گابریل گارسیا مارکز
گابریل خوزه گارسیا مارکِز (به اسپانیایی: Gabriel José García Márquez) (زادهٔ ۶ مارس ۱۹۲۷ در دهکدهٔ آرکاتاکا* درمنطقهٔ سانتامارا* در کلمبیا – درگذشته ۱۷ آوریل ۲۰۱۴) رماننویس، نویسنده، روزنامهنگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی بود. او بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام گابو یا گابیتو (برای تحبیب) مشهور بود و پس از درگیری با رئیس دولت کلمبیا و تحت تعقیب قرار گرفتنش در مکزیک زندگی میکرد. مارکز برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۸۲ شد. او را بیش از سایر آثارش به خاطر رمان صد سال تنهایی چاپ ۱۹۶۷ میشناسند که یکی از پرفروشترین کتابهای جهان در سبک رئالیسم جادویی است.
گابریل گارسیا مارکز | |
---|---|
زاده | ۶ مارس ۱۹۲۷ آراکاتاکا، ماگدالنا، کلمبیا |
درگذشته | ۱۷ آوریل ۲۰۱۴ (۸۷ سال) مکزیکو سیتی، مکزیک |
لقب | گابو |
پیشه | نویسنده، روزنامهنگار |
زمینه کاری | ادبیات |
ملیت | کلمبیایی |
جوایز مهم | جایزه ادبی نوبل (۱۹۸۲) |
سبک نوشتاری | رئالیسم جادویی |
کتابها | صد سال تنهایی، عشق سالهای وبا |
دلیل سرشناسی | داستان کوتاه و رمان |
همسر(ها) | مرسدس بارچا (۱۹۵۸- ۲۰۱۴) |
فرزند(ان) | دو فرزند |
امضا | |
جوایز
|
زندگی
گابریل خوزه گارسیا مارکز روز ۶ مارس ۱۹۲۷ به دنیا آمد و پدربزرگ و مادربزرگش او را در شهر فقیر آراکاتاکا در شمال کلمبیا بزرگ کردند. وی در بوگاتا، پایتخت کلمبیا، به مدرسه رفت و به زودی به نوشتن روی آورد. به تشویق خانواده به تحصیل حقوق پرداخت، اما به زودی دریافت که روح و روان او تنها با نوشتن و ادبیات آرام میگیرد. او بعدها در اولین کتاب خاطراتش با عنوان زندهام که روایت کنم نوشت که دوران کودکی سرچشمه الهام تمام داستانهای وی بودهاست. او تحت تأثیر پدربزرگش که شخصیتی آزادیخواه بود و در هر دو جنگ داخلی کلمبیا شرکت کرده بود، آگاهی سیاسی پیدا کرد. مارکز از سالهای جوانی در نیمه دهه ۱۹۴۰ به حرفه روزنامهنگاری پرداخت و در کنار گزارشهای واقعی، نخستین داستانهای کوتاه خود را منتشر کرد.[1]
او در سال ۱۹۴۱ اولین نوشتههایش را در روزنامهای به نام Juventude که مخصوص شاگردان دبیرستانی بود،منتشر کرد و در سال ۱۹۴۷ به تحصیل رشتهٔ حقوق در دانشگاه بوگوتا پرداخت و همزمان با روزنامه آزادیخواه الاسپکتادور به همکاری پرداخت. در همین روزنامه بود که گزارش داستانی سرگذشت یک غریق را به صورت پاورقی چاپ شد.[2]
گارسیا مارکز که به شدت تحت تأثیر ویلیام فالکنر، نویسنده آمریکایی، بود، نخستین کتاب خود را در ۲۳ سالگی منتشر کرد که از سوی منتقدان با واکنش مثبتی روبرو شد.
در سال ۱۹۵۴ به عنوان خبرنگار الاسپکتادور به رم و در سال ۱۹۵۵ پس از بسته شدن روزنامهاش به پاریس رفت. در سفری کوتاه به کلمبیا در سال ۱۹۵۸ با نامزدش مرسدس بارچا در سیزده سالگی تقاضای ازدواج کرد و بیش از نیم قرن با یکدیگر زندگی کردند؛ بخش اعظم این سالها را در مکزیک گذراندند.[3][4] در سالهای بین ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۱ به چند کشور بلوک شرق و اروپایی سفر کرد و در سال ۱۹۶۱ برای زندگی به مکزیک رفت.
