ملی‌گرایی ایرانی

ملی‌گرایی ایرانی یا ناسیونالیسم ایرانی به معنی ملی‌گرایی در میان مردمان ایرانی و کسانی که هویت ملی ایرانی دارند است؛ که شامل ارج نهی به نمادها و عوامل همبستگی ملی و کوشش در اشاعه آن است. ملی‌گرایی ایرانی برآمده از جنبش‌های سیاسی، اجتماعی، ملی و پندارگونه پدید آمده از مهر و احترام به فرهنگ، زبان و تاریخ و سرگذشته ایرانی و شور بالیدن و افتخار به ایران و مردمان ایرانی است. گرچه خودآگاهی ملی در ایران صده‌ها دیرینگی دارد، ملی‌گرایی ایرانی و باستان گرایی بیشتر از سده بیستم بدین سوی نماد برجسته‌ای برای گرایش‌های ایرانی بوده‌است.[1]

تاریخ

سرچشمه‌ها

ایده ایران به فرنام یک گزاره دینی، فرهنگی و تباری به زمانهٔ پایانی سده ششم پیش از میلاد بازمی‌گردد؛ و به فرنام یک شیوهٔ کشورداری، نخستین بار در دهه بیستم سدهٔ سوم میلادی در فرمانروایی ساسانیان بروز یافت.[2]

تا پیش از سدهٔ سوم میلادی امپراطوری‌های اشکانی و هخامنشی بیشتر رویکرد جهان‌گرایانه داشتند ولی در در سدهٔ سوم میلادی با درگیری میان جهانی گرایی و ناسیونالیسم که به آشکاری در بافت مذهبی و فرهنگی آشکار می‌شد، شالودهٔ ساختار فرمانروایی به سوی فروپاشی بود. فرجام این درگیری با رویکرد بیشتر به رویکرد تراداد گرایانه و انگیزه‌های ناسیونالیستی و میهن پرستانه در ایران شد و نخستین فرمانروایی ناسیونالیستی را در ایران پدیدار کرد. درگیری میان ادیان شناخته شده و آشکارا و رسمی یا پرهوادار مانند آیین مانوی و زرتشتی بانی آن شد که هویت و کیستی ایرانی، که تا آن زمان بیشتر از سرشت و شالودهٔ فرهنگی و مذهبی نمایان شده بود، به یک ارزش سیاسیمو کشورداری دگر شود و واژه ایرانشهر در ادبیات کشورداری و ملی اندر شود و دگرش به گونه ای از جهانبینی شود که در پادشاهی دیربازخسرو یکم (۵۳۱–۷۹ میلادی) به اوج خود رسید.

شعوبیه

شعوبیه یا همان کشورگرایی ایرانی و کیستی ایرانی هست پس از فروپاشی امپراتوری ساسانی و تازش عربان به ایران در بیم وشبیخون عربان جای گرفت. شعوبیه آشکارا پاسخی از سوی ایرانیان مسلمانان پارسی در بارهٔ عرب شدن روزافزون اسلام در سده‌های ۹ و ۱۰ بود که دگرش به آنچه شد که در زمان کنونی ایران کنونی را نگهبانی کرده و پدیدآورده است. این کار در رده نخست دربارهٔ نگهداری فرهنگ فارسی و پاسداری از ریشه و تبار پارسی بود. برخی از چهره‌های نامدار شعووبی ایرانی شمارند از: بشار بن برد، اسماعیل نسایی، زید عجم، حسام بن عدا، ابوالحسن علی مادینی، ابو حاتم ساجستانی، ابراهیم بن ممدشاد و ابوعبدالله محمد مارزانی. و بسیاری فردوسی را نیز یک ترانه‌سرای ایرانگرا و شعوبی می‌دانند.

