گلوگاه
گَلوگاه یکی از شهرهای استان مازندران ایران است. این شهر مرکز شهرستان گلوگاه در ناحیه شرقی استان مازندران است. زبان محلی بومیان این شهر مازندرانی است.[2][3]
گلوگاه | |
---|---|
کشور | ایران |
استان | مازندران |
شهرستان | گلوگاه |
نام(های) پیشین | نامنه نامیه |
سال شهرشدن | ۲۲ تیر سال ۱۳۳۶ |
مردم | |
جمعیت | ۲۱٬۳۵۲[1] |
جغرافیای طبیعی | |
ارتفاع | ۲۵ متر |
اطلاعات شهری | |
شهردار | خلیل انتظاری |
پیششمارهٔ تلفن | ۳۴۶۶ |
گلوگاه |
تاریخچه
گلوگاه در منطقهای که در دوره اسلامی کبود جامه یا نامیه نامیده میشد، این شهر در حقیقت جانشین شهر تاریخی نامیه است که بعد از تمیشه در این منطقه بزرگترین شهر قرن اول هجری بودهاست. از قرار این شهر بعد از فتنه مغول ویران و مردم آن پراکنده گردیدهاند. آثار خرابهها، سکهها و ادوات دیگری که به دست آمده، قدمت این محل را به ۱۲۵۴ سال پیش میرساند. وجود جرکلباد در شرق گلوگاه به فاصله تقریبی ۲ کیلومتر اهمیت این محل را ثابت میکند.» در شمال غربی گلوگاه تپه تاریخی گراودین، وجود جر یا خندق کلباد در شرق گلوگاه به فاصله تقریبی ۲ کیلومتر اهمیت این محل را ثابت میکند و در جنوب آن بقایای جاده شاه عباسی قرار گرفتهاست که از مسیر جنگلهای سرسبز، چشمهها، آبشارها و آبهای معدنی قابل توجه و دیدنی به کوههای شرشری محدود میشود و از نظر تاریخی و باستانشناسی اهمیتی ویژه دارد. منطقه شورچال گلوگاه از ابنیه مسکونی قرون اول و دوم اسلامی بوده و آثار باستانی فراوانی در دل تپههای آن جای گرفتهاند و زمینهای آن متعلق به ساکنان کوپچی محله گلوگاه بوده و در فاصله کمی از ساحل دریا قرار گرفتهاست.
اقوام بومی این منطقه طبریتبار هستند و ریشهٔ آنها به قوم تپور میرسد. بنابر گزارش بطلمیوس جغرافی نگار شهیر یونانی، قوم تپور از قبایل آریایی و ایرانیتبار دوران باستان و یکی از طوایف سکاها[4] بودهاست. قوم تپور جزء طوایف بومی و جنگجو و قدرتمند بشمار میرفتند.
بنابر گزارش کوینت کورس مورخ رومی، ۱۰۰۰ کماندار تپوری در جنگ گوگمل و در ارتش داریوش سوم هخامنشی حضور داشتند.[5]
اقوام طبریتبار از اقوام جنگجو طبرستان به حساب میآمدند. در نبردهای فرخان بزرگ اسپهبد طبرستان علیه ترکان صول و اعراب، اقوام طبری ارتش فرخان بزرگ را تشکیل میدادند و در این نبردها موفق به شکست ترکان صول[6] و اعراب[7] شدند. این سلسله نبردها در مناطقی همچون ساری، تمیشه، نامیه، جرجان و دهستان روی دادهاست.
در دوران زندیه و قاجار سرداران مازندرانی از جانب حکومت مرکزی بارها به سرکوب ترکمانهایی که به مال و ناموس مردم استرآباد و خراسان تجاوز کرده بودند پرداختند.[8]
طبق نوشته ملگونوف روسی در حدود سال ۱۷۸۰ میلادی آقامحمّدخان قاجار ایلی را از قراباغ و قراداغ (امروزه قره باغ جزء جمهوری آذربایجان و قراداغ جزء آذربایجان خاوری در خاک ایران است) به اینجا کوچانیدهاند.
