حسن مجتبی
حسن بن علی بن ابیطالب (به عربی: ٱلْحَسَن ٱبْن عَلِيّ ٱبْن أَبِي طَالِب؛ ۱۵ رمضان ۳ هجری قمری / ۲۹ فوریه ۶۲۵ میلادی – ۷ یا ۲۸ صفر ۵۰ هجری قمری / ۵ یا ۲۶ مارس ۶۷۰ میلادی) فرزندِ علی بن ابیطالب و فاطمه زهرا و نوهٔ محمد بن عبدالله، پیامبر اسلام، است. او امام دوم شیعیان و جدِّ مادری سلسلهٔ امامان شیعه دوازدهامامی از محمد باقر تا حجت بن الحسن و نیز امامان اسماعیلیه بهشمار میرود. مسلمانان و به ویژه شیعیان از وی با عنوان امام حسن مجتبی (به عربی: ٱلْإِمَام ٱلْحَسَن ٱلْمُجْتَبَىٰ) یاد میکنند. کُنیهٔ وی ابومحمّد است. او از اهل بیت و نیز آل کسا بهشمار میآید. از دیدگاه برخی از اهل سنت همچون ابن کثیر و ابن حجر، او پنجمین و آخرین خلیفه از خلفای راشدین محسوب میشود. همچنین او به سخاوت و رسیدگی به فقرا و مهربانی و هوش و البته شجاعت معروف بود.
حسن مجتبی | |
---|---|
دومین امام شیعیان خلیفهٔ پنجم از خلفای راشدین | |
عنوان | اَلْمُجْتَبیٰ، اَلسَّیِّد، سَیِّدُ شَبابِ أهلِ الْجَنَّة، اَلزَّکیّ، اَلتَّقیّ، اَلسِّبط، اَلطَیِّب، اَلْوَزیر، اَلْقائِم، اَلْأمین، اَلْبَرّ، اَلزّاهِد، اَلْأمیر، اَلْحُجَّة، اَلْکَفیّ، اَلْوَلیّ، سِبطِ اَکبَر، سبطِ اَوَّل، سبطِ نَبیّ، رَیْحانَةُ النَّبیّ، کَریمُ أهلِ الْبَیت |
اطلاعات شخصی | |
زاده | ۱۵ رمضان ۳ هجری قمری |
درگذشته | ۷ یا ۲۸ صفر ۵۰ هجری قمری |
محل دفن | قبرستان بقیع، مدینه |
همسر | جعده بنت اشعث، امّبشیر بنت عقبة بن عمرو، خوله بنت منظور بن زبّان، حفصه نوادهٔ ابوبکر، امّاسحاق بنت طلحه، هند بنت سهیل بن عمرو |
فرزندان | زید، حسن، طلحه، عمرو، قاسم، ابوبکر، عبدالرحمن، حسین اثرم، عبدالله، امالحسین، فاطمه(امّعبدالله)، رقیه، امسلمه |
والدین |
|
از سلسله مباحث در مورد |
|
حسن هفت سال آغازین زندگیش را با پدربزرگش، محمّد، سپری کرد. گفتههایی از محمّد نقل شدهاست که نشان از علاقهاش به حسن و برادرش، حسین، دارد؛ مانند: «حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشتند». مهمترین رویداد روزگار کودکی حسن شرکت در رویداد مباهله و نامیده شدن به عبارت «ابناءَنا» در آیهٔ مباهله است. در دوران خلافت علی بن ابیطالب، حسن در رکاب پدرش بود و او را در جنگها همراهی میکرد.
پس از کشته شدن علی بن ابیطالب در ۲۱ رمضان ۴۰ ه.ق/۲۸ ژانویهٔ ۶۶۱ م، مردم جهت بیعت با حسن روانه شدند. حسن به منبر رفته و خطبهای خواند که دربارهٔ شرایط جامعه بود، نه دعوتی برای بیعت. عبدالله بن عباس مردم را به بیعت با حسن فراخواند. حسن سخنرانیای کرد و در آن از شایستگی پدر و خاندانش و ارتباط صمیمی خود با محمد یاد کرد؛ و شرط قبول خلافت از جانب خویش را، اطاعت همگانی از دستورها و تصمیماتش عنوان نمود. از بیعتکنندگان تعهد گرفته شد که با هر که با حسن جنگ میکند جنگیده و با کسی که با وی به صلح باشد، صلح کنند که این شرط آنان را در بهت فرو برد که آیا حسن از این شرط قصد دارد که با معاویه صلح کند؟ گروهی سخنان حسن را بر سعی برای صلح با معاویه قلمداد کردند و بیعت نکردند. در میان بیعتکنندگان، اهالی شام — که تحت نفوذ معاویه بودند — جای نداشتند. بر اساس گزارشهایی، حسن نزدیک به پنجاه روز یا بیشتر پس از بیعت، هیچ اقدامی برای جنگ یا صلح انجام نداد. سرانجام معاویه با سپاهی به فرماندهی عبدالله بن عامر به سوی مدائن راه افتاد. حسن با اطلاع از اوضاع، با مردم برای آمادگی جهت جنگ سخن گفت. حسن به نخیله رفته و همراه با فرماندهان سپاهش از جمله قیس بن سعد انصاری، معقل بن قیس ریاحی، زیاد بن صعصعه تمیمی به گردآوری نیرو پرداخت. در ساباط اختلافی در سپاه رخ داد و حسن برای رفع آن خطبهای ایراد کرد تا سپاهیان را برانگیزاند، اما سپاهیان چنین تصور کردند که حسن به صلح میاندیشد و همین موضوع سبب اختلاف شدیدتر میان سپاه شد و بزرگان قبایل به وی شک برده و تهمت زدند و برخی به جانش سوءقصد کردند. حسن به کمک یارانش از صحنه دور شد اما شب هنگام یکی از خوارج به نام جراح بن سنان به حسن حملهور شد و وی را زخمی کرد. حسن را به مدائن و نزد سعید بن مسعود ثقفی، والی مدائن بردند و او را تحت معالجه قرار دادند. سپاهیان حسن را به کفر متهم میکردند و حسن نیز از آنان نومید شده و زخم خورده و اموالش غارت شده بود و در سپاه استقامت برای نبرد نمیدید، چه اینکه بسیاری از آنان درگیر تعصبات قبیلهای بودند و بزرگانشان برای همراهی به معاویه نامه نوشته بودند. در چنین شرایطی حسن چارهای ندید جز اینکه برای جلوگیری از خونریزی و حفظ جان مردم و امت اسلامی، صلح را بپذیرد. ازاینرو نمایندگان خویش را همراه با نمایندگان معاویه نزد وی فرستاد. آنان نامهای را با مضمون رعایت خواستهها و شروط حسن امضا کرده و نزد حسن فرستادند. ویلفرد مادلونگ در دانشنامهٔ ایرانیکا مینویسد معاویه نامهای سفید امضا برای حسن فرستاد که حسن در آن مواردِ عمل به قرآن و سنت پیامبر و خلفای صالح، عدم تعیین جانشین از سوی معاویه برای خود، ایجاد امنیت همگانی، و عدم تهدید حسن و هیچیک از یارانش در آشکار و نهان را افزود. سرانجام با تصریح شروط حسن، عهدنامه در انتهای نیمهٔ نخست سال ۴۱ ه.ق میان طرفین به امضا رسید.
حدیثی موجود است که مدعی است حسن، در حق خودش بهعنوان خلیفه پافشاری نخواهد کرد. این حدیث میگوید محمد گفتهاست که این پسرم حسن حاکمی است که خداوند توسط او، روزی دو گروه مخالف مسلمان را در کنار هم میآورد. متکلمان معتزلی که با توجه به مبانی اعتقادات خود، معاویه را در مقام امام بهرسمیت نمیشناختند، با دلایلی بیان کردهاند که حسن بن علی پس از صلح، بر مقام امامت خویش باقی بودهاست. در برابر این رویکرد، متکلمان اهل سنت که خلافت معاویه را دارای رسمیت میدانستند، صلح حسن بن علی را کنارهگیری وی از مقام امامت در نظر گرفتهاند و معاویه را در مقام خلیفه بهرسمیت شناختهاند. بنا به گزارشهای موجود از معتزلهٔ بصری، دیدگاه معتزله مشروعیت امامت حسن بن علی و حسین بن علی و عدم مشروعیت خلافت معاویه است. اینان اعتقاد داشتند که صلح حسن، سبب خلع وی از امامت نمیشود. بهباور این گروه، هرگاه پس از احراز مقام امامت در امام و بیعت مردم با وی، امام عمل نادرستی انجام دهد چنانکه بهسبب آن شایستگی امامت را از دست بدهد و از عمل خویش نیز اظهار ندامت و توبه نکند، میتوان وی را امام ندانست؛ درغیراینصورت، امام حق ندارد از مقام خویش کنارهگیری کرده یا با فرد دیگری بیعت کند. مردم نیز نباید بدون برهان، امام را واگذارده و با فرد دیگری بیعت کنند. بهاعتقاد قاضی عبدالجبار، حسن بن علی بنا به اجتهاد خویش به این نتیجه رسید که اگر با معاویه وارد جنگ شود، یارانش وی را رها کرده و به او کمک نخواهند کرد؛ بنابراین در صلح حسن با معاویه، عمل نادرستی رخ نداده و وی بنا به اضطرار و ترس به صلح با معاویه وادار شد و چنانچه عوامل ترس و اضطرار رفع میشد، وی صلح را رها کرده و بینیاز به بیعت دوباره با مردم امامت خویش را ادامه میداد. شیعه بر این اعتقاد است که امامت حسن بن علی بنا بر نص از سوی پیامبر و علی بن ابیطالب است و ضمن تأیید صلح وی، کنارهگیریاش از مقام سیاسی را آسیبزننده به مقام امامت وی نمیدانند و او تا پایان زندگی و انتقال امامت به حسین بن علی، امام مفترضالطاعه بودهاست. شیعه معتقد است که امامت حسن بن علی به اختیار مردم نبودهاست و اصولاً امامت از طریق بیعت با فرد دیگر یا کنارهگیری خودخواستهٔ امام، به فرد دیگری انتقال نمییابد. آنچنانکه قاضی نعمان، متکلم اسماعیلی، بر این باور بودهاست.
پیشزمینه
زمینهٔ تاریخی
محمد، پیامبر اسلام، با عقد میثاق مدینه در سال ۱ ه.ق/۶۲۲ م، با ایجاد یک اُمَّت،[1] حکومت اسلامی را تأسیس کرد. با فوت محمد در سال ۱۱ ه.ق/۶۳۲ م، بر سر رهبری امّت اختلاف به وجود آمد. درحالیکه علی بههمراه جمعی از بنیهاشم و گروهی از صحابهٔ محمد مشغول خاکسپاریاش بودند،[2][3] گروهی دیگر از صحابه دربارهٔ جانشین محمد به بحث و جدل پرداختند. نتیجهٔ این بحث و جدلها، انتخاب ابوبکر به جانشینی محمد، و با عنوان «خلیفه» بود.[4][5] طرفداران علی قائل بودند که علی توسط شخصِ محمد به جانشینی منصوب شدهاست و بنابراین مقام خلافت باید از آنِ وی باشد.[6][7] برپایهٔ این اختلاف تاریخی، اهل سنت معتقدند محمد جانشینی برای خود برنگزید، حال آنکه شیعیان معتقدند وی علی را به جانشینی منصوب کرد.[8] بدین ترتیب، نهادِ خلافت پدید آمد که در خارج از جهان اسلام معادلی ندارد. خلیفه از منزلت رهبری و حق گزینشِ زمامداران برخوردار بود. انتصاب به خلافت نوعی قرارداد بود که تعهدات متقابلی را بین خلیفه و اتباع وی پدید میآورْد.[9] فرمانروایان حکومت جدید که تحت عنوان خلافت راشدین شناخته میشوند، بهترتیب ابوبکر (حک. ۱۱–۱۳ ه.ق/۶۳۲–۶۳۴ م)، عُمَر بن خَطّاب (حک. ۱۳–۲۳ ه.ق/۶۳۴–۶۴۴ م)، عُثمان بن عَفّان (حک. ۲۳–۳۵ ه.ق/۶۴۴–۶۵۶ م) و علی بن ابیطالب (حک. ۳۵–۴۰ ه.ق/۶۵۶–۶۶۱ م) بودند.[10] عمر در بستر مرگ، شورایی را برای انتخاب خلیفهٔ بعدی تعیین کرد. در نهایت، رأیِ شورای خلافت به نفع عثمان اعلام شد. علی در این هنگام به برتری خود در امر خلافت تأکید کرد؛ اما چون اقبالِ عمومی به عثمان بود، ناچار شد که با وی بیعت کند.[11] بهنوشتهٔ ویلفرد مادلونگ، عثمان به بنیامیه که قوم و خویشش بودند بیش از حد امتیاز میداد. این موضوع و مسائل دیگر، خشم مردم در مناطق مختلفِ حکومت اسلامی را در سال ۳۱ ه.ق/۶۵۰–۶۵۱ م برانگیخت[12] و منجر به نخستین دوره از جنگهای داخلی امت اسلامی از ۳۵ تا ۴۱ ه.ق/۶۵۶–۶۶۱ م شد. این جنگها با شورش علیه عثمان و کشته شدن وی آغاز شد و شش ماه پس از کشته شدن علی، با صلح حسن و معاویه پایان یافت.[13] در سال ۴۱ ه.ق/۶۶۱ م، مُعاویه قلمروی اسلامی را بهچنگ آورده و حکومتِ آن را به خلافت اُمَوی تبدیل کرد.[14] وی و جانشینانش شدیدترین فشارها را بر خاندان علی و حامیان و شیعیانشان وارد کردند. دشنام به علی تبدیل به امری ضروری در نماز جماعت شد و به مدت ۶۰ سال ادامه یافت.[15]
تبار
حسن، فرزند علی بن ابیطالب، پسرعموی پیامبر اسلام و فاطمه زهرا، دختر پیامبر اسلام است که هردو از خاندان بنیهاشم و از قبیلهٔ قُرَیْشاند. بنیهاشم از خاندانهای برجسته و نژاده در مکّه بود.[16][17] مدت کمی پس از هجرت، پیامبر اسلام به علی بن ابیطالب گفت که خداوند به وی فرمان دادهاست که دخترش، فاطمهٔ زهرا را به ازدواج وی درآورد.[18] بهنوشتهٔ ویلفرد مادلونگ، خانوادهای که از این ازدواج تشکیل شد، مکرراً از سوی پیامبر اسلام ستایش میشد و در واقعههایی مانند رویداد مُباهِله و حدیث آل عبا از این خانواده بهعنوان اهل بیت یاد کردهاست. در قرآن نیز در موارد متعددی مانند آیهٔ تَطهیر، از اهل بیت به بزرگی یاد شدهاست.[19] (ر.ک. حسن مجتبی#حسن در قرآن و حدیث)
سرگذشت
نام
نام او «حَسَن» صفتی بهمعنای «خوبی و نیکوئی» است. بنا به برخی روایات اهل سنت، علی مایل بود نام وی را «حَمزه»، «جَعفَر»[20] یا «حَرْب» بگذارد، اما محمد، اسم حسن را بر وی گذاشت.[21] به روایت ابنبابویه، علی درحالیکه گفت پیش از پیامبر اقدام به نامگذاری نمیکند اما اعلام کرد که نام «حرب» را میپسندد. پیامبر او را حسن نام نهاد. در برخی احادیث، نامگذاری حسن به الهامی الهی نسبت داده شده و نیز گفته شده که نامهای «حسن» و «حسین»، دو نام بهشتی هستند که پیش از اسلام میان اعراب وجود نداشتهاست.[22] برخی از نامهای او که پیامبر بر وی نهاد، با نام حسین وجه مشترک دارد، مانند اینکه نام «حسن» همسنگ نام «شَبَّر» یا در روایاتی «جُهْر» -نامِ قرینِ «شُبَیْر» - پسر هارون است؛ یا سَیِّدُ شَبابِ أهلِالْجَنَّة که این نام سبب شهرت عام وی به «سیّد» نیز شدهاست. «مُجتَبیٰ» از دیگر نامهایی است که پیامبر بر وی نهاد؛ این نام در نزد شیعیان بسیار مشهور است. مجتبی اسم مفعول از «جَبا یَجْبو» و بهمعنای برگزیده است؛ شهرت این نام چنان است که گاه در منابعی مانند مصباح المتهجد شیخ طوسی و الفضائل شاذان بن جبرئیل، علی بن ابیطالب با کنیهٔ «ابوالحسن المجتبی» خوانده شدهاست. نکتهٔ جالب توجه آن است که پیشتر این نام از سوی پیامبر به علی بن ابیطالب اطلاق شده بود، اما کاربرد گستردهٔ آن برای حسن چنان بود که اطلاقش بر علی بن ابیطالب را تحتالشعاع قرار داد.[23]
القاب
کنیهٔ او تقریباً در همهٔ منابع «ابومحمّد» ذکر شدهاست؛ تنها خصیبی کنیهٔ «ابوالقاسم» را نیز آورده و بر این باور است که «ابومحمد» کنیهٔ عامِ حسن و «ابوالقاسم» کنیهٔ وی نزد یاران خاص و شیعیانش است. نامها و الفاظ دوگانهای که پیامبر برای حسن و حسین — مانند حَسَنَیْن، شبر و شبیر، سرور جوانان بهشت، سِبطان و رَیْحانَتان — بهکار میبُرد، نشاندهندهٔ نوعی رابطهٔ مکملگونه میان حسن و حسین است؛[24] در کتاب ألقابُ الرَّسولِ و عِترَتِه القاب مشترک حسنین مانند سِبط رسولالله، رَیحانَةُ نبیّالله، سَیِّدُ شَبابِ أهلِالْجَنَّة، قُرَّةُ عَیْنِ الْبَتول، عالِم، مُلهَمُ الْحَقّ و قائِدُ الْخَلق آمدهاست.[25] نامها و لقبهایی جداگانه مانند سبطِ اکبر، سبطِ اول، سبطِ نبی و ریحانهٔ نبی نیز برای حسن کاربرد دارد.[26] بهگفتهٔ ابن ابیالثلج، أمیر، حُجَّة، کَفیّ، سِبط و وَلیّ از القاب اختصاصی حسن هستند. دیگر القاب ذکرشده برای حسن، وزیر، قائم، طیِّب، أمین، بَرّ و زاهد هستند. ابن طلحه شافعی، تقیّ را مشهورترین لقب حسن و سَیِّد را ارجمندترین آنها میداند. القابی دیگر هم برای حسن آوردهاند که از آن میان، علاوه بر مجتبی، زکیّ و تقیّ کاربرد بسیار دارند و کریم اهل بیت در نزد شیعه بسیار مشهور است. ابن شهرآشوب نیز القابی دیگر بهصورت «سبط اول، امام ثانی، مقتدی ثالث، ذکر رابع و مُباهِلِ خامس» آوردهاست. حسن را گاهی «امام مسموم» یاد کردهاند که اشاره به کشته شدن او با سم دارد.[27]
تولد و دوران کودکی
بنابر نقل مشهور، حسن مجتبی در ۱۵ رمضان سال سوم ه.ق برابر با ۲۹ فوریهٔ ۶۲۵ م و به نقلی دیگر در سال دوم ه.ق در مدینه بهدنیا آمد.[یادداشت 1][28][29][30] پیامبر اسلام پس از اطلاع از تولد وی، به خانه فاطمه وارد شد و در گوش حسن اذان گفت؛ همچنین هفت روز پس از ولادتش، گوسفندی قربانی نمود.[31] فاطمه زهرا نیز در هنگام تولد حسن و حسین، موهای سرشان را تراشید و موها را فروخت و در به میزان وزنشان نقره گرفت و نقرهها را صدقه داد.[32]
