ابراهیم گلستان

سیدابراهیم گلستان (با نام اصلی سید ابراهیم تقوی شیرازی)، (زادهٔ ۲۶ مهر ۱۳۰۱)، کارگردان، داستان‌نویس، مترجم، روزنامه‌نگار و عکاس ایرانی است.

ابراهیم گلستان
نام اصلی
سید ابراهیم تقوی شیرازی
زاده۲۶ مهر ۱۳۰۱ (۹۸ سال)
شیراز، ایران
محل زندگیسرای وایکهرست، انگلستان
نام(های) دیگرابراهیم گلستان
پیشهداستان‌نویس و فیلم‌ساز
زمینه کاریادبیات، سینما
ملیتایرانی
همسر(ها)فخری گلستان
فرزند(ان)لیلی
کاوه
صفحه در وبگاه سوره

ابراهیم گلستان در سال ۱۳۴۰ برای فیلم یک آتش موفق به دریافت مدال برنز جشنوارهٔ فیلم کوتاه ونیز شد. این جایزه، اولین جایزهٔ بین‌المللی برای یک کارگردان ایرانی به‌شمار می‌رود.[1][2][3][4]

سبک ویژهٔ آثار مکتوب داستانی وی در سیر پیشرفتِ داستان معاصر فارسی قابل توجه دانسته شده‌است.[5][6]

زندگی

زاد و تبار

گلستان، نوه آیت الله سید محمد شریف تقوی شیرازی و نخستین فرزند سید محمدتقی گلستان، روزنامه‌نگارِ شیرازیِ صاحبِ روزنامهٔ گلستان، است که نمایندگی فارس را در مجلس مؤسسان ۱۳۰۴ که سلطنت را از قاجار به پهلوی منتقل کرد برعهده داشت.[7] پدربزرگ و عموی گلستان مجتهد بودند.[8] او تحصیلات متوسطه را در دبیرستان شاهپور شیراز انجام داد.[8][9]

دههٔ ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰

او در سال ۱۳۲۰ برای تحصیل حقوق به تهران رفت. در آنجا در ۲۱ سالگی با دختر عمویش فخری گلستان (تقوی شیرازی) ازدواج کرد.[10] سپس در سال ۱۳۲۰ وارد دانشکدهٔ حقوق دانشگاه تهران شد.[11] در دوره دانشجویی به عضویت حزب توده درآمد و تحصیل در را نیمه‌کاره رها کرد. او از سال ۱۳۲۳ به عنوان عکاس روزنامه‌های رهبر و مردم حزب به کار مشغول شد.[11][12] او یک سال به عنوان مسوول حزب توده در مازندران شرقی در شاهی مازندران زندگی کرد و بین کارگران به فعالیت حزبی پرداخت.[11][13] در حزب توده اپریم اسحاق و نورالدین کیانوری از دوستان نزدیک او بودند.[14] وقتی خلیل ملکی از حزب انشعاب کرد گلستان با این انشعاب مخالف بود. گلستان خود در سال ۱۳۲۶ از این حزب جدا شد.[11] جدایی او نه به خاطر اختلاف نظری و فکری بلکه به دلیل به باور او روابط ناسالم و باندبازی‌ها و جاه‌طلبی‌های افراد حزب بود.[15] وی در سال ۱۳۲۶، کتاب اول خود را که مجموعهٔ داستانی با نام «به دزدی رفته‌ها» بود، منتشر کرد.

گلستان پس از جدایی از حزب توده برای کار در اداره انتشارات شرکت نفت ایران و انگلستان به آبادان نقل مکان کرد.[13] وقتی دیلن تامس شاعر ولزی در سال ۱۹۵۱ برای نوشتن مطالب تبلیغاتی برای شرکت نفت به آبادان رفت گلستان به عنوان مترجم او کار کرد.[16] گلستان در این اداره مدتی رمان‌های معروف جهان را برای نشریه روزانه اخبار هفته ترجمه می‌کرد. او مدتی نیز دبیر این نشریه با تیراژ ۲۵هزار نسخه بود. او همچنین در مجله انگلیسی دیلی نیوز نیز کار می‌کرد. گلستان تا سال ۱۳۳۳ در این اداره کار کرد تا این که با ایجاد دفتر کنسرسیوم بین‌المللی نفت ایران او بخشی از امور تبلیغاتی این دفتر و روابط عمومی آن را عهده‌دار می‌شود که منجر به تولید فیلم عکس و کتابچه‌های تبلیغاتی شد.[17]

