تیمور
تیمور گورکانی[3] (۷۱۵–۷۸۳ ه.خ / ۷۳۶–۸۰۷ ه.ق / ۱۳۳۶–۱۴۰۵ م) فاتح تُرکی-مغولی،[4][5] نخستین امیر گورکانی (تیموری) و پایهگذار این دودمان است، که در بیشتر سرزمینهای آسیای مرکزی و غربی فرمان راند.[6] امپراتوری تیموری یا امپراتوری گورکانی دودمانی ترکتبار با فرهنگی ایرانی بود.[7][8] تیمور در زبان جغتایی به معنای «آهن» است و از او با القاب «امیر تیمور»، «تیمور لنگ»، «تیمور گورکانی» و «صاحبقران» یاد شدهاست. عمدتاً از وی به خاطر فتوحات بی رحمانه از هند و روسیه تا دریای مدیترانه و برای دستاوردهای فرهنگی امپراتوری گورکانی یاد میشود.[5]
تیمور | |||||
---|---|---|---|---|---|
نخستین امپراتور تیموریان | |||||
سلطنت | ۹ آوریل ۱۳۷۰ – ۱۴ فوریه ۱۴۰۵ ۲۰ فروردین ۷۴۹ – ۲۵ بهمن ۷۸۳ ۴ رمضان ۷۷۱ – ۴ شعبان ۸۰۷ | ||||
تاجگذاری | ۹ آوریل ۱۳۷۰ ۲۰ فروردین ۷۴۹ ۴ رمضان ۷۷۱، بلخ[1] | ||||
جانشین | شاهرخ | ||||
زاده | ۹ آوریل ۱۳۳۶ ۲۰ فروردین ۷۱۵ ۱۸ شعبان ۷۳۶[1] کش، خانات جغتای | ||||
درگذشته | ۱۹ فوریهٔ ۱۴۰۵ (۶۸ سال) ۹ شعبان ۸۰۷ اترار، فاراب | ||||
آرامگاه | |||||
همسران |
| ||||
فرزند(ان) |
| ||||
| |||||
دودمان | برلاس تیموری | ||||
پدر | امیر تراغای | ||||
مادر | تکینه خاتون | ||||
دین و مذهب | اسلام، سنی، حنفی |
تیمور پسر تراغای، از ملاکین شهر کَش فرارود بود.[9] او در ۲۵ شعبان ۷۳۶ ه.ق (۷۱۴ ه.خ) در شهر کش به دنیا آمد. طایفهاش از شاخهٔ «برلاس» فرارود بود، تیمور ادعا میکرد، که نسبش به چنگیز خان میرسد.
به گفتهٔ ابن عربشاه تاریخنگار آن زمان، تیمور در زمان جنگ زخم برداشت و لنگ شد. بنا بر روایات دیگر او در سال ۷۶۴ ه.ق (۷۴۱ ه.خ) بنا به استمداد «امیر سیستان» به کمک او شتافت و در جنگ با مخالفانش زخمی شد، ولی پایش بعد از بهبود زخم، همچنان میلنگید.
شهرت تیمور از فتح خوارزم در سال ۷۸۱ ه.ق (۷۵۸ ه.خ) آغاز شد. تیمور در سال ۷۸۱ ه.ق خراسان را تسخیر کرد و در سال ۷۸۴ ه.ق (۷۶۱ ه.خ) گرگان، مازندران، سیستان و هرات را گشود و آل کرت را به تصرف درآورد.
در سال ۸۰۰ تیمور سرزمین فارس، بخشی از عراق و آذربایجان را گرفت و سلسلهٔ جلایریان را نیز منقرض کرد. آنگاه رو به خزر نهاد و اهالی برخی از شهرهای آن را به قتل رساند. در سال ۷۹۵ ه.ق بعد از انقراض مظفریان متوجه آسیای کوچک شد. در سال ۸۰۰ (۷۷۶ ه.خ) هند را فتح کرد و دهلی را به تصرف درآورد. با عثمانیان نیز جنگها کرد و در سال ۸۰۴ (۷۸۰ ه.خ) بایزید عثمانی را به اسارت بگرفت. تیمور در سال ۸۰۷ (۷۸۳ ه.خ) به سمرقند پایتخت خویش برگشت، عزم تسخیر چین را نمود ولی اجل مهلتش نداد و در سال ۸۰۷ (۷۸۳ ه.خ) در ۶۹ سالگی در قزاقستان[10] درگذشت. پس از مرگ تیمور فرزندان او به وصیتی که کرده بود مبنی بر اینکه پیرمحمد جهانگیر جانشینش شود، عمل نکردند و بین فرزندان و نوادگان اختلاف افتاد. این اختلافات باعث این شد روز به روز قدرت تیموریان کمتر شود و زمینه انحطاط آنان را فراهم آورد. در نهایت حکومت تیموریان توسط شیبانیان از میان رفت.