پیامبر به او بسیار علاقه داشت و بنا بر روایتی، رویکرد آشتیجویانه حسن و صلح او را، تعیینکنندهٔ آیندهٔ جامعهٔ اسلامی میدانست؛ و از همان آغاز سعی داشت تا جایگاه حسنین را برای اطرافیان تبیین کند و ازهمینرو آندو در بیشتر اوقات همراه وی بودند و او احترام و علاقهٔ خویش نسبت به آنان را ابراز مینمود. روایات بسیاری به نشستن حسن و حسین بر دوش پیامبر پرداختهاند؛ مانند روایت طولانی شدن سجدهٔ پیامبر در نماز بهخاطر آویختن حسنین از گردن او که در منابع سنی و شیعه آمدهاست.[33] در روایت دیگری آمده که حسنین به مسجد وارد شدند؛ پیامبر در حال سخنرانی بود اما از منبر پایین آمده و آندو را در آغوش گرفت. در روایتی از حسن آمده که پیامبر در کودکی به او نماز را آموخت.[34] دانشنامهٔ اسلام مینویسد، با اینکه حسن تنها هفت سال اول عمرش را با پدربزرگش گذراند، اما بعضی از سخنان و اعمال وی را بعدها بهیاد داشت. مثل نمازهایی که پیامبر اسلام به وی تعلیم داد[35] و لحظهای که پیامبر خرمای صدقهای که حسن بر دهان گذاشته بود را از دهانش درآورد و به انبار اموال صدقه بازگرداند.[36] زیرا خوردن اموال صدقه را برای خانوادهاش ناخوشایند میداشت.[37]
اکثر روایات، حتی روایات موجود در کتب اهل سنت، نشاندهندهٔ علاقهٔ پیامبر اسلام به نوهاش است. نه تنها سخنانش، بلکه داستانهایی جالب نیز حاکی از این دوستداشتن است.[38] پیامبر حسن را بر پشتش و زانوانش قرار میداد و نافش را میبوسید.[39] روزی پیامبر اسلام بر منبر در حال صحبت با مردم بود و ناگاه دید که حسن بهعلت لغزش روی لباسش بر زمین افتاد، با دیدن این موضوع، از منبر پایین آمد و حسن را دربرگرفت. سپس به مردم گفت که فرزندان و اموال، محک و آزمایشی (فتنه) برای آنان هستند. نمونهای دیگر را میتوان از لحظهای نام برد که حسن از دوش پدربزرگش درحالیکه در سجدهٔ نماز بود بالا رفت و پیامبر اجازه داد که حسن بر دوشش بماند. از این گذشته برای اثبات علاقهٔ پیامبر اسلام به نوههایش، شیعیان از حدیثی نام میبرند که پیامبر در آن حسن و حسین را سرور جوانان اهل بهشت مینامد. بااینحال مروان بن حکم بر سر صحت این حدیث بحث و مجادله داشت.[40] حسن مجتبی در روایات شبیهترین کس از لحاظ چهره به پیامبر اسلام دانسته شدهاست.[41] از همهٔ اینها مهمتر، میتوان به زمانی اشاره کرد که پیامبر، علی و فاطمه و حسن و حسین را زیر عبای خود گرفت و آنان را اهل بیت نامیده و بیان داشت که اینان از هرگونه گناه و آلودگی پاک هستند.[42] حسن مجتبی تا سن هفت سالگی، در مدینه و در کنار پیامبر اسلام زندگانی نمود و بنابر روایاتی از محمد، تعالیمی آموخت.[43] منابع گزارش کردهاند که حسن، نماز را از پیامبر آموختهاست.[44]
مباهله
یکی از وقایع سیاسی در زندگانی حسن مجتبی که مربوط به دوران کودکی اوست، رویداد مباهله است. در این واقعه که به سال ششم ه.ق یا قبل از آن رخ دادهاست، مباهلهای بین مسیحیان نجران و پیامبر اسلام درگرفت و قرار بر آن گردید تا هر طایفه در روز مقرری، در صحرا جمع شده و دست به دعا بردارند و یکدیگر را لعن کنند؛ بر این اساس هر کدام که حق بودند، توسط خداوند نجات یافته و آن گروه که ناحق باشد، به عذاب الهی گرفتار گردد. به همین جهت آیات ۵۹ تا ۶۱ سوره آل عمران بر محمد نازل گردید و از هر دو طرف دعوت کرد تا به همراه زنان، کودکان و عزیزانشان به مباهله درآیند. در روز مقرر، پیامبر اسلام به همراه علی، فاطمه، حسن و حسین به صحرا درآمد. نجرانیان با مشاهده اهتمام محمد به مباهله و همراهی خانواده و نزدیکانش با او در این امر، از اجرای مباهله واهمه پیدا کرده و به پرداخت جزیه تن دادند.[45][46]
بیعت رضوان
یکی دیگر از وقایع سیاسی زندگانی حسن بن علی، بیعت با محمد در واقعه بیعت رضوان بود. بر اساس ادعای منابعی چون الارشاد شیخ مفید، تنها کودکانی که در این واقعه با محمد بیعت کردند، حسن و حسین بودند. این بیعت در حالی انجام شد که حسن کمتر از شش سال سن داشت. با این وجود بر اساس روایتی از جعفر صادق، علاوه بر حسن و حسین، عبدالله بن جعفر و عبدالله بن عباس نیز از کودکانی بودند که در این واقعه بیعت نمودند. قرطبی، روایتی را نقل می کند که عبدالله بن زبیر نیز از بیعت کنندگان در سن کودکی بودهاست اما مرتضی عاملی این حدیث را دروغین معرفی میکند.[47]
دوران خلافت ابوبکر، عمر و عثمان
با درگذشت پیامبر اسلام، شرایط ویژهای در زندگی حسن مجتبی آغاز شد که در ماجراهای سقیفه و پس از آن فدک و رویدادهای مربوط به آنها نمود یافت. روایات دربارهٔ این دوره از زندگی حسن زیاد نیست؛ اما در همین روایات اندک، حضور اجتماعی او قابل توجه است. طبق برخی روایات دربارهٔ ماجرای فدک، فاطمه زهرا حسنین را بهعنوان شاهدانی برای شهادت به درستی گفتههایش در برابر ابوبکر حاضر کرد.[48] حسن در این دوران به خلفای وقت (ابوبکر و عمر) اعتراضاتی را مطرح کرده و آنان را در غصب جایگاه پدرش، شماتت میکرد.[49] دیگر حضور اجتماعی مهم حسن مجتبی، حضور وی بهعنوان شاهد در شورای شش نفرهٔ تعیین خلیفهٔ پس از عمر و بهدرخواست عمر است که اهمیت بسیار زیادی دارد و نشاندهندهٔ جایگاه اجتماعی حسن مجتبی بهعنوان یکی از اهل بیت و نیز شخصیت فردیاش نزد مهاجرین و انصار است.[50] مرتضی عاملی دلیل و اهمیت حضور حسن در شوری را از دیدگاه حسن، همچون دلیل حضور پدرش علی دانسته که اعتراض به تعارض در گفتار عمر در خصوص عدم جمع شدن نبوت و خلافت در یک خاندان و دعوت از وی برای شوری است. او در دلیل حضور حسن از دید عمر نیز، به محق بودن حسن مجتبی برای مشارکتهای سیاسی اشاره دارد.[51]
در دورهٔ خلافت عثمان گزارشهایی از حضور حسن مجتبی در سپاه مسلمانان برای نبردهای طبرستان و مناطق داخلی ایران در سال ۳۰ ه.ق/۶۵۱ م وجود دارد، اما در صحت آنها تردید است.[52] ابن اسفندیار روایت میکند که حسن مجتبی در زمان خلافت عمر بههمراه عبدالله بن عمر و لشکری از کوفیان، در لشکرکشی به سمت آمل در طبرستان حضور داشتهاست. ویلفرد مادلونگ بر این باور است که علی بن ابیطالب احتمالاً میخواسته که حسن مجتبی را در سن جوانی با امور جنگی آشنا کند و به تجربیات جنگیاش بیفزاید.[53] برخی محققان شیعه مانند قرشی و حسینی، این گزارشها را پذیرفتهاند و در توجیه آنها مطالبی گفتهاند، اما مرتضی عاملی با توجه به اختلافات دربارهٔ فتوحات دورهٔ خلفای راشدین، ماجرا را مورد تردید دانسته و دلایلی در عدم صحت آنها آوردهاست.[54][55] گفته میشود در زمان عثمان که در قضیهٔ اجرای حد شرعی بر روی ولید بن عقبه بهعلت شرب خمر، وقتی علی به حسن گفت که زدن چهل ضربه شلاق را بر عهده بگیرد، حسن نپذیرفت. علی حسن را سرزنش کرده و این کار را به برادرزادهاش، عبدالله بن جعفر سپرد.[56]
یکی از مهمترین رویدادهای این دوران، اعتراض دستههایی از مسلمانان به عملکرد عثمان در خلافت بود. رفتار عثمان در مدینه و معاویه، کارگزارش در دمشق، در بهکارگماری نزدیکان در مناصب دولتی و برقراری مقرریهای هنگفت و مالاندوزی و اسراف و بیپروایی برخی شخصیتهای سیاسی در برابر احکام پیامبر، سبب اعتراض عمومی شد و کسانی مانند ابوذر غفاری به مخالفت با عثمان برخاستند. در ماجرای مخالفت ابوذر، حسن مجتبی بهعنوان مدافع حق از ابوذر دفاع میکرد. طبق گزارش منابع، در هنگام تبعید ابوذر به ربذه، با وجود ممنوعیت صحبت با ابوذر از سوی حکومت، حسن مجتبی همراه پدرش به بدرقهٔ او رفتند که سبب درگیری میان ایشان با عثمان شد. تشدید مخالفتها با عثمان سبب حملهٔ معترضان به خانهٔ وی شد؛ در این میان، علی بن ابیطالب حسنین را برای دفاع به خانهٔ عثمان فرستاد[57] و آنان بههمراه فرزندان دیگر صحابهٔ نامدار پیامبر، مانند عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر، در هنگام محاصرهٔ عثمان، در دفاع از وی شرکت داشتهاند. بهفرمان عثمان، حسن مجتبی در روز آخر محاصره، شمشیر و ابزارآلات جنگی را کنار گذاشت. به گفتهٔ بلاذری، حسن مجتبی در این جریان، اندکی زخمی شد.[58] اما مرتضی عاملی این روایت را صحیح ندانسته و از گزارشها فراوانی یاد میکند که حسن، قبل از هرگونه تهاجمی علیهش، حسن را مرخص کرده و یا اساساً کمک او را نپذیرفته است.[59] به اعتقاد مادلونگ، حسن مکرراً از پدرش علی، به خاطر این که بیشتر از اینها، در دفاع از عثمان مشارکت نداشته، انتقاد میکرد.[60] اما عبدالحسین امینی، این موضوع را بهخاطر عدم شرکت هیچیک از صحابهٔ پیامبر در دفاع از عثمان، بعید دانستهاست. باقر شریف قرشی، این گزارش را ساختهٔ امویان میداند و دلیل آن را عدم حمایت هیچ شخصیت دیگری جز امویان و آنان که از حمایت از عثمان سود میبردند، میشمرد. از سوی دیگر مرتضی عاملی با وجود بیان برخی جزئیات مورد مناقشه، اما اصل ماجرا را قابل توجیه میداند و دلیل آن را غیرقابل دفاع دانستن شیوهٔ مخالفان عثمان بیان میکند که تنها جامعهٔ اسلامی را با مشکل مواجه میکرد.[61]
دوران خلافت علی بن ابیطالب
حاجمنوچهری میگوید پس از قتل عثمان و در ماجرای بیعت مردمی با علی بن ابیطالب، حسن نقش مهمی در این بیعت داشت. او در دوران خلافت پدر، وی را همیشه یاری میکرد. از بااهمیتترین نقشهای حسن در این دوران، نمایندگی او از سوی پدرش و بههمراه یک گروه چهار نفره ازجمله عمار یاسر، جهت برکناری ابوموسی اشعری از امارت کوفه در جنگ جمل است.[یادداشت 2] علی بن ابیطالب در جنگ جمل، حسن را بر جناح راست و حسین را بر جناح چپ سپاه نهاد.[62] حسن در نبرد جمل در پاسخ خطبهٔ عبدالله بن زبیر، خطبهای در دفاع از علی بن ابیطالب ایراد کرد.[63] از مهمترین اقدامات حسن در جنگ صفین، همراه کردن برخی از شخصیتهایی بود که در جمل حاضر نشده و از سوی علی مورد نکوهش واقع شده بودند. رفتار حسن در برابر سلیمان بن صرد خزاعی، نشاندهندهٔ حضور او در کنار پدرش است. در جریان نبرد صفین، معاویه سعی در تطمیع حسن داشت و عبیدالله بن عمر را فرستاد تا به حسن پیشنهاد دهد علی بن ابیطالب را از خلافت برکنار کند و خود خلیفه شود که با پاسخ منفی حسن روبهرو شد. حسن در صفین فرماندهی قلب سپاه را بر عهده داشت و پس از ماجرای حکمیت و نتیجهٔ آن و اعتراض و ملامت مردم نسبت به علی بن ابیطالب، در خطبهای از شورای حکمیت، افراد و نحوهٔ عملکرد آن قاطعانه انتقاد کرد.[64] اما بهباور ویلفرد مادلونگ ظاهراً حسن مخالف سیاستهای علی در جنگیدن با مخالفان بودهاست، چرا که حسن معتقد بود که این جنگها باعث بروز تفرقه در امت اسلامی میشود. هنگام عزیمت علی از مدینه به سمت بصره — و قبل از وقوع جنگ جمل — علی در جایی توقف کرد و با قریشیان مکی بصره دیدار کرد. بلاذری مینویسد که حسن در آنجا با التماس و زاری از پدرش علی خواست که دست از جنگ بکشد تا امت اسلامی بر خلافتش متفقالقول شوند. اما علی به توصیهٔ حسن توجهی نکرد. در منزلگاه بعدی بهنام فید، علی، حسن را بههمراه عمار یاسر به کوفه فرستاد تا از آنجا حامی جلب کند. حسن توانست لشکر شش یا هفت هزار نفره فراهم کند و آنان را به ذیقار آورد و به علی ملحق کرد. حسن در جنگهای جمل و صفین بهطور کمرنگی حضور داشتهاست.[65] رسول جعفریان با اشاره به این نکات که حسن نمایندهٔ علی در جنگ جمل برای تحریک مردم کوفه و آوردن آنها به صحنهٔ جنگ بود، در صفین مردم را ضد سپاه قاسطین برمیانگیخت و نامهٔ حسن در ابتدای خلافت به معاویه که در آن بر حق خاندان نبوی بر خلافت تأکید شدهبود، نتیجه میگیرد که مخالفت حسن با سیاستهای علی درست نیست.[66] در ۱۰ جمادیالاول ۳۹ ه.ق/۲ نوامبر ۶۵۸ م علی، حسن را وصی خود در املاک وقفیاش کرد. پس از درگذشت حسن، حسین وصی میشد.[67] پس از کشته شدن علی بن ابیطالب، در برابر قاتل بردباری کرد و با آرام کردن برادر خویش، حسین، بنا به وصیت پدرش تنها با یک ضربت ابن ملجم را قصاص کرد.[68]
بیعت کردن کوفیان
پس از کشته شدن علی بن ابیطالب در ۲۱ رمضان ۴۰ ه.ق/۲۸ ژانویهٔ ۶۶۱ م، مردم جهت بیعت با حسن روانه شدند.[69] گفته میشود علی خود شخصاً جانشینی تعیین نکرد.[70] اما ویلفرد مادلونگ معتقد است اینکه علی رسماً حسن را جانشین خود ننمود، نمیتواند دلیلی بر این باشد که اصلاً میلی به این موضوع نداشت.[71] در همین باره، مرتضی عاملی، پانزده گزارش را از منابع شیعه و سنی، با محتوای توصیه و یا وصیت علی بن ابیطالب به بیعت با حسن پس از خودش گزارش میکند.[72]
شرایط اجتماعی عراق در آغاز خلافت حسن و وضعیت بیعتکنندگان با وی بسیار پیچیده بود؛ اهل عراق در آن زمان چند گروه بودند: شیعیان حسن و اهل بیت که او را امام منصوص و جانشین پدرش علی بن ابیطالب میدانستند؛ خوارج که دغدغهٔ اصلیشان جنگ با معاویه به هر طریق بود؛ دستهای افراد فرصتجو و غنیمتطلب؛ گروهی که در تشخیص شرایط ناتوان بودند؛ و سرانجام دستهای که به رسوم قبیلهای پایبند بودند.[73] بنا بر روایات تاریخی، حسن به منبر رفته و خطبهای خواند که دربارهٔ شرایط جامعه بود، نه دعوتی برای بیعت. پس از اتمام خطبه، عبدالله بن عباس مردم را به بیعت با حسن فراخواند.[یادداشت 3][74][75] حسن سخنرانیای کرد و در آن از شایستگی پدر و خاندانش و ارتباط صمیمی خود با محمد یاد کرد؛[76] و شرط قبول خلافت از جانب خویش را، اطاعت همگانی از دستورها و تصمیماتش عنوان نمود.[77] قیس بن سعد اولین کسی بود که با وی بیعت کرد. او در هنگام بیعت علاوه بر شروط کتاب خدا و سنت محمد شرط جنگ با مُحِلّون — یعنی کسانی که حرام خدا را حلال میکنند — را نیز اضافه کرد که حسن گفت که این شرط در دو شرط قبلی وجود دارد. از بیعتکنندگان تعهد گرفته شد که با هر که با حسن جنگ میکند جنگیده و با کسی که با وی به صلح باشد، صلح کنند که این شرط آنان را در بهت فرو برد که آیا حسن از این شرط قصد دارد که با معاویه صلح کند؟[78] گروهی سخنان حسن را بر سعی برای صلح با معاویه قلمداد کردند و بیعت نکردند؛ سپس برای بیعت به سوی حسین رفتند، اما حسین خود را در اطاعت برادر بزرگتر دانست و در نتیجه، آنان بازگشته و با حسن بیعت کردند.[79] در میان بیعتکنندگان، اهالی شام — که تحت نفوذ معاویه بودند — جای نداشتند.[80] ابن ابیالحدید، تعداد بیعت کنندگان با حسن را بیش از چهل هزار نفر گزارش کردهاست که پیش از آن با علی بیعت نمودهاند.[81]
