استوانه کوروش
استوانهٔ کوروش یا منشورِ کوروش، لوحی از گِلِ پخته است که در سال ۵۳۸ پیش از میلاد به فرمانِ کوروش بزرگ هخامنشی نگاشته شدهاست. بهتازگی بخشهایی از نسخهٔ دیگری از متنِ استوانه بر روی دو قطعه لوحِ گِلی در مجموعهٔ بابِلیِ موزهٔ بریتانیا شناخته شدهاست که بازماندهٔ نسخهٔ بایگانی شدهٔ همین استوانه است. نیمهٔ نخست این لوح از زبان رویدادنگارانِ بابلی و نیمهٔ پایانیِ آن، سخنان و دستورهای کورش بهزبان و خط میخی اکدی (بابلی نو) نوشته شدهاست. این استوانه در سال ۱۲۵۸ خورشیدی/ ۱۸۷۹ میلادی در نیایشگاه اِسَگیله (معبد مردوک، خدای بزرگ بابلی) در شهرِ بابِلِ باستانی پیدا شده و در موزه بریتانیا در شهر لندن نگهداری میشود. نامِ دبیر و نگارندهای که از متنِ استوانهٔ کوروش نسخه برداری کرده قیشتی مردوک بوده ولی نامِ دبیری که متنِ اصلی را نوشته، مشخص نیست.
استوانهٔ کوروش | |
---|---|
مواد | گل رُس |
اندازه | ۲۲٫۵ سانتیمتر (۸٫۹ اینچ) × ۱۰ سانتیمتر (۳٫۹ اینچ) (حداکثر)[1] |
نوشته | زبان اکدی، خط میخی |
خلقشده | حدود ۵۳۹–۵۳۸ پیش از میلاد |
دوره/فرهنگ | هخامنشیان |
کشفشده | بابل، میانرودان توسط هرمزد رسام در مارس ۱۸۷۹[2] |
موقعیت فعلی | اتاق ۵۲،[3] (پیشتر ۵۵)، موزهٔ بریتانیا، لندن |
Identification | BM 90920[4] |
Registration | 1880,0617.1941 [5] |
پیشینه
دبیران بابِلی در نوشتن استوانهٔ کوروش، از سنت هزار سالهٔ کتیبههای ساختمانی سلطنتی آشوری و بابلی الهام گرفتند. در چنین متنهایی، پادشاهان نه تنها ساخت و بازسازی پرستشگاهها، کاخها، برجوباروها، آبراههها و دیگر فعالیتهای عمومی را یادآور شدهاند، بلکه از این فرصت برای زنده نگاه داشتن نام، تبارنامه، القاب و صفات خود، پشتیبانی خدایان از فرمانروایی خویش و گاهی نیز برای اشاره به کردههایشان استفاده میکردند. اشیائی که این متنها بر روی آنها نوشته میشدند در شالوده یا پایههای ساختمانهای یادبودی قرار میگرفتند، به این امید که فرمانروایان بعدی و دبیرانشان، آنها را بیابند و شناسایی کنند و به آنها احترام بگذارند. از اینرو، این اسناد با مجسمکردن و گهگاه با بیان گذشتهای دور و با اشاره و امید به آیندهای نامعلوم، نگاه باستانی به آن چیزی را نشان میدهند که امروزه به آن «تاریخ» میگویند. آگاهیهایی که فرمانروایان برای انتقال به نسلهای بعد گزینش میکردند، دانش آیندگان دربارهٔ تاریخ میانرودان و برداشت تاریخی آنها را شکل میداد و محدود نیز میکرد.[6]
استوانهٔ گلی بُشکهمانند کوروش، شبیه به اشیائی بود که از دوران فرمانروایی پادشاهان آشور نو و بابل نو، از سدهٔ هشتم پیش از میلاد بسیاری از کتیبههای سلطنتی بابلی بر روی آنها نوشته میشد. این شکلِ خاص، در دوران بابل نو رایج بود و تنها برای گلنوشتههایی همچون متنهای شاهی بهکار میرفت که در پیِ بنا دفن میشدند. پیش از این نیز گلنوشتههایی با همین شکل در میانرودان ساخته شدهاند و استوانهٔ کوروش نیز در ادامهٔ همین سنت ساخته شدهاست.[7] در حقیقت متن توسط کاهنان مردوک با تقلیدی از متون کهن نئو-آشوری، به ویژه کتیبههای نوشتهشدهٔ آشوربانیپال در بابل، نوشتهشدهاست؛ بنابراین، استوانه ساختی به شیوهٔ معمول کتیبههای میانرودان دارد و بهعنوان پیبنا در دیوار بابل برای یادبود بازسازیهای کوروش در آنجا گذاشتهشدهاست.[8]
نوشتههای باستانی روال بخصوصی دارند و روند نوشتن نوشتههای باستانی میانرودان چنین بود که معمولاً با ترکیب کلمهٔ «آنگاه که…» آغاز میشوند، سپس گزارشی از اتفاقی میدهند و بعد در انتها میگویند به عنوان مثال بعد از این اتفاق من چنین کاری کردم.[9]
استوانهٔ کوروش یکی از آخرین نمونههای شناختهشدهٔ این موارد است. از این نظر استوانهٔ کوروش با استوانههای نوشتهشدهٔ پادشاهان بابل نو، که درست پیش از کوروش فرمانروایی میکردند و در آنها متنها معمولاً در دو ستون موازی حول محیط یک دایره نقش میبستند، تفاوت دارد اما به استوانههای کهنتر که به یادبود پادشاهان آشور نو ساخته شدهبودند، همانند است و این همانندی ممکن است آگاهانه بودهباشد.[10]
بهعقیدهٔ ماریو لیوِرانی تفسیر صحیح این متون نیازمند توجه به سیاق، اهداف و ادبیات نگارش چنین متونی است و مخاطب این استوانهها نیز خدایان و شاهان آینده هستند، بدین معنا که به خدایان اطمینان داده میشود که شاه رسالتی را که خدایان به او دادهاند، به نحو احسن انجام دادهاست، و شاهان آینده نیز راه و رسم حکومت و احترام به آثار شاهان پیشین را میآموزند.[11]
کشف
استوانهٔ کوروش در ماه مارس ۱۸۷۹ میلادی (برابر با اسفند-فروردین ۱۲۵۷/۸ خورشیدی) توسط هرمزد رسام در جریان کاوشهای او در بابِل، بر تپهٔ موسوم به عَمران یافت شد.[12] بعدها مشخص شد که شمال این تپه، محل پرستشگاه اِسگیلَ است، اما چون در آن زمان این پرستشگاه در زیر خاک مدفون بود، مشخص نیست که استوانه در چه فاصلهای از این پرستشگاه یافت شدهاست، اما به نظر میرسد که استوانه در میان یک دیوار بزرگ در جنوب عَمران یافته شدهباشد. همین نکته و همچنین شکل استوانهای کتیبه نشان میدهد که این استوانه بهعنوان یک کتیبهٔ پیبنا، درون یک دیوار قرار داده شده بود.[13]
هرمزد رسام در کتاب خود، این استوانه را «از مهمترین کشفیات دورانها» دانسته و نوشتهاست که یک استوانهٔ گلی شکسته در ویرانههای جیمجیما بهدست آورده و هنری راولینسون با خواندن آن دریافته که این کتیبه، متنی رسمی از تصرف بابل بهدست کوروش است. وی همچنین از اینکه بخشی از استوانه شکسته و گمشده، ابراز تأسف کردهاست.[14]
با اینکه رسام در سال ۱۸۹۷ میلادی در کتاب خویش محل کشف استوانه را جیمجیما ذکر کردهاست، اما پیش از آن در سال ۱۸۷۹ میلادی، یعنی در همان سالی که استوانه را پیدا کرد، در نامهای به ساموئل برچ، سرپرست بخش عتیقات موزهٔ بریتانیا، محل کشف استوانه را عَمران نوشتهاست. البته این اختلاف مشکل چندانی ایجاد نمیکند، چرا که در نقشههای آنزمان، جیمجیما همان بخش جنوبی تپهٔ عَمران است اما هنوز مشخص نیست که تا کدام بخش از تپه را جیمجیما میدانستهاند. روستای جیمجیما و منطقهای که بهنام جیمجیما نامیده میشد، در جایی قرار داشتند که بخشی از دیوار ایمگور-اِنلیل، یکی از دیوارهای درونی بابل نیز به آنجا میرسیدهاست. این همان دیواری است که کوروش در متن استوانه از بازسازی آن سخن گفتهاست. برخی از پژوهشگران بر این باورند که چون در متن کتیبه از بازسازی دیوار ایمگور-اِنلیل صحبت شده، استوانه میباید مربوط به همین دیوار باشد. اما از آنجا که محل دقیق دیواری که استوانه در آن بهدستآمده هنوز بهدرستی مشخص نشده، بنابراین هنوز با اطمینان نمیتوان گفت که کاوشگران گروه رسام، این استوانه را درون چه دیواری یافتهاند. اما آنچه بهخوبی مشخص است، این است که استوانه درون دیواری در جنوب تپهٔ عَمران و نزدیک روستای جیمجیما بهدست آمدهاست.[15]
پاول-ریچارد برگر در سال ۱۹۷۰ میلادی قطعهای گلی در مجموعهٔ الواح دانشگاه ییل پیدا کرد و دریافت که این قطعه به استوانهٔ کوروش تعلق دارد. این قطعهٔ کوچک که در اثر شکستگی از انتهای استوانه جدا شده، سطرهای ۳۶ تا ۴۵ از متن کتیبه را دربردارد؛ قطعهٔ مذکور مسلماً در همان محل معبد مردوک پیدا شدهبود، که بهدست عتیقهفروشان در بازار فروختهشد و سرانجام در میان مجموعهٔ ریس (J. B Ries) به دانشگاه ییل رسید.[16]
مشخصات ظاهری
استوانهٔ کوروش، استوانهای از جنس خاک رس است که از دو قسمت تشکیل شدهاست؛ تکهٔ اول، همان قطعهٔ اصلی گلنوشتهاست که هرمز رسام آن را کشف کرده بود و در ۳۵ خط نوشتهشده و تکهٔ دوم شامل خطهای ۳۶ تا ۴۵ میشود و در کلکسیون بابلی دانشگاه ییل توسط پاول-ریچارد برگر پیدا شد.[17] درازای این استوانه ۲۲٫۸۶ سانتیمتر و پهنای آن ۱۱ سانتیمتر است و به زبان اکدی (بابلی نو) نوشته شدهاست. این گلنوشته بهشکل استوانهای است که دو انتهای این استوانه باریکتر و در وسط کمی بَرآمدهاست.
