ضحی
ضحی نود و سومین سوره از قرآن میباشد و دارای ۱۱ آیه بوده بنا بر قول صحیحتر سیزدهمین سورهایست که بر محمد نازل شده است و بیستمین سورهایست که با سوگند آغاز شدهاست.
ضحی | |||||
---|---|---|---|---|---|
![]() | |||||
دستهبندی | مکی | ||||
اطلاعات آماری | |||||
شمارهٔ نزول | ۱۱ | ||||
جزء | ۳۰ | ||||
شمار آیهها | ۱۱ | ||||
شمار واژهها | ۴۲ | ||||
شمار حرفها | ۱۸۷ | ||||
متن سوره | |||||
![]() | |||||
|
|
مفسران هم احتمال مکی بودن آن را دادهاند و هم احتمال دادهاند از آیه پنجم بخاطر فاطمه دختر محمد در مدینه نازل شدهاست. سوره ضحی و انشراح بنا بر قول مشهور یک سوره محسوب میشوند.
ضحی به معنای آغاز روز و هنگام بر آمدن خورشید میباشد. درباره سبب نزول ایه گفته شده که مدتی وحی به محمد نازل نمیشود و این باعث دلخوری وی و تمسخر مشرکین میشود که این آیه نازل میشود.
در این سوره سه بشارت به محمد داده میشود که عبارت از اینکه خداوند او را رها نکرده، آخرت برای اون بهتر است و بزودی خدا به قدری به او عطا میکند که خشنود شود. سپس به سه موهبت از موهبت های خدا به محمد اشاره میشود که عبارت است از اینکه وقتی یتیم بوده او را پناه داده، وقتی گمشده هدایتش کرده و وقتی فقیر بوده او را بی نیاز کرده و در انتها به وی سه دستور میدهد که عبارت است از اینکه هیچ یتیمی را تحقیر نکند، هیچ نیازمندی را رد نکند و نعمتهای خدا را بازگو کند.
روایات اهل سنت در فضیلت این سوره بیان شده است: هر کس این سوره را بخواند مورد شفاعت محمد واقع میشود و به ازای هر یتیمی او را ده حسنه میدهند.
نام
«ضحی» به معنای «آغاز روز و هنگام برآمدن خورشید» است. آیه اول این سوره از عبارت «وَالضُّحَی» شکل گرفتهاست که نام سوره نیز از همین آیه ابتدایی گرفته شدهاست.[1]
محتوا و ساختار
سوره ضحی، نود و سومین سوره از سورههای قرآن است که پس از سوره فجر و پیش از سوره انشراح واقع شدهاست. این سوره متشکل از یازده آیه، چهل کلمه و ۱۶۵ تا ۱۹۲ حرف است. جزو سورههای مفصل از نوع اوساط بوده و بیستمین سوره ای است که با سوگند آغاز میشود.[1]
متن و ترجمه
متن و ترجمه سوره ضحی توسط ناصر مکارم شیرازی بدین شرح گزارش شدهاست:[2][3]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ وَالضُّحَىٰ
وَاللَّيْلِ إِذَا سَجَىٰ
مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَىٰ
وَلَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولَىٰ
وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَىٰ
أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَىٰ
وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَىٰ
وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَىٰ
فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ
وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ
وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ
![]()
ترجمه: به نام خداوند بخشنده بخشایشگر ۱ ـ قسم به روز (هنگامی که آفتاب بر آید). ۲ ـ و به شب هنگامی که آرام گیرد. ۳ ـ که خداوند تو را وانگذاشته و مورد خشم قرار نداده! ۴ ـ و مسلماً آخرت برای تو از دنیا بهتر است. ۵ ـ و به زودی پروردگارت آن قدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی! ۶ ـ آیا او تو را یتیم نیافت و پناه داد؟! ۷ ـ و تو را گمشده یافت و هدایت کرد. ۸ ـ و تو را فقیر یافت و بینیاز نمود. ۹ ـ حال که چنین است یتیم را تحقیر مکن. ۱۰ ـ و سؤال کننده را از خود مران. ۱۱ ـ و نعمتهای پروردگارت را بازگو کن!
