آیه نور
آیهٔ نور به آیهٔ ۳۵ سورهٔ نور که مشتمل بر اطلاق نور آسمان و زمین بر الله است؛ گفته میشود. این آیه به زیبایی و بیان تمثیلی مشهور است و بیش از هر آیه دیگر زمینه تفسیر عرفانی و باطنی دارد. مفسران و فلاسفه و عرفای اسلامی در تفسیر این آیه و معانی نور هر کدام بحثهای فراوانی دارند. دربارهٔ اطلاق کلمه نور به خدا در این آیه دو رویکرد مجاز یا مانند نمایی و حقیقت نمایی وجود دارد. کسانی که مراد از نور را همین نور حسی میدانند و کاربرد آن برای خدا را از باب مجاز و تشبیه و مانندنمایی تفسیر کردهاند. دوم دیدگاه فیلسوفان و عارفانی که مراد از نور را نور حقیقی و بسیطی میدانند که به خودی خود روشن و روشنایی بخش است.
مشخصات قرآنی | |
---|---|
نام آیه | آیه نور |
نام سوره | نور |
شماره آیه | ۳۵ |
شأن نزول | ندارد |
شماره جزء | ۱۸ |
شماره حزب | ۳۶ |
اطلاعات دیگر | |
شماره کلمه | ۴۸ |
شماره حرف | ۲۵۱ |
حروف مقطعه | ندارد |
زمخشری متکلم معتزلی و نگارنده یکی از مشهورترین تفاسیر قرآن، بیان میکند که خداوند همانند نور است [نه آنکه خود نور است] اما ملاصدرا متأله و فیلسوف شیعه همچون غزالی فقیه و متکلم سنی، سهروردی فیلسوف ایرانی، ابن عربی فیلسوف و عارف عرب و اشراقیون متأخر، معتقدند نور حقیقی همانا خداست و همهٔ کاربردهای دیگر این لفظ، یکسره، استعاری و مجازی است و بر معنای حقیقی حمل نمیشود. بعضی از مفسران به آیه ۲۸ سوره حدید نیز «آیه نور» اطلاق کردهاند.
متن و ترجمه
متن آیه ۳۵ نور که به آیه نور شهره است، عبارتست از:
﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونِةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَی نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ﴾[1]
قرشی در ترجمه این آیه مینویسد:
خدا آفریننده و پدیدآورندهٔ آسمانها و زمین است، حکایت نور هدایتی که از جانب او است مانند محفظه یا قندیلی است که در آن چراغ و شعله ای قرار گرفته، شعله در میان شیشه ای است که مانند ستارهٔ درخشان میدرخشد، آن چراغ افروخته از عصارهٔ زیتونی کاملاً رسیدهاست، که گویی روغن آن پیش از رسیدن آتش روشن میشود، نور شیشه نور مضاعفی است. خدا آن کس را که بخواهد به نور خویش هدایت میکند و به مردم مثلها میزند و خدا بر هر چیز تواناست.[2]
مکارم شیرازی مفسر معاصر شیعه آیه را اینگونه ترجمه میکند:
خداوند نور آسمانها و زمین است؛ مثل نور خداوند همانند چراغدانی است که در آن چراغی [پر فروغ] باشد، آن چراغ در حبابی قرار گیرد، حبابی شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان، این چراغ با روغنی افروخته میشود که از درخت پربرکت زیتونی گرفته شده که نه شرقی است و نه غربی؛ [روغنش آنچنان صاف و خالص است که] نزدیک است بدون تماس با آتش شعلهور شود؛ نوری است بر فراز نوری؛ و خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت میکند، و خداوند به هر چیزی داناست.[3]
لغتشناسی
- نور: سید محمدحسین طباطبایی_مفسر شیعه_در المیزان در بیان معنای واژه «نور» آوردهاست که نور چیزی است که خود برای ما روشن بوده و هرچیزی دیگری را (که قابل دیدن باشد)، روشن میکند.[4]
- مشکاه: از ظواهر کلمات مفسران شیعه و سنی این است که «مِشْکَاةٍ» به معنای چراغدانی است که نور چراغ را از خاموش شدن توسط باد مصون میدارد؛ شیخ طبرسی از علمای شیعه در مَجْمَعُ الْبَیان و فخر رازی_مفسر سنی اشعری_ در جامع العلوم بیان داشتهاند که مشکاه جایگاه مخصوص چراغ است که در دیوار ایجاد میکنند.[5]
- زجاجة: راغب اصفهانی_لغتشناس و مفسر اهل سنت_در مُفْرَدات دربارهٔ معنی واژه «زجاجه» بیان کرده که حباب شفافی است که روی چراغ میگذارند یا شیشهای است که جلوی همان چراغ قرار میدهند. معمولاً بالای حباب روزنهای متناسب وجود دارد تا موجب تنظیم هوای داخل خود و تمرکز و فزونی نور گردد.[6]
- مصباح: راغب همچنین دربارهٔ معنای «مصباح» آن را چراغ یا خود نوری میگوید که از طریق فتیله، روغن را به خود جذب کردهاست.[6]
- کوکب دُرّی:سیدمحمدحسین طباطبایی، آن را ستارگان بزرگ دارای نور فراوان که در آسمان معدود است معنا میکند.[7]
- زَیت: سیدعلیاکبر قرشی _مفسر شیعه_ در کتاب احسن الحدیث این واژه را روغن زیتون معنا کردهاست. چنانکه به درخت و میوه آن زیتون گویند واحد آن زیتونه است.[8]
حسن تخلّص
از مهمترین و ظریفترین اسلوبهای بدیعی قرآن «حسن تخلص» است که به آن «تخلص» و «براعت تخلص» نیز میگویند و در جایی است که سخنور از کلام آغاز سخن به کلام دیگری منتقل شود که مقصود اصلی او است؛ بهگونهای که شنونده، متوجه این انتقال نشود، ولی معنای اصلی در ذهن او جای گیرد. این عدم توجه شنونده به انتقال، به دلیل مناسبت و شدت ارتباط میان دو کلام است. زرکشی در البرهان میگوید: از بهترین مثالهای حسن تخلص «آیه نور» است.
