ژرژ ملییس
ژرژ مِلییِس (به فرانسوی: Georges Méliès) با نام کامل ماری ژرژ ژان ملییس شعبده باز و فیلمساز فرانسوی بود. شهرت او به سبب نوآوریهایش هم در شیوه روایت فیلم و هم در تکنیکهای نوین فیلمسازی در سالهای اولیه ظهور سینما است. ملییس نوآوریهای فراوانی در استفاده از جلوههای ویژه داشت. در سال ۱۸۹۶ او به صورت اتفاقی استاپ تریک را کشف کرد. ملییس نقش مهمی در ابداع و تکمیل برخی از نخستین نمونههای جلوههای ویژه داشت؛ نوردهی چندگانه، تصویربرداری زمانگریز، دیزالو و فیلم رنگی (رنگ آمیزی دستی فریم به فریم فیلمها) از تکنیکهایی بودند که ملییس در فیلمهایش استفاده میکرد. به سبب توانایی غیرقابل انکار ملییس در دستکاری کردن واقعیت در فیلمهایش او را نخستین جادوگر سینما دانستهاند.[1]
ژرژ ملییس | |
---|---|
زادهٔ | ۸ دسامبر ۱۸۶۱ پاریس، فرانسه |
درگذشت | ۲۱ ژانویهٔ ۱۹۳۸ (۷۶ سال) پاریس، فرانسه |
علت درگذشت | سرطان |
آرامگاه | گورستان پر-لاشز |
ملیت | فرانسه |
دیگر نامها | ماری ژرژ ژان ملییس(Marie-Georges-Jean Méliès |
پیشه | فیلمساز، هنرپیشه، طراح صحنه، شعبده باز، اسباب بازی ساز |
سالهای فعالیت | ۱۸۸۸–۱۹۲۳ |
شناختهشده برای | به سبب نوآوریهایش هم در شیوه روایت فیلم و هم در تکنیکهای نوین فیلمسازی در سالهای اولیه ظهور سینما |
همسر(ها) | اوژنی گنین (۱۹۱۳–۱۸۸۵) (مرگ اوژنی)ژان د آلسی (۱۹۲۵–۱۹۳۸) (مرگ ملییس) |
فرزندان | دو فرزند از همسر اول |
والدین | ژان لویی استانیسلاس ملییسیوهانا کاترین شوئرینگ |
امضاء | |
صفحه در وبگاه IMDb |
دو فیلم بسیار مشهور او عبارتند از سفری به ماه (۱۹۰۲) و سفر غیرممکن (۱۹۰۴). در هر دوی این آثار داستان بر محور سفرهای فضایی عجیب و سورئال شبیه به آثار ژول ورن میگردد. این دو اثر که در زمره مهمترین فیلم علمی- تخیلی نخستین بهشمار میروند، در حقیقت به سینمای فانتزی نزدیک تر است.
با نگاهی به فیلم ملک شیطان (۱۸۹۶) میتوان ملییس را از پیشگامان سینمای وحشت دانست. به حقیقت میتوان ملی یس را فرمانروای عصر نوین فیلمسازی وبنیانگذار انقلاب فرهنگی ودگرگون گرایی واستفاده از ایدههای خلاق وپویا در عرصهٔ فیلمساز ی دانست.
کودکی، نوجوانی و تحصیلات
ماری- ژرژ-ژان ملییس در هشتم دسامبر سال ۱۸۶۱ در پاریس متولد شد. پدرش ژان لویی استانیسلاس ملییس نام داشت و نام مادر هلندیش یوهانا کاترین شوئرینگ بود. ژان لویی استانیسلاس در۱۸۴۳ به عنوان یک کارگر کفاش ماهر به پاریس مهاجرت کرد. او به هنگام کار در یک کارگاه چکمه سازی با یوهانا کاترین آشنا شد. پدر یوهانا کاترین سابقاً چکمه دوز رسمی خانواده سلطنتی هلند بود، اما کسب و سرمایه اش را در یک آتشسوزی از دست داده بود. یوهانا کاترین در تحصیلات ژان لویی استانیسلاس کمک حال بود. این دو نهایتاً ازدواج کردند و به همراه یکدیگر کارگاه چکمه سازی معتبری در بلوار سن مارتین افتتاح کردند. هنگامی که ماری ژرژ ژان، سومین پسرشان متولد شد، خانواده ملییس ثروتمند شده بودند.[2]
ژرژ ملییس تحصیلاتش را در مدرسه میشلت آغاز کرد. این مدرسه طی بمبارانی در زمان جنگ بین فرانسه و پروس ویران شد. مدرسه بعدی لویی له گران نام داشت. ملییس در خاطراتش بر این دوره تحصیلات آکادمیک تأکید فراوان دارد تا در مقابل این اتهام که در زمانه او فیلمسازان افراد کم سوادی بودند که توان تولید اثر هنری را ندارند، بایستد. هر چند که ملییس خود آگاه بود که ذات خلاق او قادر بود روشنفکران معاصرش را پشت سر بگذارد.