این استوانه شامل ۴۵ خط میشود که رویهمرفته حدود ۲۰ سطر از آن کاملاً شکستهشده و امروزه در دست نیست و سه سطر ابتدایی آن نیز تقریباً بهطور کامل شکستهاند و قابل خواندن نیستند.[18]
تکهٔ اول این استوانه، پس از کشف به موزهٔ بریتانیا انتقال یافت و با شمارهٔ BM 90920 در این موزه نگهداری میشود.[19] تکهٔ دوم که قطعهٔ کوچکی بهاندازهٔ ۸٫۶ در ۵٫۶ سانتیمتر است، سطرهای ۳۶ تا ۴۵ گلنوشته را شامل میشود. این قطعهٔ کوچک با شمارهٔ NBC 2504 در مجموعهٔ دانشگاه ییل کشور ایالات متحدهٔ آمریکا نگهداری میشد که در سال ۱۹۷۱ میلادی، پاول-ریچارد برگر با بررسی متن آن متوجه شد که این قطعهٔ کوچک مربوط به بخشی از استوانهٔ کوروش است و از آن پس، این قطعه بهصورت امانت در موزهٔ بریتانیا نگهداری میشود.[20]
متن استوانه
متن حاوی روایتی از فتح بابل توسط کوروش در ۵۳۹ پ.م. است و با گفتاری از مردوک ایزد بابلی در مورد جنایتهای نبونایید، آخرین پادشاه کلدانی، آغاز میشود (سطرهای ۴–۸). در ادامه روایتی از جستجوی مردوک برای یافتن پادشاه شایسته، انتساب کوروش به حکمرانی تمام جهان و عاملیت او در فتح بابل بدون جنگ آورده میشود (سطرهای ۹–۱۹). سپس کوروش، با لحن اول شخص، القاب و نسب خود را برمیشمرد (سطرهای ۲۰–۲۲) و اعلام میکند که صلح کشور را تضمین کرده (سطرهای ۲۲–۲۶) که به موجب آن او و پسرش کمبوجیه مشمول رحمت مردوک شدهاند (سطرهای ۲۶–۳۰). او بازسازی معبد، که در دوران زمامداری نبونایید به فراموشی سپرده شده بود و اجازهاش به تبعیدشدگان مبنی بر بازگشت به میهنشان را توصیف میکند (سطرهای ۳۰–۳۶). در پایان، پادشاه بازسازی دفاع شهر بابل را توصیف کرده (سطرهای ۳۶–۴۳) و گزارش میکند که به هنگام بازسازی، کتیبهای از آشوربانیپال را دید. (سطرهای ۴۳–۴۵)[21]
محتوای متن
متن گلنوشته بهطور مشخص از دو بخش اصلی تشکیل شدهاست:
- بخش نخست گلنوشته که در آن از نبونایید و کوروش سخن گفتهشده، از آنها بهصورت سوم شخص یاد میشود (سطر ۱–۱۹). نویسندهٔ این بخش احتمالاً یکی از کاتبان یا کاهنان بابلی بودهاست.
- بخش دوم که طولانیتر است، بهطور مستقیم از زبان کوروش بهصورت اول شخص بیان شدهاست (سطر ۲۰ به بعد). بهنظر میرسد متن این قسمت از سوی یک مترجم یا کاتب یا فردی که به هردو زبان آشنا بوده، در اختیار نویسندهٔ بابلی قرار گرفتهاست و آن نویسنده، متن را بهشیوهٔ نوشتاری رایج در بابل تنظیم کردهاست.
متن با پیشگفتاری آغاز میشود که سطرهای نخست آن از میان رفتهاست. احتمالاً این پیشگفتار براساس الگوهای بابلی نوشته شده بود. متن بهصورت یک بیانیه تنظیم شدهاست و در آن تلاش نویسندگان بر این بوده تا هر جمله در یک سطر بیان شود و در پایان هر سطر، جمله به پایان برسد. تنظیمکنندگان متن تا حد امکان در این کار موفق بودهاند اما در چند مورد بهدلیل نوع جملهبندی، جمله در پایان سطر تمام نشدهاست.[22]
همانطور که قطعههای تازهیافتهشدهٔ استوانه تأیید میکنند، متن استوانهٔ کوروش با دیدگاه مردوک آغاز شدهاست (سطر ۱–۱۰) که با خشمی خدایی وضعیت بابل را در دورهٔ فرمانروایی پادشاه بابلی نظاره میکرد. متن آسیب دیده و بسیاری از جزئیات آن از بین رفتهاست، اما با زبانی جانبدارانه و متقاعدکننده به ساخت و وقف پرستشگاهی موهن به مقدسات، به برانداختن حمایتهای مناسب از پرستشگاه و آیین مردوک که توهینی به حرمت خدای بزرگ بود، به تحمیل مالیاتهای ویرانگر بر مردم و به ناراحتی و ترکشدن پرستشگاه دیگر خدایانی که مجسمههای آنها به بابل آورده شدهبودند و در آنجا نگاه داشته میشدند، اشاره میکند. نام نبونایید، پادشاه ستمگری که باعث این اوضاع بود، از بین رفتهاست. متن آشکارا نام پسر و نایبالسلطنهٔ او را در این گناهان به میان میکشد.[23]
در ادامهٔ متن (سطرهای۱۰–۱۲) که هنوز از دید مردوک بیان میشود، از خشم خدا کاسته میشود. او به مکانهای مقدس نابودشده (که باز هم از اصلاحات کوروش خبر میدهد) و وضعیت مرگآور مردم «سومر و اکد» (اصطلاحی قدیمی برای بابل) میاندیشد. زاویهٔ دید متن با بررسی همهٔ سرزمینها از سوی مردوک و جستجوی دقیق برای یافتن پادشاهی دادگر گسترش مییابد. او کوروش، شاه اَنشان را مییابد (سطرهای ۱۲–۱۳)، دست او را میگیرد، از او میخواهد تا فرمانروای برتر باشد و ماد و سرزمینهای کوهستانی مجاور بابل را مطیع خود سازد (باز هم از اصطلاحات ادبی کهن برای این سرزمینها استفاده شدهاست نه از نامهای سیاسی تازه). مردوک که از کارهای نیک کوروش خشنود شدهاست، به او فرمان میدهد که به بابل آید (سطرهای ۱۴–۱۵). در اینجا زاویهٔ دید محدود میشود و از نگاه کردن آسمانی به همراهی در زمین تغییر میکند (سطرهای ۱۵–۱۷). مردوک کوروش را همراهی میکند و همچون یک دوست و همراه در کنارش گام برمیدارد، و سپاه بزرگِ مجهز به جنگافزار او در کنارش پیش میرفتند. مردوک کوروش را بدون جنگ و نبرد به بخشی در مرکز بابل بُرد که شوانَه نام داشت و کاخ سلطنتی و پرستشگاه مردوک در آنجا بود. او نبونایید پادشاه ناپرهیزگار بابلی را تسلیم کرد (چیز بیشتری از او گفته نشدهاست). مردم بابل و سومر و اکد و رهبران و حاکمانشان (باز هم از اصطلاحات قدیمی که دیگر از لحاظ سیاسی کاربرد نداشتند، استفاده شدهاست) به او احترام گذاشتند و خوشحال بودند که او را به عنوان یک نجاتدهنده ستایش میکردند (سطرهای ۱۸–۱۹).[24]
