آل افراسیاب
قراخانیان یا ایلَک خانیان یا آل افراسیاب دودمان ترکنژادی[1][2][3] بودند که از ۸۴۰ تا ۱۲۱۱ میلادی بر بخشهایی از آسیای میانه، از جمله ناحیهٔ اَسپیجاب و نواحی شمالی و جنوبی کوههای تیانشان[4] حکمرانی میکردند.
قراخانیان ایلک خانیان آل افراسیاب | |
---|---|
![]() متصرفات ایلک خانیان | |
پایتخت | کاشغر |
تاسیس انحلال | ۸۴۰ ۱۲۱۱ |
مساحت تخمین ۱۰۲۵ | |
• کل | ۳٬۰۰۰٬۰۰۰ کیلومتر مربع (خطای عبارت: عملگر < دور از انتظار مایل مربع) |
امروزه بخشی از | ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |
دین | اسلام بودایی شمنیسم |
قراخانیان را شرقشناسان اروپایی از آن جهت به این نام خواندهاند که بیشتر در بخشی از لقب آنها واژهٔ قره یا قرا به معنی «سیاه» وجود داشته که در جامعه آن زمان به معنی بزرگ و نیرومند تلقی میشده است، و نام اصلی این قوم ایلکخانیان بوده است. ایرانیان بنا به برخی افسانه های قدیمی این قوم را به نوادگان افراسیاب (ارباب توران زمین) نسبت میداده اند و نام آل افراسیاب اکثرا توسط ایرانیان استفاده میشده [5] و برخی شرق شناسان نام آل افراسیاب را به سبب جد بزرگ بنیانگزاران قراخانیان به نام آلپ ار تونقا (یکی از خاقان های اولیه و قدرتمند این قوم ) که لقب یا کنیه اش افراسیاب بوده بر این قوم گذاشته اند.[6]
ورود قراخانیان به سیاست منطقه منجر به آن شد که چیرگی سیاسی ایرانی در فرارود (ماوراءالنهر) از دست رفته و جای خود را به چیرگی قبایل ترک تبار بدهد و نفوذ سیاسی ایران نیز در فرارود در تنگنا قرار گیرد.[7]اما رفته رفته فرهنگ و رسوم ایران با عادات و رسوم قبیله ای ترکان ادغام گردید و حتی بعدها سبب اعتلای فرهنگ ایرانی ـ اسلامی در آن دوره ی آشوب شد. [8]
تاریخ
قراخانیان در اتحاد با اقوام ترکتبار همسایه، قدرتهای کوچک فرارود را شکست دادند و در ۳۹۵ ه.ق دولت تضعیفشدهٔ سامانیان را سرنگون ساختند. پایتخت قراخانیان در کاشغر قرار داشت.
قراخانیان در سدهٔ ۱۱ میلادی به اسلام روی آوردند. در سال ۱۰۴۱ میلادی قلمرو آنها به دو ایالت غربی و شرقی تقسیم شد. ابواسحاق ابراهیم، فرمانروای ایالت غربی، پایتخت خود را از اوزگند به سمرقند منتقل کرد و شهرهای مرزی از جمله چاچ و بخشهایی از فرغانه را تصرف کرد، اما با قدرت گرفتن سلجوقیان، همسایهٔ جنوبی آنها، درگیری میان قراخانیان و سلجوقیان در نهایت به تصرف سمرقند (در سال ١٠٨٩ میلادی) توسط سلطان ملکشاه سلجوقی انجامید و قراخانیان خراجگذار آنان شدند.[9]
قراخانیان در اواخر قرن یازدهم زیر نفوذ قراختاییان همسایگان شمالی خود نیز درآمدند و در ۱۲۱۱ با شکست در برابر لشکر علاءالدین محمد خوارزمشاه به کلی مضمحل شدند.
