سید حسنی
به اعتقاد شیعیان، سید حسنی جوانیست از نوادگان حسن مجتبی، امام دوم شیعیان، که در آخر الزمان از اطراف سرزمین گیلکان برمیخیزد و با صدای بلند میگوید که به فریاد مهدی آل محمد برسید که از شما کمک میطلبد.[1] او با سپاهی که بیشترش از مردم طالقان است، به کوفه لشکرکشی میکند و پس از پیروزی در آنجا، با مهدی بیعت میکند.
اکثر روایات در مورد سید حسنی ضعیف هستند و نجمالدین طبسی بر این باور است که به جز آنکه خروج او از علائم ظهور است، بقیهٔ اطلاعات در مورد او قابل اعتماد نیستند.[2]
از جعفر صادق، امام ششم شیعیان، درباره سید حسنی اینگونه روایت شدهاست:[3]
حسنی، آن جوانمرد خوشرویی که از طرف سرزمین گیلکان خروج میکند و با بیان فصیح فریاد میزند: «ای آل احمد! اجابت کنید دردمند پریشان حال را و از پیرامون ضریح جدش رسول خدا ندا میکند» پس گنجینههای الهی در طالقان او را اجابت میکنند. [آنها] گنجهایی از طلا و نقره نیستند؛ بلکه مردانیاند همانند قطعههای آهن. بر اسبهای چابک سوار شده و حربههایی به دست میگیرند. پیوسته ستمگران را میکشند، تا اینکه وارد کوفه میشوند؛ در حالیکه بیشتر جاهای زمین از لوث وجود بی دینان پاک گشته، سید حسنی آنجا را محل اقامت خود قرار میدهد.»
امام ششم شیعیان، جعفر صادق[4] اشاره دارد:
۴۰٬۰۰۰ نفر از افرادی که پیرو سید حسنی هستند و متمایل به گروه زیدیه میباشند، از آن سید جوان جدا میشوند و از دیدشان، همه دلایل و معجزههای حجت بن الحسن (مهدی) سحر و جادو پنداشته میگردد و با وی به مبارزه میپردازند. آن چهل هزار نفر با شعار دینی و قرآن به صف درآیند و با او عداوت میکنند و مصحف و قرآن به گردنشان آویزان مینمایند... لکن در هنگامی که معجزهها و برهانهایی را که مهدی به آنها ارائه میدهد نمیپذیرند و در برابرش ستیزگی میکنند، مهدی تمامی آنها را همانند خوارج نهروان به خاک نهاده و به قتل میرساند.[5] مدارکی که سید حسنی از مهدی درخواست میکند اینگونه گفته شدهاند: عصا، انگشتر، پیراهن، زره فاضل ،عمامه سحاب، اسب یربوع، شتر عضبا، قاطر دل دل، الاغ یعفور، و اسب براق پیامبر اسلام، و قرآن علی بن ابیطالب.[6]
نبرد های حسنی در ایران
در روایتی از امام اول شیعیان علی بن ابیطالب آمده است:
حسنی که حاکم طبرستان است با نیروهای خود به نیشابور حمله می کند.پس از فتح آنجا به اصفهان و از آنجا به سوی قم می رود.جنگ سختی بین او و اهل قم صورت می گیرد که عده زیادی کشته می شوند و قمی ها شکست می خورند.حسنی اموال آنها را غارت کرده زنان و بچه هایشان را اسیر کرده و خانه هایشان را خراب می کند.اهل قم فرار می کنند و به کوهی به نام "وراردهار" (اردهال) پناه می برند.حسنی چهل روز شهر را اشغال می کند.بیست نفر را می کشد و دو نفر را به دار می آویزد سپس از آنجا می رود[7]
بیعت حسنی با مهدی
از جعفر صادق روایت شده است:
خبر ظهور مهدي به او و يارانش ميرسد. اصحاب به حسني ميگويند: «اي پسر رسول خدا ! اين شخص كيست كه به قلمرو ما وارد شده است؟» حسني ميگويد: «برويم ببينيم او كيست و چه ميخواهد؟» به خدا قسم ! اين در حالي است كه او ميداند اين شخص، مهدي است و او را ميشناسد، ولي با اين كارش ميخواهد او را به اصحابش بشناساند. حسني خارج ميشود و ميگويد: «اگر تو مهدي آل محمد هستي، كجا است چوب دستي جدت رسول خدا و انگشترش و لباسش و زرهاش كه فاضل نام داشت و عمامهاش به نام سحاب و اسبش به نام يربوع و شترش به نام عضباء و قاطرش به نام دلدل و الاغش به نام يعفور و اسب اصيلش به نام براق و كجا است مصحف علی بن ابیطالب؟» سپس (مهدی) آنها را براي او ميآورد و آن چوبدستي را در سنگ فرو ميكند و فوراً به درختي سبز تبديل ميشود.
حسني با اين كارها ميخواهد فضيلت و برتري مهدي را به اصحابش نشان دهد تا با او بيعت كنند. حسني ميگويد: «الله اكبر !اي پسر رسول خدا ! دستت را دراز كن، تا با تو بيعت كنيم». پس دستش را دراز ميكند و حسني و لشكرش با او بيعت ميكنند، مگر چهل هزار نفر از اصحاب مصاحف كه معروف به زيديه بودند و ميگويند اين كارها سحري عظيم است.[8]
پانویس
- تونهای, مجتبی (1387). موعود نامه فرهنگ الفبایی مهدویت. 1. قم: چاف. p. ۴۱۶.
- طبسی, نجم الدین (1388). "نگرشی در روایات سید حسنی". انتظار موعود (31): 25–50.
- بحار الانوار، جلد ۱۳ باب ۳۲ روایت مفضل بن عمر، ترجمه فارسی با نام مهدی موعود جلد ۲ ص ۳۲۵
- درنگی در روایات قتل های آغازین دولت مهدی (عج) پایگاه اطلاعرسانی حوزه
- نشانه های دشمنان حضرت مهدی (ع) را بشناسید +معرفی نشانه های ظهور باشگاه خبرنگاران جوان
- محمد باقر مجلسی، بحار الانوار : ج۵۳ ،باب ۲۵ ،ص ۱۵
- محمد باقر مجلسی ، بحار الانوار : ج ۵۷ ،ص ۲۱۵ ،باب ۳۶ ،ح ۳۶
- محمد باقر مجلسی، بحار الانوار : ج۵۳ ،باب ۲۵ ،ص ۱۵ و ص ۱۶