شعوبیه
شعوبیه نام بزرگترین نهضت ایرانیان است که پس از استیلای اعراب بر ایران، برای رهایی از بند امویان و جلوگیری از استحاله و از دست دادن هویت ملی، علیه خلفای مسلمان به پا شد و به حکومت اعراب و خلفای مسلمان اموی پایان بخشید.
اسلام در ایران |
---|
تاریخ اسلام در ایران |
عالمان |
فرقهها |
فرهنگ |
معماری |
|
تشکیلات |
ایرانیان که در برابر استحاله و از دست دادن هویت ملی خویش سر میپیچیدند[1] نهضتهایی را علیه خلفای مسلمان پایهریزی کردند. از اواخر عهد اموی نهضتهای ملی و سیاسی و مذهبی هر روز به رنگی ظاهر میشد.[2] مقصود اصلی این جنبشها برانداختن دولت و سیادت عرب بود. بزرگترین نهضت ایرانیان که به انقراض دولت و سیادت عربها انجامید نهضت شعوبیه بود.[3] شعوبیه نام نحلهای است که از اواخر دولت اموی (اوائل قرن دوم هـ. ق) ظهور یافت و به برانداختن بنیامیه، برکشیدن بنیعباس و استقلال سیاسی ایرانیان انجامید.[4] شعوبیان برای عربها در نژاد و فرهنگ پشیزی ارزش و اعتبار قائل نبودند و خود را برتر از عرب میدانستند.[5] کار برتریجویی عرب و تحقیر عجم به جایی رسید که امویان غیر عرب و از جمله ایرانیان را موالی میخواندند. عکسالعمل منطقی ایرانیان در برابر این تبعیض نژادی اعراب به دو شکل پدیدار شد: نخست گروهی که با تمسک به متن قرآن (سوره حجرات، آیه ۱۳) که ملاک برتری میان شعوب و قبائل را تقوای الهی میشمارد، به اصل مساوات میان عرب و عجم اعتقاد داشتند.[6][7] اینها اگر چه در ابتدا «اهل تسویه»[8] خوانده میشدند، اما بعدها به «شعوبیه» شهرت یافتند. گروه دوم کسانی بودند که در برابر تبعیض و مظالم اعراب، راه تعصب و افراط در پیش گرفتند و قائل به تفضیل و سیادت عجم بر عرب بودند.[9] بعدها به تدریج نام شعوبیه به هر دو گروه اطلاق شد و گروه اخیر، پایهگذار نهضتی شد که به تحصیل استقلال ایرانیان در حوزههای سیاسی، فرهنگی و ادبی منتهی گشت. استعمال لفظ شعوبیه به معنای مخالفان قوم عرب، به احتمال زیاد به بعد از سال ۱۳۲ هـ. ق و دوران حکومت بنیعباس بازمیگردد.[10] شعوبیه به معنای عام نام فرقهای است که معتقد به فضیلت عرب بر سایر اقوام نیست و به معنای خاص عبارت از فرقهای است که دشمن جنس عرب است و این قوم را پستترین اقوام عالم میشمارد و جنس عجم را بر عرب ترجیح میدهد.[11]
وجه تسمیه
کلمه «شعوبیه» برگرفته از آیه قرآن است:
یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَیٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ (حجرات، آیه ۱۳)
پیش زمینه
با آغاز جنگ قادسیه در ۶۳۷ میلادی عربهای مسلمان واردایران شدند و لشکر ایران تحت فرماندهی رستم فرخزاد شکست خورد.[12] با مرگ یزدگرد سوم، آخرین شاه ساسانی در سال ۶۵۱ میلادی برخورد نظامی بین لشکر ایران و عربها به پایان رسید، اما درگیری واقعی میان دو طرف آغاز شد.[13]
علت برپایی جنبش
