غزوه بدر
غزوهٔ بدر یا بدر الکبری[5] نخستین نبرد بزرگ دوران محمّد میان مسلمانان و اهل مکه بود که در هفدهم رمضان یا نوزدهم رمضان سال دوم (۱۳ یا ۱۵ مارس ۶۲۴ میلادی) پس از هجرت در ناحیه بدر روی داد.[4][6] وقتی خبر حرکت کاروان ثروتمند ابوسفیان از مکه به محمد رسید، قریب به سیصد تن از مسلمانان برای حمله به آن آماده شدند و در این میان، سپاه هزار نفری مکه برای مقابله با آنان وارد عمل شد و با وجود برتری در شمار نفرات، پیروزی کامل از آنِ مسلمانان شد و بسیاری از مکیان کشته و اسیر شدند. پیروزی مسلمانان در این نبرد نفوذ مکه را تا حد زیادی کاهش داد و جایگاه سیاسی مسلمانان را در مدینه مستحکم کرد. در قرآن از این پیروزی به عنوان رویدادی الهی یاد شدهاست.[7][یادداشت 1]
غزوهٔ بدر | |||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
بخشی از درگیریهای مسلمانان و مکیان | |||||||||
تصویری از محمد، مسلمانان و فرشتگان، در بدر | |||||||||
| |||||||||
جنگندگان | |||||||||
مسلمانان مدینه | اهل مکه | ||||||||
فرماندهان | |||||||||
محمد | عمرو ابن هشام † | ||||||||
نیروها | |||||||||
حدود ۳۰۰–۳۱۷ سرباز، ۲ اسب و ۷۰ شتر |
حدود ۹۵۰ سرباز (شامل ۱۰۰ سوارهنظام و ۶۰۰ سرباز زرهپوش) و تعداد زیادی شتر | ||||||||
تلفات | |||||||||
۱۴[1] یا ۱۵ کشته[2] | ۵۰ تا ۷۰ کشته، ۷۰ اسیر[2][3][4] |
منبعشناسی
به گفتهٔ ویلیام مونتگومری وات، در قرآن اشارهٔ صریحی به درگیریهای اولیهٔ مسلمانان یافت نمیشود.[8] اما به گفتهٔ محمدحسین طباطبایی، مفسر شیعه، آیات ۱۲۱ تا ۱۲۸ سورهٔ آل عمران صریحاً به بدر اشاره کردهاست.[9] همچنین طبق دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، سورهٔ انفال در شأن این نبرد نازل شدهاست.[5]
معمولاً قدیمیترین و مورد اعتمادترین منبع تاریخی برای بررسی این رویداد نامهٔ عروة بن زبیر به عبدالملک بن مروان (خلیفهٔ دوره اموی) دانسته میشود؛ هرچند برخی از مطالب آن به افسانه شباهت دارد. در منابع اولیهٔ تاریخی این رویداد مفصلاً شرح داده شدهاست.[6]
شروع درگیری میان مکه و مدینه
پس از هجرت مسلمانان به مدینه، اهالی مکه داراییهای رهاشدهٔ مهاجرین مسلمان را مصادره کردند.[10] در آن هنگام آیاتی نازل شده بود[یادداشت 2] که به مسلمانان، در برابر کسانی که آنان را مجبور به انکار دینشان میکنند یا از فراخواندن مردم به خدا منع میکنند، اجازهٔ جنگیدن میداد،[11][12] و مسلمانان این را اعلان جنگی از جانب خدا علیه بتپرستی قریش میدانستند.[13] همچنین، محمد آیات ۳۹–۴۰ سوره حج را ایراد کرد که در آنها اجازه استفاده از نیروی نظامی صادر میشود.[14]
در طی نخستین سال سکونت مسلمانان در مدینه، محمد اجازه داد حمله علیه کاروانهای مکه انجام شود. سهیل هاشمی نظرات دربارهٔ این درگیریها را بررسی میکند و میگوید: دربارهٔ درگیریهای اولیه میان مورخین متقدم و مستشرقین متأخر، با سیرهنویسان، اختلافنظر وجود دارد: به گفتهٔ اغلب تاریخنگاران مسلمان متقدم، در طی این دوران محمد سیاست جدیدی را در برابر مکه اتخاذ کرد: جنگیدن با مکیان به تلافی [و جبران خسارات ناشی از] رفتار ایشان با مسلمانان؛ و طبق گفتهٔ بسیاری از خاورشناسان نیز، این حملات با هدف جبران فقر اقتصادی ناشی از مهاجرت مسلمانان به مدینه انجام میشد. برخی گفتهاند «این درگیریها نشاندهندهٔ تغییری اساسی در خط مشی پیامبر در جهت تکیه بر تنازع خشونتآمیز بود که با آیات ستیزهجویانهٔ مدنی تجویز شد.» اما محمد هیکل میگوید «این درگیریها لشکرکشی نظامی نبود؛ بلکه حملههایی کوچک بود که با هدف خسته کردن مکیان و نمایاندن قدرت جدید مسلمانان و اثبات لزوم صلح و سازش با مسلمین انجام میشد.»[یادداشت 3] به باور خود هاشمی، هر دو دیدگاه بر مبنای حدس و گمان است.[15][16] منحیثالمجموع، «بهسختی میتوان این واقعه و وقایعی که مسبب آن بودند را به روشنی شرح داد».[6] همچنین، پیشگیری از اقدام نظامی احتمالی آنان علیه مسلمانان و پایان دادن به آزار و اذیت اقلیت مسلمان باقیمانده در مکه[17] و بستن مسیر کاروانهای مکه تا شام[18] (یا به تعبیری دیگر «تهدید حیات اقتصادی مکه»[5])، نیز به عنوان اهداف محمد از فعالیت نظامی علیه مکیان ذکر شدهاست.