این سوره شامل بشارت به پیامبر اسلام است که خدا هرگز تو را رها نساخته و نوید میدهد که خداوند آنقدر به او عطا میکند که خشنود شود؛ و در ادامه به سه موهبت خاص الهی به محمد اشاره میکند که خداوند چگونه او را همیشه مشمول انواع رحمت خود قرار داده و در سختترین لحظات زندگی حمایتش نمودهاست. سپس در آخرین آیات سه دستور مهم به او میدهد که (به شکرانه این نعمتهای بزرگ الهی) با یتیمان و مستمندان مهربانی کند و نعمت خدا را بازگو نماید.[3]
نزول و شأن نزول

ضحی، سیزدهمین سوره بعد از سوره قلم و قبل از مزمل است که در مکه و اوایل بعثت نازل شدهاست. طبق بعضی از روایات شیعه و سنی مدتی وحی از پیامبر اسلام قطع شده و او بر اثر تأخیر و انقطاع موقت ناراحت بود؛ و این آیه نازل شد.[4][5] منابع اسلامی در بیان تعداد روزهای قطع شدن وحی بر محمد، اتفاق نظر ندارند و عددی بین سه، دوازده، پانزده، نوزده، بیست و پنج و حتی چهل روز نیز گزارش شدهاست.[3] طبری مفسر سنی و مدرسی مفسر شیعه، هر دو به نقل از ابنعباس از صحابه محمد، نقل کردهاند که ۱۵ روز به پیامبر اسلام وحی نازل نشده بود و به همین خاطر مشرکان به تمسخر محمد پرداختند. بر اساس این گزارش، مشرکان بر این اعتقاد بودند که اگر او از ناحیه خدا مبعوث شدهبود، میبایست فرشته وحی مثل گذشته به او نازل میشد.[6][7] بنابر گزارش فرهنگنامه علوم قرآن برخی تفاسیر این سوره را دومین، سومین یا چهارمین سوره نازل شده بر محمد است.[1]
در روایتی از محمد باقر -امام پنجم شیعیان امامیه- آمدهاست که جبرئیل پس از نزول آیه «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ» که اولین آیه ای بود که بر محمد نازل شده بود، دیگر به نزد محمد نیامد، خدیجه همسرش به وی گفت شاید خدا تو را ترک کرده باشد، پس آیه ما «وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلی» بر محمد نازل شد.[7] ابوالفتوح رازی مفسر شیعی در روض الجنان نقل کرده است که محمد پس از طعنه مشرکان دلتنگ شد و به غار حرا رفت و در سجده به خداوند از تمسخر مشرکان گلایه کرد. در همان حالت سجده بود که جبرئیل بر محمد نازل شد و این سوره نازل شد.[8] در کتب معتبر نزد اهل سنت از جمله صحیح بخاری و صحیح مسلم، تفسیر الکبیر، جواهر التفسیر به نقل از جندب البجلی آمده که مشرکان به محمد سنگ زدند و پیامبر اسلام دو سه روز از خانه بیرون نیامد. ام جمیل خواهر ابوسفیان و همسر ابولهب به محمد گفت: «چند روز گذشت و آن شیطان بر تو نیامد؟» پس از آن سوره ضحی نازل شد.[9] در روایتی دیگر از جابربن عبدالله انصاری -از صحابه محمد- آمدهاست که محمد دخترش فاطمه را در حال دستاس کردن دید و به وی گفت: «ای فاطمه! بشتاب و تلخی دنیا را برای نعمت آخرت تحمل کن». به دنبال این جریان آیه پنجم سوره ضحی «و لسوف یعطیک ربک فترضی» نازل شد.[4] طباطبائی مفسر شیعی دربارهٔ روایت جابر بن عبدالله دو احتمال دادهاست. نخست اینکه آیه مذکور به تنهایی بعد از آیات قبل نازل و بعدها بقیه آیات به آن اضافه شدهاست. دوم اینکه سوره بهطور کامل یکجا نازل و بعد این قضیه دوباره نازل شدهاست.[4]
رابطه سوره ضحی و انشراح
