شاه تهماسب دوم
شاه تهماسب دوم یا با نگارش کهنتر شاه طهماسب دوم دهمین پادشاه صفوی ایران بین سال ۱۱۰۱ تا ۱۱۱۱ هجری شمسی بود. او پس از اشغال اصفهان بدست افغانها و کشته شدن شاه سلطان حسین، برای مدتی بر بخشی از ایران حکومت میکرد و در پی شکست از عثمانی و بستن قرارداد صلح، توسط نادر شاه از سلطنت برکنار و کشته شد.
شاه تهماسب دوم صفوی | |||||
---|---|---|---|---|---|
پادشاه ایران | |||||
سلطنت | ۱۷۲۲ – ۱۷۲۸ | ||||
پیشین | حسین یکم | ||||
جانشین | احمد یکم | ||||
دوره دوم | |||||
سلطنت | ۱۷۲۸ – ۱۷۳۲ | ||||
پیشین | احمد یکم | ||||
جانشین | عباس سوم | ||||
زاده | ۳ دسامبر ۱۷۰۴ اصفهان | ||||
درگذشته | ۱۱ فوریه ۱۷۴۰ سبزوار | ||||
آرامگاه | |||||
همسر(ان) | شاهپری بیگم | ||||
فرزند(ان) | شاه عباس سوم شاه حسین دوم عصمتنسا بیگم | ||||
| |||||
دودمان | دودمان صفوی | ||||
پدر | شاه سلطان حسین | ||||
دین و مذهب | اسلام، شیعه دوازدهامامی |
خصوصیات و خصائل
رستم الحکما در کتابش با مبالغه بسیار زیاد درباره وی مینویسد: آن شاهزاده در فنون سواری و شجاعت، رستم دستان، ادنی غلامش نمیشد و در قوت بازو چنان بود که بزور سرپنجه، بزیر انگشت سبابه و شصت سکه را از دینار، محو مینمود و به نشانه زدن، تیر از حلقه بیرون مینمود و در سواری، جریدش از تابه آهن بیرون میرفت و چهار نعل اسب را روی هم مانند موم از هم پاره میکرد و از ده ذرع جستن مینمود و همیشه در چوگان بازی، گوی بضرب چوگان از میدان بیرون میکرد و گرد از حریفان چابک چالاک میبرد و به نیروی بازو و چستی، چیزی که بقدر هفتاد من به وزن بود بردست میگرفت و هزار چرخ میزد و چنار ده ساله را به قوت بازو از ریشه بر میکند و بضرب شمشیر توپ کوچک را دونیم مینمود و بقدر پنج فرسنگ میدوید و از طول شتر جستن مینمود و در تاختن اسب سه قسم نیزه بازی میکرد، یک قسم نیزه را به هوا مینداخت و میگرفت سر و ته، یک قسم به پیش رو میانداخت و میگرفت سر و بن و یک قسم به زیر بغل به چرخ میانداخت و در سواری مضرابش اگر بر سینه خوک قوی جثه میامد از کفش بیرون میرفت. و همه این آداب و قنون را به ورزش و مشق نمودن به درجه علیا و سرحد کمال رسانیده بود و خط نستعلیق را بسیار خوب مینوشت و انشاگری، بی نظیر بود و در جمیع علوم متعادله وقوف داشت در جمیع علوم متداوله وقوف داشت و در کمانگری و خیاطی و شمشیرگری و ترکش دوزی وقوفی تمام داشت. در صباحت و حسن جمال، عدیم المثال بود و در موزونی شکل و شمایل، یگانه آفاق. در همه حال، بسیار محجوب و باحیا بود و به مرتبه امردان زیبارا دوست میداشت که یک یوسف شمایلی، را بر هزاران زلیخا لیلی مثال، شیرین خصال، ترجیح میداد و در خروس مذهبی یگانه آفاق بود، لکن با وجود این همه آداب و کمالات بااشرف مخلوقات که عقل سلیم باشد دیر آشنا و با احسن موجودات که سخای کریم باشد، بیگانه و دیر آشنا بود.[1]
ایران در دست افغانها
با حمله افغانها و تسخیر اصفهان، سران افغان آرامش نداشتند. در استرآباد فتحعلیخان قاجار عملاً حکومت مستقلی داشت. او به تهماسب میرزا پسر شاه سلطان حسین صفوی پناه داد؛ و تهماسب میرزا پس از تصرف اصفهان توسط افاغنه خود را شاه نامید. با سقوط صفویه پطر اول به ایران لشکر کشید و قشون روسیه در سپتامبر ۱۷۲۲ میلادی در بند و در ۱۷۲۳ باکو را به اشغال خود دراوردند. شاه تهماسب دوم مجبور شد در پی اتحاد با روسها باشد. طبق قراردادی که در سپتامبر ۱۷۲۳ تنظیم گردید پطر اول به شاه وعده داد که او را در مبارزه با افغانان یاری دهد؛ و شاه تهماسب دوم نیز دربند و باکو را جز قلمرو روسیه شناخت و گیلان را نیز در اختیار آنها گذاشت.[2]
تسخیر مشهد