پس از بیعت
حسن پس از بیعت مردمی، کارگزاران خویش را به سرزمینهای اسلامی فرستاد که البته بیشترِ والیانِ پیشین را در مقام خود ابقا کرد.[82] بر اساس گزارشهایی، حسن نزدیک به پنجاه روز یا بیشتر پس از بیعت، هیچ اقدامی برای جنگ یا صلح انجام نداد.[83] معاویه پس از شنیدن خبر کشته شدن علی بن ابیطالب، جاسوسانی به عراق و شهرهای کوفه و بصره فرستاد. حسن با اطلاع از این موضوع، جاسوسِ مأمورِ کوفه را — که از قبیلهٔ حمیر بود — دستگیر و اعدام کرد و به عبدالله بن عباس، والی بصره نیز دستور داد تا با جاسوس بنیقین چنین کند. حسن و ابنعباس هر کدام جداگانه، نامههایی به معاویه نوشته و این اعمال او را نکوهش کردند. حسن در پایان نامهٔ خویش، معاویه را در صورت ادامهٔ این کارها عملاً به جنگ تهدید کرد. ادامهٔ این اعمال از سوی معاویه و گسترش آنها، حسن را واداشت تا در نامهای مفصل معاویه را انذار دهد.[84] وی با یادآوری جایگاه خویش و خاندانش، حق خویش در خلافت را تذکر داد و معاویه را به اطاعت از آن فراخواند و او را تهدید کرد که ادامهٔ رفتارها سبب جنگ خواهد شد. معاویه در پاسخ، سن بیشتر و تجربهٔ خویش در حکومت را سبب برتری خود بر حسن عنوان کرد. او در ادامه سعی کرد که حسن را با تهدید و تطمیع و فریب، سرکوب کند.[85][86][87] در گزارشهایی آمده که معاویه در نامهای به حسن، وی را به قتل تهدید کرد و حسن پس از آن در زیر لباس خویش، زرهی بر تن میکرد تا از خطر در امان باشد.[88] گزارشی دیگر ذکر میکند که نمایندگانی از سوی معاویه نزد حسن آمده و به وی پیام رساندند که اگر صلح کند، هر آنچه از بیتالمال عراق بخواهد به وی داده خواهد شد[89][90][91] و با حسن در امور حکومتی مشاوره کند،[92] و پس از مرگ معاویه نیز، خلافت به حسن برسد.[93][94] حاجمنوچهری میگوید مسلّم است که این رفتارها برای تحریک حسن به جنگ بود؛ چرا که هم اهل عراق حسن را به جنگ تشویق میکردند و هم معاویه با سپاه بزرگ خویش و اطلاع از شکافها میان سپاه حسن — که خود مسبب آنها نیز بود — هر عمل منجر به جنگ را به نفع خود میدانست.[95]
تدارک سپاه در مقابل معاویه
وقتی حسن پاسخی به وی نداد، معاویه نامهای تهدیدآمیزتر به وی نوشت و شروع به تجهیز قشون کرد.[96] سرانجام معاویه با سپاهی به فرماندهی عبدالله بن عامر به سوی مدائن راه افتاد. حسن با اطلاع از اوضاع، با مردم برای آمادگی جهت جنگ سخن گفت. او با پشتوانهٔ پافشاری اهل عراق که بر جنگ اصرار داشتند، در خطبهای با بیان شرایط و اوضاع، آنان را به نبرد فراخواند، اما عراقیان از سپاه شام وحشتزده شدند. حسن با آگاهی از تفاوتهای افراد بیعتکننده با خود، به روشهای گوناگون سعی در کاستن اختلاف و تفاوتهای بیعتکنندگان داشت و یکی از اقداماتش برای این منظور، افزایش حقوق سپاهیان بود. به دستور حسن، حجر بن عدی و چند تن دیگر از یاران، مشغول تجهیز سپاه شدند.[97] حسن میتوانست روی چهل هزار مرد جنگی که از دوران علی به وی وفادار بودند حساب کند. وفاداری آنان یا بهدلیل سرسختبودن بر روی عقایدشان یا بهدلیل ترس از مجازات معاویه میتوانست باشد. البته معاویه سیاست اماندادن به کسانی که از وی چنین درخواستی را میکردند در پیش گرفتهبود و این روش را در هنگامی که وارد عراق شد نیز ادامه داد.[98] حسن به مغیرة بن نوفل مأموریت داد تا در کوفه مردم را به جنگ تشویق کند و خودش به سوی مدائن حرکت کرد. حسن به نخیله رفته و همراه با فرماندهان سپاهش از جمله قیس بن سعد انصاری، معقل بن قیس ریاحی، زیاد بن صعصعه تمیمی به گردآوری نیرو پرداخت. اما برخلاف تعداد بیعتکنندگان، نیروی زیادی جمع نشد و منابع دربارهٔ تعداد سپاهیان اختلاف دارند. حسن سه روز در دیر عبدالرحمان اردو زد و پس از فراهم آمدن نیروی اندکی، تعدادی را به فرماندهی عبیدالله بن عباس و همراهی قیس بن سعد و سعید بن قیس به سوی مَسکِن فرستاد و خود از مسیری دیگر به سوی مدائن رفت.[99] ویلفرد مادلونگ معتقد است که انتخاب عبیدالله بن عباس که در زمان علی، استان تحت حکومتش یمن را بدون جنگ تسلیم دشمن کرد و علی وی را مؤاخذه کرد، بیانگر این است که حسن میخواسته به نتیجهای صلحآمیز برسد.[100] ولیری با استناد به طبری بر این باور است احتمالاً حسن میخواسته که قیس بن سعد را در کنار خود باقی نگذارد چرا که قیس از سرسختان در جنگیدن با معاویه بود حالآنکه حسن تمایل به صلح با معاویه داشت.[101] در ساباط اختلافی در سپاه رخ داد و حسن برای رفع آن خطبهای ایراد کرد تا سپاهیان را برانگیزاند، اما سپاهیان چنین تصور کردند که حسن به صلح میاندیشد و همین موضوع سبب اختلاف شدیدتر میان سپاه شد و بزرگان قبایل به وی شک برده و تهمت زدند و برخی به جانش سوءقصد کردند. حسن به کمک یارانش از صحنه دور شد اما شب هنگام یکی از خوارج به نام جراح بن سنان به حسن حملهور شد و وی را زخمیکرد.[102][103] حسن را به مدائن و نزد سعید بن مسعود ثقفی، والی مدائن بردند و او را تحت معالجه قرار دادند.[104][105]
بعد از آن اخبار حمله به حسن بهطور عامدانه از سوی معاویه منتشر شد و لشکریان حسن هزیمت شدند. معاویه تا اخنونیه پیشروی نمود و در آنجا با لشکریان عبیدالله بن عباس که در آنجا خیمه زده بودند روبرو شد و بابهای مذاکره که قبلاً با وجود مخالفتهای حسین باز شده بود به نتیجهٔ نهایی رسید.[106] دانشنامهٔ اسلام مینویسد در روایات در مورد تمام جزئیات درگیریهای بین حسن و معاویه صحبت نشده، اما مشخص است که معاویه چه از طریق مکاتبه و چه از طریق سخنرانی، خلافت حسن را به رسمیت نمیشناخت و شروع به فراخوانی نیروهای جنگی از شام و فلسطین و شرق اردن نمود. در آغاز نامههایی جدالآمیز در مورد حضور جاسوسان معاویه در کوفه و بصره، بین حسن و معاویه و عبیدالله — و برخی منابع عبدالله — بن عباس و معاویه ردوبدل شد. طبق گفتهٔ ابوالفرج اصفهانی، پیش کشیدن موضوعات زمان علی به این مکاتبهها دامن میزد.[107] در مسکن و در سپاه عبیدالله بن عباس، معاویه به نیرنگ دست زد. او تلاش کرد تا فرماندهان سپاه را از حسن جدا کند و برای نمونه به عبیدالله نامهای نوشت با این مضمون که حسن از معاویه تقاضای صلح کرده و درصورت همراهی عبیدالله با معاویه، به وی مال و امارت دهد[108] و یک میلیون درهم پاداش خواهد گرفت.[109] عبیدالله نیز به تصور چنین درخواستی از سوی حسن، برای منافع شخصی به معاویه پاسخ مثبت داده و شبانه همراه با نزدیک به دوسوم سپاه به معاویه پیوست. پس از انتشار این خبر، با وجود تلاشهای قیس بن سعد، اختلاف در سپاه حسن افزایش یافت.[110][111] هشت هزار تن صلح را پذیرفتند.[112] از نتایج این رویداد، ارسال نامه به معاویه از سوی بزرگان قبایل عراق مبنی بر همراهی با معاویه و حتی دستگیری حسن بن علی و تحویل وی به معاویه بود. معاویه سعی کرد قیس بن سعد را نیز به خود جلب کند اما موفق نشد.[113][114] ولیری میگوید چهار هزار تن از قیس بن سعد عباده حمایت کردند که میگفت: «یا از امام گمراه (معاویه) تبعیت کنید یا حرف من که امام نیستم را اطاعت کنید.» بهنظر میرسد این چهار هزار تن بر آن بودند که بجنگند اما سرانجام قیس صلح را پذیرفت.[115] خبر جدا شدن عبیدالله از سپاه حسن به مدائن رسید و سپاهیان تصور کردند که با توجه به نسبت خانوادگی وی با حسن، بدون تردید قیس نیز که نسبتی ندارد از حسن جدا خواهد شد و همین سبب اختلاف بیشتر شد. بهگزارش منابع، در مدائن خبر کشته شدن قیس سر داده شد و همگان به خیمهٔ حسن حمله برده و آن را غارت کردند.[116] لشکریان حسن میلی به جنگ نداشتند و روزبهروز مردم عراق بیشتر به معاویه میگرویدند.[117]
صلح
گاهشمار زندگی حسن مجتبی | |
---|---|
رویدادهای زندگی حسن مجتبی | |
در مدینه | |
۶۲۵ | ولادت در ۱۵ رمضان سال سوم هجری |
۶۲۶ | تولد حسین بن علی |
۶۲۸ | تولد زینب |
۶۳۱ | مباهله با مسیحیان نجران |
۶۳۲ | غدیر خم |
۶۳۲ | درگذشت محمّد |
پس از محمد | |
۶۳۲ | انتخاب ابوبکر به خلافت در سقیفهٔ بنیساعده رویداد خانهٔ فاطمه زهرا |
۶۳۲ | درگذشت فاطمه زهرا |
۶۳۴ | آغاز خلافت عمر |
۶۴۴ | قتل عمر بن خطاب و شرکت علی بن ابیطالب در شورای انتخاب خلیفه آغاز خلافت عثمان |
۶۴۸ | ولادت عباس بن علی |
خلافت علی بن ابیطالب | |
۶۵۶ | انتخاب علی به عنوان خلیفه آغاز شورشها جنگ جمل |
۶۵۷ | انتقال مرکز حکمرانی به کوفه نبرد صفین |
۶۵۸ | حکمیت جنگ با خوارج |
۶۵۹ | شکست فرماندار علی از عمرو عاص در مصر غارت عراق، حجاز، و یمن توسط معاویه |
۶۶۰ | معاویه خود را خلیفه خواند. |
۶۶۱ | کشته شدن علی بن ابیطالب در ۲۸ ژانویه مصادف با ۲۱ رمضان به ضربهٔ شمشیر ابن ملجم مرادی در مسجد کوفه |
خلافت | |
۶۶۱ | انتخاب بهعنوان خلیفه آغاز جنگ با معاویه صلح با معاویه |
پس از خلافت | |
۶۷۰ | کشته شدن در ۷ یا ۲۸ صفر سال ۵۰ هجری |
صلح حسن و معاویه به واقعهٔ صلح میان حسن بن علی و معاویة بن ابیسفیان اطلاق میشود که از جنگ بین کوفیان و شامیان جلوگیری کرد و طی آن خلافت با شروطی، از حسن به معاویه منتقل شد. این واقعه در ربیعالثانی ۴۱ ه.ق/اوت ۶۶۱ م پس از هفت ماه حکومت حسن بود.[118]
معاویه دو نماینده از نزدیکان خویش — عبدالله بن عامر و عبدالرحمان بن سمره — را با پیامِ پذیرشِ همهٔ شروطِ حسن نزد وی فرستاد.[119] او برای کاستن از قدرت روحیهٔ حسن، نامهٔ بزرگان قبایل را هم برای نشان دادن به حسن به نمایندگانش داده بود.[120][121] نمایندگان برای پرهیز از خونریزی، خلافت حسن پس از معاویه را مطرح کردند. در این شرایط، سپاه حسن در وضعیت خوبی قرار نداشت؛ پیوستن عبیدالله بن عباس به معاویه و شایعهٔ صلحجویی حسن و نیز شایعهٔ احتمال کشته شدن قیس، سپاه را در وضعیت روحی مناسبی قرار نداده بود. سپاهیان حسن را به کفر متهم میکردند و حسن نیز از آنان نومید شده و زخم خورده و اموالش غارت شده بود و در سپاه استقامت برای نبرد نمیدید، چه اینکه بسیاری از آنان درگیر تعصبات قبیلهای بودند و بزرگانشان برای همراهی به معاویه نامه نوشته بودند. در چنین شرایطی حسن چارهای ندید جز اینکه برای جلوگیری از خونریزی و حفظ جان مردم و امت اسلامی، صلح را بپذیرد. ازاینرو نمایندگان خویش را همراه با نمایندگان معاویه نزد وی فرستاد. آنان نامهای را با مضمون رعایت خواستهها و شروط حسن امضا کرده و نزد حسن فرستادند.[122] در منابع، شرایط صلح حسن، بهصورت ضد و نقیض بیان شدهاست.[123] در گزارشهایی آمده که معاویه کاغذی سفید با مهر خویش نزد حسن فرستاد تا حسن شروط خود را بر آن بنویسد.[124][125] و حسن بعدها افسوس میخورد که چرا بیشتر درخواست نکردهبود. قرار شد که سالانه یک میلیون درهم به حسن پرداخت شود و پنج میلیون درهم از خزانهٔ کوفه و مالیات برخی مناطق ایران مانند اهواز، فسا و دارابگرد به وی تعلق گیرد.[126] حسن پس از خواندن این نامه گفت که معاویه برای بهدستآوردن خلافت خواستهاست به طمعورزی حسن متوسل شود. حسن در جواب از سفیر خود خواست برای مردم امان بگیرد.[127] گزارش یعقوبی و مسعودی از مفاد عهدنامه، بدون تعرض است. طبری چهار ماده از آن ذکر کرده، در جایی سه ماده و در جایی دیگر چهار ماده آوردهاست. طبری دو ماده ذکر میکند که شامل درخواستهای مالی حسن از معاویه است. بهگفتهٔ دانشنامهٔ جهان اسلام، مبنای این مواد خبری به نقل از زُهری است که میگوید حسن میخواست تا میتواند برای خویش مال و امتیاز بگیرد. زهری با حکومت اموی نزدیکی داشته و از جانشینان معاویه اثر گرفتهاست. دانشنامهٔ جهان اسلام میگوید به نقل زهری دربارهٔ عدم مقاومت حسن در ماجرای پذیرش صلح، نمیتوان اعتماد کرد. مفاد عهدنامه در منابعی مانند بلاذری و ابن اعثم متفاوت است. به نقل از بلاذری، مواد عهدنامه عبارت بودهاند از: حکومت معاویه بر اساس کتاب و سنت و روش خلفای پیشین باشد؛ وی جانشین تعیین نکند و تعیین خلیفه را به شورا بسپارد؛ جان و مال و فرزندان مردم در امان باشد؛ معاویه در عیان و نهان به بدگویی علی بن ابیطالب و حسن و اصحابشان نپردازد. در منابع شیعی، شروط صلحنامه با نقل بلاذری و ابن اعثم کمی متفاوت است. نقل ابن شهرآشوب به این دو نزدیک است با این تفاوت که عمل به روش خلفای پیشین را ندارد و درعوض دارای بندی است که پانصد هزار درهم سالانه درخواست شدهاست. شیخ مفید در الإرشاد عهدنامه را با سه بند ذکر میکند که نحوهٔ تعیین خلیفه در آن نیامده و خودداری از دشنام علی بن ابیطالب و امان شیعیان از اعمال معاویه مورد تأکید قرار گرفتهاست. ابن بابویه در علل الشرایع و به نقل از کتاب الفروق بین الأباطیل و الحقوق اثر محمد بن بحر شیبانی، مفاد عهدنامه را چنین بیان میکند؛ حسن معاویه را «امیرالمؤمنین» نخواند؛ شهادتی نزد او اقامه نکند؛ معاویه به بازماندگان کشتگان جمل و صفین، یک میلیون درهم از خراج دارابگرد بپردازد. سه ماده از چهار مادهٔ این گزارش با منابع پیشین بهکلی تفاوت دارد. تاریخ انعقاد عهدنامه متفاوت ذکر شده: ربیعالاول، جمادیالاول یا جمادیالثانی سال ۴۱ ه.ق مسعودی در التنبیه و الاشراف تاریخ نخست را مشهورتر و درستتر میداند.[128]
حسن بار دیگر نمایندهای را برای تصریح شروط ارسال کرد. با پذیرش طرفین، معاهدهای تنظیم شد. مفاد کلی این شروط که در منابع به گونههای مختلف ذکر شده عبارتند از: واگذاری حکومت به معاویه به شرط عمل به قرآن و سنت پیامبر؛ خودداری معاویه از انتخاب جانشین و انتقال خلافت به حسن پس از معاویه و در صورت نیاز، به حسین؛ خودداری از دشنام به علی بن ابیطالب؛ قرار دادن مقرری برای بنیهاشم و تعیین مبالغی برای بازماندگان کشتگان جمل و صفین؛ چشمپوشی از رفتارهای گذشته و مجازات اهل عراق؛ تأمین جان و مال اصحاب حسن و شیعیان علی بن ابیطالب؛ و سرانجام تأمین جان اهل بیت پیامبر اسلام.[129] ویلفرد مادلونگ در دانشنامهٔ ایرانیکا مینویسد معاویه نامهای سفید امضا برای حسن فرستاد که حسن در آن موارد زیر را افزود:
- معاویه طبق کتاب خدا و سنت پیامبر و خلفای صالح عمل نماید.
