فلق
فلق صد و سیزدهمین سوره از سورههای قرآن است که به نام «قل اعوذ برب الفلق» نیز شناخته میشود. این سوره به همراه سوره ناس، به نام معوذتین شناخته میشود. تعداد آیات سوره به اتفاق مفسرین و منابع، ۵ آیه است. محتوای سوره شامل دستور و توصیه به پیامبر اسلام برای استعاذه به خدا برای در امان ماندن از سه شرِ شب، حسودان و ساحران میباشد.
فلق سپیدهدم | |||||
---|---|---|---|---|---|
دستهبندی | مکی | ||||
نامهای دیگر | مُعَوِّذَتَیْن و مُشَقْشِقَتَان (به همراه ناس) | ||||
اطلاعات آماری | |||||
شمارهٔ نزول | ۲۰ | ||||
جزء | ۳۰ | ||||
حزب | ۱۲۰ | ||||
شمار آیهها | ۵ | ||||
شمار واژهها | ۲۷ | ||||
شمار حرفها | ۹۴ | ||||
متن سوره | |||||
|
|
در مکی یا مدنی بودن سوره، اختلافاتی گزارش شدهاست. بیشتر منابع این سوره را مدنی دانستهاند و در مقابل گروهی سوره را مکی گزارش کردهاند. از این میان، جابر بن زید، عطا، عکرمه و ابن عاشور، سوره را مکی گزارش کردهاند و در مقابل، ابن عباس، ثعلبی، رازی، ابنکثیر، طباطبایی و طبرسی، سوره را مدنی گزارش کردهاند. در خصوص شأن نزول سوره، روایتهای مختلفی را گزارش کردهاند. برخی به ماجرای سِحر شدن پیامبر اسلام توسط لبید بن اعصم یهودی اشاره دارند. بر اساس این داستان، محمد، گروهی را برای یافتن طلسم که در چاهی انداخته شدهبود فرستاد و پس از آن، سوره فلق نازل شد. روایات دیگری چون نزول این سوره برای حفظ محمد از گزندها و یا حفظ او از دشمنی از طایفه جن، در منابع گزارش شدهاست.
تفاسیر اسلامی در معنا کردن کلماتی از سوره، دچار اختلاف شدهاند از این میان کلمه «فلق» به معنای صبح یا شکاف بسیار وسیع به کار برده شدهاست. به گزارش منابع مختلف، فلق نام یکی از چاهها، دربها، کوهها، درختها یا درهای از جهنم است که جهنمیان از عذاب و سختی آن، به دنبال پناهگاه هستند. کلمه «شر» در سوره، بیانگر هرگونه شر میباشد و اعم از موجودات زنده و غیر زنده خواهد بود. بنابر روایتی از ابن عباس، شیطان به جهت شر مطلق بودن، مصداق بارز کلمه شر در آیه «شر ما خلق» است. غاسق دیگر لغتی است که در سوره مورد اختلاف قرار گرفتهاست. برخی آن را به معنای شب، گروهی آن را به معنای ظلمت و تاریکی دانستهاند. زجاج نیز منظور از غاسق را سرمای شب دانستهاست. از جمله اخلافات دیگری که در سوره مورد اشاره قرار گرفتهاست، روایاتی از ابن مسعود است که بر اساس آن، دو سوره فلق و ناس، جزئی از قرآن نبودهاند و تنها از جانب جبرئیل برای محمد نازل شدهاند. با این وجود، منابع مختلفی به نقد این دیدگاه پرداختهاند و نقدهایی را بر این عدم جزئیت وارد کردهاند. طباطبایی، مفسر شیعه، مهمترین دلیل در رد این ادعا را تواتر قطعی در جزئیت این دو سوره از قرآن میداند.
بر اساس روایات اسلامی، خواندن، نگهداری، حفظ و تعویذ دو سوره فلق و ناس (که به اختصار معوذتین خوانده میشوند) مورد تاکید پیامبر اسلام بودهاست و وی شخصا، به قرائت و تعویذ این دو سوره، اهتمام داشتهاست. بر اساس این روایات، خواندن این دو سوره برای دفع ضررهای مختلف توصیه شدهاست. خواندن این دو سوره در نمازها، سبب قبول نماز و قرائت این دو سوره، اجری همچون ثواب قرائت تمام کتب آسمانی را دارد.
