ابوطالب
ابوطالب، عمران بن عبدالمطلب که به نام عبدمناف نیز شهره است، یکی از پسران عبدالمطلب و پدر علی بن ابیطالب است. وی پس از عبدالمطلب، مقام سیادت قریش و رهبری بنیهاشم را عهدهدار شده و محمد را به سرپرستی قبول نمودهاست. وی خدمات زیادی را به محمد و مسلمانان کردهاست به طوری که بدون حمایتهای وی، اسلام چنین رشدی نکرده و جان و مال محمد و مسلمانان در خطری بزرگ واقع میشد. یکی از مناقشات که در بررسی زندگانی وی مورد بحث دانشمندان بوده و سبب اختلاف بین شیعه و برخی از اهل سنت شدهاست، مسئله ایمان اوست. اکثریت اهل سنت معتقدند که وی اسلام را نپذیرفته و کافر از دنیا رفتهاست و در مقابل شیعیان و برخی از اهل سنت بر این باورند که او از اولین مسلمانان است یا حداقل در سالهای آخر عمر خود اسلام را پذیرفتهاست.
ابوطالب بن عبدالمطلب | |
---|---|
نام در زمان تولد | عمران یا عبدمناف[1] |
زادهٔ | ۸۷ پیش از هجرت مکه، حجاز، شبهجزیره عربستان |
درگذشت | ۳ سال پیش از هجرت (۸۳–۸۴ سال) مکه |
آرامگاه | جنتالمعلی، مکه |
دیگر نامها | عمران |
شناختهشده برای | عموی محمد و پدر علی و کلیددار کعبه |
همسر(ها) | فاطمه بنت اسد |
فرزندان | طالب عقیل جعفر علی فاخته :(ام هانی) |
والدین | عبدالمطلب فاطمه بنت عمر |
خویشاوندان | زبیر (برادر) عبدالله (برادر) |
زندگی
نام و لقب
نام ابوطالب عمران است و برخی نام وی را عبدمناف گزارش کردهاند. وی را از آن جهت که نام پسر بزرگش طالب بوده، ابوطالب خواندهاند.[2] بسیاری نیز بر این باورند که ابوطالب، هم نام و هم کنیه اوست.[3] از دیگر القاب وی، سیدالبطحاء، شیخ القریش، رئیسالمکة، بیضة البلد و شیخ الابطح است.[4]
خانواده
پدر وی عبدالمطلب است که بزرگ قبیله قریش بوده که شهر مکه را سیادت میکردهاست. مادرش فاطمه بنت عمر است که از بنی مخزوم بوده و آخرین همسر عبدالمطلب بودهاست. وی دو برادر پدری و مادری به نامهای عبدالله و زبیر داشتهاست. وی همواره مورد احترام پدرش بوده و از جایگاه خاصی نزد وی برخوردار بودهاست؛ به طوری که پس از وفات عبدالمطلب، جایگاه سیاسی و اجتماعی عبدالمطلب به وی سپرده شد.[4]
از تولد تا قبل از ظهور اسلام
تاریخ تولدش را سال ۳۵ قبل از عام الفیل (۵۳۵ میلادی) و بعد از حفر زمزم، در شهر مکه گزارش کردهاند؛ با این حساب وی در زمان تولد محمد، ۳۵ ساله بودهاست.[2][4] پدرش عبدالمطلب بود که از بزرگان مکه و قریش محسوب میشد. پدرش عبدالمطلب، مسئولیت سقایت زائران کعبه را برعهده داشت و بر دین حنیف ابراهیمی بود؛ ابوطالب نیز پس از وی مسئولیتهای پدر را پذیرفت. وی در تمام زندگی خود، مشروبات مسکر را بر خود ممنوع کرد و از فساد دوری میگزید.[2]
پس از وفات عبدالمطلب
او پس از وفات عبدالمطلب، مسئولیت و سرپرستی محمد را که در آن زمان کودکی هشت ساله بود، برعهده گرفت و وی را در خانه خود تربیت نمود.[3] همچنین پس از وفات عبدالمطلب، وی عهدهدار تمام مسئولیتهای سیاسی و اجتماعی پدرش گردید؛ این در حالی بود که وی نسبت به سایر برادرانش اموال کمتری داشت و فرزند بزرگتر عبدالمطلب نبود. فقر وی به گونهای بود که علی بن ابیطالب دربارهٔ سیادتش بر قریش در عین حال، فقر او؛ میگوید: «أبی ساد فقیراً وما ساد فقیر قبله؛ پدرم سیادت قریش را عهدهدار شد، در حالی که فقیر بود و کسی قبل از وی، با فقر به سیادت نرسیده بود.» وی پس از رسیدن به مقام عبدالمطلب، جایگاه سقایت حاجیان را به عباس -برادرش- سپرد، دلیل او از این کار، نیاز به مال کثیر برای انجام این وظیفه بود.[5] وی قانونی را برای ثابت شدن قتل در محکمه قضاء وضع کرد که بر اساس آن، اولیاء دم با شرایطی خاص، اگر قسم یاد کنند، میتوانند قتل را اثبات نمایند؛ بعدها این قانون در اسلام به عنوان «قسامه» وضع و تثبیت شد.[6]