مونتگومری وات میگوید به دلیل اینکه مهاجرین در مدینه از نظر اقتصادی تحت فشار بودند و هیچ شغل خالی برای آنها نبود که مشغول به کار شوند، آنها جهت ارتزاق، شروع به یورش به کاروانهای اهل مکه کردند. این حرکت باعث شروع جنگ مسلح بین اهل مکه و مدینه شد.[19] در مقابل چیز رابینسون عامل اصلی بروز درگیری را اشتیاق محمد برای فراهم ساختن شرایط اجرای مناسک مذهبی اسلام گرداگرد کعبه و بر کوههای مکه و نیز سرشت فعال اعتقادات وی میداند.[3]برخی نیز علت خروج او و سپاهش را جلوگیری از حمله ابوسفیان با توجه به تهدیدات قبلی قریش، نسبت به اهل مدینه عنوان کردهاند.[20]
در طی یکی از همین درگیریها در ماه رجب (که از ماههای حرام بود) همان سال، مسلمانان با کاروانی از قریش در نخله (جایی میان مکه و طائف) درگیر شدند[یادداشت 4] و عمرو بن حضرمی (از اهالی مکه)[یادداشت 5] کشته شد. قریش از فرصت بهره جست و جنگی تبلیغاتی علیه مسلمانان به راه انداخت: ایشان را به جنگیدن در ماههای حرام، که نزد عرب عملی قبیح و نامتعارف بود متهم کرد، تا میان مسلمانان و کل اهالی شبه جزیره عربستان، دشمنی ایجاد کند.[21]
نبرد
سالیانه دو کاروان تجاری بزرگ از مکه خارج میشد و سود حاصل از آن بخش عمدهٔ درآمد اهل مکه را شامل میشد[22] و همهٔ تاجران مکه در آن سهیم بودند و تقریباً برای هر کس از اهل مکه اهمیت داشت.[23] از آنجایی که کاروان در مسیر شام حداکثر میتوانست از ۸۰ مایلی مدینه بگذرد، مسلمانان مدینه فقط با نگهبانان همراه کاروان سروکار داشتند و میتوانستند بدان حمله کنند و بیآنکه کسانی از مکه بدیشان دست یابند، بگریزند.[24] در جمادیالاول یا جمادیالثانی سال دوم پس از هجرت، ابوسفیان کاروان تجاری بزرگی را به مقصد شام رهبری کرد و محمد از این باخبر شد[یادداشت 6] و ۱۵۰ تا ۲۰۰ تن از مسلمانان برای حمله به آن در ذیالعشیرة کمین کردند و کمی بعد دریافتند که کاروان چند روز پیش از آنجا گذشتهاست، پس تصمیم گرفتند هنگام بازگشت کاروان به مکه به آن حمله کنند.[21][25]
هنگام بازگشت کاروان از شام به مکه، محمد، طلحه بن عبیدالله و سعید بن زید را به الحوراء فرستاد تا پس از گذشتن کاروان از آنجا، به او خبر دهند. پس از اینکه آن دو به آنجا رسیدند، یکی از رئیسان جهینه از آنان استقبال و آنان را در خانهاش مخفی کرد تا کاروان با ۴۰ نفر و نزدیک به پنجاه هزار دینار طلا، از آنجا گذشت و آن دو با این خبر به مدینه بازگشتند.[26][27] اما محمد چون بیم آن داشت برای حمله دیر شود، تا بازگشتن آن دو نفر صبر نکرد و لذا آن دو در جنگ شرکت نداشتند؛ و همچنین عثمان؛ که در مدینه ماند تا از همسر بیمارش، رقیه (دختر پیامبر)، مراقبت کند.[26][28]
سپاه مسلمانان متشکل بود از ۳۰۰ تا ۳۱۷ تن (۸۲ تا ۸۶ تن از مهاجرین، ۶۱ تن از اوس و ۱۷۰ تن از خزرج[یادداشت 7]) و ۲ یا ۳ اسب (متعلق به زبیر بن عوام و مقداد بن اسود) و ۷۰ شتر؛ که هر دو یا سه نفر از یک شتر، بهنوبت، استفاده میکردند و محمد نیز به همراه علی و کسی دیگر یک شتر داشتند[29] و بنابراین بیشتر مسیر با پای پیاده طی میشد.[30] مسلمانان پرچمی سفیدرنگ داشتند.[31]
تا بدر
مسلمانان در ۱۲ یا ۱۳ رمضان از مدینه خارج شدند[5] و پنج روز پیش از فرارسیدن کاروان به سمت نزدیکترین محلی که کاروان از آنجا میگذشت، یعنی بدر در ۹۰ مایلی جنوب مدینه، رفتند.[4]
در نزدیکی بدر محمد دو نفر را پیش فرستاد تا از کاروان خبر آورند و هنگامی که آن دو از چاهی در بدر آب میکشیدند، گفتگوی دو روستایی را شنیدند که «کاروان فردا یا پسفردا میرسد …» و فوراً با این خبر بازگشتند. کمی پس از اینکه آنجا را ترک کردند، ابوسفیان که شخصاً آمده بود تا از امنیت مسیر مطمئن شود، به آنجا رسید و از یک روستایی خبر تجسس آن دو نفر را شنید، پس بازگشت و مسیر حرکت کاروان را به سمت دریای سرخ منحرف کرد.[32] ابوسفیان برای کاروانش، که به ناحیهای رسیده بود که بهراحتی توسط مسلمانان مدینه قابل دسترسی بود، از مکه درخواست کمک کرد،[یادداشت 9] و سپاه مکه متشکل از ۹۵۰ سرباز[یادداشت 10] که تقریباً همهٔ جنگجویان قریش را شامل میشد، به رهبری عمرو ابن هشام به سمت بدر به راه افتاد.[6][23]