از نظر تاریخی هم سرنوشت ۲سلسله از سلسلههای تاریخی ایران در این منطقه رقم خوردهاست. اولی با شکست محمدحسن قاجار در سال ۱۱۷۱هجری قمری در نزدیکی گراودین تپه به دست کریم خان زند که بعد از آن دولت مستقل زندیه تأسیس شد (در همین زمان خندق (جر) کلباد دور تا دور محدوده شهر احداث شد) و دومی بعد از فوت کریم خان و اتحاد خاندان آقامحمدخان قاجار با یکدیگر که باعث شدبر سر تا سر مازندران، گیلان، آذربایجان و قفقاز استیلا یابند و در همان موقع یعنی سال ۱۱۹۵هجری قمری توانستند ایل عمرانلو را از قره باغ و قره داغ بکوچانند و در گلوگاه فعلی سکونت دهند تا از خندق کلباد و منطقه گلوگاه حفاظت کنند و در هنگامه جنگ با سپاه زندیه موفق شوند در همین مکان آنان را شکست سختی دهند و به اسارت بگیرند ایل عمرانلو به منظور سر حد داری و جلوگیری از تهاجم ترکمنها به منطقه فعلی به امر آقامحمّد خان قاجار آمده بهطوریکه سنگرههای موجود در ساحل خلیج گرگان و نیز قلعهای در شبه جزیره میانکاله (سرتک میان قلعه) این ادعا را ثابت میکند.
جوانان این ایل در مواقع و مراحل مختلف حتی در پای رکاب آقامحمّد خان علیه دشمنان منطقهای و کشوری جنگیدند. به همین جهت آقامحمّد خان قاجار اراضی فعلی و آب اوان را بهطور رایگان به افراد این ایل هدیه کرد و طبق فرمانی که از طرف فتحعلی شاه حکم شده طبق معمول سنواتی، کارگران دهات مجاور نهر، قریه اوان را تعمیر و تحویل این عمرانلو دهند، زیرا در مقابل این کار سربازان ایل عمرانلو وظایف خود را در خدمت به مرزداری و مملکت با آسودهخاطر انجام دهند.
بنابراین دست زندیه ابتدا از مازندران و سپس سراسر ایران کوتاه و سلسله زندیه منقرض شد و مقدمات تأسیس رسمی سلسله قاجاریه در سال ۱۱۹۹هجری قمری در پای تپه گراودین فراهم آمد.[9]
در زمان دودمان طبریتبار پهلوی با ایجاد راهآهن سراسری ایران شهرستان گلوگاه همچون دیگر شهرهای همجوارش نقش قابل توجهی در ارتباط بین خطوط شمال به تهران پیدا کرد و باعث گردیده تا از موقعیت استراتژیکی برخوردار شود.
وجه تسمیه
از کلمه گلوگاه میتوان یک معنابرداشت کرد:
۱-کلمه گلوگاه در زبان فارسی به معنای جای استراتژیک و پر رفتوآمد است که کنترل یافتن بر آن در فنون جنگی بسیار مهم است.
موقعیت
گلوگاه در جنوب شرقی دریای مازندران و شمال خطالراس شمالیترین رشته کوه البرز یعنی (جهان مورا) در مختصات جغرافیایی ۵۳درجه و ۴۸دقیقه طول شرقی، ۳۶درجه و ۴۵دقیقه عرض شمالی و در شرق استان مازندران و شهرستان بهشهر و غرب استان گلستان واقع شده و مساحت آن با اراضی زراعتی جنگل، مرتع، بایر و دایر حدود ۶۵ کیلومتر مربع است. این شهر در فاصله پنج کیلومتری از دریا واقع شده و ارتفاع مرکز شهر حدود ۴۰ متر از سطح دریای آزاد و ۶۷ متر از سطح دریای خزر است. این شهر در حقیقت جانشین شهر تاریخی نامیه است که بعد از تمیشه در این منطقه بزرگترین شهر قرن اول هجری بوده است. در شمال غربی گلوگاه تپه تاریخی گراودین، در شرق خندق کلباد و در جنوب آن بقایای جاده شاه عباسی قرار گرفتهاست که از مسیر جنگلهای سرسبز، چشمهها، آبشارها و آبهای معدنی قابل توجه و دیدنی به کوههای شرشری محدود میشود و از نظر تاریخی و باستانشناسی اهمیتی ویژه دارد.
مردم
جمعیت
جمعیت شهر گلوگاه در سال ۱۳۹۵، برابر با ۲۱٬۳۵۲ نفر بودهاست.[10]
زبان
در شهر گلوگاه سکنه بومی به زبان مازندرانی سخن میگویند[11] اقوام تبریتبار همچون کلبادیها و گلو (Golo) به زبان مازندرانی سخن میگویند.[12][13] مهاجرینی از یک طایفه کوچک ترکزبان موسوم به ایل عمرانلو در گلوگاه به گویشهای ترکی آذربایجانی و مازندرانی و فارسی سخن می گویند.[14][15]
فرهنگ
فرهنگ تبری و رسم و رسومات مازندرانی با زندگی مردم گلوگاه عجین شدهاست. از جمله آداب و رسوم مرسوم در گلوگاه نوروزخوانی است که بعد از نیمه اول اسفند ماه در شهر و روستای این دیار مرسوم است.[16]
نوروزخوانان متشکل از چند نفر هستند که یک نفر اشعار را میخواند، یک نفر ساز میزند، نفر دیگر که به آن کولهکش میگویند به در خانههای مردم میرود و به زبان مازندرانی میخواند:
باد بهارون بیمو | نوروز سلطون بیمو | |
مژده هادین به دوستون | گل به گلستون بیمو |
از دیگر رسومات سنتی مردم گلوگاه مراسم تیرماه سیزده، چله شو، آفتاب خواهی، باران خواهی، آیین سنتی ۲۶ عید ماه، نوروزبل، تیرگان و … است.