ایران در قرن ۱۹

روزگار سردرگمی

این زمانه زمانهٔ میان فروپاشی و از میان رفتن خلافت عباسی تا پیدایش حکومت سلجوقی در سدهٔ یازدهم را پوشش می‌دهد که گواه پدیداری پادشاهی‌های گوناگون مسلمان بومی ایرانی در فلات ایران بود[notes 1] ساختار و شیوه ای از باز زنده کردن ایران برپایهٔ نگهبانی و پشتیبانی ایرانیان بر پایه مرزهای سرزمینی ایران و با روح و فروهر و فرهنگ کشوریک ایرانی در یک ساختار اسلامی می‌باشد.[3]

هویت و کیستی ایرانی و شیعه در زمان صفویان

در روزگار صفویان، ایران دوباره یکپارچگی و همبستگی سیاسی خود را بدست آورد و کیستی دینی جداگونهٔ تازه ای را برای خود برگزید. شیعه به مذهب رسمی پادشاهی ایرانزمین دگر شد و از این پس کارکرد برجسته ای در بازسازی کیستی تازهٔ تباری و دینی برای مردم ایران داشت، پیدایش امپراتوری صفوی همزمان با پدیداری امپراتوری عثمانی در باختر آسیا و شمال آفریقا (که سده‌ها در رقابت و هماوردی با فرهنگ ایرانی بود)، امپراتوری مغول در هند و امپراتوری ازبک در آسیای میانه رخ داد که همه به اسلام اهل سنت پایبند بودند. پدیداری این نهادهای سیاسی و کشورداری به پیدایش یک کیستی سیاسی شناخته شدهٔ ایرانی و شیعه در میان این فرمانرواییها کمک کرد. این کار همچنین به گسترش هژمونی زبان فارسی در بخش بزرگی از جهان اسلام کمک کرد. ادبیات فارسی جدا از ایران و سرزمینهای آن از قفقاز شمالی تا خلیج فارس دامنه‌دار بود، از آناتولی تا آسیای میانه و شبه قاره هند رواگ دار شد.[4]

روزگار قاجار - آغاز ملی‌گرایی نوین

جنبش ملی نوین ایران از دهه‌های پایانی سده ۱۹ آغاز شد. ناسیونالیسم ایرانی در بنیان واکنشی به استعمار اروپای سده نوزدهم در بومسار خاورمیانه است که به از دست رفتن سرزمین‌های ایران قاجار در قفقاز فرجامید.[5] در دوره سده نوزدهم، از راه جنگ روسیه و ایران (۱۸۰۴–۱۸۱۳) و جنگ روسیه و ایران (۱۸۲۶–۱۸۲۶) و پیمان نامه گلستان و پیمان‌نامه ترکمنچای، ایران ناگزیر شد از سرزمین قفقاز شمالی و قفقاز جنوبی که اکنون گرجستان، داغستان، جمهوری آذربایجان و ارمنستان را پدیدار می‌سازد دست بکشد و آن را به امپراتوری روسیه واگذار کند.[6] این سرزمینها برای قرن‌ها همواره بخشی از ایران بودند. [7]

انگیزه آغازین این افراد، برای نمونه پایان سیستم تصرف زمینهای فئودالیستی، بی پروایی دولت و فساد و پلشتی سازمانی اداری و واگذاری سرمایه‌های ملی به بیگانگان بود.[8]

یکی از کلیدی‌ترین و برجسته‌ترین پیشگامان ناسیونالیسم ایرانی روزگار قاجار، میرزا فتحعلی آخوندزاده بود که در خانواده ای ملّاک در قفقاز زاده شده بود و از آذری‌های ایرانی بود.[9]

ملی‌گرایی نوین

ناسیونالیسم مدرن در ایران به سال ۱۹۰۶ برمی گردد، هنگامی که در نتیجه انقلاب مشروطه مجلس ملی پدیدار شد. رضا شاه، با تزریق آن به یک ایدئولوژی کاملاً سکولار و کمرنگ شدن نفوذ اسلام بر ایران، به شکل ناسیونالیسم ایرانی کمک کرد. شاه با ادغام سیاستهای حقوقی اروپا به جای دادگاه‌های اسلامی، باعث کارایی بوروکراسی دولت شد و حس قوی ملی‌گرایی ایرانی را ارتقا داد.[10] علاوه بر این، رضا شاه در صدد تغییر نام شهرهای مختلف برای احترام به پادشاهان پیش از اسلام و قهرمانان اساطیری بود و با کوشش برای مدرن کردن ایران همچنان به کاهش قدرت روحانیان ادامه داد. بدین ترتیب سلسله پهلوی به طرز برگشت‌ناپذیری در راه تزریق کشور با شکلی از ناسیونالیسم سکولار قرار گرفت، مسیری که سرانجام آن را در تضاد با طبقه روحانی کشور قرار داد. تأثیر ناسیونالیسم ایرانی در تصمیم‌گیری در جنبش ۱۹۵۱ ملی سازی نفت ایران، غیرقابل انکار است.