وقتی مسلمانان در جُحفة (در جنوب بدر) خیمه زده بودند، کاروان ابوسفیان به نقطهای رسیده بود که سپاه قریش بین کاروان و مسلمانان بود، پس به سپاه پیغام داد از همان راه بازگردد که کاروان در امان است.[5][33] سپاهیان قریش تمایل به بازگشت داشتند و برخی سران ایشان نیز مخالف پیشروی بودند، و احتمالاً بنیزهره و بنیعدی به مکه بازگشتند،[یادداشت 12] اما عمرو ابن هشام بر پیشروی و قدرتنمایی و برپایی جشن و سرور در بدر اصرار داشت و با مابقی سپاه به سمت بدر به راه افتاد. سپاهیان پیش رفتند و در العُدْوَةِالقُصْوَی در یَلَیْل (بین بدر و عقنقل) پشت تپهٔ عَقَنْقَل خیمه زدند.[5][6][34]
به گفتهٔ وات، «بدون شک او (عمرو ابن هشام) و یارانش گمان میکردند، آن قدر قدرتمند هستند که محمد جرئت جنگیدن نخواهد کرد».[6]
و [به یاد آورید] هنگامی را که خدا به شما وعده داد که یکی از دو گروه (کاروان ابوسفیان یا سپاه قریش) از آنِ شما خواهد بود، و شما دوست داشتید آنکه بیسلاح است (کاروان ابوسفیان) برای شما باشد؛ ولکن خدا میخواهد حق را با کلماتش ثابت، و کافران را ریشهکن کند.
در نزدیکی بدر، مسلمانان دو تن از سقایان لشکر قریش را دستگیر کردند و از آنجا فهمیدند سپاه قریش در حال پیشروی به سمت آنهاست و احتمالاً پیش از آن از این موضوع بیخبر بودند.[6] آنگاه محمد از افرادش مشورت خواست و ابتدا ابوبکر و سپس عمر نظری دادند و بعد مقداد بن عمرو، از جانب مهاجرین، تمایلش به پیشروی را اعلام کرد.[35] اما طبق بیعت عقبه، انصار فقط زمانی که مسلمانان در مدینهاند موظف به دفاع از آنان بودند و دیگر آن که آنها با فرض اینکه قرار است به کاروانی تجاری حمله کنند، محمد را همراهی کردند، لذا محمد با هدف دانستن نظر انصار، دوباره از افرادش مشورت خواست و آنگاه سعد بن معاذ، از جانب انصار، آمادگی انصار برای جنگیدن با قریش را اعلام کرد.[36] پس محمد به پیشنهاد حباب بن منذر، فوراً دستور پیشروی داد تا پیش از دشمن به چاههای آب بدر برسد. چاهها روی سراشیبی ملایمی قرار داشتند و محمد پس از رسیدن به اولین چاه دستور توقف داد و یکی از انصار پرسید دستور توقف در اینجا از جانب خدا بود یا نظری شخصی، و محمد گفت نظر خودش بودهاست، و آن شخص درخواست کرد در چاههای نزدیک دشمن توقف کنند و آبانباری برای خود بسازند و دشمن را بیبهره بگذارند، و محمد پذیرفت[37][38][یادداشت 13] هر چند او از آب نوشیدن دشمنانش قبل از جنگ جلوگیری نکرد.[39] تا صبح روز بعد همانجا بودند و محمد شب را با نیایش گذراند و آیاتی هم نازل شد.[یادداشت 14][40][41] وی مدت زیادی را با عبادت سپری کرد تا آیهٔ تضمینکنندهٔ پیروزی را دریافت کرد.[6] او به پیروانش گفت همهٔ کشتهشدگان در این نبرد شهیدند و مستقیماً به بهشت خواهند رفت.[13]
در بدر
خیمهٔ مکیان پشت تپهای بود و قابل مشاهده نبود.[6] در سپیدهدم هفدهم رمضان،[یادداشت 15] قریشیان تا بالای عقنقل پیشروی کردند، و سپس در پایین سراشیبی خیمه زدند و طرفین درگیری میتوانستند همدیگر را رؤیت کنند. چند تن از مشرکان همان موقع نزدیک آمدند و همگی به جز حکیم بن حِزام کشته شدند. وقتی دیدند تعداد مسلمانان از آنچه که پیشبینی کرده بودند کمتر است، عمیر بن وهب الجمحی را فرستادند تا ببیند کسان دیگری هم [در کمین] هستند یا نه، و وی گشتی زد و کس ندید، بازگشت و خبر را گفت، و افزود: «… هیچیک از اینان کشته نخواهد شد مگر آنکه کسی از شما را بکشد …» و وی در مکه به غیبگویی شهرت داشت و همین سبب تأثیرپذیری بیشتر سپاه از سخنانش شد. حکیم بن حزام نزد عتبة رفت و از او خواست خونبهای شخص مقتول در سریهٔ نخله (یعنی عمرو بن حضرمی) را به برادرش، عامر بن حضرمی، بپردازد تا یکی از بهانههای اصلی