بنابر قول مشهور سوره ضحی و انشراح یک سوره محسوب میشوند. ادعای اجماع شده که این دو سوره یکی هستند، ولی در فرهنگ فقه فارسی آمدهاست که برخی اتحاد آن را رد کردهاند.[10] شیخ طوسی و محقق حلی روایتی را نقل میکنند که جعفر صادق — امام هفتم شیعیان دوازدهامامی — سوره ضحی و انشراح را در یک رکعت خواندهاست. در روایتی دیگر، از جعفر صادق گزارش شدهاست که میگوید: «در یک رکعت بین دو سوره را جمع نکن مگر سوره ضحی و انشراح و سوره فیل و قریش.» شیخ طوسی در تهذیب به نقل از زید شحام روایت کردهاست که زید در نماز صبح به جعفر صادق اقتدا کردهاست و جعفر صادق در نمازش دو سوره «و الضحی» و سوره «الم نشرح» را با هم خواندهاست. در فرهنگ فقه فارسی آمده وجود روایتی دیگر از جعفر صادق که وی در رکعت اول سوره ضحی و در رکعت دوم سوره انشراح را خواندهاست سبب شدهاست تا برخی از فقهای شیعه، به جواز جمع بین دو سوره ضحی و انشراح در یک رکعت نماز فتوا بدهند.[11] آلوسی مفسر سنی به سبب روایتی از عمر بن عبدالعزیز سوره ضحی و انشراح را یک سوره دانسته است و می بایست در یک رکعت هر دو را با هم خواند. [12]
تفسیر
آیه اول و دوم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ وَالضُّحَىٰ
وَاللَّيْلِ إِذَا سَجَىٰ
محمدحسین طباطبائی مفسر شیعه در تفسیر المیزان، دربارهٔ این دو آیه میگوید آنها سوگند به ضحی و لیل است.[13] آلوسی مفسر اهل سنت در تفسیر روح المعانی میگوید «ضحی» به معنای گسترده شدن نور خورشید در زمانی که اوایل روز تازه بالا میآید و بر همه جا مسلط میشود است.[14] مکارم شیرازی فقیه شیعه نیز منظور از ضحی را دو تا سه ساعت پس از طلوع خورشید میداند.[15] کلمه «سجی» که مصدرش «سجو» میباشد، اگر با کلمه «لیل» بکار برده شود به معنای «سکونت و آرامش شب» است. در این دو آیه، نور و ضحی تعبیری از وحی و تاریکی شب تعبیری از انقطاع وحی است.[13]
آیه سوم، چهارم و پنجم
مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَىٰ
وَلَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولَىٰ
وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَىٰ
طباطبائی معتقد است آیه سوم جواب دو سوگند به ضحی و لیل است. «ودع» نیز که مصدرش «تودیع» میباشد به معنای «ترک» است. کلمه «قلی» به کسره «قاف» به معنای «بغض» میباشد. خداوند پس از آیه سوم که کرامت و عنایت الهی برای محمد را اثبات میکند. در آیه چهارم بر اساس منابع اهل سنت و شیعه از جمله طباطبایی مفسر شیعی و ابن کثیر مفسر سنی میگوید کرامت تو در این دنیا نسبت به زندگی آخرتت بسیار ناچیز است و زندگی آخرتت از این دنیا بهتر خواهدبود.[13][16] سیوطی مفسر اهل سنت، روایتی را گزارش میکند که بر اساس آن، برای محمد در بهشت هزار کاخ از مروارید خواهد بود و خاکش از مشک است. و در هر کاخ به اندازه کافی همسران و خدمتکاران و هر چه مطلوبش هست به بهترین شکل خواهد بود.[17] محمدتقی مدرسی، مفسر شیعه، در تفسیر هدایت این احتمال را مطرح میکند که منظور از آخرت در این آیه، آینده و وعده پیروزی است.[18]
طباطبائی دربارهٔ آیه پنجم میگوید خداوند در زندگی آخرت آنقدر به تو عطا میکند که راضی شوی و این رضایت مطلق آمده به این معنا که هم عطای خداوند مطلق آمدهاست و هم رضایت محمد مطلق آمدهاست. در روایتی از ابن مسعود منقول است که پیامبر اسلام فرمود «ما اهلبیتی هستیم که خدای تعالی برای ما آخرت را بر دنیا برگزید و ترجیح داد، و لذا فرمود: «و لسوف یعطیک ربک فترضی»»[13] در روایتی دیگر محمد باقر از پیامبر اسلام گزارش میکند در قیامت، به قدری از امتش را شفاعت میکند که خداوند خطاب به وی گوید «ای محمد آیا راضی شدی؟» و محمد اعلام رضایت میکند.[19] مکارم شیرازی در تفسیرش چند روایت ذکر می کند از جمله اینکه جعفر صادق در روایتی گفتهاست که خرسندی جد من این است که هیچ یکتاپرستی در آتش نماند. در روایتی دیگر آمده که محمد وارد خانه فاطمه شد در حالی که لباس خشنی از پشم شتر در تنش بود و با یک دست آسیاب میکرد و با دست دیگرش شیر میداد. اشک در چشم محمد جمع میشود و میگوید تلخی دنیا را در برابر شیرینی آخرت تحمل کن؛ چرا که خداوند بر من وحی نازل کردهاست که آنقدر پروردگارت میبخشد که تو راضی شوی: «و لسوف یعطیک ربک فترضی»[20]