نامها
به گزارش ابنعاشور، مفسر سنی مذهب، این سوره توسط محمد به سوره «قل اعوذ برب الفلق» نامگذاری شدهاست. بنابر همان روایت، بخاری در صحیح خویش نیز نام سوره را «قل اعوذ برب الفلق» گزارش کردهاست. در میان کلام صحابه محمد نیز، روایاتی گزارش شدهاست که دو سوره ناس و فلق، معوذتین نامگذاری شدهاند. با این وجود، هیچ مفسری، این سوره را به صورت تنها، به «معوذة» نخواندهاست و تنها ابن عطیه از باب اضافه کردن مسمی به اسم، عبارت «معوذة الاولی» را استعمال کردهاست. با این وجود اکثر مصاحف و کتب تفسیری، این سوره به نام فلق گزارش شدهاست.[1]
در خصوص معنای فلق، علامه طباطبایی، مفسر شیعی، به نقل از درالمنثور، روایتی را از ابوهریره نقل میکند که فلق نام چاهی سر پوشیده در جهنم است. بر اساس گزارش طباطبایی، فلق نام یکی از درهای جهنم میباشد که پس از باز شدن آن، جهنم افروخته خواهد شد. بر اساس روایتی از عمرو بن عنبسه، فلق نام چاهی در جهنم است که اگر بخواهند جهنم را برافروزند، از آن چاه چنین کنند.[2] به گزارش ابن کثیر، مفسر سنی مذهب، ابوعبدالرحمن حبلی، فلق را یکی از نامهای جهنم دانستهاست.[3]
محتوا و ساختار
تعداد آیات سوره به اتفاق مفسران، ۵ آیه گزارش شدهاست:[4][5][6] این سوره شامل ۲۳ کلمه و ۷۴ حرف است.[7][8] بر اساس متن این سوره، خداوند به پیامبرش دستور میدهد تا که از هر شر و خصوص برخی شرها، به خداوند پناه ببرد.[9] این شرها عبارتند از مخلوقات شریر، اوقات شر که شرها در آن رخ میدهد و افعالی که شرها در پشت آنها مخفی شدهاند.[10] متن سوره به شرح ذیل است:
﴿بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ، قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ اَلْفَلَقِ﴾ ۱ ﴿مِنْ شَرِّ مٰا خَلَقَ﴾ ۲ ﴿وَ مِنْ شَرِّ غٰاسِقٍ إِذٰا وَقَبَ﴾ ۳ ﴿وَ مِنْ شَرِّ اَلنَّفّٰاثٰاتِ فِی اَلْعُقَدِ﴾ ۴ ﴿وَ مِنْ شَرِّ حٰاسِدٍ إِذٰا حَسَدَ﴾ ۵
بهاءالدین خرمشاهی، مترجم شیعه، در ترجمه این سوره آوردهاست:[11]
﴿به نام خداوند رحمتگر مهربان، بگو به پروردگار فلق پناه میبرم﴾ ۱ ﴿از شر هر آنچه آفریدهاست﴾ ۲ ﴿و از شر شب چون در آید﴾ ۳ ﴿و از شر زنان افسونگر دمنده در گرهها﴾ ۴ ﴿و از شر رشکبری که رشک برد﴾ ۵
نزول
فلق صد و سیزدهمین سوره از قرآن است که در مکی یا مدنی بودن سوره، اختلافاتی گزارش شدهاست.[12] به گزارش طبرسی از مفسران شیعه، اکثر مفسرین این سوره را مدنی دانستهاند و گروهی نیز سوره را مکی گزارش کردهاند.[13] به گفته طباطبایی، مفسر شیعه، از روایات وارد شده در شأن نزول سوره، این سوره در مدینه نازل شدهاست.[14] جابر بن زید، حسن، عطا و عکرمه، این سوره را مکی گزارشکردهاند. در مقابل ابنعباس و قتاده، سوره را مدنی گزارش کردهاند. بنابر دیدگاه ابنعاشور، مفسر سنی مذهب، با وجود تفاوت بین دو روایت کریب از ابنعباس و روایت ابیصالح از ابنعباس و مقبول بودن روایت اول صحیح بودن روایت دوم، احتمال مکی بودن، تقویت میشود.[15] ثعلبی، رازی و ابن کثیر، از مفسران سنی مذهب، سوره را مدنی گزارش میکنند.[16][17][18] بنابر دیدگاه ابنعاشور، این سوره بعد از سوره فیل و قبل از سوره ناس نازل شدهاست.[19]
به گزارش طبرسی و طباطبایی، منابع اهل سنت همچون تفسیر درالمنثور گزارش کردهاند که لبید بن اعصم یهودی، محمد را سحر نمود و طلسمی را در چاه بنیزریق انداخت. پس از آن محمد به شدت بیمار شد؛ در این هنگام دو فرشته به محمد نازل شدند و از وجود طلسم در چاه به محمد خبر دادند. به دستور محمد، علی، زبیر و عمار برای بیرون آوردن طلسم از چاه اقدام کردند و پس از آن، این سوره نازل شد و محمد با خواندن هر آیه از سوره، بخشی از طلسم را باز میکرد.[20][21][22] شبیه به این داستان را طباطبایی از کتاب طب الائمه گزارش میکند.[23] به گفته رازی، مفسر سنی مذهب، این شأن نزول، مورد پذیرش اکثر مفسرین بودهاست.[24] بانو امین، مفسر شیعه در مخزن العرفان و همچنین رازی، مفسر سنی در تفسیر کبیر، از روایتی گزارش میکند که بر اساس آن، جبرئیل به محمد، از دشمنی عفریتی از جن با وی خبر میدهد و او را توصیه به خواندن و حفظ سوره معوذتین میکند.[25][26]
