سید مصطفی کاشانی
سید مصطفی کاشانی(۱۲۶۴ق.-کاشان- ۱۳۳۶ق نجف) از مجتهدان شیعه در عصر قاجار و از روحانیون مشروطهخواه است. سید ابوالقاسم کاشانی پسر وی و سید احمد کاشانی و محمود کاشانی نوههای او هستند.
شهرت
سید مصطفی کاشانی به علت سکونت در تهران و نجف به القاب متعددی وصف میشود. وی را سید مصطفی کاشانی، سید مصطفی کاشانی تهرانی، سید مصطفی مجتهد کاشانی و سید مصطفی کاشانی نجفی نیز میخوانند، ولی بیش از همه به «سید مصطفی مجتهد کاشانی» شهره است.
تولد
سید مصطفی کاشانی متولد کاشان است. در برخی منابع سال تولد ایشان را ۱۲۶۸ ق. ذکر کردهاند ولی در اغلب منابع تاریخی فارسی و عربی تولد او را به صورت تقریبی در حدود سالیان ۱۲۶۰ یا ۱۲۶۶ ق. نوشتهاند.
تحصیلات، اساتید و شاگردان
سیّد مصطفی در کاشان، تهران و اصفهان به تحصیل میپردازد و محضر اساتیدی بر جستهای را در علوم منقول و معقول درک میکند و در زمانی که حدود ۲۴ سال دارد به درجه اجتهاد در علوم متعددی نائل گردد. وی مقدمات علوم را نزد پدرخوانده و در اصفهان از حوزه درس اساتید برجستهای چون آخوند ملاّ محمّد کاشانی، شیخ جهانگیرخان قشقایی و شیخ محمّد باقر اصفهانی بهره برده و در تهران از محضر شیخ محمدرضا عارف قمشهای استفاده نموده و بعدها عازم نجف اشرف و عتبات عراق میگردد. او اگر چه در این زمان محتاج تحصیل نیست و خود در تهران و در نجف حوزه تدریس داشتهاست ولی در نجف از حوزه درسی آخوند خراسانی نیز بهره میبرد. از شاگردان وی میتوان به فرزندش سید ابوالقاسم کاشانی، سید حسن مازندرانی و شیخ آقابزرگ تهرانی اشاره نمود.
تألیفات
سید مصطفی کاشانی علاوه بر تدریس علوم حوزوی و تربیت شاگردان برجسته در زمینه نگاری نیز کارنامهای درخشان دارا بوده و آثار بسیاری از خود بر جای نهاده است که طبق اطلاع ما جز یک اثر عربی و تعدادی از اشعار ایشان و نیز رساله توضیح المسائل او، باقی تألیفاتشان مخطوط مانده و برخی از آنها بر اثر مسافرتها یا حضور در جبهههای جنگ از بین رفتهاست. آقا بزرگ تهرانی در مواضع متعددی از کتاب «الذریعه» خود از آثار ایشان یاد میکند. رسائلی فقهی- اصولی- قرآنی در زمینههای تفسیر قرآن، تجزی، اجزاء، قاعده لاضرر، و منجزات مریض از جمله تألیفات ایشان بهشمار میرود. (نقباء البشر، شیخ آقابزرگ تهرانی، ج۵، ص۳۷۸. گلشن ابرار، ج۶، ص۸۲ و الذریعه، ج اول، ص ۲۷۴، ج۲، ص۲۵، ج ۳ ص ۳۵۰، ج ۹، ص ۱۰۵۵، ج۱۱، ص۵۳، ج ۱۷ ص ۱۱، ج۲۱، ص۵۳ و ج ۲۳ ص ۱۹.)
شعر و ادب و هنر
سید مصطفی کاشانی علاوه بر فضایل علمی و اخلاقی و زهد و تقوا و ورع، در زمینه شعر و ادب نیز توانایی بسیار داشتهاست و همچنین از حیث هنر خطاطی و خوشنویسی نیز مقامی بلند را دارا بودهاست. وی به شعر فارسی و عربی میسرود. به تعبیر شاگردش علامه تهرانی در نقباء البشر، قصایدی در نهایت بلاغت و فصاحت سروده بود. «له... قصائد کثیرة عربیة فی غایة البلاغة و الجزالة». (گلشن ابرار، ج۶، ص۸۳، معارف الرجال، ج۳، ص۱۴، نقباء البشر، ج۵، ص۷-۳۷۶.)