ژرژ کوچک که اغلب به خاطر اینکه کتاب و دفترهایش را غرق نقاشی میکرد از سوی معلمینش تنبیه میشد، در ده سالگی، با مقوا عروسک خیمه شب بازی میساخت. در سالهای نوجوانی دست ساختههای او به تدریج پیچیدهتر میشدند. او پس از دریافت مدرک لیسانس در سال ۱۸۸۰ مدرسه را ترک گفت.[2]
صحنه
پس از فارغالتحصیلی، ملییس به کسب و کار خانوادگی شان در تولید و فروش چکمه پیوست. در این دوران بود که او خیاطی آموخت. پس از سه سال خدمت نظام وظیفه، پدرش او را به لندن فرستاد تا در فروشگاه یکی از دوستان خانوادگی کار کند. در لندن بود که او رفتوآمد به تماشاخانه شعبده باز مشهور لندنی جان نِویل ماسکلین به نام تالار مصری را آغاز کرد. شوق او به اجرای شعبده بازی از این تماشاخانه آغاز شد و تا پایان عمر با او ماند.
در سال ۱۸۸۵ ملییس با آرزوی جدیدی در سر به پاریس بازگشت. او میخواست در دانشسرای عالی ملی هنرهای زیبای پاریس نقاشی بخواند. پدر هزینه تحصیل او را تقبل نکرد و به این جهت او در کارگاه خانوادگی سرپرست ماشین آلات شد. در همان سال او با اوژنی گنین که جهیزیه قابل توجهی داشت، ازدواج کرد. این زوج صاحب دو فرزند شدند: ژرژت متولد ۱۸۸۸ و آندره متولد ۱۹۰۱.
همزمان با کسب و کار خانوادگی، ملییس علاقه اش به شعبده بازی را نیز پی گرفت. او به تماشای تردستیهایی میرفت که در تماشاخانه روبرت هودین توسط شعبده باز بزرگ ژان اوژن روبرت هودین اجرا میشد. در همین زمان او بهطور جدی شروع به یادگیری تردستی کرد و به زودی اولین اجراهای عمومیش را به روی صحنه برد.[2]
در سال ۱۸۸۸، پدر ملییس خود را بازنشسته کرد، ژرژ سهم خود از کسب و کار را به برادرانش فروخت و با سرمایه حاصل و جهیزیه همسرش، تماشاخانه روبرت هودین را خرید. او تماشاخانه را با ابزارنورپردازی، دریچههای مخفی و چندین اتوماتون تجهیز کرد. با این وجود بسیاری از تردستیهایی که امکان اجرایشان در این تماشاخانه پیشرفته وجود داشت، تکراری و قدیمی بودند. تماشاخانه ملییس، مراجعین اندکی داشت.
طی نه سال آینده، ملییس شخصاً سی تردستی جدید ابداع کرد و بر اساس آنچه در لندن تجربه کرده بود، بر مایههای کمدی و درام اجراهایش افزود. نتیجه افزایش قابل توجه تعداد تماشاچیان بود. یکی از محبوبترین برنامهها گردن زدن مرد سرکش نام داشت. طی این برنامه سر مردی به هنگام سخنرانی قطع میشد. سر بریده کماکان سخن میگفت تا زمانی که دوباره به بدنش ملحق شود. زمانی که ملییس تماشاخانه روبرت هودین را خریداری کرد، تعدادی از کارکنان پشت صحنه و همچنین گروهی از نقش آفرینان تماشاخانه به همکاری با مجموعه ادامه دادند. ژان د آلسی، از جمله این نقش آفرینان بود. او معشوقه ملییس و بعدتر همسر دوم او شد. همزمان با اداره تماشاخانه، ملییس برای نشریهای به سردبیری پسر عمویش کارتونهای سیاسی میکشید.[2]
ملییس به تدریج عمده وقت خود را معطوف به پشت صحنه کرد. او طراح تردستیها، کارگردان و طراح صحنه و لباس بود. با رشد محبوبیت تماشاخانه ملییس موفق شد شعبده بازان بزرگی را برای اجرای نمایش دعوت کند. علاوه بر این او با نمایش جلوههایی از برف و صاعقه، سایه بازی، نمایشهای پریان و اتوماتونها بر تنوع اجراهای سالنش افزود.