گروهی از مفسران، بر این معنا که محمد دچار سحر شدهباشد نقدهایی را وارد کردهاند و آن را با مفاد آیه «و قال الظالمون ان تتبعون الا رجلا مسحورا انظر کیف ضربوا لک الامثال فضلوا فلا یستطیعون سبیلا» در تضاد و تعارض میدانند. با این وجود طباطبایی معتقد است که این ایراد صحیح نیست و منظور از مسحور در آیه مورد اشاره، زوال عقل و دیوانگی است؛ اما در داستان مورد گزارش در برخی منابع، مسئله بیماری از طریق سحر مطرح شدهاست که با مفاد آیه مورد اشاره، تنافی ندارد.[27] رازی این نقدها را به معتزله منسوب میداند و از قول آنان گزارش میکند که دو آیه ۶۷ سوره مائده و ۶۹ سوره طه، با سحر شدن محمد، منافات دارد. وی در مقام پاسخ به این نقدها، به تفاوت ضرر به دین، نبوت و شریعت با ضرر به بدن و جسم پیامبر اشاره دارد و داستان را به نقل از برخی اصحاب، پذیرفته شده دانستهاست.[28]
تفسیر
آیه اول
«اعوذ» در ابتدای سوره، به معنای حفظ کردن خویشتن و پرهیز دادن است.[29] «فلق» نیز در لغت به معنای شکاف بسیار وسیع است.[30] به گزارش طبرسی، مفسر شیعه، «فلق» بر وزن فعل به معنای مفعول است و در معنای آیه، سه وجه را متصور میشود: در حالت اول، معنای آیه چنین متصور است که: «ای محمد، بگو به پرودگار و مدبر برآورنده صبح تمسک میکنم». معنای دوم طبرسی، فلق را به چیزی تشبیه کردهاست که خداوند آن را همچون دانه گیاهان، میشکافد. معنای سوم طبرسی، شامل چاهی در دوزخ است که به جهت شباهتش به شکاف و دره، به فلق شهره شدهاست.[31] به گزارش بانو امین در تفسیر مخزن العرفان، قمی در تفسیر خویش روایتی را نقل میکند که بر اساس آن، فلق چاهی در جهنم است که جهنمیان از حرارت آن چاه به فغان هستند؛ در این چاه، شش نفر از اولین و شش نفر از آخرین جای گرفتهاند که شش تفر اولین عبارتند از: قابیل، نمرود، فرعون، سامری، هود الیهود و نصر النصاری و شش نفر آخرین عبارتند از چهار خلیفه اهل سنت (ابوبکر، عمر، عثمان، معاویه)، رهبر خوارج و ابنملجم.[32] ثعلبی، مفسر سنی مذهب نیز با اشاره به روایتی از ابنعباس و یعقوب از هشیم، منظور از فلق را زندانی در جهنم دانستهاست که جهنمیان از عذاب آن، به دنبال پناهگاه میگردند.[33] به گفته علامه طباطبایی، مفسر شیعه در المیزان، کلمه فلق در صورتی که با دو فتحه به کار بردهشود، به صیغه صفت مشبهه است و به معنای مفعول میباشد. به گزارش طباطبایی، فلق غالباً به معنای صبح به کار بردهمیشود و فلق آن لحظهای است که نور گریبان ظلمت را میشکافد. بر این اساس معنای آیه چنین است: «بگو من پناه میبرم به پروردگار صبح، پروردگاری که آن را فلق میکند و میشکافد». به گزارش طباطبایی، گروهی از مفسرین، مراد از فلق را «کتم عدم» و خارج کردن «وجود» از درون «عدم» دانستهاند. بر اساس این دیدگاه، عبارت «رب فلق» با «رب مخلوق» مترادف هستند.[34]
بنابر باور ابن عاشور، مفسر سنی مذهب، منظور از «رب الفلق» در آیه، الله است که پرودرگار صبح است و اسباب صبح را آفریدهاست. به باور ابن عاشور، اتصاف خدا به فلق، به جهت رهایی از شر در صبح است و وجود شرور در شب، به جهت غلبه تاریکی، سبب شدهاست تا گروهی، شب را الهه شر بدانند. ابن عاشور، معنای آیه را چنین معتقد است: «به شکافنده صبح پناه ببر، از شر شب، چرا که او میتواند تو را از شرهای موجود در شب نجات دهد، همانگونه که تمام خلایق را با خلقت صبح نجات دادهاست.»[35] به گفته رازی، مفسر سنی مذهب، علت آنکه در آیه اول این سوره، استعاذه به «رب الفلق» صورت گرفتهاست در حالی که استعاذه غالباً به نام صریح خداوند (یعنی الله) صورت میگرفتهاست؛ وجوه و دلایلی را ذکر کردهاست؛ از جمله این موارد عبارتند از:[36]
- امر به استعاذه به نام الله که پیش از آن در آیه ۹۸ سوره نحل آمده بود؛ در خصوص مسئله قرائت قرآن است؛ اما در این سوره، استعاذه به جهت حفظ بدن و نفس از سحر میباشد.