زاویهٔ دید روایت از نگاهکردن مردوک از آسمان به بابل و بررسی گستردهٔ همهٔ سرزمینها و قدرت گرفتن کوروش در غرب ایران و پیشروی به سوی بابل و سپس به تخت نشستن او در مرکز بابل تغییر میکند. در ادامه زاویهٔ دید از خود مردوک به کوروش تغییر مییابد. بقیهٔ متن به عنوان سخنان شخص کوروش و چنین بیان میشود: «منم کوروش …» (سطر۲۰). کوروش به سه روش خود را معرفی میکند: نخست (سطر ۲۰) با اصطلاحات سیاسی و مجموعهای از لقبهای سلطنتی میانرودانی که پارهای از آنها به ویژه مورد توجه شاهان آشوری بود و حکومت جهانی بر بابل و بر سرتاسر جهان را نشان میداد؛ دوم (سطر ۲۱) با اصطلاحات قاطعانهٔ تبار شناختی و جغرافیایی غیر بابلی، که او را به عنوان نوادهٔ سه نسل از پادشاهان انشان، «دودمان جاودانهٔ پادشاهی» میخواند، همانطور که فرمانروایان بابلی باید این گونه باشند؛ سوم (سطر ۲۲) با اصطلاحات مذهبی که او را حمایت شده از سوی خدایان بابلی بِل (مردوک) و نَبو معرفی میکند. در سطرهای بعد عناصر اصلی روایت غیرشخصی در بخش نخست متن از زبان کوروش بیان میشود. کوروش ورود صلحآمیز خود به بابل (سطرهای ۲۲ تا ۲۴) و در نتیجهٔ آن رهایی بابل از آشوب، ستم و خستگی را شرح میدهد (سطرهای ۲۴ تا ۲۶). او تکرار میکند که این کارها را بهعنوان نمایندهٔ مردوک انجام دادهاست (سطر ۲۳) و میگوید که اکنون تخت سلطنتی خود را در کاخ بابل برپا ساختهاست (سطر ۲۳).[25]
درست همانطور که مردوک پیش از این، از بر تخت نشستن کوروش در ایران خشنود شدهبود (سطر ۱۴) در اینجا نیز کوروش میگوید مردوک از کارهای نیک او در بابل شادمان است. مردوک به پاداش این کارهای نیک به کوروش و پسرش کمبوجیه (همتای پرهیزکار ولیعهد شرور بابلی) و سپاهیان پیروزمند او برکت ارزانی میدارد (سطرهای ۲۶–۲۸). درست همانطور که مردم و بزرگان بابل بر پاهای کوروش بوسه میزدند (سطر ۱۸) او میگوید که همهٔ شاهانی که بر تخت نشستهاند از مدیترانه تا خلیج فارس و شاهان چادرنشین سرزمین آمورو، همه باج به بابل میآوردند و بر پاهایم بوسه میزدند (سطرهای ۲۸–۳۰).
سپس کوروش با تغییری صریح در بیان خود، به موقعیتهای جغرافیایی میپردازد و دربارهٔ شهرها و سرزمینهای آشور، شمال بابل، سرزمینهای مسیر رود دیاله و شرق رود دجله تا شوش در خوزستان و نواحی بین بابل از سمت غرب و ماد و پارس از سمت شرق سخن میگوید. او میگوید که پرستشگاههای مقدس آنها را از نو ساختهاست، خدایانشان را به پرستشگاهها بازگردانده و مردم را گردآورده و به سکونتگاههایشان بازگرداندهاست؛ در اینجا از گردآوردن و سکونت دوباره استفاده شدهاست که از زمان حمورابی پادشاه بابل، شیوهٔ رایج برای بیان بازگرداندن صلحآمیز نظم بودهاست (سطرهای ۳۰–۳۲). کوروش خدایان را به پرستشگاههایشان بازگرداند (سطرهای ۳۳–۳۴) و به این ترتیب به جبران ناسپاسی نبونایید که باعث خشم خدایان شدهبود (سطرهای ۹–۱۰) پرداخت، به این امید که خدایانی که به پرستشگاههایشان بازگردانده شدهاند به پاس کار نیک او، در مقابل خدایان بزرگ بابل، بِل (مردوک) و نَبو (پسر او)، به نیکی از او یاد کنند و خواستار برکت و دعا برای او و پسرش کمبوجیه باشند (سطرهای ۳۴–۳۶).[26]
در آخرین سطرهای آسیب دیدهٔ متن، کوروش از کوششهای خود برای انجام وظایفش بهعنوان فرمانروای بابل و سازنده و پشتیبان آیین پرستشگاهها میگوید. او افزایش پیشکشیهای روزانهٔ ماکیان (احتمالاً برای مردوک، سطر ۳۷) را شرح میدهد. او میگوید قصد دارد دیوار بزرگ بابل را مستحکم کند، گویی میخواهد این موضوع را بازگوید که بابل دژ فتحشدهٔ دشمن نیست، بلکه تختگاه سیاسی اوست (سطر ۳۸). او برای تکمیل ساخت خندقی نیمهکاره با آجر پخته و قیر مورد ستایش قرار گرفت (سطرهای ۳۹–۴۱).
کوروش از کارگزاردن درهایی با چوب سدر و روکش مفرغین و با آستانهها و دیگر قطعات آنها در ساختمانی (شاید پرستشگاه مردوک) سخن میگوید (سطرهای ۴۲–۴۳). او میگوید در جریان این کار کتیبهای از آشوربانیپال شاه آشوری را یافته و در جای خود قرار دادهاست (سطرهای ۴۳–۴۴) که درست مانند کتیبههای ساختمانی دشمن او، نبونایید، به یافتن اسنادی از شاهان کهن بابل اشاره میکند. در پایان متن استوانه، کوروش از مردوک میخواهد به او زندگانی دراز، سلطنتی پایدار و خاطرهای جاودانه ببخشد (سطرهای ۴۴–۴۵).[27]
موضوع گلنوشته در سطرها بهاین ترتیب است:[28]
- سطرهای ۱–۲: نامشخص (شکستگی)، احتمالاً مقدمهای دربارهٔ بابل و خدای بزرگ آن مردوک.
- سطرهای ۳–۸: توصیف کارهای ناشایست نبونایید.
- سطرهای ۹–۱۱: توجه خدایان به رفتارهای نبونایید و رحم آوردن بر بابلیان.
- سطرهای ۱۲–۱۵: معرفی کوروش و گزینش او از سوی خدایان.
- سطرهای ۱۶–۱۷: تصرف بابل.
- سطرهای ۱۸–۱۹: ستایش مردمان و بزرگان از کوروش و شادی آنان.
- سطرهای ۲۰–۲۲: معرفی کوروش، عنوانهایش و نیکانش از سوی خود او.
- سطرهای ۲۲–۲۶: شرح رفتار کوروش در بابل.
- سطرهای ۲۶–۲۷: حمایت خدای مردوک از کوروش، کمبوجیه و سپاهیانش.
- سطرهای ۲۸–۳۰: اعلام اطاعت مردمان و سرزمینهای دیگر از کوروش.
- سطرهای ۳۰–۳۶: بازگرداندن مردمان و خدایانشان بر سرزمینهای خود.
- سطرهای ۳۷–۳۸: افزایش پیشکشی برای خدایان.
- سطرهای ۳۸–۴۳: شرح آبادگریهای کوروش در بابل.
- سطرهای ۴۳–۳۳: نامشخص (شکستگی).
- سطر ۴۵: نامشخص (شکستگی)، احتمالاً دعا برای کوروش و خاندانش.