سلجوقیان و قراخانیان
روابط سلجوقیان و قراخانیان فراز و نشیب زیادی داشته است. سلجوقیان ابتدا در خدمت سامانیان بودند و آنها را در جنگ با قراخانیان یاری میدادند، اما بعد به خدمت علی تگین قراخانی [10] (برادر یوسف قَدَر خان) درآمدند. ارسلان اسرائیل سلجوقی (همچنین معروف به ارسلان یَبغو) با حمایت از علی تگین در جنگ داخلی قراخانی، عامل مهمی در ابقای علی تگین در سمرقند و بخارا بودند. علی تگین به کمک آنها در سال ۴۱۶ ه.ق (۱۰۲۵ م.) در برابر محمود غزنوی و در سال ۴۲۳ ه.ق (۱۰۳۲ م.) با خوارزمشاه جنگید. در اوایل دههٔ ۱۰۶۰ میلادی و در زمان تَمقاچ خان ابراهیم (همچنین معروف به بوری تگین)، حاکم قراخانیان غربی، آلپ ارسلان سلجوقی که به تازگی به حکومت رسیده بود به فرارود حمله کرد و قراخانیان بهخاطر این حمله به خلیفهٔ عباسی شکایت بردند؛ اما پس از آن تا اواخر حکومت آلب ارسلان روابط آنها با سلجوقیان صلحآمیز بود و پیوندهای خانوادگی در میان این دو خاندان برقرار شد. دختر تمقاچ خان ابراهیم، ترکان خاتون، به ازدواج ملکشاه پسر آلپ ارسلان درآمد. در سال ۴۶۵ قمری، در اواخر حکومت ملکشاه، نصر اول شمسالملک قراخانی (پسر تمقاچ خان ابراهیم) به قلمرو سلجوقیان هجوم برد. در اوایل حکومت ملکشاه، سلجوقیان و قراخانیان بر سر نواحی جنوبی آمودریا و تخارستان با هم اختلاف داشتند. در سال ۴۶۶ ه.ق، برابر با ۱۰۷۴ و ۱۰۷۵ م.، تلس و کاشغر مورد هجوم ملکشاه سلجوقی قرار گرفت. شمسالملک در این زمان با شاخهٔ شرقی قراخانیان و پسران قدرخان یوسف درگیر بود؛ احتمالاً به همین خاطر او در نهایت با سلجوقیان صلح کرد. در زمان حکومت احمد بن خضر (نوهٔ شمسالملک)، در سال ۴۸۲ ه.ق برابر با ۱۰۸۹ م.، سلجوقیان سمرقند، بخارا، تلس و سیمرچای را تصرف کردند. در همین زمان هارون بن سلیمان بن قدرخان یوسف، حاکم کاشغر، با ملکشاه قرار داد صلحی مبتنی بر آوردن نام ملکشاه در خطبه و سکه و به ازدواج درآوردن یکی از دختران خود با پسر ملکشاه امضا کرد.[11]
اما در همین زمان فردی به نام طغرل بن ینان شورش کرد و خان را از کاشغر بیرون راند. اما سلجوقیان او و برادرش را که شورش کرده بود با هم آشتی دادند و آن دو قلمرو خود را باز پس گرفتند و ملکشاه بعد از او این منطقه را به برادرش سلیمان و سپس به محمود قراخانی سپرد.[12] در سال ۴۹۰ ه.ق بر کیارق، سلیمان بن داوود تمقاچ خان را برای حکومت قراختائیان غربی انتخاب کرد در همین سال قدرخان جبرئیل صاحب تلس و بلاسون به دنبال محمد بن سلیمان که به قلمرو سنجر سلجوقی گریخته بود وارد قلمرو سنجر شد و به دست او به قتل رسید و سنجر با سپاهی محمد بن سلیمان را بر تخت سمرقند نشاند و دختر خود را به او داد که موجب شد در سالهای آینده دو بار او را با سپاه یاری دهد.[13] اما در سالهای آخر حکومت محمد روابط او با سنجر تیره شد و در سال ۵۲۴ ه.ق برابر با ۱۱۳۰ م. سنجر سمرقند را غارت کرد و او را خلع کرده حسن بن علی و بعد برادر ارسلان خان را جانشین او نمود.[14] زمانی که سنجر در اسارت قزان اسیر بود امیران سلجوقی محمود قراخانی خواهر زادهٔ سنجر را به جانشین او انتخاب کردند. سنجر نیز بعد از آزادی در زمان مرگش او را رسماً جانشین خود کرد. محمود خان قراخانی مجبور شد قدرت خود را با یکی از غلام سپاه سالاران سنجر به نام ای آبه که بسیار قدرتمند بود تقسیم کند. آن دو در خراسان علیه غزان جنگیدند اما این جنگ به شکست آنها انجامید.[15] غزان پیروز به محمود خان پیشنهاد اتحاد دادند و او برای کاستن از قدرت آی آبه این پیشنهاد را پذیرفت؛ و در سال ۵۵۴ ه.ق برابر با ۱۱۵۹ م. این اتحاد انجام گرفت اما آی آبه غزان را شکست داد و محمود خان به صلح با او متمایل شد اما آی آبه در سال ۵۵۶ او و پسرش را دستگیر و هر دو را کور کرد.[16]
رابطهٔ قراخانیان با قراختائیان
قراختاییان قومی بودند که در چین زندگی میکردند و بعدها به ماوراءالنهر (فرارود) کوچ کردند. آنها به ترکستان حمله کردند و با شاخهٔ شرقی قراخانیان روبرو شدند، اما ارسلان خان احمد توانست آنها را شکست دهد.
