لیلة المبیت
لیلة المبیت شبی است که سران قبیلهی قریش تصمیم گرفتند در آن شب محمد، پیامبر اسلام را به قتل برسانند، ولی علی بن ابی طالب به جای محمد در بستر وی خوابید و نقشه قریشیان به سرانجام نرسید.[1][2][3]
از سلسله مباحث در مورد |
|
نقشه قتل محمد
وقتی قریش بر آزار و تحت فشار قرار دادن مسلمانان و مجبور ساختن آنان بر دست برداشتن از آیین اسلام و دلسرد کردن آنها از یاری محمد پرداخت، محمد به یاران خود فرمان هجرت به مدینه را داد، یاران وی نیز در چند مرحله به صورت دستههای کوچک و پنهانی و دور از چشم قریش رهسپار مدینه شدند.[4]
دارالندوه
قصی بن کلاب، جد اعلای پیامبر پس از سیادت بر تمام قبایل، خانهای در مکه کنار مسجد الحرام برای مشورت در اداره کارها و حل مشکلات بنا کرد. پس از وی نیز بزرگان مکه برای مشورت در کارهای مهم خود در آن اجتماع میکردند. آن خانه را دارالندوه نامیدند و افراد پایین چهل سال، حق ورود به آن را نداشتند.[5]
قریش از هجرت محمد هراس داشت و برای جلوگیری از آن در دارالندوه جمع شدند تا در اینباره تصمیم بگیرند. اشراف قریش در این جلسه حضور داشتند و طبق خواسته ابوجهل تصمیم گرفتند از هر قبیله جوانی دلیر انتخاب شود و شبانه بر او حمله کنند و دسته جمعی او را در خانهاش بکشند؛ زیرا در این صورت، خون او در میان همه قبایل پراکنده میشود و بنی هاشم نمیتوانند با همه طوایف قریش بجنگند و ناچار به گرفتن دیه میشوند و ما هم دیه اش را میپردازیم.[6]
نزول آیه و آگاهی محمد
بر اساس تفاسیر قرآنی، به دنبال تصمیم قریش بر قتل محمد، جبرئیل بر پیامبر اسلام نازل شد و او را از نقشه سران قریش آگاه ساخت و دستور خداوند را ابلاغ کرد، چنانچه در آیه ۳۰ سوره انفال آمدهاست: «وَ اِذ یَمکُرُ بِکَ اَلَّذینَ کَفرُوا لِیُثبِتُوکَ اَو یَقتُلوکَ اَو یُخرِجوکَ و یَمکُرونَ و یَمکُرُ اللهُ و اللهُ خَیرُ الماکِرین؛ به یادآور هنگامی که کافران از در مکر وارد شده و تصمیم گرفتند که تو را زندانی کنند یا بکشند یا تبعید نمایند، آنان مکر میورزند خدا نیز مکر آنان را خنثی میسازد خداوند از همه چاره جوتر است.» که محمد تصمیم گرفت قبل از آمدن آنها، خانه خود را به طرف یثرب ترک کند.[7] برای اینکه محمد در هنگام خروج از دید مشرکان مخفی بماند، آیه "و جَعَلنا مِن بَینِ اَیدیهِم سَداً و مِن خَلفِهِم سَداً فَاَغشَیناهُم فَهُم لا یُبصِرون؛[8] و [ما] فراروی آنها سدی و پشت سرشان سدی نهاده و پردهای بر [چشمان] آنان فرو گستردهایم در نتیجه نمیتوانند ببینند." را تلاوت کرد.[9]
ماجرای لیله المبیت
پیامبر در شب اول ماه ربیعالاول، به علی گفت: "سران قریش میخواهند امشب مرا به قتل برسانند، آیا تو در جای من میخوابی تا من به غار ثور بروم؟" علی گفت: "در این صورت شما سالم میمانید؟" محمد فرمود: "آری." علی تبسمیکرد و سجدهٔ شکر بهجای آورد، وقتی که سر از سجده برداشت عرض کرد: "آنچه را که مأمور شدهای انجام ده که چشم، گوش و قلبم فدای تو باد! به هر چه میخواهی فرمانم بده که همانند دستیار شما هستم، همانگونه که مقصود شماست در آن وارد میشوم و موفقیتم تنها از ناحیه خداست."[10] سپس محمد، علی را در آغوش گرفت و هر دو گریه کردند و از هم جدا شدند.[11]
مشرکان از ابتدای شب، خانه محمد را محاصره کردند و قرار بود حمله در نیمه شب صورت گیرد، اما ابولهب گفت: در این وقت، زنان و فرزندان در داخل خانه هستند و بعدها عرب دربارهٔ ما میگویند حرمت فرزندان عموی خویش را شکستند.[7]
علی درهای خانه را بست و پردهها را کشید، آنان با سنگ بر علی که در بستر خوابیده بود، میزدند تا مطمئن شوند کسی در بستر خوابیده است البته شک نداشتند که وی رسول خداست[12] و صبح که با شمشیرهای برهنه به خانه هجوم بردند، وقتی علی را در بستر محمد مشاهده کردند، گفتند: محمد کجاست؟ علی فرمود: «مگر او را به من سپرده بودید که از من میخواهید؟ کاری کردید که او ناچار شد خانه را ترک کند.»