ترکیب و مخاطبان استوانه
گاهی در کتیبههای سلطنتی شاهان بابلی و آشوری به «متخصصین» و «دانشمندانی» اشاره شدهاست که فرمانروایان برای ساختن پروژهها، شناسایی کتیبههای کُهن و آمادهکردن کتیبههای تازه با آنها مشورت میکردند. دبیران از کتیبههای قدیمی نسخهبرداری میکردند و همانطور که قطعههای تازهیافتهشدهٔ استوانهٔ گلی کوروش نشان میدهد از متن این استوانه هم نسخهبرداری شدهاست. نام دبیری که از متن استوانهٔ کوروش نسخهبرداری کردهاست، به جای ماندهاست و قیشتی ـ مردوک نام دارد، اما نام دبیری که متن اصلی را نوشتهاست، ناشناخته است.[29]
متن استوانه نشان میدهد که پردازندهٔ آن دارای دانش «تخصصی» واژگان، القاب، اصطلاحات و مَجازها، و عناصر نگارشی بودهاست تا بتواند بیشتر، مهم بودن اثر را نشان دهد نه تازگی آن را. در ورای این ظاهر پرطمطراق، به ساختار دقیق و فاخر نیز توجه شدهاست. شروع متن با مضمونی تلفیقی یک نوآوری است: جملهٔ زماندار آغاز متن که صحنه و موقعیت را آماده میکند مشخصهای است که در کتیبههای کهنتر هم دیده میشد که بر روی ستونهای سنگی یادبودی نوشته میشدند و در مکان باز قرار داده میشدند، اما در کتیبههایی که بر روی استوانه نوشته میشدند و در شالودهٔ ساختمانها قرار میگرفتند، این ویژگی به چشم نمیخورد. عدم حضور کوروش در سطرهای آغازین در یک کتیبهٔ سلطنتی که موضوع اصلی مورد تأکید آن شاه است، بسیار عجیب است، اما در اینجا نیز نوع متفاوتی از تأکید از طریق انتظار ایجاد میشود. توصیف اولیه از ستمگری نبونایید بسیار همانند به کتیبهای بر روی یک ستون سنگی متعلق به خود نبونایید است که نابودی بابل به دست آشوریها در سدههای پیش را توصیف میکند. ارجاعات متقابل و تغییر بیان در بخشهای نخست و دوم متن کوروش بسیار مؤثرتر از تکرار و بیان صرف توانستهاست به این پیام جان ببخشد که فرمانروایی کوروش تحقق خواست مردوک بودهاست. تغییر دیدگاه از آسمان به زمین، از ایران به بابل و از بابل به خارج، کیفیت اثر را نشان میدهد.[30]
این اثر استادانه برای چه کسی در نطر گرفته شدهاست؟ البته که خود کوروش باید از آن خرسند میگشت و فرمانروای آینده که ممکن بود کتیبه را پیدا کند، همانطور که کوروش کتیبهٔ آشوربانیپال را یافته بود. این دیدگاه سادهانگارانه که این اسناد فقط برای پادشاهان، خدایان و آیندگان بودهاست، با نمونههای فراوان نسخههای بایگانی شده یا نمایش داده شدهٔ کتیبههای شاهان آشوری نو و بابلی نو، کتیبههای جانشینان هخامنشی کوروش و نیز با قطعههای تازه یافته شدهٔ لوحهٔ گلیِ نسخهٔ قیشتی ـ مردوک از متن استوانه، تناقض دارد. سازندهٔ اثر مخاطبانی را مدنظر داشتهاست، اما گُسترهٔ مخاطبان، ابزار ارائهٔ متن به آنها و فرایند انتقال متن به دانشمندان بعدی همچون قیشتی ـ مردوک موضوع حدس و گمانها و اختلاف نظرهاست. محتوای آن نشان میدهد که بهطور خاص برای مخاطبان بابلی نوشته شدهاست.[31] امیلی کورت از محققان تاریخ خاورمیانه به وجود «دروغهای بزرگی» در این منشور که کوروش برای توجیه فتح بابل به کار برده، اشاره میکند.[32] کاوه فرخ معتقد است که کورت اولین شخصی است که چنین ادعایی را علیرغم نظر دیگر متخصصان صرفاً بر اساس نظر شخصی مطرح کرده و تا کنون هیچ سندی برای اثبات فرضیه خود ارائه ندادهاست.[33]
ترجمهٔ استوانهٔ کوروش
- [آن هنگام که مر]دوک، پادشاه همهٔ آسمان و زمین، [......،...... (که) در..... یَش[..ِ.. دشمنانش (؟) را] ویران میکند.
- [.................................................................] با داناییِ گسترده (؟)، [... که گو]شههای جهان [را نظاره (؟)میکند]،
- [........................................................... بزر]گزادهاش (= بِلشَزَر)، فرومایهای به سروری سرزمینش گمارده شد.
- [.................................................................................................] (نبونئید)[فرمانروایی (؟)سا]ختگی بر آنان گمارد،
- نمونهای (ساختگی) از اِسَگیل ساخت و …] برای (شهر) اور و دیگر جایگاههای مقدس [............]
- آیینهایی که شایستهٔ آنان (خدایان/پرستشگاهها) نبود. پیشکشی [هایی ناپاک] ..................................... بیپروا [.......] هر روز یاوهسرایی میکرد و (به شیوهای) [اها] نتآمیز
- پیشکشیهای روزانه را بازداشت. او در [آیینها دست برد و] ................................ درون پرستشگاهها برقرار [کرد]. در دلش به ترس از مردوک –شاه خدایان- پایان [داد].
- هر روز به شهرش (= شهر مردوک) بدی روا میداشت [..................................... همهٔ مردما] نش (= مردمان مردوک) را با یوغی رها نشدنی به نابودی کشاند.
- اِنلیل خدایان (= مردوک)، از شِکوهٔ ایشان بسیار خشمگین شد، و [........................] قلمرو آنان (را ؟) .........................]. خدایانی که درون آنها میزیستند محرابهایشان را رها کردند،
- خشمگین از اینکه او (=نبونایید) (آنان را) (= خدایان غیر بابلی) به (شهر) شوانّه (= بابل) وارد کرده بود. مردوک بلند [پایه، انلیلِ خدایان] برحم آمد. (او) به همهٔ زیستگاههایی که جایگاههای (مقدس) شان ویران گشته بود
- و مردم سرزمین سومر و اَکد که همچون کالبد مردگان شده بودند، اندیشه [اش] را بگردانید (و) بر آنان رحم آورد. او همهٔ سرزمینها را جست و بررسی کرد،
- شاهی دادگر را جستجو کرد که دلخواهش باشد. او کوروش، شاه (شهر) انشان را به دستانش گرفت و او را به نام خواند، (و) شهریاری او را بر همگان به آوای بلند بَرخواند.
- او (= مردوک) سرزمین گوتی (و) همهٔ سپاهیان مادی را در برابر پاهای او (=کوروش) به کرنش درآورد و همهٔ مردمان سرسیاه (=عامهٔ مردم) را که (مردوک) به دستان او (=کوروش) سپرده بود،
- به دادگری و راستی شبانی کرد. مردوک، سرور بزرگ، که پرورندهٔ مردمانش است، به کارهای نیک او (=کوروش) و دل راستینش به شادی نگریست
- (و) او را فرمان داد تا بسوی شهرش (=شهر مردوک)، بابل، برود. او را واداشت (تا) راه (شهر) تینتیر (=بابل) را در پیش گیرد و همچون دوست و همراهی در کنارش گام برداشت.
- سپاهیان گستردهاش که شمارشان همچون آب یک رودخانه شمردنی نبود، پوشیده در جنگافزارهایشان در کنارش روان بودند.
- (مردوک) او (=کوروش) را بدون جنگ و نبرد، به درون (شهرِ) شواَنّهَ (=بابل) وارد کرد (و) شهرش، بابل را از سختی رهانید. او (=مردوک) نبونئید، شاهی ار که از او نمیهراسید، در دستش (=دست کوروش) نهاد.
- همهٔ مردم بابل، تمامی سرزمین سومر و اَکد، بزرگان و فرمانبرداران در برابرش کرنش کردند (و) بر پاهایش بوسه زدند، از پادشاهی او شادمان گشتند (و) چهرههایشان درخشان شد.
- آنان (مردوک)، سروری را که با یاریاش به مردگان زندگی بخشید (و) آنکه همه را از سختی و دشواری رهانید، شادمانه ستایش کردند و نامش را ستودند.
- منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سومر و اَکد، شاه چهارگوشهٔ جهان.
- پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، نوهٔ کوروش، شاه بزرگ، شا [ه شهر] انشان، نوادهٔ چیشپش، شاه بزرگ، شاه شهر انشان،
- دودمان جاودانهٔ پادشاهی، که خدایان بِل و نَبو فرمانرواییش را دوست میدارند (و) پاد[شا]هی او را با دلی شاد یاد میکنند. آنگاه که با آشتی به در[ون] بابل درآمدم،
- جایگاه سروری [خود] را با جشن و شادمانی در کاخ شاهی برپا کردم. مردوک، سرور بزرگ، قلب گشادهٔ کسی که بابل را دوست دارد، همچون سرنوشتم به من [بخشید] (و) من هر روز ترسان در پی نیایشاش بودم.
- سپاهیان گستردهام با آرامش درون بابل گام برمیداشتند. نگذاشتم کسی در همهٔ [سومرو] اَکد هراسآفرین باشد.
- در پیِ امنیت [شهرِ] بابل و همهٔ جایگاههای مقدسش بودم. برای مردم بابل [...............] که برخلاف خوا[ست خدایان] یوغی بر آنان نهاده بود که شایستهشان نبود،
- خستگیهایشان را تسکین دادم (و) از بندها (؟) رهایشان کردم. مردوک، سرور بزرگ، از رفتار [نیک من] شادمان گشت (و)
- به من کوروش، شاهی که از او میترسد و کمبوجیه پسر تنی [ام و به] همهٔ سپاهیانم،
- برکتی نیکو ارزانی داشت، تا با آرامش، شادمانه در حضورش باشم. به [فرمان] والایش، همهٔ شاهانی که بر تختها نشستهاند،
- از هر گوشهٔ (جهان)، از دریای بالا تا دریای پایین، آنان که در [سرزمینهای دوردست] میزیند، (و) شاهان سرزمین اَمورّو که در چادرها زندگی میکنند، همهٔ آنان،
- باج سنگینشان را به بابل آوردند و بر پاهایم بوسه زدند. از [شواَنّهَ] (=بابل) تا شهر آشور و شوش،
- اَکد، سرزمین اِشنونهَ، شهر زَمبَن، شهر مِتورنو، دِر، تا مرز گوتی، جایگاه[های مقدس آنسو] ی دجله که از دیرباز محرابهایشان ویران شده بود،
- خدایانی را که درون آنها ساکن بودند، به جایگاهایشان بازگرداندم و (آنان را) در جایگاههای ابدی خودشان نهادم. همهٔ مردمانِ آنان (=آن خدایان) را گردآوردم و به سکونتگاههایشان بازگرداندم
- و خدایان سرزمین سومر و اَکد را که نبونئید – در میان خشم سرور خدایان- به بابل آورده بود، به فرمان مردوک، سرور بزرگ، به سلامت
- به جایگاههایشان بازگرداندم، جایگاهی که دلشادشان میسازد. باشد تا همهٔ خدایانی که به درون نیایشگاههایشان بازگرداندم،
- هر روز در برابر (خدایان) بِل و نبو، روزگاری دراز (=عمری طولانی) برایم خواستا شوند (و) کارهای نیکم را یادآور شوند و به مردوک، سرورم، چنین گویند که «کوروش، شاهی که از تو میترسد و کمبوجیه پسرش»
- … [... (باشد که) آنان تا روزگاران دراز (؟)، سهمیهدهندگان نیایشگاههایمان باشند" و (؟)] (باشد که) مردمان بابل شاهیِ مرا [بستایند]. من همهٔ سرزمینها را در صلح (امنیت) نشاندم.
- ...................................................... [غا] ز، دو مرغابی ده کبوتر، بیشتر از [پیشکشیهای پیشینِ] غازها و مرغابیها و کبوترهایی که
- ....................................................... [روزا] نه افزودم. در پی استوار کردن بارویِ دیوار ایمگور –انلیل، دیوار بزرگ بابل برآمدم
- [.................................] دیواری از آجر پخته، بر کنارهٔ خندقی که شاهی پیشین ساخته بود، ولی سا[ختش را به پایان نبرده بود] ........ کار آن را [.... به پایان بردم.]
- ....... که [شهر را] از بیرون [در بر نگرفته بود]، که (هیچ) شاهی پیش از من (با) کارگرانِ به بیگاری [گرفته شدهٔ سرزمینش در] بابل نساخته بود.
- [.................................................] (آن را) [با قیر] و آجر پخته از نو برپا کردم و [ساختش را به پایان رساندم].
- [.................................... دروازههای بزرگ از چوبهای سِدر] با روکش مفرغین. من همهٔ آن درها را با آستانه [ها و قطعات مسی] کارگذاردم.
- [.................................... کتیبهای از] آشوربانیپال، شاهی پیش از من، [(بر آن) نو] شته شده بود، [درون آن دید] م.
- [.................................. در جای خود [نهادم (؟)] ....................... (باشد که) مردوک، سرور بزرگ، همچون هدیهای به من عطا کند زندگانی دراز، [(و) عمری کامل،]
- [تختی ایمن و سلطنتی پایدار، و باشد که من .................................................................... در قلبت تا به] جاودان.
نام کاتب لوحهٔ گلی (مربوط به دو قطعهٔ نویافته):
[نوشته و تطبیق] شده [از (روی لوحهٔ) ....]؛ (این) لوحهٔ قیشتی-مردوک، پسرِ [...].[34]
تاریخچهٔ ترجمهٔ متن
پس از کشف استوانه و انتقال آن به موزهٔ بریتانیا، در سال ۱۸۸۰ میلادی تئوفیلوس پینچز نخستین نسخهبرداری از متن را انجام داد و دریافت این استوانه متعلق به کوروش هخامنشی است و بخشی هم از زبان خود اوست و مربوط به فتح بابل است. سپس هنری راولینسون براساس این نسخهبرداری، در همان سال برای اولین بار متن استوانهٔ کوروش را به زبان انگلیسی ترجمه کرد و در نشریهٔ انجمن سلطنتی آسیایی منتشر کرد.[35] ابرهارد شرادر نیز در سال ۱۸۹۰ میلادی ترجمهای از این استوانه را انجام داد. در اوایل سدهٔ بیستم میلادی، فرانتس هاینریش وایسباخ حرفنویسی و ترجمهٔ آن را در سال ۱۹۱۱ میلادی، بههمراه دیگر نوشتههای شاهان هخامنشی به چاپ رسانید. پس از وی نیز کسان دیگری همچون لئو اوپنهایم، ویلهلم آیلرز و هانشپتر شاودیگ به ترجمهٔ این استوانه دست یازیدند.[36]
در سال ۱۹۷۵ میلادی، پاول ریچارد-برگر، استاد پیشین دانشگاه مونستر نخستین کسی بود که سطر ۳۶ گلنوشته را خواند زیرا که تا آن زمان بهدلیل آسیبدیدگی متن خوانده نشده بود. پژوهشهای وی نشان داده بود که قطعهٔ گلنوشتهای استوانهای موجود در دانشگاه ییل، که پیشتر گمان برده میشد متعلق به نبونایید باشد، بخشی از استوانهٔ کوروش است. او متن استوانه را با توجه به قطعهٔ جدید، حرفنویسی و ترجمه کرد و پیشنهادهایی برای بازسازی برخی از افتادگیها بهزبان آلمانی منتشر کرد.[37]
آخرین ترجمهها از استوانهٔ کوروش را میکالووسکی و ایروینگ فینکل انجام دادهاند.[38]
در ایران این استوانه برای نخستینبار توسط عبدالمجید ارفعی، از اکدی به فارسی ترجمه شد و بهتازگی نیز شاهرخ رزمجو ترجمهٔ نوینی از آن را براساس یافتههای تازه منتشر کردهاست. حسین بادامچی نیز ترجمهای از اصل اکدی به فارسی از این استوانه منتشر کردهاست.
