نظام اقتصادی
نظام اقتصادی به عنوان یکی از مهمترین ارکان بنیان اقتصادی هر کشور نقش بسزایی در فرهنگ، معیشت و پیشرفت جوامع ایفا میکند. پدیدههایی مثل فقر و ثروت، عدالت و بیعدالتی و ایجاد انگیزه فردی یا عدم وجود آن همگی تحت تأثیر نظام اقتصادی و در چهارچوب آن بهوجود میآیند.
بخشی از یک مجموعه درباره |
علم اقتصاد |
---|
|
|
یک نظام اقتصادی مانند نظام اقتصادی سرمایهداری میتواند در ابتدا با تکیه یکسویه بر اصالت فرد و به رسمیت شناختن آزادیهای نامحدود فردی و ارجحیت منافع فرد بر جمع، زمینه ایجاد انگیزه فعالیت اقتصادی در افراد را بهوجود بیاورد و با تکیه بر مکانیسم بازار مخصوصاً در زمینه توزیع درآمد و مخالفت با دخالت دولت در فعالیتهای اقتصادی، فقر و تضاد طبقاتی را گسترش دهد و در پایان باعث افزایش نارضایتی و کاهش انگیزه اقتصادی در قشر ناراضی و در نهایت کاهش کارایی شود.
همچنین یک نظام اقتصادی مثل نظام اقتصادی سوسیالیسم میتواند با تکیه بر اصالت جمع و به منظور جلوگیری از پیامدهای مکانیسم بازار با تمرکز برنامهریزی و نفی آزادیهای فردی در زمینه مالکیت، سرمایهگذاری، انتخاب شغل و مصرف، ضمن تأمین معیشت عمومی در حد نیازهای اولیه و برقراری برابری نسبی، امکان فعالیتهای اقتصادی افراد را سلب کرده و موجب بیانگیزگی فرد و پایین آمدن کارایی شود. پس لزوم شناخت نظام اقتصادی از دیدگاههای مختلف مطرح میشود. اولین دیدگاه این است که نظام اقتصادی به صورت واقعیتی در نظر گرفته شود. هدف، شناختن اجزا نظام و سازوکار آن است؛ اینکه یک نظام اقتصادی برای نیل به اهدافش چگونه عمل میکند و در مقایسه با سایر نظامها تا چه حد توفیق داشتهاست. اما شناخت مبانی فکری نظام مورد توجه نمیباشد. نمونه این دیدگاه شنیستر و نوردیکه هستند که در کتاب «سیستمهای اقتصادی» تنها به توضیح نظامهای اقتصادی و عملکرد آنها پرداختهاند.
دومین دیدگاه به این شکل است که شناخت یک نظام اقتصادی را مستلزم شناخت مبانی فکری و ارزشی آن میداند، زیرا نظامهای اقتصادی در حقیقت با اصول و جهانبینیهای متفاوت حاکم بر خود، ساختارهای تصمیمگیری، اطلاعاتی و انگیزشی متفاوتی را شکل میدهند و در صحنه عمل نیز از همدیگر متمایز میشوند. اما این مبانی فکری و اصول ارزشی نیز به عنوان یک واقعیت موجود نگریسته میشوند و اشکالات و کاستیهای آن که در عملکرد و نظام اقتصادی و نتایج آن تأثیر میگذارد، مورد توجه نیست. نمونه این دیدگاه هم ژوزف لاژوزی است که در کتاب «نظامهای اقتصادی» خود تا حدی مبانی فکری و ارزشی نظامهای اقتصادی را مورد توجه قرار داده است.
شناخت نظامهای اقتصادی توسط دو دیدگاه فوق، که با جداسازی «باید» از هست صورت میگیرد برای نظام سرمایهداری خصوصاً سرمایهداری لیبرال بسیار مناسب است. زیرا اقتصاددانان سرمایهداری، وظیفه خود را شناخت «هست»های اقتصاد میدانند و با جدا کردن آن از «باید»ها از خود رفع مسئولیت میکنند و مسئولیت پیامدهای زیانبار نظام اقتصادی را بر گردن نمیگیرند. در مواردی هم که ایشان از پیامدهای منفی احساس خطر کنند در پی ریشهیابی و ارائه راه حل بر میآیند.
دیدگاه سوم آن است که علاوه بر شناخت عملکرد نظام اقتصادی و در قالب اصول فکری و ارزشی آن به عنوان واقعیت، موضعگیری در برابر نارساییها و پیامدهای نامطلوب آن را وظیفه خود دانسته و برای رفع این مشکلات، ارائه نظر یا پیشنهاد یک الگوی نظام اقتصادی را لازم میشمارد. نمونه این دیدگاه نیز اتا سیک با کتاب «نظامهای اقتصادی آینده» و آیتالله محمد باقر صدر با کتاب «اقتصاد ما» علاوه بر بررسی مکانیسم نظامهای اقتصادی سرمایهداری و سوسیالیستی و مبانی فکری آنها، نظام اقتصادی پیشنهادی خود را نیز مطرح کردهاند.