هجرت به نجف
وی در انتهای عصر میرزای شیرازی و میرزا حبیبالله رشتی به نجف میرود پس از یک سال و چند ماه در اواخر سال ۱۳۱۳ق راهی حج میشود ولی در مسیر بر اثر گرد و غبار و گرمای هوا و برخی گرفتاریهای دیگر دچار چشم درد ممتدی میشود که با دوا و درمان، شفا نمییابد و عاقبت قصیدهای در مدح حضرت علی سروده و در روز عید غدیر آن را در کنار ضریح مطهر علوی خوانده و بدین وسیله چشم دردش از بین میرود و این موضوع در تمام عراق و ایران میپیچد. (مجله العرفان، جلد۲۵، رجب ۱۳۵۳ق، جزء۴، ص۶-۳۸۴ و مرآت الوقایع مظفری، عبدالحسین ملک المورخین، ج۱، ص۴۰۱.)
از دیدگاه دیگران
- در تذکرة خوشنویسان آمدهاست: «جناب حاجی سیّد مصطفی مجتهد بن حاجی سیّد حسین بن حاجی میر محمّد علی کاشانی، عالمی است ربّانی، خطّ شکسته را در گرمی و نرمی و سختی و صلبی به روش میرزا رضای بغدادی نگارد و قصیده پارسی را به روش انوری و منوچهری و نشیدة عربی را مانند بحتری و بوعلای معرّی فرماید. در هیجده علمِ اجتهاد هر یک را معلّمی است بس استاد و امروز در عتبات عالیات محضر درس را ادریس و منبر نصیحت و وعظ را برجیس است ... با آن که همواره مسند قضاوت را اقضی و وسادة «حَکمتُ بذلک» را واجب الاطاعه و مسموع الفتوی است از دشمن و دوست هرگز اصغا نشدهاست که امضای قضیه[ای] را به غرض و ریا کند یا اجرای حکمی را به هوس و هوا نماید. بسی نیکو بُشره و حسن العشره، مصاحبتش بشاشت انگیز و مطایبتش شرعی و هشاشتآمیز است. عمّا قریب است که کوس فضلش را بر بام هفت اقلیم کوبند و صیت علمش را بر منارههای جهان مانند اذان سرایند ...»(تذکرهٔ خوشنویسان، ص۲-۱۶۱.)
- شیخ محمدعلی مدرس تبریزی صاحب «ریحانة الادب» دربارهٔ وی مینویسد: «... علاوه بر مراتب علمیّه، در محاسن اخلاق هم طاق و دارای قریحه شعری صاف بوده و اشعار او فصاحت و محسنّات بدیعیّه را جامع میباشد. دیوانی هم در مناقب و مراثی حضرات معصومین (ع) داشته و هر یک از استصحاب و تجرّی و تفسیر مختصر قرآن و حاشیة ارشاد علاّمه و حاشیة شرایع و قاعدة لاضرر و و منجزات مریض تألیفاتی داشته...» (ریحانه الادب؛ مدرس تبریزی، ج ۵، ص ۲۱.)
- در کتاب «مختصر جغرافیای کاشان» پیرامون مجتهد کاشانی چنین آمدهاست: «حاجی سیّد مصطفی مجتهد حجّة الاسلام پسر مرحوم آقا سیّد حسین مجتهد کاشانی ساکن طهران، برای تکمیل علوم دینیه به عتبات عالیات رفت و در آنجا به مقام حجّة الاسلامی رسید. رسالة تقلیدیّه اش به طبع رسیده. تألیفات دیگر هم دارد. ادیب و فقیه ممتاز بود. خطّ شکسته را خوب نوشت. در سنّ هفتاد [؟] سالگی در سنة ۱۳۳۶ در عتبات عالیات وفات کرد.» (مختصر جغرافیای کاشان، ص ۴۱.)
اندیشههای سیاسی
در زندگی آیتالله سید مصطفی کاشانی مظاهر و نمودهای بسیاری از ظلم ستیزی و عدالت خواهی را میتوان دید. مطالبی چون پشتیبانی مستمر و مدام از نهضت عدالت خواهانهٔ مشروطه، دفاع از ممالک اسلامی، فتوای جهاد علیه کفار متجاوز و اشغالگر، حضور در جبهههای نبرد و ....
