ایل دلفان
دِلفان عنوان عام گروهی از مردم کرد لک است. این طوایف در لرستان، ایلام، کرمانشاه و حتی مازندران، بهویژه کلاردشت و چالوس، پراکندهاند.[1][2] زبان کردی لکی و رواج مسلک اهل حق در میان طوایف مشهور به دلفان نشان از ریشه مشترک آنان دارد. تمرکز بیشتر دلفانها در لرستان و وجود منطقه دلفان در آنجا تردیدی باقی نمیگذارد که موطن اصلی همه این طوایف لرستان بودهاست.[1] در منابع، کردهای پشتکوه را فیلی و کردهای پیشکوه را لک دانستهاند.[1]
سکونت گاه
از دوره زندیه به بعد این گروه از لکها در موطن اصلی خود لرستان، در نیمه شمالی و شمالغربی شهرستان خرمآباد و در بخشهای طَرْهان، چِگینی، اَلَشتَر و عمدتاً در دلفان (امروزه شهرستان دلفان) سکونت داشتهاند. این منطقه از لرستان با نام لر کوچک مشتمل بر پیشکوه و پشتکوه بود.[1]
. ماری شیل محقق انگلیسی لکها را بعنوان قومی مستقل در کنار لرها و کردها معرفی کردهاس۹]رومن گیرشمن باستانشناس معروف فرانسوی لکها را بعنوان قومی مستقل و قدیمی معرفی میکند. گیرشمن لکها را از نژاد سکاها میداند ولی در هیچ منبعی این گزارش ثبت نشده طبق اسناد قوم جت سکاهی هستند لکها طبق اسناد مکانی ماد هستند سگوند موجود در لرستان در اصل سیکه وند بوده که بعداً به سکوند شده شاید سیکه نام یک شخص باشد۰] «معین الدین نطنزی» مؤلف کتاب منتخبالتواریخ به سال ۸۱۶ هجری لکها را یکی از طوایف اصلی قوم لر میداند و مینویسد: چون قوم لر در آن موضع (مانرود) بسیار شدند و بعد از آن هر قبیله به جهت علفخواری (چرای احشام) رو به موضعی نهادند، بعضی به لقب و بعضی به اسم موضعی که قرار گرفتند نام قبیله بدان مشهور شد، مثل روزبهانی، فضلی، داود عباسی، ایازکی، عبدالمالکی و ابوالعباسی که به نام پدر موسوم اند و سلوزی، جنگروی، لک، هسته، کوشکی، کارند، سنوبدی، الانی، زخوارکی، زنگنه، براوند (بیرانوند)، مانکرهای، رازی، سلگی و جودکی که به اسم مواضع خود مشهورن۱].[1][3].[2][1]
وجه تسمیه
نظرات مختلفی دربارهٔ وجه تسمیه دلفانها وجود دارد. محمود میرزا قاجار وجه تسمیه دلفان را برگرفته از مسلک اهل حق (علیاللهی)، که در این طایفه پیروانی داشت، و به معنای فانی بودن دل آنان (دل فانی) ذکر کردهاست. در روایتهای محلی دلفان نام فردی نهاوندی ذکر شدهاست که در گذشتههای دور به خاوِه (مرکز پیشین منطقه دلفان و امروزه بخشی از آن) گریخت و آنجا را خرید و بین خاندان خود تقسیم کرد اما برخی محققان نام دلفان را برگرفته از نام یکی از سرداران عرب، مشهور به ابودُلَف عِجْلی میدانند که در قرن سوم حکومتی در شمال لرستان داشت. بر این اساس بهنظر میرسد دلفان ابتدا به مکانی جغرافیایی اطلاق شدهاست و طوایف ساکن آن حدود به تدریج نام منطقه را به خود گرفتهاند؛ بنابراین، اطلاق نام دلفان بر این طوایف لر، حاکی از اصالت عرب آنها نیست و ریشه گرفتن این نام از ابودلف با قومیت ایرانی و زبانی آنها منافاتی ندارد، چنانکه زبان و ویژگیهای فرهنگی آنان مبیّن قومیت ایرانی آنهاست.[1]
مذهب
مردم دلفان غالباً شیعه مذهب هستند اما بعضی به ویژه در میان طوایف نورعلی و چاواری و کاکاوند اهل حق هستند.[1]
طوایف
معروف است که ابو دُلف پنج پسر به نامهای ایوت، مومه، کاکا، بیژن و میربَگ داشت که هر کدام طایفهای را با نامشان تأسیس کردند.[2] دلفانهای لرستان این طوایف را شامل میشوند: اولاد قُباد، ایتوَند (ایوتْوَند)، بالَهوند، باواری، پادِروند، بشرآمد، بیژنوند، چَواری (چاواری)، خیرغلام، سَنجابی، فَلَکالدین، قَلائی، کاکاوند، کَرَمعلی، مال مومه، موسیوند، مومهوند، میربیگ و نورعلی. در پژوهشی محلی طوایف باریکوند، تاجالدینوند و غیبغلام نیز از دلفانها شمرده شدهاند.[1]
تاریخ