آیه ششم، هفتم و هشتم
أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَىٰ
وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَىٰ
وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَىٰ
این سه آیه به نعمتهای بزرگ خداوند به محمد اشاره دارد.[21] در روایتی از علی بن موسی الرضا در شرح این سه آیه آمدهاست:
«آیا تو را یتیم یعنی فردی بی نظیر در میان مخلوقات خود نیافت و سپس مردم را در پناه تو قرار داد؟ و تو را گمشده و ناشناخته در میان قومی یافت که مقام فضل تو را نمیدانستند و خدا آنها را به سوی تو هدایت کرد، تو را سرپرست اقوامی در علم و دانش قرار داد و آنها را به وسیله تو بینیاز ساخت.»[یادداشت 1][22]
مرتضی مطهری، نظریهپرداز شیعه، در تفسیر آیه ششم مینویسد که آیات قبل، وعده خدا نسبت به آینده بود و از آیه ششم خداوند به گذشته وی اشاره میکند. خداوند در این آیه به محمد اطمینان میدهد که وی را رها نکردهاست و اگر وحی هم برای مدتی منقطع شود این یک مجالی است به تو و روح تو و نه بازگرفتن عنایتش. برای اطمینان بیشتر خداوند از عدم انقطاع عنایتش در زندگی گذشته محمد یاد میکند و گوشزد میکند که چگونه عنایت همواره شامل حالش بودهاست.[23] ابن کثیر مفسر اهل سنت میگوید محمد قبل از تولد، پدرش عبدالله را از دست میدهد، در دو سالگی مادرش آمنه را و در هشت سالگی جدش عبدالمطلب را از دست میدهد.[24] طباطبائی در المیزان نیز پی از اشاره به یتیمی پیامبر اسلام در خردسالی، معنای دیگری را برای این عبارت گزارش میکند که برخی معتقدند که منظور از یتیم در آیه ششم ضحی، بینظیر بودن است که سبب شدهاست تا مردم به گرد محمد جمع شوند.[21]
در آیه هفتم مراد از «ضلال» عدم هدایت میباشد؛ یعنی اگر هدایت خداوند نباشد هیچ انسانی هدایت نخواهد شد. لذا محمد هیچ روزی از هدایت الهی جدا نبوده و از روزی که خلق شده ملازم با هدایت بوده و از همین جهت کلام موسی که در قرآن آمده گفته است «فعلتها اذا و انا من الضالین»[21] علی بن ابیطالب در روایتی میگوید: «هنگامی که محمد از شیر گرفته شد، خدا بزرگترین فرشته از فرشتگانش را شب و روز همنشین او فرمود تا راههای بزرگواری را طی کند، و خویهای نیکوی جهان را فراگیرد.»[25]
و در آیه هشتم «عائل» به معنای «تهی دست» و کسی که از دنیا مالی ندارد میباشد. پیامبر اسلام نیز اینگونه بود تا اینکه خداوند متعال او را بعد از ازدواج با خدیجه بینیاز کرد. طباطبائی نقل میکند که بعضی گفتهاند مراد از «اغناء» استجابت دعا میباشد.[21]
ویژگی های رهبری جامعه
مکارم شیرازی، فقیه شیعه، ذیل آیه ششم مینویسد خداوند ضمن شرح نعمتهایی که پیامبر اسلام دادهاست میخواسته این نکته را اشاره کند که پیامبر اسلام در شرایط سخت مادی زندگی کردهاست و با دردها و رنجها آشناست و یک رهبر الهی و انسانی باید با تمام وجودش ناراحتیها و تلخیها را لمس کرده باشد و از درد و رنج قشرها محروم با خبر باشد. درد یتیمی و گرسنگی را کشیده باشد؛ لذا پیامبر اسلام گاهی یتیمی میدید قطرات گریهاش میگرفت و او را در دامانش مینشاند و نوازش میکرد. کسی که در کاخها و ناز و نعمت زندگی و همه امکانات در اختیارش بودهباشد نمیتواند محرومان را درک کند و به آنها کمک نماید[26]
اقوال مفسرین در معنای ضلالت