چرایی برپایی چنین جنبشی به رفتار عرب با ایرانیان و نژادهای ناعرب بازمیگردد. جاحظ، نویسنده عرب، آوردهاست: «به عبید کلابی که مردی فقیر بود گفتم: میل داری هجین باشی (هجین=کسی که پدرش عرب و مادرش از نژاد دیگر باشد) و در مقابل هزار جریب از آن تو باشد؟ عبید گفت: هرگز زیر بار این پستی نمیروم[!] گفتم امیرالمؤمنین هجین و کنیز زاده بود. گفت: خدا رسوا کند کسی را اطاعت این خلیفه کند.»[14]
اعراب با عجمیان حتی بعد از گرویدن به اسلام به عنوان انسانهای درجه دوم برخورد میکردند. حتی در بصره مسجد موالی که تازه مسلمانان بودند از دیگران جدا بود. امویها با استناد به احادیث مجعول زبان مردم عجم را تحقیر میکردند. مقدسی در احسن التقاسیم یکی از این احادیث را بدین مضمون نقل نمودهاست: «مبغوضترین زبانها در نزد خدا زبان فارسی است، و زبان خوزستان زبان شیطان است و زبان اهل جهنم زبان بخارایی و زبان اهل جنت زبان عربی است.» تعصب امویها به حدی بود که قتیبه بن مسلم والی خراسان، علیه کسانی که خط خوارزمی مینوشتند و سنت علمی سرزمین خود را میشناختند با شدت عمل برخورد میکرد.
در این میان عجمیان نیز بیکار ننشستند و به جعل احادیث و نقل روایات در برتری ذاتی عجم بر عرب پرداختند که آهسته آهسته این مناقشات رنگ علمی به خود گرفت. در طی این مدت یک طبقه دانشمند از عجم با زبان عربی آشنایی کامل پیدا نمودند و دین و فرهنگ اسلامی را فرا گرفتند که منازعات بین عرب و عجم بدین ترتیب در سطحی علمی جریان پیدا کرد و علما و دانشمندانی که مخالف امویها بودند موضعی جدی اتخاذ نمودند. مباحثات و منازعات از صورت تفاخر رنگ جدی به خود گرفت و و مخصوصاً دانشمندان عجم را بر آن داشت که به جستجوی مفاخر و تاریخ کهن بپردازند. شعرا و خطبای عجم که به زبان عربی مسلط بودند وارد معرکه شدند و در این میان حتی شعرای عرب نیز زبان به ستایش مفاخر و نژاد عجم زبان گشودند. جاحظ کار را به جایی رسانید که هموطنان خود را «طبقه بی دانش» میخواند. المتوکلی یکی از شاعران عرب شعر معروفی در ستایش ایرانیان دارد که یک بیت آن چنین است:
انا ابن المکارم من النسل جم | و حائز ارث ملوک العجم |
من فرزند نیکیهاو بزرگیها هستم از ریشه جم، در بردارندهٔ میراث پادشاهان عجم (غیر عرب)
مؤرخان نیز برای احیای تاریخ و سنتهای باستانی کوشیدند کسانی چون حمزه بن الحسن اصفهانی و دینوری کتابهای خود را تحت تأثیر روح میهنپرستی تألیف نمودند و قسمت زیادی از آثار خود را به تاریخ گذشته عجم اختصاص دادند. ابن مقفع آشکارا از دین مانی حمایت مینمود. دفاع مقفع از دین مانی دلیل مذهبی نداشت بلکه ناشی از حس ملی وی بود. مجموع این تحولات منجر به برپایی جنبش «شعوبیه» گردید که شاخص جنبش قومی عجم از نظر اعراب شمرده میشد. عربها در نوشتههای این گروه مورد حمله و تحقیر قرار میگرفتند. احیای مجدد روح ملی که از اهداف شعوبیه بود در نبرد قلمی منحصر نماند بلکه جنبشهای سیاسی و حتی قیامهای نظامی به وجود آمد که اندیشهٔ تشکیل مجدد دولتهای ساسانی و هخامنشی را در سر میپروراندند.
نتایج جنبش شعوبیه
شعوبیه یکی از کنشهای سرنگونی امویان و بر سر کار آمدن عباسیان بود. شعوبیه با این که نگرش و پشت گرمیشان به فرهنگ ایرانی در برابر آنچه عرب بدان میبالید بود ولی گهگاه از سلاح دین اسلام نیز سود میبرد.