در این آیه، پنج تخلص به کار رفتهاست:
- اول «نور» و صفت آن بیان شده و سپس به بیان «زجاجه» و صفت آن تخلص یافتهاست.
- پس از ذکر «نور» و «زیت»، به «شجره» تخلص یافتهاست.
- پس از «شجره» صفت «زیت» را آوردهاست.
- سپس از صفت «زیت» به صفت «نور» و تضاعف آن تخلص یافتهاست.
۵. سرانجام به هدایت الهی تخلص یافتهاست.[9]
تفسیر
معنای نور در «الله نور السماوات و الارض»
غالب مفسرین سنی و شیعه مراد از «نور» را به معنای «هدایت» و «تدبیر» تفسیر کردهاند.
۱)طبری که از _برجستهترین مفسران اهل سنت_ است نور را به معنای هدایتگر اهل آسمانها و زمین تفسیر نمودهاست. وی این تفسیر را تفسیر اهل تأویل بیان داشته و قول دیگری را نیز بیان داشته که به معنای «مدبر آسمانها و زمین» است. دیدگاه طبری و روایات بیان شده در تفسیر او جامع البیان، به عنوان مرجعی برای قریب به اتفاق مفسرین اهل سنت قرار گرفتهاست.
۲) ماتریدی_ سنی مذهب_ در تفسیر این آیه آوردهاست که به وسیله خدا، آسمان و زمین روشن هستند.[10]
۳) در تفسیر طبرسی به نقل از ابنعباس، زجاج و مجاهد، نور اداره کننده امور آسمانها و زمین است.[11]
۴) فخر رازی _مفسر سنی اهل ایران_ معتقد است چون نور سبب ظهور اشیا است و هدایت هم در این معنا با نور شریک است، لذا در اینجا نیز میتوان نور را بر هدایت اطلاق کرد. پس باید گفت: اللَّهُ نُورُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ، یعنی الله ذُو نُور السَمَواتِ وَ الْارْضِ که در واقع، همان هدایت الهی است که برای اهل آسمان و زمین حاصل میشود؛ در این صورت معنای آیه این است که: الله هَادِی السَمَواتِ وَ الْارْضِ.[12]
۵) در تفاسیر ابن ابیحاتم و ابن کثیر از _مفسران اهل سنت _الله هادی آسمانها و زمین است.»[13][14]
۶) عبدالرحمن سیوطی _مفسر سنی_ بیان میدارد که مراد از نور، این است که او مدبر آسمانها و زمین است؛ چرا که او با حکمت بالغه و حجت نیّره خود عالم وجود را تدبیر میکند مانند رئیسِ عالِم و دانشمندِ یک شهری را که آن شهر را به خوبی تدبیر میکند، به نورالبلد توصیف میکنند.[15]
۷) جارالله زمخشری _مفسر سنی _صاحب تفسیر کشاف در معنای نور در این بخش از آیه بیان میدارد که خدا، صاحب نور آسمانها و زمین است.[16][17]
۸) غزالی در مشکوه الانوار وجود را مترادف نور گرفته و بر این باور است که تمام موجودات به همان میزانی که از وجود بهرهمند هستند، نورانیند؛ ولی این نور از شدت ظهور به چشم نمیآید و درک نمیشود.[18]
۹) مولوی _شاعر حنفی مذهب ایرانی_ بر این باور است که خداوند به ناچار استعارهٔ نور را برای خود به کار بردهاست وگرنه برمبنای آیهٔ «لیس کمثله شیء» جای هیچگونه تشبیه و استعاره برای تعریف او نیست.[19]
ورنه لا عین رات چه جای باغ | گفت نور غیب را یزدان چراغ | |
مِثل نبوَد آن، مِثال آن بوَد | تا برد بوی آنکه او حیران بوَد |
۱۰) شیخ طوسی از مفسران شیعه در کتاب التبیان فی تفسیر القرآن به نقل از ابنعباس و انس نور را هدایت کننده اهل آسمانها و زمین به آنچه مصلحت آنهاست تعبیر کردهاست.[21]
۱۱) طبرسی شیعه در معنای نور در این بخش از آیه بیان میدارد که خدا، صاحب نور آسمانها و زمین است.[22]
۱۲) ابن سینا _فیلسوف شیعه_ برای نور در این آیه دو معنای استعاری و ذاتی در نظر میگیرد و معتقد است که نور به مفهوم ذاتی آن به معنای کمال است؛ یعنی حد اعلی و اتم و اکمل نور، و خداوند کمال مطلق است؛ پس خداوند شایسته به اسم نور است. نور در مفهوم استعاری آن نیز دو معنی دارد:
۱) خیر ۲) سببی که موجب و رسانندهٔ به خیر است. نور در آیه مورد بحث به همین معنی است؛ یعنی آنکه خدا خیر و سبب خیر در عالم است.[23]
۱۳) شهاب الدین سهرودی که نظام فلسفی وی بر پایه دو اصل نور و ظلمت استوار شدهاست؛ نور را اصل حقیقت میداند که عالم محسوسات تحت تسلط آن قرار دارند… از نظر وی نور عبارت از خود حقیقت واجب الوجود یعنی خداوند تعالی.[24]