سالهای آغازین فیلمسازی
بین سالهای ۱۸۹۶ تا ۱۹۱۳، ملییس ۵۳۱ فیلم ساخت. طول این فیلمها از یک تا چهل دقیقه متغیر بود. موضوع این فیلمها به تردستیهای ملییس شباهت داشت: حقههای مختلفی به نمایش درمیآمد، چیزهایی غیب و چیزهای دیگری بزرگ و کوچک میشدند. این فیلمهای اولیه که وقف نمایش جلوههای ویژه شده بودند عملاً فاقد پی رنگ داستانی بودند. جلوههای ویژه در این فیلم برای نمایش آنچه فیلمساز قادر به انجامشان بود اجرا میشدند و نه برای غنی تر کردن داستان فیلم. فیلمهای اولیه ملییس به کلی با هدف به نمایش درآوردن جلوههای ویژه جدید ساخته میشدند. برای مثال پس از آزمودن تکنیک نوردهی چندگانه او ارکستر تک نفره را ساخت. در این فیلم او در حال نواختن هفت ساز مختلف به صورت همزمان دیده میشود. بعدتر در ۱۹۲۱باستر کیتون در فیلم تماشاخانه از همین حقه در سطح بسیار پیشرفته تری بهره برد. این فیلم ۲۲ دقیقهای به خاطر سکانس آغازینش معروف است که طی آن کیتون همزمان در نقش چند کاراکتر در یک نمایش ظاهر میشود.[3]
در ۲۸ دسامبر ۱۸۹۵، ملییس شاهد واقعهای عظیم بود: در آن روز فیلمهای چند ثانیهای برادران لومیر برای نخستین بار در گران کافه برای عموم به نمایش گذاشته شد. او بلافاصله به برادران لومیر پیشنهاد داد که در ازای ده هزار فرانک یکی از دوربین هایشان را بخرد. این پیشنهاد رد شد. لومیرها پیشنهادهای بالاتری را از موزه گِرِوین و تماشاخانه فولی برژه نیز رد کردند. ملییس به لندن رفت و از رابرت و. پال چند حلقه فیلم و پروژکتور آپارات خرید. تا آوریل ۱۸۹۶، نمایش فیلم بخش جدانشدنی برنامههای تماشاخانه او شده بود.[2] ملییس با مطالعه آپارات تلاش کرد تا شخصاً یک دوربین فیلم برداری بسازد.[4] او با بهرهگیری از کمک دو مکانیک به نامهای رلوز و کورستن و با استفاده از قطعات چند اتوماتون و قطعاتی از تجهیزات جلوههای ویژه موفق شد دوربینی بسازد که کار میکرد. اما در آن زمان و در پاریس هنوز امکان دسترسی به فیلم خام و لابراتوار ظهور فیلم برای ملییس فراهم نبود. ملییس از لندن فیلم خرید و با آزمون و خطای فراوان در نهایت توانست شخصاً فیلمها را ظاهر کند.[2] در سپتامبر ۱۸۹۶، گروه سه نفره ملییس کینتوگراف روبرت هودین را به نمایش گذاشتند. این دوربین و پروژکتور آهن پوش به قدری پر سر و صدا بود که خود ملییس به آن آسیاب یا مسلسل میگفت! تا سال ۱۸۹۷ رشد تکنولوژی موجب شد دوربینهای بهتر و کارآمدتری وارد بازار شوند. ملییس دوربین دست ساخت خود را کنار گذاشت و چند دوربین بهتر ساخت لومیر، پَته فرر و گومون خرید.[2]
ملییس در می۱۸۹۶، نخستین فیلمهایش را ساخت و آنها را تا آگوست همان سال در سالن خودش به نمایش گذاشت. تا پایان ۱۸۹۶، ملییس به همراهی رلوز کمپانی استار فیلم را راهاندازی کرد. کورستن نیز فیلمبردار ارشد کمپانی بود. بخش بزرگی از فیلمهای اولیه ملییس کپی برداری و بازسازی فیلمهای برادران لومیر بود. هدف از این کار رقابت با لومیرها برای به دست آوردن تماشاچی بیشتر بود؛ برادران لومیر در گران کافه روزانه بیش از دو هزار تماشاچی داشتند. ورق بازی اولین فیلم ملییس از همین دستهاست. دسته دیگری از کارهای اولیه ملییس منعکسکننده مهارت او در خلق صحنههای تئاتری باشکوه بود. یک شب وحشتناک که بیست و ششمین فیلم کمپانی او بود در این دسته جای میگیرد. در این فیلم یک ساس عظیمالجثه به مهمان یک هتل حمله میکند.