زبان استوانه
شکل حروف میخی که متن استوانه با آن نوشته شدهاست یادآور شکلهای همروزگار بابلی نو در کاربرد رایج آن بود، نه همانند نشانههای زینتی، و کهن که پارهای از پادشاهان بابلی نو در نوشتن کتیبهها استفاده میکردند. زبان متن گونهای از گویش بابلی اکدی است که به آن «بابلی معیار» گفته میشد و در آشور و بابل زبان ادبیات، علم و دانش، تحصیل و همچنین زبان کتیبههای سلطنتی بودهاست. در مقایسه با زبان نامههای همروزگار، یعنی زبانی که مردم به وسیلهٔ آن با یکدیگر ارتباط برقرار میکردند، دارای واژگان فاخر، صورتهای دستوری رسمی و متکلف و کاربردهای کهن است.[39]
متن استوانه کاملاً بهشیوهٔ نگارش بابلی است و براساس سنت نوشتاری بابل به نگارش درآمدهاست. شیوهٔ جملهبندیهای آن یادآور متنهای پیشین مربوط به دورهٔ بابل نو است؛ بنابراین، نویسندهٔ متن بهخوبی با متنهای ادبی و تاریخی پیش از خود آشنایی داشتهاست.[40]
پیام اصلی فاتح که خود را به عنوان بازگردانندهٔ نظم توصیف میکند، یک مضمون سلطنتی قابل احترام است. عناصر این توصیف، از جملهٔ زماندار آغازین که زمینه را آماده میکند تا دعای پایانی، به یک سنت تثبیتشدهٔ کهن تعلق دارد. چنین زبان فاخری آراسته به این صورتهای آشنا، برای خواننده یا شنوندهٔ باستانی تازگی نداشتهاست، حتی جایی که بینندهٔ امروزی نوعی تغییر تاریخی را تشخیص میدهد.[41]
رابطه با کتاب اشعیا
نویسندهٔ کتاب اشعیا (۴۰–۵۴) از افکار پارسیها بهرهمند گشتهاست؛ چنانکه آیات اشعیا (چهل و یک:۲–۳; چهل و دو:۱–۷; ۴۳:۱۴ و ۴۴:۲۸ و چهل و پنج:۱–۵، ۱۳–۱۴; چهل و هشت:۱۴–۱۵) با محتوای استوانهٔ کوروش موازی است؛ بنابراین، هردوی آنها از یک منبع مشترک استفاده کردهاند که در نتیجه تبلیغات پارسیها برای معرفی کوروش بزرگ بهعنوان برگزیدهٔ مردوک برای بابلیها و یهوه برای یهودیان مشابه بوده باشد.[42]
استوانهٔ کوروش و کتیبههای بابلی بعدی
متن استوانهٔ کوروش اصلاح شرایط موجود را توصیف میکند و بابل در کانون توجه آن قرار دارد، اما هنگامی که بابل در محدودهٔ یک شاهنشاهی قرار گرفت که همهٔ قاره را دربرداشت، بسیاری از چیزها از جمله کتیبههای سلطنتی بابلی ناگزیر تغییر کردند. دو کتیبهٔ کوتاه دیگر متعلق به کوروش در مکانهایی در جنوب بابل به دست آمدهاست که هر دو بر روی خشتهای به کار رفته در پروژههای ساختمانی سلطنتی، مُهر شدهاند. در یکی از آنها که در اور به دست آمدهاست، همچون متن استوانه و با اصطلاحاتی همانند آن، کوروش به عنوان یک فاتح خارجی مهربان توصیف شدهاست؛ در این کتیبه او «شاه انشان» خوانده شدهاست و همچنین در آن آمدهاست که خدایان به او فرمانروایی بر همهٔ سرزمینها را دادهاند و او در «آن سرزمین» (بابل) صلح برقرار کردهاست. در کتیبهٔ دیگری که در اوروک به دست آمدهاست او فقط به عنوان شاهی قدرتمند و دوستدار پرستشگاه اسگیلَ (پرستشگاه مردوک) و پرستشگاه اِزیدا (پرستشگاه نبو) توصیف شدهاست که این ویژگیها ممکن است در مورد هر فرمانروای بابلی دیگری گفته شده باشد.[43]
هیچ سند قابل مقایسهٔ دیگری از جانشینان ایرانی کوروش، در بابل به دست نیامده است. تا آنجا که آشکار است، آنها بازسازی پرستشگاهها و کاخها را به شیوههای مرسوم بابلی حمایت نمیکردند و برای آنها مراسم یادبود برگزار نمیکردند. از دورهٔ فرمانروایی داریوش بزرگ به بعد کتیبههای شاهان هخامنشی در کاخهای تخت جمشید و شوش و بر روی صخرهٔ بیستون در غرب ایران و در جاهای دیگر معمولاً در کنار نسخههای ایلامی و فارسی باستان، نسخههایی به زبان بابلی نیز داشتند. چند قطعه از این کتیبههای سه زبانه در مجموعهٔ کاخی در بابل پیدا شدهاست.[44]
این کتیبههای بعدی هخامنشی در ساختار و محتوا با کتیبههای سلطنتی کهنتر میانرودان و با متن استوانهٔ کوروش بسیار تفاوت داشتند. هدف آنها تضمین تداوم میانرودان نبود. با وجود این، در طولانیترین و مفصلترین آنها، یعنی کتیبهٔ بزرگ داریوش بزرگ در بیستون، نسخهٔ بابلی به شکلی که برای مخاطبان بابلی خاصی مناسب بود، در بعضی جاها با نسخههای ایلامی و فارسی باستان تفاوت دارد. در حقیقت، در نسخهٔ بابلی از قطعهای از این متن بر روی یک بنای سنگی خراب شده در خود بابل، خدایی که داریوش را برگزیده و هدایت و حمایت کرده و در نسخهٔ اصلی بیستون اهورهمزدا نام دارد، در نسخهٔ بابلی بعل خوانده شدهاست تا خواننده یا شنوندهٔ بابلی تصور کند منظور از آن مردوک است، یعنی مردوک که کوروش را هدایت کردهاست داریوش را نیز هدایت کردهاست.[45]
سنتی که استوانهٔ کوروش به آن تعلق داشت کاملاً فراموش نشده بود. پس از آن که جانشینان سلوکی اسکندر مقدونی بر بابل سلطه یافتند، آنتیوخوس یکم کتیبهای بر روی استوانهٔ گلی بشکهمانند مشابهی بهجای گذاشت. این استوانه مانند نمونههای بابلی کهنتر در دو ستون موازی قرار داده شده بود و با نشانههای باستانی نوشته شده بود. این استوانه به یادبود اِزیدا، پرستشگاه نبو در بورسیپا نزدیک بابل بودهاست. همانند استوانهٔ کوروش در این استوانه هم برای شاه و پسرش (اما برخلاف استوانهٔ کوروش برای همسرش نیز) طلب رحمت شدهاست. استوانهٔ آنتیوخوس آخرین نمونهٔ شناختهشدهٔ این نوع سند است.[46]
نخستین بیانیه حقوق بشر
هواداران
از طرف بسیاری این سند به عنوان نخستین منشور حقوق بشر شناخته میشود[47][48][49][50] در سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل آن را به شش زبان رسمی سازمان منتشر کرد و بدلی از این منشور در مقر سازمان ملل متحد در شهر نیویورک نگهداری میشود.[51] موزه بریتانیا این سند را نخستین بیانیه حقوق بشر میخواند[52] و همینطور بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل متحد، در جریان سفر به تهران، رسماً از استوانه کورش به عنوان نخستین بیانیه حقوق بشر یاد کرد و آن را مایه افتخار ایرانیان دانست.[53]
مخالفان
روبرت یوهانس ون در اسپک، باستانشناس هلندی، اطلاق عنوان «نخستین منشور حقوق بشر» را به دلیل درک نادرست از گفتمان سیاسی و مذهبی دنیای باستان و مقایسه نادرست با پادشاهان آشور میداند.[54] همچنین به نوشته کلاوس گالاس باستانشناس مشهور المانی در اشپیگل سازمان ملل در نامیدن این استوانه به عنوان منشور حقوق بشر دچار خطای بزرگی شدهاست. این جمله که برده داری باید در همه جهان منسوخ شود، یک ترجمه مجعول است. حتی شیرین عبادی فریب این شوخی طعنه آمیز را خورده و در سخنرانی جایزه نوبل از آن نقل قول نمودهاست.[55][56]
از نظر پیر برایان، مداهنهگران مدرن کورش او را پایهگذار «حقوق بشر» معرفی کردهاند و تا جایی پیش رفتهاند که رفتار کورش را رفتار کسی تلقی کنند که شیفتهٔ آیین زرتشتی است و با نفی شرک و بتپرستی به ویژه به دین یهودی-اسراییلی نزدیک میشود. اما مسئله به این صورت نه برای کورش مطرح بودهاست و نه برای رهبران یهود. چون مذهب و سیاست در جوامع باستانی خاور نزدیک بسیار به هم وابسته بودهاست.[57] یونا لندرینگ نویسنده کتب باستانشناسی مینویسد:[58]