ملاقات با راهب مسیحی
در سفر تجاری به شام که ابوطالب ترتیب داده بود، محمد دوازده ساله نیز حضور داشت. این سفر از شهری به نام بصری میگذشت که دیری در آن بنا شده بود و راهبی دانشمند در آن سکونت مینمود. با رسیدن کاروان ابوطالب به شهر بصری، راهب دیر برخلاف گذشته، به سراغ کاروانیان آمده و آنان را برای پذیرایی دعوت نمود. پس از آنکه نظر راهب به محمد جلب شد، به همراه ابوطالب در کنجی با وی خلوت نمود و از او سوالاتی پرسید تا از ویژگیهای پیامبر آخرالزمان -که توصیفاتش در کتب مقدس آمدهاست- در وجود این کودک مطلع شد. سپس رو به ابوطالب کرد و از اهمیت این کودک برای یهود گفته و توصیه کرد سریعاً او را به شهرش بازگرداند و از گزند بد اندیشان دور نگهدارد. ابوطالب نیز این ماجرا را در قالب شعر، سرودهاست.[7]
جنگ فجار
در ماجرای جنگ فجار، ابوطالب، بنی هاشم را از شرکت در این جنگ منع کرد.اما قریش به او گفتند :«اگر در این جنگ شرکت کنیم پیروز میشویم».به این ترتیب ابوطالب در این جنگ شرکت کرد.در این جنگ محمد از ابوطالب دفاع میکرد و وقتی تیر هایش تمام میشد برایش تیر جمع میکرد.
انتقام خون محمد
پس از جلسهای که سران قریش در خانه ابوطالب برگزار کردند، برخی چون عقبة بن ابی معیط، پیشنهاد ترور محمد را دادند که در نهایت جلسه بدون نتیجه پایان یافت. محمد نیز چند روزی به منزل برنگشت و ابوطالب از غیبت او نگران شده و با خود اندیشید که قریشیان، نقشه خود را برای ترور محمد عملی کردهاند. به همین خاطر تمام فرزندان هاشم و عبدالملک را به خانه خود خواست و آنها را مسلح کرد و به آنها گفت که سلاحها را در زیر لباس خود مخفی کنند و به مسجد الحرام رفته و هر کس در کنار یکی از سران قریش قرار گیرد و منتظر دستور ابوطالب باشد و هرگاه ابوطالب فریاد زد و گفت: «یا معشر قریش ابغی محمدا؛ ای سران قریش محمد را از شما میخواهم» هر کس، آن بزرگ قریشی را که در نظر دارد، ترور کند. همگی آماده شده و ابوطالب نیز آماده خروج از منزل شد که زید بن حارثه ابوطالب را از سلامت محمد و رفتن او به یک سفر کوتاه تبلیغی باخبر کرد. با خبردار شدن محمد از تصمیم ابوطالب، وی خود را سریعاً به ابوطالب رساند و از سلامت خود به ابوطالب، اطمینان داد. ابوطالب نیز از تصمیمش منصرف شده و فردای آن روز ترتیب جلسهای را با سران قریش داد. در جلسه ابوطالب به همراه جوانان بنی هاشم و فرزندان عبدالملک، وارد جلسه شد و از تصمیم دیروزش آنها را با خبر کرد؛ سپس دستور داد تا جوانان شمشیرهای پنهانی خود را آشکار کنند. در نهایت با عتاب از قریشیان خواست تا هرگز به فکر رساندن آسیب و گزند به محمد نباشند.[8]
شعب ابیطالب
شیخ طبرسی در تشریح اوضاع مسلمانان در سال هشتم پس از نبوت میگوید که کفار قریش و مشرکان مکه پس از برگزاری جلسهای در دارالنّدوه، اتفاق کرده و سوگند خوردند که به بنی هاشم طعام نخورانند و سخن نگویند و با ایشان خرید و فروش نکنند و دختر به ایشان ندهند و از ایشان دختر نگیرند، مگر آنکه محمد کشته شود یا تسلیم آنان گردد. سپس این اجماع را در نامهای نوشته و در کعبه آویختند تا به آن عهدنامه پایبند بمانند. ابوطالب طرد پیامبر اسلام از طایفهٔ خود را نپذیرفت و هنگامی که مسلمانان تحت محاصرهٔ اقتصادی بودند، افراد طایفه بنی المطلب و بنی هاشم را به شعب ابی طالب برد و آنجا را با حصاری محصور کرد و خود بشخصه از محمد پاسبانی کرد.[9]
وفات