- شدت عملکرد شیاطین برای رویگردان کردن بندگان از عبادات، بیشتر از شدت عمل آنان در مواقع دیگر همچون حفظ بدن از سحر است؛ به این سبب، استعاذه به الله در هنگام قرائت (به عنوان عبادت) از اهمیت بیشتری نسبت به ما نحن فیه دارد.
- واژه رب در آخرین سورههای قرآن بیانگر این مفهوم خواهد بود که خداوند از تربیت و احسان نسبت به بندگان خویش غافل نشدهاست؛ همچنین استفاده از واژه رب، بیانگر ایجاد امید برای نجات بندگان میباشد.
آیه دوم
طبرسی، مفسر شیعه، منظور از «شر» در آیه دوم را شر تمام چیزهایی میداند که خداوند خلق نمودهاست و شامل مکلفها و گناهان، ضررها و ستمها و تجاوز و… میداند. طبرسی همچنین غیر مکلفها را همچون گزندها و ضررهای در موجودات زنده و غیر زنده را نیز شامل شر میداند.[37] ثابت بنانی و حسن بصری، منظور از «شر ما خلق» را جهنم، ابلیس و ذریه او دانستهاند.[38] به گزارش رازی، مفسر سنی مذهب، عطا از ابنعباس روایتی را نقل میکند که بر اساس آن، خداوند از شیطان، بدتر خلق ننمودهاست و از آنجا که سوره در مقام دفع سحر است و سحر یکی از فعالیتهای ابلیس و اعوان او است، منظور از «شر ما خلق» در آیه، ابلیس و همراهان او میباشد. رازی در ادامه، احتمالات دیگری چون جهنم، حیوانات موذی، جن و انسان را نیز از جمله موارد احتمالی «ما خلق» دانستهاست.[39] به گفته طباطبایی، مفسر شیعه، نباید چنین توهم شود که عبارت «ما خلق» به معنای وجود شر در وجود همه موجودات است و منظور از مطلق آوردن این عبارت، استغراق و کلیت نمیباشد.[40]
بر اساس آموزههای کلامی اسلامی، «عالَم خَلق» در مقابل «عالَم أمر» خلق شدهاست و منظور از عالم امر، عالم ملائکه و ملکوت است و در آن هیچ شر و فسادی راه ندارد. دلیل نبود شر و فساد در عالم امر، مبری بودن موجودات در آن عالم از هرگونه غصب، شهوت و منشأ آفات و شرور است. در مقابل در عالم خلق، شر و فساد وجود دارد و دلیل آن، قرار گرفتن در مرتبه پایینتر از عالم خلقت و محفوف بودن به عدم، نیستی و قوه و استعداد است. در تعریف شر آوردهاند که بازگشت شر یا به امری عدمی است یا اگر به امری وجودی تعلق گرفته باشد، از باب عدم و ملکه (عدم مضاف) است.[41][42]
آیه سوم
«غاسق» در لغت به معنای هجوم شونده است که در آیه سوم، به معنای شب به کار بردهشدهاست. عبارت وقب به معنای دخول بکار برده شدهاست.[43][44] به گفته طباطبایی، مفسر شیعه، علت تشبیه و نسبت شب به شر در آیه، به جهت کمک رساندن تاریکی شب به شریر است و به همین جهت، شرارتها در شب بیشتر از شرارتها در روز رخ میدهند. همچنین انسان مورد شرارت قرار گرفته در شب، نسبت به انسان مورد شرارت قرار گرفته در روز، ناتوانتر است.[45] هدف از نکره آمدن «غاسق» در آیه، اراده جنس غسق برای شب بودهاست و اضافه شدن «غاسق» به «لیل»، از باب اضافه شدن اسم به زمان خود بودهاست.[46] بنابر باور بانو امین، مفسر شیعه، ممکن است گفته شود که منظور از «غسق» در آیه، صرف شب نبودهاست و تمام انواع و اقسام ظلمتها از جمله حسیات و معنویات از ظلمت اول شب و آخر شب، ظلمت طبیعت یا ظلمت جهل و نادانی و… را نیز شامل شود.[47] از جمله موارد مورد اختلاف در منابع اهل سنت، در معنا کردن «غاسق» است. در این میان گروهی چون ابنعباس، حسن، مجاهد، فراء و زجاج، منظور از غاسق را شب دانستهاند و بر اساس روایتی از ابوهریره، منظور زمان طلوع ستارگان است.[48] رازی، مفسر سنی مذهب، به نقل از زجاج، منظور از غاسق را سرمای شب دانستهاست.[49] مجاهد منظور از غاسق الیل را وقت غروب خورشید دانستهاست و بخاری از وی، این مطلب را گزارش کردهاست.[50]
به گفته طباطبایی پناه بردن از شرهای مختلف، در سه آیه جدا از هم، دارای معنای لطیفی است. بر این اساس، در آیه اول از شر مطلق به خدا پناه بردهشدهاست و در آیه دوم از شر غاسق، دستور به پناه صورت گرفتهاست که ذکر خاص پس از عام است. این موضوع به جهت ایجاد اهتمام بیشتر نسبت به خاص صورت گرفتهاست. شر دیگری که به صورت خاص پس از عام در سوره مورد اشاره قرار گرفتهاست، شر ساحران است. دلیل اهتمام به این سه شر نیز، به باور طباطبایی، غفلت آدمی از این سه شر است.[51]