وی پس از سال ۱۳۳۶، استودیوی سینمایی خود را با نام «استودیو گلستان» تأسیس کرد و تعدادی فیلم مستند برای یکی از سازمان‌های شرکت نفت ساخت. یک آتش و موج و مرجان و خارا از این جمله‌اند.[18] به دلیل این همکاری‌ها، عده‌ای از روشنفکران آن دوره به وی لقب «گلستان نفتی» داده بودند.[19][20] یکی از کسانی هم که در برابر این قضایا موضع‌گیری صریح کرد و گلستان را مورد تقبیح و شماتت قرار داد، جلال آل احمد بود. او ساختن فیلم تبلیغاتی موج و مرجان و خارا را نمونه‌ای از رفتارهای روشنفکران واداده می‌دانست.[21]

گلستان کارگردان دو فیلم داستانی با نام‌های خشت و آینه (۱۳۴۴) و اسرار گنج درهٔ جنی (۱۳۵۰) نیز هست. وی همچنین تهیه‌کنندهٔ فیلم خانه سیاه است به کارگردانی فروغ فرخ‌زاد بوده‌است. ابراهیم گلستان با فروغ فرخ‌زاد رابطهٔ عاشقانه داشته‌است.[22]

وی تا سال ۱۳۴۶، مجموعه داستانی منتشر نکرد.[18]

دههٔ ۱۳۴۰

تپه‌های مارلیک و گنجینه‌های گوهر را در نیمهٔ نخست دههٔ ۱۳۴۰ ساخت و سپس خشت و آینه را که نخستین فیلم بلند داستانیش شد.

صحنه ای از فیلم تپه‌های مارلیک

حرف‌هایی برای دانشجویان دانشگاه شیراز

ابراهیم گلستان
تاریخ۱۹۷۰ (۱۹۷۰)
مکاندانشگاه شیراز
با نام دیگرسخنرانیِ دانشگاه شیراز

در اسفندِ ۱۳۴۸ گلستان سلسله سخنرانی‌هایی در دانشگاه شیراز داشت که ویراستهٔ پنج بخشش سپس‌تر در روزنامهٔ آیندگان منتشر و مشهور شد و بعدها در کتاب گفته‌ها آمد.[23] گلستان توضیح داده که از ضبط صدای سخنرانی ارتجالی خود بی‌خبر بوده‌است.[24] صدای این سخنرانی منتشر نشده‌است. در فیلمِ نیمه پنهان (۱۳۸۰) پاره‌هایی از متن این سخنرانی استفاده شده‌است.[25]

پس از انقلاب ۱۳۵۷

وی از سال ۱۳۵۷ در استان ساسکسِ انگلستان زندگی می‌کند. وی دو فرزند با نام‌های کاوه و لیلی دارد؛ کاوه گلستان عکاس خبری ایرانی، در مأموریتی در سال ۲۰۰۳ به همراه گروه خبری بی‌بی‌سی در عراق بر اثر انفجار مین کشته شد؛ لیلی گلستان، به‌عنوان مترجم، نویسنده و مسئول گالری گلستان در ایران فعالیت می‌کند.[26]

مانی حقیقی، کارگردان، و مهرک گلستان، خوانندهٔ رپ، صنم حقیقی، کارشناس نفت، و محمود حقیقی نوه‌های او هستند.[27][28][29]