این نزاع را رفع کند و از رخ دادن جنگ جلوگیری کند. عتبة پذیرفت و بدو گفت که او نیز عمرو ابن هشام را راضی کند تا جنگ را رها کند. عتبة نزد سپاه رفت و گفت: «ای مردان قریش، جنگیدن با محمد و پیروانش هیچ سودی برای شما نخواهد داشت. اگر آنها را بکشید، هریک از شما به دیگری که خویشاوندی از شما را [از بین مسلمانان] کشتهاست، با تنفر نگاه خواهد کرد. پس بازبگردید و محمد را به دیگر اعراب واگذارید. …»[یادداشت 16] اما پیش از اینکه تصمیم سپاهیان برای جنگ تغییر کند، عمرو ابن هشام عتبة را به «ترسیدن از کشتهشدن خودش و فرزندش (که بین مسلمانان بود)» متهم کرد،[یادداشت 17] و همچنین نزد عامر رفت و او را ترغیب کرد که فرصت انتقامگیری را از دست ندهد.[یادداشت 18][42][43]
محمد پیامی را توسط عمر بن خطاب به عمرو ابن هشام فرستاد که «برگردید [که] اگر کسی جز شما با من بجنگد بهتر است و من نیز دوست ندارم با شما بجنگم»، و عمرو ابن هشام گفت «به خدا قسم بازنمیگردیم در حالی که خدا آنان را در اختیار ما قرار دادهاست، و این فرصت را که به نقد پیش آمدهاست به نسیه وانمیگذاریم، و از این پس هیچکس معترض کاروانهای ما نخواهد شد».[44]
محمد به افرادش گفته بود از کشتن کسانی که از بنیهاشماند [و نیز برخی دیگر]، چون بهاکراه حاضر به جنگیدن شدهاند، صرفنظر کنند.[یادداشت 19][45]
مسلمانان از موقعیت برتری در ناحیه برخوردار بودند. سپاه مکه از لحاظ شمار نفرات و تجهیزات نظامی بسیار برتر بود، اما در برابر وضع تزلزلآمیز قریشیان، مسلمانان از روحیهٔ بسیار بهتری برخوردار بودند.[5]
نخست، اسود بن عبدالاسد کنار آبانباری که مسلمانان ساخته بودند رفت و حمزه بن عبدالمطلب وی را کشت. سپس عتبة پیشآمد و برای نبرد تنبهتن مبارز طلبید؛ پس میان عتبة و شیبة (برادر عتبة) و ولید (پسر عتبة) از قریش، و عبیدة بن الحریث و حمزه بن عبدالمطلب و علی از مسلمانان، نبردی سهبهسه درگرفت[یادداشت 20] و هنگامی که شیبة توسط حمزه، و ولید توسط علی کشته شد، عتبة، عبیدة را زخمیکرد و آنگاه حمزه پیش رفت و عتبة را بکشت و به کمک علی، عبیدة را به لشکرگاه بازگرداند و وی چند روز بعد درگذشت. کمی بعد از سوی سپاه مکه تیری چند انداخته شد و دو مسلمان کشته شدند، و آنگاه نبرد اصلی آغاز شد.[46][47] مسلمانان با قدرت حمله کردند و صفوف مکیان را درهمکوبیدند،[48] و خیلی زود شکست در لشکر قریش بیفتاد و اکثرشان حین نبرد بگریختند و قریب به ۷۰ تن از ایشان کشته و تقریباً به همین تعداد اسیر شدند، و بسیاری از بزرگان قریش مانند ابوجهل (توسط معوِذ بن عفرا) و امیه بن خلف که تا آخرین لحظه بر جنگیدن اصرار داشتند نیز کشته شدند.[5][6][49] از جانب مسلمانان، فقط ۱۵ تن (۶ تن از مهاجرین و ۸ تن از انصار) در حین نبرد یا پس از آن کشته شدند.[50]
به نوشتهٔ سید محمدحسین طباطبایی در تفسیر المیزان به نقل از کتاب الارشاد شیخ مفید، شیعه و سنی متفقند که سیوپنج نفر از سپاه مکه به دست علی کشته شدهاند. علاوه بر این افراد دیگری نیز هستند که در خصوص مشارکت علی در کشتن آنها اختلاف وجود دارد.[51]
پس از نبرد
مسلمانانی که در این نبرد شرکت داشتند «بدریّون» لقب گرفتند و به آنان به عنوان اشخاصی شایستهتر نگریسته میشد.[6]
غنائم و اسیران
سهیل، عباس (عموی محمد)، عقیل و نوفل (پسرعموهای محمد) از اسیران مهم بودند.[53] محمد با اسیران به نیکی رفتار کرد و جز یکی دو تن از آنان، همگی با پرداخت فدیه یا به دلایل دیگر آزاد شدند.[54][5] محمد مانع رفتارهای خشن (که نزد اعراب معمول بود) با اسیران میشد، و بهطور کلی سیاست او آزاد کردن اسیران با فدیه بود.[55][56][57][58] وی چند تن را که دشمنان خطرناک مدینه و اسلام میپنداشت، کشت و از بقیه چشم پوشید.[59]
پس از نبرد، میان مسلمانان در تقسیم غنائم جنگی اختلاف افتاد تا اینکه آیاتی نازل شد[60] و محمد گفت غنائم و اسیران بهطور مساوی بین کسانی که در جنگ شرکت داشتند تقسیم شود.[61] بخشی از غنائم نیز به فقیران مدینه بهخصوص زنان و کودکانی که پس از جنگ بیوه و یتیم شدند اختصاص یافت.[31]