۱۴)ملاصدرا اسناد نور به آسمانها و زمین یعنی وجود هر چیزی معادل است با نوری که با آن، ماهیت و ذات شیء ظهور مییابد. خداوند انوار را از ذات نورانی خود پدیدمیآورد. این معنای سادة ایجاد است. میان ذات مصنوع و ذات صانع نوعی تناسب و سنخیت برقرار است. وجود را نمیتوان به ماهیات نسبت داد، بلکه وجود و تحقق را میتوان تنها، به وجود محض اسناد کرد. موجودات یا ماهیات موجود، صرفاً، وجود فرعی اشتقاقی دارند، چونان آینههایی که فقط، بازتابانده نور وجودند.[25]
۱۵) طباطبایی مراد از نور را خدا میداند؛ نور عامی که هر چیزی از آن نور میگیرد و روشن میشود و آن، مساوی با وجود هرچیزی بوده و ظهورش در نفسش و برای غیرش است و همان رحمت عام است.[26]
۱۶) مرتضی مطهری_ فیلسوف و متکلم شیعه_ معتقد است خدا نور تمام جهان است. به این معنی که ذات الهی ذات پیدا و پیدا کننده است، پیداترین پیداها و روشنترین روشنها اوست و هر چیزی که روشن است، از پرتو او روشن است، هر چیزی که پیداست از پرتو او پیداست. به این معنا خدا نور است. خداست آنچه که پیداست به خود و به ذات خود، چیزی او را پیدا نکردهاست. چیزی است که هر چیز دیگر به او پیداست و به نور او پیداست و از فروغ او پیداست.[27]
۱۷) مکارم شیرازی در کتاب مثالهای زیبای قرآن بیان میکند: خداوند همانند نور، منشأ هدایت، تربیت، نیرو، قدرت و از بین برنده موانع است؛ بدین جهت اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ است.[28]
۱۸) بر طبق دانشنامه عقاید اسلامی خداوند، نور آسمانها و زمین است روشن کننده آنها و فرمان دهنده آنها و راهنمای آنهاست. پس آنها با [کمک] خدا در نیازمندیها و منافعشان راه را مییابند، همانطور که در روشنایی و درخشندگی، راه را پیدا میکنند.[29]
مرجع ضمیر و مراد از نور در «مثل نوره»
مفسرین سنی و شیعه نظرات مختلفی دراین باره دارند که چند مورد از آن به شرح زیر است:
شیخ طوسی در این فقره معتقد است ضمیر به محمد برمیگردد.[30] صاحب تفسیر المیزان اما ضمیر را به خدا برمیگرداند و این گونه توضیح میدهد «منظور نوری است که خدا افاضه میکند و هرچیزی را به وسیله آن ظاهر میکند».[31] قرطبی و ابن عاشور _سنی_ نیز هم نظر با طباطبایی هستند با این توضیح که صاحب تفسیر التحریر معتقد است ضمیر به خدا برمیگردد و مراد از نور خدا، عبارت است از کتابش یا دینی که اختیار کردهاست[32] و در تفسیر قرطبی بیان شدهاست که ضمیر به خدا بر میگردد و مراد از نور خدا، دلایلی است که خدا در قلب مؤمن میگذارد.[33] از دیدگاه شیخ طوسی ضمیر به مؤمن برمیگردد و قصد، نور خداست که با آن مؤمنین را هدایت میکند.[30]آلوسی _مفسر شافعی_ نیز معتقد است ضمیر به خدا برمیگردد و مراد از نور خدا، ادله عقلی و سمعی در آسمانها و زمین است که به وسیله آنها، خدا، هرکس را که خواهد، هدایت میکند.[34] طبرسی صاحب جامع البیان آوردهاست که مثل نور در واقع همان قرآن در قلب است.[35]
مراد از «مِشْکَاةٍ»
در خصوص معنای کلمه «مشکاة» بین مفسرین اختلاف گزارش شدهاست. طبرسی -مفسر شیعه- در تفسیر مجمع البیان، منظور از این کلمه را «نفس مؤمن» و مصداقش را بین «عبدالمطلب»، «صدر پیامبر اسلام» یا «ابراهیم» دانستهاست.[36] طباطبایی دیگر مفسر شیعه، منظور از این عبارت در آیه را «نور معرفت و ایمان» دانستهاست.[37] ملاصدرا، فیلسوف شیعه نیز منظور از این عبارت را «عالم اجسام» گزارش کردهاست.[38]
مراد از «زُجاجَه»
در بیان مصادیق «زجاجه» در مجمع البیان چهار تعبیر آمدهاست؛ قلب محمد، اسماعیل فرزند ابراهیم، عبدالله پدر محمد و قلب مؤمن[39]
ملاصدرا اما در تفسیری با رنگ مایه فلسفی آن را عرش توصیف میکند.[38]
مراد از «مصباح»
همانگونه که گفته شد مراد از مصباح چراغ است اما مصادیق آن در تفاسیر مختلف به شرح زیر است:
در تفسیر طبرسی تعابیری برای مصباح به کار رفتهاست نبوت و در بیان دیگر محمّد، قرآن[39] و ایمان مؤمن[40]
بر طبق دائره المعارف بزرگ اسلامی بالاترین مرتبه از نور مدنظر است.[41] ملاصدرا در کتاب خود با عنوان تفسیر آیه نور تعبیر مصباح را روح اعظم بیان میکند.[38]
مراد از «کوکب دُرّی»
شیخ طوسی در تفسیر این عبارت آن را صدر پیامبر[42]و ماتریدی وجود محمد پیامبر اسلام تفسیر کردهاند[43]
