لیلی گلستان
سیده لیلی گلستان[1] (زادهٔ ۲۳ تیر ۱۳۲۳ - تهران) مترجم و نگارخانهدار ایرانی و عضو کانون نویسندگان ایران است. وی دختر ابراهیم گلستان و فخری گلستان و خواهر کاوه گلستان است که با نعمت حقیقی ازدواج کرد و پس از ۶ سال از او جدا شد.[2] حاصل آن ازدواج سه فرزند است: مانی، صنم و محمود حقیقی.
در تاریخ ۲۶ آبان ماه ۱۳۹۳ جایزه شوالیه ادب و هنر فرانسه (نخل آکادمیک) توسط سفیر دولت فرانسه در تهران به لیلی گلستان اهدا شد.[3]
لیلی گلستان | |
---|---|
زادهٔ | ۲۳ تیر ۱۳۲۳ (۷۶ سال) تهران |
محل زندگی | تهران، دروس |
ملیت | ایرانی |
پیشه | مترجم |
همسر(ها) | نعمت حقیقی |
فرزندان | مانی حقیقی - صنم حقیقی - محمود حقیقی |
والدین | ابراهیم گلستان - فخری گلستان |
جایزه(ها) | شوالیه ادب و هنر فرانسه |
زندگی
لیلی گلستان در ۲۳ تیر ۱۳۲۳ در تهران بهدنیا آمد. پدرش ابراهیم گلستان در آن زمان کارمند شرکت نفت بود و مادرش معلم و هر دو عضو حزب توده ایران بودند.[4]
کودکی و نوجوانی
با منتقل شدن پدر به آبادان، لیلی دوران خردسالی خود را در آن شهر گذراند و در همین شهر به مدرسه رفت و در همانجا بود که برادرش کاوه به دنیا آمد. در همان سالهای نخست تحصیل ابتدایی به تهران بازگشتند. پدرش در اطراف روستایی به نام دروس (که هماکنون محلهایست در شمیران) خانهای میسازد و خانواده به آنجا میروند.
ابراهیم گلستان با انتشار کتابها و ساخت فیلمهایش به مرور به شهرت میرسد و خانهٔ خانوادهٔ گلستان به مرکز رفتوآمد بسیاری از هنرمندان و نویسندگان آن دوران تبدیل میشود. لیلی گلستان از همین دوران به تفاوت زندگیای عجین با فرهنگ و هنر آشنا میشود. گلستان خود در این باره مینویسد: «آن خانه تبدیل شد به مرکز فرهنگی هنری تهران. همه نقاشها و نویسندهها و شعرا جمعهها خانهٔ ما بودند. آلاحمد، چوبک، پرویز داریوش، اخوان ثالث، بعدها یدالله رؤیایی، فرخ غفاری، جلال مقدم، سیمین دانشور و گاهی جوانترها مثل بیضایی، سپانلو یا احمدرضا احمدی. من هم تماشاگر یک تئاتر بزرگ بودم.»[5]
این دوران و ارتباط لیلی و پدرش در این برهه خالی از سختی و تنش نبودهست؛ حساسیت و عصبی بودن ابراهیم که با به شهرت رسیدن وی شدیدتر هم شده بود و آنچه لیلی گلستان، حساس، مستبد، و «شاید یک مقداری هم خودخواه»[6] بودن میخواند، باعث اندوه و آزار وی میشود. سخنرانی لیلی گلستان در کنفرانس تداکستهران ۲۰۱۹ مبین همین مطلب است. این سخنرانی با استقبال بسیار زیادی مواجه شد و بازدید ویدئوهای آن در شبکههای اجتماعی به بیش از یک میلیون بار رسید. همین باعث به وجود آمدن بحثهای زیادی پیرامون این سخنرانیها شد. [7][8]
فرانسه
تا کلاس نهم دبیرستان در تهران تحصیل کرد و سپس راهی فرانسه شد تا در مدرسهٔ شبانهروزی توسط راهبههای دومینیکن اداره میشد تحصیل کند. بعد از یک سال تحصیل در این مدرسه به پاریس رفت و سه سال هم در پاریس درس خواند. این سالهای اقامت و تحصیل در پاریس به دلیل دوری از دوستان و خانواده بر وی آسان نگذشت[6] ولی از دستاوردهای این دوران اقامت در اروپا، علاوه بر دسترسی داشتن به رویدادهای سینماییای چون جشنوارهٔ ونیز، دیدار و آشنایی با سینماگرانی چون تارکوفسکی، گدار، و تروفو بود. او در خاطراتش چنین مینویسد: «یک بار پدرم برای کار استودیویش به پاریس آمد و یک روز به من گفت که امروز با چند فرانسوی قرار ناهار دارد و مرا با خودش برد. من هیجده، نوزده سال داشتم. وقتی به رستوران رفتیم. پدرم آن دو فرانسوی را به من و من را به آن دو معرفی کرد: دخترم لیلی. مسیو ژان لوک گدار، مسیو فرانسوا تروفو! من بهتزده و حیرتزده زبانم بند آمده بود.»[9]
بازگشت به ایران
در بازگشت به ایران به عنوان طراح پارچه در کارخانجات پارچهبافی مقدم استخدام شد. پس از بیرون آمدن از آنجا در ۱۳۴۵ به سازمان تازه تأسیس تلویزیون ملی ایران رفت و به عنوان طراح لباس استخدام شد. پس از مدت کوتاهی به مدیریت برنامهٔ کودکان و نوجوانان برگزیده شد. با نعمت حقیقی که فیلمبردار تلویزیون بود آشنا شد و در تیرماه ۱۳۴۷ با او ازدواج کرد. پس از یازده ماه نخستین فرزندشان، مانی، به دنیا آمد و سه سال بعد دوقلوهایشان صنم و محمود به دنیا آمدند. زندگی مشترک با نعمت حقیقی ۶ سال به طول انجامید. پس از جدایی، فرزندان پیش مادرشان ماندند. تلویزیون را نیز پس از هفت سال فعالیت ترک کرد و به نوشتن در روزنامهها و مجلات و ترجمه روی آورد. با ترجمهٔ زندگی، جنگ و دیگر هیچ، اثر اوریانا فالاچی، بهعنوان مترجم مطرح شد. به مدیریت خانهٔ صادق هدایت برگزیده شد که در سال ۱۳۵۶ استعفا داد.
