ابولهب
ابولهب (با نام اصلی عبدالعزی بن عبدالمطلب) کنیهای است که قرآن (سوره مسد آیه ۱) و مسلمانان بر یکی از عموهای محمد، پیامبر اسلام اطلاق کردهاند. ابولهب در ۲۴ رمضان سال ۲ ه. ق درگذشت. این مرد تا هنگام مرگ یکی از بزرگترین و سختترین دشمنان محمد بود و میتوان علت این دشمنی را که مخالفت با عُصبیّت قومی و خانوادگی عرب بود از امجمیل همسر ابولهب دانست که دختر حرب بن امیه و خواهر ابوسفیان و عمهٔ معاویه است. در سورهٔ مسد در قرآن دربارهٔ او این گونه سخن رفته است: بریده باد! هر دو دستان ابولهب که هر گز مال و ثروتش به حالش سودی نبخشید؛ و سرنوشت او در قرآن این گونه بیان شده است که خداوند او و همسرش را همانند هیزمهای دوزخ میکند و میسوزاند.
ابولهب عبدالعُزّی بن عبدالمُطَّلب | |
---|---|
زادهٔ | مکه |
شناختهشده برای | مخالفت و مبارزه با مسلمانان |
کارهای برجسته | آزار محمد ابن عبدالله ، ممانعت از تبلیغ اسلام، از مخالفین سرسخت اسلام. |
شهر زادگاه | مکه |
عنوان | ابوعتبه |
همسر(ها) | امجمیل |
خویشاوندان | محمد ابن عبدالله (برادرزاده)، عبدالمطلب (پدر)، ابوطالب (برادر) |
ابولهب و محمد
ابولهب، فرزند عبدالمطلب و عموی و پدر دو داماد محمد است که با محمد دشمنی سرسختانهای داشت. او علاوه بر انکار نبوت و دشمنی با وی، به آزار و اذیت محمد نیز اصرار میورزید، وی اولین فرد از اقربین محمد بود که در ماجرای دعوت از اقربین توسط محمد، به وی بیاحترامی کرد و او را انکار نمود.[1] در روایتی از طارق محرابی آمدهاست که روزی در مکه، محمد بن عبدالله را دیدم که دعوت به توحید میکرد و ابولهب را مشاهده کردم که پشت سر او راه میرفت و به وی سنگ میزد؛ به طوری که از پای محمد خون جاری شدهبود.[2][3] همچنین ابن شهرآشوب از مزاحمت دیگری که ابولهب برای محمد داشت یاد میکند و یکی از اقدامات ابولهب را، رساندن خود به قبائلی دانسته که برای تحقیق بیشتر از دعوت محمد به مکه آمده بودند و او با بیان سخنانی چون دیوانگی محمد، سحر او و تحت درمان بودنش، آنان را نسبت به آئین اسلام دلسرد میکرد.[4] شبیه به همین مطلب را رازی، مفسر سنی مذهب در تفسیرش آوردهاست.[5] او حتی دو پسرش را مجبور به طلاق دختران محمد کرد.[6] وی سرانجام به جهت بیماری و چند روز پس از جنگ بدر، بدنش دچار عفونت شد و به طرز ناهنجاری از دنیا رفته و به جهت عفونت شدیدش، خارج از مکه دفن شد.[7] نام ابولهب در منابع مورد اختلاف است، برخی نامش را عبدمناف، برخی دیگر عبدالعزی و گروهی نیز نامش را همان ابولهب دانستهاند؛ بر فرض دو حالت اخیر، در علت استفاده قرآن از لقب «ابولهب» که غیر از لقب اصلی او -یعنی «ابوعتیبه» - بودهاست، طباطبائی مینویسد که این تعبیر کنایی، با توجه به آیه ﴿سیصلی نارا ذات لهب؛ به زودی در آتشی زبانهدار میسوزد﴾ به جهنمی بودن وی اشاره دارد به گونهای که وی همواره در آتش خواهد بود. همچنین ابن عاشور در اینباره احتمال دیگری را مطرح میکند که شاید شهرت ابولهب به لقبش بیشتر از نام وی بودهاست.[8][9] طبرسی نیز معتقد است که علت ذکر نکردن نام وی و استفاده از کنیه برای او، به جهت کراهت خدا از ذکر عبارت «عبد» قبل از کلمه «عزی» بودهاست که نام یکی از بتهای اعراب جاهلی بودهاست. همچنین طبرسی، از مقاتل نقل میکند که نام اصلی وی، ابولهب بوده و علت نامگذاری وی به ابولهب را زیبایی صورت و سرخی دو گونه او -به مانند شعله آتش- ذکر کردهاست.[10] فخرالدین رازی، در پاسخ به این سؤال که چگونه محمد با وجود رأفت و عطوفت مثال زدنیاش، این چنین با عموی خویش رفتار کرده و او را تهدید نمودهاست؛ چند احتمال را مطرح کردهاست، از جمله اینکه محمد در مورد اذیت و آزارهای ابولهب، به شدت در عذاب و سختی بود و همچنین وی به جهت اتمام حجت با سایر بستگانش و نشان دادن این مسئله که وی با انحراف و کفر در هر جایگاهی که باشد، مقابله خواهد کرد.[11]
منابع
- طباطبائی، تفسیر المیزان، ۲۰: ۶۶۴.
- طبرسی، مجمع البیان، ۲۷: ۳۴۸.
- رازی، تفسیر کبیر، ۳۲: ۳۴۹.
- خدامیان، تفسیر باران، ۱۴: ۲۸۳.
- رازی، تفسیر کبیر، ۳۲: ۳۵۰.
- معارف، دستان ابولهب، ۷۷.
- مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۵: ۳۱۶.
- طباطبائی، تفسیر المیزان، ۲۰: ۶۶۵.
- ابن عاشور، التحریر و التنویر، ۳۰: ۶۰۱.
- طبرسی، مجمع البیان، ۲۷: ۳۴۸.
- رازی، تفسیر کبیر، ۳۲: ۳۵۱.
- دائرةالمعارف اسلامی، محمدرسول فرهنگخواه، نشر عطائی، ۱۳۵۹، صفحهٔ ۱۸.
- قرآن کریم