مراد از «شجره»
به لحاظ تأویل شجره به معنای قلب ابراهیم پیامبر[43] یا علی بن ابی طالب چنانکه از جعفر صادق روایت شدهاست[43]
چرا درخت زیتون؟
دربارهٔ اینکه چرا در بین این همه درخت، در این آیه از «درخت زیتون» استفاده شده طبرسی از سه منظر آن را توضیح دادهاست اول آنکه در آن انواع منافع است. روغن، تفاله، هیزم. خاکسترش[44] دوم روغنش، صافترین و روشنترین است[44] و بالاخره اینکه اولین درختی که بعد از طوفان نوح در دنیا روییدهاست.[44]
سیوطی نیز هم نظر با او معتقد است نور روغن زیتون، صافترین نوری بود که مخاطبان آن را میشناختند.[45]
مراد از «لاشرقیه و لاغربیه»
طبرسی در تفسیر این عبارت آوردهاست زیتون که محل رویش آن شام است؛ و بهترین زیتونها، در شام میروید و شام، میان شرق و غرب است.[46]
طباطبایی معتقد است زیتون در جانب شرق وغرب نروییدهاست که آفتاب بر یک طرف آن بتابد و میوه اش نارس و روغنی غیر صاف بدهد که برای روشنایی مرغوب نیست. بلکه در طول روز بهطور دائم از خورشید بهره میگیرد و روغنش مرغوب است.[47]
طبرسی در تفسیری متفاوت آن را لایهودیة و لانصرانیة» تعبیر کردهاست.[48] همچنین افزودهاست که این عبارت قصدش مکیّ بودن پیامبر است؛ زیرا مکّه، وسط دنیا است.[48]
مراد از «یکاد زیتها یضیء»
شیخ طوسی معتقد است این عبارت حاکی از این امر است که برای مردم روشن میشود اگرچه نگوید پیامبر است.[49]
طبری در بیانی نزدیک به طوسی معتقد است حجج خدا بر مخلوقاتش روشن است، حتی در صورتی که قرآن را برای زیادی بیان و وضوح نمیفرستاد.[50]
طبرسی یکبار آن را محاسن و اخلاق نیکوی پیامبر اسلام’ تفسیر میکند که قبل از ابلاغ وحی به او، به منصه ظهور میرسد و در تعبیر دیگر این امر را حاکی از اخلاص مؤمن نسبت به خدا میداند که همانند درخت سر سبزی است که برگهای آن در هم پیچیده بوده به طوریکه حالت غروب و طلوع شمس کوچکترین تأثیر منفی روی آن نمیگذارد؛ مؤمن هم همیشه چنان است که چیزی در اخلاص او ایجاد رخوت نمیکند؛ نسبت به عطایای خداوند، شاکر و نسبت به بلایای الهی، صابر است؛ حکم او همیشه عادلانه و سخن او از روی صدق و راستی خواهد بود.[51]
مراد از «نور علی نور»
زمخشری مراد را تضاعف نوری میداند که «مشکاه» و «زجاجه» و «مصباح» و روغن در آن همیاری میکنند.[52]طباطبایی نور ایمان و معرفت؛ نور مستعار تابنده بر قلوب مؤمنین و اقتباس شده از نور خدا و قائم به وی و استمداد گیرنده از وی را تضاعف و تعدد نور میداند.[53]
مراد از «لنوره» در «یهدی الله لنوره من یشاء»
طبرسی در تفسیر این عبارت تعابیر دین خدا و ایمان نبوت و ولایت الهی را به کار بردهاست[54] مکارم شیرازی آن را هدایت الهی[55]و طبری آن را قرآن و پیروی از آن تعبیر میکند.[56]
مراد از «من یشاء» در «یهدی الله لنوره من یشاء»
سیوطی کسی که قلب خود را برای نور خدا باز کردهاست را مراد از من یشاء میداند.[57] مکارم شیرازی به بیان دیگری معتقد است دلهای آماده و مستعد، به این نور الهی هدایت میشوند[58]
آیه نور در احادیث
در تفسیر المیزان به نقل از کتاب التوحید، شیخ صدوق روایتی از امام ششم شیعه جعفر صادق نقل شدهاست: «خداوند آیه نور را مثالی برای اشاره به اهل بیت قرار دادهاست. آیاتی که مردم به وسیله آنها به سوی توحید و مصالح دین و شرایع اسلام و سنن و فرائض خدا هدایت میشوند.»[62] علامه طباطبائی این روایت را از قبیل اشاره به افضل مصادیقش که رسول خدا و اهل بیت اویند، دانستهاست؛ ولی از نظر او آیه شامل غیر اهل بیت مانند انبیاء، اوصیاء و اولیاء نیز میشود.[62] طباطبایی به نقل از تفسیر قمی روایتی از علی بن موسی الرضا، امام هشتم شیعیان دوازده امامی، در تفسیر این آیه میگوید: «او هدایت کننده اهل آسمان و هدایت کننده اهل زمین است.»[63][64] طباطبایی روایت دیگری از کتاب کافی که سندیش از صالح بن سهل از اهل شهر همدان است بیان میکند که امام ششم شیعیان در پیرامون آیه نور، چنین تفسیر کرد که منظور از مشکاة، فاطمه زهرا؛ مصباح، حسن مجتبی؛ زجاجة، حسین بن علی؛ کوکب دری، فاطمه زهرا از میان زنها؛ شجرة مبارکه، ابراهیم؛ لا شرقیة و لا غربیة، عدم تمایل به یهودیت و نصرانیت؛ زیتها یضیء، نشر علوم و حقائق او؛ نور علی نور، ظهور امامی پس از امامی دیگر؛ یهدی الله لنوره، هدایت به وسیله اهل بیت میباشد.[65]