در سال ۱۹۵۱ مصدق برنامه ملی سازی نفت را اجرایی کرد ولی تحریم‌های بین‌المللی باعث مشکلات اقتصادی شدیدی در کشور شد و در نهایت با کودتا حکومت مصدق پایان یافت.[11] پس از آن با همراهی ایالات متحده، محمدرضا شاه کنترل را از سر گرفت و از افزایش قیمت بنزین برای گسترش مدرنیزاسیون در ایران استفاده کرد.[3]

هماکنون پویش ملیگرا ایرانی غالباً بر تاریخ پیش از اسلام ایران متمرکز شده‌است.[12] در قرن بیستم، جنبه‌های مختلف این ملی‌گرایی رمانتیک توسط دودمان پهلوی که عناوینی همچون آریامهر برخود نهاده بودند ایجاد شدها ست و برخی رهبران جمهوری اسلامی نیز همچنان آن را دنبال می‌کنند.[13]

احزاب ملی‌گرای ایرانی

جستارهای وابسته

منابع

  1. http://books.google.com/books?id=wHFXD9VV9t4C&pg=PA89&dq=iranian+nationalism&hl=en&ei=pPpFTc7JCMfPhAftsLTqAQ&sa=X&oi=book_result&ct=result&resnum=3&ved=0CDIQ6AEwAg#v=onepage&q=iranian%20nationalism&f=false
  2. Gnoli, Gherardo. "IRANIAN IDENTITY ii. PRE-ISLAMIC PERIOD". Encyclopædia Iranica. Archived from the original on 2011-11-17. Retrieved 2011-09-11.
  3. Lewis, Bernard. The Middle East: 2,000 Years of History from the Rise of Christianity to the Present Day. pp. 81–82.
  4. Ashraf, Ahmad. "IRANIAN IDENTITY iii. MEDIEVAL ISLAMIC PERIOD". Encyclopedia Iranica. Retrieved 2012-02-08.
  5. Patrick Clawson writes:
  6. Timothy C. Dowling Russia at War: From the Mongol Conquest to Afghanistan, Chechnya, and Beyond pp 728-729 ABC-CLIO, 2 dec. 2014 شابک ۱۵۹۸۸۴۹۴۸۴
  7. Fisher et al. 1991.
  8. Cottam, Richard W. (1979). Nationalism In Iran: Updated through 1978. Pittsburg: University of Pittsburgh Press. ISBN 0-8229-5299-8. Retrieved 2011-01-31.
  9. Tadeusz Swietochowski, Russia and Azerbaijan: A Borderland in Transition (New York: Columbia University Press), 1995, page 27-28:
  10. Hunt, Michael (2014). The World Transformed 1945 to the Present. New York: Oxford University Press. p. 279. ISBN 978-0-19-937102-0.
  11. Hunt, Michael (2014). The World Transformed 1945 to the Present. New York: Oxford University Press. pp. 280–281. ISBN 978-0-19-937102-0.
  12. Adib-Moghaddam, Arshin (2006). "Reflections on Arab and Iranian Ultra-Nationalism". Monthly Review Magazine. 11/06.
  13. Keddie, Nikki R.; Richard, Yann (2006). Modern Iran: Roots and Results of Revolution. Yale University Press. pp. 178f. ISBN 0-300-12105-9.
  1. Such an obviously coined designation was introduced by Vladimir Minorsky, "The Iranian Intermezzo", in Studies in Caucasian history (London, 1953) and has been taken up by Bernard Lewis, among others, in his The Middle East: A brief history of the last 2,000 years (New York, 1995).
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.