مورخان تاریخ وفات وی را سه سال قبل از هجرت (سال دهم بعثت) و به تاریخ هفتم رمضان نوشتهاند. برخی اهل سنت نیز نیمه شوال و برخی دیگر، اول ذیالقعده را زمان وفات ابوطالب دانستهاند. برخی چون شیخ طوسی، تاریخ وفات ابوطالب را ۲۶ رجب دانستهاند.[3] این واقعه، کمی بعد از اتمام محاصره اقتصادی قریش نسبت به محمد و مسلمانان و خروج آنان از شعب ابیطالب رخ داد.[6][10] برخی معتقدند که ابوطالب در شعب ابیطالب از دنیا رفتهاست. برخی دیگر نیز وفات او را بعد از ۸ ماه و ۲۰ روز پس از پایان محاصره اقتصادی مسلمانان در شعب ابیطالب دانستهاند.[4] برخی هم وفات او را سه روز پس از فوت خدیجه گزارش کردهاند؛ همین امر سبب شد تا آن سال را سال غم یا عام الحزن نامیدند.[11]
پس از مرگ ابوطالب در سن ۸۴ سالگی، جسد وی، در مکه و در مقبره حجون معروف به «قبرستان ابوطالب»، به سنت مسلمانان دفن گردید.[12][13] محمد در مراسم تشییع او، پابرهنه و با گریههای پیاپی میگفت: «چه عموی خوبی! بعد از تو به کجا بروم؟»[11] پس از مرگ ابوطالب -به عنوان یکی از حامیان محمد- مشرکین و یهودیان مکه، نسبت به وی بیاحترامیهایشان را شروع نموده و گاهی با ریختن خاک و خاکستر و… به وی اهانت میکردند. محمد دربارهٔ این اتفاقات که بعد از وفات ابوطالب برایش رخ دادهاست میگوید: «ما نالت قریش منی شیئا اکرهه حتی مات ابوطالب؛ تا زمانی که ابوطالب زنده بود، قریش نمیتوانست هیچگونه ناخوشایندی برای من ایجاد کند.»[6]
همسر و فرزندان
تنها همسر ابوطالب، فاطمه بنت اسد بودهاست که پدرش، اسد بن هاشم بن عبدمناف بودهاست. این ازدواج، اولین ازدواج فامیلی در خاندان هاشم محسوب میشود که حاصلش چهار پسر و دو -و به نقلی سه[14]- دختر گزارش شدهاست. پسران او طالب، عقیل، جعفر و علی هر یک با ده سال اختلاف سنی، به دنیا آمدند.[15][16][17] با این حال برخی زن دیگری را به نام علّه برای ابوطالب ذکر کرده و از آن زن پسری را به نام طلیق گزارش نمودهاند.[18] بنابر برخی گزارشها، عقیل چهار سال از جعفر و او نُه سال از علی بزرگتر بود.[19] دخترانش ام هانی (فاخته)،[20] جمّانه و ریطه (امطالب)،[21] نام داشتند. از طالب که بزرگترین پسرش بوده، نسلی باقی نماندهاست و پسر دیگرش جعفر، به جعفر طیار شهره است.[15]
نقش ابوطالب در استقرار اسلام
ابوطالب نقش سازندهای در استقرار اسلام داشت.[22] برخی چون سید محمدحسین طباطبائی، بر پایه برخی از روایات معتقدند که آیه ۲۳ سوره انعام، دربارهٔ ابوطالب و خدمات حمایتی وی از مسلمانان و محمد نازل شدهاست.[23] در این آیه از قرآن آمدهاست که: «وَهُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَیَنْأَوْنَ عَنْهُ ۖ وَإِنْ یُهْلِکُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ؛ و آنان [مردم را] از آن بازمیدارند و [خود نیز] از آن دوری میکنند، و[لی] جز خویشتن را به هلاکت نمیافکنند و نمیدانند.».[24] ابن ابیالحدید نیز دربارهٔ وی میگوید: «ان الاسلام لولا ابوطالب لم یکن شیئا مذکورا؛ اگر ابوطالب نمیبود، از اسلام هم خبری نبود.»[25] همچنین ابن ابی الحدید در اهمیت حمایتهای ابوطالب از محمد، چنین سرودهاست:[26]
و لولا ابوطالب و ابنه لما | مثل الدین شخصاً فقاما | |
فذاک بمکه آوی و حامی | و هذا بیثرب جس الحماما | |
تکفل عبد مناف بامر و اودی | فکان علی تماماً |
ترجمه: اگر ابوطالب و فرزندش علی نبود، ستون دین برپا نمیشد. ابوطالب در مکه از دین خدا حمایت کرد و به آن پناه داد؛ و علی در مدینه کبوتر دین را به پرواز درآورد. ابوطالب کاری را در دست گرفت و چون درگذشت، علی آن را به اتمام رسانید.