برای نمونه استناد به آیههایی از قرآن مانند آیهٔ یازده سورهٔ حجرات؛ آیهٔ ۶۴ سورهٔ آل عمران و پیشاپیش همهٔ اینها گفتهٔ قرآنی نام آشنای «الاعراب اشد کفراً و نفاقاً»، در بین ایشان کاربرد داشتهاست.[15]
شعوبیان در سال ۱۰۱ هجری نمایندگانی نزد امام محمد بن علی بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب بن هاشم فرستادند و با او به عنوان امام بیعت کردند و دست وفاداری در راه سرنگونی امویان دادند. بیشترین نهال جنبش در خراسان بزرگ کاشته شد. اینان در پی راهی برای پاسخگویی ستمهای حجاج و قتیبه و مهلب و دیگر ستمگران عرب بودند.
به عبارتی شعوبیه گرویدن زرتشتیان را به اسلام آسان ساخت. رومن گیرشمن میگوید: ملت ایران در برابر همه تهاجمات مقدونیه، عرب، مغول، ترک نه تنها توانست نیروی ادامه زندگی خویش را حفظ کند بلکه همچنین توانست این عناصر خارجی را ایرانی سازد، این ملت در طی تاریخ متمادی خویش نیروی حیاتی خارقالعادهای نشان دادهاست.[16]
این نیروی خارقالعاده همان فرهنگ کهن و ریشه دار ایرانی ایست. نهضت شعوبیه هم به طریق تکیه بر معیارهای ایرانی مانند نهضت مرجئه و … سرانجام به کاهش اختلافات اجتماعی میان مسلمانان عرب و ایرانی شد که در آن فضای جدید، مسلمانان قدیم و جدید زمینهای مشترک یافتند.[17] مقابله ایرانیان با اعراب در آن هنگام از سه مجرای جداگانه آغاز شد: یکی قیامهای نظامی و سیاسی، دیگری قیامهای مذهبی که با مقاومت سخت دستگاههای خلافت روبرو شد، سومی مبارزهٔ فرهنگی که توسط شعوبیه انجام میگرفت. افراد این فرقه در مرحلهٔ نخست دم از تساوی نژادی خویش با عرب میزدند، ولی بعداً خودشان مدعی برتری بر اعراب شدند، و در این زمینه کتابهای متعددی نوشتند. شعوبیه از اوائل سده دوم تا سدهٔ چهارم هجری همچنان به مبارزه خود ادامه دادند. ادوارد براون در کتاب تاریخ ادبیات ایران خود مینویسد: وجه مشترک همهٔ این فرقههای که با نام قدریه و شعوبیه و معتزله و اخوان الصفا که توسط ایرانیان پا گرفتند اعتراض مداوم و عمیق شعور و اصالت انسانی به تبعیضهای جابرانه ای بود که تعلیمات تعصب آمیز بنام مذهب بر آنان تحمیل میکردند. ملک الشعرای بهار در کتاب سبکشناسی مینویسد: که یکی از عوامل بزرگ احیاء زبان پارسی و بهوجود آمدن زمینهٔ تدوین شاهنامه و امثال آن در خراسان تأثیر نهضت شعوبیه و آزاد مردان ایرانی بودهاست. این نهضت با وجود اینکه گاهی به بیراهه رفت اما در کل باعث یک رنگ شدن ملت شد.[18]
چهرههای نامدار شعوبی
- اسماعیل بن یسار نسایی (۴۰-۱۳۲ (قمری))
- زیاد عجم (۷۰-۱۲۰ (قمری))
- بشار پسر برد (۹۵-۱۶۸ (قمری))
- حسام پسر عدا (درگذشته ۲۰۹ (قمری))
- ابوالحسن علی مدائنی (۱۳۵-۲۱۵ (قمری))
- ابوحاتم سجستانی (۲۵۵ (قمری))
- ابوعبیدالله محمد مرزبانی (۲۹۷-۳۷۸ (قمری))
- ابویعقوب خریمی
- عبدالله بن مقفع
- ابراهیم پسر ممشاد (سده سوم هجری)
- مهیار دیلمی
- ابان لاحقی
- اسحاق بن حسان خریمی سغدی
- ابونواس اهوازی (حسن بن هانی حَکَمی)
- بَشّار پسر بُرد پسر یرجوخ
- عبدالسلام بن رغبان (دیکالجن)
پانویس
- ناث، گلدزیهر و افتخارزاده، اسلام در ایران، شعوبیه، نهضت مقاومت ملی ایران، ۲۳.