سالهای اولیه
تیمور در ابتدای جوانی هیچ نقش جدی و مهمی در تاریخ تحولات منطقهٔ خود نداشت. بسیاری رخدادها در منطقه پدید آمد اما او هیچ واکنشی نشان نداد. بهویژه شواهد بسیار زیادی وجود دارد که بهدقت به تحولات داخلی ایران مینگریست و مواظب اختلافات موجود میان شاهان و سردستگان ایرانی و مغول بود. او منتظر فرصتی مناسب بود و بهدقت برنامههایش را تنظیم میکرد. تنها در حدود پنجاه سالگی است که ناگاه بخش بزرگی از آسیای مرکزی و غربی را فتح میکند و به خاک و خون میکشد.[11]
تیمور در خانوادهای از قبایل برلاس، یک قبیله ترک با اصالت مغول،[12] در فرارود (ماوراءالنهر) و در شهر «کش» - از توابع سمرقند در ترکستان (آسیای مرکزی و ازبکستان فعلی)- در ۷۳۶ ه.ق / ۱۳۳۵ م. متولد گردید و خیلی زود در سوارکاری و تیراندازی مهارت یافت.[6] پدرش تراغای از ملاکین متوسط شهر کش بود.[13] در ۷۶۱ ه.ق / ۱۳۶۰ م. فردی به نام تغلق تیمور، از نوادگان جغتای، از ترکستان به ماوراءالنهر لشکر کشید. حاجی برلاس که دفاع از شهر کش - بعدها «شهر سبز» خوانده شد - را در مقابل این مهاجم دشوار یافت، دفاع از ولایت را به پسر تراغای - تیمور گورکان - سپرد. تیمور که در چنین آشوبی قدم به صحنه حوادث گذاشت در آن هنگام ۲۵ سال داشت. او از همان آغاز کار توانست با زیرکی و سیاست و با اظهار اطاعت نسبت به مهاجمان، شهر کش را از قتل و غارت نجات دهد. سپس با امیر حسین - نوادهٔ قزغن در کابل - بنای دوستی گذاشت و بالاخره خواهر او - اولجای ترکان - را به عقد ازدواج خود درآورد.[14]
تیمور به سبب همین خویشاوندی در خانوادهٔ امیر حسین به «گورکان» (به معنای داماد) مشهور شد. با این حال دوستی تیمور با امیر حسین دیری نپایید و با مرگ اولجای ترکان جنگ بین این دو امیر اجتنابناپذیر شد. در آخرین نبرد، قلعهٔ هندوان نزدیک بلخ، به محاصرهٔ سپاه تیمور درآمد و امیر حسین مغلوب شد و به قتل رسید. با این پیروزی، تیمور در بلخ به فرمانروایی مستقل رسید (رمضان ۷۷۱ ه.ق / آوریل ۱۳۷۰ م) و خود را صاحبقران خواند. چهار تن از زنان امیر حسین را نیز به ازدواج خود درآورد و باقی را به سرداران بخشید. پس از آن به ماوراءالنهر رفت و سمرقند را پایتخت خویش ساخت.[14]
پس از قدرت یافتن یا شاید در زمان جانشینانش نسب او را به چنگیز خان مغول میرساندند. این بدان جهت بود که میخواستند خود را جانشینان چنگیز قلمداد کنند.[14]
شهرت یافتن به تیمور لنگ
ابنعربشاه لنگ شدن تیمور را در اثر ضربهای میداند که چوپانی در سیستان بر ران تیمور وارد کرد، در حالیکه گوسفندی را از آن چوپان ربوده بود.[15]
کلاویخو فرستاده مخصوص هانری سوم پادشاه اسپانیا در دربار تیمور نیز لنگ شدن تیمور را در اثر حمله اهالی سیستان به او و یارانش میداند. به گفته او مهاجمین، تیمور را از اسب انداختند و پای راست او را زخم زدند.[16]
لشکرکشیهای تیمور
تیمور که فرد هوشیار و فرصتطلبی بود، توانست بهزودی با شکست امیر حسین از نوادگان قزغن در کابل که مدعی منصب اجدادی خود بود، بلخ را تسخیر کند و به این ترتیب حکومت مستقلی تشکیل دهد (رمضان ۷۷۱ ه.ق / آوریل ۱۳۷۰ م). او سپس خود را «حافظ قرآن» خواند. پس از آن تیمور طی پنج سال از ۷۷۲ تا ۷۷۷ ه.ق / ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۵ م، سه بار به خوارزم و پنج بار به قلمرو خانان جَثَه در آن سوی سیحون لشکر کشید. با این حال فتح خوارزم ده سال پس از آغاز سلطنتش ممکن شد و عاقبت آنجا را ویران کرد.[14]
تیمور دشت قبچاق و مغولستان را فتح کرد و در سال ۷۸۳ ه.ق فرزند دهساله خود، میران شاه، را با سپاهی مأمور تسخیر خراسان کرد و خود نیز به آنها پیوست. تیمور نیشابور و هرات را تصرف کرد و در هرات از سرهای مردم منارهها ساخت. سپس مازندران را که تا سال ۷۵۰ ه.ق در تصرف باوندیان بود و این زمان مرعشیان بر آن حکومت میکردند، تسخیر کرد.[14][17]
حملهٔ سه ساله
در یورشی سه ساله که از ۷۸۸ تا ۷۹۰ ه.ق طول کشید آذربایجان، ارمنستان، گرجستان و شروان را نیز تصرف کرد و در سال ۷۹۳ ه.ق مردم خوارزم را قتلعام کرد.[14]
حملهٔ پنجساله
حملهٔ پنجساله او میان سالهای ۷۹۴ تا ۷۹۸ ه.ق صورت گرفت و پس از آن حکومت هر شهر را به یکی از فرزندان یا خویشاوندان خود سپرد. سپس مسکو را گشود و عازم هندوستان شد. در سال ۸۰۱ ه.ق آن جا را تصرف کرد و صدهزار نفر را به قتل رساند. پس از تقسیم شهرها و نواحی تصرفشده، به سمرقند بازگشت.[14]
حملهٔ هفتساله
تیمور در پاییز سال ۱۳۹۹ میلادی آخرین و طولانیترین سفر جنگی خویش، با نام «یورش هفتساله»، را به جانب نواحی غربی آغاز کرد. حملات تیمور منجر به شکست سلطان مملوک مصر و سلطان عثمانی شد. وی هنگام رهسپار شدن به این سفر جنگی، ادارهٔ سمرقند را به محمد سلطان، پسر بزرگ جهانگیر و اندیجان را نیز به اسکندر، پسر عمر شیخ واگذاشت.[18]
لشکرکشی تیمور به ایروان از سال ۸۰۲ تا ۸۰۷ هجری قمری (۱۳۹۹ تا ۱۴۰۴ میلادی) طول کشید. تیمور در طول این لشکرکشیها، شهرهای حلب، دمشق و بغداد را نیز تصرف کرد. تیمور در اواخر سال ۸۰۲ ه.ق (۱۴۰۰ میلادی) پیش از حمله به جانب سیواس، همسران و تعدادی از شاهزادگان را تحت سرپرستی عمر بهادر، پسر میران شاه، به سمرقند فرستاد.[18]
تیمور در ۲۰ ژوئیه ۱۴۰۲ میلادی در نبرد آنقره، سلطان معروف عثمانی مشهور به ایلدروم بایزید (به معنای صاعقه) را مغلوب و اسیر کرد. تیمور پس از لشکرکشی به آناتولی در ژوئن ۱۴۰۳ م. / ۸۰۶ ه.ق به پادشاهی متحد گرجستان حمله کرد و زمانی به فتوحات در آن سرزمین مشغول بود. پس از آن قصد فتح چین کرد و رهسپار آن جا شد. او با سپاهیانش تا کنار رود سیردریا نیز رفت، ولی در اُترار شهری در کنارهٔ شرقی این رود بیمار شد و در رمضان سال ۸۰۷ ه.ق / فوریه ۱۴۰۵ میلادی، در ۷۱ سالگی درگذشت.[19]
تیمور در مقبرهای در سمرقند به سال ۱۴۰۵ میلادی دفن شد، که خودش قبلاً دستور داده بود به صورت بنایی مجلل بسازند و مادر او بیبی خانم در آن دفن شده بود. پس از او عدهٔ دیگری از خاندان تیموری نیز در آن به خاک سپرده شدند. وقتی تیمور در آن جا مدفون شد، این مکان به گور امیر معروف شد.[20]
تیمور پس از ۳۶ سال سلطنت و بر جا گذاشتن قلمروی گسترده از خود ۳۱ پسر، نوه، نبیره و نبیرهزاده باقی گذاشت.[21] تیمور از ۷۷۸ ه.ق / ۱۳۷۷ م. تا هنگام مرگش در ۸۰۷ ه.ق / ۱۴۰۵ م، به مدت ۲۹ سال، جهانی را با تهاجمات و یورشهای مکرر و با خشونتی وصفناپذیر، در هم کوبید و بنیان تیموریان ایران را گذاشت که بلافاصله پس از مرگش، انحطاط و زوال و تجزیهٔ آن آغاز شد. بدین ترتیب فتوحات تیمور که به قیمت خونریزیهای دهشتبار و ویرانیهای بسیار به دست آمد، دیری نپایید. قلمرو تیمور با ظهور دو طایفهٔ ترکمان - قراقویونلو و آق قویونلو - تجزیه و بعدها توسط دولت صفوی یکپارچه و متمرکز شد.[14] هر چند به واسطهٔ ظهیرالدین محمد بابر، از نوادگان تیمور، دودمان شاهی گورکانیان هند یا «امپراتوری مغول هند» در سرزمین هندوستان بنا گذاشته شد که سرنوشت گورکانیان در هند بسیار متفاوت بود.
اخلاق و روش تیمور
موارد بسیار زیادی از قتلعامها و خشونتهای تیمور را در منابع تاریخی آوردهاند. اما تیمور علاوه بر آن، بسیاری از هنرمندان و دانشمندان شهرهای فتحشده را به پایتخت خود یعنی سمرقند میآورد. تیمور بسیاری از نقاشان برجسته و استادان معماری، فقیهان و نظایر آنها را به سمرقند آورد، که ایشان نقش بزرگی در تحولات بزرگ هنری و فرهنگی در عصر پس از تیمور داشتند.[14]
تیمور مردی دوستدار دانش و هنر بود و به عالمان و هنرمندان احترام بسیار میگذاشت و حتی هنگام قتلعام یک شهر دستور میداد، که از کشتن دانشمندان و فقیهان و هنرمندان خودداری کنند. وی با حافظ و خواجه علی سیاهپوش صفوی ملاقات دوستانهای داشتهاست و به درخواست خواجه علی، قبایل ترک بسیاری را که از آسیای کوچک اسیر کرده بود، آزاد کرد که این قبایل بعداً قزلباشان را تشکیل دادند.
او طی سه حمله سرتاسر ایران را تسخیر کرد. ادوارد براون در «تاریخ ادبیات» خود وقتی از دورهٔ تیموریان صحبت میکند از اعمال خشن او چند فقره را ذکر میکند که از آن جمله است: «در دهلی هزار اسیر هندی را سر برید (۸۰۱ ه / دسامبر ۱۳۹۸)؛ همچنین برپا کردن بیست کلهمناره در همان سال نزدیکی دمشق؛ و همینطور قتلعام مردم اصفهان در ۷۸۹ ه.ق / اوت ۱۳۸۷ م؛ و مانند اینها که اندکی از بسیار حوادث خونینی است که در آن بیاعتنایی تیمور به جان آدمیان را میتوان دید.»[22]
تمام تاریخدانان و سفرنامهنویسان، هارولد لمب و کلاویخو و دیگران در این نکته همرای اند، که تیمور همه جا را فتح میکرد تا بتواند سمرقند را چون شهری رؤیایی بسازد. گفته میشود ثروت امیر تیمور از طلا و نقره و سنگهای قیمتی و جواهرات، آن قدر زیاد بود که میتوانستند سطح زمین را با سکهٔ طلا فرش کنند و هر روز هزار مثقال طلا خرج آشپزخانه و شربتخانهٔ خصوصی او بود. بیرحمتر از این مرد در جهان یافت نمیشد و اگر مقابل چشم او صدهزار مرد و زن و کودک را سر میبریدند کوچکترین تأثیری در او نمیکرد. او خیلی به دینداری اهمیت میداد و در جامعهٔ اسلامی مورد توجه مردم و علما قرار گرفت.[20]
تیمور به رسم ایلیاتی درون چادر یا اگر هم در قصر سلطنتی بود روی زمین غذا میخورد. چون از نسل صحراگردان آسیای مرکزی بود غذای او اغلب کباب گوشت کره اسب بود. پیرو یکی از مذاهب اهل تسنن بود و به گفتهٔ خودش از چهلسالگی حتی یکوقت از پنج وقت نمازش قضا نمیشد مگر در هنگام جنگ. او برای ساختن سمرقند و قصرها و مساجد آن از تمام شهرهای ایران هنرمندان و صنعتگران را به آن جا برد. وقتی میخواست شهر زادگاه خویش کَش را تجدید بنا کند، دو تن از معماران به او قول داده بودند، که در موقع معینی ساختمانی را تمام خواهند کرد، اما موفق نشدند، تیمور آن دو را گردن زد. در ادارهٔ کشور و انتصاب فرماندهان ویژگیهایی داشت که به خوبی جدیت او را نمایان میساخت. کسی را به فرماندهی سپاه انتخاب میکرد، که از نظر منش و شخصیت سنگدلتر، دیندارتر و بیرحمتر باشد.[20]
در سخن گفتن از لغات فارسی، ترکی و عربی استفاده میکرد. کسانی را که به او خیانت میکردند، سخت سرکوب میکرد و دستور میداد پوستشان را زندهزنده بکَنند.
از مورخان دورهٔ تیموری شرفالدین علی یزدی میگوید: «مقصود او بلندی نام و فتح کشور بود و به جهت تحصیل اسباب این دو مطلب پروا نداشت که مُلکی با خاک یکسان شود یا خلقی با تیغ بیجان شود. حیات و عافیت جمیع افراد بشر را در مقابل ترقی و استیفای خواهش خود فدا میکرد.»
وقتی که لرستان را در ۱۳۸۵ م. / ۷۸۷ ه.ق فتح کرد جنگجویانی را که در خرمآباد در برابر او پایداری کرده بودند، زنده از پرتگاههای بلند به درون درهها پرتاب کرد.[20]
در ۱۹۴۱ م. همزمان با حملهٔ هیتلر به شوروی که نزد روسها به جنگ میهنی مشهور شد، خاورشناسان شوروی قبر تیمور را شکافتند تا بتوانند از روی شکل جمجمهاش مجسمهٔ او را بسازند. بعد از ۵۷۵ سال اسکلت او سالم بود و پای چپش کوتاهتر از پای راستش بود و روی جمجمهاش هنوز مقداری از ریش او که حنایی رنگ بود وجود داشت.[20]
قتلعام مردم اصفهان
در ۷۹۰ ه.ق / ۲۷ اوت ۱۳۸۷ میلادی تیمور گورکان اصفهان را فتح کرد ولی به سبب آن که عدهای از مردم اصفهان به رهبری علی کچهپا بر او شوریدند و مأموران وصول باج را کشتند، به قتلعام مردم فرمود. مورخان نوشتهاند که هفتاد هزار نفر از مردم کشته شدند و از سرهای شان منارههای زیادی ساخت. تیمور تا نوامبر ۱۳۸۷ میلادی (آذرماه) به مدت سه ماه در اصفهان باقی ماند و سپس در دسامبر ۱۳۸۷ م. به سمت شیراز رهسپار شد تا سلسلهٔ آل مظفر را از میان بردارد.[23][24]
شهر اصفهان از نظر آبادی و صنعت و هنر در مرکز فلات ایران برای کلیهٔ کسانی که به ایران هجوم میآوردند، مورد توجه بود. تیمور زمانی که در خراسان بود دچار نوعی بیماری شد که پزشکان تشخیص دادند که این بیماری ناشی از گرمی مزاج است و تنها آبلیموی شیراز است که رفع این بیماری میکند. تیمور از این جهت نامهای به شاه منصور از آل مظفر فرستاد و از او خواست، که چندین ظرف بزرگ آبلیموی شیراز بهسرعت به خراسان بفرستد. شاه منصور در جواب تیمور نوشت: «من دکان عطاری ندارم که تو مرا تحقیر میکنی و خیال میکنی که از نسل چنگیز هستی و من برای تو آب لیمو بفرستم. این کار خیال باطلی است. اگر هم آبلیموفروش بودم برای تو نمیفرستادم.» در آن زمان آل مظفر بر کرمان، شیراز، اصفهان و خوزستان فرمانروا بودند و مرکز حکومت آنان شیراز بود. حاکم اصفهان عموی سلطان زینالعابدین پادشاه مظفر بود و نظر داشت که اگر تیمور به اصفهان حمله کند ما باید دروازههای شهر را روی او باز کنیم ولی شاه منصور مظفری اعتقاد داشت که باید در مقابل تیمور ایستادگی کرد.[20]
در آن موقع اصفهان دارای دیوار و برج و باروی محکمی بود که قطر آن، آن قدر پهن بود که یک گاری میتوانست روی دیوار شهر حرکت کند. تیمور لنگ از راه همدان و گلپایگان خود را به سِدهٔ اصفهان (خمینی شهر کنونی، شهری نزدیک اصفهان) رسانید و در آنجا پس از کسب اطلاعات وسیعی از وضعیت اصفهان، شهر را از بهار سال ۷۸۹ ه.ق محاصره کرد. علمای شهر به اتفاق حاکم شهر توافق کردند که از تیمور امان بخواهند و در عوض به او باج و خراج بدهند تا شهر دچار قتل و کشتار نشود. در این موقع امیرمنصور مظفری برای جمعآوری سپاه از طریق شیراز به خوزستان بهویژه دزفول رفت.[20]
امیر حملهٔ خود را آغاز کرد و حدود هفتاد هزار نفر را کشت و بچههای یتیم زیادی در شهر به جا ماندند. تیمور ابتدا مردم باقیمانده را وادار کرد که کشتهشدگان تاتار را دفن کنند. در نزدیک مسجد جامع اصفهان در یک منطقهٔ مرتفع تمام بچههای کشتهشدگان توسط یکی از بزرگان شهر جمعآوری شدند. امیرتیمور وقتی که به سمت کودکان نظر کرد، پرسید که این نگونبختان خاکنشین کیستند؟ آن مرد بزرگ گفت: کودکان بینوا هستند که پدر و مادرشان به تیغ سربازان تو هلاک شدهاند. تیمور چیزی نگفت و به آن سویی راند و چنان نمود که ایشان را ندیدهاست.[20]
پس از این قتلعام، تیمور با سپاهیان خود به سمت شیراز حرکت کرد. اهالی شهر دروازهها را گشودند در حالی که ملک منصور از آل مظفر در دزفول بود. او بعد از آن که هر کس از آل مظفر را که در شیراز اسیر نموده بود کشت به مردم صدمهای وارد نکرد و شاعر بزرگ شیراز یعنی حافظ را خواست و به او گفت که من قسمت بزرگی از جهان را به ضرب شمشیر گشودم و هزاران شهر را ویران کردم تا پایتختهای خود را آباد و زیبا کنم و تو آن را که سمرقند باشد به خال هندویی میبخشی. خواجه فیالبداهه جواب داد، ای سلطان این بخششهای بیجا بود که مرا به این روزگار فلاکت بار انداخت. تیمور از این جواب حافظ خوشش آمد و او را بخشید و انعامی به او داد.[20]
فتح لرستان
همزمان با یورش تیمور به ایران، اتابک عزالدین بر لرستان حکومت میکرد. تیمور طی حملات متعدد که به یورشهای سه ساله و پنج ساله و هفت ساله شهرت دارند، دو بار لرستان را آماج تاخت وتاز خود ساخت و بسیاری از شهرها، روستاها و مردم این ناحیه را نیست و نابود گردانید.
تیمور در یورش سه ساله (۷۹۰–۷۸۸ ه.ق) پس از آنکه بیشتر نواحی شرقی ایران را ویران کرد رو به جانب غرب ایران و لرستان نهاد. به نوشته صاحب روضه الصفا، پیش از این یورش، به تیمور خبر رسیده بود که عزالدین، حاکم لر کوچک، قافله حجاز را که از لرستان عبور میکردهاند اموال ایشان برده و در خاطر تیمور رسوخ یافته بود که به وقت فرصت انتقام حجاج را از او بگیرد.[25]
تیمور لنگ در سال ۷۸۸ه.ق به لرستان یورش آورد و ملک عزالدین را در قلعه ای نزدیک بروجرد موسوم به قلعه رومیان دستگیر کرد. به ادعای ابنعربشاه، تیمور گرداگرد آن قلعه را گرفت و نائبش را به حصار افکند، صاحب قلعه را مرد و اسباب نبرد مهیا نبود و کمک افزاری نداشت، چون مرد متوکل نشسته و بلا از جایی که گمان نداشت، فرا رسیده راه تدبیرش بسته بود ناگزیر سر به اطاعت فرو آورد و امان خواست و تسلیم شد.[26]
تیمور پس از گشودن فیروزکوه و بیهق به سوی ری سرازیر شد، آن شهر را برای همیشه ویران کرد، پس از آن به سوی قم حرکت کرد و دژ گیو را تسخیر نمود، سپس به سوی بروجرد حرکت کرد و در ربیع الاخر سال ۷۸۸ه.ق به پشت دروازههای بروجرد رسید. عزالدین که با فرمانروایان عراق هم پیمان و نیرویی داشت راضی نشد که فرمانبردار امیر ترک شود، عزالدین را با همه قوا از داخل لرستان بیرون کشیده و در بروجرد مستقر شد. در نزدیکی شهر نزاع سختی درگرفت که نهایتاً شکست بر لران افتاد و عزالدین با جنگ و گریز به سوی خرمآباد عقبنشینی کرد، تیمور هم بر شدت حمله افزود و راه او را به خرمآباد بست، وی از روی ناچاری از جنوب رودِ سیلاخور خود را به قلعه رومیان رسانید، تیمور هم قلعه را محاصره کرد. سرانجام با دادن امان، عزالدین را با فرزندش سیدی احمد از قلعه بیرون کشید، عزالدین را به سمرقند و سیدی احمد را به اندکان تحت نظر روانه نمود، آنگاه به شهر بروجرد سرازیر شد، اما مردم تسلیم نشدند و پس از مدتی مقاومت شهر گشوده شد و تیمور دستور قتلعام صادر کرد، پس از فتح و قتلعام شهر، تیمور مردی به نام سیف الدین قلدانش را حاکم و خود به سوی خرمآباد حرکت کرد.[27] تیمور پس از رسیدن به خرمآباد، حکم کرد تا آتش نهب و غارت در آن حوالی زدند و قلعه خرمآباد(فلک الافلاک) را مسخر ساخته ویران گردانیدند و اکثر لران را به دست آورده از پای درآوردند.[28]تیمور در این یورش خرمآباد را غمکده گردانید.[29][30] تیمور در یورش دوم خود، موسوم به یورش پنج ساله(۷۹۴ه.ق) مجدداً برای خواباندن طغیانهایی که در ایران برخاسته بود به این سرزمین رهسپار شد. وی چون شنیده بود که عزالدین دوباره عاصی شده سر به اطاعت فرو نمیآورد. مجدداً به لرستان لشکرکشی کرد. تیمور پس از آنکه بروجرد را تسخیر کرد، به طرف خرمآباد مرکز حکمرانی گ عزالدین روانه شد. عزالدین چون توان مقابله با لشکریان تیمور را در خود نمیدید، ناچار رو به گریز نهاد. تیمور شب را نزدیک خرمآباد اردو زد و فردای آن روز گروهی از سپاه خود را برای تصرف خرمآباد تعیین کرد، دستههایی نیز برای سرکوب یاغیان به اطراف و جوانب گسیل داشت و پسرش «میرانشاه» را به تعقیب عزالدین فرستاد و خود به سوی شوشتر عزیمت کرد و در طول راه، کشتار و خرابی بسیار کرد. میرانشاه نیز که به دنبال عزالدین رفته بود، چون شنیده بود عزالدین به قلعه «منگره» یکی از قلاع صعب العبور بالاگریوه پناه جسته، بدان سو روانه شد، ولی در آنجا اثری از وی مشاهده نکرد، پس به ناچار به سوی تیمور بازگشت و در نزدیکی رودخانه «زال» به او پیوست.
پس از گذشت این طوفان سهمناک و تصرف فارس و بغداد و آذربایجان به دست تیمور، به نظر میآید عزالدین که دیگر دریافته بود تمامی سرزمین ایران به تصرف تیمور درآمده و متحدانش را نیز از دست دادهاست، ناگزیر سر به انقیاد تیمور فرود آورد و پذیرفت که سالیانه مالیات قلمرو خود را بطور کامل بپردازد.
عزالدین حتی در لشکرکشی تیمور بر ضد بایزید عثمانی شرکت کرد، ولی پسرش سیدی احمد تحت هیچ شرایطی حاضر به تمکین و فرمانبرداری از تیمور و عمال و کارگزارانش نبود و یاغی در کوهها به سر برد و مانع از رسیدن مالیات لرستان به دیوان تیمور میشد.
این عمل خشم محصل مالیاتی تیمور (باسقاق) را که عزالدین همچون حاکمی پوشالی، بیاختیار در دست وی قرار داشت، برانگیخت و نسبت به عزالدین به سبب رفتارهای پسرش بی حرمتیهای زیادی روا داشت. سرانجام خشم محصل مالیاتی تیمور به اوج رسید تا آنجا که دستور داد پوست عزالدین را کنده و پر از کاه سازند و به نزد تیمور که در سلطانیه اقامت داشت بفرستند. به دستور تیمور پوست پر از کاه عزالدین را برای درس عبرت دیگران به مدت یک هفته در بازار شهر سلطانیه به دار آویختند.[31]
تیمور جهانگیر
تیمور فاتح بزرگی بود و تقریباً هیچگاه شکست نخورد و همهٔ جهان پیرامونش را فتح کرد. حتی سرزمینهای دوردستی مثل هند و بخشهایی از سوریه و مناطق شرقی ترکیه کنونی و مسکو پایتخت روسیه کنونی از هجوم تیمور در امان نماندند. فتوحات پیدرپی تیمور خود نشانگر آگاهی عمیق او از امور رزمی و دقت زیاد او به امور تدارکاتی جنگ هستند.
شیوهٔ تیمور در سرکوب حاکمان مناطق بر تسلیم و ابقا استوار بود. حاکمی که تسلیم میشد به عنوان حاکم دستنشانده در منصب خویش ابقا میگردید و اگر سرکشی میکرد به شدت سرکوب و تنبیه میشد؛ مثلاً هنگامی که امیر ولی (که بر حکومت گرگان و استرآباد ابقا شده بود) سرکشی کرد تیمور به آن نواحی لشکر کشید و او را سرکوب کرد.[32]
پس از مرگ تیمور تمام سرزمینهایی که او فتح کرده بود (به استثنای خراسان بزرگ که شامل ماوراءالنهر و بخش بزرگی از افغانستان فعلی و تمامی خراسان کنونی و بخشی از سیستان میشد) بهسرعت از تصرف جانشینان تیمور خارج شد.[33]
روابط تیمور با پادشاهان اروپا
این نامه از قدیمیترین نامههای مهردار فرمانروایان ایران است که در آسیای صغیر و ۱۲ روز پس از شکست تاریخی عثمانیها و اسارت سلطان بایزید ایلدرم نگاشته شدهاست. نامه لحنی دوستانه دارد ولی پر از غلطهای نوشتاری است (نامه توسط اسقف سلطانیه نگارش شدهاست) و اصل آن به شمارهٔ ۹۳۷ در خزانهٔ اسناد رسمی در پاریس بایگانی و مورخ به تاریخ سهشنبه ۱۸ مرداد ۷۸۱ ه.خ) غرهٔ محرم سنهٔ ۸۰۵ هجری برابر ماه اوت ۱۴۰۲ مسیحی) میباشد. نامهٔ تیمور توسط «فری جوآن مارحسیا مطران» معروف به «جان دوم» کشیش بزرگ منطقهای که سلطانیه در مرکز آن قرار داشت و اصالتاً از مردم ایتالیا و فرقهٔ فرانسیسکن بود فرستاده شد. وی در ژوئن ۱۴۰۳ به پاریس رسید.[34]
بازماندگان تیمور
از پسران وی، عمر شیخ و جهانگیر که پسران اول بودند در زمان حیات تیمور درگذشتند و میرانشاه و شاهرخ نیز چون مورد توجه پدر نبودند برای جانشینی انتخاب نشدند[35] و تیمور، پیرمحمد جهانگیر را که در آن زمان والی کابل بود، به جانشینی شهرهای خود برگزید.[36][37] سیاست تیمور در ادارهٔ شهرهای تسخیر شده، واگذاری حکومت هر ولایت به یکی از اعضای خاندانش یا حکامِ محلیِ مورد اعتماد و قرار گرفتن خودش در رأس همهٔ امور بود.[38] با اعلام خبر مرگ تیمور، این امیرزادگان و مدعیانِ سلطنت، بر سر جانشینی او به کشمکش پرداختند و به این ترتیب اندکی بعد از مرگش، منازعات طولانی خانوادگی و درونی بین بازماندگان او آغاز شد.