- معاویه نمیتواند برای خود جانشینی انتخاب کند و این کار را باید به شورا واگذار کند.
- برای همگان در هرجایی امنیت وجود خواهد داشت.
- معاویه آشکارا یا نهان، حسن یا هیچکدام از یاران او را مورد ارعاب قرار نخواهدداد.[130]
مردم بصره موضوع آخر — مالیات نواحی ایران — را نمیپذیرفتند و آن را متعلق به خود میدانستند؛ ولیری در دانشنامهٔ اسلام بر این باور است که شرایط دیگری نیز در منابع آمده که ممکن است بعدها بهخاطر کاهش سرزنشهای وارده بر حسن و القای این مطلب که حسن با این صلح از موضع قبلیاش کنارهگیری نکرده، ساخته شدهباشد. از این شرایط میتوان به انتقال قدرت از معاویه به حسن پس از مرگ معاویه اشاره کرد. اما تعیین کردن پیشاپیش خلیفهٔ آتی در بین مسلمانان آن زمان جانیفتادهبود و معلوم بود که معاویه بعدها در مورد قبول این مطلب از سوی جامعهٔ مسلمانان با مشکل مواجه خواهدشد. نامهای از معاویه حاکی از آن است که قرار شد این شرط در آینده اجرا شود. اما ضمانت محکمی از معاویه گرفته نشد.[131]
سرانجام با تصریح شروط حسن، عهدنامه در انتهای نیمهٔ نخست سال ۴۱ ه.ق میان طرفین به امضا رسید.[132] دانشنامهٔ اسلام مینویسد این که معاویه عهد کرد که خلیفهٔ برحقی باشد نمیتوانست دلیلی بر آن باشد که وی از سیاستهای علی تبعیت میکند. قرار شد که دو میلیون درهم -که احتمالاً حسن، سهم حسین را هم در نظر گرفتهبود- از سوی معاویه پرداخت شده و بنیهاشم بر قبایل دیگر قریش، درگرفتن مزایا و عطاها ارجح شمرده شوند.[133] بهگفتهٔ مادلونگ، بعد از متارکهٔ جنگ، لشکر معاویه به کوفه آمد و در مراسم تسلیم خلافت به او، معاویه از حسن خواست که برخیزد و از وی عذرخواهی کند. اما حسن نپذیرفت و گفت که وی و حسین تنها نوههای محمد هستند و با وجود اینکه حق خلافت متعلق به وی بوده، اما معاویه در این مورد با وی به جنگ پرداخته و حسن تنها بهخاطر علاقه به امت اسلامی و جلوگیری از خونریزی، خلافت را به وی واگذاردهاست.[134] بهگزارش دانشنامهٔ جهان اسلام، پس از رفتن به کوفه، معاویه از حسن خواست تا بیعت کند، اما حسن ترک دشنام به علی بن ابیطالب و امان دادن به شیعیانش و خودداری از بداندیشی دربارهٔ آنان را شرط نمود. معاویه که قصد داشته به قیس بن سعد امان ندهد، با پافشاری حسن قبول کرد و سپس حسن با وی بیعت نمود. محمد بن بحر شیبانی و نیز مرتضی علمالهدی در تنزیه الانبیاء، بیعت حسن را گونهای آتشبس و قراردادی بر ترک جنگ دانستهاند. سپس حسین از بیعت سر باز زد و حسن او را تأیید کرد. قیس نیز با اصرار حسن بیعت کرد.[135] معاویه نیز در سخنرانیاش تمامی عهدههای نهادهشده را انکار کرد.[136][137]
پیامدهای صلح
معاویه، حسن را درخواستکنندهٔ صلح نمایاند و به علی بن ابیطالب نیز ناسزا گفت. حسین خواست تا پاسخ گوید، اما حسن او را نهی کرد و خود در خطبهای تشریحی کلی از موضوع عهدنامه و پیشنهاد صلح معاویه را برای مردم ارائه داد و سپس در پاسخ ناسزای معاویه به پدرش، اصل و نسب خانوادگی خویش را با معاویه مقایسه کرد. معاویه از این کار حسن برآشفت. در فردای آن روز حسن کوفه را به سوی مدینه ترک کرد و تا پایان عمر در آنجا ماند.[138] مادلونگ مینویسد معاویه بهدنبال خونخواهی از عثمان بوده و سه روز به مردم فرصت داد تا با وی بیعت کنند و درغیراینصورت بخشیده نخواهندشد.[139] صلح حسن همانطور که پیشبینی میشد، واکنشهایی را در میان حامیانش برانگیخت.[140] بسیاری از اشخاصی که پیشتر زمینهسازی برای متارکهٔ جنگ کرده بودند یا به دلایل دیگر، حسن را تنها گذاشتند، اکنون پذیرش عهدنامه از جانب وی را خطا میدانستند و صراحت ایشان نسبت به حسن، سبب میشد تا وی سکوت نکرده و دلایل پذیرش صلح را بیان کند. این مخالفتها از سوی افرادی با گرایشهای فکری مختلف مانند سفیان بن لیل (ابیلیلی)، سلیمان بن صرد خزاعی، حجر بن عدی، عبدالله بن زبیر، عدی بن حاتم و برخی دیگر انجام شده که حسن در مقام پاسخ به آنان برآمد.[141][142] این گفتگوها در منابع آمدهاست.[143] حجر بن عدی گفت که ای کاش میمرد و صلح کردن حسن را نمیدید. همچنین وی یا یکی دیگر از پیروان، حسن را باعث ذلت مسلمانان دانست. بعضی دیگر گفتند که حسن باید در تصمیمش تجدیدنظر کند.[144] دلایل بیانشده از سوی حسن عبارتند از: ناهماهنگی، چندرأیی و نداشتن آمادگی کامل جهت جنگ میان کوفیان و در نتیجه تحمیل کشتگان فراوان، خونریزی بسیار و خطر تزلزل جامعهٔ اسلامی، تنها ماندن حسن، اختلاف میان شیعیان و درنهایت تشخیص موقعیت و مصلحت مسلمانان.[145] شیعیان در سالهای بعد، این مطلب را که حسن هیچگونه تعهدی از معاویه نگرفت که بعد از مرگش خلافت را به وی بسپارد، نمیپذیرفتند. معاویه پس از صلح حسن، اقدامات متعددی در جلوگیری از شورشهای شیعیان انجام داد. بهعنوان مثال برخی قبایل شیعی را از کوفه خارج کرده و بهجای آنها قبایلی از شام و بصره و بینالنهرین را اسکان داد.[146]
پس از دست کشیدن از خلافت
پس از دست کشیدن از خلافت، حسن راهی مدینه شد. در بین راه در قادسیه، نامهای از معاویه دریافت نمود که از وی خواستهبود تا در جنگ علیه یکی از خوارج بهنام ابن حنصه طایی که بهتازگی قیام کردهبود به او کمک کند. حسن پاسخ داد که به این علت از جنگ دست کشیدهاست تا صلح را به میان امت برگرداند و بههمیندلیل در جنگ شرکت نخواهدکرد.[147] او در مدینه حداقل بهظاهر زندگی آرامی داشت و در امور سیاسی دخالتی نمیکرد.[148] اما عدم پایبندی معاویه به عهدنامه و برخی عزل و نصبها و رفتارهای وی، سبب میشد تا حسن از عملکرد و رفتارهای وی انتقاد نماید. معاویه بهظاهر سعی میکرد تا احترام حسن را نگاه دارد اما درعینحال برای کاهش احترام حسن در نزد مردم تلاش میکرد. از مهمترین انتقادهای حسن نسبت به معاویه، برنامهریزی جهت حکومت یزید پس از معاویه بود. واکنشهای بسیاری از حسن در برابر رفتار و عملکرد معاویه ثبت شدهاست تا حدی که حسن، معاویه را به تبعیت از قرآن و سنت پیامبر فرامیخواند.[149]
بهگزارش دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، موضع حسن بر این بود که تا مرگ معاویه، قیام و حرکت متقابل به صلاح نیست. او در هنگام خروج از کوفه، به یاران خویش میگفت تا خود را برای وقت مناسب آماده کنند. معاویه چندین بار بر همراهی حسن با خویش تأکید میکرد که نمونهٔ آن در ماجرای خروج گروهی از قبیلهٔ هوازن بود و معاویه از حسن خواست تا در کنار او باشد؛ اما حسن با یادآوری شروط عهدنامه دربارهٔ امیرالمؤمنین ندانستن معاویه از جانب خویش، اطاعت و قبول درخواست معاویه را لازم ندید و از همراهی با وی خودداری کرد بی آنکه در روابط میانشان خللی پدید آید.[150] وقتی معاویه دید که حسن حمایت چندانی از خلافتش نمیکند، روابط میان دو به تیرگی گرایید.[151] در سالهای پس از صلح حسن سفرهایی به حجاز و دمشق داشت.[152] ویلفرد مادلونگ معتقد است که گرچه حسن گهگاه برای گرفتن هدایتها و عطاها به دمشق به نزد معاویه میرفت، اما بخش اعظم این هدایا به عبدالله بن جعفر — پسر عموی حسن — که گرایشهای سیاسی یا آرزوهای اینچنینی نداشت میرسید و عبدالله این پولها را صرف فعالیتهای مرتبط با موسیقی، آوازخوانی و شعر و شاعری مینمود.[153]
کشته شدن
نقل مشهور دربارهٔ تاریخ درگذشت حسن مجتبی، ۲۸ صفر ۵۰ ه.ق است. اما سالهای ۴۸، ۴۹، ۵۱، ۵۷، ۵۸ و ۵۹ ه.ق نیز برای سال وفات ذکر شدهاست. روزهای آخر صفر، دو روز مانده به آخر صفر، هفتم صفر و ربیعالاول نیز برای روز و ماه درگذشت آمدهاست.[154] برطبق روایت ابن سعد، حسن در تاریخ ۵ ربیعالاول ۵۰ ه.ق/۲ آوریل ۶۷۰ م درگذشت.[155] حاجمنوچهری در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی تاریخ صفر ۵۰ ه.ق/مارس ۶۷۰ م را ذکر میکند.[156] شیخ مفید عمر حسن را در هنگام مرگ ۴۸ سال ذکر میکند؛ و با توجه به دیگر نقلها دربارهٔ مرگ، عمر وی ۴۶، ۴۷ و ۵۸ سال نیز آورده شدهاست. ذهبی ۵۸ سال را کاملاً مردود میداند.[157] ویلفرد مادلونگ در دانشنامهٔ ایرانیکا مینویسد که منابع اولیه قریب به اتفاق، علت درگذشت حسن را مسمومیت میدانند و اکثراً هم جعده همسر حسن، دختر اشعث بن قیس رهبر قبیلهٔ کنده را شخص مسمومکننده میدانند.[158] این مسمومیت در طی مدتی طولانی انجام شد.[159] ابن سعد مدت آن را نزدیک به چهل روز ذکر میکند. بنا بر برخی گزارشها، حسن پیشتر نیز چندین بار مسموم شده، اما نجات یافته بود.[160] حسن برایاینکه کسی به ناحق در جریان انتقامگیری برای حسن کشته نشود، شکش به معاویه را به حسین ابراز نداشت. بااینحال، یادداشتهای دیگر نشان میدهد که حسن ممکن است توسط یکی دیگر از همسرانش، هند دختر سهیل بن عمرو مسموم شدهباشد، ولی اشاره میکند که معمولاً عامل تحریککننده، معاویه بودهاست و برای وی که در حال ترویج مسئلهٔ خلافت یزید بود، این مرگ، رقیب خلافتی از پسرش زدود و بهنظر هم نمیرسد که معاویه خوشحالی خود را از درگذشت حسن پنهان کردهباشد.[161] مادلونگ مینویسد که محمد بن جریر طبری، واقعهٔ مسموم شدن حسن را بهخاطر ترس از ایجاد تفرقه در امت اسلامی نقل نکردهاست.[162] ولیری در دانشنامهٔ اسلام طی تحلیل تاریخی که در مورد درگذشت حسن انجام داده مینویسد که پدر جعده، اشعث که رئیس یک قبیله یمنی بود، بهخاطر خدمت به معاویه از سوی شیعیان بهعنوان خائن شمرده شدهاست. ازاینرو محتمل است که نفرت شیعه از پدر به دختر نیز منتقل شدهباشد.[163] حسن در وصیتش به حسین، علاوه بر دیگر مطالب به مدفن خویش اشاره کرد و نیز با وجود آگاهی از هویت قاتل خویش، این موضوع را برای کسی بازگو نکرد تا بحث قصاص قاتلش، سبب جدال میان شیعیان و دشمنانش نشود.[164] برخی منابع غیرشیعی مانند الامامة و السیاسة منسوب به ابن قتیبه، بیماری و درگذشت حسن را طبیعی دانستهاند و حتی گزارش بیماری سل را دادهاند. بهگزارش دانشنامهٔ جهان اسلام، برخی دیگر از نویسندگان غرب دنیای اسلام مانند ابن عربی و ابن خلدون، نقش معاویه در قتل حسن را بعید و آن را ساختهٔ شیعیان دانستهاند؛ اما این نظر ایشان متأثر از دیدگاهشان دربارهٔ خلافت و تحت تأثیر فضای هوادارانهٔ اندلسیان نسبت به امویان است.[165]
تحلیل معاصر از شواهد پزشکی علت مرگ
در سال ۲۰۱۶، گروه تحقیقاتی نیکول بورکه و همکاران از دانشگاه ناشوا در ایالات متحده با بررسی شواهد سم شناسی پزشکی و اسناد تاریخی ابراز کردند که علت فوت حسن بن علی مسمومیت با سم کالومل ( با فرمول شیمیایی جیوه (I) کلرید) ساخته شده در بیزانس بوده است. این شواهد علمی اثبات کننده دخالت معاویه بن ابی سفیان در طرح ریزی توطٸه سیاسی قتل حسن بن علی می باشد.[166]
تدفین
حسن وصیت کردهبود که در مسجدالنبی و در کنار قبر پدربزرگش محمد بهخاک سپردهشود.[168][169] سعید بن عاص فرماندار اموی مدینه در این موضوع مداخله نکرد[170] اما عایشه و مروان بن حکم -که در آن زمان از امارت مدینه عزل شدهبود-[171] توافق کردند که مانع شوند حسین این کار را انجام دهد. بعضی منابع حاکی از رضایت عایشه و سرسختی مروان هستند.[172] ابوالفرج اصفهانی میگوید حسن پیش از درگذشت از عایشه خواست تا اجازهٔ دفنش در کنار پیامبر را بدهد و عایشه هم موافقت کرده بود؛ اما حسن بهخاطر مخالفت امویان، از این درخواست منصرف شده و خواست تا در کنار مادرش دفن شود. گزارشی دیگر از وصیت حسن چنین خبر میدهد که او خواست تا پیکرش را برای تجدید عهد نزد قبر پیامبر ببرند و سپس در کنار مادربزرگش، فاطمه بنت اسد دفن کنند.[173] مروان قسم یاد کرد که بهعلت دفن کردن عثمان در بقیع نخواهد گذاشت حسن در کنار محمد دفن شود.[174] و با هزار نفر مسلح حاضر و مانع از انجام این کار شد. ابوالفرج اصفهانی میگوید عایشه با وجود دشمنی با مروان و امویان، اما آنان را همراهی کرد.[175] حسین به اتحادیهٔ قریش -حلفالفضول- شکایت کرد و خواستار احقاق حقوق بنیهاشم در برابر بنیامیه شد.[176] چیزی نماندهبود که بر سر این مسئله لشکرکشی آغاز شود. حسن وصیت کردهبود که درصورت مخالفت دیگران، میتواند در بقیع دفن شود.[177] ابوهریره و محمد حنفیه و دیگران،[178] حسین را متقاعد کردند که بهترین کار دفن حسن در بقیع در کنار مادرش است.[179] نماز میت را سعید بن عاص (حاکم وقت مدینه) برپا داشت. رسولی محلاتی، این درخواستِ حسین از سعید بن عاص را نوعی تَقیّه میداند، چرا که حسین قبل از نمازِ سعید بن عاص، بر پیکر برادرش نماز خوانده بود.[180] به نقل برخی روایات، دلیل خودداری حسین در برابر رفتار مروان، تنها قولی بود که به برادر خویش داده بود. پس از دفن، محمد حنفیه در جمع مردم، خطبهای در توصیف حسن ایراد کرد.[181] زنان بنیهاشم یک ماه عزاداری کردند و در مکه و مدینه هفت شبانهروز برای وی گریسته و بازارها بسته شد.[182] معاویه بهخاطر پافشاری مروان در عدمدفن حسن در کنار محمد، به وی حکم امارت دوبارهٔ مدینه را اعطا کرد. محل دفن حسن مکانی زیارتی بهخصوص برای شیعیان شد و گنبدی بزرگ بر فراز آن ساخته شد. اما این گنبد دو بار توسط وهابیان در سالهای ۱۸۰۶ و ۱۹۲۷ م تخریب شد.[183]
تیرباران شدن تابوت