طباطبائی، مفسر شیعه معتقد است که بعضی ضلالت را به معنای «از دست دادن علم» بیان کردهاند و بعضی گفتهاند یعنی مردم او را نمیشناختند و در بین مردم گمنام بود؛ پس خدا تو را بمردم معرّفی کرد تا تو را شناختند و بزرگت داشتند و تعظیمت کردند.[27] «ضال» از نظر لغت به دو معنای گمشده و گمراه آمدهاست مثلاً آمده الْحِکْمَةُ ضالَّةُ الْمُؤْمِنِ: «دانش، گمشده انسان با ایمان است» مکارم شیرازی مفسر شیعی معتقد است منظور از ضلالت عدم آگاهی از اسرار نبوت، قوانین اسلام و عدم آشنایی با این حقایق است و بسیاری گفتهاند که محمد بعد از بعثت به همه این امور واقف شد.[28]
اهل سنت ضلالت در این آیه را به معنای گمشده معنی کردهاند که خداوند او را نجات دادهاست. همچنین منابع اهل سنت آوردهاند که آیه اشاره به کودکی محمد دارد که چندین بار گم شده بود. کعب الاحبار روای سنی مذهب نقل میکند: زمانی که حلیمه دایه محمد قصد بازگرداندن محمد را به عبدالمطلب پدربزرگ محمد داشت، وی در نزدیکی مکه گم میشود.[29] [30] همچنین ابن عباس از صحابه محمد، نقل میکند که محمد در درههای مگه گم شده بود. او همچنین از گم شدن محمد در زمانی که با عمویش ابوطالب در سفر تجاری به شام همراه بود گزارش میکند.[27][29][30] در روایت دیگری از سعید بن مسیب راوی و فقیه سنی مذهب، آمدهاست که محمد با عمویش در کاروان میسره غلام خدیجه بسوی شام مسافرت میکردند در تاریکی شب شیطان آمد و مهار شتر را گرفت و از راه منحرف کرد. پس جبرئیل آمد و در شیطان دمید و او را به حبشه پرت کرد و محمد را به کاروان برگرداند.[29]
آیه نهم، دهم و یازدهم

فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ
وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ
وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ
این سه آیه اوامر و نواهی قرآن است. این سه آیه به سه مورد اشاره دارد: خوار نکردن یتیم، نرنجاندن فقیر و نشان دادن نعمت؛ که هر چند خطابش به پیامبر اسلام است، اما دستوری همگانی است. محمدحسین طباطبایی معتقد است که «فاء» در ابتدای آیه نهم، نشان از نتیجهگیری نسبت به عنایت الهی است.[31]
در آیه نهم خداوند خطاب به محمد میگوید که تو یتیم بودی، پس بر یتیم قهر مکن و سائلی را از خود مران. طباطبائی به نقل از راغب اصفهانی صاحب المفردات گزارش میکند که کلمه «قهر» به معنای «غلبه کردن توأم با خوار کردن» است.[31] از عبدالله بن مسعود روایت شدهاست که محمد بن عبدالله گفتهاست که کسی دست بر سر یتیمی بکشد به هر مویی که از زیر دست او بگذرد نوری برای او در روز قیامت خواهد بود. همچنین نقل شدهاست که محمد گفتهاست: من و کفایتکننده یتیم، مانند این دو انگشت در بهشت خواهیم بود، و اشاره به دو انگشت چسبیده خود کردهاست.[32]
در آیه دهم کلمه «نهر» مصدر فعل «لاتنهر» است و به معنای «زجر و رنجاندن با غلظت و خشونت» میباشد.[31] در این آیه خطاب به محمد آمدهاست که هیچگاه سائلی را با دست خالی برنگردان زیرا تو هم فقیر بودی. در روایتی از انس بن مالک رئیس مذهب مالکیه اهل سنت آمدهاست که محمد فرمود هر گاه سائلی نزد تو آمد که بر اسب سوار بود و دستش را دراز کرد پس برای او حقی لازم است گرچه به نصفه خرما باشد. اما طبرسی مفسر شیعه در کتابش آورده که مقصود از «سائل»، طالب علم است و قول خداوند که فرموده «وَ وَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدی» یعنی بیاموز هر کسی که از تو سؤال علم میکند چنانچه خداوند تو را تعلیم به شرایع نمود و تو به آن عالم نبودی.[32] ناصر مکارم شیرازی فقیه شیعی دربارهٔ سائل در این آیه چند احتمال را دادهاست:[33]
- بر اساس آیات قبل در خصوص هدایت محمد، منظور از سائل کسانی هستند که سوالات علمی-اعتقادی دارند.
- کسانی که فقر مالی دارند.
- کسانی که علاوه بر فقر مالی، فقر علمی-اعتقادی نیز دارند.