دستهای دیگر از آنها به قلمرو قراخانیان در بلاساغون وارد شدند و امیر قراخانی از آنها علیه دشمنان خود بهره جست، اما آنها بعد از مدتی با قراخانیان در کاشغر و ختن جنگیدند. در سال ۵۳۱ ه.ق محمود خان ابن ارسلان محمد، حاکم سمرقند، با قراختاییان در خجند درگیر شد اما این درگیری به شکست انجامید.[17] در سال ۵۳۶ نیروهای متحد محمود خان قراخانی و سلطان سنجر سلجوقی نتوانستند در برابر قراختاییان از سمرقند و ماوراءالنهر دفاع کنند و آنها وارد سمرقند و بخارا شدند و برادر محمود، تمقاچ خان ابراهیم سوم، را بر تخت سمرقند نشاندند و او تا سال ۵۵۱ ه.ق در این مقام ماند.[18]
در زمان عثمان خان، قراخانیان و قراختاییان و خوارزمشاهیان علیه غوریان متحد شدند و توانستند آنها را شکست دهند. در حدود سال ۵۵۱ ه.ق قراخانیان خراجگذار قراختاییان بودند. در زمان چغری خان تمغاچ خان ابراهیم سوم قراخانیان علیه قرلقان متمرد از قراختاییان درخواست کمک کردند اما این درخواست نتیجهای نداشت و آنها مجبور شدند با قرلقان صلح کنند.[19]
در سال ۶۰۶ ه.ق، برابر با ۱۲۱۰ میلادی، عثمان خان قراخانی از دختر گورخان قراختایی خواستگاری کرد، اما گورخان به این ازدواج راضی نشد و عثمان خان که رنجیدهخاطر شده بود ادعای استقلال کرد و سپاهیان قراختایی سمرقند را اشغال کردند؛ اما آنها مجبور شدند به خاطر شورشهای دیگر سمرقند را ترک کنند و عثمان خان که با محمد خوارزمشاه متحد شده بود آنها را تعقیب کرده و شکست داد.[20] ولی پس از مدتی عثمان خان تصمیم گرفت روابطش را با قراختاییان از سر بگیرد و خوارزمشاهیانی که در سمرقند بودند را قتلعام کرد و به رغم ازدواج با دختر خوارزمشاه، با دختر گورخان نیز عقد ازدواج برقرار کرد و نتیجهی این تمرد از خوارزمشاهیان فتح سمرقند و برانداختن دودمان قراخانی توسط سلطان محمد خوارزمشاه بود.[21]
روابط نهادهای مذهبی و تأثیرات آنها بر حکومت قراخانیان
نهادهای مذهبی در این زمان در میان عامه قدرت فراوان داشتند. در زمان سامانیان وقتی امیر سامانی از مردم خواست تا به یاری او و مقابله با قراخانیان بشتابند، آنها با نهادهای مذهبی مشورت کردند و علما به مردم این اطمینان را دارند که قراخانیان افراد با ایمانی هستند و نیازی نیست به خاطر سامانیان بیایمان با آنها مبارزه کرد. شمسالملک قراخانی با طبقات مذهبی درگیر شد و در سال ۴۶۱ ه.ق امام ابو ابراهیم صفاری را اعدام کرد. در زمان احمد بن خضر خان طبقات مذهبی که از سلطان ناراضی بودند فردی را به نام طاهر بن عدیک به سوی ملکشاه فرستادند و او در سال ۴۸۲ ه.ق از او علیه احمد خان دستور کمک کردند که باعث شد سلطان سمرقند را فتح کرده و او را خلع کند؛ اما پس از مدتی تاج و تخت را به او برگرداند، سپس در سال ۴۸۸ همین نمایندگان مذهبی سلطان را به جرم پذیرفتن کیش اسماعیلی در سمرقند اعدام کردند.