در مکه
وات میگوید: «این شکست به مکه آسیب بزرگی زد، اما آن را فلج نکرد. از دستدادن بسیاری از سران برای مکیان زیانی بزرگ بود، اما شاید بزرگترین ضرر از دست دادن اعتبار و قدر و منزلت بود.»[6]
پس از نبرد، ابوسفیان با کشته شدن دست کم دوازده تن از سران مکه[1] همچون عمرو ابن هشام، عتبه بن ربیعه و امیة بن خلف تبدیل به مهمترین رئیس قبیله در مکه شد.[62]
در مدینه
پس از این واقعه، محمد در جایگاه مستحکمتری در مدینه قرار گرفت. به گفتهٔ وات، اعتمادبهنفس و اعتباری که مسلمانان با این پیروزی کسب کردند، عواملی بود که بدون آنها اسلام بهسختی میتوانست به جایگاه کنونیاش برسد.[6]
در نظر مسلمانان، این پیروزی نتیجهٔ امداد الهی بود.[یادداشت 21] ایشان بر این باور بودند که خدا فرشتگانش را برایشان فرستادهاست.[6]
به گفتهٔ وات، «این مصیبت که بر سر اهل مکه آمد مجازاتی بود که پیشتر در آیات مکی پیشبینی شده بود و بنابراین صحت ادعای پیامبری محمد را معلوم کرد».[63]
پیروزی در این نبرد سبب شد اهل مدینه برای شرکت در لشکرکشیهای مسلمانان آمادهتر باشند. احتمالاً قبایل میان مدینه و دریای سرخ برای اتحاد با محمد آمادهتر بودند؛ چراکه قریش در تابستان آن سال جرئت نکرد کاروانی را به سوریه بفرستد.[64]
در تفاسیر قرآن
به گفتهٔ محمدحسین طباطبایی، مفسر شیعه، سورهٔ انفال بعد از وقوع این جنگ نازل شدهاست و تمام آن مربوط به این جنگ و مسائل پیرامونش نظیر تقسیم غنائم است.[65] در آیه ششم به وعدهٔ الهی مبنی بر چیره شدن مسلمانان بر یکی از دو گروه (کاروان یا لشکر) قریش اشاره میکند و بیان میکند که خداوند میخواست تا با لشکریان ایشان روبهرو شوید، و او شما را با کمی عددتان بر ایشان غلبه دهد و بدین وسیله قضای او مبنی بر ظهور حق و استیصال کفار و ریشهکنشدن ایشان به کرسی بنشیند.[66]
- امداد الهی
به گفتهٔ طباطبایی، یکی از موضوعاتی که در سورهٔ انفال و نیز آل عمران به آن اشاره شده، «امداد الهی» مسلمانان است. این امداد از چند طریق بودهاست: یکی فرستادن سه هزار فرشته که البته بنا بر تفسیر طباطبایی از آیات این فرشتگان صرفاً به منزلهٔ سیاهی لشکر بودهاست، تا قلب مسلمانان استوار گردد و مکیان بترسند و آنان خود نقشی در کشتن سپاه مکه نداشتهاند. امداد دیگر، فرستادن باران بود که بدن مسلمانان را شست، قدمهایشان را بر روی ریگهای بیابان استوار نمود یا بدینوسیله دلهایشان را محکم ساخت. طبق بیان قرآن امداد به گونهای بود که مسلمانان چنان احساس امنیت کردند که پیش از جنگ اندکی به خواب رفتند. همچنین یاری دیگر از طریق مستولیکردن وحشت بر دل مکیان بودهاست.[67]
بازتاب
- در ادبیات
مولانا در حکایت «گفتن شیطان قریش را کی به جنگ احمد آیید…» در دفتر سوم مثنوی معنوی، غزوهٔ بدر و نقش ابلیس (که او را نمایندهٔ نفس اماره معرفی میکند) در این جنگ را شرح، و بدان وسیله تفسیری از نفس انسانی ارائه میدهد.[یادداشت 22][68]
- در سینما
در فیلم محمد رسولالله که از معدود فیلمهای ساختهشده دربارهٔ زندگی پیامبر اسلام است، جنگهای صدر اسلام (ازجمله غزوهٔ بدر) دقیقاً توصیف شدهاند.[48]
- در نظامیگری
دولت مصر عملیات گذشتن از کانال سوئز در سال ۱۹۷۳ میلادی را که آغازگر جنگ یوم کیپور بود، به یاد این نبرد «عملیات بدر» نامید. یکی از عملیاتهای ایران که در سال ۱۳۶۳ در جریان جنگ ایران و عراق انجام شد هم عملیات بدر نام داشت. همچنین تشکیلات نظامی مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق «لشکر بدر» نامیده میشد.[69]
یادداشتها
- «وَ لَقَدْ نَصرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشکُرُونَ — و به حقیقت خداوند در بدر به شما پیروزی بخشید با آنکه شما ضعیف بودید، پس از خدا پروا کنید باشد که شکر نعمتهای او به جای آورید.» سورهٔ آل عمران، آیهٔ ۱۲۳.