در روضةالواعظین و اعیان الشیعه آمده هنگامی که خواستند حسن را دفن کنند، عایشه سوار بر قاطری شد و از بنیامیه و مروان و سایر طرفدارانِ ایشان کمک گرفت و مردم را علیه حسن میشوراند. عایشه گفت: «به خدا سوگند تا مو در سر من هست، نمیگذارم حسن را در اینجا — کنار قبر پیامبر اسلام و اتاق مادرش زهرا — دفن کنید.» ابنعباس گفت: «روزی قاطر سوار و روزی شتر سوار است»، یعنی روزی سوار بر شتر میشود و به جنگ با علی میرود و روزی بر قاطر سوار میشود و با جنازهٔ حسن بن علی مقابله و جنگ میکند. در بعضی منابع مانند ناسخ التواریخ و تاریخ ابن عساکر نقل شده که تابوت حسن را تیرباران کردند، تا آنکه هفتاد تیر از تابوت حسن بن علی بیرون کشیدند.[184]
همسران و فرزندان
صفت مِطلاق
دربارهٔ تعداد زنان و فرزندان حسن روایات مختلفی ذکر شده و در برخی گزارشها به ازدواجها و طلاقهای بسیار وی اشاره و گاهی تأکید شدهاست.[185] بهنوشتهٔ ولیری در دانشنامهٔ اسلام، حسن در مدینه از زنی به زنی دیگر میرفت بهطوریکه به او لقب «المِطلاق» (طلاقدهنده) داده بودند. تعداد زنان او را شصت یا هفتاد یا نود نفر و تعداد متعههای او را سیصد تا چهارصد نفر نوشتهاند. البته بهنظر نمیرسد کسی وی را بهخاطر این موضوع سرزنش کردهباشد.[186] اما عبدالله بن حسن، نوهٔ حسن، روایت میکند که حسن تنها چهار زن رسمی — بهاندازهٔ حد تعیینشده در شریعت اسلام — داشتهاست.[187] این موضوع در منابع اولیه و نیز برخی منابع در سدهٔ اخیر مورد نقد تاریخی، سندی و محتوایی واقع شدهاست. باقر شریف قرشی با بیان دلایل اثبات و نفی این موضوع، سند روایات در اینباره را نقل و نقد میکند و به نتیجهٔ جعلی بودن این روایات میرسد و احتمال میدهد که این دسته از روایات ساختهٔ عباسیان در مقابله با سادات حسنی باشد. علیاکبر غفاری نقدی سندی و ویلفرد مادلونگ نقدی محتوایی بر این روایات وارد میکنند.[188] ویلفرد مادلونگ در دانشنامهٔ ایرانیکا این مطلب را تأیید میکند که حسن در دههٔ آخر زندگی ازدواجها و طلاقهای فراوانی داشت و این مسئله دلیل دادن لقب «مطلاق» برای او شدهبود. بااینحال او مینویسد «داستانها و حکایات در این زمینه به اظهارات مضحکی همچون داشتن هفتاد یا نود همسر و سیصد متعه بسط داده شدهاست». مادلونگ روایت ابن سعد را در این زمینه از همه معتبرتر میداند که مطابق آن حسن ۱۵ پسر و ۹ دختر از شش همسر و سه متعهاش داشت که اکثراً در کودکی وفات یافتند.[189] مادلونگ میگوید محمد بن کلبی نخستین شخصی است که شایعهٔ داشتن نود همسر برای حسن را مطرح میکند و مداینی نیز این رقم را ساخته، اما کلبی بیش از یازده زن را نام نمیبرد که ازدواج پنج نفر از آنان مورد شک است.[190] مادلونگ همچنین روایتهایی را که در آنها علی بن ابیطالب در مسجد، کوفیان را از زن دادن به حسن بر حذر میدارد و اینکه علی از این میترسیده که ازدواجها و طلاقهای مکرر حسن باعث به وجود آمدن دشمنی قبایل عرب شود، فاقد اعتبار میخواند. زیرا حسن در آن برهه در خانهٔ پدری زندگی میکرد و نمیتوانست بدون اذن و تأیید پدر زنی اختیار کند و حسن با این ازدواجها درصدد تحکیم اتحاد خود با پدرش علی بودهاست. حسن کنیهٔ خود — محمد — را بهخاطر پسر اول از زن اولش — خوله بنت منظور بن زبان از قبیلهٔ فزاره — دارد. پدر خوله رهبر قبیله بود و خوله قبلاً زن محمد بن طلحه بود و این ازدواج بعد از درگذشت علی صورت گرفت. بهنظر میرسد که حسن قصد داشته که محمد را وصی خود کند، اما با مرگ این پسر و به دنیا آمدن پسری دیگر بهنام حسن از خوله، حسن بن علی، این پسر را وصی خود در موقوفات خانوادگیاش کرد. بهگفتهٔ دانشنامهٔ ایرانیکا، حسن در تعامل با زنان خود، بهمانند برخورد با دیگران، بردباری و بزرگواری را برمیگزیدهاست.[191]
همسران
مادلونگ بر اساس گزارشهای تاریخی و قرائن، ترتیب تاریخی ازدواجهای حسن را بیان میکند و بر طبق آن ازدواج حسن با شش زن به نامهای جعده بنت اشعث، امّبشیر بنت عقبة بن عمرو، خوله بنت منظور بن زبّان، حفصه نوادهٔ ابوبکر، امّاسحاق بنت طلحه و هند بنت سهیل بن عمرو اثباتپذیر است. نیز حسن از برخی از کنیزانش دارای فرزند شد.[192] ازدواج حسن با جعده پس از ورود علی بن ابیطالب به کوفه رخ دادهاست. پس از آن و قبل از واقعه صفین، حسن با امبشیر ازدواج نمود. مادلونگ معتقد است که این دو ازدواج به درخواست علی بن ابیطالب و با انگیزشهای سیاسی صورت گرفته است. حسن در دوران خلافتش و پس از بازگشت به مدینه، با خوله ازدواج کرد. ازدواج بعدی حسن در مدینه و با حفصه صورت گرفت که در نهایت به طلاق انجامید. ازدواج بعدی حسن با ام اسحاق بود. آخرین ازدواج حسن نیز با هند در مدینه صورت گرفت.[193]
فرزندان
شمار فرزندان حسن و تعداد دختران و پسران وی مختلف ذکر شدهاند: ابن سعد ۲۵ فرزند، ۹ دختر و ۱۶ پسر؛ مصعب بن عبدالله ۱۷ فرزند، ۶ دختر و ۱۱ پسر؛ بلاذری ۱۱ فرزند، ۲ دختر و ۹ پسر؛ یعقوبی ۸ پسر؛ مفید ۱۵ فرزند، ۷ دختر و ۸ پسر؛ عمری ۱۶ فرزند، ۵ دختر و ۱۱ پسر؛ ابن شهرآشوب ۲۱ فرزند، ۷ دختر و ۱۴ پسر ذکر میکنند. محمدتقی شوشتری دربارهٔ شمار فرزندان حسن و تعداد پسران و دختران نظری قطعی ندادهاست. مادلونگ تاحدودی قطعی، زید، حسن، طلحه، عمرو، قاسم، ابوبکر، عبدالرحمن، حسین اثرم، عبدالله، امّالحسین، امّعبدالله، فاطمه، رقیه و امّسلمه را فرزندان وی میداند. ابن عنبه اسماعیل، حمزه و یعقوب را نیز آوردهاست.[194] مادلونگ، این که حسن نام دو تن از فرزندانش را محمد نهاده و نام هیچیک را علی ننهاده، دلیلی بر شباهت به محمد پدربزرگش و پیروی از سیاستهای او میداند.[195]
حسن و حسین تنها نوادگان مرد پیامبر بودند که نسلهای بعدی از آنها بهوجود آمدند. ازاینرو، هر شخصی که میگوید نسب او به پیامبر میرسد، یا با حسن نسبت دارد یا با حسین. حسن و حسین از این نظر با برادرخواندههای خود، نظیر محمدِ حَنَفیّه، هم تفاوت دارند.[196] پدر حسن، علی بن ابیطالب، پسرعمو و داماد پیامبر و مادرش فاطمه زهرا، دختر محمد هردو از خاندان بنیهاشم و از قبیلهٔ قُرَیْشاند. بنیهاشم از خاندانهای برجسته و نژاده، ولی تهیدست در مکّه بود.[197][198]
اسامی همسران، کنیزان و فرزندان مشهور وی به شرح ذیل است:[199]
- امبشیر بنت ابومسعود
- زید بن حسن (۲۰ یا ۲۵ — ۱۲۰)
- امحسن بنت حسن
- امحسین بنت حسین
- خوله بنت منظور
- حسن مثنی (۴۱ — ۸۵)
- حسین اثرم
- امالحق بنت طلحه
- طلحه بن حسن
- فاطمه
- امکلثوم بنت فضل
- نفیله امعمرو
- عمر (عمرو) بن حسن (پس از ۴۸ — شاید ۱۰ محرم ۶۱)
- زینب بنت یسبع
- صافیه امعبدالرحمن
- عبدالرحمن بن حسن (؟ — ۱۰ محرم ۶۱)
- جعده بنت اشعث
- نرگس امفروه
- قاسم بن حسن (۴۷ یا ۴۸ — ۱۰ محرم ۶۱)
- رمله بنت سلیل
- ابوبکر بن حسن (؟ — ۱۰ محرم ۶۱)
- عبدالله بن حسن (۴۸ — ۱۰ محرم ۶۱)
- نامعلوم
- بشر بن حسن (؟ — ۱۰ محرم ۶۱)
- فاطمه بنت حسن
- امسلمه بنت حسن
- رقیه بنت حسن
- اسماعیل بن حسن
- حمزه بن حسن
- یعقوب بن حسن
- امعبدالله بنت حسن
ویژگیهای ظاهری و اخلاقی حسن
بر اساس روایتی که منابع شیعه و سنی گزارش کردهاند، حسن مجتبی از لحاظ ظاهری و اخلاقیات، به پیامبر شباهت داشت تا جایی که محمد در توصیفش گفته بود که تو از لحاظ خَلقی و خُلقی به من شباهت خواهی داشت.[200] ابن اسحاق مینویسد که پس از پیامبر اسلام، هیچ کس به قله شرافتی که حسن رسیده بود، نرسیدهاست.[201] حسن در انجام واجبات شرعی بسیار کوشا بود و چندین بار با پای پیاده به حج رفت. شیعیان وی را بهعنوان امام دوم خود و آیتی از سوی خدا میدانند.[202] بارزترین صفات اخلاقی وی، صبر و حلمش است. رفتار وی حتی در برابر آنان مورد اهانتش قرار میدادند، درخور توجه است. روایت رفتار نامناسب فردی از اهالی شام با حسن و مشاهدهٔ برخورد حسن با آن مرد و پشیمانیاش از نحوهٔ برخورد خویش از این دست است. بردباری وی حتی در برابر دشمنانِ بنیهاشم نیز قابل مشاهده است مانند رفتاری که در برابر اهانت مروان بن حکم ابراز داشت.[203] همین امور سبب شد تا مخالفانش همچون مروان با وی، برخوردی محترمانه داشتهباشند.[204] حاجمنوچهری میگوید بهنظر میرسد بردباری حسن در چنین مواردی ناشی از هوش و درک درست از موقعیتها بودهاست. وی شجاعت خویش را بهخاطر فرزند علی بن ابیطالب بودن میداند و پدرش نیز شجاعت حسن را ستودهاست. زهد و پارساییاش بهگونهای بود که گزارش شده بارها تمام داراییاش را میان نیازمندان قسمت کردهاست. او با شنیدن توصیف مرگ، حشر، قیامت و جهنم دگرگون میشد.[205] باقر شریف قرشی، از میان صفات اخلاقی حسن، بخشندگی، زهد، وقار، پرهیزکاری و اخلاقمداری وی را از منابع شیعه و سنی گزارش کردهاست.[206]
ویلفرد مادلونگ در دانشنامه ایرانیکا بر این باور است که حسن، خلق و خوی محمد را داشت و از سیاستهای پدرش علی انتقاد میکرد، اما حسین به پدرش شبیه بود و اینکه حسن دو تن از پسرانش را محمد نامیده و هیچکدام را علی نام ننهاده و اینکه حسین دو تن از چهار پسرش را علی نام نهاده و هیچکدام را محمد ننامیده دلیلی بر این مدعا میداند. بر خلاف روحیه صلح طلبی حسن، حسین روحیه جنگجویی و حس غرور خانوادگی پدرش را داشت، گرچه توانایی جنگاوری و تجربه آن را همانند پدرش نداشت. بااینکه علی حسن را برای خلیفه شدن بعد از خودش آموزش میداد اما به نظر میرسد که رفتار علی نسبت به حسین بیشتر آسانگیرانه و حمایتآمیز بودهاست.[207] رسول جعفریان روایاتی را که در آن حسین شبیه علی و حسن شبیه محمد معرفی شده را جعلی میداند و به گفته وی تصویر ارائه شده در این روایات میتوانست به منظور تخریب چهره علی و عاشورا باشد و به کار کسانی بیاید که طرفدار گرایشهای عثمانی بودند.[208][یادداشت 4] سید محمدحسین طباطبایی دربارهٔ مقایسه رفتار حسن ابن علی و حسین ابن علی مینویسد:
و از اینجا روشن میشود که آنچه برخی از مفسرین حوادث گفتهاند که این دو پیشوا (امام حسن و امام حسین) دو سلیقه مختلف داشتند و امام حسن مسلک صلح را میپسندید به خلاف امام حسین که جنگ را ترجیح میداد، [...] سخنی است نابجا؛ زیرا میبینیم همین امام حسین که یک روز زیر بار بیعت یزید نرفت، ده سال در حکومت معاویه مانند برادرش امام حسن (که او نیز ده سال با معاویه به سر برده بود) به سر برد و هرگز سر به مخالفت برنداشت.[209]
موقعیت علمی و روایی حسن
در منابعی همچون الإصابه اثر ابن حجر عسقلانی که روایات حسن را در کنار محمد گزارش کرده، از وی بهعنوان صحابهٔ پیامبر یاد شدهاست. بخش اصلی این احادیث، در قالب سیرهٔ پیامبر بهجای مانده که بیشتر بهصورت پرسش و پاسخ میان اصحاب حسن و وی دربارهٔ نحوهٔ عملکرد پیامبر مطرح میشدهاست. گاهی نیز حسن بدون اینکه کسی پرسش کند، بر اساس سیرهٔ پیامبر آموزشهایی داده که در منابع آمدهاست. افزون بر اینها، روایتهای وی از پیامبر نیز در منابع اهل سنت و شیعه ذکر شدهاست که در فقه اسلامی کاربرد داشتهاست و فقیهانی از اهل سنت مانند شافعی از روایاتش در ابواب فقهی بهرهبرداری کردهاند.[210] در خصوص تفسیر قرآن نیز از حسن بن علی روایات فراوانی گزارش شدهاست. این احادیث در موضوعات مختلفی چون حفظ و تبیین جایگاه اهل بیت و مبارزه با اسرائیلیات، در دوران منع نشر احادیث تفسیری توسط معاویه منتشر شدهاست.[211] مباحثی که حسن مجتبی در خصوص تفسیر قرآن به آنها پرداخته است، شامل: بیان علوم قرآنی، سبب نزول سور و آیات، تبیین قرائت صحیح برخی آیات، بیان فضائل و خواص آیات، تبین معانی باطنی و ظاهری آیات، تعیین مصادیق، تبیین آیات الاحکام و تفسیر آیات میباشد.[212] وی در عصر خلافت ابوبکر و عمر، به پاسخدهی سوالات فقهی و اعتقادی مردم میپرداخت. منابع شیعی، از پاسخهای حسن به سوالاتی یاد کردهاند که خلفا از پاسخ به آن درمانده بودند.[213]
حاجمنوچهری میگوید حسن در منظر شیعه بهعنوان انتقالدهندهٔ امامت و وصایت مطرح است؛ رابطهٔ وی با علی بن ابیطالب نه بهعنوان پدر و فرزند، بلکه در جایگاه دو شخصیت اثرگذارِ تاریخ اسلام که معصوم و امام شیعه بودهاند، دارای اهمیت است. او در رابطه با علی بن ابیطالب، بروز عملی مفهوم وصایت و سبب ترویجِ علمِ علوی بهوسیلهٔ تبیین سلسلهٔ وصایت است. از منظر رجالی–تاریخی وی در جایگاه صحابی پیامبر و علی بن ابیطالب قرار دارد. منابع اهل سنت با این موضوع به روش اصحاب حدیثی رفتار کردهاند و در طبقهبندیای به سبک محدثان و در تقسیمبندی سنتی استادان و شاگردان، علی بن ابیطالب و فاطمه زهرا را در زمرهٔ استادان حسن یاد کردهاند؛ آنچنانکه ابن عساکر در تاریخ مدینة دمشق نیز از چنین روشی بهره بردهاست. تعالیم حسن از جد و پدرش در مباحث مختلف بهویژه در منابع شیعی بسیار نمود یافته و سلسلهٔ روایت از شاگردان حسین و انتقال علم امامت در قالب مفهوم وصایت و امامت از آدم تا خاتم و سپس تا مهدی مورد بحث واقع شدهاست.[214]
از سوی دیگر در منابع رجال و مانند آن، فهرستی از افراد روایتکننده از وی ذکر شده که دربردارندهٔ گروههای مختلفی بهویژه صحابهٔ صِغار و نسل اول تابعین هستند. در منابع اهل سنت، حسن مثنی، سجاد، محمد باقر، عبدالله فرزند سجاد، عایشه، عکرمه، ابن سیرین، جبیر بن نفیر، هیبرة بن یریم، سفیان بن لیل و ابوالحوراء ربیعة بن شیبان سعدی بهعنوان راویان وی شمرده شدهاند. در این میان، علاوه بر حسن مُثَنّیٰ، ابوالحوراء بیشترین روایت را نقل کردهاست. گروهی دیگر از یاران حسن کسانی بودهاند که در زمرهٔ اصحاب و معاصرانش قرار، و صرفاً نزد او حضور داشتهاند یا گونهای ارتباط میانشان بودهاست. برخی از این اشخاص عبارتند از: جابر بن عبدالله انصاری، حسن بصری، ابنعباس، حارث همدانی، شریح قاضی، حذیفة بن اسید، حبیب بن مظاهر و سلیمان بن صرد که برخی از صحابه و برخی از تابعین بودهاند.[215]
