سرهنگ
سرهنگ یکی از درجات نیروهای مسلح است که بالاتر از سرهنگ دوم و پایینتر از سرتیپ دوم میباشد.[1] در دوران قاجار، این درجه را «کلنل» مینامیدند که در اصل واژهای فرانسوی میباشد.[2] درجهٔ سرهنگ را در فارسی افغانستان دگروال میگویند که در اصل یک واژه پشتو است.[3]
| سرهنگ | |
|---|---|
![]() | |
| کشور | |
| شاخه خدمات | نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی |
| درجه ناتو | OF-5 |
| شکل گرفته | دوران قاجار |
| رتبه بالاتر بعدی | سرتیپ دوم |
| رتبه پایینتر بعدی | سرهنگ دوم |
| درجههای معادل | سرهنگ پاسدار ناخدا یکم ناوسالار یکم پاسدار |
واژهشناسی
سرهنگ یکی از کهنترین اصطلاحات نظامی فارسی است که در پارسی میانه «sarhang» و در پارسی باستان «-sara-θang*» بوده که آن همکردی از دو واژه: «-sara*» «سر» و «-θang√» «کشیدن، هنجیدن، آهیختن» لفظاً به معنای «پیشکشنده، پیشبرندهٔ لشکر» است.[4] این واژه در زبانهای پارسی میانه و سغدی هم به معنای «سردار، سرور، فرمانده، سرهنگ» به کار میرفتهاست.[5]
«سرهنگ» در فارسی دری به معنای مطلق «فرمانده و سردار» به کار میرفته که در «شاهنامه» فردوسی و «تاریخ بیهقی» آورده شده و در سپاه سامانیان و غزنویان یکی از مناصب لشکری بودهاست.[6] از این رو، از دیر باز «سرهنگ» را ساخته شده از دو واژه: «سر» (سردار) + «هنگ» («سپاه، لشکر»> پارسی میانه: hang «نیرو، زور») شمردهاند. چنانچه، فرهنگ «غیاثاللغات» به نقل از فرهنگ و واژهنامههای کهنتر «فرهنگ جهانگیری»، «برهان قاطع»، «فرهنگ رشیدی»، «بحر عجم»، «سرهنگ» را چنین تعریف کردهاست: «کوتوال و وجه تسمیه آن که سر به معنی سردار و امیر و هنگ به معنی سپاه».[7] «فرهنگ آنندراج» نیز در تعریف «سرهنگ» آوردهاست: «سردار و پیشرو لشکر و سپاه، چه هنگ به معنی سپاه نیز آمده».[8]
واژهٔ «سرهنگ» را سال ۱۳۱۴ فرهنگستان زبان ایران با پیشنهاد انجمن واژهگزینی ارتش شاهنشاهی ایران به معنای «فرمانده هنگ» جایگزین درجهٔ «کلنل» (از فرانسوی: colonel) کرد. همزمان اصطلاح «هنگ» نیز با پیشنهاد انجمن واژهگزینی، جایگزین اصطلاحات عربی «فوج» و فرانسوی «رژیمان» (از فرانسوی: régiment) شد.[9]
پیشینه
سرهنگ همچون سمت نظامی نخستین بار در سپاه هخامنشیان (٥٥٠ - ٣٣٠ تا میلاد) پدید آمده و «هزارهبد» (پارسی باستان: *hazārapati-) نامیده میشده و یک هنگ را فرماندهی میکرد که «هزاره» (پارسی باستان: *hazāra-) خوانده میشد[10]. هر هزاره از ۱۰ سده (پارسی باستان: -θata*) تشکیل میشد و هزار سرباز را در بر میگرفت. هر هزاره یا هنگ برای خود درفش (پارسی باستان: drafša-) داشت[11]. از این رو، در سپاه اشکانیان (۲۵۰ تا میلاد – ۲۲۴ میلادی)، که سازمان ردبندی دهدهی سپاه هخامنشیان را به کار گرفته بود[12]، هزاره «درفش» (پارسی میانه: drafš) نام گرفته و سردار آن «درفشسالار» (پارتی: drafš-sālār) خوانده میشد[13].
در سپاه ساسانیان (٢٢٤ – ٦٥١ میلادی) نیز همین ردهبندی و نامگذاری به کار میرفته، ولی هر درفش از دو وشت (پارسی میانه: «wašt») تشکیل میشد، که هر کدامی ۵۰۰ سرباز را در بر میگرفت[14].