- ممتحن، نهضت شعوبیه، ۱۸۷.
- ممتحن، نهضت شعوبیه، ۱۸۸.
- «شعوبیگری و ضد شعوبیگری در ادبیات اسلامی»؛ رسول جعفریان، آینه پژوهش، خرداد و تیر ۱۳۷۵، شماره ۳۸، ص ۱۹ و ۲۰. بازبینی شده در ۲۱ ژانویه ۲۰۱۲.
- ناث، گلدزیهر و افتخارزاده، اسلام در ایران، شعوبیه، نهضت مقاومت ملی ایران، ۳۵۷.
- تاریخ ادبیات در ایران. دکتر ذبیحالله صفا، (تهران، فردوس، ۱۳۷۱)، ج ۱، ص ۲۶.
- دلیران جانباز. دکتر ذبیحالله صفا، (تهران، فردوس، ۱۳۷۷)، ص ۵۲.
- «شعوبیه پیشاهنگان نهضت استقلال طلبی ایران». عبدالحمید آیتی، آموزش و پرورش (تعلیم و تربیت)، دی ۱۳۴۹، شماره ۱۱۹، ص۷. بازبینی شده در ۲۱ ژانویه ۲۰۱۲.
- ممتحن، نهضت شعوبیه، ۱۹۴.
- نهضت شعوبیه و نتایج سیاسی و اجتماعی آن». حسینعلی ممتحن، بررسیهای تاریخی، خرداد و تیر ۱۳۵۳، شماره ۵۱، ص ۱۸۸ به بعد. بازبینی شده در ۲۱ ژانویه ۲۰۱۲.
- ممتحن، نهضت شعوبیه، ۱۹۴.
- ناث، گلدزیهر و افتخارزاده، اسلام در ایران، شعوبیه، نهضت مقاومت ملی ایران، ۲۲.
- ناث، گلدزیهر و افتخارزاده، اسلام در ایران، شعوبیه، نهضت مقاومت ملی ایران، ۲۳.
- مرتضی راوندی؛تاریخ اجتماعی ایران، پوشینه دوم، صفحههای ۱۲۰ و ۱۲۱
- راسخون - مقالات موضوعی - نقش معنویت در ظلم ستیزی ایرانیان(2)
- ایران از آغاز تا اسلام، ص ۴۰۱
- ستیز و سازش، چوکسی- ص ۱۰۰.
- نگاه کنید کنید به: "The Social Significance of the Shuubiya", Gibb. p 72, 105-114 و همچنین به "Muslim Studies" Goldziher p 137-198 و همچنین "The Shuubiyah Controversy", Mottahede p 161-182 و "Conflict and Cooperation",K.Choksy 1997, pp 99-102
منابع
- محمودرضا افتخارزاده؛شعوبیه، ناسیونالیسم ایرانیچاپ دوم. تهران ۱۳۷۶
- مرتضی راوندی؛تاریخ اجتماعی ایران؛ پوشینه دوم؛ چاپ سوم
- ناث، ر؛ گلدزیهر؛ افتخارزاده، محمودرضا (۱۳۷۱). اسلام در ایران، شعوبیه، نهضت مقاومت ملی ایران. مؤسسه نشر میراثهای تاریخی اسلام و ایران.چاپ اول. تهران. ۱۳۷۱
- ممتحن، حسینعلی (۱۳۸۵). نهضت شعوبیه. انتشارات علمی و فرهنگی. شابک ۹۶۴-۴۴۵-۵۶۶-۵.