آثار
از حسن بن علی روایات، خطبهها و نامههایی بهجا مانده که در منابع اهل سنت و شیعه موجود است. روایات پراکندهٔ وی دربردارندهٔ بیان سیرهٔ پیامبر اسلام، علی بن ابیطالب و فاطمه زهرا، جایگاه اهل بیت و امامان شیعه است. روایات وی در مجموعههایی با عنوان «مُسنَدُ الْحَسَن» یا «حَدیثُ الْحَسَن» در ضمن مجموعههای حدیثی گردآوری شدهاست. نمونهٔ آن روایات ابوالحوراء در مسند احمد بن حنبل و المعجم الکبیر طبرانی است. در عصر حاضر عزیزالله عطاردی مُسنَدُ الإمامِ الْمُجْتَبیٰ أبی مُحَمَّدِ الْحَسَنِ بنِ علی را گردآوری کردهاست.[216]
در دستهٔ خطبههای حسن بن علی، خطبههای وی دربارهٔ رخدادهای پس از کشته شدن علی بن ابیطالب است. بخش دیگر نیز شامل سخنان وی در برابر معاویه و بزرگان قوم است که بهویژه موضوعات سیاسی، خلافت و موارد منتهی به صلح است. بیشترین حجم آثار بهجایمانده از حسن بن علی، به خطبههای وی تعلق دارد. زمینهٔ بیان خطبهها، پاسخ به درخواست اصحاب برای توصیف و تبیین موضوعی اعتقادی، وعظ و ارشاد، ترغیب مردم به جنگ و توصیف اهل بیت و بیان جایگاه آنان است. وصیت وی به برادرش حسین، بهویژه در هنگام وفات در منابع آمده که در آنها نیز تلاش کرده تا جایگاه اهل بیت را تبیین کند. نامههای حسن بن علی به اشخاص سیاسی، عالمان، والیان سرزمینهای اسلامی و دیگران بخشی دیگر از آثار بهجامانده از وی است. نامههای حسن به معاویه پس از کشته شدن علی بن ابیطالب و نامهای دربارهٔ رویدادهای مربوط به صلح، از نمونههایی است که بیانکنندهٔ مواضع اعتقادی و سیاسی اوست. نیز نامههای خطاب به عمروعاص و زیاد بن ابیه و توصیهٔ آنان به بازگشت به مسیر عدالت موجود است. جز این موارد، برخی جملات کوتاه دربارهٔ مباحثی مانند عقل و دانش، ارتباط با عالمان، دوستی اهل بیت، صفات اخلاقی و انسانی مانند جود و کرم موجود است که در منابع بهویژه تحفالعقول ابن شعبهٔ حرانی آمدهاست.[217]
حسن در قرآن و حدیث
آیات مرتبط با حسن
بسیاری از مفسّران اهل سنت و شیعه مانند فخر رازی و سید محمدحسین طباطبایی، در تفسیر سوره انسان و آیات مشهور به آیه اطعام، شأن نزول آن را مرتبط با علی و فاطمه و داستان بیماری فرزند یا فرزندانشان و نذر برای بهبودیشان برمیشمارند.[218][219][220]
بهنوشتهٔ سید محمدحسین طباطبایی در تفسیر المیزان، رویداد مُباهِله بیانگر ماجرای رویارویی پیامبر اسلام و اهل بیتش از یکسو و مسیحیان نَجران از دیگرسو است. طباطبایی میگوید که بنابر روایات، مقصود از ابناءنا در آیهٔ مباهله حسن و حسین بودهاند.[221][222] بسیاری از مفسران اهل سنت نیز بیان کردهاند که منظور از افراد در آن، علی، فاطمه، حسن و حسین هستند.[223][224][225]
طباطبایی در تفسیر آیهٔ تطهیر در المیزان، مخاطب این آیه را اصحاب کسا میداند و به احادیث آن که تعداد آنها بیش از هفتاد حدیث است و بیشتر از طریق اهل سنّت هستند اشاره میکند.[226] مفسران اهل سنت ازجمله فخر رازی و ابن کثیر نیز در تفسیر خود ضمن بیان روایات مختلف دربارهٔ مصداق اهل بیت در این آیه، علی، فاطمه، حسن و حسین را از مصادیقش میشمارند.[227][228]
در توضیح و تفسیر آیهٔ ۲۳ سورهٔ شُوریٰ، طباطبایی در المیزان ضمن گزارش و نقد گفتههای مختلف مفسران، گفتهاست که مقصود از «مَوَدَّتِ قُربیٰ»، محبّت اهل بیت محمّد؛ یعنی علی، فاطمه، حسن و حسین است. او در ادامه، روایات گوناگونی از اهل سنت و شیعه را آوردهاست که این موضوع را تصریح کردهاند.[229][230] مفسران اهل سنت همچون فخر رازی و ابن کثیر نیز به این موضوع اشاره کردهاند.[231][232]
در سیرهٔ پیامبر اسلام
با بررسی روایات بسیاری از پیامبر اسلام دربارهٔ حسن، دیدگاه پیامبر نسبت به وی بهعنوان شخصی اثرگذار در آیندهٔ جامعه اسلامی و مسلمانان بهدست میآید. این روایات دربردارندهٔ ابراز علاقهٔ پیامبر نسبت به حسن نیز هستند که نشاندهندهٔ جایگاه وی نزد پیامبر اسلام است. در یکی از مهمترین این روایات، پیامبر حسن را فرزند خویش نامیده و دوستدارانش را دوست خویش میداند. در روایتی دیگر، در کنار این ابراز علاقه، دوستداری حسن و دوستداران وی را از خداوند طلب میکند. گاهی نیز در کنار نام حسین، با ابراز علاقه به هر دو، حسن را از خویش و حسین را از علی بن ابیطالب میداند. در روایتی دیگر آمده که خداوند به دست حسن میان دو گروه از مبتلایان به فتنه، صلح برپا میکند؛ اینگونه حسن آشتیدهندهای نمایانده شده که حجّت خدا بین امّت است و پیروی از وی، پیروی از کلام پیامبر.[233] بر اساس روایتی، پیامبر اسلام حسن را در صفت عقل ستوده است و دربارهاش گفته: «اگر عقل به شمایل مردی درمیآمد، به شکل حسن میبود.»[234] در گروهی دیگر از روایاتِ مربوط به حسنین، بههمراه حسین، «سرور جوانان اهل بهشت» معرفی شدهاست. حضور اجتماعی حسنین با توجه به سن کمشان در زمان پیامبر، نشاندهندهٔ هدف پیامبر در تثبیت جایگاه تاریخی–اجتماعی ایشان است. درک این موضوع با توجه به روایات دربارهٔ امامت ایشان در همه حال — چه قعود و چه قیام — و حضورشان در کنار پیامبر اسلام در قیامت بیشتر امکانپذیر است.[235][236]
دیدگاههای مذاهب اسلامی دربارهٔ حسن
دانشنامهٔ اسلام مینویسد در منابع عوامل پذیرش صلح توسط حسن، صلحدوستی، بیزاری از سیاست و چنددستگیهای متعاقبش و تمایل به جلوگیری از خونریزیهای گسترده گزارش شدهاست. اما احتمال دارد که وی بهعلت نبود نهضت حامیاش، صلح را پذیرفته باشد. اگر پذیرفته شود که علی از روی عادت، هفتهبههفته خزانه را خالی میکرد و محتویاتش را بین مردم تقسیم میکرد، بنابراین دولت حسن با مشکلات مالی روبرو بود. علاوهبرآن، علی در سالهای آخر خلافتش با شکستهای پیدرپی مواجه شد و این مهم در زمان خلافت حسن تشدید شد. ازاینرو حسن نمیتوانست به سربازانی تکیه کند که میل چندانی به جنگیدن نداشتند. تبعات بعدی صلح، بر علویان بسیار گران آمد. در بحث و جدلهایی که با آنان میشد، آنان در مورد این مطلب که حسن از حق خودش بهعنوان خلیفه کناره گرفته و بنابراین آنان دلیلی برای مخالفت ندارند، پاسخی نداشتند. حدیثی موجود است که مدعی است حسن، در حق خودش بهعنوان خلیفه پافشاری نخواهد کرد. این حدیث میگوید محمد گفتهاست که این پسرم حسن حاکمی است که خداوند توسط او، روزی دو گروه مخالف مسلمان را در کنار هم میآورد.[237]
صلح حسن و معاویه از موضوعاتی است که در فرایند کلام اسلامی اثر گذاشتهاست. بهگزارش ابوالحسین محمد ملطی (د. ۳۷۷ ه.ق) از متکلمان اشعری، پس از صلح، گروهی از یاران علی بن ابیطالب و از اهل جدل و تمییز و نظر و استنباط و حجج، گوشهنشینی کرده و در خانه و مسجد عزلت گزیدند و گفتند به علم و عبادت میپردازند و ازهمینرو معتزله نام گرفتند. اصول خمسهٔ معتزله همان است که این گروه به آن باور داشتند. سعد بن عبدالله اشعری نیز گزارش میکند پس از کشته شدن حسین بن علی، گروهی از شیعیان با قیاس صلح حسن و قیام حسین، از علت این تفاوت در رفتارِ دو امام معصوم درماندند و از تشیع خارج شدند. مباحثات کلامی دربارهٔ صلح حسن بن علی، دو رویکرد شیعی و غیرشیعی را دربردارد که هر رویکرد به طریقی ویژه این مسئله را تبیین میکند.[238]
دیدگاه اهل سنت
صلح حسن بن علی سبب شد تا در میان فرقههایی که امامت را به اختیار و بیعت اهل حل و عقد درست میدانستند، مباحثاتی دربارهٔ امکان و شرایط خلع امام از امامت بهوجود آید. نتایج این مباحثات با مسئلهٔ مشروعیت خلافت معاویه مرتبط است. متکلمان معتزلی که با توجه به مبانی اعتقادات خود، معاویه را در مقام امام بهرسمیت نمیشناختند، با دلایلی بیان کردهاند که حسن بن علی پس از صلح، بر مقام امامت خویش باقی بودهاست. در برابر این رویکرد، متکلمان اهل سنت که خلافت معاویه را دارای رسمیت میدانستند، صلح حسن بن علی را کنارهگیری وی از مقام امامت در نظر گرفتهاند و معاویه را در مقام خلیفه بهرسمیت شناختهاند.[239]
بنا به گزارشهای موجود از معتزلهٔ بصری، دیدگاه معتزله مشروعیت امامت حسن بن علی و حسین بن علی و عدم مشروعیت خلافت معاویه است. اینان اعتقاد داشتند که صلح حسن، سبب خلع وی از امامت نمیشود. بهباور این گروه، هرگاه پس از احراز مقام امامت در امام و بیعت مردم با وی، امام عمل نادرستی انجام دهد چنانکه بهسبب آن شایستگی امامت را از دست بدهد و از عمل خویش نیز اظهار ندامت و توبه نکند، میتوان وی را امام ندانست؛ درغیراینصورت، امام حق ندارد از مقام خویش کنارهگیری کرده یا با فرد دیگری بیعت کند. مردم نیز نباید بدون برهان، امام را واگذارده و با فرد دیگری بیعت کنند. بهاعتقاد قاضی عبدالجبار، حسن بن علی بنا به اجتهاد خویش به این نتیجه رسید که اگر با معاویه وارد جنگ شود، یارانش وی را رها کرده و به او کمک نخواهند کرد؛ بنابراین در صلح حسن با معاویه، عمل نادرستی رخ نداده و وی بنا به اضطرار و ترس به صلح با معاویه وادار شد و چنانچه عوامل ترس و اضطرار رفع میشد، وی صلح را رها کرده و بینیاز به بیعت دوباره با مردم امامت خویش را ادامه میداد.[240]
بهباور ابوعلی جبایی، بیعت حسن بن علی با معاویه در «حد اکراه» انجام شد؛ چراکه ترس از غلبهٔ سپاه شام و کشتار سبب شد تا حسن راهی جز بیعت نداشته باشد. جبایی معتقد است درصورت به حد اکراه رسیدن بیعت بهخاطر فشار و اجبار، بیعت و عدم بیعت برابر بوده و دارای اعتبار نیست؛ آنچنانکه اگر فردی برای حفظ جان، کفر بر زبان آورد، کافر نخواهد شد، امام هم میتواند بیعت را بر زبان آورد اما در دل به آن بیاعتقاد باشد. جبایی میافزاید کسانی مانند سعد بن ابیوقاص، سعید بن زید و عبدالله بن عمر نیز اینچنین با معاویه بیعت کردند؛ و نیز بهخاطر تغییر نکردن شرایط تا زمان درگذشت حسن بن علی، وی امکان بازیابی قدرت سیاسی را نیافت. ابن ملاحمی از شاگردان ابوالحسین بصری معتزلی، در تأیید در حد اکراه بودن بیعت حسن بن علی با معاویه میگوید چطور میتوان تصور کرد حسن بن علی که برای بیعت گرفتن از معاویه وارد جنگ با وی شد، بدون اکراه حاضر به بیعت و تسلیم قدرت به معاویه شده باشد.[241]
از سوی دیگر اهل سنت با استناد به حدیثی از پیامبر اسلام دربارهٔ برپا شدن صلح میان دو دستهٔ بزرگ توسط حسن بن علی، صلح وی را تأیید میکنند. اینان با مشروعیت بخشیدن به خلافت معاویه، صلح حسن را خلع خودخواسته و کنارهگیری وی از خلافت و امامت میدانند و در دلیل آن، عمل حسن بن علی را سبب خشنودی خدا ذکر کردهاند؛ آنچنانکه برای تاریخ صلح حسن بن علی، از عبارت «عام الجماعة» استفاده میکنند. از نظر اهل سنت، مردم اجازه ندارند امام را خلع کنند و خود امام درصورت علم به تشتت و ضعف امور مسلمانان بر اثر کنارهگیری وی از امامت، حق این کار را نخواهد داشت. اهل سنت بر این باورند که اگر امام بداند کنارهگیری از امامت و خلافت، به صلاح مسلمانان بوده و مانع کشتار آنان میشود، میتواند از مقام خویش کناره بگیرد. این برداشت به این معنی است که حسن بن علی بهخاطر عدم یاری از سوی مردم حاضر به صلح نشد، بلکه با اختیار صلح را بر جنگ مرجح دانست.[242]
گروهی از اهل سنت همچون ابن حجر هیتمی، ابن کثیر، مناوی، قاضی عیاض و ابوبکر بن العربی، به روایتی از پیامبر اسلام که خلافت پس از خویش را سی سال پیش بینی کردهاست و پس از آن به پدید آمدن سلطنت و پادشاهی در اسلام اشاره شدهاست استناد کرده و خلافت چند ماهه حسن بن علی را تکمیل کننده سی ساله حکومت خلفای راشدین دانستهاند. بر همین اساس حسن بن علی توسط گروهی از دانشمندان اهل سنت از خلفا راشدین محسوب گردیده است.[243]
دیدگاه شیعه
شیعه بر این اعتقاد است که امامت حسن بن علی بنا بر نص از سوی پیامبر و علی بن ابیطالب است و ضمن تأیید صلح وی، کنارهگیریاش از مقام سیاسی را آسیبزننده به مقام امامت وی نمیدانند و او تا پایان زندگی و انتقال امامت به حسین بن علی، امام مفترضالطاعه بودهاست. شیعه معتقد است که امامت حسن بن علی به اختیار مردم نبودهاست و اصولاً امامت از طریق بیعت با فرد دیگر یا کنارهگیری خودخواستهٔ امام، به فرد دیگری انتقال نمییابد. آنچنانکه قاضی نعمان، متکلم اسماعیلی، بر این باور بودهاست.[244]