نادر قلی (نادرشاه افشار) نیز کوششهای مکرری برای تسخیر مشهد که پایتخت ملک محمود سیستانی داشت که ناکام ماند. او هرچند پیروزیهایی بدست آورده بود و توانسته بود کلات، دستجرد و ابیورد را به تابعیت دراورد اما نفوذ ملک محمود کیانی در سیستان و خراسان زیاد بود و او نتوانست در مبارزه با ملک محمود پیروز گردد. در سال ۱۷۲۶ میلادی شاه تهماسب دوم و فتحعلیخان قاجار وارد جنگ با قشون خراسان شدند. منظور آنها از این لشکرکشی سرنگونی ملک محمود و استقرار مجدد صفویه در ایران بود.[2] نادر نیز با قشون خود در خدمت تهماسب دوم درآمد. برای شاه تهماسب نیز وجود نادر قلی لازم بود زیرا هم ارتش شاه را تقویت میکرد و هم شاه تهماسب میخواست تا خود را از نفوذ فتحعلی خان قاجار محفوظ بدارد. به هنگام محاصره مشهد فتحعلی خان قاجار به فرمان شاه تهماسب کشته شد. نادر قلی فرمانده کل قوای مسلح شاه شد و بزودی مشهد را گرفت. ملک محمود از مبارزه دست نکشید و به مرو رفت تا قبایل را بر ضد شاه بشوراند اما سرانجام موفقیتی بدست نیاورد و اعدام شد.[3]
جنگ با اشرف افغان
پس از تسخیر مشهد اعتبار نادر بسیار بالا رفت و از آن زمان در دستگاه حکومت شخصیتی وفادار و صدیق معرفی شد. لشکرکشیهای بسیار نادر قوچان، درگز، مرو، استرآباد و مازندران را آرام نمود؛ و این موفقیتها پادشاه افغان را سخت به تشویش انداخت. او سپاهی برای مبارزه تدارک دید اما در ۳۰ سپتامبر ۱۷۲۹ در نبردی در ساحل رود مهماندوست مغلوب نادر شد و به تهران و سپس به اصفهان عقبنشینی کرد و در نهایت در ۱۳ نوامبر ۱۷۲۹ در نبرد مورچهخورت در ۶۰ کیلومتری اصفهان شکست خورد و فرار کرد.[3]
پادشاهی و برکناری
دو هفته پس از تصرف اصفهان شاه تهماسب دوم وارد پایتخت نیاکان خود شد. به نام او سکه زدند و خطبه خواندند و نادر هم تاج شاهی را با دست خود بر سر وی نهاد. در سال ۱۷۲۹ میلادی نادر قلی خان با استفاده از نارضایتی عمیق مردم که بر اثر جنگ ناکام شاه تهماسب با عثمانی و قرارداد نامساعد صلح برانگیخته شده بود شاه تهماسب را از سلطنت خلع و به سبزوار تبعید کرد. و فرزند خردسالش (شاه عباس سوم) را در تاریخ ۱۳ شهریور ۱۱۱۱ خورشیدی ۱۴ربیع الاوّل ۱۱۴۵ و ۴سپتامبر۱۷۳۲) به جانشینی برگزید و برای حفظ قدرت، خود را نایبالسلطنه نامید[3]. او پیش از نوروز ۱۱۱۵ خورشیدی (فوریه ۱۷۳۶)، رهبران ایلی و کدخدایان روستاهای قلمروی صفوی را در اقامتگاه بزرگی در دشت مغان جمع کرد. او از مجمع درخواست کرد او یا یکی از صفویان را برای حکومت بر کشور برگزینند [4][5] که پس از چندین روز جلسه،شورای کبیر مغان نادرقلی را شاه مشروع اعلام کرد و تاجگذاری در ۱۸ اسفند ۱۱۱۴ ( ۲۴ شوّال ۱۱۴۸) انجام گردید.
چهار سال بعد در سال۱۱۱۸ شمسی (۱۷۴۰ میلادی و ۱۱۵۲قمری) که نادر به هند لشکر کشید، پسر خود رضاقلی میرزا را به جای خود گمارد، در آن هنگام شایع شد که نادر در هند به قتل رسیدهاست پس رضاقلی میرزا از بیم ادعای پادشاهی طهماسب دوم ، وی و فرزندان خردسالش عباس سوم (در ۸ سالگی) و سلیمان میرزا را به قتل رساند.[6]
جستارهای وابسته
پانویس
- رستم التواریخ، رستم الحکما، ص 146 و 147، تصحیح محمد مشیری
- دولت نادرشاه افشار-ترجمه حمید مؤمنی
- همان
- محمد هاشم آصف، رستم التواریخ ص 203
- مهدوی، سید مصلح الدین (۱۳۷۱)، خاندان شیخ الاسلام اصفهان، گل بهار اصفهان، ص 131
- فوائد الصفویه ، ابوالحسن قزوینی ، تصحیح مریم احمدی ، تهران : مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی ،سال ۱۳۷۶ شمسی
منابع
- محمد هاشم آصف (رستمالحکما)، رستمالتواریخ، به اهتمام عزیزالله علیزاده، تهران: انتشارات فردوس، چاپ دوم، ۱۳۸۲، ص۱۳.