برادران لومیر و ملییس به زودی راه خود را در فیلمسازی ار هم جدا کردند. برادران لومیر ابداع خود را دستاورد بزرگی در زمینه علوم و تاریخ میدانستند و به زودی فیلمبرداران فراوانی را به سراسر دنیا فرستاند تا زندگی نژادهای گوناگون را مستند کنند. حال آنکه کمپانی ملییس مخاطبان خود را از میان تماشاچیان علاقهمند به برنامههای رایج در سیرکها و کابارهها برگزیده بود. مخاطبان او مشتری تعبیر شخصی ملییس از شعبده و تردستی بودند: هنر. در این فیلمها عمده توجه ملییس معطوف به ابداع و پروراندن جلوههای ویژه بود. طبق خاطرات ملییس، روزی دوربین ملییس به هنگام ضبط، فیلم را جمع کرد پس از ادامه فیلم برداری، فیلمی به دست آمد که در آن اتوبوسی به یک نعش کش و مردهایی به زن تبدیل میشدند. این شگرد جابه جایی، استاپ تریک نام گرفت.[2] پیشتر توماس ادیسون در قطعه فیلمی هیجده ثانیهای با عنوان اعدام ماری استوارت از همین تکنیک استفاده کرده بود. هر چند ملییس جداگانه به تکنیک مشابه دست یافته بود. ملییس از این تکنیک در فیلمی با حضور ژان د آلسی، استفاده کرد تا حقه قدیمی ناپدید کردن افراد را در سطحی نو و در یک فیلم نمایش دهد.[2]
در سپتامبر ۱۸۹۶، ملییس در املاک خود در واقع در مونتروی در حومه پاریس، استودیویی ساخت. ساختمان اصلی استودیو که بر اساس ابعاد تماشاخانه روبرت هودین طراحی شده بود با دیوارها و سقفی از شیشه ساخته شد. در کنار آن تأسیساتی برای تعویض لباس و انبار لوازم صحنه وجود داشت. ملییس خود این استودیو را حاصل تجمیع کارگاه عکاسی و صحنه تئاتر میدانست.[2]
طی سالهایی که ملییس در فیلمسازی پیش رو داشت، وقتش را بین مونتروی و تماشاخانه تقسیم میکرد. او هفت صبح به استودیو میرفت تا ده ساعت را به ساخت صحنه و لوازم آن بپردازد. ساعت پنج عصر او به سمت پاریس حرکت میکرد و از ساعت شش در تئاتر حاضر میشد. ساعت هشت شب او در برای اجرا آماده میشد. او شب را در مونتروی میگذراند. ملییس، جمعهها و شنبهها را به ضبط صحنههایی میگذراند که طی هفته تدارک دیده بود. یکشنبهها و سایر روزهای تعطیل او یک برنامه عصرانه در تئاتر داشت؛ شامل اکران سه فیلم و یک اجرا که تا یازده و نیم شب طول میکشید.[2]
ملییس در ۱۸۹۶ هفتاد و هشت فیلم و در ۱۸۹۷ پنجاه و سه فیلم ساخت. در این دو سال او تمام گونههایی که طی دوران حرفه ایش در قالب آنها فیلم ساخت را امتحان کرده بود. این گونهها شامل مستندهایی به سبک برادران لومیر، کمدی، بازسازی وقایع تاریخی، درام، شعبده بازی و داستانهای پریان میشد. این مورد آخر به سبک ویژه ملییس تبدیل شد. کمپانی استار فیلم نظیر برادران لومیر و کمپانی پَته فرر فیلمهای پورنوگرافیک هم تولید میکرد. پیپینگ تام در ساحل و بعد از رقص از این دسته فیلمها محسوب میشوند. در بعد از رقص تنها نمونهای که تا کنون باقی مانده، ژان د آلسی لباسهایش را درمیآورد و در حالی که ظاهراً برهنهاست با کمک خدمتکارش حمام میکند. او در واقع یک سرهمی چسبان به رنگ پوست پوشیده بود. بین سالهای ۱۸۹۶ و ۱۹۰۰، ملییس ده فیلم تبلیغاتی برای محصولاتی نظیر، ویسکی، شکلات و غلات صبحانه ساخت. در سپتامبر ۱۸۹۷، ملییس تصمیم گرفته بود روبرت هودین را به یک سالن سینما تبدیل کند، به این معنا که شعبده بازیهای کمتری اجرا شود تا امکان پخش فیلم هر شب فراهم باشد. اما تا پایان این سال نمایش فیلم تنها محدود به یک شب در هفته بود.[2]
