ارداویرافنامه
اَردا ویراف نامه (به گفتار برخی اَردا ویراز نامه) نام یکی از کتابهای نوشتهشده توسط ویراف به زبان پارسیمیانه است که از پیش از اسلام به جا ماندهاست. مضمون کتاب، اعتقادات عامهٔ ایرانیان پیش از اسلام دربارهٔ آخرت است.[1] ویراف نام یکی از موبدان عهد ساسانی است. وی نویسنده کتابی دربارهٔ سفرش به دنیای پس از مرگ است. این کتاب با نام ارداویراف نامه یا ارداویراف نامک به زبان پهلوی از وی بهیادگار ماندهاست.[2][3]
از سلسله مباحث |
مزدیسنا |
---|
درگاه مزدیسنا |
ویراف مقدس، نام یکی از موبدان که به عقیده پارسیان صاحب معراج بوده و ارداویرافنامه معراجنامه اوست. داستان دینی ارداویراف همانندی زیادی با کمدی الهی دانته دارد [4]و پژوهشگران بر این باورند که دانته در آفریدن اثر خود از منابع عربی یاری گرفته و آن منابع به نوبه خود از ارداویرافنامه اقتباس کردهاند.
این کتاب نوشته موبد ساسانی به نام ارداویراف که در شرح معراج و سفر روحانی خویش به بهشت و دوزخ و برزخ نوشته است. بیش از هزار سال پس او بود که دانته ایتالیایی با الهام از این اثر کهن، سهگانه "کمدی الهی: بهشت و دوزخ و برزخ" را نوشت و شهرت یافت.
اَرداویرافنامه، بر رساله الغفران ابوالعلاء معری و به ویژه بر کمدی الهی دانته، تأثیر داشتهاست. موضوع اصلی اینگونه معراجنامهها، سفر عرفانی است و مسافران در واقع شارحان روح و روان خویشاند، اَرداویراف موبد زرتشتی و «ابن قارح» شاعر عرب که از طرف ابوالعلاء معری راهی این سفر میشود هم، از این قاعده مستثنی نیستند. گفته شده عناصر ساختاری و خیالی منظومه «سیر العباد الی المعاد» سنایی هم متأثر از اَرداویرافنامه است، اما کتاب سنایی بیشتر متأثر از کتیبه کرتیر و کشف و شهود گشتاسپ است پس از آنکه به آیین زرتشت درآمد.
کتاب معروف ارداویرافنامه تصویر جامعی از دوزخ در زرتشتیگری در عهد ساسانی به دست میدهد. این کتاب که ظاهرأ در قرن سوم هجری به رشتهٔ تحریر درآمدهاست،[5] یکی از منابع مهم تاریخ شفاهی آیین باستانی زرتشتی است. از محتوای کتاب چنین برمیآید که متن اصلی پهلوی آن به اواخر دورهٔ ساسانی تعلق داشتهاست. کتاب داستان موبدی است که برای بیگمان شدنِ مردمان دربارهٔ دین و رستاخیز و بهشت و دوزخ، خویش را به یاری موبدان دیگر به خواب هفتروزه میبرد و روان او در بهشت، نیکیهای نیکوکاران و در دوزخ باداَفرَه (: مجازات) بدکاران را میبیند و پس از به هوش آمدن آن داستانها را بازمیگوید.[6] این مرد ویراف نام دارد که او را اردا به معنای قدیس لقب دادهاند. ارداویراف را موبدان آیین مزدیسنی شربتی مخدر و مقدس میخورانند که تحت تأثیر آن وی به مدت سه شبانهروز به خواب میرود و پس از بیداری داستان سیروسلوک روحی خود را برای دیگران بازگو میکند. گرچه قصهٔ سیروسلوک روحی ارداویراف جنبهٔ موهومی دارد، باز منبعی بینظیر از برداشتی که زرتشتیان عهد ساسانی از بهشت و جهنم داشتهاند به ما ارائه میدهد.