- سورهٔ حج، آیات ۳۹ و ۴۰
- او استدلال میکند که این درگیریها جنبهٔ روانی داشت و بیشتر با هدف تهدید و ترساندن بود تا آغاز جنگ با قریش و کاروانهایش [و تغییر اساسی در سیاستها]؛ Haykal ۱۹۹۴, p. ۲۱۹–۲۰. همچنین ر.ک. Gabriel ۲۰۰۷, pp. ۷۹–۸۰.
- در این باره ر.ک. Watt ۱۹۵۶, pp. ۵–۹
- وی تحت حمایت عتبه بن ربیعه (از اشخاص قدرتمند و محترم نزد مکیان) بود؛ Gabriel ۲۰۰۷, p. ۸۵.
- به گفتهٔ گابریل، محمد منبع جاسوسی بسیار خوبی در مکه داشت: عباس، عموی محمد، با امور تجاری مکه سروکار داشت و مرتباً با محمد مکاتبه میکرد. Gabriel ۲۰۰۷, p. ۸۷.
- این نخستین نزاعی بود که انصار نیز در آن شرکت داشتند؛ Watt ۱۹۵۶, p. ۳.
- مسیر حرکت مسلمانان: (به عربی: مدينة، سقيا، تُرْبان، عِرْق الظَّبْية، سَجْسج (بئر الروحاء)، النازية، وادي رُحقان، مضيق الصفراء، وادي ذَفِران، ثنية الأصافر، الدبّة، بدر)؛ ابن هشام، ص. ۶۱۴.
- به گفتهٔ وات، «از آنجایی که گفته شدهاست رسیدن این کاروان از مکه به بدر یک هفته طول کشیده بود، پس ابوسفیان احتمالاً پیامش را قبلتر فرستاده بود؛ هرچند منابع میگویند وی پس از آگاهی از تدارکات مسلمانان این کار را کرد»؛ Watt, Encyclopedia of Islam.
- شامل ۱۰۰ سوارهنظام و ۶۰۰ سرباز زرهپوش، و تعداد زیادی شتر؛ Al-Mubarakpuri ۲۰۰۲, p. ۲۵۳.
- «(به عربی: … وتسمع بنا العرب وبمسيرنا وجمعنا، فلا يزالون يهابوننا أبدا بعدها.)»؛ ابن هشام، صص. ۶۱۸–۱۹؛ Lings ۱۹۸۳, p. ۱۴۲.
- به گفتهٔ وات، مطمئناً تعهد محکمی میان اهل قریش برای وحدت وجود نداشت؛ Watt ۱۹۵۶, p. ۱۱.
- دراینباره گفته شدهاست رهبری محمد حالت مستبدانه نداشت و از نقاط قوت وی به عنوان یک رهبر سیاسی و نظامی، گوش فرادادن به نظرات افرادش بود؛ ر.ک. Ramadan ۲۰۰۷, p. ۱۰۳؛ Gabriel ۲۰۰۷, p. ۹۵.
- سورهٔ ۸، آیهٔ ۱۱
- هفدهم یا نوزدهم یا بیستویکم؛ Watt, Encyclopedia of Islam.
- «(به عربی: يا معشر قريش، إنكم والله ما تصنعون بأن تلقوا محمدا و أصحابه شيئا، والله لئن أصبتموه لا يزال الرجل ينظر في وجه رجل يكره النظر إليه، قتل ابن عمه أو ابن خاله، أو رجلا من عشيرته، فارجعوا وخلوا بين محمد وبين سائر العرب، فإن أصابوه فذاك الذي أردتم وإن كان غير ذلك ألفاكم ولم تعرضوا منه ما تريدون.)»؛ ابن هشام، ص. ۶۲۳.
- «و لکنه قد رأی أن محمدا و أصحابه أکلة جزور، و فیهم ابنه، فقد تخوفکم علیه.» ابن هشام، ص. ۶۲۳
- «ثم بعث إلی عامر بن الحضرمی، فقال: هذا حلیفک یرید أن یرجع بالناس، و قد رأیت ثأرک بعینک، فقم فانشد خفرتک، و مقتل أخیک. فقام عامر بن الحضرمی فاکتشف ثم صرخ: و اعمراه، و اعمراه، فحمیت الحرب، و حقب الناس، و استوسقوا علی ما هم علیه من الشر، وأفسد علی الناس الرأی الذی دعاهم إلیه عتبة.»؛ ابن هشام، ص. ۶۲۳.