در ۱۸۹۸، تعداد فیلمهای تولیدی ملییس به سی فیلم کاهش یافت اما این فیلمها پیچیدهتر و بلند پروازانه تر بودند. بازسازی واقعه غرق شدن کشتی یو اس اس مِین، نمایش حقه معروف جعبه، و رؤیای ستارهشناس محصول همین سال هستند. در فیلم رؤیای ستارهشناس، ملییس نقش ستارهشناسی را بازی میکند که ماه سبب دگرگونی کارگاهش شدهاست، ماه سبب میشود شیاطین و فرشتگان به ملاقات ستارهشناس بیایند. در همین سال او اولین هجویه مذهبیش را نیز ساخت. در فیلم هفتاد ثانیهای وسوسه سنت آنتونی عیسی بر صلیب به زنی اغواگر با بازی ژان د آلسی تبدیل میشود تا آنتونیوی کبیر را گمراه کند. او به ابداعاتش در زمینه جلوههای ویژه ادامه داد. او نوار یک فیلم ضبط شده به صورت دستی و از پایان به آغاز در دوربین حرکت داد تا در شام با دردسر، یک برداشت معکوس را اجرا کند. او انطباق تصویر را نیز تجربه کرد در غار شیاطین او از بازیگرانش در مقابل یک پرده سیاه فیلم گرفت و سپس همین فیلم را دوباره در دوربین قرار داد تا از محیط فیلم بگیرد. نتیجه ارواح شفافی بودند که غاری را به تصرف خود درمیآوردند. در فیلم سه سر دردسر ساز، ملییس سر خودش را سه بار جدا میکند و یک گروه همسرایی میسازد. محصول یا استاندارهای مدرن به شدت خام به نظر میرسد اما دستیابی به آنها در آن زمان به شدت مشکل بود و به مهارت زیادی نیاز داشت.[2]
در سال ۱۸۹۹ ملییس تجربه کردن جلوههای ویژه جدید را ادامه داد، برای مثال در فیلم کلئوپاترا که از اولین نمونههای سینمای وحشت محسوب میشود. این فیلم بازسازی تاریخی داستان کلئوپاترا ملکه مصر نیست بلکه تصویرگر رستاخیز مومیایی او در روزگار فیلم بود. تا سال ۲۰۰۵ تصور میشد که هیچ نسخهای از این فیلم باقی نماندهاست. اما در این سال نسخهای از فیلم در پاریس کشف شد. ملییس در آن سال شده دو تا از پروازانهترین و شناخته شدهترین فیلمهای بلند خود را ساخت. او در تابستان این فیلم بازسازی ماجرای دریفوس، را ساخت. داستان فیلم بر اساس ماجرای اتهام دروغ و خیانت سروان آلفرد دریفوس یک یهودی فرانسوی پرورانده شده بود. ماجرای دریفوس در زمان خود سر و صدای زیادی به پا کرده و در عمل مردم را به دو گروه موافقان و مخالفانسروان دریفوس تقسیم کرده بود. بخش پایانی فیلم که بازگشت سروان را به زندان نشان میدهد در نهایتسانسور شد.[2]
بعدتر ملییس قصه سیندرلا را ساخت. این فیلم هفت دقیقهای در بیست صحنه و با حضور بیش از سی و پنج بازیگر ساخته شد. بازیگر سیندرلا برنون بلوت بود. این فیلم در سراسر اروپا و در ایالات متحده بسیار موفق بود. توزیع کنندگان فیلم آمریکایی مانند سیگموند لوبن بسیار مشتاق بودند که هم محصولات جدیدی برای جذب مخاطبان خود در اختیار داشته باشند و هم به نوعی با انحصار رو به رشد توماس ادیسون بر سینما مقابله کنند. موفقیت سیندرلا در آمریکا برای سالها ادامه داشت. فیلسازان آمریکایی نظیر ادیسون این گونه موفقیت را خوش نداشتند به این جهت تلاش گستردهای را برای محدود کردن پخش فیلمهای ملییس آغاز