ایمان ابوطالب
روبرت گلیو مینویسد مسلمان بودن یا نبودن ابوطالب مورد بحث و مناقشه است و وی نمونهٔ خوبی در بحثهای دینشناسی پیرامون وضعیت افراد پرهیزگار درگذشته قبل از رسالت محمد است.[28]
رد ایمان ابوطالب
بسیاری روایات تاریخی اهل سنت بر این نکته تأکید دارد که ابوطالب با وجود پشتیبانی از محمد، هرگز به اسلام ایمان نیاوردهاست و برخی منابع اهل سنت بر ایمان و اسلام وی تأکید دارد.[29] عمده دلیل کسانی که بر عدم اسلام آوردن ابوطالب معتقدند، به برخی روایات که به این مطلب اشاره دارد، متمسک شدهاند.[30]
تفسیر برخی آیات
برخی از اهل سنت به آیه ۲۶ انعام استناد کرده و معتقدند که آیه در شأن ابوطالب نازل شده و عبارت «وینأون عنه» دلالت دارد بر اینکه ابوطالب اسلام را نپذیرفتهاست. عبدالحسین امینی در این استدلال مناقشه کرده و این تفسیر را که ریشه در یک روایت دارد، نقد نمودهاست. بر اساس آنچه امینی میگوید، این روایت از حیث سند دچار مشکل است و به صورت مرسل میباشد. همچنین روایات متعارض نیز دربارهشان نزول آیه -که کفار است- وجود دارد.[31]
از دیگر آیاتی که تفسیرش مورد استناد است، آیه ۱۳۳ توبه و ۵۶ قصص است که مورد انتقاد شیعیان و حتی برخی از اهل سنت واقع شدهاست. در تفسیر آیه ۵۶ قصص، که به روایتی از بخاری مستند است، به نام سعید بن مسیب برخورد میشود که به گفته ابن ابیالحدید از دشمنان علی بن ابیطالب بوده و دربارهٔ وی سخنان خارج از حد انصاف گفتهاست. همچنین دربارهٔ آیه ۱۳۳ توبه گفته شدهاست که این آیه ۱۰ سال بعد از وفات ابوطالب و در مدینه صادر شدهاست. همچنین روایات کثیری در شان نزول آیات مورد استدلال در منابع اهل سنت وجود دارد که غیر از آن چیزی که مورد استدلال در رد ایمان ابوطالب است.[32]
برخی اشعار و روایت
اهل سنت، با استدلال به برخی از اشعار ابوطالب و برخی سخنان وی که به صورت روایت گزارش شدهاست، ایمان وی را رد کردهاند؛ که به آنها نیز نقدهایی وارد شدهاست.[33]
تأیید ایمان ابوطالب
در مقابل برخی از علمای اهل سنت و شیعیان بهطور اجماع، به مسلمان بودن ابوطالب باور داشته و برای اثبات این ادعا، دلایل فراوانی را اقامه میکنند.[23] بر اساس این اعتقاد، ابوطالب در سال سوم بعثت و پس از اعلام علنی نبوت محمد نسبت به عشیره و اقوامش، اسلام را پذیرفتهاست.[25] شیعیان استدلالهایی را که اقامه میکنند عبارتنداز:
اجماع اهل بیت
بر اساس این استدلال که طبرسی در مجمع البیان به آن پرداختهاست؛ مسئله ایمان ابوطالب از جانب اهل بیت، به صورت اجماعی نقل شدهاست و این اجماع حجت شرعی است.[23]
روایات
از جمله روایاتی که از آن در جهت اثبات اسلام آوردن ابوطالب اقامه شدهاست، روایتی است که از جعفر صادق که مجلسی آن را در بحارالانوار، جلد ۳۵، صفحه ۷۲ اینگونه نقل کردهاست: «مثل ابی طالب مثل اهل الکهف حین اسروا الایمان و اظهروا الشرک فآتاهم الله اجرهم مرتین؛ مثل حکایت ابوطالب، مثل اصحاب کهف است که ایمان خود را مخفی کردند و اظهار شرک نمودند، پس خداوند اجر و پاداش آنان را دو چندان داد.»[2] از دیگر روایات در این زمینه، روایتی است که فضل بن شاذان در کتابش از علی بن ابیطالب در معرفی پدرش ابوطالب آوردهاست که علی میگوید: «انا ابن صالح المومنین؛ من پسر صالحترین مؤمنان هستم.»[34] در روایتی دیگر از علی بن الحسین (زین العابدین) منقول است که دربارهٔ ایمان ابوطالب گفت: «در شگفتم که چرا مردم در اخلاص ابوطالب تردید دارند، در صورتی که هیچ زن مسلمانی نبایست بعد از اسلام آوردن در حباله شوهر کافر خود بماند و فاطمه بنت اسد که از سابقین در اسلام است، تا هنگام مرگ ابوطالب در نکاح او بود.»[12] روایت دیگری نیز از محمدباقر بر ایمان وی اشاره کرده و از دستور علی بن ابیطالب مبنی بر حج گذاردن نیابتی از جانب ابوطالب خبر میدهد.[12] همچنین علی بن موسی الرضا در جواب نامهای که به عبدالعظیم حسنی ارسال شدهاست، از کسانی که منکر ایمان ابوطالب میباشند، شماتت کرده و اعتقاد به مشرک بودن وی را مساوی با جهنم دانستهاست.[12]