در پی شکست شاهنشاهی ساسانیان از مسلمانان و گسترش اسلام در ایرانزمین، عربها برخی از اصطلاحات نظامی ایرانی را وام گرفتند. چنانچه، «عسکر» از laškar، «جند» از gund و «فیج» از payg (پیاده) در پارسی میانه وام گرفته شدهاند[15]، ولی اصطلاح «درفش» با اصطلاح عربی «فوج» جایگزین شد.
نشان سرهنگ نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران
نشان سرهنگ نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران
نشان سرهنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
نشان سرهنگ نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران
نشان سرهنگ نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی ایران
نشان سرهنگ نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی ایران
نگارخانه
Afghanistan (Dagarwal)
Australia
Belgium
Brazil (Coronel)
Canada
Chile (Coronel)
China (Shang Xiao, 上校)
Colombia (Coronel)
Czech Republic ( Plukovník )
Dominican Republic
Finland (Eversti)
France
جستارهای وابسته
- "واژههای نو فرهنگستان ایران تا پایان سال ۱۳۱۸، تهران، نشر ابن سینا ۱۳۱۹.
- از فرمان شاهنشاهی تأسیس نیروی هوایی تا دژ پرنده آمریکایی در تهران خبرگزاری فارس
- قارییف، محمود، نبرد واپسین من (افغانستان پس از بازگشت سپاهیان شوروی)، ترجمهٔ عزیز آریانفر، پیشاور: کتابفروشی فضل، ۱۹۹۸، ص۲۰۷.
- حسندوست، محمد (۱۳۹۳). فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی. فرهنگستان زبان و ادب فارسی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۱۴۳-۵۵-۲. جلد سوم: «ر - ق»، ص. ۱۷۰۹−۱۷۱۰
- قریب، بدرالزمان (۱۳۸۳). فرهنگ سُغدی (سغدی - فارسی - انگلیسی). فرهنگان. شابک ۹۷۸۹۶۴۵۵۵۸۰۶۰.
- ناجی، محمدرضا (۱۳۹۲). سامانیان (دوره شکوفایی فرهنگ ایرانی-اسلامی). دفتر پژوهشهای فرهنگی. ص. ص ۲۵۲. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۰۰-۱۰۸۶-۰.
- غیاثاللغات. تعلیف غیاثالدین محمد بن جلالالدین بن شرفالدین رامپوری (به سال 1242 هجری قمری) با حواشی و اضافات، به کوشش محمد دبیر سیاقی، تهران، 1337 خرشیدی، جلد دوم، صاد – یا. – ص. 545
- حسندوست، محمد (۱۳۹۳). فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی. فرهنگستان زبان و ادب فارسی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۱۴۳-۵۵-۲. جلد سوم: «ر - ق»، ص. ۱۷۲۲
- روستایی، محسن، واژگان نظامی مصوب فرهنگستان ایران (۱۳۱۴–۱۳۲۰)، فصلنامهٔ «گنجینهٔ اسناد»، زمستان ۱۳۷۳، شمارهٔ ۱۶، ص ۳۸
- J. Marquart, Untersuchungen zur Geschichte von Eran I, Göttingen, 1896, p. 19 n. 84
- E. Pottier, Douris et les peintres de vases grecs, London, 1909, p. 105 fig. 20, Plate XXV.b
- NIKONOROV, Valery. (2005), The issue of Parthian inheritance in Iran: warfare, in Central Asia from the Achaemenids to the Timurids: Archaeology, History, Ethnology, Culture, Valery NIKONOROV (ed.), Saint Petersburg: Oriental Department of the St. Petersburg State University, 141-182.
- Farrokh, Kaveh. Sassanian Elite Cavalry AD 224-642. Oxford: Osprey, 2005. ISBN 1841767131. — с. 6—7
- Kaveh Farrokh, Gholamreza Karamian, Katarzyna Maksymiuk. A Synopsis of Sasanian Military Organization and Combat Units, Siedlce-Tehran 2018. — ISBN 978-83-62447-22-0. — c. 13
- Tafazzoli A. Sasanian Society. I. Warriors. II. Scribes. III. Dehqāns. N.Y., 2000.