کردند اما به زودی نحوه کپی گرفتن از فیلمها را آموختند. پس از این بود که ملییس به همراه عدهای دیگر برای حمایت خود در بازارهای خارجی اتحادیه صنفی فیلمسازان را بنیان گذاشت. ملییس تا سال ۱۹۱۲ رئیس اتحادیه بود. طی این سالها مقر اتحادیه در سالن روبرت هودین بود. در همین سالها موفقیتهای اقتصادی فیلمهای ملییز امکان گسترش استودیوی مونتروی را فراهم کرد. حالا ملییس قادر بود صحنههای بسیار پیچیدهتر و باشکوه تری را بسازد و فضای بزرگتری را برای آرشیو رو به رشدش از از لباسها و دیگر یادگاریهای فیلمها در نظر بگیرد.[2]
موفقیتهای بینالمللی
در سال ۱۹۰۰، ملییس سی فیلم ساخت از جمله فیلم سیزده دقیقهای ژان دارک با بازی برنون بلوت. ارکستر تک نفره نیز در همین سال ساخته شد. فیلم مهم دیگر این سال رؤیای کریسمس بود، از نخستین نمونههایی که در آن برای به تصویر کشیدن صحنه میلاد مسیح از جلوههای ویژه استفاده شد.[2] در ۱۹۰۱ ملییس که بر قله موفقیت ایستاده فیلمهای محبوب دیگری تولید کرد. برهمن و پروانه در همین سال تولید شد، در این فیلم ملییس نقش برهمنی را بازی کرد که یک شفیره را به زن زیبای بالداری تبدیل میکند اما خود به شفیره مبدل میشود. دو داستان شنل قرمزی و ریش آبی از نویسنده و شاعر فرانسوی شارل پرو در همین سال به فیلم تبدیل شدند. در ریش آبی، ملییس که با ژان دآلسی و برنون بلوت همبازی است در نقش ریش آبی قاتل ظاهر شد. فیلم جک و ساقه لوبیا به کارگردانی ادوین اس پورتر، محصول کمپانی فیلمسازی توماس ادیسون نمونه ناموفقی از کپی برداری از جلوههای ویژه در فیلمهای ملییس، به ویژه ریش آبی بود.[5]
اتوبوسی با یوانههای سیاه و سفید محصول دیگری از ملییس در همان سال بود. در سال ۱۹۰۲ ملییس از حرکت دوربین استفاده کرد تا توهم تغییر اندازه هنرپیشه را به وجود بیاورد. شیطان و مجسمه اولین فیلمی بود که از این حقه در آن استفاده شد. در این فیلم ملییس در نقش شیطان ظاهر میشود. او به اندازه غولی بزرگ در میآید که ژولیت ویلیام شکسپیر را بترساند. اما ظهور مریم مقدس باعث میشود که شیطان کوچک و کوچکتر شود. با استفاده از همین حقه بود که ملییس، در فیلم سه دقیقهای مرد سر لاستیکی در نقش دانشمندی بازی کرد که سر خودش را چندین برابر بزرگ میکند. این شگرد در کنار هر آنچه که ملییس طی سالهای گذشته خلق و تجربه کرده بود، بعدتر در همان سال در محبوبترین و مشهورترین فیلم او به کار رفت.[2]
در ماه مه سال ۱۹۰۲ ملییس معروفترین فیلم خود، سفر به ماه را ساخت. این فیلم شامل صحنه مشهور برخورد است یک سفینه فضایی به چشم مرد روی ماه است. فیلم برداشت آزادانهای از رمانهای زمین تا ماه اثر ژول ورن و اولین انسان در ماه نوشته اچ. جی. ولز بود. در این فیلم ملییس در نقش پروفسور سرپرست سفر به ماه ظاهر میشود. پروفسور در آزمایشگاه خود یک وسیله نقلیه فضایی به شکل یک موشک بزرگ ساخته بود، او از این وسیله برای فرستادن شش مرد به ماه استفاده میکند. سفینه از توپ بزرگی شلیک میشود و به چشم مرد روی ماه میخورد. شش فضانورد به اکتشاف سطح ماه میپردازند تا زمانی که به خواب میروند. در حالیکه آنها خواب میبینند، صور فلکی در اطراف آنها میرقصند و گروهی از انسانهای اهل ماه، با بازی آکروباتهای فولی برژه به آنها حمله میکنند. فضانوردان تا سفینهشان تعقیب میشوند و بعد به نحوی از ماه به زمین سقوط میکنند و در اقیانوس فرود میآیند. سرانجام این شش نفر به آزمایشگاه خود بازمیگردند و توسط طرفدارانشان ستایش میشوند.