آثار مکتوب

آثار مکتوب وی دارای سبکی خاص است و بسیاری سبک نویسندگی وی را تأثیر پذیرفته از داستان‌های کوتاه ارنست همینگوی می‌دانند[30] گرچه او تأثیرپذیری از هیچ نویسنده‌ای را نمی‌پذیرد.[31] همچنین وی از زمرهٔ نخستین نویسندگان معاصر ایرانی معرفی می‌شود که برای زبان داستانی و استفاده از نثر آهنگین در قالب‌های داستانی نوین، اهمیت قائل شد و به آن پرداخت. از این جهت نقش او در سیر پیشرفت داستان معاصر فارسی قابل توجه‌است.[5][6] از دیگر ویژگی‌های داستان‌نویسی گلستان، خلق مجموعه داستان‌های به هم مرتبط است. در حالی که چنین سبکی در غرب سابقه طولانی‌تری دارد، این نوع داستان‌نویسی در ایران با گلستان آغاز می‌شود اما نکته مهم در این نوع آثار گلستان، خلق نوعی جدید از داستان‌نویسی است که در ادبیات کلاسیک ایران، مانند منطق الطیر، ریشه دارد. این نوع داستان‌ها نه براساس درون‌مایه یا شخصیت‌های داستانی، بلکه براساس ساختارهای مشابه به یکدیگر مرتبط می‌شوند.[32]

عکاسی

احمدرضا احمدی در نوشته « حقیقت تلخ است» برای ویژه نامه کتاب « نوشتن با دوربین»‌،‌ وی را نخستین عکاس پرتره ایران معرفی می کند:« پرتره هایی که [گلستان] از سران حزب توده گرفته بود و در ماهنامه مردم چاپ شد. در واقع اولین کسی که در ایران پرتره گرفت، گلستان بود نه هادی شفائیه که مرحوم کریم امامی در مقدمه کتاب مریم زندی عنوان کرده بودند.»[33] و همچنین به عکس هایی که گلستان از نمایشنامه شش شخصیت در جستجوی یک نویسنده به کارگردانی پری صابری و با بازیگری فروغ فرخزاد گرفته، و عکس های وی از مناظر ایران اشاره می کند.[34]

نظرات و مصاحبه‌ها

گلستان در کتاب نوشتن با دوربین، شامل چهار مصاحبه با پرویز جاهد، با لحنی منتقدانه، نظراتی چالش‌برانگیز را در مورد احمد شاملو،[35] جلال آل احمد،[36] ناصر تقوایی،[37] پرویز ناتل خانلری[38] و احسان طبری[39] مطرح می‌کند.

نیز در زمستان سال ۱۳۸۶ او با شهروند امروز گفتگویی مفصل انجام داد و به افشاگری‌های خود دربارهٔ چهره‌هایی چون احمد شاملو و جلال آل احمد ادامه داد و از جمله گفت:

«من اصلاً با شاملو آشنایی نداشتم و اگر هم اختلاف نظر دارم به خاطر حرکت‌ها و حرف‌هایی بود که می‌کرد و می‌زد [...] مثلاً آقای اعتمادزاده «دن آرام» را برداشته بود ترجمه کرده بود بعد آقای شاملو برمی‌دارد و این را بازنویسی می‌کند، آخر تو که نه انگلیسی می‌دانستی نه فرانسه و نه روسی می‌دانستی برداشته‌ای ترجمه این آدم را جلوی خودت گذاشته‌ای و بازنویسی می‌کنی شاید آقای اعتمادزاده غلط ترجمه کرده باشد اگر این‌طور باشد تو چه چیزی داری بگویی [...] عین همین اتفاق برای «گیل گمش» منشی‌زاده افتاد آن فارسی که منشی‌زاده برای گیل گمش به کار برد فارسی فوق‌العاده و درجه اولی است شاملو می‌گفت: این بد است و چون اصل آن را گیر نیاوردم آمدم همین را بازنویسی کردم.»[40]

گلستان در قسمت دیگری از حرف‌هایش در مورد جلال آل احمد می‌گوید:

«آل احمد سه سال می‌آمد و گزارش سالانه شرکت نفت را از من می‌گرفت تا به عنوان ترجمه خودش به فارسی جا بزند او هم که انگلیسی نمی‌دانست می‌داد به سیمین (دانشور) که ترجمه کند و می‌آمد و پولش را می‌گرفت.»[40]