متکلمان شیعه، دربارهٔ علت صلح حسن بن علی، به بررسی و بیان رویدادهای منجر به صلح میپردازند و گسستگی سپاه و تنها گذاشتن حسن بن علی از سوی یاران و نیز غارت اموال و سوءقصد به جان وی را از دلایل آن برمیشمرند. افزون بر اینها، ویژگی عصمت برای امام، دلیل دیگری از سوی شیعه مبنی بر درستی کار حسن بن علی بیان شدهاست. بهباور سید مرتضی، حسن بن علی با اکراه و در حد «الجاء» به صلح تن داد. عامل اکراه، سبب تعبیر عمل حسن بن علی به تقیه از سوی شیعه شد؛ و نیز بیعت حسن بن علی بهمعنای رضایت وی بر پایان جنگ در نظر گرفته شد. ازاینرو متکلمان شیعی، صلح حسن بن علی را با واژگانی مانند «مهادنه و معاهده» به معنی پذیرش متارکهٔ جنگ تعبیر کردهاند. محمد بن بحر شیبانی در الفروق بین الاباطیل و الحقوق بیان میکند مصالحهٔ حسن بن علی از دیدگاه «اهل تمییز و تحصیل»، مهادنه و معاهده نام دارد. وی میگوید اینکه به نقل از منابع، معاویه به هیچکدام از مواد «معاهدات» عمل نکرد، نشاندهندهٔ معاهده بودنِ این مصالحه است و نه بیعت بودنِ آن. ازاینرو این صلح سبب رسیدن معاویه به مقامی بالاتر از امام نبود تا اینکه اطاعت از وی بر حسن بن علی لازم باشد. شروط تعیینشده از سوی حسن بن علی دلیلی بر این گفتهاست. شیبانی ادامه میدهد اینکه از شروط حسن بن علی از معاویه خواست تا خود را «امیرالمؤمنین» ننامد، دلیل بر این است که حسن بن علی معاویه را شایستهٔ خلافت نمیدانست؛ و نیز شرط دیگر دربارهٔ عدم اقامهٔ شهادت در حضور معاویه، به این معناست که نزد حسن بن علی، معاویه جایگاهی مانند کارگزاران و والیان حسن بن علی نیز نداشت، چراکه اقامهٔ شهادت در حضور کارگزاران حسن بن علی انجام میشد، اما وی شرط کرد که در حضور معاویه شهادتی صورت نگیرد. نیز هنگامیکه معاویه از حسن برای همراهی در جنگ با خوارج دعوت کرد، حسن بن علی آن را نپذیرفت که نشاندهندهٔ این است که حسن بن علی برای معاویه خلافت و امارتی قائل تبود.[245]
از دیدگاه زیدیه، اینکه حسن بن علی در «عام الجماعة» امر را به معاویه واگذارد، صحیح بود و دلیل آن تنها ماندن حسن بن علی و ضعف آنان، واجب بود تا حسن بن علی صلح را بپذیرد و در واقع وی از معاویه جانبداری نکرد. ناصر لدین الله ابراهیم مؤیدی (د. ۱۰۸۳ ه.ق) در اثبات صحت صلح حسن بن علی، نمونههای از سنت پیامبر اسلام در صلح حدیبیه میآورد. او ادامه میدهد از شروط تعیینشده از سوی حسن بن علی این بود که معاویه حق تعیین جانشین برای خویش را ندارد، اما معاویه به این شرط عمل نکرد. مؤیدی میگوید بطلان امامت تنها در صورتی است که در شروط امامت خللی وارد شود یا امام مرتکب «حدث» — بهمعنای خطای بزرگ و بدعت — شود بهگونهای که نتوان وی را امام دانست؛ اما حسن بن علی در معاهده با معاویه هیچگاه به چنین مواردی دست نزد تا بتوان امامتش را باطل دانست. علاوه بر اینها، معاویه بهخاطر گردنکشی، ظالم دانسته میشود و با توجه به آیهٔ «... لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمینَ» واجد امامت نیست.[246]
سید محمدحسین طباطبایی با اشاره به اینکه حسین بن علی نیز در دوران حکومت معاویه صلح را بر جنگ برگزید مینویسد:
... حقاً اگر امام حسن یا امام حسین با معاویه میجنگیدند کشته میشدند و برای اسلام کمترین سودی نمیبخشید و در برابر سیاستِ حقبهجانبیِ معاویه، که خود را صحابی و کاتب وحی و «خالالمؤمنین» معرفی کرده و هر دسیسه را بهکار میبرد، تأثیری نداشت. گذشته از اینکه با تمهیدی که داشت میتوانست آنان را بهدست کسان خودشان بکشد و خود به عزایشان نشسته به مقام خونخواهی بیاید چنانکه با خلیفهٔ سوم نظیر همین معامله را کرد.[247]
از دیگر ارکان امامت در نظر شیعیان، علم است. از حسن مجتبی در این خصوص خطبهها و سخنان حکمتآمیز بسیاری گزارش شدهاست. شیعیان امامان را وارثان علم پیامبر اسلام میدانند. در منابع از تمهیدات به جهت اثبات علم حسن توسط علی بن ابیطالب سخن به میان آمده است. یکی از این تدابیر، برگزاری مجالس پرسش و پاسخ و پرسیدن سوالهای سخت و پیچیده از حسن - که در آن دوران کودکی خردسال بود- نقل شدهاست.[248]
حسن در هنر و ادبیات
آثار ادبی
در نظم و نثر ادبیات فارسی، وصف حسن بن علی با الهام از زندگی و شخصیت وی شایان توجه است. در آثار منثورِ تاریخی، تفسیری، عرفانی و ادبیِ فارسی، گزارشهایی ادبی از ابعاد گوناگون زندگی حسن مجتبی وجود دارد. این آثار را میتوان در دو دستهٔ متون تاریخی–تفسیری و متون عرفانی–ادبی بخش بست. در دستهٔ اول گزارشهایی ادبی از زندگی حسن بن علی، امامت و صلح وی با معاویه و درگذشتش آمدهاست. در دستهٔ دوم گزارشهایی است که بیانکنندهٔ فضائل حسن مجتبی و نمایش جایگاه دنیوی و اخرویاش است. از جمله فضایل یادشده در این آثار اینهاست: وارث سیرت و سیادت پیامبر، دارای قلب رحیم، خُلق عظیم و حلم و کرامت، فروتنی و همسفره شدن با تهیدستان، زهد و پشت کردن به دنیا تا حدی که خلافت را به معاویه با هدف آرامش خلق و آسایش مسلمانان واگذارد، پیشوای زاهدان و صوفیان مانند دیگر اهل بیت، و در نهایت همراه با برادرش، سید شباب اهل الجنة است.[249]
در متون منظوم ادب فارسی، از روزگار سنایی تا دوران معاصر سرایندگان به بیان شاعرانهٔ زندگی و سیرهٔ حسن بن علی پرداختهاند. مضامینی که در این آثار مطرح است عبارتند از: محبوبیت نزد پیامبر، توصیف فضائل حسن بن علی، مظلومیت و درگذشتش. برخی از شاعران عبارتند از: سنایی غزنوی در حدیقةالحقیقة، عطار در مصیبتنامه، قوامی رازی، مولوی، علاءالدوله سمنانی، ابن یمین، خواجوی کرمانی، سلمان ساوجی، حزین لاهیجی، نظیری نیشابوری، وصال شیرازی، ادیبالممالک فراهانی.[250]
آثار نمایشی
در سال ۱۳۷۵، سریالی با نام تنهاترین سردار به کارگردانی مهدی فخیمزاده، به روی آنتن شبکه یک صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران رفت. این سریال به روایت زندگی حسن مجتبی، قضیهٔ صلح او با معاویه و شرایط جامعهٔ اسلامی و شیعیان پس از کشته شدنش میپردازد.[251] همچنین داوود میرباقری در سریال مختارنامه که به سال ۱۳۸۹ روی آنتن شبکه یک رفت، از وقایع منتهی به صلح حسن مجتبی یاد کرده و به ماجرای زخمی شدن وی در مدائن بر اثر سوء قصد به جانش، پرداخته است.[252]
کتابشناسی
آثار مختص به حسن مجتبی
برخی آثار اختصاصاً به حسن بن علی پرداختهاند. از مهمترین و جالبترین موضوعات زندگی حسن مجتبی، آثاری با عنوان کلی «قیام یا مقتل امام حسن» هستند. این آثار از نخستین آثارِ گردآوریشدهاند. کهنترینِ این دسته از آثار، مقتل الحسن بن علی اثر ابومخنف ازدی، اِخباری سدهٔ دوم هجری و قیام الحسن بن علی اثر هشام بن محمد کلبی (د. ۲۰۵ ه.ق) است. از دیگر آثار در این زمینه میتوان از اخبار الحسن بن علی و وفاته اثر هیثم بن عدی (د. ۲۰۷ ه.ق) و قیام حسن بن علی نوشتهٔ ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی است که ابن ندیم نام آن را اخبار الحسن بن علی ذکر کردهاست. دیگر اثر از این دسته تا سدهٔ چهارم هجری، مقتل الحسن بن علی اثر ابوالحسین اشنانی (د. ۳۳۸ ه.ق) است.[253]
آثار دربرگیرنده روایات حسن مجتبی
بهجز آثاری که در منابع اهل سنت و شیعه و با توجه به موضوع، به نقل روایات حسن بن علی پرداختهاند، در برخی آثار متقدم نیز که دربارهٔ سخنان و روایات امامان شیعه گردآوری شدهاند، بخشی متعلق به حسن مجتبی است. جنبشهای ضدعباسی علویان که از نیمههای سدهٔ سوم هجری آرامآرام شکل گرفته بود، فضای مناسبی را برای گردآوری چنین آثاری فراهم ساخته بود. آثاری با عنوان مقاتل الطالبین از اشخاصی مانند محمد بن علی بن حمزهٔ علوی (د. ۲۸۷ ه.ق)، المبیضه اثر ابوالعباس بن عمار ثقفی (د. پس از ۳۱۰ ه.ق) و مقاتل الطالبین نوشتهٔ ابوالفرج اصفهانی (د. ۳۵۶ ه.ق) از اینگونه آثارند. هر یک از این آثار با رویکردی ویژه تدوین شدهاند؛ مانند الارشاد شیخ مفید با رویکرد کلامی–اعتقادی، الخرائج و الجرائح راوندی و مناقب آل ابیطالب ابن شهرآشوب با نگرش به معجزات، مناقب و کرامات، شرح الاخبار قاضی نعمان با منظر توصیف جایگاه اعتقادی–اجتماعی امامان. نیز آثار دیگری مانند تحف العقول ابن شعبهٔ حرانی (سدهٔ چهارم هجری)، نزهة الناظر حلوانی (سدهٔ پنجم هجری)، کشف الغمهٔ اربلی (د. ۶۹۳ ه.ق)، فرائد السمطین جوینی (د. ۷۲۲ ه.ق)، الدرة الباهرة شهید اول (۷۸۶ ه.ق) و الائمة الاثنی عشر اثر ابن طولون (د. ۹۵۳ ه.ق).[254]
حسن مجتبی در آثار اهل سنت
در زمینهٔ دیگر موضوعاتِ زندگیِ حسن بن علی، آثاری از اهل سنت دربارهٔ زمینههای مختلف زندگی وی گردآوری شدهاست. کتاب تفضیل الحسن و الحسین اثر یعقوب بن شیبه (د. ۲۶۲ ه.ق) از این دست است. سدهٔ چهارم هجری بهگونهای اصلیترین زمان نگارش این آثار است. نجاشی از آثار اخبار فاطمة و الحسن و الحسین اثر محمد بن ابیالثلج (د. ۳۲۲ ه.ق) و من رویٰ عن الحسن و الحسین اثر احمد بن محمد بن عقده (د. ۳۳۲ ه.ق) نام آوردهاست. اثر دیگری از ابن عقده با نام صلح الحسن و معاویة نام دارد. کتاب صلح الحسن از عبدالرحمن بن کثیر هاشمی نیز دیگر اثر در این زمینه بودهاست. کتاب ذکر الحسن و الحسین و نیز کتاب فی امر الحسین علیه السلام اثر عبدالعزیز بن یحیی جلودی، الریحانتان الحسن و الحسین اثر ابن خلاد رامهرمزی (د. ۳۵۸ ه.ق) — قاضی و محدث خوزستانی در ایران —، المعرفة فی فضل النبی و امیرالمؤمنین و الحسن و الحسین، زهد الحسن از مجموعهٔ کتابهای زهد و بخش پنجم از کتاب مصابیح اثر ابن بابویه (د. ۳۸۱ ه.ق) که در اثر آخر به راویان حسن بن علی پرداختهاست. دیگر اثر در این سده، کتاب الزواجر و المواعظ اثر ابواحمد حسن بن عبدالله عسکری است که بخشی در شرح وصیت علی بن ابیطالب به حسن مجتبی دربردارد و ابن طاووس در کشف المحجة آن را نقل کردهاست.[255]
آثار مختص امامان شیعه
در سدههای بعدی تا دوران معاصر نیز آثار دیگری گردآوری شدهاست که اختصاصی یا در مجموعهٔ دیگر امامان پرداخته شدهاند. کتاب وفاة الحسن اثر علی بن حسن بن صباغ (د. پس از ۹۰۵ ه.ق)، وفاة الحسن از شرفالدین یحیی بن حسین بحرانی یزدی (د. ۹۴۰ ه.ق)، مرثیة الحسن بن علی اثر سید ماجد بحرانی (د. ۱۰۲۸ ه.ق) و وفاة الحسن اثر عبدالمحسن بن محمد احسایی (د. ۱۲۴۵ ه.ق) از این دستاند.[256]
عصر حاضر
در سدهٔ اخیر، گردآوری آثار و مسانید حسن بن مجتبی و دیگر امامان حرکتی فزاینده داشتهاست. مسند الامام المجتبی ابی محمد الحسن بن علی (ع) گردآوری عزیزالله عطاردی، الروائع المختارة من خطب الامام الحسن (ع) از مصطفی محسن موسوی، رسائل الامام الحسن (ع) اثر زینب حسن عبدالقادر، موسوعة کلمات الامام الحسن (ع) به کوشش جمعی محمود شریفی، حسین سجادیتبار، علی غلامی و بهاءالدین قهرماننژاد، و کلمة الامام الحسن (ع) اثر حسین شیرازی از این آثارند. علاوه بر آثار به زبان عربی، آثاری نیز به زبانهای فارسی و اردو وجود دارد. خلافتنامهٔ امام حسن (ع) اثر میرزا علی خان خاموش یزدی (د. ۱۳۷۹ ه.ق) به زبان فارسی، همچون امام حسن (ع) از اعجاز حسین، تعدد ازواج الحسن (ع) از ظفر حسن بن دلشادعلی نقوی و صلح امام حسن (ع) از محمد اعجاز و مرتضی حسین به زبان اردو از این دستاند. آثار دیگری نیز به رویدادهای گوناگون زندگی حسن بن علی و برخی ابعاد شخصیتی وی پرداختهاند مانند: سیری در سیرهٔ ائمهٔ اطهار (ع) از مرتضی مطهری، حیاة الامام الحسن بن علی (ع) از باقر شریف قرشی، معالی السبطین از محمدمهدی مازندرانی حائری و الامام الحسن بن علی (ع) از محمدرضا گلپایگانی.[257]
آثار پیرامون صلح حسن مجتبی
صلح حسن بن علی و بازخوانی تحلیلی آن، از مهمترین موضوعاتی است که بهویژه در دوران معاصر آثاری را به خود اختصاص دادهاست. بخش بزرگی از این آثار شامل روشهای مختلف برای تبیین علت عملکرد حسن مجتبی در صلح با معاویه است. در این آثار عملکرد حسن بن علی بهعنوان زمینهسازی حرکت برادرش حسین بن علی، و نیز نقد یاران حسن با توجه به عملکرد ایشان در تنها گذاشتن وی به وقت لزوم مورد تحلیل قرار گرفتهاست. برخی از این آثار عبارتند از: ترجمهٔ فارسی اثری از راضی آلیاسین با نام صلح امام حسن (ع)، پرشکوهترین نرمش قهرمانانهٔ تاریخ که توسط سید علی خامنهای انجام شده و در نشریات مختلفی مانند پاسدار اسلام، آسیا و گلستان قرآن بارها چاپ شدهاست. اثر دیگری از جعفر مرتضی عاملی با نام الحیاة السیاسیة للامام الحسن (ع)، به روش سیاسی حسن بن علی پرداختهاست. اثر با ترجمهٔ فارسی محمد سپهری چاپ شدهاست. الگوی حلم و بردباری، امام حسن مجتبی (ع) اثر عبدالرحیم عقیقی بخشایشی و تمهید الحسن و قیام الحسین (ع) از عبدالعزیز مصلیٰ از دیگر آثار در این زمینهاند. نیز مجموعهای آثار دربارهٔ حسن بن علی از رضا استادی عبارتند از: امام مجتبی (ضمن مجموعهٔ سی مقالهٔ فقهی)، صلح امام حسن (ع) (ضمن بیست مقاله) و ازدواجها و طلاقهای امام مجتبی (ع). برخی کتابشناسیهای آثار دربارهٔ حسن مجتبی عبارتند از: کتابشناسی امام حسن مجتبی (ع) از غلامرضا سلگی و امام حسن مجتبی (ع)، برگزیدهٔ مقالات و کارنامهٔ منابع پیرامون امام حسن مجتبی (ع) گردآوری توسط پایگاه اطلاعرسانی سراسری اسلامی (پارسا).[258]
سالشمار
سال میلادی
سال میلادی
- توضیحات
- این الگو بر مبنای اندیشهٔ شیعه است.
- در اندیشهٔ شیعی دورهٔ امامت و خلافت الهی علی بن ابیطالب از درگذشت پیامبر اسلام آغاز شدهاست. دورهٔ زمامداری وی بر مسلمین پس از کشته شدن عثمان بن عفان آغاز شد.
- آغاز امامت هر امام مصادف با درگذشت امام پیشین است.
- دورهٔ امامت حجت بن حسن از لحظهٔ درگذشت امام پیشین خود آغاز شدهاست و چون به عقیدهٔ شیعیان دوازده امامی وی زنده و از نظرها پنهان است؛ بنابراین، امامت حجت بن حسن تا زمان ظهور وی و پس از آن تا زمان از دنیا رفتن او ادامه دارد.
- مقیاس نمودار در ردیف نخست با مقیاس ردیف دوم (مرتبط با حجت المهدی) یکسان نیست.
یادداشتها
- ماه و سال تولد محل اختلاف است؛ سیوطی در تاریخ الخلفاء سال ولادت را در پانزدهم رمضان سال سوم ه.ق ولی مجلسی در مرآة العقول سال ولادت را دوم ه.ق دانستهاست. شریف قریشی این دو گزارش را متضاد با هم ندانسته و وجه جمع آن را سال شرعی و سال رسمی دانستهاست. (ببینید:قرشی، زندگانی حسن بن علی علیه السلام، ۱: ۴۹-۵۰.)
