هاروت و ماروت
هاروت و ماروت نام دو فرشته است که در آیهٔ ۱۰۲ سوره بقره آمدهاست. این دو فرشته آمده بودند تا به مردم جادو بیاموزند و به آنها کمک کنند تا جادوی جادوگران را باطل کنند. اما پیش از آموزش جادو به هرکس به او هشدار میدادند که ما وسیلهٔ آزمایش شماییم مبادا از جادو در مسیر نادرست بهره برید. با این حال شمار بسیاری کافر شدند و از جادو بجای بهره بردن در مسیر درست در به هم زدن رابطهٔ میان زن و شوهرها استفاده کردند.[1]
بیان در قرآن
تنها اشاره به هاروت و ماروت در سوره بقرهاست. در این داستان پس از اشاره به دلایل خشم خدا به بنی اسرائیل و اعمال بدی که از بنی اسرائیل سر زده بود (آیات ۴۰–۱۰۰) اشاره میشود که گروهی از بنی اسرائیل از هاروت و ماروت جادو یادگرفتند و در نتیجه کافر شدند. {{quotation| و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم میخواندند پیروی کردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود؛ و) کافر نشد؛ ولی شیاطین کفر ورزیدند؛ و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پیروی کردند. (آن دو، راه سحر کردن را، برای آشنایی با طرز ابطال آن، به مردم یاد میدادند. و) به هیچکس چیزی یاد نمیدادند، مگر اینکه از پیش به او میگفتند: «ما وسیله آزمایشیم کافر نشو! (و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن!)» ولی آنها از آن دو فرشته، مطالبی را میآموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند؛ ولی هیچگاه نمیتوانند بدون اجازه خداوند، به انسانی زیان برسانند. آنها قسمتهایی را فرامیگرفتند که به آنان زیان میرسانید و نفعی نمیداد. و مسلماً میدانستند هر کسی خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهرهای نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر میدانستند.)
پیشینه
در تفسیر عیاشی و قمی در مورد آیه «و اتبعوا ما تتلوا الشیاطین علی ملک سلیمان» از امام باقر آمدهاست: «پس همینکه سلیمان از دنیا رفت، ابلیس سحر را درست کرد، آن را در طوماری پیچید و بر پشت آن طومار نوشت: این آن علمی است که آصف بن برخیا برای سلطنت سلیمان بن داوود نوشته، و این از ذخائر گنجینههای علم است، هر کس چنین و چنان بخواهد، باید چنین و چنان کند، آنگاه آن طومار را در زیر تخت سلیمان دفن کرد، سپس ایشان را به درآوردن راهنمایی کرد، بیرون آورد و برایشان خواند. در نتیجه کفار گفتند: پس اینکه سلیمان بر همه ما چیره گشت بخاطر داشتن چنین سحری بود، ولی مؤمنین گفتند: سلطنت سلیمان از سوی خدا بود.
داستانهای مرتبط
داستان این دو فرشته با انحرافهای فراوانی همراه شدهاست و با اینکه گویندگان آنها ادعا کردهاند که داستان از سوی افراد مشهوری چون ابنعباس، ابن مسعود، ابن عمر و… روایت شدهاست با این حال بر پایهٔ دیدگاه محمدحسین طباطبایی نویسندهٔ تفسیر المیزان، اغلب این داستانها نادرستند و برگرفته از داستان یونانیان باستان دربارهٔ خدایان و ستارگان هستند. برای نمونه میتوان به داستان زیر اشاره کرد:[2]
داستان زهره و هاروت و ماروت
در تفسیر الدرالمنثور است که سعید بن جریر، و خطیب، در تاریخش از نافع روایت کرده: فرشتگان به خداوند گفتند اگر ما به جای انسان بودیم هرگز نافرمانی تو را نمیکردیم سپس خداوند به آنها اجازه داد تا دو فرشته را از میان خود برگزینند، هاروت و ماروت برگزیده شدند تا به زمین فرود آیند. پس زنی بنام زهره نزد آن دو آمد و در دل آنها جای باز کرد. زن گفت: من حاضر نمیشوم مگر آنکه آن اسمی را که با آن به آسمان میروید و پائین میآیید به من بیاموزید، آنها نام خدا را به وی آموختند، همینکه زهره خواست با خواندن آن نام پرواز کند، خداوند او را به صورت ستارهای مسخ کرد، آنگاه بالهای آن دو فرشته را بُرید، هاروت و ماروت از پروردگار خود درخواست توبه کردند، خدایتعالی آن دو را مخیر کرد میان اینکه به حال اول برگردند، و در عوض هنگامی که قیامت شد عذاب شوند، یا اینکه در همین دنیا خدا عذابشان کند، و روز قیامت به همان حال اول خود برگردند. پس آنها عذاب دنیا را انتخاب کردند. سپس خدایتعالی بایشان وحی فرستاد که به سرزمین بابل بروید، در آنجا خداوند ایشان را میان زمین و آسمان وارونه ساخت، که تا روز قیامت در عذاب خواهند بود.
منابع
- تفسیر المیزان، محمد حسین طباطبایی، بحث روایتی آیهٔ ۱۰۲ سوره بقره به نقل از گفتگوی علی بن موسی الرضا با مأمون
- تفسیر المیزان، سید محمدحسین طباطبایی، زیر عنوان: ذکر چند روایت و بیان ضعف سستی آنها در تفسیر آیهٔ ۱۰۲ سورهٔ بقره
- تفسیر نمونه، ج ۱، صص ۳۷۴ تا ۳۷۶، ناصر مکارم شیرازی.
- قاموس قرآن، ج ۴، صص ۲۴۶ و ۲۴۷، سید علی اکبر قرشی، دارالکتب الاسلامیه.
- تفسیر المیزان جلد اول صص ۳۵۰ تا ۳۷۰.