ورزش
ورزش کشتی به ویژه کشتیهای محلی مازندرانی همچون کشتی لوچو در این منطقه رایج است.
منابع
- «تعداد جمعیت و خانوار به تفکیک تقسیمات کشوری براساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵» (اکسل). درگاه ملی آمار.
- «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۱۷ اوت ۲۰۱۱. دریافتشده در ۲۴ نوامبر ۲۰۱۱.
- واژهنامه بزرگ تبری، گروه پدید آورندگان به سرپرستی: جهانگیر نصراشرفی و حیسن صمدی، سال 1377، جلد اول، ص 31
- and to the eastward are the Galactophagi ; and eastward from Tapuris mountains and the scymbi scythae are the Tapurei. ptolemy (6.14.12)
- The Hyrcani had mustered 6000 as excellent horseman as those nations could furnish , as well as 1000 Tapurian cavalry. The Derbices had armed 40000 foot-soldiers ; most of these carried spears tipped whit bronze or iron , but some had hardened the wooden shaft by fire. curtius rufus quintus , history of ALEXANDER (3.2.7)
- اعظمی سنگسری، ۵۷.
- اعظمی سنگسری، ۶۵.
- اسناد خاندان خلعتبری (شهسوار (تنکابن) - ایران)-منوچهر ستوده، مجتبی رضوانی، ص ۱۸
- «پورتال فرمانداری شهرستان گلوگاه». بایگانیشده از اصلی در ۲۹ نوامبر ۲۰۱۱. دریافتشده در ۲۴ نوامبر ۲۰۱۱.
- «تعداد جمعیت و خانوار به تفکیک تقسیمات کشوری براساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵» (اکسل). درگاه ملی آمار.
- نصری اشرافی، جهانگیر (۱۳۷۷). واژهنامه بزرگ تبری. به کوشش حسین صمدی و سید کاظم مداح و کریم الله قائمی و علی اصغر یوسفی نیا و محمود داوودی درزی و محمد حسن شکوری و عسکری آقاجانیان میری و ابوالحسن واعظی و ناصر یداللهی و جمشید قائمی و فرهاد صابر و ناعمه پازوکی. تهران: اندیشه پرداز و خانه سبز. ص. صفحات ۳۰ و ۳۱ جلد اول. شابک ۹۶۴۹۱۱۳۱۵۰.
- «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۱۷ اوت ۲۰۱۱. دریافتشده در ۲۴ نوامبر ۲۰۱۱.
- واژهنامه بزرگ تبری، گروه پدید آورندگان به سرپرستی: جهانگیر نصراشرفی و حیسن صمدی، سال 1377، جلد اول، ص 31
- AMRĀNLŪ, a small Turkic tribe which has settled down in the village of Galūgāh, 27 km east of Behšahr (Ašraf), in Māzandarān. According to J. M. Jouannin, in the early 1800s it comprised at most 4,000 individuals (see his list of tribes in A. Dupré, Voyage en Perse, Paris, 1819, II, p. 462). According to H. L. Rabino, in 1913 the tribe comprised 6,000 families and had nine tīras (clans): Malek Maḥmūdī, Maḥmūd Jānī, Esḥāqlū, Gallasārī, Seyyedāmlū, Ḵaddāmlī, Māǰerlī, Amīr Ḵānlī, and Īspendīārlī (“A Journey in Mazanderan from Rasht to Sari,” Geographical Journal 42, July-December, 1913, p. 454). In 1950, Galūgāh had 535 inhabitants, who spoke Persian and Māzandarānī (Razmārā, Farhang III, p. 259). , P. Oberling, “AMRANLU,” Encyclopædia Iranica, I/9, pp. 995-996, available online, “AMRANLU,” Encyclopædia Iranica, online edition
- «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۱۷ مه ۲۰۱۳. دریافتشده در ۲۶ ژوئیه ۲۰۱۳.
- http://www.iqna.ir/fa/news/3701813/آیینهای-مردم-شرق-مازندران-در-ایام-نوروز
*اطلس گیتاشناسی استانهای ایران، تهران: ۱۳۸۳خ.