داستان
در دیباچه ترجمه کهن ارداویرافنامه به پارسی چنین آمدهاست: ایدون گویند که چون شاه اردشیر بابکان به پادشاهی بنشست، نود پادشاه بکشت و بعضی گویند نودوشش پادشاه بکشت و جهان را از دشمنان خالی کرد و آرمیده گردانید و دستوران و موبدانی که در آن زمان بودند همه را پیش خویشتن خواند و گفت که دین راست و درست که ایزدتعالی به زرتشت… گفت و زرتشت در گیتی روا کرد مرا بازنمایید، تا من این کیشها و گفتوگویها از جهان برکنم و اعتقاد با یکی آورم، و کس بفرستاد به همه ولایتها، هر جایگاه که دانایی یا دستوری بود همه را به درگاه خود خواند. چهلهزار مرد بر درگاه انبوه شد. پس بفرمود و گفت آنهایی که از این داناترند باز پلینند. چهارهزار داناتر از آن جمله گزیدند و شاهانشاه را خبر کردند و گفت دیگر بار احتیاط بکنید. دیگر نوبت از آن جمله قومی که به تمیز و عقل و افستا و زند بیشتر از بردارند جدا کنید. چهارصد مرد برآمد که ایشان افستا و زند بیشتر از برداشتند. دیگرباره احتیاط کردند در میان ایشان چهل مرد بگزیدند که ایشان افستا جمله از برداشتند. دیگر در میان آن جملگی هفت مرد بودند که از اول عمر تا به آن روزگار که ایشان رسیده بودند بر ایشان هیچ گناه پیدا نیامده بود و بهغایت عظیم پهریخته بودند و پاکیزه در منشن و گُوشن و کُنشن و دل در ایزد بسته بودند. بعد از آن هر هفت را به نزدیک شاه اردشیر بردند. بعد از آن شاه فرمود که مرا میباید که این شک و گمان از دین برخیزد و مردمان همه بر دین اورمزد و زرتشت باشند و گفتوگوی از دین برخیزد، چنانکه مرا و همه عالمان و دانایان را روشن شود که دین کدام است و این شک و گمان از دین بیفتد.
بعد از آن ایشان پاسخ دادند که کسی این خبر باز نتواند دادن الا آن کسی که از اول عمر هشتسالگی تا بدان وقت که رسیده باشد هیچ گناه نکرده باشد و این مرد ویراف است که از او پاکیزهتر و مینوروشنتر و راستگوی تر کس نیست و این قصه اختیار بر وی باید کردن و ما ششگانه دیگر یزشن|یزشنها و نیرنگها که در دین ازبهر این کار گفتهاست به جای آوریم تا ایزد عز و جل احوالها به ویراف نماید و ویراف ما را از آن خبر دهد تا همه کس به دین اورمزد و زرتشت بیگمان شوند و ویراف این کار در خویشتن پذیرفت و شاه اردشیر را آن سخن خوش آمد و پس گفتند این کار راست نگردد مگر که به درگاه آذران شوند و پس برخاستند و عزم کردند و برفتند و پس از آن، آن شش مرد که دستوران بودند از یک سویِ آتشگاه یزشنها بساختند و آن چهل دیگر سویها با چهلهزار مرد دستوران که به درگاه آمده بودند همه یزشنها بساختند و ویراف سر و تن بشست و جامه سفید درپوشید و بوی خوش بر خویشتن کرد و پیش آتش بیستد و از همه گناهها پتفت بکرد… پس شاهنشاه اردشیر با سواران سلاح پوشیده، گِرد بر گِرد آتشگاه نگاه میداشت تا نه که آشموغی یا منافقی پنهان چیزی بر ویراف نکنند که او را خللی رسد و چیزی بدی در میان یزشن کند که آن نیرنگ باطل شود.
پس در میان آتشگاه تختی بنهادند و جامههای پاکیزه برافکندند و ویراف را بر آن تخت نشاندند و رویبند بر وی فروگذاشتند و آن چهلهزار مرد بر یزشن کردن ایستادند و درونی بیشتند و قدری په بر آن درون نهادند. چون تمام بیشتند یک قدح شراب به ویراف دادند و… هفت شبانروز ایشان بهمجا یزشن میکردند و آن شش دستور به بالین ویراف نشسته بود سی و سه مرد دیگر که بهگزیده بودند از گرد بر گرد تخت یزشن میکردند و آن تیرست و شصت مرد که پیشتر بهگزیده بودند از آن گرد بر گرد ایشان یزشن میکردند و آن سی و شش هزار گرد برگرد آتشگاه گنبد یزشن میکردند و شاهنشاه سلاح پوشیده و بر اسب نشسته با سپاه از بیرون گنبد میگردید. باد را آنجا راه نمیدادند و به هر جایی که این یزشنکنان نشسته بودند بهر قومی جماعتی شمشیر کشیده و سلاح پوشیده ایستاده بودند تا گروهها بر جایگاه خویشتن باشند و هیچکس بدان دیگر نیامیزند و آن جایگاه که تخت ویراف بوداز گرد بر گرد تخت پیادگان با سلاح ایستاده بودند و هیچکس دیگر را بهجز آن شش دستور نزدیک تخت رها نمیکردند. چو شاهنشاه درآمدی از آنجا بیرون آمدی و گرد بر گرد آتشگاه نگاه میداشتی؛ و بر این سختی کالبد ویراف نگاه میداشتی. یشتند تا هفت شبانروز برآمد. بعد از هفت شبانروز ویراف بازجنبید و باززیید و بازنشست و مردمان و دستوران چون بدیدند که ویراف از خواب درآمد خرمیکردند و شاد شدند و رامش پذیرفتند و بر پای ایستادند و نماز بردند و گفتند: شادآمدی اردایویراف… چگونه آمدی و چون رستی و چه دیدی؟ ما را بازگوی تا ما نیز احوال آن جهان بدانیم… ارداویراف واج گرفت، چیزی اندک مایه بخورد و واج بگفت. پس بگفت این زمان دبیری دانا را بیاورید تا هرچه من دیدهام بگویم و نخست آن در جهان بفرستید تا همه کس را کار مینو و بهشت و دوزخ آشکار شود و قیمت نیکی کردن بدانند و از بد کردن دور باشند. پس دبیری دانا بیاوردند و در پیش ارداویراف بنشست.