در مشروطه
سید مصطفی کاشانی یکی از رهبران روحانی این نهضت است که فعالیتهای مشروطه خواهی و قانون خواهی بسیاری داشتهاست. چه در زمان مشروطه اول، چه استبداد صغیر که برخی مکتوبات آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی توسط وی به مشروطه خواهان ایرانی ارسال میگردید. و چه هنگام مشروطه دوم که حتی مجتهد کاشی به عنوان یکی از مجتهدان جامعالشرایط توسط مراجع نجف اشرف برای انتخاب طراز اولهای مجلس شورای ملی برای نظارت بر مصوبات مجلس شورا در عدم مخالفت با شرع انور معرفی میگردد. همچنین چنانکه آخوند خراسانی تا دم آخر زندگی مدافع مشروطه باقیماند مرحوم کاشانی نیز جزو همراهان وی بود و عازم حرکت به سمت ایران و جزو مجتهدان برجسته این حرکت بود. بعدها در کاظمیه نیز ایشان به خیل مجاهدان پیوست. (واقعات اتفاقیه شریف کاشانی، ج۱، ص۲۹۶. سیاست نامه خراسانی، ص۲۶۰. سیری در سیره علمی و عملی آخوند خراسانی، عبدالرضا کفایی و دیگران، ص۱۶۸. حیات الاسلام فی احوال آیة الملک العلام یا برگی از تاریخ معاصر ایران، آقانجفی قوچانی، ص۱۲۷.)
استعمار ستیزی
در انتهای عصر مشروطه دوم و در سالیان ۱۳۲۸ و ۱۳۲۹ق روسیه ایران را تهدید به اشغال نظامیکرد و انگلیس نیز با وی همدست بود. از سوی دیگر برخی استعمارگان دیگر مانند ایتالیا لیبی را تهدید به اشغال نمود. علمای شیعه علاوه بر تلاش برای دفع استعمار تهدیدکننده ایران ضد استعمارگرانی که دیگر بلاد شیعه و سنی را تهدید میکردند به صورت یکسان نگریسته و خود وارد عرصه مبارزه گشتند. و عاقبت فتوای لزوم دفع کفار و جهاد علیه روسیه و استعمارگران دیگر را صادر کردندو سید مصطفی کاشانی از برجستهترین علمای حاضر در این قضایا بود.
فتوای جهاد
عالمان شیعه در چندین مرحله در طی دهه دوم و سوم قرن چهاردهم هجری علیه اشغالگران کافر فتوای جهاد صادر نمودند. چه در زمان اشغال ایران توسط روس و اشغال لیبی توسط ایتالیا در سال ۱۳۲۹ق و چه در سال ۱۳۳۳ و بحران جنگ جهانی اول و اشغال عراق توسط انگلیس. این امر باعث میشود که حتی عالمان اهل سنت که معمولاً در این قضایا تابع دولتهای خود هستند فتوای جهاد میدهند. به عنوان مثال شیخ الاسلام عثمانی از این دست افراد است که فتوای جهاد میدهد. اما اینکه در برخی منابع نوشتهاند شیخ السلام ابتدا فتوای جهاد داده و علمای شیعی به تبعیت از وی اقدام به فتوای جهاد کردهاند صحیح نیست. بلکه در قضیه لیبی و روس در چند سال قبل از جنگ جهانی اول، علمای شیعه در صدور فتوای جهاد پیشقدم بودند و بر عکس، در این زمان حتی عالمان سنی و دیگر کشورهای اهل سنت، نسبت به حمله دولتهای روس و انگلیس به ایران کار خاصی نکرده و حتی همدردی هم نکردند. (تاریخ روابط خارجی ایران، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، ص۳۴۳ و کرمانشاهان در جنگ جهانی اول، کشاورز، ص۲۴. تشیع و مشروطیت، عبدالهادی حائری، ص۱۶۳.)