از دیگر گزارشهایی که در ایمان ابوطالب صادر شدهاست، روایاتی است که از برخی صحابه نقل شدهاست، از جمله آنها روایتی است از عبدالله عمر؛ بر اساس این روایت، ابوبکر در روز فتح مکه پدر نابینای خود را برای پذیرش اسلام به نزد محمد آورد و در آن لحظه ابوبکر گفت: «به خدائی که تو را به حق مبعوث کرد من آن روزی که ابوطالب اسلام آورد؛ بیشتر خوشحال بودم تا امروز که پدرم اسلام میآورد.»[35] در گزارشی دیگر از ابنعباس نقل شدهاست که ابوطالب در زمان مرگ، شهادتین را گفت.[36] همینطور ابوذر دربارهٔ شهادتین گفتن ابوطالب در زمان مرگ، آن هم به زبان حبشی اشاره کردهاست.[36]
شیوه رفتار و زندگی ابوطالب
برخی با استدلال به فداکاریهای ابوطالب نسبت به مسلمانان و خصوصاً محمد، وی را در جرگه مسلمانان دانستهاند؛ از جمله این موارد میتوان اشاره کرد به قبول مشقت تربیت محمد در کودکی، توسل به محمد در طلب باران، حمایت از محمد در تحریم قریش نسبت به وی و حل معضلات شعب ابیطالب و تلاش در تأمین رفاه حداقلی برای مسلمانان محبوس در شعب و حضور شخصی و به مدت سه سال، در بین مسلمانان محصور در شعب ابیطالب. از دیگر مواردی که به اسلام وی اشاره دارد، غسل، کفن و دفن ابوطالب به سنت مسلمانان است. بر اساس برخی روایات، پس از آنکه محمد از وفات ابوطالب با خبر شد، علی را مأمور غسل و کفن و دفن او نمود.[12]
اشعار
یکی از مواردی که مورد استناد برای اثبات ایمان ابوطالب واقع شدهاست، اشعار وی میباشد که کثیری از آنها دلالت بر اسلام آوردنش میکنند. از اشعار معروف ابوطالب که دلالت بر ایمانش دارد، قصیدههای «لامیه» و «میمنه» او میباشد. معروفترین شعری که بر ایمان وی دلالت دارد، شعری است که چنین آغاز میشود:[37]
یا شاهد الله علی فاشهد | انی علی دین النبی احمد | |
من ضل فی الدین فانی مهتد |
ترجمه: ای گواهان! شاهد باشید که من بر دین پیغمبر خدا احمد استوارم. هرکس از آن خارج است، باشد. من به او هدایت شدم.»[37]
از دیگر اشعار وی میتوان به قصیده او که چنین سرودهاست اشاره کرد:[38]
الم تعلموا انا وجدنا محمدا | نبیا کموسی خط فی اول الکتب | |
الیس ابونا هاشم شد ازره | و اوصی بنیه بالطعان و بالحرب |
ترجمه: آیا براستی نمیدانید که ما محمد را پیامبری بسان موسی یافتهایم؟ که نام بلندآوازهاش در آغاز همهٔ کتابهای آسمانی آمدهاست؟ مگر پدر والای ما «هاشم» نبود که کمر همت خویش را محکم و استوار بست، و فرزندان خویش را به پیکار با نیزه و شمشیر در راه حق و عدالت سفارش کرد؟[39] این شعر در کتاب «السیره النبویه» ابن هشام، چاپ دارالمعرفه و در جلد اول، صفحه ۳۵۰ آمدهاست.[40]
در قصیده دیگر آمدهاست:[38]
و قالوا لاحمد: انت امرو | خلوف اللسان ضعیفالسبب | |
الا ان احمد قد جائهم | بحق و لم یاتهم بالکذب |
ترجمه: کفرپیشگان به «احمد» گفتند: تو مردی دروغگو هستی و در انجام خواستههایت ناتوان خواهی بود و موفق نخواهی گشت. اما هان! بهوش باشید که «احمد»، حق و عدالت را برای بشریت آورده و دروغ و ناروایی نیاورده است.[39]
همچنین قصیدهای که دربارهٔ پیمان قریشیان و معجزه محمد دربارهٔ خبر غیبی از نابودی آن پیماننامه سرودهاست، دلالت بر ایمان وی دارد:[38]
و قد کان فی امر الصحیفه عبره | متی ما یخبر غائب القوم یعجب | |
محا الله منها کفرهم و عقوقهم | و ما نقموا من ناطق الحق معرب | |