در ادبیات معاصر
گزارش ارداویراف نمایشنامهای از بهرام بیضایی است که براساس ارداویرافنامه نوشته شده و در ژانویه ۲۰۱۵ در دانشگاه استنفورد دو شب پیاپی با کارگردانی نویسنده بر صحنه برای تماشاگران خوانده شده.[7]
مشخصات نشر
- ژینیو، فیلیپ، ارداویرافنامه (ارداویرازنامه)/ حرفنویسی، آوانویسی، ترجمه متن پهلوی؛ ترجمه وتحقیق ژاله آموزگار، انتشارات معین و انجمن ایرانشناسی فرانسه، تهران، چاپ اول: ۱۳۷۲، چاپ دوم، ۱۳۸۲.
- ارداویرافنامه (بهشت و دوزخ در آیین مزدیسنی)، ترجمه دکتر رحیم عفیفی، انتشارات توس، ۱۳۹۱[8]
- ارداویرافنامه یا بهشت و دوزخ در آیین مزدیستی، ترجمه از رشید یاسمی، ۱۳۱۴[9]
پیوند به بیرون
- Ardā Virāz Nāmag - Titus، متن کامل کتاب
- ترجمه انگلیسی ارداویرافنامه
پانویس
- «ارداویرافنامه»، نوشته رشید یاسمی، مجله مهر، خرداد ۱۳۱۴
- http://www.theosophy-nw.org/theosnw/world/mideast/relzoro5.htm
- http://www.avesta.org/pahlavi/viraf.html
- Ph. Gignoux. "ARDĀ WĪRĀZ". [[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]]. online edition. Retrieved August 11, 2011. URL–wikilink conflict (help)
- از آنجا که نام کتاب دینکرد در فصل اول ارداویرافنامه آمده، تاریخ تألیف آن را زودتر از سده سوم هجری نمیدانند اما برخی دینکرد را «انجام اعمال دینی» دانستهاند نه کتاب دینکرد. از محتوای کتاب اَرداویرافنامه چنین برمیآید که متن اصلی پهلوی آن به اواخر دورهٔ ساسانی تعلق داشتهاست. با این حال برخی معتقدند تدوین نهایی اَرداویرافنامه به صورت مکتوب، در زمان خسرو انوشیروان (۵۷۹_۵۳۱ میلادی) انجام گرفتهاست، زیرا در تفسیری در کتاب آمده که ویراف همان نوه شاپور، موبد مشهور زمان این شاه بودهاست.
- زمان سفر اَردایویراف در روایت پهلوی به روزگار پس از حمله اسکندر مقدونی به ایران و در روایتهای گوناگون فارسی زرتشتی به روزگار اردشیر بابکان و در روایتهای پازند و سانسکریت و گجراتِ ی کهن به زمان گشتاسپ بازمیِگردد.
- http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2015/01/150127_l51_beizaee_ardaviraf_play
- «کتاب ارداویرافنامه (بهشت و دوزخ در آیین مزدیسنی) اثر رحیم عفیفی - توس | با تخفیف | 30بوک». www.30book.com. دریافتشده در ۲۰۱۹-۱۲-۱۶.
- ««ارداویرافنامه»؛ روایت سفر به دنیای پس از مرگ». ایسنا. ۲۰۱۸-۱۱-۲۸. دریافتشده در ۲۰۱۹-۱۲-۱۶.
منابع
- لغتنامه دهخدا
- ارداویرافنامه در یادنامه پورداود ج ۱
- همنشین بهار: اَرداویرافنامه Ardā Wīrāz nāmag
متن مربوطه در ویکینبشته: ارداویرافنامه |