پیشینه دلفانها چندان مشخص نیست. نخستینبار در قرن دوازدهم هجری و در جریان جنگهای آزادخان افغان (از سرداران افغان، متوفی ۱۱۹۵) و کریمخان زند از طوایف دلفان یاد شدهاست که به نیروهای کریمخان پیوسته بودند. دلفانها در اوایل دوره فتحعلیشاه قاجار و در زمان ولایتداری اسماعیلخان فِیلی و پسرانش، محمدخان و اسدخان، بر اثر ستمگریها و تعدیات آنان شورش کردند که در جریان آن محمدخان کشته شد. در سالهای بعد، حسنخان، پسر محمدخان، به انتقام این قتل بسیاری از خانهای دلفان را کشت. اما این کشتار دلفانها را، که پیوسته در حال جنگهای داخلی و نزاع با دیگران بودند، آرام نساخت. در منابع، از آغاز شورش دلفانها در اواخر دوره محمدشاه گزارش شده که تا چند سال پس از بر تخت نشستن ناصرالدینشاه ادامه داشتهاست. قتل و غارت کاروانها و تهاجم دلفانها به شهرهای نهاوند و ملایر موجب شکایت مکرر به دربار شده بود. در پی این شکایات، امیرکبیر در ۱۲۶۷، خانلرمیرزا، از حاکمان دوره قاجار، را مأمور سرکوب طوایف دلفان کرد. با بازداشت تعدادی از خانهای آنها، دلفانها سر به اطاعت آوردند، اما پس از انتشار خبر برکناری امیرکبیر، دیگر بار شورش کردند که خانلرمیرزا با تلاش فراوان و قتل دو سرکرده اصلی این طوایف (علیمردانخان دلفان و موسیخان حسنوند) به همراه گروهی از اتباعشان، غائله را خاتمه داد.[1]
این اقدامات هیچگاه نتوانست زمینه آرامش کامل این طوایف را فراهم سازد، چنانکه در ۱۲۸۳ تمرد دلفانها همچنان ادامه داشت. همچنین نارضایی از حکمرانی ظلالسلطان، پسر ناصرالدینشاه، موجب گشت در ۱۲۹۷ در پی شایعه قتل ناصرالدینشاه و سقوط دولت، طوایف دلفان به همراه دیگر عشایر لرستان شورش کنند، اما در رویارویی با ظلالسلطان شکست خوردند و حدود بیست تن از خانهای دلفان همراه با بزرگان دیگر طوایف دستگیر و مدتی در اصفهان زندانی شدند. با وجود درگیری مکرر دلفانها با دولت مرکزی، از همکاری گهگاه آنان با حکومت و شرکت در قشون، از جمله نبرد ۱۲۷۳ با نظامیان انگلیسی در خوزستان، یاد شدهاست. در ۱۳۲۹ نیز گروهی از دلفانها در شورش سالارالدوله، پسر مظفرالدینشاه، بر ضد دولت مشروطه شرکت داشتند. در این دوران، غالب طوایف دلفان تحت حکومت نظرعلیخان امیراشرف اَمرایی، حاکم دلفان و طرهان، بودند که از دوران سلطنت مظفرالدینشاه تا اندکی پیش از کودتای ۱۲۹۹ش/ ۱۳۳۹، حاکم آن نواحی بود. در تمام دوران حکومت امیراشرف امرایی، نزاع دلفانها با حاکمان محلی و دولت مرکزی ادامه داشت و این طوایف بارها با مخالفان امیراشرف برضد او همراه شده بودند. در قرن سیزدهم، در پی ستمگری والیان و نزاعهای مداوم، بسیاری از دلفانها بهتدریج سکونتگاههای خود را در لرستان رها و به نهاوند، ملایر، تویسرکان، چَمچال، کرمانشاه و حتی خاک عثمانی مهاجرت کردند، بهطوریکه در اواخر این قرن، خاوه (مهمترین مرکز دلفانها) متروک شده بود. جمعیت این طوایف، که در حدود ۱۲۵۵ بالغ بر پانزده هزار خانوار بود، تا ۱۳۳۴، به دههزار خانوار رسید. پس از انقلاب مشروطه (۱۳۲۴)، با ساکن شدن گروههایی از دلفانها در دلفان و آبادیهای اطراف آن، روند کاهش جمعیت عشایری طوایف دلفان ادامه یافت. این عشایر ییلاق را در خاوه و شمال منطقه دلفان و قشلاق را در حدود طرهان و اطراف رودخانه سیمره میگذراندند. با تختهقاپو کردن عشایر در دوره رضاشاه، باقیمانده عشایر دلفانی نیز مجبور به یکجانشینی در منطقه دلفان و اطراف آن شدند. این امر پراکندگی بیشتر این طوایف را نیز در پی داشت، به گونهای که در ۱۳۱۳ش، ۱۵۰ خانوار از طایفه چواری به مناطق دیگر ایران و در حدود همان سال بسیاری از طایفه میربیگ به خارج از ایران مهاجرت کردند. در۱۳۶۶ش، نه طایفه از عشایر دلفانی در دلفان و نواحی اطراف آن اسکان داشتند. در همین سال، جمعیت سه طایفه چگنی، دلفان نورآباد و دلفانهای طرهان و کوهدشت به ۸۷۵، ۱ خانوار کاهش یافته بود. این عشایر ییلاق را در استانهای لرستان و همدان و قشلاق را در خوزستان میگذراندند.[1]
جستارهای وابسته
منابع
- «دلفان». دانشنامه جهان اسلام. دریافتشده در ۲۶ مارس ۲۰۱۶.
- F. Towfīq (۱۵ دسامبر ۱٩٨٧). «AŠĀYER». دانشنامه ایرانیکا. دریافتشده در ۱۶ آگوست ۲۰۱۱.
- F. Towfīq (۱۵ دسامبر ۱٩٨۶٧). «ʿARAB iv. Arab tribes of Iran». دانشنامه ایرانیکا. دریافتشده در ۱۰ آگوست ۲۰۱۱. تاریخ وارد شده در
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک)