محمد بن علی شلمغانی
ابو جعفر محمد بن علی شلمغانی معروف به ابن ابی العزاقری و ابن ابی العزاقیر یا ابوجعفر محمد بن علی الشلمغانی (وفات در سال ۳۲۲ ه.ق/ ۹۳۳ م) از روحانیان و نویسندگان شیعه برجسته زمان غیبت صغری بودهاست. او دستیار حسین روح نوبختی (سومین نایب امام دوازدهم شیعه) و مأمور او در بغداد بود. شلمغانی ادعا کرد که او سفیر واقعی و برحق اوست و البته او بعداً بهطور کلی قضیه وجود امام غایب را انکار کرد. با نفوذی که خاندان نوبختی داشتند، توسط دولت عباسی اعدام شدند.[1]
زندگینامه
او از مردم روستای شلمغان از حومههای واسط بود. او از اصحاب حسن عسکری امام یازدهم شیعیان بود. در زمانی که سومین نایب امام زمان مورد غضب وزیر عباسی قرار گرفت و برای مدتی پنهان شد، او شلمغانی را بعنوان واسطه بین خود و شیعیان تعیین کرد. گفته شدهاست که الشلمغانی از آغاز مورد توجه شیعیان بود. هنگامی که ابوجعفر عمری حسین بن روح را در حضور سایر وکلا به عنوان نایب خاص تعیین نمود، شلمغانی غائب بود ولی بعد از این جلسه رهبران شیعه و سایر وکلا به خانه او شتافته و شلمغانی را از واقعه با خبر نمودند.[2]
در سال ۳۱۲ حسین بن روح مدتی به خاطر نپرداختن یک سری وجوهات خلافت به دارالخلافه خلیفه عباسی مقتدر به زندان افکنده شد. در این زمان شلمغانی نه تنها ادعا نمود که باب امام زمان است بلکه بعدها ادعا نمود که خود امام زمان شیعیان است. رقابت بر سر نیابت امام زمان بین حسین بن روح و شلمغانی حتی در زمان زندانی بودن حسین بن روح بسیار بالا گرفت. حسین بن روح نامهای منسوب به امام زمان منتشر نمود که شلمغانی را لعن کرده بود.[2] سرانجام شلمغانی به زندان خلیفه عباسی افکنده افکنده شد و در سال ۳۲۲ اعدام شد.[1]
عقاید و پیروان
شلمغانی میکوشید تا برخی از وکلای امامیه و خاندان ایشان را به پذیرش آیین حلولیه و تناسخ ارواح متقاعد سازد؛ لذا پس از مدتی اعلام داشت که روح محمد در جسم سفیر دوم (محمد بن عثمان)، و روح علی بن ابیطالب در جسم سفیر سوم (حسین بن روح) و روح فاطمه زهرا در جسم ام کلثوم (دختر سفیر دوم) حلول کردهاست. در همان حال شلمغانی از طرفداران خود میخواست تا این راز را فاش نسازند، زیرا عقیده حق است.[3]
شلمغانی در نزد خاندان بنی بسطام، خاندان بسطام یکی از خاندان نامدار قدیم بودهاند که در دستگاه خلفای بغداد و امرای اطراف سالیانی عهدهدار پارهای از مشاغل مهم دیوانی بودهاند و از آن خانواده ابوالعباس احمد بن محمد بن بسطام و پسرانش ابوالقاسم علی و ابوالحسن محمد به آل فرات بستگی داشتند و ابوالحسین محمد داماد حامدبن عباس وزیر بود. این طایفه ابتداء مثل آل فرات از فرقه امامیه طرفداری میکردند ولی پس از قیام شلمغانی پیرو عقیده او شدند و به همین جهت قاهر خلیفه در سال ۳۲۲ق مأمورین مخصوص گذاشت تا خانههای ابوالقاسم علی و ابوالحسین محمد را تحت نظر بگیرند..
فرجام
این حکایت، در میان طایفه بنی نوبخت شیوع یافت و حسین بن روح هم، به تمام شیعیان نامه نوشت و ابو جعفر شلمغانی را لعنت کرد، و مردم را از معاشرت با وی و دوستداران او، کسانی که گفته او را قبول میکردند یا با وی سخن میگفتند، بر حذر داشت، تا چه رسد که او را دوست بدارند. سپس توقیعی منسوب به صاحب الزمان خطاب به نایبش و در لعن شلمغانی و دوری از او و پیروان او و کسانی که به گفته او رضایت داده و بعد از این توقیع به دوستی او باقی میمانند، منتشر شد و نسخههای آن در دیگر شهرها و بلاد دست بدست گردید.»[4][5][6]
آلبسطام در اختلافات میان ایشان و شلمغانی جانب شلمغانی را گرفتند[7] و تا پایان کار شلمغانی در سال ۳۲۲ق جزو هواداران او بودند[8] و از آن پس نیز همچنان نام وابستگان به آنها در صفوف فرقه «عزاقریه» دیده میشود. طرفداران شلمغانی بنام فرقه «عزاقریه» شناخته میشده و حداقل تا سال ۳۴۰ق در بغداد حضور داشتهاند.[7]
پانویس
- Momen، Moojan (۱۹۸۵). An Introduction to Shi'i Islam. Yale University Press. ص. ۱۶۳. شابک ۰۳۰۰۰۳۵۳۱۴.
- Sachedina، Abdulaziz Abdulhussein (۱۹۸۱). Islamic messianism: the idea of Mahdī in twelver Shīʻism. SUNY press. ص. ۹۵-۹۶. شابک ۰-۸۷۳۹۵-۴۴۲-۴.
- بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۳۷۲
- الغیبه[شیخ طوسی]، ص ۴۰۳، حدیث ۳۷۸
- غیبة طوسی. ص ۲۵۱
- «توقیع ناحیه مقدسه در لعن شلمغانی». بایگانیشده از اصلی در ۵ اوت ۲۰۰۸. دریافتشده در ۲۸ آوریل ۲۰۰۸.
- مکتب در فرایند تکامل ص ۳۳۳ (غیبت شیخ ص ۲۴۸)
- کامل ابن اثیر ۲۹۰:۸