پدیدهای که در قرن ۵ قمری برابر با ۱۱ میلادی دیده میشود پیش گرفتن تقوا و دین داری ریاکارانهای از سوی حکام برای جلب نظر طبقات مذهبی بوده؛ از سوی دیگر نظامیان همواره برای جلوگیری از افزایش قدرت مرکزی، طبقات مذهبی را علیه آنها یاری میدادند.
در سال ۵۰۷ احتمالاً این رهبران مذهبی بودند که از ستم ارسلان خان محمد به سنجر شکایت کردند. در اواخر حکومتش او بیمار شد و با کمک پسرش فرمانروایی میکرد، اما فقیهی علوی و رئیس سمرقند که از رهبران مذهبی بودند توطئه کردند و پسر او را کشتند؛ اما احمد، پسر دیگرش، از توطئهگران انتقام گرفت.
تمقاچ خان ابراهیم که شخصیت مثبتی در تاریخ دارد به اعدام شیخ ابوالقاسم سمرقندی اقدام کرد. قدرت این طبقات مذهبی را در پیدایش دودمانهایی از رهبران مذهبی به خصوص در بخارا میتوان دید که غالباً القاب افتخاری صدور داشتند. در سده پنجم قمری امامان مذهبی خاندان صفاری بودند اما سنجر در لشگرکشی خود به ماوراءالنهر در سال ۴۹۵ قمری آنها را خلع کرد و امام عبدالعزیز بن عمر از خاندان برهان را جانشینی او کرد سنجر با دادن لقب صداره یکی از خواهرانش را به عقد او درآورد و از این پس او و جانشینانش که به آل برهان معروف بودند دست نشاندهٔ سلجوقیان شدند. در زمان قراختاییان هم آل برهان مستقیماً با آنها گفتوگو کردند و مالیات بخارا را برای قراختاییان جمعآوری میکردند، بنابراین قدرت برهانیان هم جنبهٔ مذهبی و هم سیاسی و مالی داشت. این خاندان قدرت خود را تا دوران خوارزمشاهیان و اوایل دوران مغولان حفظ کردند و در سال ۶۳۶ ه.ق با یک قیام مردمی برافتادند.[22]
پیشینهٔ قراخانیان
قراخانیان از اتحادیهٔ قبایل ترک قرلق که از قبایل یغما، تَخسی و چِگِل تشکیل شده بود زاده شدند و این قبایل از مدتهای پیش در دشتهای تیانشان تا بخشهای میانهٔ سیحون (سیردریا) را در دست داشتند. قَرلُقها از قدیم در دشتهای آسیای میانه بودند و از سدهٔ نخست قمری یا هفتم میلادی آنها را جزو قبایل سازگار درون حکومت ترک میدانند. به رؤسای آنها ایلَک گفته میشد که این لقب در متون منطقهٔ تورفان یافت شده است. به همین خاطر، منابع اسلامی به قراخانیان ایلَکخانیان نیز میگویند. بعد از فروپاشی حکومت ترک در سال ۱۲۵ قمری برابر با ۷۴۱ میلادی اتحادیههای مختلفی شکل گرفت که در آن رئیس قرلقها لقب یَبغو و سپس خاقان به خود داد که قراخانیان نیز آن را برای خود انتخاب کردند. در سدهٔ چهارم قمری/دهم میلادی قرلقها مسلمان شدند و نخستین پادشاه آنها که مسلمان شد سُتوک (سُتُق) بُقراخان در گذشته به سال (۹۵۵ م. - ۳۴۴ ه.ق) بود و نامش را به عبدالکریم تغییر داد و او از کاشغر بر قوم خود فرمانروایی میکرد. کار مسلمان کردن این اقوام را دراویش و صوفیانی که به دشتهای آسیای میانه میرفتند و در راسخ بودن اعتقاداتشان از نظر دستگاههای مذهبی تردید وجود داشت انجام گرفت اما قراختاییان پس از اسلام آوردن به سنیان راسخ اعتقادی تبدیل شدند. بعید نیست که یکی از این مبلّغان که از مردم نیشابور بود و از خدمت سامانیان به قراختاییان پیوسته بود[23]، به نام ابوالحسن محمد الکلماتی، در تغییر دین شاهزاده شوق نقش داشته باشد و محمود کاشغری میان زبان ترکان یعنی قرلقها یا قراختاییان و ترکمنها تفاوتهایی قائل میشود. سطح فرهنگی قبایل قرلق و در نتیجه قراخانیان نسبت به ترکان غربی بالاتر بود زیرا آنها از الفبای اُیغوری استفاده میکردند و خط عربی تنها به مرور توانست جای آن را در میان قراختاییان بگیرد.[24]
ساختار سیاسی حکومت قراخانی