در آیه آخر سوره ضحی، «حدث» که فعل امر است و مصدرش تحدیث میباشد و هنگامی که در دربارهٔ نعمت استفاده میشود به معنای «ذکر و یادآوری» آن است.[31] طبرسی، مفسر شیعه در مجمع البیان میگوید «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ» یعنی نعمتهای خدا را یاد و بازگو کن. در حدیثی است که کسی مردم را سپاس نگوید خدا را سپاس نگفته و کسی که شکر کم را بجا نیاورد، شکر زیاد را هم بجا نمیآورد. سخن گفتن از نعمت خدا شکر است و ترک آن کفر و ناسپاسی است. کلبی مفسر سنی معتقد است منظور از این آیه این است که نعمتهای قرآن است؛ زیرا قرآن بزرگترین نعمتی بود که خداوند بر محمد بخشید؛ پس امر کرد که آن را قرائت کند. اما مجاهد و زجاج معتقدند منظور از نعمت مقام نبوت و رسالت است یعنی رسالتی که خداوند به تو دادهاست را بازگو کن. جعفر صادق نیز در معنای این عبارت میگوید: یعنی بازگو کردن آنچه که خدا به تو عطا فرموده و فضیلت داده و روزیت کرده و احسان بتو کرده و هدایت کردهاست.[32] بیضاوی مفسر اهل سنت گفتهاست «سخن گفتن از نعمت های خدا شکر نعمت است و بعضی معتقدند مراد از نعمت نبوت است و بازگو کردن آن به تبلیغ کردن آن است.»[34] در روایتی از حسین بن علی آمده که منظور از آیه آخر این است که از نعمت دین که خدا به او انعام فرمودهاست با مردم در میان بگذارد. و در روایتی دیگر محمد گفتهاست که هر کسی با نعمتی که به او داده شده آزمایش میشود و هر کس آن را به اطلاع مردم برساند شکرش را به جا آوردهاست و هر کس آن را کتمان کند کفرانش نمودهاست.[31]
بازگو کردن نعمتها
مکارم شیرازی معتقد است بازگو کردن نعمتها گاهی با شکر نعمت زبانی می باشد و گاهی با عمل می باشد که انفاق و بخشش همراه است و این سنت کریمان میباشد و برعکس آنها بخیلان می باشند که دائماً ناله میکنند. محمد بن عبدالله در روایتی گفتهاست که خداوند هنگامی که به بنده ای میبخشد دوست دارد آثار نعمت را در او ببینید.[35] مطهری نیز معتقد است که بازگوکردن نعمتهای خدا گاهی ممدوح است و گاهی مذموم است. اگر در مقام فخر و به رخ کشیدن باشد مذموم است. بعضی عادت دارند که همیشه آه و ناله کنند و سعی میکنند همیشه خود را از مقداری که هستند فقیرتر نشان دهند؛ لذا گاهی انسان باید نعمتهایی را که خدا به آنها را دادهاست را شکر کند و بگوید الحمدلله داریم و احتیاج نداریم. اگر کسی خودش را محتاج تر از میزانی که هست× نشان دهد گناه کرده است.[36]
فضیلت سوره
دربارهٔ فضیلت این سوره دو حدیث از ابی بن کعب از صحابه محمد نقل شدهاست. در حدیث اول که در منابع شیعه و سنی گزارش شدهاست آمده است:[37][38]
هر که این سوره را بخواند حق تعالی او را از جمله کسانی گرداند که بشرف سعادت شفاعت پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله مشرف شود و بآن خشنود و خرسند گردد و به بهشت عنبر سرشت درآید، و به عدد هر یتیمی وسایلی او را ده حسنه باشد.
