمری)) فرزند محمد، پیامبر اسلام و ماریه بوده[1] که در ۱۸ ماهگی یا ۲۱ ماهگی درگذشت و در بقیع دفن گردید.
ابراهیم بن محمد | |
---|---|
![]() | |
نام بومی | إِبْرَاهِيم ٱبْن مُحَمَّد |
نام در زمان تولد | ابراهیم بن محمد |
زادهٔ | ماه ذوالحجة، سال هشتم هجری مدینه |
درگذشت | ماه شوال، سال دهم هجری مدینه |
آرامگاه | قبرستان جنت البقیع، مدینه |
والدین |
|
خویشاوندان | قاسم بن محمد، عبدالله بن محمد |
خانواده | خانوادهٔ محمد، اهل بیت |
مادر او ماریه کنیزی بود که حاکم وقت مصر برای محمد به عنوان پیشکشی فرستاد.
محمد هم پس از دیدن او بسیار شیفته اش شد.
گویند محمد بسیار به ماریه بدلیل به دنیا آوردن ابراهیم علاقه داشته تا جایی که بیشتر وقتش را با او و ابراهیم سپری میکرده است. علاوه بر او گفته میشود محمد علاقه بسیاری بر عایشه سومین همسرش و خدیجه همسر اولش داشت. علاوه بر او محمد ص 12زن و کنیز دیگر نیز داشته است.این تعدد همسر نیز خود یکی از عوامل نفرت اکثر مردم از اسلام شده است. هنوز هم این سنت که در باور بسیاری از مردم ضد زن است در کشورهای مسلمان وجود دارد و حتی در برخی احادیث این موضوع مورد تحسین قرار گرفته است.در ادامه باید افزود که گروه های فمینیستی از بزرگترین مخالفان اسلام اند و دلایل خاص خود را دارند.یکی از این دلایل همین تعدد همسر است.علاوه بر این یکی از قوانین اسلامی مورد مناقشه در بین عموم دیه زنان است که طبق آن ارزش و دیه یک زن مومنه بالغ برابر با بیضه چپ مرد مسلمان میباشد. قوانین زننده دیگری در احکام اسلامی وجود دارد که اکثر مسلمان به دلایل مختلف از جمله تعصبات دینی خود نمیخواهند بدانند و یا حکومت هایی که با اسم اسلام و دین بر مردم حکومت میکنند از دانستن مردم از چنین قوانینی جلوگیری میکنند زیرا که باعث بروز رسوایی های زیادی میشود. خلاصه،برخی از عالمان دینی گویند که حکمت مرگ ابراهیم و برادرش قاسم که از هم بستری محمد ص و خدیجه بود و او نیز در کودکی جان داد این بود که حکومت محمد ص با فوت آنها به صورت موروثی اداره نشود و اختلافات به حداقل رسد. اما اینگونه نشد و بعد فوت پیامبر عظیم الشأن اسلام اختلافات متعددی بوجود آمد.تا جایی که مسلمانان با مذاهب مختلف گاهی یکدیگر را مرتد و از دین خارج شده و کافر میخوانند.
مرگ به روایت شیخ عباس قمی
شیخ عباس قمی در منتهیالآمال مینویسد:ابن شهر آشوب از ابنعباس روایت کردهاست که:
« | «روزی حضرت محمد نشسته بودند. بر ران چپش ابراهیم و بر ران راستش حسین پسر علی را نشانده بود. ناگاه جبرییل نازل شد و گفت:ای محمد، پرورگارت تو را سلام میرساند، و میفرماید این هر دو را برای تو جمع نخواهم کرد. یکی را فدای دیگری گردان. پس محمد به ابراهیم نگاه کرد و گریست. به حسین نگاه کرد و گریست. پس فرمود: ابراهیم مادرش ماریه است. اگر بمیرد کسی جز من برایش محزون نخواهد شد. مادر حسین فاطمه و پدرش علی میباشد، پسر عم من و به منزله جان و خون من است. اگر بمیرد دختر و پسر عمم هر دو برایش اندوهگین خواهند شد. من نیز برای او محزون میشوم. پس اختیار میکنم حزن خود بر حزن ایشان. ای جبرییل ابراهیم را فدای حسین کردم. پس هر وقت محمد، حسین را میدید او را به سینه میچسبانید و میگفت :فدای تو بشوم. ای کسی که ابراهیم را فدای تو کردم.»[2] | » |
باورها
بعد از تدفین ابراهیم در بقیع، کسوف رخ داد و مردم پنداشتند که خورشید به دلیل مرگ ابراهیم اندوهگین است. اما محمد به همه گفت: «ایها الناس ان الشمس و القمر آیتان من آیات الله یجریان بامره، مطیعان له، لا ینکسف لموت احد و لا لحیاته، فاذا انکسفا او احدهما صلوا»
ترجمه: ای مردم همانا خورشید و ماه دو نشانه از نشانههای قدرت حق تعالی هستند که تحت اراده و فرمان او هستند و برای مرگ و حیات کسی نمیگیرند و هر زمان دیدید آن دو یا یکی از آنها گرفت نماز بگزارید.[3]
خورشیدگرفتگی ۲۷ ژانویه ۶۳۲ میلادی (جمعه ۲۵ شوال ۱۰ قمری) مقارن با با ۲۱ ماهگی ابراهیم و روز دفن او رخ داد که در مدینه تا ۷۶٪ خورشید را پوشانید.[4]
منابع
- بعلبکی، منیر (۱۹۸۰). «Ibrahim». دانشنامه المورد (به عربی). پنجم. بیروت: دارالعلم للملایین. ص. ۱۶۸. تاریخ وارد شده در
|سال=
را بررسی کنید (کمک) - قمی، شیخ عباس (۱۳۸۱ صفحه ۱۵۵). منتهی الآمال. تهران:فراوردی. تاریخ وارد شده در
|سال=
را بررسی کنید (کمک) - رحلت ابراهیم پسر حضرت محمد.
- ناسا