استوانه نقش مهمی در تبلیغات سلطنتی محمد رضا پهلوی ایفا کرد. وی در سال ۱۹۷۱ استوانه را به عنوان نماد جشنی که توسط شاه ایران «جشن ۲۵۰۰ ساله سلطنت ایران» نامیده شد، مورد استفاده قرار داد. یک کپی از استوانه به سازمان ملل متحد داده شد و شاه سعی کرد ثابت کند که ایران سکولار با آزادی مذهبی که وی در پی دستیابی بدان بود، پیش از این نیز وجود داشتهاست و لذا استوانه کوروش «منشور حقوق بشر» نامیده شد. این تفسیر ماهیت کلیشه ای سند را نادیده میگیرد.[58] با این حال، این ایده که استوانه کوروش نقش مهمی در تاریخ حقوق بشر ایفا میکند، در اذهان ماندگار شدهاست. از آنجایی که تفسیر حقوق بشری از متن اصلی ممکن نیست، ترجمههایی جعلی انجام شدهاست که هنوز در بسیاری از مکانها یافت میشود. ترجمه جعلی را میتوان از جایگزینی نام اهورامزدا به عوض مردوک و وجود خطوط زیر در آن تشخیص داد.[58] نیل مک گریگور، مدیر سابق موزهٔ بریتانیا، مینویسد:[59]
هنگامی که شاه ایران (محمدرضاشاه) تصمیم گرفت ۲۵۰۰ امین سالروز تأسیس پادشاهی ایران را جشن بگیرد، ادعا کرد که استوانه کورش به عنوان نخستین بیانیه حقوق بشر جهان در ایران پدید آمدهاست. مقایساتی که کارشناسان موزه بریتانیا با متون مشابه انجام دادهاند، نشان میدهد که فرمانروایان عراق باستان ۲۰۰۰ سال پیش از کورش هنگام به تخت نشستن بیانیههای مشابهی صادر میکردند. استوانه ممکن است واقعاً یک سند حقوق بشری باشد و واضح است که با تاریخ ایران مرتبط است اما به هیچ وجه یک سند ایرانی نیست بلکه بخشی از تاریخ شرق باستان، پادشاهی بینالنهرین و یهودیان دور از وطن میباشد. موزهٔ بریتانیا بایستی در برابر محدود کردن مفهوم این شی و تخصیص آن برای مقاصد سیاسی مقاومت کند.[59]
رضا ضیا ابراهیمی، استاد تاریخ کینگز کالج لندن، استوانهٔ کوروش را پروپاگاندای بابلی و نوعی مانور سیاسی برای جذب نخبگان مذهبی و اقتصادی بابل میداند و اطلاق «اعلامیهٔ حقوق بشر» به این متن را نمونهای از زمانپریشی مییابد.[60] جان کورتیس (ایرانشناس و سرپرست بخش خاورمیانه موزه بریتانیا) مینویسد:
به دلیل اشاراتی که به حکومت عادلانه و مسالمت آمیز و بازگرداندن مردم تبعید شده و خدایان آنها دارد، در سالهای اخیر در بعضی از مناطق از این استوانه با عنوان نوعی «منشور حقوق بشر» اشاره شدهاست. چنین مفهومی برای معاصران کوروش کاملاً بیگانه بود و در واقع این استوانه چیزی در مورد حقوق بشر نمیگوید، اما بازگشت یهودیان و سایر مردم تبعید شده تغییر قابل توجهی در سیاستهای پادشاهان آشوری و بابلی پیشین بود.[61] لوید لولین جونز استاد تاریخ باستان دانشگاه ادینبرو نیز آن را پروپاگاندای کوروش میداند.[62] و در نظر جان لی نیز میگوید: «همه میخواهند استوانه کوروش را نقل قول کنند. شیرین عبادی، هنگامی که برنده جایزه صلح نوبل شد، آن را یک سند حقوق بشر خواند. جورج دبلیو بوش آن را یک سند حقوق بشر خواند. اما اگر به آنچه کوروش واقعاً در استوانه کوروش میگوید نگاه کنید، هیچ اعلامیه حقوق بشری وجود ندارد.[63]
مقایسه داشتههای منشور با دیگر سندهای تاریخی
در تورات
در بارهٔ فرمان کوروش مبنی بر آزادی یهودیان، اشارههایی در بابهای گوناگون عزرا و اشعیا در کتاب تورات (عهد عتیق) در دست است: «خداوند روح کوروش پادشاه فارس را برانگیخت تا در تمامی ممالک خود فرمانی صادر کند و بنویسد کوروش پادشاه فارس چنین میفرماید که یهوه خدای آسمان مرا چنین امر فرمودهاست که خانهای برای او که در اورشلیم که در یهودا است، بنا نمایم. پس همگی برخاسته و روان شدند تا خانه خداوند را بنا نمایند؛ و کوروش پادشاه، ظروف خانه خداوند را که نبوکدنصر (بختالنصر) آنها را از اورشلیم آورده و در خانه خود گذاشته بود، بیرون آورد و به رئیس یهودیان سپرد».
در رویدادنامه نبونایید
ورود کوروش «بدون جنگ و پیکار» به شهر بابل، در یک سالنامهٔ بابلی که به رویدادنامه نبونایید مشهور است، تأیید شدهاست: «در روز شانزدهم ماه تشریتو (۱۲ مهر ۱۱۶۰ پیش از ایرانی (هجری خورشیدی)/ ۱۱ اکتبر ۵۳۹ پیش از میلاد) «گَئوبَروَه» فرماندار گوتیوم همراه با سپاه کوروش بدون جنگ و پیکار به بابل اندر آمد».
منشور کوروش در ایران
در جریان جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران، منشور کوروش به رغم مخالفت دولت وقت بریتانیا برای چند روز به ایران آورده شد و در موزه شهیاد آریامهر به نمایش درآمد.[64] پادشاه وقت ایران، از استوانه کورش به عنوان نخستین منشور حقوق بشر جهان یاد کردهاست. برای بار دوم منشور حقوق بشر کوروش برای نمایش به مدت ۴ ماه در روز جمعه ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۰ ساعت ۴:۲۵ دقیقه صبح تحت تدابیر امنیتی از بریتانیا وارد تهران شد. به همراه این منشور ویترین نمایش آن نیز آوردهشد. مذاکرات برای انتقال این اثر تاریخی از ۵ سال پیش آغار شدهبود که نهایتاً ۲ سال قبل موزهٔ بریتانیا با انتقال آن به ایران موافقت کرد.[65][66][67] در روز شنبه ۲۱ شهریور ۱۳۸۹ مراسم رونمایی از منشور با حضور و سخنرانی محمود احمدینژاد و اسفندیار رحیم مشایی برگزار شد. طی این مراسم احمدینژاد چفیهی خود را بر گردن ۲ نفر که بهعنوان نماد یک سرباز هخامنشی و کاوه آهنگر در مراسم حضور داشتند و سپس یک جوان بسیجی انداخت.[68] در این مراسم نیل مک گرگور رئیس موزهٔ بریتانیا در سخنرانی خود که پیرامون تاریخچهٔ منشور کوروش بود، حکومت کوروش را «بزرگترین امپراتوری جهان» و فتح بابل و منشور کوروش را «پیروزی امپراتوری هخامنشی» و «فرازی از تاریخ یهودیان» توصیف کرد و این منشور را یک «میراث همگانی و متعلق به همهٔ انسانها» دانست.[69] این منشور در تاریخ ۲۳ فروردین ۱۳۹۰ به موزه بریتانیا برگردانده شد.
نگارخانه
- نماد استوانه کورش در جشنهای ۲۵۰۰ ساله
- استوانه کوروش کبیر در «بخش ایران باستان» موزه بریتانیا نگهداری میشود.
- یادبود منشور کوروش در پارک بالبوآ سن دیگو کالیفرنیا، نمونهای از ترجمه نادرست متن استوانه.
جستارهای وابسته
- کوروش بزرگ
- پاسارگاد
- هخامنشیان
- فهرست آثار تمدنی ایران در سایر جهان
پانویس
- The British Museum, The Cyrus Cylinder.
- The British Museum, The Cyrus Cylinder.
- The British Museum, The Cyrus Cylinder.
- The British Museum, The Cyrus Cylinder.
- The British Museum, The Cyrus Cylinder.
- استولپر، کوروش بزرگ، ۳۹.
- رزمجو، استوانهٔ کورش بزرگ، ۴۷.
- Dandamayev، The Cyrus cylinder، ۵۲۱–۵۲۲.
- نورعلیشاهی، گفتگو با عبدالمجید ارفعی، ۷.
- استولپر، کوروش بزرگ، ۴۰.
- Liverani, The Cyrus cylinder, 2354 f.
- رزمجو، استوانهٔ کورش بزرگ، ۲۷.
- رزمجو، استوانهٔ کورش بزرگ، ۲۷.
- Rassam, Asshur and the land of Nimrod, 268-267.
- رزمجو، استوانهٔ کورش بزرگ، ۲۸–۳۱.