سید شرف الدین استرآبادی از _مفسرین شیعه_ در کتاب تأویل آلایات الظاهره روایتی منسوب به امام ششم شیعه است را نقل کردهاست:
از طلحه بن زید از جعفر بن محمد از پدرش (علیه السلام) روایت کرده که در تفسیر این آیه اینگونه بیان میکند: «اللّهُ نُورُ السَّموَاتِ وَالاْرْضِ» یعنی خداوند ابتدا از نور خودش گفتهاست و «مثل نوره» یعنی مثال هدایت خداوند در قلب مؤمن است. «کمشکوة فیها مصباح»؛ مشکوه عبارت از درون مؤمن است و قندیل قلب وی، و مصباح همان نوری است که خداوند در قلب او قرار دادهاست. منظور از شجره در آیه «یوقد من شجرة مبارکة» همان مؤمن است. «زیتونة لا شرقیة و لا غربیة» درختی است که غروب ندارد، چرا که وقتی خورشید طلوع میکند، بر آن طلوع میکند و وقتی غروب میکند نیز بر آن غروب میکند. «یکاد زیتها یضییء» نوری است که در قلب مؤمن قرار گرفته و نزدیک است که بدرخشد، هر چند وی سخن نگوید. «نور علی نور» فریضهای بر فریضه و سنّتی بر سنت و «یهدی اللّه لنوره من یشاء» یعنی خداوند هر کس را بخواهد به فرایض و سنن خویش هدایت میکند. «و یضرب اللّه الأمثال للناس» نیز مثلی است که خداوند برای مؤمن زدهاست. سپس افزود: بنابراین مؤمن در پنج نور در حرکت است: محل ورود او نور است. محل خروج او نور است. عمل او نور است. سخن او نور است. حرکت او در روز قیامت به سوی بهشت نور است[66]
صاحب تفسیر تأویل الآیات الظاهره همچنین روایتی از محمد باقر امام پنجم شیعه دربارهٔ این آیه «اللّهُ نُورُ السَّموَاتِ وَالاْرْضِ مِثْلَ نُورِهِ کَمِشْکوة فیها مِصْباح» آوردهاست:
نور علم در سینه پیامبر همان چراغ است. چنانکه چراغ نور خود را به شیشه پس میدهد، محمّد نیز علم خود را در سینه علی که مانند زجاجه صاف و صیقلی است نهاد. پس محمّد مصباح و علی زجاجه است؛ زیرا محمّد معلّم علی بود و این نور چون نه از مکتب یهود و نه از نصرانی اخذ شده، نه شرقی و نه غربی است. نزدیک است عالم آل محمّد تکلم به علم کند قبل از آنکه از آن بپرسند. نور علی نور؛ یعنی امام مؤید به علم و حکمت پس از امام دیگر تا قیامت خواهد بود که اوصیاء و خلفای خدایند و نباید زمین در هیچ عصر از وجودشان خالی باشد[67]
ملا فتحالله کاشانی مفسر شیعه در منهج از علی بن ابی طالب روایت نموده در معنی آیه:
حق تعالی نشر حق فرمود در آسمانها و زمین تا آنکه همه آسمان و زمین و آنچه ما بین آنهاست به نور حق منور گشت، یا آنکه همه اهل آسمانها و زمین را به نور حق منور ساخت تا همه به حق آشنا گردیدند.[68]
ابنمغازلی شافعی در کتابش مناقب علی بن ابیطالب، حدیثی به مضمون احادیث شیعه روایت میکند:
احمد بن محمد بن عبدالوهاب به ما خبر داد که ابا احمد عمر بن عبدالله بن شوذب به آنها خبر داده محمد بن حسن بن زیاد از احمد بن خلیل در بلخ از محمد بن ابیمحمود از یحیی بن ابیمعروف از محمد بن سهل بغدادی از موسی بن قاسم از علی بن جعفر نقل کرد که گفت: از ابا الحسن دربارهٔ آیه مانند چراغدانی که در آن حباب باشد سؤال کردم فرمود: چراغدان فاطمه هست و حباب حسن و حسین هستند. شیشه گویا مانند ستارهای درخشان است. فرمود: فاطمه ستارهای درخشان است از زنان عالمیان. نور میگیرد از درخت پر برکت درخت پربرکت ابراهیم (نه شرقی و نه غربی است) یعنی نه یهودی و نه مسیحی است (نزدیک است که روغنش نور دهد) یعنی نزدیک است که علم از آن به سخن درآید (گرچه آتشی بدان نرسیده باشد) (نوری بر نور) یعنی در آن امامی پس از امام (خدا هرکه را بخواهد به نور خود هدایت میکند) فرمود: یعنی خدا هر که را بخواهد به ولایت ما هدایت میکند.[69]
آیه نور از دیدگاه فلاسفه و عرفا
ابن سینا
همان گونه که بیان کردیم، این آیه همواره مورد علاقه خاص مفسران، به ویژه فیلسوفان و عارفان، از جمله ابن سینا بودهاست.