آیه چهارم
«نفث» در آیه به معنای نفخ و دمیدن است.[52] به گزارش طبرسی، مفسر شیعه در جوامع الجامع، منظور از «نفاثات فی العقد» زنانی هستند که به شغل جادوگری مشغول بودهاند و به جهت ضرر زدن بر دیگران، بر نخها گره میزنند و در آنها میدمند.[53] به باور طباطبایی، مفسر شیعه و ابن عاشور، مفسر سنی مذهب، دلیل ذکر زنان ساحر در آیه، به جهت غلبه موردی شغل ساحرهگی در میان زنان است.[54][55] به گزارش طباطبایی، گروهی از مفسرین بر این باورند که منظور از دمندگان در آیه، زنان ساحر نبودهاست و منظور گروهی از زنان هستند که با سخنان خود، نظرات شوهران خود را به آنچه خود صلاح میدانند، تغییر میدهند. بر این اساس، منظور از کلمه «عقد»، رای و دیدگاه است و مراد از «نفث در عقد» به صورت کنایی، سست کردن تصمیم شوهران است. با این وجود، طباطبایی این احتمال مطرح شده را سست و دور از ذهن توصیف میکند.[56]
ابن عاشور، در معنای «عقد» آوردهاست که عقد، جمع عقدة است و منظور از آن، گرههایی است که به واسطه آن خیاطی صورت میگیرد. ساحران برای سحر کردن دیگران، از گره کردن نخها استفاده میکنند و آن را مخفی میکنند تا سحر دوام بیشتری داشته باشد. ابن عاشور همچنین با اشاره به الف و لام تعریف در نفاثات، علت آن را مشخص بودن زنان ساحره نزد عرب دانستهاست.[57]
آیه پنجم
حاسد، کسی است که آرزومند زوال نعمت از صاحب نعمت است؛ هرچند برای خودش نیز نخواهد. در مقابل حسادت، غبطه وجود دارد که برخلاف حسادت، ممدوح است. در تعریف غبطه آوردهاند که خواستن نعمت برای خود، همچون نعمتی که برای دیگری هست و بدون درخواست زوال نعمت برای دیگران.[58] بنابر روایتی از عمر بن عبدالعزیز، هیچ ستمگری شبیهتر از حسود به مظلوم وجود ندارد. طبرسی، مفسر شیعه به نقل از گروهی از مفسران ناشناس، معنای آیه را پناه بردن از شر حسود و چشمان اوست که چه بسا چشم زخم میزند و عیب میگیرد و ضرر میرساند.[59] در آیه پنجم، شر حاسد، بر شر ساحر معطوف شدهاست و شر ساحر نیز بر شر شب معطوف بودهاست. این عطفها به جهت مناسبت بین معطوف و معطوف علیه، از جهت مباشرت و واسطه، صورت گرفتهاست. بر این اساس، حسود بر این میاندیشد که سحر میتواند نعمت مورد حسادت قرار گرفته را برای دیگران زائل کند و شب، محل و زمانی است برای خلوت و بروز تفکرات نفسانی و شیطانی.[60]
فضیلت سوره
بهگزارش طبرسی، مفسر شیعه در مجمعالبیان و ثعلبی، مفسر سنی در الکشف و البیان، از پیامبر اسلام روایت شده که هرکس دو سورهٔ فلق و ناس را بخواند، مثل این است که تمام کتابهای پیامبران الهی را خوانده باشد. در روایت دیگری که در تفسیر مجمعالبیان از محمد باقر نقل شدهاست، آمدهاست که: «هر کسی که در نماز وِتْر، معوذتین و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد را بخواند، به او گفته میشود: ای بندهٔ خدا! بشارت باد بر تو که خداوند نماز وتر تو را قبول کردهاست».[61][62] همچنین طبرسی در جوامع الجامع و ابن عاشور، مفسر سنی مذهب، در التحریر، روایتی را از عقبة بن عامر گزارش میکنند که پیامبر اسلام پس از نزول معوذتین بر وی، آیات این سوره را بینظیر توصیف میکند.[63][64] این روایت در منابع اهل سنت نیز گزارش شدهاست؛ از جمله در درالمنثور این حدیث به نقل از ترمذی و نسائی و همچنین در کتاب اواسط طبرانی به نقل از ابن مسعود نقل شدهاست.[65] بر اساس روایتی که ثعلبی، مفسر سنی مذهب از عقبة بن عامر جهنی گزارش میکند، محمد دو سوره معوذتین را با فضیلتترین سورههای قرآن بشمار میآورد.[66] بنابر روایتی از عایشه، محمد در بستر بیماری خویش، به خواندن سوره معوذتین اهتمام داشت و این مسئله را در بستر آخرین بیماری خود که به مرگش منجر شد، انجام میداد.[67]