فعالیتها
گارسیا مارکز یکی از نویسندگان پیشگام سبک ادبی رئالیسم جادویی بود، اگرچه تمام آثارش را نمیتوان در این سبک طبقهبندی کرد. او در سال ۱۹۶۵ شروع به نوشتن رمان صد سال تنهایی کرد و آن را در سال ۱۹۶۷ به پایان رساند.
«وقتی سالها بعد سرهنگ آئورلیانو بوئندیا در برابر دستهٔ سربازانی که قرار بود اعدامش کنند، ایستاده بود، بعد از ظهر دوری را به یاد آورد که پدرش او را برای کشف یخ برده بود.» با این جملهٔ شگفتانگیز و گیرا دنیای «صد سال تنهایی» شکل میگیرد که بسیاری آن را دلانگیزترین رمان قرن بیستم میدانند.[1]
صد سال تنهایی در بوینس آیرس منتشر شد و به موفقیتی بزرگ و چشمگیر رسید و به عقیدهٔ اکثر منتقدان شاهکار او بهشمار میرود. او در سال ۱۹۸۲ برای این رمان، برندهٔ جایزه نوبل ادبیات شد. بنیاد نوبل در بیانه خود او را «شعبده باز کلام و بصیرت» توصیف کرد.
ایده اولیه برای نوشتن نخستین فصل کتاب صد سال تنهایی در سال ۱۹۶۵ وقتی که مشغول رانندگی به سمت آکاپولکو در مکزیک بود به ذهنش رسید.[5] تمام نسخههای چاپ اول صد سال تنهایی به زبان اسپانیایی در همان هفته اول کاملاً به فروش رفت. در ۳۰ سالی که از نخستین چاپ این کتاب گذشت بیش از ۳۰ میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته و به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شدهاست.در سال ۱۹۷۰ کتاب سرگذشت یک غریق را در بارسلون چاپ کرد و در همان سال به وی سفارت (کنسولگری؟) کلمبیا در اسپانیا پیشنهاد داده شده که وی این پیشنهاد را رد کرد و یک سفر طولانی به مدت ۲ سال را در کشورهای کارائیب آغاز کرد و در طول این مدت کتاب داستان باورنکردنی و غمانگیز ارندیرای سادهدل و مادربزرگ سنگدلاش را نوشت که جایزه رومولوگایه گوس بهترین رمان را بدست آورد. وی سپس دوباره به اسپانیا برگشت تا روی دیکتاتوری فرانکو از نزدیک مطالعه کند که حاصل این تجربه رمان پاییز پدرسالار بود.[2]
در اوایل دهه ۸۰ به کلمبیا برگشت ولی با تهدید ارتش کلمبیا دوباره به همراه همسر و دو فرزندش برای زندگی به مکزیک رفت. گابریل گارسیا مارکز در سال ۱۹۸۲ جایزه ادبی نوبل را دریافت کرد و بنیاد نوبل در بیانه خود او را «شعبده باز کلام و بصیرت» توصیف کرد. تمام داستانهای وی به نثری نوشته شدهاند که از نظر رنگارنگی و جاذبه غریبشان فقط میتوان آنها را با کارناوالهای آمریکای جنوبی مقایسه کرد.[6]
او در سال ۱۹۹۹ رسماً مرد سال آمریکای لاتین شناخته شد و در سال ۲۰۰۰ مردم کلمبیا با ارسال طومارهایی خواستار پذیرش ریاست جمهوری کلمبیا توسط مارکز بودند که وی نپذیرفت.
سالهای پایانی زندگی
در سالهای پایانی زندگی و به مرور زمان خلاقیت و توان نویسندگی مارکز رو به کاهش گذاشت. او برای نوشتن کتاب خاطرات روسپیان غمگین من، چاپ ۲۰۰۴ حدود ده سال وقت صرف کرد. در ژانویه ۲۰۰۶ اعلام کرد که دیگر تمایل به نوشتن را از دست دادهاست. میراث او مجموعه بزرگی از کتابهای داستانی و غیرداستانی است که با پیوند دادن افسانه و تاریخ در آن هر چیز ممکن و باورکردنی مینماید. تمام داستانهای وی به نثری نوشته شدهاند که از نظر رنگارنگی و جاذبه غریبشان فقط میتوان آنها را با کارناوالهای آمریکای جنوبی مقایسه کرد.[6] آخرین اثری که از او منتشر شد، کتابی است به عنوان «نیامدم که سخنرانی کنم»، که ۲۲ سخنرانی او را که به مناسبتهای گوناگون در سراسر جهان ایراد کرده، در بر میگیرد.