[2] این فیلم چهارده دقیقهای تا آن زمان طولانیترین فیلم ملییس بود و ۱۰٬۰۰۰ فرانک هزینه تولید دربرداشت. این فیلم در فرانسه و در سراسر جهان به موفقیت عظیمی رسید. ملییس فیلم را در هر دو نسخه سیاه و سفید و رنگی فروخت. با این فیلم ملییس در آمریکا مشهور شد. پس از آن بود که تولیدکنندگانی مانند توماس ادیسون و سیگموند لوبنو کارل لامل با کپیهای غیرقانونی این فیلم پول زیادی به دست آوردند. پس از این سرقت آشکار ملییس دست به نأسیس نمایندگی کمپانی فیلم استار به در نیویورک زد. گاستون برادر ملییس که به صنعت فیلم پیوسته بود مسئول دفتر نیویورک شد. او در سال ۱۹۰۲ به نیویورک سفر کرد، در آنجا او از حجم سوئ استفاده از حقوق کمپانی در آمریکا آگاه شد. از جمله اینکه کمپانی بیوگراف حق امتیاز فیلم ملییس را به چارلز اربن فروخته بود.[6] منشور دفتر نیویورک این بود: با افتتاح این دفتر در نیویورک ما آماده، مصمم و با انرژی به دنبال جاعلان و دزدان هستیم. دو بار یک حرف را نمیزنیم، عمل خواهیم کرد!"[2]
سالهای پایانی و فوت
در حدود سالهای ۱۹۲۸، ژرژ ملییس را در ایستگاه راهآهن واقع در موتپارناس یافتند در حالیکه به فروش شیرینی و آبنبات و اسباببازی اشتغال داشت. ملییس در سال ۱۹۳۷ به دلیل بیماری سرطان بستری شد. دوستان و نزدیکان وفادار ملییس نیازهای مالی و مادی وی و همسر و نوه کوچکش را تا آخرین لحظه عمرش در بیمارستان لئوپولدبلان تهیه کردند. او سرانجام در سال ۱۹۳۸ و در سن هفتاد و هفت سالگی در شهر پاریس رخت از جهان بربست.[7]
فیلم شناسی
گزیده فیلم
ملییس صدها فیلم ساخت، لیست زیر شامل نام بعضی از این فیلم هاست:
- ورقهای بازی (فیلم) (۱۸۹۶)
- قلعه تسخیر شده (۱۸۹۶)
- خرمنکوب (۱۸۹۶)
- اردو (۱۸۹۶)
- آب دادن به گلها (۱۸۹۶)
- ورود یک قطار به ایستگاه ونسن (۱۸۹۶)
- شب مزخرف (۱۸۹۶)
- رقص در حرم (۱۸۹۷)
- کلئوپاترا (۱۸۹۹)
- سیندرلا (۱۸۹۹)
- ماجرای دریفوس (۱۸۹۹)
- ژان دارک (۱۹۰۰)
- سفر به ماه (۱۹۰۲)
- سفرهای گالیور (۱۹۰۲)
- مهمانخانهای که مردی در آن نمیخوابد (۱۹۰۳)
- شعله سحرآمیز (۱۹۰۳)
- فاوست در جهنم (۱۹۰۳)
- قلمرو پریان (۱۹۰۳)
- سفر غیرممکن (۱۹۰۴)
- قصر شبهای عربی (۱۹۰۵)
- از پاریس تا مونت کارلو (۱۹۰۵)
- انسانیت در دوران مختلف (۱۹۰۸)
- فتح لهستان (۱۹۱۲)
- خیالات بارون مانچهاوزن (۱۹۱۱)
- قرض شرف ارباب (۱۹۱۱)
- شوالیه برفها (۱۹۱۲)
- شبح کوهستان سولفر (۱۹۱۲)
- داستان زندانی(۱۹۱۲)
نسخههای ویدئویی موجود
با توجه به عوامل مختلف، در حال حاضر تقریباً تنها ۲۰۰ فیلم از مجموع ۵۳۱ فیلم ملییس وجود دارد. ملییس خود بخشی از نگاتیوهای فیلمهایش را از بین برد، بخشی از فیلمهای او را ارتش فرانسه مصادره کرد و بخش بسیار بزرگی از فیلمها هم به صورت طبیعی در گذر زمان از بین رفتند. طی سالها نمونههایی از فیلمهای نایاب او پیدا شدهاست اما بزرگترین مرجع فیلمهای ملییس، کتابخانه کنگره آمریکا است. در سال ۱۹۰۲ گاستون ملییس، برادر ژرژ که شعبه کمپانی استار فیلم در آمریکا تأسیس میکرد از تک تک فریمهای فیلمهای کمپانی استار فیلم چاپ گرفته بود. هدف او کمک به حفظ کپی رایت محصولات بود.[2]