حکومت قراخانیان به صورت اتحادیهٔ قبیلهای باقی ماند و هرگز دولت یکپارچه اداره نمیشد. آنها در تیانشان که در فاصلهٔ دوری از فرارود قرار دارد که جزء قلمروی آنها بود ییلاق میکردند. در نظام سیاسی آنها یک خان بزرگ و یک خان بدیل وجود داشت که این مطابق با سنتهای باستانی ترکان بود. از سدهٔ پنجم قمری یا یازدهم میلادی ستیزههای خونین در میان خاندان قراخانی آغاز شد و دو شاخه شدند که به نامهای اسلامی آل علی (شاخهٔ غربی) و آل حسن (شاخهٔ شرقی) خوانده میشدند. پس از سال ۴۳۳ قمری یا ۱۰۴۱ یا ۱۰۴۲ میلادی دو دومان شرقی و غربی قراخانی وجود داشت که به ترتیب در بلاساغون و اوزکند و سپس در کاشغر و سمرقند مستقر شدند. ساختار سیاسی دودمان به صورت نظام دوگانهٔ خانی و خوانین تابعهٔ کوچکتر بود. به همین خاطر ممکن بود چندین شاهزاده در مناطق مختلف در یک زمان قدرت داشته باشند. القاب آنها به صورت ترکیبی از اسامی ترکی و قبیلهای و توتمی با اسامی اسلامی بود. در اوایل قرن پنجم قمری یا یازدهم میلادی ادارهٔ فرارود به شیوهٔ اولیهٔ خود، یعنی به صورت دولتشهرهای مستقل بازگشت که در هر کدام از آن مناطق یکی از شاهزادگان یا اشراف قراخانی حکومت میکردند. با این گرایش به خودمختاری، اشراف زمیندار قدرت یافتند و حتی بعضی دهستانهای شمال سیردریا به نام خود سکه زدند و بار عمومی هزینهٔ دولت کاهش یافت. در حکومت قراخانیان مانند همهٔ دولتهای صحرا نشین، مفهوم مالکیت عشیرتی از حقوق خصوصی به حقوق عمومی منتقل شده بود. کشور، ملک همهٔ خاندان خان محسوب میشد و به قطعات کوچک تقسیم میشد و گاه خانهای این نواحی مقتدر بودند و رئیس دولت مرکزی را به رسمیت نمیشناختند. این شیوه معمولاً باعث جنگهای داخلی و تغییر دائمی حکام میشد، به همین خاطر به هیچ وجه نمیتوانیم مدت فرمانروایی هیچ عضوی از این خاندان را بهطور دقیق تعیین کنیم. حتی سکههای فراوان قراخانی هم نمیتواند به ما در حل این موضوع کمک کند چون مدارک تاریخی کافی برای اثبات این موضوع که القاب موجود در سکه از آن یک نفر هست یا چند نفر وجود ندارد.[25]
ارتباط قراخانیان و سامانیان
قراخانیان در سال ۳۶۶ قمری مناطق علیای درهٔ زرافشان که کانهای نقرهٔ سامانیان در آن بود را تصرف کردند و در سال ۳۷۰ ه.ق مشغول تحکیم پایههای قدرت خود در بلاساغون و کاشغر در شمال اسپیجاب شدند و به صورت صلحجویانه شاهزادهنشینهایی را که از سامانیان جدا شده بودند را تصرف کردند. در سال ۳۸۲ ه.ق بغراخان به قلمروی سامانیان حمله کرد و با شکست دادن شاه سامانی به سمت بخارا پیشروی کرد. این کار موجب گریز امیر سامانی شد، اما بغراخان در بخارا بیمار شد و شهر را رها کرده و به سمت شمال رفت و در آنجا در گذشت و به همین خاطر امیر نوح سامانی توانست به بخارا بازگردد و مناطق از دست رفتهٔ خود را پس بگیرد. در سال ۳۸۴ نصرخان قراخانی به سامانیان حمله کرد و با تصرف سمرقند و بخارا به حکومت سامانیان در فرارود پایان داد. در این زمان مردم این شهرها مقاومتی نکردند، چون علما به آنها اطمینان داده بودند که قراخانیان مانند خودشان مسلمانان معتقدی هستند؛ قراخانیان در این زمان بر حوضهٔ سیر دریا تسلط داشتند، برادر کوچکتر امیر سامانی برای نجات تاج و تخت خود توانست به کمک متحدان مختلف چند بار قراخانیان را شکست دهد اما به دلیل کمبود نیرو مجبور شد از متصرفات خود دست بکشد و در سال ۳۹۴ ه.ق در یک جنگ سرنوشتساز قراخانیان توانستند او را بهطور کامل شکست دهند و سامانیان را منقرض کنند و قلمروی سامانیان را میان خود تقسیم کردند.