همچنین در بهمن سال ۱۳۹۵ به مناسبت پنجاهمین سالگرد درگذشت فروغ فرخزاد، در مصاحبه با روزنامه گاردین گفت: «هیج‌وقت او را من در غیر باروری ندیدم. همچنان خیلی دیگر را در غیر باروری دیدم. غیر باروری اما با ادعای باروری. ادعای کار کردن. خیلی از شعرهایی که گفته می‌شود همان‌وقت. شعر نبود. یک نظمی بود، شعر یک معنی دیگر دارد. یکی را یک قافیه می‌گذاشتند، ریتم می‌دادند می‌شد نظم. اما درددل نبود، روشنی فکر نبود. وقتی شما مثنوی را می‌خوانی، می‌بینید که توانایی این آدم برای درک و فهم خیلی بالاتر از توانایی منوچهری است مثلاً؛ ولی منوچهری ممکن است به شما زیبایی بیشتری بدهد؛ که می‌دهد هم؛ ولی خب شما هویت این‌ها را مشخص بکنید. دنبال هویت این حرف‌ها بروید و نه دنبال قیافه این‌ها. حالا پنجاهمین سال مرگش است، فلان فلان فلان. آیا اشخاصی که حرفش را می‌فهمند، به اندازه کافی هستند؟ آیا این‌ها که می‌گویند ما می‌فهمیم و این‌ها، قربان صدقه می‌روند برای او، آیا واقعاً حرفش را فهمیدند؟ مسئله این است…»[41]

در پاییز سال ۱۳۸۹، در مصاحبه با رادیو دویچه وله در توصیف عادات ایرانیان در عزیز داشتن پس مرگ، طعنه‌هایی به تغییر دیدگاه رضا براهنی نسبت به فروغ فرخزاد می‌زند:

«نمونهٔ آن در مجلهٔ فردوسی اتفاق افتاد که آقایی برای این‌که سیمین خوشش بیاید و او را به عنوان معاون خودش قبول کند، خود را یکه‌تاز انتقاد هنری کرده بود و در چندین شماره، فحش‌های عجیب و غریبی نسبت به فروغ می‌نوشت که آخرین آن، دو روز قبل از مرگ فروغ به چاپ رسیده بود. این مقالهٔ پر از فحش روز پنجشنبه درآمد، دوشنبه‌اش فروغ مرد و پنجشنبهٔ بعدی، همین آقا مقاله‌ای نوشته بود، پر از تعریف از فروغ. -مصاحبه گر: «آقای براهنی را می‌گویید؟» -گلستان: نمی‌دانم؛ من اسم‌ها را فراموش کرده‌ام…»[42]

در همان مصاحبه، گلستان دربارهٔ شجاع الدین شفا چنین می‌گوید:

«قصهٔ اولی را که از همینگوی به زبان فارسی خواندم، آقای خیلی محترمی که پدر مملکت را هم درآورد، ترجمه کرده بود. اما اصلاً همینگوی نبود. قصه را به صورت یک قصه‌ای که هست تعریف می‌کنند و نه به عنوان بنایی جلوی خواننده. این رفت آن‌جا و این‌طور گفت و چه کار کرد و… بعد هم یا مُرد یا عروسی کرد یا دررفت… اما در قصه این مطرح نیست. آنچه مطرح است، این است که همین چرت‌وپرت را چگونه می‌گویند که درست دربیاید. اما این آقا قصهٔ همینگوی، آن هم چه قصه‌ای: «برف‌های کلیمانجارو» را طوری ترجمه کرده بود که اگر همینگوی آن را خوانده بود، خیلی زودتر خودش را می‌کشت.»[42]

همچنین حسن فیاد، نویسنده و فیلم‌ساز مقیم آمریکا با ابراهیم گلستان گفتگوهای مفصلی داشته که در قالب یک کتاب در سال ۱۳۹۴ در ایران و توسط نشر ثالث منتشر شد. این کتاب، با عنوان «از روزگار رفته: چهره به چهره با ابراهیم گلستان» منتشر شده و او در این گفتگوها نیز داوری‌هایی دربارهٔ خانلری، شاملو، دریابندری و … دارد.[43]

چند ماه پس از چاپ کتاب «از روزگار رفته»، گفتگوی «حسن فیاد» با «ابراهیم گلستان» در انتشارات ثالث، محمد تنگستانی از ایران وایر مصاحبه مفصلی با ابراهیم گلستان انجام داد و ایشان در مورد این کتاب و سایر مسایل مربوط به نشر مطالبی را بیان کردند.[44]