لیلی گلستان در تاریخ ۲۴ تیر ۱۳۹۵ نامهای سرگشاده به رئیسجمهور نوشت با عنوان «اهل فرهنگ خسته و دلمردهاند» که متن کامل آن در روزنامه «شرق» منتشر شدهاست.«نامهٔ لیلی گلستان به رئیسجمهور: آبروی مملکت را بخرید». بتا نیوز. ۲۴ تیر ۱۳۹۵.
کتابفروشی و نگارخانهٔ گلستان
در ۱۳۶۰ در گاراژ خانهاش کتابفروشی گلستان را دایر کرد. این کتابفروشی بهزودی معروف شد و نویسندگان و شعرایی نظیر احمد شاملو، محمد زهری، احمد محمود، علیاکبر سعیدی سیرجانی، عبدالحسین نوایی و بسیاری دیگر مرتب به آنجا میرفتند.[10]
در ۱۳۶۸ کتابفروشی را به نگارخانه هنرهای تجسمی با نام نگارخانه گلستان تبدیل کرد. این نگارخانه با نمایش آثار سهراب سپهری، که متعلق به خانوادهٔ گلستان بود، کار خود را آغاز کرد. افتتاحیه این نگارخانه با استقبال زیادی روبهرو شد.[11] پس از این نمایشگاه قرار میشود که نمایش آثار نصرالله کسرائیان برگزار شود که برپایی آن به دلیل نداشتن مجوز از وزارت ارشاد تا گرفتن مجوز به تعویق میافتد.
از جمله اتفاقاتی که در سالهای کار این نگارخانه به وقوع پیوست، ماجرای نمایشگاه آثار پرستو فروهر است. صبح روزی که قرار میشود نمایشگاه نقاشی ایشان برگزار شود بنا بر ادعای گلستان شخص ناشناسی به او تلفن میکند و میگوید نمایشگاه نباید برگزار شود. پس از این توضیح از طرف گلستان «که قبلاً نیز از ایشان نمایشگاه نقاشی در این نگارخانه برگزار شدهاست» شخص ناشناس میگوید با ایشان مشکل ندارند و با آثارشان مشکل دارند. به ابتکار گلستان و با تأیید فروهر ۳۵ قاب خالی به دیوار آویخته میشود و بهطور عادی لیست قیمتها ارائه میشود و تمام ۳۵ تابلو به فروش میرسد.[12]
نگارخانهٔ گلستان هنوز دایر است و جزو نگارخانههای سرشناس ایران محسوب میشود.
بنیاد کاوه گلستان
پس از مرگ برادرش کاوه گلستان در عراق، لیلی به همراه تنی چند از دوستان کاوه بنیاد کاوه گلستان را تأسیس کرد و جایزهٔ کاوه گلستان به دبیری او هر سال به عکسهای خبری برگزیده شده توسط هیئت داوران بنیاد اهدا میشود.
رخدادها
مقالهها
لیلی گلستان نخستین مقالهٔ خود را در مهر ۱۳۵۲ در روزنامهٔ کیهان نوشت. این مقاله پاسخی بود به اوریانا فالاچی. پس از آن بهطور مرتب در مجلهٔ تماشا، روزنامهٔ آیندگان، مجله و روزنامهٔ رستاخیز، مجلهٔ رودکی مقاله، گزارش و ترجمهٔ داستان و شعر از او منتشر شد.