- ژرژ ملییس: اولین جادوگر سینما (۵-دی وی دی، مجموعه ۱۷۳ فیلم)
- ژرژ ملییس، دوباره!: کشفهای جدید ۱۸۹۶–۱۹۱۱ (۲۶ فیلم پیوست به مجموعه فوق)
- فیلمهای ژرژ ملییس
- دزدی قطار و دیگر آثار اولیه
- ملییس اعجابانگیز
- ملییس جادوگر سینما
- خاطرات من
- پیشگامان سینمای فرانسه، سری اول
- سفر به ماه
در فرهنگ عامه
به آثار و زندگی ملییس بارها در فیلم، تلویزیون و ادبیات اشاره شدهاست:
در سال ۱۹۵۲ در فیلم ملیس بزرگ، زندگی ژرژ ملییس در یک بیودراما به کارگردانی ژرژ فرانژو حکایت میشود. در این فیلم آندره ملییس ایفاگر نقش پدرش است.
در آغاز فیلم دور دنیا در هشتاد روز (۱۹۵۶)، بخشهایی از فیلم سفر به ماه پخش شد.
فیلم ۱۹۶۷ ژان لوک گدار به نام چینیها، کاراکتر گیوم (با بازی ژان-پیر لئو) در یک سخنرانی در باب اتفاقات حال حاضر در سینمای فرانسه دربارهٔ مبتکر واقعی فیلمسازی فرانسوی بحث میکند: برادران لومیر یا ملییس؟ گیوم استدلال میکند که ملییس مبتکر واقعی سنت فیلمسازی حال حاضر سینمای فرانسه بود.[8]
در ساخت موزیک ویدئو بهشت برای همه (۱۹۹۵)کوئین، از بخشهایی از فیلمهای سفر به ماه و سفر غیرممکن استفاده شد.[9]
موزیک ویدئو امشب، امشب گروه اسمشینگ پامپکینز است به یاد به ملییس و فیلم سفر به ماه او ساخته شدهاست.[10] این موزیک ویدئو یکی از بزرگترین موزیک ویدئوهای تمام دورانها شناخته میشود.[11]
در آخرین قسمت از مینی سریال شبکه اچ بی او به نام از زمین به ماه، چکی کارژو در نقش ملییس ظاهر شد.
نقش ملییس در تاریخ سینما الهام بخش برایان سلزنیک در رمان مصور اختراع هوگو کاباره بود. مارتین اسکورسیزی در ۲۰۱۱ فیلم هوگو را با اقتباس از این کتاب ساخت. در این اثر بن کینگزلی در نقش ملییس ظاهر شد.
اجرای کیتی پری در مراسم جایزه موسیقی بیلبورد ۲۰۱۲ بر اساس سفر به ماه ملییس طراحی شده بود.
منابع
مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «Georges Méliès». در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی، بازبینیشده در ۱۰ دسامبر ۲۰۰۸.
- Méliès, le cinémagicien, documentary.
- Wakeman, John. World Film Directors, Volume 1. The H. W. Wilson Company. 1987. pp. 747-765.
- Fry & Fourzon, The Saga of Special Effects, pp. 8
- Lucien Reulos
- Musser. p. 325.
- Musser. p. 364.
- دوکا، لو. تاریخ سینما. ج. یک. ترجمهٔ حسن صفاری. تهران، 1327. 22.
- The Altering Eye: Contemporary International Cinema by Robert Phillip Kolker (Open Book Publishers, 2009) p. 148.
- Queen Promo Videos: Heaven For Everyone Ultimate Queen. Retrieved 14 November 2011
- "12 Best Music Video Movie Homages: Smashing Pumpkins – Tonight, Tonight". Total Film. April 7, 2010. Retrieved March 28, 2012.
- Stylus Staff (2006-07-20). "Stylus Magazine's Top 100 Music Videos of All Time". StylusMagazine.com. Retrieved 2007-04-16.