در نظام فلسفی ابن سینا، مراتب قوای نظری نفس به دو دسته تقسیم میشوند.
مرتبه اول: قوه ای است که استعداد کسب معقولات را دارد و «عقل هیولانی» نامیده میشود؛ ابن سینا این مرتبه را با «مشکاه» آیه نور مطابقت میدهد.
مرتبه دوم: قوه دیگری است که معقولات اول را کسب و به کمک آنها برای دریافت معقولات ثانی آمادگی پیدا میکند و «عقل بالملکه» نامیده میشود. ابن سینا این
مرتبه را با «زجاجه» در آیه معادل میداند. عقل بالملکه اگر ضعیف باشد، به کمک فکر به اکتساب معقولات ثانی میپردازد که ابن سینا آن را «شجره زیتونه» مینامد واگر قدرت مند باشد، به مدد حدس، به اکتساب معقولات ثانی میپردازد که ابن سینا از آن نیز به «زیت» تعبیر میکند.
سپس، ابن سینا از قوه ای یاد میکند که از عقل بالملکه فراتر رفته به مقام قوه ای قدسی نائل شدهاست. او این قوه را مصداق تعبیر «یکاد زیتها یضیء و لو لم تمسسه نار» میشناسد. آن گاه ابن سینا برای نفس، در مسیر استکمالش، به قوه و کمالی خاص اشاره میکند. کمال خاص همانا حصول شهودی و حضوری معقولات بالفعل در ذهن است که به تعبیر او مصداق نور علی نور در آیه است و قوه خاص همانا حصول معقول مکتسب، همچون امری مشهود، است که بینیاز به اکتساب قابل حضور است و مصداق «مصباح» در آیه بهشمار میرود. ابن سینا از این کمال و قوه به ترتیب به عقل مستفاد و عقل بالفعل یاد کردهاست.[70]
فضیلت
برای آیهٔ نور فضایل زیادی برشمرده شدهاست:
از عبدالله بن عباس از بزرگترین محققان نسل اول اسلامی نقل است که: «هر کس آیه نور را بسیار بخواند روشنایی چشم او محفوظ ماند»[71]
در کتاب الخزائن ملا احمد نراقی در خواص خواندن این آیه آمدهاست:
اگر کسی درد چشم دارد آیه نور را تا «نور علی نور» بر چشم بخواند و هر صبح سه بار بر این دستور عمل نماید درد چشم او زایل شود.[72]
همچنین در این کتاب آمدهاست:
«خواندن آیه نور قبل از خواب با حضور قلب به عدد الله (۶۶ مرتبه) به خصوص در حال صفای روحانی، موجب دیدن خوابهای شیرین میگردد.»[72]
کتابشناسی
محمد غزالی کتابی به نام مشکاةالانوار در تفسیر آیه نور نوشتهاست.[73] ملاصدرا نیز تفسیری بر آیه نور نگاشته که در آن نکات فلسفی و عرفانی را گنجاندهاست.[74] از دیگر تفاسیر در مورد آیه نور، رسالةالانوار فی تفسیر آیةالنور از شرف الدین محمد نیمدهی،[75] کتاب آیه نور: شرحی عرفانی بر آیه ۳۵ سوره نور نوشته سید علی نجفی یزدی،[76] تفسیر کلامی - عرفانی آیه نور از مهدی علیزاده و[77] تفسیر آیه نور (الله نور السماوات و الارض) از سید محمد حسین حسینی تهرانی است.[78] کتاب نورالهدی ـ تفسیر آیه نور (عربی) سید عبدالحسین کمونه نجفی۱۲۶۸–۱۳۳۶ق و آیه نور ـ گنچ نور حقیقی (فارسی) حبیب اللّه فضائلی و نیز تفسیر آیه نور ابوتراب شهیدی قزوینی۱۲۷۸–۱۳۵۷ش از دیگران کتابها با موضوع آیه نور میباشند.[79]
تجزیه و ترکیب
تجزیه و ترکیب سوره مسد[80] | |||
---|---|---|---|
متن آیه | تجزیه و ترکیب | ||
﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونِةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَی نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ﴾ | اللَّهُ مبتدا، نُورُ خبر، السَّمَاوَاتِ مضاف الیه، وَ حرف عطف، الْأَرْضِ معطوف، مَثَلُ مبتدا، نُورِهِ مضاف الیه و ضمیر متصل ه مضاف الیه به آن، کَمِشْکَاةٍ جار و مجرور و خبر محذوف، فِیهَا جار و مجرور و خبر مقدم محذوف، مِصْبَاحٌ مبتدای مؤخر، الْمِصْبَاحُ مبتدا، فِی حرف جر، زُجَاجَةٍ مجرور و خبر محذوف، الزُّجَاجَةُ مبتدا، کَأَنَّهَا حرف نسخ و اسم کان، کَوْکَبٌ خبر کان، خبر محذوف، دُرِّیٌّ نعت، یُوقَدُ فعل مضارع مرفوع به ضمه، فاعل هو مستتر، مِن حرف جر، شَجَرَةٍ مجرور، مُّبَارَکَةٍ نعت، زَیْتُونِةٍ بدل، لَّا حرف نفی، شَرْقِیَّةٍ نعت، وَلَا حرف عطف و نفی، غَرْبِیَّةٍ معطوف، یَکَادُ فعل مضارع مرفوع به ضمه، زَیْتُهَا اسم کاد وها مضاف الیه، یُضِیءُ فعل مضارع مرفوع به ضمه، فاعل هو مستتر، خبر کاد محذوف، وَ حالیه، لَوْ حرف شرط، لَمْ حرف جزم، تَمْسَسْهُ فعل مضارع مجزوم به سکون، ها مفعول به، نَارٌ فاعل، مبتدا محذوف، نُّورٌ خبر، عَلَی حرف جر، نُورٍ مجرور، یَهْدِی فعل مضارع مرفوع به ضمه، اللَّهُ فاعل، لِنُورِهِ جار و مجرور و مضاف الیه، مَن مفعول به، یَشَاءُ فعل مضارع مرفوع به ضمه، فاعل هو مستتر، وَ عاطفه، یَضْرِبُ فعل مضارع مرفوع به ضمه، اللَّهُ فاعل، الْأَمْثَالَ مفعول به، لِلنَّاسِ جار و مجرور، وَ استئناف، اللَّهُ مبتدا، بِکُلِّ جار و مجرور، شَیْءٍ مضاف الیه، عَلِیمٌ خبر. |
پانویس
- http://lib.eshia.ir/26683/1/504
- قرشی، قاموس قرآن، ذیل نور
- مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۱۴ تفسیر سوره نور
- طباطبایی، المیزان، ج۱۵، ص ۱۲۰.
- شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج7، ص250؛ فخر رازی، جامع العلوم، ج 23 ص389.
- راغب اصفهانی، مفردات ص 151.
- طباطبایی، المیزان، ج 122ص 15.
- قرشی، تفسیر احسن الحدیث، ج7، ص220.
- زرکشی؛ البرهان فی علوم القرآن (باحاشیه);ج 1;ص43.
- ماتریدی، تأویلات اهل السنه، ج3 ص 463.
- شیخ طبرسی مجمع البیان، ج18:1421.
- فخر رازی، مفاتیح الغیب ج 23ص 379.
- ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 6، ص 52.
- الألوسی، تفسیر روح المعانی، ج11، ص 67.
- سیوطی، الدرالمنثور فی تفسیرالمأثور، ج3، ص 6.
- زمخشری، تفسیر کشاف، ج 3، ص235.
- شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج2، ص 148.
- غزالی مشکوه الانوار، ص11.
- مولوی. فیه ما فیه، با تصحیح فروزانفر.
- جلال الدین مولوی، مثنوی مثنوی معنوی دفتر سوم، صص 3406-7.
- شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص436.
- طبرسی، مجمع البیان ج2، ص 148.
- لطیفی، آیه نور در چشمانداز عالمان اسلامی.
- لطیفی، آیه نور در چشمانداز عالمان اسلامی 84-85.
- ملا صدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج: 4، ص: 354-353.
- طباطبایی، المیزان، ج 15ص 123.
- مطهری، آشنایی با قرآن ج 1ص 97.
- مکارم شیرازی، مثالهای زیبای قرآن، ج2 ص 104.
- محمدی ریشهری، دانشنامه عقاید اسلامی ج7 ص 305.
- شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج7 ص437.
- طباطبایی، المیزان، ج15 ص 123.
- ابن عاشور، تفسیر التحریر و التنویر ج18 ص 187.
- قرطبی، تفسیر قرطبی، ج 6 ص 234.
- آلوسی، تفسیر روحالمعانی ج 18 ص 488.
- شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ج 7 ص 250.
- شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج7ص252.
- طباطبایی، المیزان، ج 15ص123.
- ملاصدرا، تفسیر آیه نور؛ ص39.
- شیخ طبرسی، مجمع البیان فی التفسیر القرآن، ج7ص 250-251،.
- شیخ طبرسی، مجمع البیان فی التفسیر القرآن، ج7ص 252.
- دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج10، ص 211 مدخل نور.
- شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج7 ص438.
- ماتریدی، تأویلات اهل السنه، ج3، ص462.
- شیخ طبرسی، مجمع البیان فی التفسیر القرآن، ج7 ص380.
- سیوطی، تفسیرالدرالمنثور، ج18، ص105.
- شیخ طبرسی؛ مجمع البیان، ج2، ص148.
- طباطبایی، المیزان، ج15، ص124.
- شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ج7ص251.
- شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج7 ص437.
- طبری جامع البیان فی تفسیر القرآن، ص 171.
- شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ج7، ص 252.