پزشکان در سال ۲۰۱۲ اعلام کردند که مارکز به بیماری آلزایمر مبتلا شدهاست.[7]
جنجال خواهی
از آثار مارکز به خاطر نثر غنی آن در منتقل کردن تخیلات سرشار نویسنده به خواننده ستایش شدهاست. اما برخی از منتقدان، آثار او را اغراقی آگاهانه و توسل به افسانه و ماوراء طبیعت برای گریز از ناآرامی و خشونتهای جاری در کلمبیای آن دوران میدانند.
ناآرامی و خشونتهای سیاسی، خانواده به عنوان یک عنصر وحدت بخش، ترکیب آن با شور مذهبی و باور به فراطبیعت روی هم رفته سبک ادبی شاخص مارکز را به هم بافتهاند. آثار وی نظیر پدرسالار یا ژنرال در هزارتوی خود به خوبی تقویت انگیزههای سیاسی او در واکنش به تشدید خشونت در کشورش کلمبیا را نشان میدهند. او پس از نوشتن مقالهای در مخالفت با دولت کلمبیا به اروپا تبعید شد. وقتی که کتاب غیر داستانی سفر مخفیانه میگل لیتین به شیلی را در سال ۱۹۸۶ نوشت، حکومت دیکتاتوری ژنرال پینوشه ۱۵ هزار نسخه از آن را در آتش سوزاند. او به نوشتن آثاری که گرایش به جناح چپ سیاست در آن مشهود بود ادامه داد.
او با فرانسوا میتران رئیسجمهور سوسیالیست فرانسه در دهه ۱۹۸۰ دوستی نزدیکی داشت و مدتها نیز از دوستان نزدیک و حتی نماینده فیدل کاسترو، رهبر سابق کوبا، بود. گارسیا مارکز به دلیل دفاع از حکومت فیدل کاسترو که از نگاه گروه کثیری از روشنفکران و نویسندگان به مرور به یک رژیم خودکامه بدل شده بود، وارد بحثهای تندی شد که یکی از نمونههای برجسته آن مجادله اش با سوزان سونتاگ، نویسنده معروف آمریکایی، بود. به خاطر دفاعش از حکومت کوبا او مدتی حق ورود به آمریکا را نداشت. دولت آمریکا بعدها در این تصمیم خود تجدید نظر کرد و مارکز بارها برای معالجه سرطان غدد لنفاوی به کالیفرنیا سفر کرد.[6] او به مداخلات آمریکا در ویتنام و شیلی انتقاد کرده بود. بهرغم این انتقادها بیل کلینتون و فرانسوا میتران رؤسای جمهور پیشین آمریکا و فرانسه از جمله دوستان گابریل گارسیا مارکز بودند.[8]
مارکز در ایران
بهمن فرزانه در سال ۱۳۵۴ با ترجمه «صد سال تنهایی»، نویسنده بزرگ آمریکای لاتین گابریل گارسیا مارکِز را به کتاب خوانان ایرانی معرفی کرد. این کتاب با استقبال زیادی روبرو شد و نویسنده آن در ایران به محبوبیت فراوان رسید.[9]
تقریباً تمام آثار داستانی مارکز به فارسی ترجمه و منتشر شدهاست، و بیشتر آنها بیش از یک بار. برخی از داستانهای او مانند رمان «عشق در سالهای وبا» با سانسور به بازار آمده و صحنههای اروتیک آن حذف شدهاست. خوانندگان ایرانی آثار مارکز را دنبال میکنند و برخی نویسندگان به تأثیر از سبک «رئالیسم جادویی» منسوب به او کتاب مینویسند.
آخرین کتابهای مارکز در حوزه رمان «روسپیهای غمزده من» (باز هم با حذف برخی از صحنهها) و خودزندگینامهٔ او به عنوان «زیستن برای نوشتن» آخرین کارهایی هستند که از مارکز در ایران منتشر شدهاند. کتاب «گزارش یک آدمربایی» (۱۹۹۶) نیز در ایران کاملاً شناخته شدهاست، به ویژه از زمانی که میرحسین موسوی، از رهبران اصلی «جنبش سبز»، درونمایه آن را برگردانی واقعی از سرگذشت خود و همفکران خود دانست.
کتاب مارکز را کالبدشکافی نظامهای وحشت و ترور دانستهاند. وصف کامل رژیمهایی که زندگی و حرمت شهروندان را به هیچ میگیرند. مارکز رنج و درد قربانیان دیکتاتوری را شرح میدهد، با این دریغ و افسوس که او، این قویترین قلم جهان، «نمیتواند روی کاغذ حتی سایهای کمرنگ از وحشتی را مجسم کند که قربانیان متحمل میشوند».[10]
درگذشت
گابریل گارسیا مارکز، در روز پنجشنبه ۱۷ آوریل ۲۰۱۴ (۲۸ فروردین ۱۳۹۳)، در سن ۸۷ سالگی، در خانهاش در مکزیکو سیتی درگذشت.[11] دو سال پیش از مرگ، برادر گابریل گارسیا مارکز اعلام کرد او از بیماری فراموشی (دمانس) رنج میبرد و دیگر نمینویسد.[12] جسد وی فردای آن روز در روز آدینه در مکزیکوسیتی سوزانده شد، بخشی از خاکستر جسد وی به کلمبیا زادگاهش منتقل شد.[13]
واکنشها
- خوان مانوئل سانتوس، رئیسجمهوری کلمبیا در تجلیل از گابریل گارسیا مارکز در توییتر خود نوشت: «هزار سال تنهایی و غم، به خاطر مرگ بزرگترین کلمبیایی در سراسر تاریخ.»
رئیسجمهوری کلمبیا همچنین در یک سخنرانی تلویزیونی فرمان سه روز عزای عمومی داد. پرچمهای این کشور نیز در این سه روز نیمهافراشته خواهند بود.
- انریکه پنیا نیتو، رئیسجمهوری مکزیک، در توییتر خود نوشت: «گابریل گارسیا مارکز در کلمبیا به دنیا آمد، اما او دهها سال متوالی مکزیک را به عنوان میهناش برگزید و زندگی ما را پربارتر کرد.»
- باراک اوباما، رئیسجمهور ایالات متحده: «با مرگ او جهان یکی از آیندهنگران بزرگ خود را از دست داد. او از دوران کودکی من تاکنون یکی از محبوبترین نویسندگان برایم بودهاست.»
- بیل کلینتون: «افتخار میکنم که بیش از ۲۰ سال با او دوستی داشتم و ذهن درخشان گابریل گارسیا مارکز و قلب بزرگ او را میشناختم.»
- ژوزه مانوئل باروزو، رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا: «گابریل گارسیا مارکز صدای آمریکای جنوبی بود که به صدای جهان ما تبدیل شد.»
- شکیرا، ترانهسرا، رقصنده و خواننده بزرگ پاپ کلمبیایی: «سخت است؛ به تو بدرود گفتن سخت است. تو بخشنده بودی و همه چیز به ما بخشیدی.»
- جیمز فرانکو، هنرپیشه ۳۵ ساله آمریکایی در توییتر خود نوشت: «"صد سال تنهایی"− گابریل گارسیا مارکز، هرگز آن را فراموش نخواهیم کرد.»
- میا فارو، هنرپیشه ۶۹ ساله آمریکایی در توییتر با نوشتهی: «در صلح بیارام!» اندوه خود را بیان داشت.
- رُز مکگوآن، هنرپیشهٔ ۴۰ ساله آمریکایی در توییتر نوشت: «واژههای او مرا به مکانهای جادویی کشاند.»
- خوآنِس خواننده ۴۱ ساله کلمبیایی در توییتی نوشت: «"بزرگترین" رفت "ولی یک اسطورهٔ جاودان برجای ماند".»