و در حدیث دوم آمدهاست:
هر که او سوره و الشمس بخواند، خدای تعالی چندان ثواب دهد او را که ثواب آنان باشد که هر چه آفتاب و مهتاب بر آن تابد، به صدقه داده باشد».[39]
مکارم شیرازی، فقیه شیعه، در تفسیر نمونه آوردهاست که اگر کسی فرزندی یا چیزی را گم نماید، این سوره را بخواند از جانب خدا تا پیدا شدن گمشده، تحت حفاظت قرار گیرد.[40]
امیدوار کنندهترین آیه قرآن
در روایتی از علی بن ابیطالب آمده که وی از مردم عراق سؤال کرد امیدوار کنندهترین آیه قرآن کدام است؟ آنها پاسخ دادند آیه «۵۳ سوره زمر» که خداوند به گنهکاران با عبارت «بندگان من» میگوید که از رحمت خدا مأیوس نشوند. علی بن ابیطالب میگوید ولی ما اهل بیت معتقدیم آیه «و لسوف یعطیک ربک فترضی» امیدوار کنندهترین آیه قرآن است.[41]
تجزیه و ترکیب
تجزیه و ترکیب سوره مسد[42] | ||||
---|---|---|---|---|
شماره آیه | متن آیه | تجزیه و ترکیب | ||
۱ | ﴿بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیمِ، وَالضُّحَى﴾ | بِسمِ جار و مجرور، الله مضافٌالیه و فعلی و فاعل پس از آن محذوف است. الرَّحمنِ نعت برای الله، الرَّحیمِ نعت برای الله، وَ حرف قسم، الضُّحَى مجرور حرف قسم | ||
۲ | ﴿وَاللَّيْلِ إِذَا سَجَى﴾ | وَ حرف عطف، اللَّيْلِ معطوف، إِذَا مفعول فیه، سَجَى فعل مبنی بر فتح، فاعل ضمیر هو مستتر در فعل | ||
۳ | ﴿مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى﴾ | مَا حرف نفی، وَدَّعَكَ فعل مبنی بر فتح و کاف مفعول به آن، رَبُّكَ فاعل و کاف مضاف الیه آن، وَ حرف عطف، مَا حرف نفی، قَلَى فعل مبنی بر فتح، فاعل ضمیر هو مستتر در فعل | ||
۴ | ﴿وَلَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولَىٰ﴾ | وَ حرف عطف، لَلْآخِرَةُ لام قسم و مبتدا، خَيْرٌ خبر، لَكَ جار و مجرور، مِنَ حرف جر، الْأُولَىٰ مجرور | ||
۵ | ﴿وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى﴾ | وَ حرف عطف، لَسَوْفَ لام قسم و حرف استقبال، يُعْطِيكَ فعل مضارع مرفوع به ضمه و کاف مفعول به، رَبُّكَ فاعل و کاف مضاف الیه، فَتَرْضَى فاء حرف عطف و فعل مضارع و فاعل انت مستتر | ||
۶ | ﴿أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَىٰ﴾ | أَ حرف استفهام، لَمْ حرف جزم، يَجِدْكَ فعل مضارع مجزوم به سکون و کاف مفعول به آن و فاعل هو مستتر، يَتِيمًا مفعول به، فَآوَىٰ فاء عطف و فعل ماضی مبنی بر فتح و فاعل هو مستتر | ||
۷ | ﴿وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى﴾ | وَ حرف عطف، وَجَدَكَ فعل ماضی مبنی بر فتح و فاعل هو مستتر، ضَالًّا مفعول به فَهَدَى فاء عطف، فعل ماضی مبنی بر فتح و فاعل هو مستتر | ||
۸ | ﴿وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى﴾ | وَ حرف عطف، وَجَدَكَ فعل ماضی مبنی بر فتح و فاعل هو مستتر، عَائِلًا مفعول به، فَأَغْنَى فاء عطف، فعل ماضی مبنی بر فتح و فاعل هو مستتر | ||
۹ | ﴿فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ﴾ | فَأَمَّا فاء رابطه و حرف شرط و تفصیل، الْيَتِيمَ مفعول به مقدم، فَلَا فاء رابطه و حرف جزم، تَقْهَرْ فعل ماضی مجزوم به سکون و فاعت انت مستتر | ||
۱۰ | ﴿وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ﴾ | وَ حرف عطف، أَمَّا حرف شرط و تفصیل، السَّائِلَ مفعول به مقدم، فَلَا فاء حرف رابط و لا حرف جزم، تَنْهَرْ فعل ماضی مجزوم به سکون و فاعل انت مستتر | ||
۱۱ | ﴿وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ﴾ | وَ حرف عطف، أَمَّا حرف شرط و تفصیل، بِنِعْمَةِ جار و مجرور، رَبِّكَ مضاف الیه و کاف نیز مضاف الیه، فَحَدِّثْ فاء حرف رابط و فعل امر مبنی بر سون و فاعل انت مستتر |
جستارهای وابسته
پیوند به بیرون
![]() |
متن مربوطه در ویکینبشته: ترجمه سوره ضحی |
![]() |
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ ضحی موجود است. |
پانویس
- دفتر تبلیغات اسلامی، فرهنگ نامه علوم قرآن، جلد1 صفحه2712.
- «تفسیر سوره ضحی». پایگاه اطلاعرسانی مکارم شیرازی.
- ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد27 صفحه 112-117.
- سیدمحمدحسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، جلد20، صفحه521-529.
- ابن جریر طبری، تفسير الطبري جامع البيان، جلد24، صفحه485.
- ابن جریر طبری، تفسير الطبري جامع البيان، جلد24، صفحه485.