بهگزارش طبرسی، محدث شیعه، در تفسیر مجمعالبیان، در یکی از احادیث اسلامی آمده که محمد، شدیداً بیمار شد، جَبرَئیل و میکائیل نزد او آمدند، جبرئیل نزد سر پیامبر نشست و میکائیل نزد پای او، جبرئیل سوره فلق را خواند، و پیغمبر را با آن در پناه خدا قرار داد، و میکائیل سوره «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاس» را قرائت کرد.[68] در تفسیر کشاف از جارالله زمخشری، محدث سنی معتزلی، آمده که محمد این دو سوره را محبوبترین سورهها نزد خدا گفته و نیز این که هیچ سورهای مثل این دو نازل نشدهاست.[69] بنابر گزارش کفعمی، هر کس در شب دو سوره معوذتین را قرائت کند، از شر جن و وسوسههای شیطان ایمن، خواهد بود و اگر بر پردن طفل بسته شود، از شر جن و هوام ایمن خواهد بود.[70]
اختلاف بر سر حضور در قرآن
در برخی منابع آمدهاست که عبدالله بن مسعود در مصحف خود از آوردن سورههای معوذتین و فاتحه امتناع کرده و آنها را جزء قرآن بهحساب نیاورده[71][72][73] و در این خصوص گفتهاست: «چرا چیزی که در کتاب خدا نیست را به آن میافزایید؟». وی اعتقاد داشت که این دو سوره نه بهعنوان بخشی از قرآن، بلکه بهعنوان وسیلهای برای حِرز پیامبر نازل شدهاند.[74] در الدر المنثور گفته شده که وی از خواندن این دو سوره بهعنوان بخشی از قرآن هم امتناع کردهاست.[75] در کتب مختلف اسلامی، نقدهایی به این ادعا وارد شدهاست. در الدر المنثور از معاذ بن جبل، یکی از صحابهٔ محمد، نقل شده که وی خواندن این سوره توسط پیامبر اسلام در نماز را شنیدهاست.[76] در تفسیر المیزان به نقل از تفسیر قمی آمدهاست که هنگامی که از محمد باقر دربارهٔ دلیل حذف این سورهها توسط ابن مسعود پرسیدهاند، وی به نقل از پدرش این کار را نظر شخصی ابن مسعود دانسته و این دو سوره را جزئی از قرآن بهشمار آوردهاست. همچنین طباطبایی با اشاره به روایتی در فضیلت دو سوره معوذتین، احتمال دادهاست که منظور ابن مسعود از نبود این دو سوره در قرآن را نبود نظیر و همانند این دو سوره دانستهاست. همچنین طباطبایی، با اشاره به نزول این سوره از جانب خدا به محمد (حتی بر اساس دیدگاه مخالفین جزئیت این دو سوره در قرآن) به تواتر قطعی و تمام در خصوص جزئیت این دو سوره اشاره دارد و این تواتر را واضحترین دلیل بر رد این اختلاف میداند.[77]
سیوطی، مفسر سنی مذهب، نیز پس از نقل گزارش ابن مسعود، پیروی نکردن هیچیک از صحابه از ابن مسعود در این دیدگاه و همچنین توصیه محمد به خواندن آن در نمازها و همچنین ثبت این دو سوره در قرآنها را دلیلی بر ضعف دیدگاه ابن مسعود میداند.[78] ابن کثیر، مفسر سنی مذهب، پس از گزارش اختلافی را که ابن مسعود سبب آن شدهاست؛ روایتی را از مسند احمد نقل میکند که بر اساس آن، ابی بن کعب، از جزئیت این دو سوره در قران به نقل از محمد خبر میدهد.[79]
در فرهنگ اسلامی
بر اساس گزارشی در الاتقان، این سوره و سوره ناس، مشقشقتین نام گرفتهاند.[80] سورهٔ فلق، در کنار کافرون، توحید و ناس، یکی از سورههای چهارقُل (چارقُل) است. عبارت چهارقل به چهار سوره از قرآن که با حرف امر «قُل» آغاز میشوند اشاره دارد.[81] در فرهنگ اسلامی، سورههای معوذتین به عنوان تَعویذ و حِرز شناخته شدهاند.[82] پیامبر اسلام هم خواندن این دو سوره را بهترین تعویذ دانستهاست.[83] به این دو سوره و دیگر آیات قرآن که به عنوان حرز و تعویذ استفاده میشوند، قَوارِع قرآن هم گفته میشود.[84] بنابر سفارش محمد نسبت به تعویذ قرار دادن این سوره و همچنین تعویذ کردن حسن و حسین با این سوره، سنت تعویذ و همراه کردن این سوره با خود در میان مسلمین، رواج دارد.[85]
جستارهای وابسته
پانویس
- ابن عاشور، التحریر و التنویر، ۳۰: ۶۲۳.
- طباطبائی، تفسیر المیزان، ۲۰: ۶۸۴.
- ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۸: ۵۳۵.
- طبرسی، مجمع البیان، ۲۷: ۳۷۸.
- طبرسی، جوامع الجامع، ۶: ۷۳۹.
- ابن عاشور، التحریر و التنویر، ۳۰: ۶۲۴.
- امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ۱۵: ۳۵۸.
- ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۰: ۳۳۷.
