خمر (طایفه)
یکی از طوایف بزرگ سیستان و بلوچستان.
تاریخچه
مردمان طایفه خِمَّر با ریشه نخی (نخعی) از طریق جد خود، میرقنبر (درتلفظ شرق ایران کمبر و مصطلح شده به خِمَّر) نخعی براهویی (برگرفته ازابراهیم) به نیای بزرگوارشان جناب ابراهیم ابن مالک اشترمی رسند (دردوران خفقان اموی، جمعی ازفرزندان ابراهیم مالک اشترنخعی باعبورازکویرمرکزی؛ شرق ایران را برای زندگی انتخاب نمودند) که این موضوع درکتاب زادسروان سیستان مستندقیدشدهاست (که خمرو نخی بوده ی) وهمان خصلتهای ستیزندگی که درخون این طایفه جاری بوده سبب شده تا در تاریخ و شناسنامه سیستان با شعرمعروف (سون لف خِمَّرو مرو-بی تیروبی کمو مرو) ثبت و ضبط گردند؛ لذابه عنوان فامیلی که سیر تاریخی ازمذحج، نخعی، قمبرانی (قنبرانی=کمبرانی) ودرنهایت خمر داشته و به سرزمینهایی که دراین مهاجرت تاریخی از یمن به جنوب عراق و سپس به منطقه کلات (بلوچستان) ودرنهایت سیستان پای گذاردهاند.
سپاهیان خمر به همراهی محمود سیستانی در صدد تاسیس سلسله جدید و سرنگونی افغان ها برامدند و در مرحله اول نادرقلی افشار را به سختی شکست دادند و خراسان را تصرف کردند. اما پس از مدتی نادرقلی افشار با سپاهی گران به خراسانحمله و انهارا شکست داد. براساس دست نوشتههای فامیلی و گفتار مطلعین طایفه، به هنگام شکست اشرف افغان و فرار وی به جانب سیستان وبلوچستان، جماعتی از ایران به لحاظ تعصبات عمیق میهنی، راه را بر اشرف بسته و جمیع همراهان او را قتلعام کردند و گروهی را به اسارت گرفتند؛ و به روایتی خود اشرف افغان نیز در این درگیری و نبرد به دست این گروه کشته شد. این ایرانیان متعصب تحت فرماندهی میر احمد قنبرانی به حوالی سیستان و در مسیر گذرگاه اشرف به کمین نشسته وکار او راع یکسره نمودند. میراحمدخان، بزرگ طایفه قنبرانی بود.
نام قنبرانی یا کمبرانی به مرور زمان به کمبر سپس به خمبر تغییر حالت داده و اکنون تبدیل به خمر شدهاست. محل سکونت میر احمدخان را کلات (منطقهای در بلوچستان پاکستان) ذکر میکنند.
نادر شاه خدمتی را که میراحمد خان در خصوص درگیری و شکست اشرف انجام داد را مد نظر قرار داده و وی را در زمره ملتزمین رکاب و سران لشکر خویش در جنگ قندهار و هند قرار داد و سپس حکومت بلوچستان را به وی تفویض نمود.
در مسیر حرکت طایفه خمر (قنبرانی) که پس از فتح دهلی توسط نادر شاه از طریق سیستان عازم کلات بلوچستان بودند، امام دادخان قنبرانی با جماعتی از افراد طایفه خود در سیستان باقی ماند وآنگاه به عمران قریه لف و پلگی خمر، همت گماشت. توسعه و گسترش تعداد افراد طایفه -مشکل عمده طوایف سیستان- که طبیعتاً نیاز به علفچر (چراگاه) بیشتری را جهت دامهای شان، ایجاب مینمود، آنان در مناطق طلفک، ابراهیمآباد شیب آب، نیزار ده سرخ میانکنگی وتپه خمک، پراکنده شوند و این مناطق همچنان در دست شان باقیماندهاست.
هنگامی که استقلال خان کلات، بر اثرنفوذ انگلیسیها خاتمه یافت، میر خداداد خان (خان کلات) نوه نصیرخان ابن میرعبدا.. خان ابن میرسمندرخان ابن میراحمدخان قنبرانی شدیداً با انگلیسیها درگیر شد. در همین زمان بود که جماعتی از قنبرانیها مقیم سیستان (خمرها) به قصد تصرف املاک موروثی خود به کلات بلوچستان مهاجرت نمودند.
براساس مدارک موجود، میر خدادادخان به هنگام احساس شکست به جمیع بزرگان طایفه خمر از قبیل کدخدا درویش خمر، کدخدا علی اصغر، کدخدا میربیک و کدخدا علی، نامه نوشته و ضمن آنکه، آنان را از وضع و موقعیت خویش مطلع ساخت، ضرورت اقدام تصرف املاک موروثی را به آنان گوشزد نمودهاست. بزرگان طایفه مدعی اند که خدمت نامه (حکم) نادرشاه و یک قبضه شمشیر اهدایی در دست ایشان میباشد. همچنین آنان معتقدند که ناصرالدین شاه به موجب یک فرمان نامه الطفاتی به کدخدا درویش خان خمر، از زحمات وی قدر دانی کردهاست. البته گل محمد خان فرزندنوه ایشان درزابل زندگی میکند
از مشهورترین مردان این طایفه سرتیپ دادالله خان خمر است که به هنگام عزیمت سردارعلی خان سرابندی به تهران، از همراهان وی بوده و همزمان با کهندل خان و فتحلی خان سربندی به اخذ درجه سرتیپی نائل آمدهاست.
ویژگی طایفه
یکی از خصایل مهم مردان طایفه خمر ستیزهگری آنان است که حکایت از روحیه سلحشوری و جنگاوری آنان را دارد. یک شعر مصطلح و عامیانه و رایج در سیستان به شرح حال مختصر این طایفه اشاره دارد.
سون لُف خِمَّرو مَرو بی تیر و بی کَمو مَرو
یعنی به طرف طایفه خمبرها نروید و اگر میروید بدون تیر وکمان (ابزارجنگی) نروید. به استناد همین شعر است که میتوان به خصلت ذاتی این طایفه که، روح جنگاوری و سلحشوری است، اعتقاد پیدا نمود.
محل سکونت
محل سکونت طایفه خمر: در سیستان شهرهای:زهک زابل،هیرمند،هامون وروستاهای دادی، قوام آباد، شندک، بالاخانه، سیادک، تپه کخا، دولتآباد، تپه خمک (نیزار سدکی واقع در میانکنگی)، طلفک، قلعه نو، جزینک، کلوخی، پلکی، لف و کود ودر استان خراسان رضوی شهر مشهد،استان گلستان شهرگرگان می باشد.
آنان با طوایف براهوئی، نارویی، سارانی، سربندی، خوشرو، سنجرانی مواصلت ریشه دارند.
منابع
- رئیس الذاکرین (مشهد ۱۳۷۰)، زادسروان سیستان تاریخ وارد شده در
|سال=
را بررسی کنید (کمک)