«ـ من اصلاً نمی‌دانم نشر ثالث کی هست. من وقتی شنیدم این کتاب می‌خواهد توسط این نشر منتشر بشود، از طریق کسی که مطلع شده بودم، آدرس ایمیل این نشر را گرفتم. روی کاغذی هم نوشتم که شما حق ندارید این کتاب را دربیاورید؛ این کتاب مال کسی نیست که به شما داده باشد. در این نامه، به این نشر به‌طور مشخص نوشته‌ام شما دارید معامله روی اموال مسروقه می‌کنید؛ بر اموال دزدیده شده دارید معامله می‌کنید. خیلی هم صریح نوشته‌ام.»[42]

در سال ۱۳۸۴ فیلمی از بهمن فرمان‌آرا با نام یک بوس کوچولو در سینماهای ایران نمایش داده شد. شخصیتی در این فیلم به نام «سعدی» به دلیل برخی شباهت‌ها (در نام، پس‌زمینهٔ زندگی، و رویدادهای داستانی) استعاره‌ای از «گلستان» دانسته شده‌است.[45][46]

دربارهٔ کارهای ابراهیم گلستان

ویژه‌نامه‌ای در سال ۱۳۹۰ در مجلهٔ نافه به مناسبت ورود ابراهیم گلستان به نود سالگی منتشر شد. در این ویژه‌نامه کارهای گوناگون این نویسنده را بررسی کرده‌اند.[47]

داستان‌های گلستان، در دو کتاب زمانه و آدم‌هایش: نقد داستان‌های ابراهیم گلستان[48] (عسگر عسگری حسنکلو) و نشانه‌شناسی و نقد ادبیات داستانی معاصر: نقد و بررسی آثار ابراهیم گلستان و جلال آل احمد[49] به کوشش لیلا صادقی، نقد و بررسی شده‌اند.

نیز ده‌ها مقاله و سخنرانی و نشست دربارهٔ کارهای سینمایی و داستانی گلستان چاپ و برگزار شده‌است.[50][51] از این جمله است مقالهٔ «کارنامه فیلم گلستان» به قلم بهرام بیضایی در شماره پنجم مجله آرش در آذر ماه ۱۳۴۱؛[52] که جلال آل‌احمد دو سال سپس‌تر در سال ۱۳۴۳ در کتاب یک چاه و دو چاله درباره‌اش می‌گوید: «. . . از بهرام بیضایی خواستیم که چیزی نوشت. «کارنامه فیلم گلستان» که با عزت و احترام و دستکش پوشیده حالی کرده بود که گلستان شده‌است نردبان تبلیغات کمپانی نفت.»[53]

ابراهیم گلستان از نگاه دیگران

پرویز جاهد، در گفتگویی با علی میرزایی که به صورت ضمیمه در چاپ چهارم کتاب « نوشتن با دوربین» آمده، درباره وی می نویسد:

« آقای گلستان در برخورد اولی که داشتیم خیلی خوب رفتار کردند، گرچه رفتارشان خشک و رسمی بود. خیلی محترمانه و مهمان نوازانه برخورد کرد. خیلی تحویل گرفت به اصطلاح... ایشان آدم بسیار مهربانی است. خیلی صمیمی است. خیلی دوست داشتنی است. حتی زحمت می کشید ناهار درست می کرد. من حاضر نبودم که ایشان این کار را بکند، ولی وقت می گذاشت و آشپزی هم می کرد...»[54]

احمدرضا احمدی در مقاله « حقیقت تلخ است» در همین ضمیمه می نویسد:

« با همه ی اتهاماتی که بر گلستان وارد آوردند و گفتند در برج عاج زندگی می کند و آقای محمود عنایت درباره چمن افریقایی خانه اش مقاله نوشت، یا آن متن افتضاح آمیز و رذیلانه ای که پرویز داریوش در مجله نگین درباره گلستان چاپ کرد و رذالت را تا آنجا پیش برد که به حریم خانوادگی گلستان هم تجاوز کرد او پاک پاک بود... گلستان تا امروز مورد حقد و حسد دیگران بوده است. یکی از شاعران معاصر به من می گفت: این چه هنرمندی است که نه سیگار می کشد، نه تریاک می کشد، نه عرق می خورد؟! این بود قضاوت روشنفکران ما درباره ی او. در عوض گلستان نه به کسی باج می داد و نه از کسی حساب می برد. چون پاکِ پاک بود.» [55]