رابطهٔ قراخانیان با غزنویان
در سال ۳۹۱ هجری قمری، برابر با ۱۰۰۱ میلادی نصرخان و محمود غزنوی به توافق رسیدند که قلمروی سامانیان را میان خود تقسیم کنند و آمودریا مرز میان آن دو شد. ایلگ نصر برای برقراری رابطهٔ خویشاوندی با غزنویان یکی از دختران خود را به نکاه محمود غزنوی در آورد، اما آنها همیشه بر سر نواحی آمودریا و خراسان با غزنویان اختلاف داشتند. در سال ۳۹۶ ه.ق قراخانیان به خراسان هجوم آوردند و از دو جهت به نیشابور و مرو حمله کردند؛ در نیشابور دهقانان محلی که از اعمال مالیاتی غزنویان به ستوه آمده بودند با آنها سازش کردند، اما محمود توانست آنها را شکست و مرو عقب براند. در سال ۳۹۸ ه.ق نصرخان و یوسف قدرخان علیه غزنویان متحد شدند و به قلمروی آنها حمله کردند، اما این حمله هم به شکست انجامید. نواحی خوارزم و بخشهای رود آمو برای غزنویان و قراختانیان بسیار اهمیت داشت. چون غزنویان میتوانستند از این طریق به سادگی به قراخانیان حمله کردند احمد طغان خان صاحب سیهرچیه و کاشغر و سپس یوسف قدرخان حاکم ختن و کاشغر با محمود غزنوی علیه علی هارون بقراخان معروف به علی تگین صاحب سمرقند و بخارا متحد شدند. در این زمان قراخانیان دچار اختلافات خانوادگی شده بودند، علی تگین بزرگترین و سر سختترین دشمن قراخانی غزنویان بود در این اتحاد قرار پیوند خویشاوندی با محمود هم گذاشته شد علی تگین سربازی از قبایل سلجوقی را در خدمت خود داشت آنها در سال ۴۱۶ ه.ق برابر با ۱۰۲۵ میلادی آنها با هم روبرو شدند و در این جنگ علی تگین شکست خورد، اما با ترک منطقه به توسط محمود غزنوی علی تگین بازگشت و متصرفات خود را بازگرفت. پس از مرگ محمود غزنوی، پسرش مسعود برای به دست گرفتن تاج و تحت در عضای دادن ختن از او کمک نظامی خواست اما این کمک ضرورتی نیافت و علی تگین علیه غزنویان با حاکم خوارزم متحد شد اما این اتحاد بجایی نرسید چون هر دوی آنها در همین سال درگذشتند و دشمنی با غزنویان را پسران علی تگین ادامه دادند؛ قراخانیان شرقی و سلطان مسعود تمایل به برقراری روابط صلحآمیز داشتند و در سال ۴۲۲ قدرخان یوسف پذیرای هیئت مذاکرهکنندهٔ سلطان مسعود شد که این مذاکرات ۴ سال به طول انجامید در این مذکرات قرار ازدواج یکی از دختران یوسف قدرخان با مسعود و یکی دیگر از دختران قراخانی برای شاهزاده مودود گذاشته شد این مذاکرات در سال ۴۲۸ ه.