- سیدمحمدتقی مدرسی، تفسیر هدایت، جلد18، صفحه162-170.
- ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، جلد20، صفحه308.
- جلال الدین سیوطی، الدر المنثور في التفسير بالماثور، جلد8، صفحه539.
- مؤسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامی، فرهنگ فقه فارسی، جلد: 5 صفحه: 137.
- دفتر تبلیغات اسلامی، فرهنگ نامه علوم قرآن، جلد1 صفحه2712.
- شهاب الدین آلوسی، تفسير روح المعاني، جلد30، صفحه165.
- سیدمحمدحسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، جلد20، صفحه521-529.
- شهاب الدین آلوسی، تفسير روح المعاني، جلد30، صفحه153.
- ناصر مکارم شیرازی، سوگندهای پربار قرآن، جلد: 1 صفحه: 404.
- ابن کثیر، تفسير ابن كثير، جلد8، صفحه412.
- جلال الدین سیوطی، الدر المنثور في التفسير بالماثور، جلد8، صفحه542.
- سیدمحمدتقی مدرسی، تفسیر هدایت، جلد18، صفحه162-170.
- سید محمد علی ایازی، تفسیر پژوهی ابوالفتوح رازی، جلد1، صفحه260.
- ناصر مکارم شیرازی، سوگندهای پربار قرآن، جلد: 1 صفحه: 404.
- سیدمحمدحسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، جلد20، صفحه521-529.
- ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد27 صفحه 112-117.
- مرتضی مطهری، آشنایی با قرآن، جلد: 13 صفحه: 186.
- ابن کثیر، تفسير ابن كثير، جلد8، صفحه413.
- سیدمحمدتقی مدرسی، تفسیر هدایت، جلد18، صفحه162-170.
- ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد27 صفحه112-117.
- سیدمحمدحسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، جلد20، صفحه521-529.
- ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد27 صفحه112-117.
- محمد بیستونی، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، جلد27، صفحه144.
- محمود زمخشری، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، جلد4، صفحه768.
- سیدمحمدحسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، جلد20، صفحه521-529.
- محمد بیستونی، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، جلد27، صفحه144.
- ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد27 صفحه112-117.
- ناصرالدین عبدلله بیضاوی، تفسير البيضاوي (انوار التنزيل واسرار التاويل)، جلد5، صفحه503.
- ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد27 صفحه112-117.
- مرتضی مطهری، آشنایی با قرآن، جلد: 13 صفحه: 186.
- ناصرالدین عبدلله بیضاوی، تفسير البيضاوي (انوار التنزيل واسرار التاويل)، جلد5، صفحه503.
- ملا فتحالله کاشانی، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، جلد10، صفحه269.
- ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۵۳۷.
- ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد27 صفحه 112-117.
- ناصر مکارم شیرازی، سوگندهای پربار قرآن، جلد: 1 صفحه: 408.
- طنطاوی، معجم اعراب الفاظ القرآن: ص۷۴۷.
منابع
- طباطبائی، سید محمدحسین (1395) ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی
- رازی، حسین بن علی (ابوالفتوح) (1375) روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن. اول (ویراست محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح). مشهد: آستان قدس رضوی
- دفتر تبلیغات اسلامی، (1390) فرهنگنامه علوم قرآنی، تهران: دفتر تبلیغات اسلامی
- مدرسی، سیدمحمد تقی (1377) تفسیر هدایت، ترجمه پرویز اتابکی، جعفر شعار، احمد آرام، عبدالمحمد آیتی، مشهد: آستان قدس رضوی
- مطهری، مرتضی (1358) آشنایی با قرآن، تهران: صدرا
- بیستونی، محمد، (1390) تفسیر مجمع البیان، مشهد: آستان قدس رضوی
- کاشانی، ملافتح الله (1388) تفسیر منهج الصادقین، قم: نوید اسلام
- سیدمحمود هاشمی شاهرودی (1387) فرهنگ فقه فارسی قم: موسسه دائره المعارف اسلامی
- طنطاوی، محمد سید، (۱۳۹۰) معجم اعراب الفاظ القرآن، قم: ژگان، شابک: ۹۷۸-۶۰۰-۵۸۳۳-۱۱-۹.
- متن عربی: «الم یجدک یتیما فاوی قال: فردا لا مثل لک فی المخلوقین، فاوی الناس الیک، و وجدک ضالا ای ضالة فی قوم لا یعرفون فضلک فهداهم الیک، و وجدک عائلا تعول اقواما بالعلم فاغناهم بک» (ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد27 صفحه 112-117.)