آثار

نوشته‌ها

فیلم‌ها

پانویس

  1. «جشنواره‌ها و حضور بین‌الملل». بایگانی‌شده از اصلی در ۳ اوت ۲۰۱۲. دریافت‌شده در ۲۴ اوت ۲۰۰۹.
  2. Seyed-Gohrab; Talattof (2013). Conflict and Development in Iranian Film. p. 10.
  3. «گلستان؛ ابراهیم یا یک روزنامه؟!». aftabir. ۱۶ فروردین ۱۳۸۸. دریافت‌شده در ۲۴ ژوئیه ۲۰۱۳.
  4. "A Tribute to Ebrahim Golestan + Q&A with Masoud Behnood". UKIFF. Archived from the original on 12 March 2013. Retrieved 24 July 2013.
  5. محسنی‌راد
  6. «سخن، سایت کتاب و نشر الکترونیک ایران». بایگانی‌شده از اصلی در ۲۹ آوریل ۲۰۰۹. دریافت‌شده در ۲۶ آوریل ۲۰۰۹.
  7. "GOLESTĀN – Encyclopaedia Iranica". Encyclopædia Iranica (به لاتین). 1907-09-22. Retrieved 2020-05-12.
  8. لندن، کیهان. «دشمنِ مردم: یک قرن با ابراهیم گلستان». KAYHAN LONDON :: NEWS & VIEWS FOR A GLOBAL IRANIAN COMMUNITY / ENGLISH & PERSIAN (به عربی). دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۰۴-۰۹.
  9. «شعاعیه؛ مدرسه بزرگان شیراز و تاریخی که از سر گذراند - ایبنا». خبرگزاری کتاب ایران (IBNA). ۲۰۱۹-۰۷-۱۲. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۰۴-۱۰.
  10. گفتگوی امید فیروزبخش با لیلی گلستان، نشر ثالث.
  11. «حاشیه ای بر خاطرات ابراهیم گلستان :رویال داچ شل و روشنفکران». Hamshahri. چهارشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۸۵. دریافت‌شده در 2020-04-10. تاریخ وارد شده در |تاریخ= را بررسی کنید (کمک)
  12. داستان شیرین کشف اتم و کاربرد مرگبار بمب اتم؛ مقاله‌ای از گلستان در سال ۱۳۲۵
  13. «پای صحبت ابراهیم گلستان». BBC. ۲۰۰۴-۱۲-۰۴. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۰۴-۱۰.
  14. صبا، صادق (۲۰۱۶-۱۰-۱۴). «چرا ابراهیم گلستان، استالین و رضاشاه را دوست دارد؟». رادیو فردا. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۰۴-۱۰.
  15. «جذابیت‌های ماندگار یک مؤلف ـ بخش دو/ علی صدیقی». شهروند. ۲۰۱۱-۰۳-۱۷. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۰۴-۱۰.
  16. Thomas, Geraint (2017-05-11). "Entire film script by Dylan Thomas could be in Iran". walesonline. Retrieved 2020-04-10.
  17. «ابراهیم گلستان، پزشک‌نیا و محمدعلی موحد اولین‌های روابط‌عمومی». خبرگزاری ایلنا. ۲۰۲۰-۰۴-۱۰. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۰۴-۱۰.
  18. کتاب هفته: وبلاگ گروهی اشکبوس؛
  19. اکبری
  20. وبگاه سوره
  21. دو برادر، خاطرات محمد حسین دانایی، انتشارات اطلاعات، چاپ دوم، تهران، ۱۳۹۳، ص. ۲۸۹.
  22. رزنبام
  23. گلستان، «گفته‌ها».
  24. https://www.bbc.com/persian/arts/2016/04/160419_l51_golestan_hasheminejad_ayandegan