- بادامچی، فرمان کورش بزرگ، ۷.
- Dandamayev, The Cyrus cylinder, 521–522.
- Dandamayev, The Cyrus cylinder, 521–522.
- Fant and Reddish, Lost Treasures of the Bible, 267-280.
- Curtis and Razmjou, Forgotten Empire, 59.
- Dandamayev, The Cyrus cylinder, 521–522.
- رزمجو، استوانهٔ کورش بزرگ، ۵۷.
- استولپر، کوروش بزرگ، ۴۰.
- استولپر، کوروش بزرگ، ۴۱.
- استولپر، کوروش بزرگ، ۴۲.
- استولپر، کوروش بزرگ، ۴۳.
- استولپر، کوروش بزرگ، ۴۳.
- رزمجو، استوانهٔ کورش بزرگ، ۵۸.
- استولپر، کوروش بزرگ، ۴۴.
- استولپر، کوروش بزرگ، ۴۴.
- استولپر، کوروش بزرگ، ۴۵.
- Kutsko, John F. (۲۰۰۰). Between Heaven and Earth: Divine Presence and Absence in the Book of Ezekiel. Winona Lake, Indiana: Eisenbrauns publishers, book sellers. شابک ۱-۵۷۵۰۶-۰۴۱-۸.
- «The Article of Cyrus Cylinder in Wikipedia is being vandalized» (PDF). صص. ۷, This section of the article is mainly based on the personal views٫٫٫.
- رزمجو، کوروش بزرگ، ۷۵–۷۹.
- رزمجو، استوانهٔ کورش بزرگ، ۴۴.
- ارفعی، فرمان کوروش بزرگ، ۲.
- ارفعی، فرمان کوروش بزرگ، ۲.
- رزمجو، استوانهٔ کورش بزرگ، ۴۴.
- استولپر، کوروش بزرگ، ۴۰.
- رزمجو، استوانهٔ کورش بزرگ، ۵۲.
- استولپر، کوروش بزرگ، ۴۰.
- Smith, Persian Elements in the Bible, 200.
- استولپر، کوروش بزرگ، ۴۶.
- استولپر، کوروش بزرگ، ۴۷.
- استولپر، کوروش بزرگ، ۴۷.
- استولپر، کوروش بزرگ، ۴۷.
- Bayor, R. (۲۰۱۱). «Multicultural America: An Encyclopedia of the Newest Americans, Volume 2». صص. ۱۰۷۴، Cyrus “the Great” (known to Iranians as Kourosh), was the٫٫٫. دریافتشده در ۹ ژوئیه ۲۰۱۵.
- Preview Cyrus The Great - Spenta Productions makes films about history's untold stories Cyrus the Great Movie
- Human Rights Day, 10 December ۲۰۰۷
- THE IRANIAN: United Nations, Kofi Anan, Iranians, Cyrus, Human Rights
- «100 Most Influential People of All Times (Mobi History)». MobileReference. ۲۰۰۷.
- First declaration of human rights’ to tour five cities in the United States
- «Secretary-General's remarks at the School of International Relations». Ban Ki-moon, Tehran, Iran, 30 August 2012. United Nations. ۳۰ اوت ۲۰۱۲. صص. The first human rights charter was developed by Cyrus ٫٫٫. دریافتشده در ۹ ژوئیه ۲۰۱۵.
- van der Spek, R. J. (2014). Cyrus the Great, Exiles, and Foreign Gods. A Comparison of Assyrian and Persian Policies on Subject Nations. In M. Kozuh, W. F. M. Henkelman, C. E. Jones, & C. Woods (Eds.), Extraction and Control: Studies in Honor of Matthew W. Stolper. (pp. 233-264). (Studies in Ancient Oriental Civilization; No. 68). Chicago: The Oriental Institute of the University of Chicago.
- اشپیگل
- «دیلی تلگراف: اعلامیه حقوق بشر باستانی استوانه کورش تنها یک پروپاگاندا است». ژوئیه ۱۶, ۲۰۰۸.
- امپراتوری هخامنشی، نویسنده: پیر برایان، مترجم: ناهید فروغان و کامران فانی، انتشارات فروزان روز، چاپ چهارم 1392، صفحات 72 و 73
- Jona Lendering. «Cyrus Cylinder».
- Neil MacGregor (ژوئیه ۲۴, ۲۰۰۴). «The whole world in our hands». The Guardian.
- Zia-ebrahimi, The Emergence of Iranian Nationalism, 73–74.
- john curtis,nigel tallis-Forgotten Empire_The World of Ancient Persia-british museum press(2005),p 59.
- Llewellyn-Jones, Lloyd (2009). "The First Persian Empire 550–330BC". In Harrison, Thomas (ed.). The Great Empires of the Ancient World. Getty Publications. p. 104. ISBN 978-0-89236-987-4.
- "The King and Us:perspectives on cyrus of anshan". octavian report. 2017.
- مذاکره بر سر نمایش منشور کوروش در ایران (بیبیسی فارسی)
- همشهری آنلاین
- جامجم آنلاین
- خبرگزاری فارس
- جمشید برزگر (۲۱ شهریور ۱۳۸۹). «هخامنشیان بسیجی و جنگ قدرت؛ از تمدن بزرگ تا تمدن نوین». وبگاه بیبیسی فارسی. دریافتشده در ۲۲ شهریور ۱۳۸۹.
- «احمدینژاد به کاوه آهنگر چفیه داد+عکس». وبگاه تابناک. ۲۱ شهریور ۱۳۸۹. بایگانیشده از اصلی در ۱۳ سپتامبر ۲۰۱۰. دریافتشده در ۲۲ شهریور ۱۳۸۹.
منابع
- ارفعی، عبدالمجید (۱۳۸۹). فرمان کوروش بزرگ. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی (مرکز پژوهشهای ایرانی و اسلامی). شابک ۹۷۸-۹۶۴-۷۰۲۵-۹۲-۸.
- استولپر، ماتیو ولفگانگ (۱۳۹۳). «قالب، زبان و محتوای استوانهٔ کوروش». در دریایی، تورج. کوروش بزرگ؛ پادشاه باستانی ایران. ترجمهٔ آذردخت جلیلیان. تهران: توس. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۱۵-۷۳۸-۸.
- بادامچی، حسین (۱۳۹۱). فرمان کورش بزرگ. تهران: نگاه معاصر. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۵۷۴۷-۴۵-۴.
- رزمجو، شاهرخ (۱۳۸۹). استوانهٔ کورش بزرگ. تهران: نشر فرزان روز. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۲۱-۳۳۳-۶.
- رزمجو، شاهرخ (۱۳۹۳). «ترجمهٔ فارسی استوانهٔ کوروش بزرگ». در دریایی، تورج. کوروش بزرگ؛ پادشاه باستانی ایران. ترجمهٔ آذردخت جلیلیان. تهران: توس. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۱۵-۷۳۸-۸.
- نورعلیشاهی، مهدی (۷ بهمن ۱۳۸۸). «گفتگو با عبدالمجید ارفعی: منشور کورش حرفهای زیادی برای گفتن دارد». روزنامهٔ جام جم. مگایران (۲۷۷۰). دریافتشده در ۱۱ فروردین ۱۳۹۴.
- Dandamayev, Muhammad A (1993). "CYRUS iv. The Cyrus cylinder". Encyclopædia Iranica. ۶. New York: Bibliotheca Persica Press. p. ۵۲۱–۵۲۲.
- Fant, Clyde E; Reddish, Mitchell G (2008). Lost Treasures of the Bible: Understanding the Bible Through Archaeological Artifacts in World Museums. Wm. B. Eerdmans Publishing. ISBN 9780802828811.
- Curtis, John; Razmjou, Shahrokh (2005). Forgotten Empire: The World of Ancient Persia. University of California Press. ISBN 9780520247314.
- Liverani, Mario (1995). "The Deeds of Ancient Mesopotamian Kings". In Sasson, Jack M. Civilizations of the ancient Near East. 4. New Work: Charles Scribner's Sons.
- Rassam, Hormuzd (1897). Asshur and the land of Nimrod. New York: Rogers, Robert William.
- Smith, Morton (1989). "BIBLE ii. Persian Elements in the Bible". Encyclopædia Iranica. IV, Fasc. 2. New York: Bibliotheca Persica Press. p. 200-203.
- The British Museum (2017). "The Cyrus Cylinder". London: The British Museum.
- Zia-ebrahimi, Reza (2016). The Emergence of Iranian Nationalism: Race and the Politics of Dislocation. Columbia University Press. ISBN 978-0-231-17576-0.