در آغاز، همراهان تیمور مرگ «صاحبقران» (لقبی برای پادشاهی با سی سال سلطنت)[39] را پنهان داشتند و بهعلاوه طرح حمله به چین را بی آن که لغو نمایند، متوقف کردند. همچنین چون نوهٔ تیمور که بنا به وصیتش جانشین او میشد یعنی پیرمحمد فرزند میرزا جهانگیر در آن هنگام دور از پایتخت و در حدود غزنین بود، موقتاً، شخص دیگری را به نیابت از او جانشین تیمور نمودند.
این شخص خلیل سلطان، پسر دیگر تیمور بود[39] و در آن هنگام با لشکر تیمور همراه و حاضر شده بود. البته این اقدام هم فایدهای نبخشید و به زودی با مخالفت بازماندگان مواجه شد. بهتدریج این اختلافات طولانی شد و دامنه پیدا کرد. چنانکه در اندک مدتی، این توطئهها و تحریکات، میراث عظیم تیمور را به حکومتهای مستقل و متخاصم تبدیل کرد.[40]
بر خلاف چنگیزخان که پسرانش بلافاصله بعد از او، با ولیعهدی که او برگزیده بود کنار آمدند و با حفظ اتحاد، از فروپاشی امپراتوری جلوگیری کردند، بازماندگان تیمور به درگیری با هم پرداختند. بازماندگان تیمور که بیشتر نوادگان او بودند، پس از مرگش به مخالفت با یکدیگر پرداختند و قلمرو وسیعی را که او با وجود آن همه جنگ و شقاوت به هم پیوند داده بود، تجزیه نمودند.[40]
پسران تیمور
- غیاثالدین جهانگیر (زادهٔ ۱۳۵۶ م) – از الجای خاتون آغا
- عمرشیخ میرزای یکم (زادهٔ ۱۳۵۶ م) – از تولون آغا
- جلالالدین میرانشاه (زادهٔ ۱۳۶۶ م) – از منگلی آغا
- معینالدین شاهرخ (زادهٔ ۱۳۷۷ م) – از توغای تورخان آغا
دختران تیمور
- آکا بیگی، ازدواج با محمد بیگ، پسر امیر موسی – از الجای خاتون آغا
- نامعلوم، ازدواج با سلیمان میرزا –مادر نامعلوم
- نامعلوم، ازدواج با کومالزا میرزا – مادر نامعلوم
- سلطان بخت بیگم، ازدواج نخست با محمد میرکه، ازدواج دوم، ۱۳۸۹/۹۰، با سلیمان شاه – از الجای ترکان آغا
پسران جهانگیر
- محمد سلطان
- پیرمحمد جهانگیر
پسران عمرشیخ میرزای یکم
- پیرمحمد بن عمرشیخ یکم
- اسکندر بن عمرشیخ یکم
- رستم بن عمرشیخ یکم
- بایقرا بن عمرشیخ یکم
- منصور بن بایقرا
- حسین بن منصور
- بدیعالزمان
- محمد معین
- مظفر حسین
- ابراهیم حسین
- بدیعالزمان
- حسین بن منصور
- منصور بن بایقرا
پسران میرانشاه
- خلیل سلطان
- ابوبکر میرزا
- عمر میرزا
- محمد میرزا
- ابوسعید میرزا
- عمرشیخ میرزای دوم
- ظهیرالدین محمد بابر
- جهانگیر میرزای دوم
- عمرشیخ میرزای دوم
- ابوسعید میرزا
پسران شاهرخ میرزا
- میرزا محمد تراغای – شناختهشده با نام الغبیگ
- غیاثالدین بایسنقر
- علاءالدوله میرزا
- سلطان محمد
- میرزا ابوالقاسم بابر
- سلطان ابراهیم میرزا
- میرزا سویورقاتمیش خان
- میرزا محمد جوکی
جستارهای وابسته
پانویس
- Muntakhab-ul-Lubab, Khafi Khan Nizam-ul-Mulk, Vol I, p. 49. Printed in Lahore, 1985
- W. M. Thackston, A Century of Princes: Sources on Timurid History and Art, (1989), p.239
- دانشنامه جهان اسلام بایگانیشده در ۲۹ ژوئیه ۲۰۱۳ توسط Wayback Machine
- Josef W. Meri (2005). Medieval Islamic Civilization. Routledge. p. 812. ISBN 978-0-415-96690-0.
- "Timur | Biography, Conquests, Empire, & Facts". Encyclopedia Britannica. Retrieved 2020-05-28.
- لغتنامهٔ دهخدا، سرواژهٔ تیمور
- B.F. Manz, "Tīmūr Lang", in Encyclopaedia of Islam, Online Edition, 2006
- Maria Subtelny, Timurids in Transition, 40: "Nevertheless, in the complex process of transition, members of the Timurid dynasty and their Persian Mongol supporters became acculturate by the surrounding Persianate millieu adopting Persian cultural models and tastes and acting as patrons of Persian culture, painting, architecture and music." pg 41: "The last members of the dynasty, notably Sultan-Abu Sa'id and Sultan-Husain, in fact came to be regarded as ideal Perso-Islamic rulers who develoted as much attention to agricultural development as they did to fostering Persianate court culture." Jump up ^
-
- بریون، مارسل، منم تیمور جهانگشا، ترجمهٔ ذبیحالله منصوری، کتابخانهٔ مستوفی، تهران ۱۳۷۴
- هفتهنامهٔ امرداد، شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۱، سال سیزدهم، شمارهٔ ۲۹۰، ص ۸.