  25. رد پای ابراهیم گلستان؛ ضمیمه روزنامه اعتماد (۲۲ شهریور ۱۳۸۸) بایگانی‌شده در ۲۳ ژانویه ۲۰۱۳ توسط Wayback Machine
  26. BBC Persian
  27. «حرف‌های تازه «لیلی گلستان» دربارهٔ مادرش». ایسنا. دریافت‌شده در ۲۰۱۷-۱۰-۲۵.
  28. «گپ و گفت صمیمی با صنم حقیقی/ زنگنه با حضورم در اوپک موافقت کرده بود». خبرگزاری ایلنا. ۲۰۱۷-۰۸-۰۷. دریافت‌شده در ۲۰۱۷-۱۰-۲۵.
  29. «روزنامه ایران». روزنامه ایران | شماره. دریافت‌شده در ۲۰۱۷-۱۰-۲۵.
  30. جاهد، مقدمه
  31. شهروند امروز، ۱۶ دی ۱۳۸۶
  32. http://leilasadeghi.com/others-works/others-critic-works/227-golestan.html
  33. جاهد پ. « نوشتن با دوربین»، چاپ چهارم، ۱۳۹۴، بخش ضمیمه، ص ۲۹۱،‌ خود به نقل از نشریه نگاه نو،‌ ویژه نامه کتاب « نوشتن با دوربین»، شماره ۶۷،‌آبان ۱۳۸۴
  34. همانجا
  35. جاهد، ص. ۶۷
  36. جاهد، صص. ۷۳، ۸۱، ۱۱۰
  37. جاهد، ص. ۸۵
  38. جاهد، ص. ۲۴۲
  39. جاهد، ص. ۲۴۴
  40. شهروند امروز بایگانی‌شده در ۲۷ اوت ۲۰۱۰ توسط Wayback Machine، ۱۶ دی ۱۳۸۶
  41. متن فارسی گفتگو با روزنامه گاردین
  42. رادیو دویچه وله، ۱۶۰۸٫۱۲٫۲۰۱۰
  43. شهرکتاب، ماهنامه ادبیات، هنرها، علم و فرهنگ، سال اول، آذر ۱۳۹۴
  44. «گفتگو با ابراهیم گلستان». ایران وایر. ۲۳ آوریل ۲۰۱۶. دریافت‌شده در ۲۵ بهمن ۱۳۹۶. پیوند خارجی در |ناشر= وجود دارد (کمک)
  45. آی‌تی ایران
  46. «روزنامه شرق :: پای ما دیگر توان رفتن ندارد». www.sharghdaily.ir. دریافت‌شده در ۲۰۱۸-۰۵-۱۴.
  47. «نسخه آرشیو شده». بایگانی‌شده از اصلی در ۵ آوریل ۲۰۱۳. دریافت‌شده در ۲۸ دسامبر ۲۰۱۲.
  48. http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/3669142
  49. http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/3104668
  50. http://ensani.ir/search.aspx?key=ابراهیم%20گلستان&gId=&year=&mode=contents%5Bپیوند+مرده%5D
  51. https://web.archive.org/web/20140117170919/http://www.etemaad.ir/Released/91-07-17/219.htm
  52. http://ensani.ir/fa/content/182411/default.aspx
  53. «نسخه آرشیو شده». بایگانی‌شده از اصلی در ۳۰ ژوئیه ۲۰۱۵. دریافت‌شده در ۲۶ ژوئیه ۲۰۱۵.
  54. جاهد پ. « نوشتن با دوربین»، چاپ چهارم، ۱۳۹۴، صص ۲۷۰-۲۷۱،‌ خود به نقل از نشریه نگاه نو،‌ ویژه نامه کتاب « نوشتن با دوربین»، شماره ۶۷،‌آبان ۱۳۸۴
  55. (احمدرضا احمدی، « حقیقت تلخ است»، ضمیمه کتاب نوشتن با دوربین، چاپ چهارم، صص ۲۸۸-۲۸۹) (خود به نقل از نشریه « نگاه نو»،‌ ویژه نامه کتاب « نوشتن با دوربین»، شماره ۶۷) [آبان ۱۳۸۴]

منابع

پیوند به بیرون

مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط به ابراهیم گلستان در ویکی‌گفتاورد موجود است.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.