- ایزابل آلنده، نویسنده اهل شیلی: «او مهمترین نویسنده آمریکای جنوبی در سراسر تاریخ بود.»[8]
کتابشناسی
رمانها
سال انتشار | نام کتاب | به زبان اسپانیایی | مترجم فارسی | ترجمه فارسی |
---|---|---|---|---|
۱۹۶۲ | ساعت شوم | La mala hora | احمد گلشیری | انتشارات نگاه، ۱۳۶۲ |
۱۹۶۷ | صد سال تنهایی | Cien años de soledad | بهمن فرزانه | انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۳ |
۱۹۶۷ | صد سال تنهایی | Cien años de soledad | رضا دادویی | انتشارات آمه / آدورا، ۱۳۹۸ |
۱۹۶۷ | صد سال تنهایی | Cien años de soledad | کیومرث پارسای | انتشارات آریابان |
۱۳۵۸ | پاییز پدرسالار | El otoño del patriarca | حسین مهری | انتشارات امیرکبیر |
۱۹۷۵ | پاییز پدرسالار | El otoño del patriarca | کیومرث پارسای | انتشارات آریابان |
۱۳۹۳ | پاییز پدرسالار | The autumn of the patriarch | اسدالله امرایی | نشر ثالث |
۱۳۶۵ | پاییز پدرسالار | El otoño del patriarca | محمد فیروزبخت | نشر فردوس |
۱۳۸۱ | پاییز پدرسالار | El otoño del patriarca | محمدرضا راهور | نشر شیرین |
۱۹۸۵ | عشق سالهای وبا | El amor en los tiempos del cólera | کیومرث پارسای | انتشارات آریابان |
۱۹۸۵ | عشق سالهای وبا | El amor en los tiempos del cólera | بهمن فرزانه | انتشارات ققنوس |
۱۹۸۹ | ژنرال در هزارتوی خود | El general en su laberinto | هوشنگ اسدی | چاپ میهن (کتاب مهناز)، چاپ دوم:۱۳۷۰ |
۲۰۰۴ | خاطرات روسپیان غمگین من | Memoria de mis putas tristes | کاوه میرعباسی | ۱۳۸۶ (این کتاب پس از انتشار در ایران توقیف شد) |
داستانهای کوتاه
سال انتشار | نام کتاب | به زبان اسپانیایی | مترجم فارسی | ترجمه فارسی | |||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
۱۹۵۵ | طوفان برگ | ||||||||||
۱۹۶۱ | کسی به سرهنگ نامه نمینویسد | احمد گلشیری | |||||||||
۱۹۶۲ | تشییع جنازه مادربزرگ | احمد گلشیری | |||||||||
۱۹۶۸ | زیباترین غریق جهان | the handsomest drowned man in the world | رضا دادویی | ۱۹۷۲ | داستان باورنکردنی و غمانگیزارندیرا و مادربزرگ سنگدلاش | ||||||
۱۹۸۱ | گزارش یک مرگ | لیلی گلستان | |||||||||
۱۹۹۲ | زائران غریب (مجموعه داستان کوتاه، همچنین با عنوان قدیس) | ||||||||||
۱۹۹۴ | از عشق و شیاطین دیگر |
غیر داستانی
سال انتشار | نام کتاب | به زبان اسپانیایی | مترجم فارسی | ترجمه فارسی |
---|---|---|---|---|
۱۹۷۰ | سرگذشت یک غریق | رضا قیصریه | کتابهای روزگار ما، تابستان ۱۳۵۹ | |
۱۹۸۲ | بوی خوش گواوا | |||
۱۹۸۶ | سفر پنهانی میگل لیتین به شیلی | |||
۱۹۹۶ | گزارش یک آدمربایی | جاهد جهانشاهی | نشر آگه، ۱۳۷۶ | |
۲۰۰۲ | زیستن برای بازگفتن | انتشارات کاروان | ||
۱۹۹۰–۲۰۰۰ | یادداشتهای روزهای تنهایی | محمدرضا راهور | انتشارات آبگون | |
۲۰۱۸ | رسوایی قرن و دیگر نوشتهها | مهدی نمازیان | نشر کوله پشتی،۱۳۹۸ |
مجموعه داستانهای کوتاه
در ایران چندین مجموعه داستان کوتاه از مارکز به چاپ رسیده که بیشتر آنها از کتابهای مختلف وی جمعآوری شدهاند و نسخه مشابهی در کتابهای اصلی نویسنده ندارند.