بعد از انقلاب در ۱۳۵۸ مقالهای در مجلهٔ ایران نوشت به بهانهٔ مرگ زودهنگام پرویز فنیزاده. در تیر ۱۳۷۵ مقالهای از او با عنوان «تأثیر مردان بر زندگی زنان» در مجلهٔ زنان منتشر شد و از آن هنگام تا کنون در روزنامههای اخبار، همشهری، جامعه، ابرار، نشاط، ایران، اعتماد، بانیفیلم، شرق، و هموطن و مجلهٔ کتاب هفته مقالاتی از او منتشر شدهاست که بیشتر آنها در قالب گفتگو با افراد مختلف است.
کتابشناسی
ترجمه
- داستان
- قصهٔ شماره ۳، اوژن یونسکو.
- میرا، کریستوفر فرانک.
- تیستوی سبز انگشتی، موریس دروئون.
- مردی که همه چیز همه چیز همه چیز داشت، میگل آنخل آستوریاس.
- بوی درخت گویاو، گابریل گارسیا مارکز.
- مردی با کبوتر، رومن گاری.
- قصهها و افسانهها، لئوناردو دا وینچی.
- اوندین، ژان ژیرودو.
- اگر شبی از شبهای زمستان مسافری، ایتالو کالوینو.
- بیگانه، آلبر کامو.
- غیر داستانی
- چطور بچه به دنیا میاد، آندرو آندری.
- زندگی، جنگ و دیگر هیچ، اوریانا فالاچی.
- گزارش یک مرگ، گابریل گارسیا مارکز.
- یونانیت، یانیس ریتسوس.
- مصاحبه با مارسل دوشان، پیر کابان.
- حکایت حال، مصاحبه با احمد محمود.
- شش یادداشت برای هزارهٔ بعدی، ایتالو کالوینو.
- دربارهٔ رنگها، ویتگنشتاین.
- زندگی با پیکاسو، فرانسواز ژیلو.
- زندگی در پیش رو، رومن گاری
- پیکاسو، دیوید هاکنی.
- مارک روتکو، شان سکالی.
- وان گوگ، گوگن.
- محاکمه سقراط، افلاطون، ویکتور کوزن (مترجم)، سیلون گویو (بازنویسی)
تألیف
- قصهٔ عجیب اسپرماتو
- دو نمایشنامه از چین قدیم
- سهراب سپهری، شاعر-نقاش
- کتابی دوجلدی دربارهٔ علی حاتمی و آثارش.
پانویس
- نام او Lili تلفظ میشود و از نام رایج لِیْلی (یا لَیْلی) متفاوت است.
- فیروزبخش
- شوالیهای بدون نیزه و سپر هستم
- سالها بعد پدرش از حزب توده ایران بیرون آمد. برای اطلاعات بیشتر به مقالهٔ ابراهیم گلستان مراجعه کنید.
- فیروزبخش ۲۰
- عباسیان، عسل. ۷۰سالهای، ۴۰سالهام؛ «لیلی گلستان» در آستانه دههای تازه از زندگیاش، روزنامهٔ شرق.
- مقصودی، روزبه (۱۳۹۶/۵/۱۸ ۱۱:۲۰:۵۰). «منتقدان لیلی گلستان بیشتر دروغ میگویند». میدان. دریافتشده در 2020-04-19. تاریخ وارد شده در
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک) - «سخنان صریح لیلی گلستان در تداکس تهران - مجله ادبی آوانگارد». web.archive.org. ۲۰۱۸-۰۱-۱۵. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۴-۱۹.
- فیروزبخش ۳۴
- فیروزبخش ۸۲
- فیروزبخش ۸۹
- فیروزبخش، ۹۲ و ۹۳.
- http://www.honaronline.ir/بخش-تجسمی-4/130117-می-خواهیم-سطح-جشنواره-تجسمی-فجر-را-بالاتر-ببریم-حضور-گالری-های-استانی-در-جشنواره-فجر-شروع-تحرک-بیشتر-بازار-هنر-برای-هنرمندان-شهرستانی-است-روایت-لیلی-گلستان-از-یازدهمین-جشنواره-های-تجسمی-فجر-تا-چاپ-کتاب-مجموعه-خصوصی-آثارش
- http://www.iranart.ir/بخش-تجسمی-3/12966-دهمین-هفت-نگاه-سوم-آذر-می-آید-حضور-هنرمند
منابع
- فیروزبخش، امید (۱۳۸۶)، تاریخ شفاهی ادبیات ایران، لیلی گلستان، به کوشش دبیر مجموعه: محمد هاشم اکبریانی.، تهران: نشر ثالث، شابک ۹۶۴-۳۸۰-۲۱۰-۸
- فرخزاد، پوران (۱۳۸۱)، کارنمای زنان کارای ایران (از دیروز تا امروز)، تهران: نشر قطره، شابک ۹۶۴-۳۴۱-۱۱۶-۸
- محمدجواد کمالی (۱۳۹۲). «ترجمه ادبی از فرانسه به فارسی». انتشارات سخنگستر و معاونت پژوهشی دانشگاه آزاد مشهد. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۲۴۷-۱۷۲-۷. پارامتر
|پیوند=
ناموجود یا خالی (کمک)
پیوند به بیرون
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به لیلی گلستان در ویکیگفتاورد موجود است. |
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ لیلی گلستان موجود است. |