در این هنگام به سوی علی یورش بردند و او را آزردند و سپس از خانه بیرون کشیدند و کتک زدند و ساعتی هم در مسجدالحرام زندانی کرده و تا سر حد مرگ زدند و آزادش کردند.[13] سپس در جهت مدینه به تعقیب محمد پرداختند.[14]
وقتی علی در بستر محمد خوابیده بود، جبرئیل در بالای سر او و میکائیل پایین پای علی آمدند و جبرئیل گفت: «خوشا به حال کسانی چون تو ای فرزند ابو طالب! که خدای متعال در برابر فرشتگان به تو مباهات میکند.»[15]
نزول آیه در شان علی بن ابی طالب
چنانچه مفسران میگویند آیه مِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّـهِ وَاللَّـهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ ؛[16] بعضی از مردم، جان خود را در برابر خشنودیهای خدا میفروشند و خدا نسبت به بندگان رؤوف است. در شان علی در ماجرای لیلة المبیت نازل شدهاست.[17]
درخواست محمد از علی
محمد در یکی روزهایی که در غار ثور مخفی بود، از علی بن ابی طالب خواست تا امانتهای مردم را بازگرداند و بدهیهای وی را نیز پرداخت کند و همراه با فواطم بنی هاشم یعنی فاطمه زهرا، فاطمه بنت اسد مادر علی و فاطمه بنت زبیر بن عبدالمطلب، به پیامبر در مدینه ملحق شود.[18]
پیش زمینه
سران قریش تصمیم گرفتند که از هر قبیله فردی انتخاب شود و سپس افراد منتخب به هنگام نیمه شب یکباره بر خانه محمد هجوم برده، او را قطعه قطعه کنند. بدین طریق، هم مشرکان از تبلیغات او آسوده میشدند وهم خون او در میان قبایل عرب پخش میشد ولذا بنی هاشم نمیتوانست با تمام قبایلی که در ریختن خون وی شرکت کرده بودند به خونخواهی و مبارزه برخیزند.[19]
شب واقعه
فرشته وحی پیامبر را از نقشه مشرکان آگاه ساخت و دستور الهی را به او ابلاغ کرد که باید هرچه زودتر مکه را به عزم یثرب ترک کند. شب مقرر فرا رسید و مکه در تاریکی شب فرورفته بود. مأموران مسلح قریش هر یک از سویی به جانب خانه رسول خدا روی آوردند. اکنون پیامبر باید با استفاده از شیوه غافلگیری خانه را ترک کرده، در عین حال، چنین وانمود کند که در خانه است و در بستر خود آرمیده است. برای اجرای این نقشه لازم بود که فرد جانبازی کرده و در بستر او بخوابد. از این رو، پیامبر رو به حضرت علی کرد و گفت: مشرکان قریش نقشه قتل مرا کشیدهاند و تصمیم گرفتهاند که بهطور دسته جمعی به خانه من هجوم آورند و مرا در میان بستر بکشند. از این جهت از طرف خدا مأمورم که مکه را ترک کنم؛ لذا لازم است امشب در خوابگاه من بخوابی و آن پارچه سبز را به خود بپیچی تا آنان تصور کنند که من هنوز در خانهام و در بسترم آرمیدهام و مرا تعقیب نکنند؛ و علی در اطاعت امر رسولش از آغاز شب در بستر وی آرمید.