- در جریان جنگ جمل، علی بن ابیطالب بارها از ابوموسی اشعری — که در آن زمان، امارت کوفه را بر عهده داشت — خواست تا آمادهٔ نبرد باشد، اما ابوموسی توجهی نمیکرد. در چندین مرتبه، نمایندگانی جهت اخذ همراهی ابوموسی به کوفه فرستاده شدند، اما نتیجهبخش نبود. درنهایت علی بن ابیطالب، حسن را همراه با تنی چند از اصحاب خویش مانند عمار یاسر به کوفه فرستاد. گزارش رویارویی حسن با ابوموسی و پافشاری ابوموسی بر نظر خویش و خطابههای وی و عمار یاسر در منابع آمدهاست. حسن ابتدا در برابر ابوموسی سکوت و صبر پیشه کرد و سپس خطبهای همگانی ایراد کرد. ببینید: حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۴.
- در دانشنامهٔ اسلام، دعوتکننده به بیعت، عبیدالله بن عباس ذکر شده، نه عبدالله بن عباس. ببینید: Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- اشارهٔ جعفریان به حدیث «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حُسَیْنٌ مِنِّی وَأَنَا مِنْ حُسَیْنٍ» است که مثلاً در سنن ترمذی آمدهاست بایگانیشده در ۴ فوریه ۲۰۲۱ توسط Wayback Machine.
پانویس
- Robinson, The New Cambridge History of Islam, 188-189.
- Madelung, Succession to Muhammad, 23.
- Veccia Vaglieri, “Ḥusayn b. 'Alī b. Abī Ṭālib”, EI2.
- Holt, Lambton and Lewis, Cambridge History of Islam, 57.
- Madelung, Succession to Muhammad, 26–27, 30–43 and 356–60.
- Holt, Lambton and Lewis, Cambridge History of Islam, 57.
- Madelung, Succession to Muhammad, 26–27, 30–43 and 356–60.
- Robinson, The New Cambridge History of Islam, 194.
- Holt, Lambton and Lewis, Cambridge History of Islam, 57-58.
- Robinson, The New Cambridge History of Islam, xxiii.
- Madelung, Succession to Muhammad, 70–72.
- Madelung, Succession to Muhammad, 87–88.
- Hinds, “Muʿāwiya I”, EI2.
- Holt, Lambton and Lewis, Cambridge History of Islam, 74-76.
- Madelung, Succession to Muhammad, 334.
- Poonawala and Kohlberg, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
- Welch, “Muḥammad”, EI2.
- Veccia Vaglieri, “ʿAlī b. Abī Ṭālib”, EI2.
- Madelung, Succession to Muhammad, 14–15.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۲.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۲–۵۳۳.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۳.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۳.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۳.
- مرتضی عاملی، حیات السیاسیه للامام الحسن، ۱۱.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۲.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۳.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۳.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- مرتضی عاملی، حیات السیاسیه للامام الحسن، ۱۱.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۴۶.
- مرتضی عاملی، حیات السیاسیه للامام الحسن، ۱۹-۲۰.
- قرشی، زندگانی حسن بن علی علیه السلام، ۱: ۸۱-۸۲.
- مرتضی عاملی، حیات السیاسیه للامام الحسن، ۵۱-۵۲.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۳–۵۳۴.
- العذاری، الامام الحسن، سیرة و التاریخ، ۳۲.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۳–۵۳۴.
- مرتضی عاملی، حیات السیاسیه للامام الحسن، ۱۲۵-۱۲۶.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۴.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- مرتضی عاملی، حیات السیاسیه للامام الحسن، ۱۳۴-۱۳۶.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۴.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- مرتضی عاملی، حیات السیاسیه للامام الحسن، ۱۷۱-۱۷۴.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۴.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۵.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۲۵۲–۳۵۳.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۵.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۵.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- مرتضی عاملی، حیات السیاسیه للامام الحسن، ۵۴-۵۷.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۵.
- العذاری، الامام الحسن، سیرة و التاریخ، ۷۴.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۵.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۵.
- العذاری، الامام الحسن، سیرة و التاریخ، ۷۴.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶–۵۳۷.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۷.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۷.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۷.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۷.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۷.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۷.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۷.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۷–۵۳۸.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۸.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۸.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۸.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۸.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۸.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۸.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۸–۵۳۹.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۹.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۹.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۹.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۹.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- Madelung, Succession to Muhammad, 331–332.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۹–۵۴۰.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- Burke, Nicole; Golas, Mitchell; Raafat, Cyrus L.; Mousavi, Aliyar (2016-07-01). "A forensic hypothesis for the mystery of al-Hasan's death in the 7th century: Mercury(I) chloride intoxication". Medicine, Science and the Law. 56 (3): 167–171. doi:10.1177/0025802415601456. ISSN 0025-8024. PMC 4923806. PMID 26377933.
- «تصویر ضریح ائمه بقیع (ع) پس از ۱۲۴ سال یافت شد». خبرگزاری تسنیم. ۲۵ آبان ۱۳۹۶.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۴۰.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۴۰.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- رسولی محلاتی، زندگانی امام حسن، ۴۵۲.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۴۰.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- قرشی، حیاة الامام الحسن، ۲: ۴۸۵–۴۹۲.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- مادلونگ، جانشینی حضرت محمد، ۵۲۳-۵۲۸.
- مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- Haider, “al-Ḥusayn b. ʿAlī b. Abī Ṭālib”, EoI3.
- Poonawala and Kohlberg, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
- Welch, “Muḥammad”, EI2.
- مادلونگ، جانشینی حضرت محمد، ۵۲۹.
- مرتضی عاملی، حیات السیاسیه للامام الحسن، ۱۱.
- محمدزاده، «شخصیت قرآنی امام حسن»، بینات، ۱۰.
- Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۴۸.
- محمدزاده، «شخصیت قرآنی امام حسن»، بینات، ۱۹.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۴۸.
- قرشی، زندگانی حسن بن علی علیه السلام، ۱: ۱۷۰-۱۹۴.
- Madelung, “Ḥosayn b. ʿAli i. Life”, Iranica.
- جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۲: ۲۵۲–۳۵۳.
- طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۸۱.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۴۶.
- رستمی، «روایات تفسیری امام حسن»، بینات، ۹۲-۹۶.
- جلالی کندری و امینی، «گونهشناسی روایات امام حسن»، حدیثپژوهی، ۲۴۰-۲۵۴.
- العذاری، الامام الحسن، سیرة و التاریخ، ۳۵.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۴۶–۵۴۷.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۴۷.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۶۲–۵۶۳.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۶۳.
- طباطبایی، ترجمهٔ تفسیر المیزان، ۲۰: ۲۱۱–۲۲۰.
- فخر رازی، تفسیر کبیر، ۳۰: ۲۴۴–۲۴۵.
- العذاری، الامام الحسن، سیرة و التاریخ، ۲۱.
- طباطبایی، ترجمهٔ تفسیر المیزان، ۳: ۳۵۰–۳۸۵.
- Algar, “Āl–e ʿAbā”, Iranica.
- فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۸: ۸۹–۹۰.
- محلی و سیوطی، تفسیر الجلالین، ۳: ۶۰.
- ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۲: ۴۶.
- طباطبایی، ترجمهٔ تفسیر المیزان، ۱۶: ۴۶۲–۴۷۷.
- فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۲۵: ۲۱۰.
- ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۶: ۳۶۵–۳۷۱.
- طباطبایی، ترجمهٔ تفسیر المیزان، ۱۸: ۵۹–۶۸، ۷۳–۷۷.
- العذاری، الامام الحسن، سیرة و التاریخ، ۲۲.
- فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۲۷: ۱۶۷.
- ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۷: ۱۸۳–۱۸۴.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۴۱.
- مرتضی عاملی، حیات السیاسیه للامام الحسن، ۹.
- حاجمنوچهری، «حسین (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۶۷۶–۶۷۷.
- العذاری، الامام الحسن، سیرة و التاریخ، ۲۶.
- Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
- تاره، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۵۷.
- تاره، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۵۸–۵۵۹.
- تاره، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۵۹.
- تاره، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۵۹.
- تاره، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۵۹.
- صلابی، حسن مجتبی رضی الله عنه، ۲۵۶-۲۵۸.
- تاره، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۵۷–۵۵۸.
- تاره، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۵۸.
- تاره، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۵۸.
- طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۸۱.
- مرتضی عاملی، حیات السیاسیه للامام الحسن، ۱۱۷-۱۱۸.
- مسعودی آرانی، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۶۱.
- مسعودی آرانی، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۶۱–۵۶۲.
- عباسزاده، «معصومین در آیینهٔ سینما»، فرهنگ کوثر.
- فیاضیکیا، مختاباد و یوسفیان، «بررسی شیوه روایتگری سریال مختارنامه»، نقد ادبی.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۶۳–۵۶۴.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۶۳.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۶۴.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۶۴.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۶۴–۵۶۵.
- حاجمنوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۶۵.
منابع
- ابن کثیر قرشی، اسماعیل بن عمر (۱۴۱۹). شمسالدّین، محمّدحسین، ویراستار. تفسیر القرآن العظیم. ۲. بیروت: دارالکتب العلمیّة، منشورات محمّد علی بیضون. شابک ۲-۷۴۵۱-۲۲۲۱-۵.
- ابن کثیر قرشی، اسماعیل بن عمر (۱۴۱۹). شمسالدّین، محمّدحسین، ویراستار. تفسیر القرآن العظیم. ۶. بیروت: دارالکتب العلمیّة، منشورات محمّد علی بیضون.
- ابن کثیر قرشی، اسماعیل بن عمر (۱۴۱۹). شمسالدّین، محمّدحسین، ویراستار. تفسیر القرآن العظیم. ۷. بیروت: دارالکتب العلمیّة، منشورات محمّد علی بیضون.
- تاره، مسعود؛ پاکتچی، احمد؛ حاج منوچهری، فرامرز؛ مسعودی آرانی، عبدالله (۱۳۹۲). «حسن (ع)، امام». در موسوی بجنوردی، کاظم. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ۲۰. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. صص. ۵۳۲–۵۶۵. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۳۲۶-۱۹-۱.
- جعفریان، رسول (۱۳۷۸). تاریخ سیاسی اسلام. ۲. قم: دفتر نشر الهادی. شابک ۹۶۴-۴۰۰-۱۰۷-۹.
- رسولی محلاتی، سید هاشم. زندگانی امام حسن مجتبی (ع). قم: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
- طباطبایی، سید محمدحسین (۱۳۸۸). شیعه در اسلام. به کوشش هادی خسروشاهی. قم: بوستان کتاب قم. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۵۴۸-۹۰۸-۱.
- طباطبایی، سید محمدحسین. المیزان فی تفسیر القرآن. ۳. ترجمهٔ سید محمدباقر موسوی همدانی. قم: دارالعلم.
- طباطبایی، سید محمدحسین. المیزان فی تفسیر القرآن. ۱۶. ترجمهٔ سید محمدباقر موسوی همدانی. قم: دارالعلم.
- طباطبایی، سید محمدحسین. المیزان فی تفسیر القرآن. ۱۸. ترجمهٔ سید محمدباقر موسوی همدانی. قم: دارالعلم.
- طباطبایی، سید محمدحسین. المیزان فی تفسیر القرآن. ۲۰. ترجمهٔ سید محمدباقر موسوی همدانی. قم: دارالعلم.
- طبری، محمد بن جریر (۱۴۱۲). جامع البیان فی تفسیر القرآن. ۲۲. بیروت: دارالمعرفة.
- عباسزاده، سعید (دی ۱۳۷۹). «معصومین (ع) در آیینهٔ سینما (بخش اول)». فرهنگ کوثر. قم (۴۶): ۷۲–۷۵ – به واسطهٔ نورمگز.
- فخر رازی، محمد بن عمر (۱۴۲۳). تفسیر الفخر الرّازی المشتهر بالتّفسیر الکبیر و مفاتیح الغیب. ۸. به کوشش مکتب تحقیق دار احیاء التراث العربی. بیروت: دارالفکر.
- فخر رازی، محمد بن عمر (۱۴۲۳). تفسیر الفخر الرّازی المشتهر بالتّفسیر الکبیر و مفاتیح الغیب. ۲۵. به کوشش مکتب تحقیق دار احیاء التراث العربی. بیروت: دارالفکر.
- فخر رازی، محمد بن عمر (۱۴۲۳). تفسیر الفخر الرّازی المشتهر بالتّفسیر الکبیر و مفاتیح الغیب. ۲۷. به کوشش مکتب تحقیق دار احیاء التراث العربی. بیروت: دارالفکر.
- فخر رازی، محمد بن عمر (۱۴۲۳). تفسیر الفخر الرّازی المشتهر بالتّفسیر الکبیر و مفاتیح الغیب. ۳۰. به کوشش مکتب تحقیق دار احیاء التراث العربی. بیروت: دارالفکر.
- قرشی، باقر شریف (۱۴۱۳). حیاة الإمام الحسن بن علی علیهماالسلام: دراسة و تحلیل. ۲. بیروت: دارالبلاغه.
- قرشی، باقر شریف (۱۳۵۳). زندگانی حسن بن علی علیه السلام. ترجمهٔ فخرالدین حجازی. تهران: بعثت.
- محلی، جلالالدین؛ سیوطی، جلالالدین (۱۴۱۶). تفسیر الجلالین. ۳. بیروت: مؤسسة النور للمطبوعات.
- مهدوی دامغانی، محمود؛ باغستانی، اسماعیل (۱۳۸۸). «حسن بن علی، امام». در حداد عادل، غلامعلی. دانشنامه جهان اسلام. ۱۳. تهران: بنیاد دائرةالمعارف اسلامی.
- مرتضی عاملی، سید جعفر (۱۴۱۴). الحياة السياسية للامام الحسن عليه السلام. بیروت: دارالسیره.
- العذاری، سید سعید کاظم (۱۴۳۰). الإمام الحسن السّبط عليه السلام سيرة وتاريخ. قم: مرکز الرساله.
- صلابی، علی محمد (۱۳۸۶). حسن مجتبی رضی الله عنه (بررسی و تحلیل زندگانی خلیفه پنجم) (PDF). زاهدان: انتشارات حرمین.
- محمدزاده، مرضیه (۱۳۸۷). «شخصیت قرآنی امام حسن (ع)» (PDF). بینات. پانزدهم (شستم): ۸-۴۰.
- جلالی کندری، سهیلا؛ امینی، فریده (۱۳۹۳). «گونهشناسی روایات امام حسن مجتبی» (PDF). حدیثپژوهی. ششم (یازدهم): ۲۳۹-۲۶۰.
- رستمی، علیرضا (۱۳۸۷). «برخی روایات تفسیری امام حسن علیه السلام» (PDF). بینات. پانزدهم (شستم): ۹۲-۱۰۸.
- فیاضیکیا، محمدمهدی؛ مختاباد، سید مصطفی؛ یوسفیان، محمدجعفر (۱۳۹۱). «بررسی تطبیقی شیوه روایت گری ادبی روضه المجاهدین و پیرنگِ نمایشی سریال مختارنامه» (PDF). نقد ادبی. پنجم (بیستم): ۱۹۵-۲۱۸.
- مادلونگ، ویلفرد (۱۳۸۶). جانشینی حضرت محمد (ص). ترجمهٔ احمد نمایی، جواد قاسمی، محمدجواد مهدوی، حیدررضا ضابط. مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۹۷۱-۱۰۳-۴.
- Algar, .H (1984). "Āl–e ʿAbā". Encyclopædia Iranica. Retrieved 25 September 2018.
- Calmard, Jean (2004). "Ḥosayn b. ʿAli ii. in Popular Shiʿism". Encyclopædia Iranica. Retrieved 25 September 2018.
- Haider, Najam I. (2016). "al-Ḥusayn b. ʿAlī b. Abī Ṭālib". In Fleet, K.; Krämer, G.; Matringe, D.; Nawas, J.; Rowson, E. Encyclopaedia of Islam. 34 (3nd ed.). Brill.
- Madelung, Wilfred (2003). "Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb". Encyclopædia Iranica. Retrieved 7 November 2018.
- Madelung, Wilfred (2004). "Ḥosayn b. ʿAli i. Life and Significance in Shiʿism". In Yarshater, Ehsan. Encyclopædia Iranica. Fasc. 5. XII. New York: Bibliotheca Persica Press. pp. 493–498.
- Madelung, Wilferd (1997). The Succession to Muhammad: A Study of the Early Caliphate. Cambridge: Cambridge University Press. ISBN 0-521-64696-0.
- Poonawala, Ismail; Kohlberg, Etan (1985). "ʿAlī b. Abī Ṭāleb". In Yarshater, Ehsan. Encyclopædia Iranica. Fasc. 8. I. New York: Bibliotheca Persica Press. pp. 838–848.
- Robinson, .Chase F (2010). "The rise of Islam". The New Cambridge History of Islam. 1. Cambridge University Press. ISBN 9781139055932.
- Veccia Vaglieri, Laura (1986). "ʿAlī b. Abī Ṭālib". Encyclopaedia of Islam. 3 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Veccia Vaglieri, Laura (1986). "Hasan b. Ali". Encyclopaedia of Islam. 3 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Welch, Alford T. (1993). "Muḥammad". Encyclopaedia of Islam. 7 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill. ISBN 9004094199.
حسن مجتبی شاخهای از قریش زادهٔ: ۱۵ رمضان ۳ ه. ق درگذشتهٔ: ۷ یا ۲۸ صفر ۵۰ ه. ق | ||
عنوانهای شیعی | ||
---|---|---|
پیشین: علی بن ابیطالب به عنوان امام |
امام امامیهامام زیدیهامام کیسانیهامام اسماعیلیهٔ باطنیه ۴۰ – ۵۰ |
پسین: حسین بن علی به عنوان امام |
پیشین: علی بن ابیطالب به عنوان اساس |
امام اسماعیلیهٔ مستعلیه ۴۰ – ۵۰ | |
عنوان جدید | مُستودعدر مذهب اسماعیلیهٔ نزاریه ۴۰ – ۵۰ متصدی همزمان: حسین بن علی به عنوان امام |
انحلال عنوان |
مناصب سیاسی | ||
پیشین: علی بن ابیطالب |
خلیفه ۴۰ – ۴۱ |
انتقال خلافت بهمعاویة |