وی نزد عامر رفت و گفت: «همپیمان تو (عتبة) میخواهد مردم را بازگرداند و عهدهدار خونبهای برادرت شدهاست … اکنون که بر قاتل وی دست یافتهای، شرم نمیکنی که خونبها را بپذیری؟ برخیز و این (کشتهشدن برادرت) را به یاد مردمآور و خون برادرت را طلب کن!»؛ واقدی، ص. ۴۸. - «(به عربی: عن ابنعباس: أن النبي صلى الله عليه وسلم قال لأصحابه يومئذ: إني قد عرفت أن رجالا من بني هاشم وغيرهم قد أخرجوا كرها، لا حاجة لهم بقتالنا، فمن لقي منكم أحدا من بني هاشم فلا يقتله …)»
- ابتدا عوف بن حارث و معوذ بن حارث و عبدالله بن رواحة که از انصار بودند پیش آمدند، ولی جنگجویان مکه از جنگیدن با آنان سر باز زدند، پس پیامبر عبیدة و حمزه و علی را فرستاد.
- قرآن، سورهٔ انفال، آیات ۱۷، ۴۲ و ۴۳.
- ر. ک. متن مربوط در ویکینبشته: دفتر سوم مثنوی معنوی
پانویس
- Watt 1977, p. 46
- طباطبایی، بایگانیشده در ۶ دسامبر ۲۰۱۷ توسط Wayback Machine
- Robinson 2011, p. 190
- Watt 1977, p. 45
- "Badr", Encyclopedia of Islam
- "Battle of Badr", Encyclopædia Britannica
- Watt ۱۹۵۶, p. ۴
- طباطبایی، ج ۴، صص ۳–۱۰ بایگانیشده در ۶ دسامبر ۲۰۱۷ توسط Wayback Machine
-
- Douglas Crow (2005), p. 154
- Rahman (1979), p. 21 [ارجاع دستدوم]
- Haykal ۱۹۹۴, p. ۲۳۳
- Al-Mubarakpuri ۲۰۰۲, pp. ۲۴۱–۲
- "Muhammad", Encyclopædia Britannica
-
- Palmer-Fernández (2004), p. 208
- Kelsay (1993), p. 21 [ارجاع دستدوم]
- Hashmi ۲۰۰۲, p. ۲۰۲
- ر. ک. Haykal ۱۹۹۴, pp. ۲۱۸–۲۵
- Al-Mubarakpuri ۲۰۰۲, p. ۲۴۳
- Haykal ۱۹۹۴, p. ۲۱۸
-
- Hooker (1996).
- Lewis (2002), p. 44
- Watt (1961), p. 105[ارجاع دستدوم]
- کتاب «السیرةالنبی» (به زبان اردو) اثر سلیمان ندوی، چاپ کراچی، جلد 1 صفحات 343 تا 364، به نقل از مقاله استاد سعد رستم به زبان عربی
- Haykal ۱۹۹۴, pp. ۲۳۳–۴
- Gabriel ۲۰۰۷, p. ۸۶
- Watt ۱۹۵۶, p. ۱۰
- Watt ۱۹۵۶, p. ۲
- Al-Mubarakpuri ۲۰۰۲, pp. ۲۴۵–۶
- Lings ۱۹۸۳, p. ۱۳۸
- Al-Mubarakpuri ۲۰۰۲, p. ۲۵۱
- Ramadan ۲۰۰۷, p. ۱۰۱
- Al-Mubarakpuri ۲۰۰۲, pp. ۲۵۱–۲
- Gabriel ۲۰۰۷, p. ۸۸
- Aboul-Enein & Sherifa ۲۰۰۴, p. ۱۷
- Lings ۱۹۸۳, p. ۱۴۰
- Lings ۱۹۸۳, p. ۱۴۲
- Al-Mubarakpuri ۲۰۰۲, p. ۲۵۴
- مقداد گفت: «ما مانند قوم موسی نیستیم که بگوییم تو و خدایت بجنگید و ما اینجا نشستهایم بلکه ما میگوییم از راست و چپ وپیش رو و پشت تو میجنگیم» (سیره ابن هشام، جلد2 ص89)
- گفت: «اگر در دریا هم روی ما با تو خواهیم آمد و در جنگ شکیباییم» (سیره ابن هشام، جلد 2 ص 89)
- طبقات کبری، جلد 2 ص14
- سیره ابن هشام، جلد 2 ص193
- سیره ابن هشام، جلد 2ص 195
- Lings ۱۹۸۳, pp. ۱۴۰–۱٬۳
- Al-Mubarakpuri ۲۰۰۲, pp. ۲۵۷–۹
- Lings ۱۹۸۳, pp. ۱۴۳–۴
- Al-Mubarakpuri ۲۰۰۲, pp. ۲۵۹٬۲۶۱
- واقدی، ص. ۴۵
- ابن هشام، ص. ۶۲۹
- Lings ۱۹۸۳, pp. ۱۴۵–۸
- Al-Mubarakpuri ۲۰۰۲, p. ۲۶۲
- Dugdale-Pointon ۲۰۰۸
- Lings ۱۹۸۳, p. ۱۴۹
- Al-Mubarakpuri ۲۰۰۲, p. ۲۷۰
- طباطبایی، ج ۹، ص ۳۹ بایگانیشده در ۶ دسامبر ۲۰۱۷ توسط Wayback Machine
- Al-Mubarakpuri ۲۰۰۲, p. ۲۷۴
- Lings ۱۹۸۳, p. ۱۵۱
- زندگانی محمد، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص376
- سیره ابن هشام، جلد2، ص215
- مغازی واقدی، ترجمه دکتر دامغانی، جلد1 ص88
- مغازی واقدی، جلد 1 ص119
- Watt ۱۹۵۶, pp. ۱۲–۱۳
- Aboul-Enein & Sherifa ۲۰۰۴, p. ۱۸
- Lings ۱۹۸۳, pp. ۱۵۰–۱
- Watt ۱۹۵۶, p. ۱۲
- Watt ۱۹۵۶, p. ۱۴
- Watt ۱۹۵۶, p. ۱۶
- Watt ۱۹۵۶, p. ۱۷
- طباطبایی، ج ۹، ص ۷ بایگانیشده در ۶ دسامبر ۲۰۱۷ توسط Wayback Machine
- طباطبایی، ج ۹، صص ۲۰–۲۲ بایگانیشده در ۶ دسامبر ۲۰۱۷ توسط Wayback Machine