حضور در جبهههای نبرد
در زمان بحبوحه جنگ بینالملل اول، علمای شیعه تنها به فتوای جهاد اکتفا نکرده و در زمانی که انگلیس در هنگامه جنگ جهانی اول عراق را به اشغال خود در آورد در ابتدای ورود انگلیس به عراق تا مدتها جنگ بین نیروهای داخلی و انگلیس شعلهور بود و اصلیترین مدافع حرکت جهادی و دفاعی علمای شیعه بودند. ارکان جنگ در این زمان حضرات آیات سید محمدسعید حبوبی، شیخ مهدی خالصی، شیخ الشریعه اصفهانی، میرزا محمدتقی شیرازی، سید مهدی حیدری و سید مصطفی کاشانی بودند که خود نیز عازم جبهههای نبرد در جنوب عراق شدند. سید مصطفی کاشانی که مدتها در نجف بود چند وقتی را در کربلا و کاظمیه سپری کرد و عازم جبهه العماره و القرنه شد. (استقام فی ساحة الحرب بالعمارة و القرنة مدة اشهر) در جبهه قرنه دو مجتهد بزرگ دیگر هم حضور داشتند. یکی شیخ الشریعه اصفهانی و دیگری سید علی داماد. حرزالدین از تدبیر و رأی سدید سید مصطفی کاشی در جنگ سخن میگوید. علمای دین به تحریض و تشویق مردم ایران و سایر ممالک اسلامی نیز میکوشیدند و مثلاً سید مصطفی در زمانی که بصره تهدید میشد به همراه عدهای از علما نامهای به خزعل در خوزستان فرستاده و بر وی واجب میداند که قیام کند. (نهضت روحانیون شیعه، ج۱، ص۲۱۲، فراتر از روش آزمون و خطا، علی ابوالحسنی منذر، ص ۶۶۲ و الجبوری، ص۷۰۰.)
انقلاب۱۹۲۰
انقلاب ۱۹۲۰ عراق یا همان ثورة العشرین، چند سال پس از جنگ جهانی اول روی داد و در آن زمان مرحوم سید مصطفی کاشانی درگذشته بود. اما از جهت اینکه وی در مقدمات این انقلاب نقش داشته میتوان او را از رهبران این انقلاب دانست. انقلابی که اگر چه در ظاهر شکست خورد ولی نقطهای مثبت در زندگی و سیره مجاهدان شیعه و نقطهای تاریک در زندگی تاریک اندیشان وطن فروش و استعمار غرب است. در زمان اشغال عراق و نصب حکام غربی، برخی مردمان عراقی وارد ادارات حکومتی میشدند و علاوه شیعه و در طلیعهشان میرزای شیرازی دوم این همکاری را حرام دانستند. مرحوم کاشانی نیز اینگونه فتوایی صادر کرد و پیوستن به کفار را حرام دانست. (گلشن ابرار، ج۶، ص۸۱ و تاریخ تحولات سیاسی ایران، جلال الدین مدنی، ج۲، ص۲۸۴)
درگذشت
مصطفی کاشانی پس از سالها جهاد و اجتهاد و مبارزه علیه استبداد و استعمار و تلاش برای بسط عدالت اجتماعی و اصلاح وضع نابسامان کشورهای اسلامی و به ویژه ایران و عراق، به واسطه مشاهده تسلط کفار بر عراق از غصه مریض گشت و در سال ۱۳۳۶ق. درگذشت. اگر چه برخی مانند شیخ علی ربانی خلخالی عقیده دارند که وی را کشتهاند.[1]
البته مسموم شدن عالمان مجاهد توسط روس و انگلیس کاری بیسابقه نیست و در مورد عالمان مجاهد شیعه در عصر مشروطه و دهه سوم قرن چهاردهم هجری، میرزا حسین خلیلی، آخوند خراسانی، سید علی داماد، سید سعید حبوبی، سید مهدی حیدری، میرزا محمدتقی شیرازی و شیخ الشریعه اصفهانی نیز اینگونه مطالبی نقل شدهاست.
فرزند
فرزند او، آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی از رهبران سیاسی در جریان ملی شدن صنعت نفت است.
جستارهای وابسته
منابع
- کتاب شهدای روحانیت شیعه در یکصد سال اخیر، جلد دوم، شیخ علی خلخالی
- سیری در احوال آیتالله سید مصطفی کاشانی
- گلشن ابرار، ج۶، ص۸۱
- تاریخ تحولات سیاسی ایران، جلال الدین مدنی، ج۲، ص۲۸۴
- تاریخ روابط خارجی ایران، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، ص۳۴۳
- کرمانشاهان در جنگ جهانی اول، کشاورز، ص۲۴.
- تشیع و مشروطیت، عبدالهادی حائری، ص۱۶۳.)
- واقعات اتفاقیه شریف کاشانی، ج۱، ص۲۹۶.
- سیاست نامه خراسانی، ص۲۶۰.
- سیری در سیره علمی و عملی آخوند خراسانی، عبدالرضا کفایی و دیگران، ص۱۶۸.
- حیات الاسلام فی احوال آیة الملک العلام یا برگی از تاریخ معاصر ایران، آقانجفی قوچانی، ص۱۲۷.