- ۱۳۷۳-پرندگان مرده، احمد گلشیری، انتشارات نگاه
- ۱۳۸۱-روزی همچون روزهای دیگر، نیکتا تیموری، انتشارات آریابان
- ۱۳۸۱-زنی که هرروز راس ساعت ۶ صبح میآمد، نیکتا تیموری، انتشارات آریابان
- ۱۳۸۱-قدیس، قهرمان نوری، انتشارات آریابان
- ۱۳۸۵-بهترین داستانهای کوتاه گابریل گارسیا مارکز، احمد گلشیری، انتشارات نگاه
- ۱۳۸۵-زیباترین غریق جهان (بهترین داستانهای کوتاه گابریل گارسیا مارکز، رضا دادویی، انتشارات سبزان
آثار ترجمه شده گارسیا مارکز به فارسی
- آثار داستانی
- ساعت شوم چاپ ۱۹۶۳
- صدسال تنهایی چاپ ۱۹۶۷
- پاییز پدرسالار چاپ ۱۹۷۵
- گزارش یک مرگ ۱۹۸۱
- عشق سالهای وبا چاپ ۱۹۸۵
- ژنرال در هزار توی خود چاپ ۱۹۸۹
- خاطرات روسپیان غمگین من چاپ ۲۰۰۴
- آثارغیر داستانی
- زیباترین غریق جهان چاپ ۱۹۷۰
- بوی خوش گواوا چاپ ۱۹۸۰
- سفر پنهانی میگل لیتین به شیلی
- گزارش یک آدمربایی چاپ ۱۹۹۶
- زندهام که روایت کنم چاپ ۲۰۰۲
- یادداشتهای روزهای تنهایی چاپ ۲۰۰۰
- رسوایی قرن و دیگر نوشتهها چاپ ۲۰۱۸
پانویس
- «۸۵ سالگی گابریل گارسیا مارکز». دویچه وله. ۲۰۱۲-۰۳-۰۶.
- سرگذشت یک غریق، برگردان رضا قیصریه، نشر روزگار ما، ۱۳۵۹، درمورد نویسنده
- علی جیحون (۱۱ شهریور ۱۳۹۹). «مارکز و مرسدس بارچا؛ گزارش 'صد سال عاشقی'». BBC News فارسی. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۹-۰۲.
- «همسر گابریل گارسیا مارکز درگذشت». همشهری آنلاین. ۲۰۲۰-۰۸-۱۷. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۹-۰۲.
- «مروری بر زندگی مارکز، سمیه مؤمنی، پایگاه اینترنتی سیمافیلم». بایگانیشده از اصلی در ۱ اوت ۲۰۰۸. دریافتشده در ۱۷ آوریل ۲۰۱۱.
- «گابریل گارسیا مارکز؛ زندگی و کتابها». BBC News فارسی. ۲۸ فروردین ۱۳۹۳. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۹-۰۲.
- نازی عظیما (۱۸ تیر ۱۳۹۱). «گابریل گارسیا مارکز دیگر نمینویسد». صدای آمریکا فارسی. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۹-۰۲.
- «واکنشها به مرگ گابریل گارسیا مارکز». دویچهوله فارسی. ۲۰۱۴-۰۴-۱۸. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۹-۰۲.
- «بهمن فرزانه، مترجم نامآشنای ایران درگذشت». DW.COM. ۲۰۱۴-۰۲-۰۶. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۹-۰۲.
- «گابریل گارسیا مارکز، نامدارترین نویسنده جهان درگذشت». DW.COM. ۲۰۱۴-۰۴-۱۸. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۹-۰۲.
- «گابریل گارسیا مارکز، خالق «صد سال تنهایی» درگذشت». رادیو فردا. ۱۳۹۳-۰۲-۲۹. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۹-۰۲.
- «گابریل گارسیا مارکز درگذشت». بیبیسی فارسی. ۲۸ فروردین ۱۳۹۳. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۹-۰۲.
- «جسد مارکز سوزانده شد». خبرگزاری انتخاب. ۱۳۹۳-۰۲-۳۰. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۹-۰۲.
پیوند به بیرون
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ گابریل گارسیا مارکز موجود است. |
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به گابریل گارسیا مارکز در ویکیگفتاورد موجود است. |