ق این مذاکرات با پسر قدرخان یوسف از سر گرفته شد در سال ۴۲۹ بوری تگین شاهزادهٔ قراخانی وخش و ختن و مرزهای غزنویان را غارت کرد بعد از جنگ دندان قان مسعود غزنوی تصمیم گرفت نواحی بلخ و توخارستان را به شاهزادهٔ قراخانی بوی تگین واگذار کند در زمان پادشاهی مودود بوی تگین علیه سلجوقیان با غزنویان متحد شد اما این اتحاد نتیجهٔ نداد همچنین تمقاچ خان ابراهیم بن نصر با غزنویان ضد سلجوقیان متحد شدند اما خان غراخانی در کنار رود جیحون با سلجوقیان صلح کرد قراخانیان مجبور بودند در زمان اوج قدرت غزنویان فقط از طریق آنها با خلافت بغداد ارتباط برقرار کنند در سال ۴۲۲ خلیفه به مسعود غزنوی تعهد داد که جز از طریق آنها با قراخانیان ارتباطی برقرار نکند.[26]
فرمانروایان
نامهای شاهان این سلسله[27]
قراخانیان متقدم
عبدالکریم ستق (حکومت حدود ۳۲۰ ه.ق / ۹۳۰ م.)
موسی بن ستق (حکومت؟)
ابوالحسن علی بن موسی (متوفی ۳۸۸ ه.ق / ۹۹۸ م.)
شهابالدوله ابو موسی حسن هارون بغراخان بن سلیمان (متوفی ۴ – ۳۸۳ ه.ق / ۴–۹۹۳ م.)
ابوالمحسن نصراول (بن علی) (حکومت ۴۰۰ – ۳۸۹ ه.ق ۱۰۱۰ – ۹۹۹ م.)
قطبالدوله ابو نصر احمد اول (بن علی) (حکومت ۴۰۷ – ۴۰۱ ه.ق / ۱۰۱۷ – ۱۰۱۱ م.) یا (حکومت ۴۰۷ – ۳۸۸۸ ه.ق / ۱۰۱۷ – ۹۹۸ م.)
شرفالدوله طغان بن علی (حکومت ۴۰۸ – ۴۰۳ ه.ق / ۱۰۱۸ – ۱۰۱۳ م.)
ابوالمنتصر ارسلان خان اول (بن علی) (حکومت؟)
شرفالدوله ابو شجاع ارسلان خان دوم (حکومت ۴۲۴ – ۴۲۱ ه.ق / ۱۰۳۳ – ۱۰۳۰ م.)
محمود اول بغراخان (حکومت ۴۳۵ – ۴۲۵ ه.ق / ۱۰۴۴ – ۱۰۳۴ م.)
«قراخانیان غرب» که در بخش غربی ترکستان حکومت کردند دارای این حکمرانان بودند:
ابوالمظفر عمادالدوله ابراهیم طمغاج بن نصر (حکومت ۴۶۰ – ۴۴۰ ه.ق / ۱۰۶۸ – ۱۰۴۷ م.)
شمسالملوک نصر دوم (بن طمغاج) (متوفی ۴۷۲ ه.ق / ۱۰۷۹ م.)
خضر خان بن طمغاج (حکومت؟)
احمد خان دوم (بن خضر) (متوفی ۴۸۸ ه.ق / ۱۰۹۵ م.)
محمود خان دوم (متوفی ۴۹۵ – ۴۹۰ ه.ق؟ / ۱۱۰۲ – ۱۰۹۷ م؟)
خضر خان دوم (بن عمر بن احمد) (متوفی ۴۹۵ ه.ق – ۱۱۰۲ م.)
محمود ارسلان خان سوم (بن سلیمان) (حکومت؟)
ابوالمعالی حسن تگین بن علی (حکومت؟)
رکنالدوله محمود خان سوم (بن ارسلان) (حکومت؟)
قلج طمغاج خان به محمد (حکومت حدود ۵۵۸ ه.ق / ۱۱۶۳ م.)