- زمخشری، تفسیر کشاف، ج 3، ص235.
- طباطبایی، المیزان، ج 15، ص124-125.
- ، شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ج7، ص383.
- مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج14، ص512.
- طبری، تفسیر طبری، ج18، ص171.
- جلال الدین، سیوطی، تفسیرالدرالمنثورص 106.
- مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 14 ذیل آیه نور.
- فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج13، ص 239.
- بیضاوی، تفسیر بیضاوی، ج2، ص499.
- فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج 13 ص 239.
- طباطبایی، المیزان، ج۱۵، ص۱۴۱.
- تفسیر اهل بیت ج۱۰، ص۲۵۰
- المیزان، طباطبایی، ج: 15، ص: 193.
- طباطبایی، المیزان، ج: 15، ص: 196.
- استرآبادی، تأویل الآیات، ج: 1، ص: 360.
- استرآبادی، تأویل الآیات، ج: 1، ص: 359.
- کاشانی، تفسیر منهج الصادقین، ج 6، ص 312.
- ابنمغازلی شافعی، مناقب علی بن ابیطالب، ص۲۶۳.
- ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، نمط سوم، صص392 - 387.
- اصفهانی، خواص آیات و تمام سورههای قرآن کریم، ص ۹۵.
- نراقی، الخزائن، ص 350.
- «مشکاةالانوار».
- «هستی مطلق یا نورالانوارتحلیلی بر تفسیر ملاصدرا بر آیة نور».
- «رساله الانوار فی معدن الاسرار یا تفسیر آیه نور».
- «آیه نور: شرحی عرفانی بر آیه 35 سوره نور».
- «تفسیر کلامی - عرفانی آیه نور».
- «تفسیر آیه نور (اللَه نور السموت و الارض)».
- «کتابشناسی آیه نور». کتابخانه مدرسه فقاهت.
- طنطاوی، معجم الاعراب: ۴۳۲–۴۳۳
منابع
- آلوسی، شهاب الدین، تفسیر روحالمعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی
- انصاری قرطبی، احمد، تفسیر قرطبی،
- ابنعاشور، محمدطاهر، تفسیر التحریر و التنویر، مؤسسة التاریخ العربی
- ابن کثیر، اسماعیلبن عمر، تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۹ هـ
- ابنمغازلی شافعی، علی بن محمد، متوفّای ۴۸۳ق، مناقب علی بن ابیطالب
- استرابادی، سید شرف الدین علی الحسینی، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، قم، مدرسة الامام المهدی علیه السلام
- رازی، فخرالدین محمد عمر، ۱۴۱۵ ق، مفاتیح الغیب، بیروت، دارالفکر
- راغب اصفهانی، حسین، ۱۴۱۲ق، مفردات، دمشق و بیروت، دارالقلم و دارالشامیه
- زمخشری، جارالله محمود بن عمر، ۱۴۱۵، تفسیر کشاف، بیروت، دارالکتب العلمیه
- سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر، ۹۱۸ق الدرالمنثور فی تفسیرالمأثور، بیروت، دار الفکر
- طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن؛ بیروت، مؤسسه اعلمی
- طبری، محمدبن جریر، ۱۴۲۱ق، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالفکر
- طبرسی، فضل بن حسن، ۱۴۰۵، مجمع البیان لعلوم القرآن، تهران، دارالاسوه
- طوسی، محمدبن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی
- غزالی، محمدبن محمد، ۵۰۵ق، مشکوه الانوار ترجمه صادق آیینه وند تهران امیرکبیر
- قرشی بنابی، علی اکبر۱۳۰۷، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه
- قمی، علی بن ابراهیم٬تفسیر علی بن ابراهیم القمی محمد رضا المستوفی، محمد کاظم الرّشتی، قم، دار الکتاب، ۱۳۱۳ق
- کاشانی، فتحالله بن شکرالله، ۱۳۳۶، تفسیر کبیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، تهران، کتابفروشی و چاپخانه محمدحسن علمی
- لطیفی، حسین، مجله مشکوه شماره ۸۱ و ۸۳، پاییز و زمستان، ۳۱» آیه نور در چشمانداز عالمان اسلامی
- ماتریدی، ابو منصور، التوحید، فتحالله خلیف، مصر - اسکندریه، دار الجامعات
- محمدی ری شهری، محمد، ۱۳۲۵، دانش نامه عقاید اسلامی قم مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث
- مطهری، مرتضی، ۱۳۸۸ آشنایی با قرآن، تهران، صدرا
- مکارم شیرازی، ناصر، ۱۳۸۷ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب العلمیه، چاپ هفدهم
- مولوی، جلال الدین ،۱۳۸۱ فیه ما فیه، با تصحیح فروزانفر. تهران، امیرکبیر
- مولوی، جلال الدین، مثنوی مثنوی معنوی، تهران، امیرکبیر
- صدرالمتالهین شیرازی ملاصدرا، تفسیر آیه نور، تهران ، انتشارات مولی
- نجفی اصفهانی، محمد تقی ابن محمد باقر، خواص الایات و خواص تمامی سورههای قرآن کریم، تهران کتابفروشی ادیب تهران، ۱۳۴۵
- نراقی، ملا احمد، ۱۲۴۵ق حسن حسنزاده آملی، ۱۳۷۸ ق، الخزائن، علمیه اسلامیة، تهران