- طباطبایی، ج ۹، صص ۲۲–۲۵ بایگانیشده در ۶ دسامبر ۲۰۱۷ توسط Wayback Machine
- محمدی آملی، ص. ۹۲
- Aboul-Enein & Sherifa ۲۰۰۴, p. ۱۶
منابع
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به غزوه بدر در ویکیگفتاورد موجود است. |
- (به عربی: ابن هشام, أبو محمد عبد الملك بن هشام بن أيوب الحميري. "غزوة بدر الكبري". السيرة النبوية. ۱. تحقيق مصطفي السقا وإبراهيم الإبياري وعبد الحفيظ شلبي. بيروت: مؤسسة علوم القرآن.)
- بهرامیان، علی (۱۳۸۱). «بدر». . در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. بازیابیشده در ۱۶ دی ۱۳۹۶، از: https://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/7445
- طباطبایی، سید محمدحسین. ترجمهٔ تفسیر المیزان. https://web.archive.org/web/20171207235851/http://old.aviny.com/quran/almizan/fehrest.aspx
- محمدی آملی، محمدرضا (آبان ۱۳۷۲). «ابلیس در مثنوی مولانا». ادبستان فرهنگ و هنر. تهران: مؤسسهٔ اطلاعات. شمارهٔ ۴۷.
- واقدی، محمد بن عمر (م ۲۰۷). المغازی: تاریخ جنگهای پیامبر (ص). ترجمهٔ محمود مهدوی دامغانی. تهران: مرکز نشر دانشگاهی. چاپ دوم. شابک ۹۷۸−۹۶۴−۰۱−۸۱۰۹−۶ .
- "Battle of Badr". (2010). In Encyclopædia Britannica. Retrieved October 18, 2010, from: http://www.britannica.com/EBchecked/topic/48575/Battle-of-Badr.
- "Muhammad". (2010). In Encyclopædia Britannica. Retrieved January 15, 2011, from: http://www.britannica.com/EBchecked/topic/396226/Muhammad.
- Aboul-Enein, Youssef H.; Sherifa, Zuhur (2004). Islamic Rulings on Warfare. Strategic Studies Institute, U.S. Army War College. ISBN 1-58487-177-6.
- Dugdale-Pointon, Tristan (2008). "Battle of Badr 17th March 624 AD". Military History Encyclopedia on the Web. Archived from the original on 6 May 2012. Retrieved 22 January 2011.
- Gabriel, Richard A. (2007). Muhammad: Islam's first great general. University of Oklahoma Press. ISBN 9780806138602.
- Hashmi, Sohail H. (2002). Islamic political ethics: civil society, pluralism, and conflict. Princeton University Press. ISBN 9780691113104.
- Haykal, Muhammad Husayn (1994). The Life of Muhammad. The Other Press. ISBN 9789839154177.
- Lings, Martin (1983). Muhammad: his life based on the earliest sources. Inner Traditions International. ISBN 0892810467.
- Al-Mubarakpuri, Safi-ur-Rahman (2002). The sealed nectar: biography of the Noble Prophet. Darussalam. ISBN 9960899551.
- Ramadan, Tariq (2007). In the Footsteps of the Prophet. Oxford University Press. ISBN 9780195308808.
- Robinson, Chase F. (2011). The New Cambridge History of Islam. Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-83823-8.
- Watt, W. Montgomery (1956). Muhammad at Medina. Oxford University Press. OL6196310M.
- Watt, W. Montgomery (1977). The New Cambridge History of Islam. Cambridge University Press. ISBN 9789839154177.
- Watt, W. Montgomery (1986). "Badr". Encyclopaedia of Islam. I (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill. pp. 45–47. ISBN 978-0-521-29135-4.
- تتوی، قاضی احمد (۱۳۸۲). تاریخ الفی (جلد اول). انتشارات علمی و فرهنگی. شابک ۹۶۴۴۴۵۲۷۳۹ مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: invalid character (کمک). صفحه ۳۰ و ۳۱
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ غزوهٔ بدر موجود است. |
متن مربوطه در ویکینبشته: ترجمهٔ سورهٔ انفال |