و امسی ابن عبدالله فینا مصدقا | علی سخط من قومنا غیر معتب |
ترجمه: در مورد صحیفه درسی عبرتانگیز و پندآموز است که اگر مردم غائب بشنوند، شگفتزده میشوند. خداوند کفر و ناسپاسی آن بد اندیشان را که از آن سخنگوی به حق و عدالت، کینه به دل گرفته بودند، محو و نابود ساخت و سرانجام فرزند رشید «عبدالله» در میان ما مورد تصدیق قرار گرفت؛ حق طلبان به او ایمان آوردند؛ در حالی که بد اندیشان قوم به او خشم گرفته و به ناروا او را سرزنش میکردند.[39]
در قصیده دیگری منسوب به ابوطالب که در تحریک برادرش حمزه سرودهاست آمده:[38]
صبرا ابا یعلی علی دین احمد | و کن مظهرا للدین وفقت صابرا | |
فقد سرنی اذ قلت انک مومن | فکن لرسول اللة فی الله ناصرا |
ترجمه: هان ای «حمزه» در راه دین «احمد» آنگونه که میباید شکیبایی پیشه ساز و با پایداری، دین حق را آشکارساز که موفق خواهی شد. من غرق در شادمانی شدم، آنگاه که به ایمان خویش اعتراف کردی. پس در راه خشنودی خدا یار و یاور پیامبر او باش.[39]
از دیگر ابیات وی، عبارتند از:[38]
اقیم علی نصر النبی محمد | اقاتل عنه بالقنا و القنابل |
شعر دیگری که به وی منسوب است، قصیدهایست که برای تحریک نجاشی سروده شدهاست:[38]
تعلم ملیک الحبش ان محمدا | وزیر لموسی و المسیح بن مریم | |
اتی بهدی مثل الذی اتیا | به و کل بامر الله یهدی و یعصم | |
و انکم تتلونه فی کتابکم | بصدق حدیث لا حدیث المرجم | |
فلا تجعلوا لله ندا و اسلموا | و ان طریق الحق لیس بمظلم |
ترجمه: هان ای پادشاه «حبشه» آگاه باش که محمد همانند موسی و مسیح پیامبری است و برنامه او همچون برنامه آنان آسمانی است و هدایت و رهبریش بسان آن دو پیامبر خداست. همه این پیامآوران خدا، مردم را به فرمان او راه نموده و از آفتها نگاه میدارند. شما در کتاب آسمانی خویش او را به راستگویی میخوانید و میشناسید، نه کسی که بر اساس پندار سخن میگوید. از این رو برای خدا همتا نگیرید و خالصانه اسلام بیاورید که راه حق روشن است و تیره و تار نخواهد بود.[39]
از دیگر اشعاری که دلالت بر ایمان وی دارد، اشعاری است که در هنگام مرگ و به عنوان وصیت او به یادگار ماندهاست:[41]
اوصی بنصر النبی الخیر مشهده | علیا ابنی و شیخ القوم عباسا | |
و حمزه الاسد الحامی حقیقته | و جعفرا ان یذودوا دونه الناسا | |
کونوا فدی لکم امی و ما ولدت | فی نصر احمد دون الناس اتراسا |
شیعیان با توجه به اعتقادی که دارند که همهٔ پدران ۱۴ معصوم یکتاپرست بودهاند. مردم بسی از پیامبر اسلام آوردهاند که گفت: «ما از پشتهای پاک به زهدانهای پاک رفتیم.» [42]
شواهد اسلام آوردن ابوطالب شامل: «جلوگیری از آزار مسلمانان،[43] گفتن شهادتین به شهادت عباس (عموی پیامبر اسلام) توسط ابوطالب هنگام مرگ،[44] غسل دادن او پس از مرگ به دستور پیامبر،[45] باقی ماندن همسر مسلمانش در پیوند زناشویی او،[46] وجود اشعاری منسوب به ابوطالب درمورد عدم دروغگویی برادرزاده اش و اثبات پیامبری او همچون موسی[47][48] و…» است.
کتابشناسی
دانشوران شیعه توجهی ویژه به موضوع ایمان ابوطالب داشتهاند. نخستین گردآورندگان جوامع حدیثی شیعه مانند کُلِینی در کافی، با نقل گزارشهایی از خدمات ابوطالب به اسلام سخن گفتهاند.[49] نجاشی تا اواسط سده پنجم ق، حدود ده نگاشته را در میان دانشوران شیعه دربارهٔ ابوطالب ثبت کردهاست.[50] مهمترین مؤلفان در این زمینه از این قرارند: احمد بن محمد بن عمار کوفی (درگذشت ۳۴۶ق)، ابن طرخان جرجرائی، سهل بن احمد دیباجی (درگذشت ۳۸۰ق)، علی بن بلال مهلبی ازدی، حسین بن عبیدالله (ابوعبدالله غضائری) (درگذشت ۴۱۱ق) و شیخ مفید (درگذشت ۴۱۳ق). از نوشتههای این شش تن، کتاب ایمان ابیطالب شیخ مفید در دسترس است.