- طباطبائی، تفسیر المیزان، ۲۰: ۶۷۹.
- ابن عاشور، التحریر و التنویر، ۳۰: ۶۲۴.
- خرمشاهی، ترجمه خرمشاهی، ۶۰۶.
- طبرسی، جوامع الجامع، ۶: ۷۳۹.
- طبرسی، مجمع البیان، ۲۷: ۳۷۸.
- طباطبائی، تفسیر المیزان، ۲۰: ۶۷۹.
- ابن عاشور، التحریر و التنویر، ۳۰: ۶۲۴.
- ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۰: ۳۳۷.
- ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۸: ۵۳۰.
- رازی، تفسیر کبیر، ۳۲: ۳۶۹.
- ابن عاشور، التحریر و التنویر، ۳۰: ۶۲۴.
- طبرسی، مجمع البیان، ۲۷: ۳۸۱.
- طباطبائی، تفسیر المیزان، ۲۰: ۶۸۲.
- ابن عاشور، التحریر و التنویر، ۳۰: ۶۲۴.
- طباطبائی، تفسیر المیزان، ۲۰: ۶۸۲.
- رازی، تفسیر کبیر، ۳۲: ۳۶۸.
- امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ۱۵: ۳۶۲.
- رازی، تفسیر کبیر، ۳۲: ۳۶۸.
- طباطبائی، تفسیر المیزان، ۲۰: ۶۸۳.
- رازی، تفسیر کبیر، ۳۲: ۳۶۸.
- طباطبائی، تفسیر المیزان، ۲۰: ۶۸۰.
- طبرسی، مجمع البیان، ۲۷: ۳۷۹–۳۸۰.
- طبرسی، جوامع الجامع، ۶: ۷۴۰.
- امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ۱۵: ۳۵۸–۳۵۹.
- ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۰: ۳۳۹.
- طباطبائی، تفسیر المیزان، ۲۰: ۶۸۰.
- ابن عاشور، التحریر و التنویر، ۳۰: ۶۲۶.
- رازی، تفسیر کبیر، ۳۲: ۳۷۰.
- طبرسی، جوامع الجامع، ۶: ۷۴۰.
- ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۸: ۵۳۵.
- رازی، تفسیر کبیر، ۳۲: ۳۷۲.
- طباطبائی، تفسیر المیزان، ۲۰: ۶۸۰.
- امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ۱۵: ۳۶۰–۳۶۱.
- رازی، تفسیر کبیر، ۳۲: ۳۶۷.
- طبرسی، مجمع البیان، ۲۷: ۳۸۰.
- طباطبائی، تفسیر المیزان، ۲۰: ۶۸۰.
- طباطبائی، تفسیر المیزان، ۲۰: ۶۸۱.
- ابن عاشور، التحریر و التنویر، ۳۰: ۶۲۷.
- امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ۱۵: ۳۶۴.
- ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۰: ۳۴۰.
- رازی، تفسیر کبیر، ۳۲: ۳۷۳.
- ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۸: ۵۳۵.
- طباطبائی، تفسیر المیزان، ۲۰: ۶۸۱–۶۸۲.
- طبرسی، مجمع البیان، ۲۷: ۳۸۰.
- طبرسی، جوامع الجامع، ۶: ۷۴۱.
- طباطبائی، تفسیر المیزان، ۲۰: ۶۸۲.
- ابن عاشور، التحریر و التنویر، ۳۰: ۶۲۸.
- طباطبائی، تفسیر المیزان، ۲۰: ۶۸۲.
- ابن عاشور، التحریر و التنویر، ۳۰: ۶۲۸.
- طبرسی، مجمع البیان، ۲۷: ۳۸۰.
- طبرسی، جوامع الجامع، ۶: ۷۴۱.
- ابن عاشور، التحریر و التنویر، ۳۰: ۶۲۹.
- طبرسی، مجمع البیان، ۲۷: ۳۷۸.
- ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۰: ۳۳۷.
- طبرسی، جوامع الجامع، ۶: ۷۳۹.
- ابن عاشور، التحریر و التنویر، ۳۰: ۶۲۳.
- طباطبائی، تفسیر المیزان، ۲۰: ۶۸۳.
- ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۰: ۳۳۷.
- ابن عاشور، التحریر و التنویر، ۳۰: ۶۲۶.
- طبرسی، ترجمه تفسیر مجمعالبیان، ۲۷: ۳۷۸.
- زمخشری، تفسیر کشاف، ٤: ٨٢٤.
- امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ۱۵: ۳۵۸.
- فخر رازی، تفسیر کبیر، ١: ١٩٠.
- دینوری، ترجمهٔ تأویل مشکل القرآن، ۱۳۸.
- سیوطی، الدر المنثور، ٦: ٤١٦.
- دینوری، ترجمهٔ تأویل مشکل القرآن، ۱۳۸.
- سیوطی، الدر المنثور، ٦: ٤١٦.
- سیوطی، الدر المنثور، ٦: ٤١٤.
- طباطبائی، تفسیر المیزان، ۲۰: ۶۸۳–۶۸۴.