جلالالدین علی گورکان بن حسن تگین (حکومت؟)
«قراخانیان شرق» در بخش شرقی ترکستان اسکان داشتند و حکمرانان آنان به شرح ذیل بودند:
طغرل خان بن یوسف خضر خان (حکومت ۴۵۵ – ۴۳۹ ه.ق / ۱۰۶۳ – ۱۰۴۷ م.)
طغرل تگین بن طغرل (حکومت ۴۵۵ ه.ق / ۱۰۶۳ م.)
هارون بغراخان بن یوسف خضر خان (حکومت ۴۹۶ – ۴۵۵ ه.ق؟ / ۱۱۰۳ – ۱۰۶۳ م؟
نورالدوله احمد بن ارسلان (حکومت؟)
منابع
- A History of Inner Asia-By Branko Soucek, Svat Soucek cambridge university press- p83.
- "Qarakhanid Dynasty | Asian history". Encyclopedia Britannica. p. Qarakhanid Dynasty, also spelled Karakhanid, also called Ilek Khanid, Turkic dynasty (999–1211) that ruled in Transoxania in Central Asia. Retrieved 2021-02-10.
- The Encyclopedia of Empire -Michal Biran -Karakhanid Khanate :"The first Muslim Turkic dynasty ruled in Central Asia, from the Tarim basin to the Oxus, from the mid–late 10th century until the beginning of the 13th.".
- و؛ و بارتولد، گزیدهٔ مقالات، کریم کشاورز، تهران: امیرکبیر، ۱۳۵۸ ش، ص ۳۳۶
- کلیفورد ادموند بوسورث (۱۳۷۱)، سلسلههای اسلامی، ترجمهٔ فریدون بدرهای، مؤسسهٔ مطالعات و تحقیقات فرهنگی (پژوهشگاه)، ص. ص۱۷۳
- Osman Aziz Basan, (2010), The Great Seljuqs: A History, p. 177.
- Svatopluk Soucek (2000). "Chapter 5 - The Qarakhanids". A history of Inner Asia. Cambridge University Press. ISBN 0-521-65704-0.
- Michal Biran (March 27, 2012). "ILAK-KHANIDS". Encyclopedia Iranica.
- «Western Karahanli State, Turk Turan Tarihi». بایگانیشده از اصلی در ۴ ژوئیه ۲۰۰۸. دریافتشده در ۱۳ سپتامبر ۲۰۰۸.
- . کتاب باسورث جلد اول. 26. تاریخ وارد شده در
|سال=
را بررسی کنید (کمک) - کتاب باسورث جلد اول،. صص. ۹۳ ۹۴ ۹۵.
- کتاب باسورث جلد اول. صص. ۱۰۸.
- کتاب باسورث جلد اول ،. صص. ۱۳۹.
- کتاب باسورث جلد اول. تهران. ۱۳۹۰. صص. ۱۴۰.
- کتاب باسورث جلد اول. تهران: امیرکبیر. ۱۳۹۰. صص. ۵۵.
- کتاب باسورث جلد اول. تهران: امیر کبیر. ۱۳۹۰. صص. ۱۸۴.
- حسن انوشه. تاریخ ایران کمبریج جلد اول. تهران: امیر کبیر. صص. ۱۴۸.
- بارتولد، کریم کشاورز. ترکستاننامه جلد ۲. بنیاد فرهنگ ایران. صص. ۱۵۴ ۱۶۸.
- بارتولد، کریم کشاورز. ترکستاننامه جلد ۲. بنیاد فرهنگ ایران. صص. ۷۳۳.
- بارتولد. ترکستاننامه جلد ۲. تهران: بنیاد فرهنگ ایران. صص. ۷۴۳ ۷۴۴ ۷۴۸.
- ترکستاننامه جلد ۲ بارتولد 757 758.
- ترکستاننامه جلد ۲ بارتولد 138 139 140.
- ترکستاننامه جلد ۲ بارتولد 13 14.
- ترکستاننامه جلد ۲ بارتولد 216.
- تاریخ ایران کمبریج جلد پنج. صص. ۱۹ ۲۰.
- تاریخ ایران کمبریج جلد پنج. صص. ۱۴۰ ۱۳۹ ۱۳۸ ۱۳۷ ۱۳۶.
- ورهرام، غلامرضا: تاریخ آسیای مرکزی در دوران اسلامی، انتشارات بنیاد پژوهشهای اسلامی، سال چاپ ۱۳۷۲.