در سدههای بعد نیز نگاشتههایی دربارهٔ ایمان ابوطالب سامان یافت؛ ازجمله:
- مُنی الطالب فی ایمان ابیطالب، تألیف محمد بن احمد بن حسین خزاعی نیشابوری (درگذشت سده پنجم)،[51]
- الحجة علی الذاهب الی تکفیر ابیطالب، نوشته فخار بن معد الموسوی (درگذشت ۶۰۳ق)[52]
- کتاب ایمان ابیطالب، تألیف احمد بن موسی بن طاووس (درگذشت ۶۷۳ق).[53]
از سده دهم به بعد، نگاشتهها دربارهٔ ایمان ابوطالب در میان شیعه و سنی افزایش یافتهاست. برخی از آنها عبارتاند از:
- أسنی المطالب فی نجاة ابیطالب، نوشته احمد بن زینی دحلان الشافعی
- منیة الراغب فی ایمان ابیطالب، نوشته محمدرضا طبسی
- ابوطالب مؤمن قریش، نوشته عبدالله الخنیزی.[54]
آثار هنری
برای بزرگداشت شخصیت ابوطالب در اسلام، بنیاد سینمایی فارابی در قالب طرحهای فاخر فرهنگی و تاریخی، قصد دارد فیلم سینمایی زندگی «ابوطالب» عموی محمد و تاریخ صدر اسلام را بسازد.[55] داستان فیلم سینمایی محمد رسولالله ساخته مجید مجیدی نیز، با روایت ابوطالب از زندگی محمد آغاز میگردد. داستان این فیلم از سال ۱۰ بعثت محمد و زمانی که مسلمانان در تحریم اقتصادی هستند شروع میشود. ابوسفیان با بازی داریوش فرهنگ از ابوطالب که پیر است میخواهد که به محمد بگوید که خدا را در دلش نگه دارد. ابوطالب به اتاق نبی اسلام میرود و پیامبر در حال نماز خواندن است و بعد از سوره حمد سوره فیل را میخواند و سپس در یک فلشبک که اکثر فیلم را شامل شده به سال عام الفیل و تولد پیامبر و دوران کودکی وی از زبان خود ابوطالب به عنوان راوی فیلم میرود. در این فیلم، مهدی پاکدل نقش ابوطالب را ایفا میکند.[56]
جستارهای وابسته
پیوند به بیرون
پانویس
- "Abu-Talib (a.s.) The Greatest Guardian of Islam". duas.org. Retrieved 27 October 2013.
- ناظمزاده قمی، زندگینامه حضرت ابوطالب، ۱.
- «وفات حضرت أبو طالب (علیه السلام) - مؤسسه جهانی سبطین (ع)». web.archive.org. ۲۰۱۴-۰۴-۰۵. دریافتشده در ۲۰۱۹-۱۲-۲۶.
- جمعی از نویسندگان، سید البطحاء ابوطالب، ۹.
- جمعی از نویسندگان، سید البطحاء ابوطالب، ۱۲.
- ناظمزاده قمی، زندگینامه حضرت ابوطالب، ۳.
- ناظمزاده قمی، زندگینامه حضرت ابوطالب، ۶.
- سبحانی، شمهای از فداکاری ابوطالب، ۱–۴.
- جمعی از نویسندگان، پدر ولایت، ۵.
- «درگذشت ابوطالب حامی بزرگ پیامبر». آوینی. دریافتشده در ۲۰۱۹-۱۲-۲۶.
- جمعی از نویسندگان، پدر ولایت، ۱۷.
- صفرلکی، فروغ ایمان، ۶.
- جمعی از نویسندگان، سید البطحاء ابوطالب، ۳۴.
- الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۱–۱۲۲؛ ج۸، ص۵۱؛ مقاتل الطالبیین، ص۳.
- ناظمزاده قمی، زندگینامه حضرت ابوطالب، ۲.
- الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۱–۱۲۲؛ ج۸، ص۴۸؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۹۵؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۴.
- جمعی از نویسندگان، سید البطحاء ابوطالب، ۱۰.
- الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۲؛ ج۸، ص۴۸.
- انساب الاشراف، ج۲، ص۲۹۶.
- الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۲؛ ج۸، ص۱۵۱.
- الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۲؛ ج۸، ص۴۸.
- پیام آیتالله صافی گلپایگانی به مناسبت سالروز درگذشت ابوطالب بایگانیشده در ۱۳ اکتبر ۲۰۰۷ توسط Wayback Machine، خبرگزاری رسا
- طباطبائی، ایمان ابوطالب، ۱.
- قرآن، آیه ۲۶، سوره انعام
- ناظمزاده قمی، زندگینامه حضرت ابوطالب، ۷.
- ناظمزاده قمی، زندگینامه حضرت ابوطالب، ۱۰.