- طباطبائی، تفسیر المیزان، ۲۰: ۶۸۳.
- ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۸: ۵۳۶.
- ابن عاشور، التحریر و التنویر، ۳۰: ۶۲۳.
- لسانی فشارکی، «چهارقل»، دانشنامه جهان اسلام.
- اقبال، فرهنگنامه علوم قرآن، ۳۸۹۵.
- بادکوبه هزاوه، «استعاذه»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۹۵.
- اقبال، فرهنگنامه علوم قرآن، ۳۸۹۵.
- ابن عاشور، التحریر و التنویر، ۳۰: ۶۲۴.
منابع
- طبرسی، فضل بن الحسن (۱۳۵۹). صحت، علی، ویراستار. تفسیر مجمعالبیان [ترجمه تفسیر مجمعالبیان]. ۲۷. ترجمهٔ محمد رازی. تهران: فراهانی.
- زمخشری، جارالله (۱۳۶۶). حسین احمد، مصطفی، ویراستار. تفسیر کشاف (به عربی). ۴. بیروت: دار الکتاب العربی.
- فخر رازی (۱۳۷۸). تفسیر کبیر (به عربی). بیروت: مکتب تحقیق دارالاحیاء التراث العربی.
- دینوری، ابن قتیبه (۱۳۸۴). تأویل مشکل القرآن [ترجمه تأویل مشکل القرآن] (به عربی). ترجمهٔ بحری بیناباج، محمدحسن. مشهد: آستان قدس رضوی؛ بنیاد پژوهشهای اسلامی.
- سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر (۱۳۶۳). الدر المنثور (به عربی). قم: مکتبة المرعشی النجفی.
- اقبال، ابراهیم (۱۳۸۵). فرهنگنامه علوم قرآن. تهران: امیرکبیر. شابک ۹۶۴-۳۰۴-۲۲۵-۱.
- بادکوبه هزاوه، احمد (۱۳۷۷). «استعاذه». در موسوی بجنوردی، کاظم. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ۸. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. صص. ۱۹۵–۱۹۸. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۷۰۲-۵۴۱-۶.
- ابنکثیر، اسماعیل بن عمر (۱۴۲۰). تفسیر القرآن العظیم. دوم (به عربی). به کوشش سامی بن محمد سلامة. ریاض: دارالطیبه.
- ابن عاشور، محمد طاهر (۱۹۵۶). التحریر و التنویر (به عربی). تونس: (نسخه خطی).
- امین، نصرت بیگم (۱۳۸۹). مخزن العرفان در تفسیر قرآن. اصفهان: گلبهار. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۵۶۹۱-۸۴-۲.
- ثعلبی (۱۴۲۲). کشف و البیان. اول (به عربی). به کوشش ابی محمد بن عاشور، نظیر الساعدی. بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
- خامهگر، محمد (۱۳۹۲). ساختار سورههای قرآن کریم. قم: نشرا.
- خرمشاهی، بهاءالدین (۱۳۹۳). ترجمه قرآن کریم استاد خرمشاهی (به فارسی-عربی). قم: موسسه تبیان.
- طنطاوی، محمد سید (۱۳۹۰). معجم أعراب ألفاظ القرآن الکریم. اول (به عربی) (ویراست محمد ابوعبیة). قم: انتشارات ژکان. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۵۸۳۳-۱۱-۹.
- رازی، محمد بن عمر (۱۴۲۰). مفاتیح الغیب، تفسیر کبیر. سوم (به عربی). بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد (۱۳۷۴). مفردات فی غریب القرآن (به عربی). به کوشش صفوان عدنان داوودی. بیروت: دارالشامیه.
- طباطبائی، سید محمدحسین (۱۳۹۵). ترجمه تفسیر المیزان. ترجمهٔ سید محمدباقر موسوی همدانی. قم: دفتر انتشارات اسلامی.
- طبرسی، فضل بن حسن (۱۳۷۴). ترجمه تفسیر جوامع الجامع. چهارم. ترجمهٔ احمد امیری شادمهری. مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی. شابک ۹۶۴-۴۴۴-۰۱۸-۸.
- طبرسی، فضل بن حسن (۱۳۵۹). ترجمه تفسیر مجمع البیان. سیزدهم. ترجمهٔ احمد بهشتی (ویراست موسوی دامغانی). تهران: فرهانی.
- لسانی فشارکی، محمدعلی (۱۳۸۵). «تبت». دانشنامه بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- مجد، امید (۱۳۹۴). قرآن نامه. اول (به فارسی-عربی). تهران: امید مجد. شابک ۹۷۸۲۰۰۰۴۶۶۸۴۰.
- لسانی فشارکی، محمدعلی (۱۳۸۶). «چهارقل». در حداد عادل، غلامعلی. دانشنامه جهان اسلام. ۱۱. تهران: بنیاد دایرةالمعارف اسلامی. ص. ۶۵۷. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۴۷-۰۱۲-۷.
- معرفت، محمدهادی (۱۳۷۱). آموزش علوم قرآنی. اول. به کوشش کتابخانه قائمیه اصفهان. قم: التمهید.