یورش به خانه
مأموران قریش، در حالی که دستهایشان بر قبضه شمشیر بود، منتظر لحظهای بودند که همگی به خانه وحی یورش آورند و خون پیامبر را که در بسترش آرمیده است بریزند. آنان از شکاف در به خوابگاه پیامبر مینگریستند و از فرط فرح در پوست نمیگنجیدند و تصور میکردند که به زودی به آخرین آرزوی خود خواهند رسید؛ ولی علی در خوابگاه پیامبر دراز کشیده بود. دشمنان محمد، نخست تصمیم گرفته بودند که نیمه شب به خانه پیامبر هجوم آورند، ولی به عللی از این تصمیم منصرف شدند و سرانجام قرار گذاشتند در فروغ صبح وارد خانه شوند و مأموریت خود را انجام دهند. پردههای تیره شب به کنار رفت و صبح صادق سینه افق را شکافت. مأموران با شمشیرهای برهنه بهطور دسته جمعی به خانه پیامبر هجوم آوردند و از اینکه در آستانه تحقق بزرگترین آرزوی خود بودند از شادی در پوست خود نمیگنجیدند، اما وقتی وارد خوابگاه پیامبر شدند علی را به جای پیامبر اسلام یافتند.خشم و تعجب سراپای وجود آنان را فرا گرفت. رو به حضرت علی کردند و پرسیدند محمد کجاست؟! علی فرمود: مگر او را به من سپرده بودید که از من میخواهید؟ در این موقع، از فرط عصبانیت به سوی حضرت علی حمله بردند واو را به سوی مسجد الحرام کشیدند، ولی پس از بازداشت مختصری ناگزیر آزادش ساختند و در حالی که خشم گلوی آنان را میفشرد تصمیم گرفتند که از پای ننشینند تا جایگاه پیامبر را کشف کنند.[19]
روایات پس از واقعه
در روایات شیعه و اهل سنت آمدهاست که علی این کار را انجام داد و خداوند به خاطر این کار به فرشتگان مباهات نمود و موقعی که پیامبر به سوی مدینه در حرکت بود، این آیه را در شأن علی نازل کرد: «وَ مِنَ النّاسِ مَن یشری نَفسَهُ ابتِغأَ مَرضاتِ الله و الله رَئوفٌ بالعباد[بقره/۲۰۷]» بعضی از مردم جان خود را به خاطر خشنودی خدا میفروشند، و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.[20]
مستند لیلة المبیت
در این مستند به نمایش اثری منتشر نشده از ابتهال محمد طوخی در مدح علی و فداکاری او در شب واقعه لیلة المبیت پرداخته شده و سید حسن سعادت مصطفوی به تشریح واقعه «لیلة المبیت» و نقش علی میپردازد. همچنین محسن بادپا قاری و مبتهل ایرانی، کارشناسی آن را بر عهده داشتهاست. این مستند که به تهیهکنندگی و کارگردانی سید محمد قاسمیان در شبکه قرآن تولید شد، در آبان ۱۳۹۶ از شبکههای تلویزیونی ایران بر روی آنتن رفت. [21][22]
پانویس
- «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۶. دریافتشده در ۱۱ مه ۲۰۱۴.
- ۵-http://noorportal.net/951/952/1081/6220.aspx
- «داستان شب لیل المبیت».
- سیره ابن هشام، ج 1، ص480
- رسولی محلاتی، سید هاشم (۱۳۷۹). تاریخ اس لام جلد اول از پیدایش عرب تا پایان خلافت عثمان. دفتر نشر فرهنگ اسلامی. صص. ۹۸. شابک ۹۶۴-۴۳۰-۲۰۰-۱. کاراکتر line feed character در
|عنوان=
در موقعیت 9 (کمک) - اعلام الوری طبرسی ترجمه عزیزالله عطاردی، انتشارات اسلامیه، ص88
- سیره حلبی، ج 2، ص32
- یس/ 36 / 9
- فروغ ابدیت، ج ۱، ص420
- بحار الانوار، ج19، ص60
- آمالی شیخ طوسی، ص466
- آمالی شیخ، ص298
- بحار الانوار، ج 19، ص92؛ الکامل ابن اثیر، ج 2ص 928
- ارشاد شیخ مفید، ص۳۰
- آمالی شیخ صدوق، 469؛ مفاتیح الغیب، فخر رازی، ج 5، ص174؛ شواهد التنزیل، ج 1، ص123
- بقره / 2 / 207
- المیزان، ج 2، ص135
- سیره حلبی، ج 2، ص37؛ سیره ابن هشام، ج 2، ص129؛ اسدالغابه، ج 4، ص96
- http://www.hawzah.net/fa/article/articleview/4224
- http://www.soalcity.ir/node/777
- http://www.iribnews.ir/fa/news/1905189
- http://www.farsnews.ir/13960827000967