- رسول محلاتی، سید هاشم (۱۳۹۷). خلاصه تاریخ اسلام جلد دوم زندگانی امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا و امام حسن مجتبی (علیهم السلام). دفتر نشر فرهنگ اسلامی. صص. ۳. شابک ۹۶۴-۴۳۰-۲۰۳-۶.
- Gleave, “ʿAlī b. Abī Ṭālib”, EI3.
- «همچون ایمان اصحاب کهف». راسخون. دریافتشده در ۲۰۱۹-۱۲-۲۵.
- طباطبائی، ایمان ابوطالب، ۴.
- جمعی از نویسندگان، سید البطحاء ابوطالب، ۴۲.
- جمعی از نویسندگان، سید البطحاء ابوطالب، ۴۸–۵۲.
- رک: جمعی از نویسندگان، سید البطحاء ابوطالب، ۵۵–۶۳.
- الحسنی، ثالث من اسلم، ۵.
- طباطبائی، ایمان ابوطالب، ۲.
- جمعی از نویسندگان، سید البطحاء ابوطالب، ۳۳.
- صفرلکی، فروغ ایمان، ۴.
- طباطبائی، ایمان ابوطالب، ۳.
- «ایمان «ابوطالب» حمایت از پیامبر». موسسه ولیعصر عج. دریافتشده در ۲۰۱۹-۱۲-۲۵.
- روشنکار، مسلم (۲۰۱۹-۰۶-۰۹). «زارع خورمیزی: حضرت ابوطالب (علیه السلام) چهره درخشان اسلام است». دانشگاه بینالمللی اهل بیت (ع). دریافتشده در ۲۰۱۹-۱۲-۲۵.
- طباطبائی، ایمان ابوطالب، ۴.
- قد نقل الناس کافة عن رسولالله ص أنه قال نقلنا من الأصلاب الطاهرة إلی الأرحام الزکیة. مردم بسی از پیامبر اسلام آوردهاند که گفت: «ما از پشتهای پاک به زهدانهای پاک رفتیم.» شرح نهجالبلاغهٔ ابنابیالحدید، ج 14، ص 67
- تاریخ طبری جلد2 ص 68
- السیرةالنبویه، اثر ابن هشام جلد2 ص18
- نک: ایمان ابی طالب، مفید؛ ایمان ابی طالب، موسوی، ص۶۴–۱۴۳؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۶۸–۸۳.
- مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج ۳۵، ص۱۵۷؛ ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ۱۳۷۸ق، ج ۱۴، ص۶۹.
- ترجمه سیره ابن هشام جلد1 ص362
- ترجمه سیره ابن هشام، جلد 1 ص364
- الکافی، ج۱، ص۴۴۸–۴۵۰.
- نک: رجال نجاشی، ص۵۸، ۸۷، ۹۵، ۱۷۷، ۱۸۶، ۲۶۵، ۳۹۹.
- ایمان ابی طالب، مفید، ص۱۲؛ الفهرست، ص۱۰۲.
- نک: اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۹۳.
- نک: شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۸۳؛ اعیان الشیعه، ج۳، ص۱۹۰–۱۹۱.
- آینه پژوهش، ش۲۱، ص۸۹–۹۶، «کتابشناسی حضرت ابوطالب».
- فیلم تاریخ صدر اسلام با محور زندگی حضرت «ابوطالب» ساخته میشود بایگانیشده در ۲۶ سپتامبر ۲۰۰۷ توسط Wayback Machine، ایرنا
- «فیلم محمد رسولالله». www.yjc.ir. دریافتشده در ۲۰۱۹-۱۲-۲۷.
منابع
- الحسنی، سید نبیل (۲۰۱۳). ابوطالب علیه السلام، ثالث من اسلم. دوم (به عربی). کربلا: مکتبة العتبة الحسینیة المقدسة.
- جمعی از نویسندگان (۲۰۱۸). سید البطحاء ابوطالب علیه السلام (به عربی). قم: مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام.
- صفرلکی، شمسالله (۱۳۹۱). فروغ ایمان در قلب ابوطالب علیه السلام. قم: مجله حوزه.
- طباطبائی، محمدحسین (۱۳۶۰). ایمان ابوطالب علیه السلام. به کوشش بازار کتاب.
- ناظمزاده قمی، سیداصغر (۱۳۸۹). زندگینامه حضرت ابوطالب. به کوشش بازار کتاب.
- سبحانی، جعفر (۱۳۸۷). شمهای از فداکاری ابوطالب (علیه السلام). دفتر آیتالله جعفر سبحانی.
- جمعی از نویسندگان (۱۳۸۸). حضرت ابوطالب علیه السلام پدر ولایت. مرکز غدیرستان کوثر نبی ص.
- دانشنامه رشد
- ابوطالب، عبدالکریم گلشنی، دایرة ا لمعارف بزرگ اسلامی
- علامه امینی، ابوطالب مظلوم تاریخ، تهران، نشر بدر، بهار ۱۳۵۹