- دانشنامه رشد، تیمور لنگ بایگانیشده در ۳ اکتبر ۲۰۱۸ توسط Wayback Machine
- "Timur | Biography, Conquests, Empire, & Facts". Encyclopedia Britannica. Retrieved 2020-05-28.
- دانشنامهٔ رشد، تیمور لنگ بایگانیشده در ۳ اکتبر ۲۰۱۸ توسط Wayback Machine
- ابن عربشاه، عجایب المقدور فی اخبار تیمور، ترجمه محمدعلی نجاتی
- سفرنامه کلاویخو، ترجمه مسعود رجبنیا، فصل یازدهم: از جیحون تا سمرقند
- مجد, مصطفی (1388). ظهور و سقوط مرعشیان. نشر رسانش. ISBN 978-600-5011-15-9. External link in
|title=
(help) - فتحنامهٔ تیمور در نبرد آنکارا (۱۴۰۲)، تصحیح: اسماعیل آکا، ترجمه: اکبر صبوری.
- مهدی گلیپور، مقالهٔ نبرد آنقره (رویارویی تیمور و بایزید عثمانی)، دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجفآباد اصفهان، ۱۳۹۰ خورشیدی، صص ۱۶–۲۰
- روزنامهٔ شرق، دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۸۵–۱۱ سپتامبر ۲۰۰۶
- خواندمیر، ۱۳۱۷ ه.خ صص ۳۳۹–۳۴۰
- براون، ادوارد، تاریخ ادبیات ایران، ترجمه علی اصغر حکمت؛ از سعدی تا جامی، چاپخانهٔ بانک ملی ایران، تهران، ۱۳۲۷
- تیمور لنگ و قتلعام مردم اصفهان، منارهای از جمجمهها
- میرجعفری. تاریخ تیموریان و ترکمانان.
- میرخواند، تاریخ روضة الصفا، جلد ۶، ۱۴۴
- ابنعربشاه، عجایب المقدور فی اخبار تیمور، ترجمه محمدعلی نجاتی، ۶۰
- خودگو، سعادت، اتابکان لر کوچک ، انتشارات افلاک ۱۳۸۷
- میرخواند، صفوة الصفا، جلد ۶، ۱۴۶
- خواند امیر، حبیب السیر، جلد ۳، انتشارات خیام، ۴۳۸
- خودگو، سعادت، قلعه فلکالافلاک: دژ شاپورخواست ، انتشارات افلاک، ۶۱
- خودگو، سعادت، اتابکان لر کوچک ، انتشارات افلاک ۱۳۸۷
- شرفالدین علی یزدی، ج ۱، ص ۲۵۷
- تیمور+لنگ دانشنامه رشد
- میرجعفری، حسین، تاریخ تیموریان و ترکمانان، سمت، ۱۳۷۵ (ص ۱۸۷)
- معینالدین نطنزی، ص ۴۳۵
- تاجالسلمانی، ج ۸، گ ۲۲ پ
- غیاثی، ص ۲۱۲
- جعفری، مقدمهٔ زریاب، ص ۵
- بریون، مارسل، منم تیمور جهانگشا، ترجمهٔ ذبیحالله منصوری، کتابخانهٔ مستوفی، تهران ۱۳۷۴
- دانشنامهٔ رشد، جانشینان تیمور بایگانیشده در ۳ اکتبر ۲۰۱۸ توسط Wayback Machine
منابع
- طبقات پادشاهان اسلام لینپول ترجمهٔ عباس بخت
- دانشنامهٔ رشد، تیمور لنگ
- دانشنامهٔ رشد، جانشینان تیمور
- لغتنامهٔ دهخدا
- فرهنگ فارسی معین
- غفاریان، سیروس، تیمور لنگ و قتلعام مردم اصفهان، منارهای از جمجمهها
- براون، ادوارد، تاریخ ادبیات ایران، به تصحیح علیاصغر حکمت، از سعدی تا جامی، چاپخانهٔ بانک ملی ایران، تهران، ۱۳۲۷
- تاجالسلمانی، شمسالحسن، ج ۸، چاپ عکسی از نسخهٔ خطی کتابخانهٔ لالا اسماعیل افندی، ش ۳۰۴، با ترجمهٔ آلمانی از هانس روبرت رومر، ویسبادن ۱۹۵۵
- یزدی، شرفالدین علی، ظفرنامه: تاریخ عمومی مفصّل ایران در دورهٔ تیموریان، چاپ محمد عباسی، تهران ۱۳۳۶
- اسماعیلی، امیر، جهانگشایی تاریخ، تیمور فاتح، انتشارات شقایق، تهران ۱۳۶۹
- صفیزاده، تاریخ پنج هزارساله ایران، جلد دوم، انتشارات آرون، تهران ۱۳۸۲
- لمب، هارولد، تیمور لنگ، ترجمهٔ علی جواهرکلام، امیرکبیر، تهران ۱۳۳۴
- رجبنیا، مسعود، سفرنامهٔ کلاویخو، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران ۱۳۳۷
- بریون، مارسل، منم تیمور جهانگشا، ترجمهٔ ذبیحالله منصوری، کتابخانهٔ مستوفی، تهران ۱۳۷۴
- غیاثالدین بن همامالدین خواندمیر، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افراد البشر، چاپ خیام، جلد ۳ و ۴
- عجائب المقدور فی تاریخ تیمور، چاپ بنگاه ترجمه و نشر کتاب
- تیمور گورکان، تزوکات تیموری، تحریر ابوطالب حسینی تربتی به فارسی، آکسفورد ۱۷۷۳، چاپ افست تهران ۱۳۴۲
- گلیپور، مهدی، مقالهٔ نبرد آنقره (رویارویی تیمور و بایزید اول عثمانی)، گروه تاریخ دانشگاه آزاد نجفآباد، ۱۳۹۰